جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ضرورت تدوین راهبرد بهره گیری از منابع گاز


ضرورت تدوین راهبرد بهره گیری از منابع گاز
ایران از منابع هیدروکربوری مایع و گازی قابل ملاحظه ای بهره مند است و این دو حامل انرژی نقش اساسی و تعیین کننده ای در اقتصاد ملی و اقتصاد بین الملل دارند؛ از این رو حفظ و صیانت از این منابع و استفاده بهینه از آنها در بلند مدت، ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
منابع نفتی ایران ثروتی است که چرخ های اقتصاد را به حرکت در می آورد و این منابع باید از طریق اجرای برنامه های صیانتی دقیق و زمان بندی شده، حمایت شوند. از سوی دیگر، تامین انرژی مورد نیاز کشور ضرورت گسترش مصرف گاز در کشور را توصیه می کند و ضرورت حضور در بازارهای بین المللی برای بهره مندی از مزیت های سیاسی و اقتصادی آن در بلند مدت، تفکر تعاملات بین المللی و تجارت گاز را مورد توجه قرار می دهد.
در دوران پیش و پس از انقلاب اسلامی پیش بینی هایی درباره گاز مورد نیاز برای تزریق به میدان های نفتی صورت گرفته است. بر اساس مطالعات ۳۰ سال قبل از انقلاب (در اواسط دهه ۱۳۵۰)، با توجه به ویژگی های خاص فیزیکی میدان های نفتی در آن زمان، میزان تزریق به میدان ها ۵۶۰ میلیون متر مکعب در روز برآورد شده و این میزان تزریق به علل مختلف اقتصادی، سیاسی و ویژگی های خاص شرایط جنگی در ایران به طور کامل محقق نشده است. همچنین در سال های پس از جنگ، مشکلات بازسازی و مشکلات ناشی از نبود یک راهبرد مدون و مورد حمایت قانونی در خصوص چگونگی بهره گیری از منابع گاز تولیدی و نبود ارتباط تجاری منطقی و قانونی صحیح میان شرکت تولیدکننده (شرکت ملی نفت ایران) و عرضه کننده (شرکت ملی گاز ایران) گازموجب شد که به بسیاری از اولویت های بلند مدت توجه کافی نشود.
در بیش از ۲۰ سال پس از انقلاب (دوره ۱۳۸۰-۱۳۵۷) اقتصاد ملی دارای اولویت محض مصرف گاز در کشور بوده است. در این دوره صادرات به طور کامل قطع شده و برنامه های تزریق نیز به سبب محدودیت تولید و هزینه های بالای تزریق به طور کامل انجام نمی گرفت؛ بنابراین در این دوره تزریق نشدن گاز به میدان ها هیچ ارتباط معناداری با برنامه های صادرات گاز نداشته است.
بهینه سازی مصرف گاز در ایران، همواره در تفکر سیاست گذاران داخلی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده، اما تاکنون هیچ گونه برنامه راهبردی بلند مدت مدون درباره تبیین رفتار مصرفی و عملکردی، برای دستیابی به هدف های بلندمدت تعیین شده در این راهبرد از سوی هیچ سازمان و ارگان رسمی که مورد حمایت مبانی قانونی اعلام نشده است و نبود چنین راهبردی، زمینه ساز تنوع آرا در زمینه چگونگی بهره گیری از منابع و صیانت از منابع و نیز تغییرات مقطعی آرا با استناد به سیاست گذاری های کوتاه مدت بوده است. نبود اتفاق آرا و به عبارتی نبود یک چراغ هدایتگر که بتواند شکل دهنده خط مشی ها به سوی هدف بلند مدت باشد، عامل مهم اتلاف سرمایه انسانی و مالی و نیز توسعه نیافتگی صنعت و ایجاد هزینه های جبران ناپذیر فرصتی در آینده خواهد شد.
تعدد نقاط تصمیم گیری درباره برنامه های بلند مدت عرضه انرژی در داخل و خارج و نبود ارتباط تنگاتنگ و تعریف شده زیر مجموعه های صنعت، عاملی است که موجب بسیاری از تصمیم گیری های استراتژیک و ساختاری، بدون در نظر گرفتن تاثیرهای بیرونی شده است. طرح های نفت و گاز، اعم از عملیات اجرایی درباره ساخت یک تاسیسات یا توسعه یک میدان و یا صادرات گاز، طرح هایی با هزینه بری بسیار بالا و بلند مدت هستند و واقعیت مربوط به جابه جا نشدن و تغییر هدف های طرح ها یکی از ویژگی های خاص صنعت نفت به شمار می رود؛ بنابراین وجود یک سازمان و تفکری واحد برای انسجام بخشیدن به روند انجام طرح ها به منظور تامین هدف های بلند مدت خلأیی است که سال ها و بلکه دهه هاست که صنعت نفت را می آزارد.
از سوی دیگر، شفاف نبودن روابط تجاری شرکت های فرعی صنعت نفت، تعهدهای حمایت شده قانونی مشخصی را برای انجام تعهدهای شرکت ها در قبال یکدیگر در جریان فعالیت های تجاری ایجاد نمی کند و این موجب می شود که بسیاری از مصالح ملی به علل مصالح شرکتی و ملاحظات عملیاتی که رعایت آن در هیچ جا تعریف نشده است، نادیده گرفته شوند. با توجه به مطالب گفته شده، تحقق نیافتن برخی از برنامه های پیش بینی شده به ویژه برنامه هایی که از نظر تاثیرهای بلندمدت از اهمیت ویژه ای برخوردارند (برنامه های تزریق)، از نبود برنامه های راهبردی بلند مدت و نیز تصمیم گیری های مقطعی و سیاستی متأثر خواهند شد.
زمان نیز به عنوان یکی از ابعاد سیاسی و مهم در اجرای طرح ها و به ویژه طرح های بلند مدت برون مرزی اهمیت خواهد داشت، زیرا هزینه فرصت از دست رفتن زمان در بسیاری از موارد بسیار بالا و گاه جبران ناپذیر است. تاخیر در انجام طرح های تزریق گاز به ویژه در برخی میدان ها که در مراحل نهایی تولید قرار گرفته اند و یا توجه نکردن به بازارهای بین المللی و به ویژه منطقه ای گاز و تاثیرهای ناشی از تعاملات بین المللی گاز بر تعاملات سیاسی و اقتصادی کشور در بلند مدت، از جمله مواردی است که هزینه فرصت بسیار زیادی را به اقتصاد شرکتی و ملی تحمیل می کند.
تزریق گاز، همواره به عنوان اولویت مصرف در کشور مطرح بوده است، اما پیش بینی برنامه های تزریق باید با تکیه بر دانش فنی مخزن و نیز ضرورت های تزریق در چارچوب زمان و میدان مشخص و نیز پتانسیل های سرچاهی تزریق انجام پذیرد.
یکی از ویژگی های خاص بخش تزریق، ضرورت توجه خاص به برآورد حجم و زمان تزریق به میدان ها به تفکیک هر میدان است، زیرا در صورت وجود پتانسیل های عملیاتی تزریق، خطا در برآورد این دو متغیر (حجم و زمان تزریق هر میدان) آسیب های جبران ناپذیری را در بلند مدت به همراه خواهد داشت و در مواردی هرزروی ناشی از این خطا می تواند شامل کل حجم ذخیره ای نفت میدان شود؛ بنابراین انجام برآورد درباره میزان تزریق باید تنها با هدف صیانت از منابع نفت صورت پذیرد و نه آن که ابزاری برای جلوگیری از دیگر سیاست های خطای محتمل در چارچوب سیاست انرژی باشد.
تحقق نیافتن برنامه های پیش بینی شده تزریق به علل مختلف، نبود پتانسیل تزریق و یا نیاز نداشتن میدان ها به میزان مشخص تزریق، سایر بخش های اقتصاد داخلی و یا برنامه های صادرات را از برخورداری از این حامل انرژی محروم می سازد.
نگرش ویژه به تقاضای داخلی بلند مدت گاز، از ابعاد ایجاد امنیت عرضه انرژی و نیز منافع اقتصادی ناشی از جانشینی، یکی دیگر از موضوع های بسیار مهم و اساسی در چارچوب سیاست های کلان صنعت نفت به شمار می رود؛ بنابراین تعریف صحیح و دقیق این متغیر در بلند مدت به گونه ای که پیش بینی بلند مدت «کمتر از واقع» (Underestimation) امنیت عرضه انرژی کشور را به خطر نیندازد و پیش بینی بلند مدت «بیشتر از واقع» (Overestimation) آن مانع از جذب گاز در دیگر بخش های مصرف ( تزریق، صادرات و ...) نشود، اهمیت ویژه ای دارد.
حرکت های بسیار سریع در برخی از بخش های مصرف ( به عنوان نمونه صادرات)، بدون هماهنگی با بخش های بالادستی و بدون در نظر گرفتن پتانسیل تقاضای دیگر بخش ها خطرهای جدی و جبران ناپذیر زیر را به همراه دارد: - در صورت نبود امکان عرضه گاز به طرح های صادراتی بر اساس قراردادهای منعقد شده، پیشینه تجاری ایران نه تنها در بخش گاز که در فعالیت های تجاری به میزان عمده ای آسیب خواهد دید و هزینه های اقتصادی سنگینی به کشور تحمیل می شود.
- در صورت کمبود عرضه گاز به بخش های داخلی اقتصاد و تحقق کامل طرح های متعهد شده صادراتی، ضررهای اقتصادی ناشی از جانشین نشدن گاز با سایر فرآورده های نفتی و نیز اثرهای روانی و اجتماعی این موضوع جبران ناپذیر خواهد بود.
با توجه به ویژگی های خاص آب و هوایی کشور، ایران می تواند با انعقاد قراردادهای فصلی، حداکثر منافع اقتصادی و تجاری را به دست آورد، اما انعقاد قراردادهای بلند مدت تمام فصل باید با در نظر گرفتن ملاحظات پتانسیل تقاضا در اقتصاد ملی و برنامه های تزریق انجام پذیرد. از سوی دیگر، باید ویژگی های ژئوپولتیک ایران و دیگر کشورهای منطقه خاور میانه و نیز کشورهای جنوب آسیا را که متقاضیان بزرگی مانند هند و پاکستان و عرضه کنندگان بزرگی مانند قطر و امارات را در خود جای داده است نیز، همواره مدنظر قرار دهیم.
ویژگی های ژئوپلیتیک ایران فضای سیاسی حاکم بر کشورهای همجوار ایران (منطقه خاور میانه، آسیای مرکزی و جنوب آسیا) و طرح های توسعه ای صادرات گاز در منطقه خاور میانه (طرح دلفین) و آسیای مرکزی (طرح انتقال گاز ترکمنستان به هند و پاکستان)، عواملی هستند که باید در مطالعه فرصت های صادراتی گاز ایران به دقت مورد توجه قرار گیرند.
ایران با توجه به حجم ذخیره ای بسیار زیاد گاز، مورد توجه کشورهای متقاضی گاز بوده است، اما این را باید به خاطر داشت که ایران کشوری است با جمعیت نزدیک به ۷۰ میلیون نفر که داراری مصرف سرانه انرژی به میزان ۲۳۰۰ کیلو گرم معادل نفت خام و مصرف سرانه نفت و گاز به میزان ۱۱۷۲ کیلو گرم و ۱۰۹۶ کیلو گرم معادل نفت خام (۲۰۰۴) است.
از سوی دیگر، از آنجا که میدان های نفتی کشور در نیمه دوم عمر خود به سر می برند، گاز مورد نیاز برای تزریق نیز تا پایان برنامه پنجم توسعه به بیش از ۳۰۰ میلیون متر مکعب در روز خواهد رسید؛ بنابراین با توجه به برنامه های پیش بینی شده تولید، ایجاد هماهنگی و توازن عرضه و تقاضای گاز در بلند مدت نیازمند دقت در برآورد پتانسیل های تقاضا و اولویت بندی انجام طرح ها و حجم بخشی مصرف با توجه به در نظر گرفتن ملاحظات صیانت از منابع، امنیت عرضه انرژی و حصول سهم مناسبی از بازار در زمان مناسب دارای حداقل هزینه فرصت است.
ملاحظات بالا هیچ گونه ارتباط نامتوازنی با یکدیگر نمی توانند داشته باشند و هیچ گونه تعارضی میان صادرات و مصرف گاز در داخل و یا تزریق و دیگر شکل های مصرف وجود نخواهد داشت، به شرط آن که پتانسیل تقاضای هر یک از بخش های مصرف کننده به درستی و با توجه به پتانسیل جذب تعیین شود. گفتنی است همان اندازه که «کم تخمینی» هر یک از پتانسیل های تقاضا می تواند در آینده مشکل ساز باشد، «بیش تخمینی» آن، هزینه های فیزیکی و فرصتی سنگین تری را به کشور تحمیل می کند.
‌ضرورت تبیین راهبرد بخش انرژی و به ویژه گاز طبیعی
در این زمینه، تأکید بر موارد زیر مورد نظر است:
- تبیین راهبرد عرضه گاز با در نظر گرفتن اصل صیانت از منابع
- تبیین راهبرد صیانت از منابع نفت و گاز با در نظر گرفتن اصول انتخاب بهینه منابع عرضه کننده با توجه به ویژگی های جغرافیایی میدان ها (اولویت میدان های مشترک)، برداشت بهینه از منابع و اعمال سیاست های حمایت کننده حفظ و افزایش نرخ تولید از طریق انجام بهنگام برنامه های صیانتی
- تبیین راهبرد تقاضای گاز با در نظر گرفتن منافع ملی از ابعاد اقتصادی، اجتماعی و رفاهی و امنیت عرضه انرژی در داخل با بهره گیری از ابزارهای موثر مدیریت تقاضا
- تبیین راهبرد صادرات گاز با در نظر گرفتن منافع ملی، امنیت ملی و امنیت عرضه انرژی در داخل
- تبیین راهبرد تزریق گاز بر اساس مطالعات جامع در راستای منافع ملی در بلند مدت
- اولویت گذاری مصرف گاز در داخل و خارج در چارچوب سیاست گذاری های اقتصاد کلان و منافع ملی و امنیت.
نویسنده: مهندس شهلا خالقی، کارشناس ارشد اقتصاد انرژی و رئیس امور برنامه های بلند مدت برنامه ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت ایران
منبع : پایگاه اطلاع رسانی عسلویه