چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آخر زمان


آخر زمان
سیداحمد فردید، به سال ۱۳۶۳ طی سلسله مباحثی در شبکه دو سیما اجمالی از اهم مطالب خود را در خصوص موضوع غرب و غرب زدگی در آخر الزمان کنونی عنوان کرد که بخشهایی از متون آن جلسات به مناسبت فرا رسیدن نیمه ماه مبارک شعبان و مراسم بزرگداشت وی تقدیم می شود.
و قال الذین کفروا لَن نؤمنَ بهذا القرآنِ و لا بالَذی بین یدیهِ ولو تَرَی اذ الظالمون موقوفون عند ربهم یرجعُ بعضهم الی بعضٍ القولَ یقولُ الذین استُضعفوا للذین اسکتبروا لو لا انتم لکُنّا مؤمنین* قال الذین استکبروا للذینَ استضعفوا اَنَحنُ صددناکم عن الهُدی بعد إذ جاءکم بَل کُنتُم مجرمین* و قال الذین استضعفوا للذین استکبروا بل مکر الیل و النهار اذ تأمُرُوننا ان نکفر بالله و نجعل له اندادا و اسَرّوا الندامه لما رأوا العذاب و جعلنا الاغلال فی اعناق الذین کفروا هل یُجزَون الا ما کانوا یعلمون *
در ادامه فهرست مسائل باید راجع به «بحران» که در عنوان مباحث هم ذکر شده، عرض کنم: اعتقاد بنده این است که بشر امروز در این بحران، تب کرده و فعلاً در هذیان است و این بیمار تبی دارد که عرق نخواهد کرد و تسکین نخواهد یافت. [سرانجام] از این حیات غربزده کنونی خواهد مرد و دوباره با ظهور مهدی موعود به حیات حقیقی انسانی زنده خواهد شد. امروز در عالم کوشش هایی هست و کسانی قصد دارند به این مریض داروهایی بخورانند تا تسکین یابد؛ اما حتی این دواهای مسکن هم جز اینکه انقلاب جهانی را زودتر مهیا کند اثر دیگری ندارد و به نظر بنده هر کوشش و هر عملی هر چقدر هم شیطانی انجام بگیرد، نمی تواند ظهور را به تأخیر اندازد. اگر چه ما نمی توانیم بگوییم که ظهور مهدی موعود (عج) کی است ولی باید اذعان کرد که علائم و اشراط آخرالزمان فراوان است.
کلمه «شَرَطَ» جمعش «اشراط» است که در کلام الله مجید هم آمده است. این کلمه به یونانی «تراس» [Trass] گفته می شود. اگر علامت قرین با خوف اجلال بود - به تعبیراتی که بعداً توضیح خواهم داد - اگر قرین با «ترس آگاهی» و «مرگ آگاهی» و «دل آگاهی» بود، این علائم، «اشراط» می شود. علائم آخر زمان فراوان است. غربی ها از علائم، سخن می گویند ولی انقلاب تاریخی با «مرگ آگاهی» و «ترس آگاهی» و بالاخره با «دل آگاهی» تحقق پیدا خواهد کرد.
مسئله آن است که این بحران حوالت تاریخی جهان چه صورتی دارد که همه مخصوصاً متعهدان به دیانت مقدس اسلام و اسلام انقلابی، درگیر آن اند .
بنده سال ها است که کلمه «نیست انگاری» را به جای کلمه «نیهیلیسم» [Nihilisme] به کار برده ام. «نیست انگاری» با «غربزدگی» یکی است. در عصر جدید اصرار عجیبی است در «نیست انگاری» و «غربزدگی مضاعف». اصلاً خدایان ادوار گذشته هم دیگر نیستند و آنچه هست انسان است و لاغیر. این یعنی «اومانیسم» [Homanisme]که سال ها است، من آن را به «بشرانگاری» تعبیر کرده ام. «حوالت تاریخی» و «مکر لیل و نهار» چنان بوده که انسان دانسته و ندانسته خود را دائر مدار همه امور بداند. این انسان غربی حتی اگر دم از خدامحوری بزند و اثبات خدا کند باز خود را دائر مدار عالم و مقدم از همه مبدأ عالم می داند. دکارت هم اثبات خدا می کند و خدا را قبول دارد ولی خدایش کیست حوالت چنین آمده است که خدایش خودش است. فکر می کنم، می اندیشم، پس هستم. همین «انانیت» خودبنیاد جدید است که امروز در «نحنانیت» تمامیت پیدا کرده است. عصر حاضر عصر «انانیت» و «نحنانیت» خودبنیاد است. دانسته و ندانسته بشر در «بحر مایی و منی» غوطه ور شده است.
«انانیت» و «نحنانیت» قدرت های شرق و غرب عالم امروز را بنده با استشهاد به روایات اسلامی تعبیر می کنم به دو ملک «عضوض». «عضوض» از «عَضُضَ» هم ریشه با گزیدن و گزند.
در باب مکر لیل و نهار قبل از آغاز عرایضم، آیاتی را تلاوت کردم. مفسرین در این خصوص سخن ها گفته اند. بنده می خواهم اینجا اجمالاً مسئله زبان را طرح کنم: بحث از تاریخ است و وقت. تاریخ ۴۰۰ سال اخیر، تاریخ مکر لیل و نهار است. مکر لیل و نهارزدگی همان تاریخ عهد جدید است؛ اعم از «هیستوریسم» (Historisme) یا «هیستوریسیسم» (Historicisme)‎/ معمولاً غربی ها هیستوریسم می گویند. آلمان ها هیستوریسموس (Historismus) و گاهی هیستوریزیسموس (Historizismus) به کار برده اند. بعضی هم میان این دو اصطلاح فرق گذاشته اند.
«حوالت تاریخی» کنونی مدارش بر «تاریخ انگاری» است؛ تاریخ به معنی مکر لیل و نهار. لذا بنده سال ها است که دو تعبیر را مرتب تکرار کرده ام: یکی دیروز، امروز، فردا و دیگری پریروز و پس فردا. [دیروز و امروز و فردا، همان تاریخ مکر لیل و نهارزده است؛ اما عهد پریروزی و پس فردایی عهد رستگاری از آن تاریخ است.] زمان ما متناهی نیست. هر دوره ای از ادوار تاریخ را زمانی است.
این زمان شروعی دارد و پایانی. تاریخی شروع می شود و اجلش که فرا رسید پایان می پذیرد. هر دوره در پایان خودش «مسخ» می شود و سپس «نسخ» می گردد و آنگاه تاریخ دیگری می آید و «وقت» دیگری «تأسیس» می شود.
در آخر مسئله آخر زمان است. هر تاریخ تاکنون شروع و آغاز و پایانی داشته و مبدأیی دارد و مختمی .کره ارض، امروز، مرحله بی سابقه ای را طی می کند. آخر زمان، آخر زمان غربزده مضاعف. بحران این غربزدگی مضاعف چه خواهد شد ساعت کِی است مرادم از ساعت به معنی خصوص «قیامت وسطی» و نه «قیامت کبری» است چه خواهد بود ما نمی توانیم ساعت را پیش بینی کنیم. ولی اعتقاد راسخ دارم بدون اینکه بتوان پیش بینی کرد ظهور مهدی موعود (عج) چه وقتی است، علامات و اشراط، فراوان است و تکلیف هر کسی است که منتظر ظهور مهدی موعود (عج) باشد ولی این انتظار شروطی دارد. انتظار می بایست انتظار آماده گر باشد، همراه با تفکر به معنایی که خواهم گفت. تفکری که آماده گر پس فردای ظهور مهدی موعود، مهدی منتَظَر است.
چنانکه انقلاب اسلامی با همین [نیّت] شروع شد. اعتقادم این است که این تکبیرهایی که گفته شد در همین [حال] الله اکبر وقت غربزده مکر لیل و نهار رفت، آن وقتِ اصیل پریروز آدم و پریروز و پس فردای ظهور مهدی موعود (عج) به سراغ و سروقت مردم این زاد و بوم آمد. به سروقت آمد.
غربزدگی مساوی است با طاغوت زدگی مساوی است با مکر لیل و نهارزدگی مساوی است با قارعه زدگی. در باب قارعه سابقاً اشاره کردم که قَرَعَ در عربی ریشه های متعددی دارد که یکی از آنها در این کلمه قارعه آمده، بیان اینکه قارعه از لحاظ گزاره گری چیست باید به بعد محوّل شود فعلاً همین قدر عرض می کنم که قارعه دو معنی دارد یکی قارعه به معنی قیامت است، یکی هم قارعه تاریخی است. این قارعه کلمه سانسکریت هم دارد یکی کَهَلَ و دیگری کاله است، کاله دو معنی دارد. یکی به معنی وقت و زمان است که با حوالت تاریخی ارتباط دارد - و تعبیری هم به سانسکریت دارد که می شود آن را با حوالت تاریخی که بنده عرض می کنم مقایسه کرد - دیگری هم قارعه و مقارعه که به معنی جنگ و نزاع است. هندی ها ادوار تاریخی را به چهار مرحله یا چهار دوره تقسیم کرده اند و تعبیرات متعددی برای دوره آخر به کار برده اند. یکی از آنها کَلی کالیه یا کَلی یوگه است، یوگه یعنی عهد، عهدِ خال سیاه، تک خال سیاه یا کالی کاله و کالی یوگه هم گفته اند یعنی عهد قارعه.
در حکمت و فلسفه تاریخ و علم الاسماء تاریخی نمی توانم خود را دربست در اختیار این تقسیم بندی های هندی بگذارم ولی واقعاً اگر بخواهیم خارج از تاریخ انگاری و هیستورسیسم و هیستوریسم به معنی جدید لفظ به سوابق برویم به اعتبار الفَضلُ لِلمتقدم یا بهتر است بگویم : مسئله تنها فضل نیست، مسئله تذکر تاریخی و ذکر و فکر تاریخی است. بنابراین مکر لیل و نهار هم آوردم به مناسبت آن نسبت عجیبی که در کلام الله مجید بین مستضعف و مستکبر عنوان می شود. [آن] مستضعف مکر لیل و نهار زده است و مستضعفی که راه مستکبران را تصدیق می کند ‎/ کلمه طاغوت را هم به تئوس و تئوس هم به دِوَ و خلاصه به دیو می برم که با آن هم ریشه است. همان موقع که تعبیر غربزدگی را وضع کردم به این مسئله نیک توجه داشتم که اروپا و اصلاً غرب، خود غربزده است و حال آن که اینطور تصور می شود: غربی است جدا و شرق تحت تأثیرآن غرب قرار می گیرد و غربزده است. نه ! تاریخ مغرب و تاریخ مغرب مضاعف یعنی جدید و اروپای جدید اولاً و بالذات خود غربزده است.
رنسانس، دوره به اصطلاح باز زایش کل عالم جدید است و از طرف دیگر مسئله اصلاح دینی که به فرانسه رِفورم به آلمانی رفرماتسیون می گویند این دوره خود غربزده است. غربزده مضاعف که تا قرن هجدهم دوام پیدا می کند. قرن هجدهم را به نام عصر انوار می خوانند و بنده به عصر زبون اندیشی تعبیر می کنم و این عصر به حقیقت عصر ظلمات است. ظلمات غربزدگی مضاعف که بالعرض و بالذات بر کره ارض گسترش پیدا می کند. این غربزدگی مساوی طاغوت زدگی، مکر لیل و نهار و قارعه زدگی است. حالا در باب قارعه، اساساً اصلی است که می گویند اول الفکر و آخرالعمل. وقتی قارعه زدگی و اسم طاغوت به سر وقت انسان می آید هنوز اول فکر است و علم غایت است ، آخرالعمل. این فکر قارعه زدگی، علم و تکنولوژی است. علم با تکنولوژی و تکنولوژی با علم تلازم دارد. اولین فکر و نظر دکارت آن چیزی است که در پایان تاریخ و در دروغ های جورواجور آخر زمان با آن مواجه هستیم ‎/ در متن قارعه زدگی، مکر لیل و نهارزدگی بحران هم هست. این غربزدگی را به غیر مضاعف و مضاعف تقسیم کردم. یونان که شروع می شود غربزدگی به سراغ عالم می آید ‎/ اما این غربزدگی غیر مضاعف است، به هر صورت خدای متعالی از انسان، هست.
خدای افلاطون متعالی از انسان است ولی خدای او، الله نیست. اِله افلاطون همان تئوس است که بنده نام او را طاغوت می گذارم. ادیان هم بوده است این ادیان پریروزی است. انبیا پریروزی بوده اند ولی بعد که افلاطون می آید، ارسطو می آید و یونان می آید باید همواره بیشتر دقت شود که این کتب آسمانی و کلمات انبیا تا چه اندازه بالذات و بالعرض تحت تأثیر غربزدگی قرار گرفت، اصلاً تورات و تحریفی که شده چیست اناجیل چیست آیا اناجیل و تورات بالذات غربزده است بالعَرَض غربزده است حقیقت آنها چیست اینها خود پرسش های اساسی است و بنده می خواهم عرض کنم که با کلام الله مجید غربزدگی غیرمضاعف نسخ می شود و تاریخی دیگر و عالمی دیگر و کلی دیگر تأسیس می شود ‎/
خلفای عباسی، امویان اینها چه کسانی بوده اند بنده عرض می کنم غربزده بودند، و بالعرض هم مشکل است بنده با توجه به اصول عقاید شیعه اثنی عشری که حق است و عقاید به طور کلی، که غربی ها دگم می گویند اعم از اینکه این عقاید، اصول عقاید یا فروع عقاید باشد، عرض می کنم که اینها غربزده بودند و طاغوت مکر لیل و نهار و قارعه زدگی به دربار اینها باز می گردد.
تاریخ شیعه چه بود و چه هست مردم مسلمان که به آن معنی غربزده نبودند. باید توجه کرد که دولت ها چه بوده است. این محتاج تفسیری بی طرفانه است بدون آنکه بخواهیم دوباره جنگ های مذهبی را که امروز وقت آن نیست تجدید کنیم و خلاصه تجدید مسائلی که سابقاً به جا بوده اند امروز نقض غرض است ‎/
غربزدگی مضاعف همین اروپای جدید است که اولاً و بالذات غربزده است. اروپا از ۵۰۰ سال قبل غربزده است و این غربزدگی مضاعف است که با امپریالیسم و استعمار و استبداد مضاعف در کره ارض گسترش پیدا می کند و فعلاً هم نهضت ها می خواهند که در مقابل این غربزدگی بایستند قیام در مقابل غرب و غربزدگی ومقابله با حاکمان غرب و شرق شروع شده است. چه فرق می کند شرق جغرافیایی هم غربزده است، روسیه تنها با مارکسیسم غربزده نمی شود سوابق آن تا پطرکبیر می رسد. بنابراین مردم اروپایی بالعرض و بالذات غربزده هستند اما تا آنجا که تحت تأثیر علمای دین قرار نگرفتند و تا آنجا که هنوز ارتباط آنها با مسیحیت حقیقی قطع نشده ، نمی شود گفت که به تفصیل و بالذات غربزده بوده و هستند.
بالکل کل دیگر، بالکل عالم دیگر، بالکل تاریخ دیگر، مراد من از این کل اسم است. یکی از بدآموزی ها که امروز شروع شده این است که کل مطلق را به هر عنوان از جمله به عنوان پلورالیسم منکر می شوند، چرا منکر می شوند برای اینکه می خواهند کل نفس اماره خود را دانسته و ندانسته نگه دارند. تکرار می کنم ناله آنها سرد است،اینها در سَکَرات موت هستند.
سیداحمد فردید‎
منبع : روزنامه ایران