شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


آیا پرویز ناتل‌خانلری نوگرا بود؟


آیا پرویز ناتل‌خانلری نوگرا بود؟
در سال ۱۳۲۶ مردی سی‌وچند ساله با چهره‌ای مطبوع و قامتی معتدل پا به درون (کافه فردوسی) نهاد، پاپیونی خوشرنگ برگردن و جامه‌ای برازنده بر تن داشت و با وجود جوانی، شخصیتش چنان بود که حس احترام پیران را نیز برمی‌انگیخت... او دکتر پرویز خانلری بود. (ایرج افشار)
آکادمی تازه‌تاسیس ایران در سال‌های ابتدایی قرن خورشیدی فعلی باعث رشد و پیدایی چهره‌هایی شد که در عین درک مصادیق فرهنگی- زیستی غربی (به خصوص فرانسه) تبدیل به حامیانی برای سنت شدند. هرچند این رویه شکل و رنگی نوگرایانه‌تر، روش‌مند و پیراسته‌تر داشت اما برآمده از اسلوب‌ها و بن‌مایه‌هایی بود که در نهایت صفت‌هایی چون «فاضل بودن»، «تسلط داشتن» و به نوعی «علامه بودن» را خوش می‌داشت و چونان ستاره‌ها و مدال‌هایی به اصحاب خود می‌بخشید. دکتر پرویز ناتل‌خانلری- ۱۲۹۲- ۱۳۶۹- یکی از پراهمیت‌ترین چهره‌های آمده از چنین روندی است که عمر هفتادوهفت ساله او کارنامه‌ای است از فعالیت‌های مستمر ادبی، فرهنگی، اجتماعی و آکادمیک. او به حق پس از ملک‌الشعرای بهار، برجسته‌ترین شخصیت دانشگاهی ادبیات است که در مسیر جریان نوگرایی در ایران نام و تاثیرش به شکل‌های مختلف آمده است. این مولفه به معنایی نوگرایی ادبی‌اش محسوب نمی‌شود، بلکه نشان از تلاش او دارد برای روشن داشتن چراغی مقابل نوگراهای انقلابی. خانلری را ادیب و شخصیتی فاضل نامیده‌اند، چه فعالیت‌های پرشمارش در حیطه‌های مختلف ادبیات آکادمیک از عروض، قافیه و وزن شعر گرفته تا حافظ‌شناسی و تصحیح متون، باعث شده تا به امروز کمتر کسی چون او چنین تاثیری بر جریان‌های آکادمی ادبیات کلاسیک ایران داشته باشد. به همین دلیل است که وقتی از پرویز ناتل‌خانلری حرف می‌زنیم باید به یاد داشته باشیم که کدام خانلری معیار بحث است. خانلری مصحح، روزنامه‌نگار، استاد، مترجم، شاعر، نظریه‌پرداز، وزیر و... هر یک از این وضعیت‌ها چهره‌ای متمایز به او می‌بخشد و جایگاه زیستی‌اش را تغییر می‌دهد. به طور مثال ما از یک‌سو او را می‌بینیم در جمع دوستانی مانند صادق هدایت، مسعود فرزاد، صادق چوبک، مجتبی مینوی و... و از سوی دیگر هم اوست که مقابل نیما و شعرش چنان قد علم می‌کند و بر او می‌تازد که در پاره‌ای نامه‌های به جا مانده از پدر شعر نو واهمه او را می‌بینیم از خانلری و ترسش از اینکه تا بدهد شعرش را از بین ببرند (نقل به مضمون) همین خانلری که در مواجهه با نیما- که از قضا فامیل نزدیک مادری اوست- ارتجاعی رفتار می‌کند. هدایت را می‌ستاید و مثنوی مشهورش یعنی شعر بلند عقاب را به او تقدیم می‌کند. از سال ۱۳۲۲ مجله سخن را منتشر می‌کند و این مجله محلی می‌شود برای ارائه بسیاری از مقالات و ترجمه‌های جاندار از ادبیات و فکر غربی و ایرانی. اما در سال‌های بعد بسیاری از مدرن‌های ادبی، سخن را پایگاهی محافظه‌کار برمی‌شمرند که مقابل نگاه‌های تجربی و آوانگارد قرار گرفته است... این تناقض‌ها در زندگی فرهنگی ناتل‌خانلری بسیار دیده می‌شود و به او وجوهی مختلف می‌بخشد که کمتر درباره‌اش بحث شده است. ناتل خانلری با این کلیت و با تاکید بر تاثیرهایی که در فضای فرهنگی ایران داشته، مردی است که بیش از آن که نقد شده باشد، وصف شده است.
نگاهی گذرا به زندگی و خاستگاه‌های خانلری به ما نشان می‌دهد که با مردی روبه‌رو هستیم که در نهایت در صف سنت‌گرایان می‌ایستد. هرچند او قواعد و اسلوب‌های نوگرا و تازه‌ای در حوزه‌هایی مانند دستورزبان فارسی، تصحیح متن، انتشار مجله و... به وجود آورد. اما صاحب دومین مدرک دکترای رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران، حتی در زمان همراهی‌اش با نوگرایانی چون هدایت، مقام ذهنی محافظه‌کار را همراه خود داشت. روح آکادمی ایرانی که برپا دارندگانش نیز چنین رویه‌ای داشتند، خانلری فرنگ‌دیده و فرانسه‌دان را بیش از آن که به یک نویسنده یا شاعر نوگرا تبدیل کند به ادیبی مبدل ساخت که در پی کلان ارزش‌ها، اسلوب‌ها و قواعد بود. خانلری شاگرد ملک‌الشعرای بهار است و در مکتب فروزانفر درس خوانده، هرچند نزدیکی او با چهره‌های نوگرا باعث شد تا او آن‌چنان بر قواعد کلاسیک سنت پایدار نماند، اما براصول و رئوس بنیادینش وفادار ماند. تجلی روح آکادمی ادبی ایرانی بود که تلاش می‌کرد با اسلوب‌های جدید، از کهنه شدن بیش از حد این سنت و در محاق ماندنش بکاهد. اکثر عمر خانلری صرف چنین ایده‌ای شد. با برپا داشتن مرکزی به نام «بنیاد فرهنگ» در سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۵۷ باعث انتشار بیش از سیصد جلد کتاب شد که عمده آنها برگزیده‌هایی پاکیزه بودند از متون از ادبیات کلاسیک. تغییر بسیاری از قواعد دشوار و دستور زبان فارسی و انقلابی که در این حوزه داشت نوگرایی‌ای بود در دل سنت همین قضیه در حوزه «وزن شعرفارسی» نیز باعث شد تا او تلاش کند که رنگ‌ولعاب و هوای تازه‌ای در این روش کهنه به وجود بیاورد. پس وقتی از سوی چهره‌هایی نزدیک به آکادمی می‌شنویم که به خانلری صفت نوگرا اطلاق می‌کنند باید توجه داشته باشیم که این نوگرایی هدفمند نه در ساختار و باورها که در روش‌ها و راه‌ها بوده است. چه او در تمام دوران فعالیتش مصداق سنت‌گرایی بود، مقابل نوگرایان انقلابی زمان خودش. نکته دیگری که از دل همین بحث بیرون می‌آید، توجه به این مولفه است که اصولا شخصیت‌های آکادمی ادبی ایرانی از آغاز تا امروز برپا دارنده ذهنیتی وحدت‌گرا و نظام‌مند بوده‌اند که مبانی ارزش‌گذاری‌شان تابع ویژگی‌های متفاوتی است. آکادمی ایرانی برای ادبیات کلاسیک ایران قائل به نوعی حریم و چارچوب اخلاقی است که گاه تا حد مقدس جلوه‌دادن پاره‌ای چهره‌ها و شخصیت‌های آن جلو می‌رود. این ذهنیت به واسطه سخت‌گیری‌ها و اصرار بر عناصر محافظه‌کارانه و گاه ارتجاعی خود، باعث قطع شدن نسبی رابطه انسان روزگار مدرن می‌شود با میراث عظیمی چون ادبیات ایران. خانلری به خوبی براین اتفاق آگاه بود و به همین دلیل مهم تلاش کرد تا این میراث با تغییرشکل روش آموزش و بیان‌اش بتواند در کوران ذهن‌های نوگرا، جایگاه همیشگی‌اش را میان مخاطب ایرانی داشته باشد. ادبیاتی که خانلری معتقد بود، ساختارهای آن کماکان بهترین شیوه برای خلق ادبی است و شاید به همین دلیل است که آشکارا مقابل نیما می‌ایستد و جبهه می‌گیرد. اما ماجرایی که چهره خانلری را میان نوگرایان انقلابی مخدوش‌تر می‌کند، نزدیک شدنش است به قدرت. این نزدیکی مصداقی است از تئوری‌ مشهور همسویی دولت‌ها و دانشگاه در ایران. جبهه واحدی علیه نوگرایی. چه دولت پهلوی مدعی حفظ سنت‌هاست و آکادمی ایرانی‌اش نیز با چنگ و دندان از این سنت دفاع می‌کند و نگاه‌های نوگرا را تحقیر می‌کند. خانلری با این وجهه تبدیل به شخصیتی بادانش، مسلط بر ادبیات ایران و ساختارهای آن می‌شود که میان اکثر نسل دوم نوگرایان آن‌چنان مقبول نیست. جدال دائمی سنت آکادمی و مدرنیسم فکری- ادبی در ایران در چنین مثال و مدلی به اوج خود می‌رسد. شعر عقاب خانلری- که به زعم من هیچ عنصر تازه‌ای در آن وجود ندارد- به‌مثابه نمونه‌ای از ذهن سنتی مقابل شعر نیما گذاشته می‌شود. خانلری در این نبرد ادبی شکست می‌خورد ولی در مقام یک متخصص ادبیات ایران به جایگاهی می‌رسد که کمتر کسی به آن دست یافته است. پس این ویژگی‌ باعث می‌شود تا خانلری را شخصیتی بدانیم که هرچند به واسطه مجله سخن‌آراء آثار جدید و مطرحی را در ادبیات ایران منتشر کرد اما در جریان فکر انتقادی ایران و دغدغه‌های روشنفکران پرشورش نقش پررنگی بازی نمی‌کند. او مصداقی از چهره مردی فرهنگ‌دوست است که در جنبه‌های مختلفی از تصحیح کتاب‌های درسی تا دگرگون کردن برخی اصول و رئوس آکادمی ادبی در ایران تاثیر کم‌نظیری دارد.
این دقیق‌ترین جایگاهی است که می‌بایست خانلری را در سایه آن مطالعه کرد چه در مقام منتقد و هنرمند به دلیل نظریه‌های کم و بیش محافظه‌کارانه و نه‌چندان نویی که داشت، نتوانست جای بزرگی را ادبیات ایران داشته باشد. میراثی که خانلری برای آکادمی و ذهن‌های نزدیک به آن و علاقه‌مندان به نثر و ادبیات فارسی باقی گذاشت چنان گسترده و قابل توجه است که چند نسل از آن استفاده می‌کنند. اما باید تاکید کرد که او سنت‌گرا باقی ماند و اهمیت او نیز در همین چارچوب است. خانلری اول شهریور سال ۱۳۶۹ از دنیا رفت. از او آثاری متنوعی چه در مقام مولف، مصحح، مترجم، شاعر و سرپرست مجله سخن، بنیاد فرهنگ و... باقی مانده است. آثاری مانند: ترجمه چندنامه با شاعری جوان اثر ریلکه، ترجمه شاهکارهای هنری ایران اثر آرتور اپهام، ترجمه تویستان و ایزوت اثر ژوزف بدیه، ترجمه دختر سروان اثر پوشکین، تحقیق انتقادی در عروض فارسی، تاریخ زبان فارسی (۵جلد) دستور زبان فارسی، فرهنگ تاریخی زبان فارسی، تصحیح دیوان حافظ، روان‌شناسی و تطبیق آن با اصول پرورش، جزوه‌های شاهکارهای ادبیات فارسی (با همکاری دکتر ذبیح‌ا... صفا) چند نکته در تصحیح دیوان حافظ، تصحیح سمک عیار (۵جلد) شاهکارهای هنر ایران، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام (کتاب درسی سال پنجم دبستان) تاریخ ایران دوره اسلامی (کتاب درسی سال ششم دبستان) مجموعه شعر ماه در مرداب، زبان و زبان‌شناسی، فرهنگ و اجتماع، شعر و هنر، ترانه‌ها، داستان‌های بیدپای، شهر سمک، پست و بلند شعر نو (مجموعه مقاله) و... از خانلری انبوهی مقاله و اعم از ترجمه و تالیف نیز منتشر شده و کلیت فعالیت‌هایش نشان‌دهنده فضای کاری و فکری اوست که اغلب به شکلی علمی- آکادمیک در حوزه ادبیات فارسی متمرکز شده است.
مهدی یزدانی‌خرم
منابع
پرویز ناتل خانلری. نوشته منصور رستگار فسایی. انتشارات طرح نو ۱۳۷۹
منبع : شهروند امروز


همچنین مشاهده کنید