سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
ای عرش! ای خون هشتم!
● سپیده هشتمین
موسوی گرمارودی
درود بر تو
ای هشتمین سپیده
- اگر از سایه ساران درود می پذیری-
باران نیز به ازای تو پاک نیست.
و بر ما درود
- اگر فاصله خویشتن تا تو را،
تنها بتوانیم دید-
ای آفتاب،
ما آن سوی ذره مانده ایم!
من آن پرنده مهاجرم
که هزار سال پریده است
اما هنوز،
سواد گنبدت
پیدا نیست.
آوخ که بال کبوتران حرمت
از چه تیرهای زهرآگین خسته است
شکسته است.
ای عرش!
ای خون هشتم!
نیرویی دیگر در پرم نه!
که ما را هزار سال
نه ره توشه ای بر پشت بود
و نه شمشیری در دست!
و مگر در سینه،
عشق می افروخت
می سوخت،
که چراغ تو،
روشن ماند...
● سوال همیشه
آرش شفاعی
گلدسته ات
کهکشانی است
که سیاهی شهر را تکذیب می کند
پیرامون تو همه چیز بوی ملکوت می دهد:
کاشی های ایوانت
و این سوال همیشه
که چگونه می توان آسمان ها را
در مربعی کوچک خلاصه کرد.
و پنجره فولاد
التماس های گره خورده
و بغض هایی که پیش پای تو باز می شوند...
● چه غریب است خراسان شما
سارا جلوداریان
آدم و جن و پری گوش به فرمان شما
همه لیلا، همه مجنون، همه خواهان شما
آفتاب از افق درگهتان می تابد
ماه چادر زده در گوشه ایوان شما
از همان دم که قدم رنجه نمودید به خاک
آسمان ها همه گشتند ثناخوان شما
قرن ها پیش، نشاندند کبوترها را
روی آن گنبد معروف زرافشان شما
خوشنویسان زبردست، همان روز ازل
دست بردند به خطاطی دیوان شما
شک ندارم که به داد دل یعقوب رسید
بوی پیراهنی از جانب کنعان شما
این چه سری است که حتی همه آهوها
دوست دارند بیفتند به دامان شما
این چه سری است که خوبان و بدان می خواهند
بنشینند سر سفره احسان شما
ما چه داریم که در محضرتان عرضه کنیم؟
شعر از آن شما، قافیه از آن شما
ما چه داریم که شایان توجه باشد؟
جان ناقابل ما جمله به قربان شما
خانه کاهگلی ما ظلمات است، ولی
محشری می شود از نم نم باران شما
لاعلا جیم و اگر ذره امیدی هم هست
چشم داریم به اعجاز فراوان شما
از زمانی که به پابوسی تان آمده ام
شده ام در به در و بی سرو سامان شما
خوش به حال گل شیپوری و خدام حرم!
خوش به حال گون و خار بیابان شما
کاش می شد که به قدر پر کاهی بودم
تا قبولم بکند ملک سلیمان شما
کاش در لحظه پایانی این غمنامه
قسمت ما بشود روضه رضوان شما
اهل کاشانم و با عطر گلاب آمده ام
آه اما چه غریب است خراسان شما...
● رواق زرنگار
یدا... گودرزی
ای ستون های زمین، گلدسته های سربلند!
ای رواق زرنگار، آیینه های بندبند!
ای مقرنس های چوبی، گنبد زرین کلاه!
بر سر آن آستان پرشکوه بی گزند
بر سر هفت آسمان آن مهربان افراشته
چتری از بال کبوتر، از حریر و از پرند
دست او اینک پناه آهوان خسته است
بال بگشایید از شوق، آهوان درکمند!
کفتران آسمانی هم اسیر دام او
می کشاند هر دلی را در رهایی ها به بند
ای حضور هشتمین! افتادگان غربتیم
دست ما را هم بگیر از لطف، ای بالا بلند!
منبع : روزنامه خراسان
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس دولت سیزدهم اصغر جهانگیر خلیج فارس دولت لایحه بودجه 1403 حجاب شورای نگهبان مجلس یازدهم
تهران هواشناسی قوه قضاییه سیل شهرداری تهران فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت شورای شهر تهران دستگیری پلیس قتل
خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو کارگران سایپا ایران خودرو دلار بازار خودرو مالیات چین بانک مرکزی
تلویزیون سریال رسانه سینمای ایران مقام معظم رهبری سینما تئاتر موسیقی فیلم بازیگر رسانه ملی کتاب
سازمان سنجش شورای عالی انقلاب فرهنگی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه عربستان اوکراین ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تراکتور باشگاه استقلال تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس وحید شمسایی لیگ برتر
هوش مصنوعی اینترنت ناسا تبلیغات اینستاگرام تسلا همراه اول ماه گوگل اپل آیفون ایرانسل
داروخانه ویتامین کاهش وزن دیابت خواب طول عمر چاقی سلامت روان فروش اینترنتی دارو بارداری