جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا


سه راهکار برای تنظیم موفق بازار


سه راهکار برای تنظیم موفق بازار
وقتی از سر کوچه آمد یک محموله پر از پودر شوینده و چای و یک کله قند همراهش بود، کبری خانم که مقابل در خانه اش ایستاده بود، نگاهی به زری خانم کرد و گفت: چه خبره خانوم، بازار رو آوردی تو خونت! زری خانم نیم نگاهی به اطراف کرد و با صدای آهسته ای که فقط کبری خانم می شنید، گفت: دوست آقا رضا از تهران زنگ زده و گفته شاید گرون بشه!
هنوز چند لحظه از صحبت زری خانم و کبری خانم نگذشته بود که کبری خانم پای تلفن شوهرش رو مجاب کرد که از تعاونی اداره اش هرچقدر می تونه پودر و چای و قند بخره، بعدش هم خودش آماده شد تا سر کوچه بره و همون مقدار پولی که تو خونه دارد صرف خرید این اقلام بکنه.
هنوز چند ساعتی نگذشته بود که کاظم آقا بقال که حال اسم مغازه اش رو به سوپر مارکت تغییر داده بود متوجه تغییر خرید مشتریانش شد، چیزی که تو خرید همه اونها مشترک بود، همین سه قلم بود، اونم آخرین کارتن پودر رو به طرف انبار هل داد و قندها و چای ها رو هم زیر دخل جاسازی کرد تا تحقیق کنه که ماجرا از چه قراره؟
● یک خاطره
محسن چند سال در اروپا زندگی می کرد، یعنی به خاطر کارش مجبور شده بود چند سال در یکی از شهرهای آلمان زندگی کند، تعریف می کرد که در شهر کلن هر وقت یک کالا گران می شد، مغازه دارها که اکثراً فروشگاه های بزرگ بودند، عزادار می شدند؛ چون تا مدتها باید با مشتریان برای گران شدن آن کالا سر و کله می زدند و دلیل و بهانه می تراشیدند. با تمام این تفاصیل فروش اون کالا تا مدتها خیلی کم می شد، آخرش هم یا قیمت آن به حالت اول بازمی گشت یا خرید در همان سطح اندک باقی می ماند.
محسن تعریف می کرد که در بازار آلمان رقابت حرف اول را می زند، هر کالایی که از سوی یک شرکت گران می شود، زمینه رقابت آن را با سایر شرکتها کاهش می دهد و آنها از هر ترفندی که بتوانند استفاده می کنند تا با ارزانتر عرضه کردن آن کالا، مشتریان را به سمت خود جلب کنند. در مورد کالاهای وارداتی هم همین طور است و واردکنندگان سعی می کنند با کاستن از هزینه تا حد امکان کالای ارزانتری را در بازار عرضه کنند تا مشتریان به سمت آنها جلب شوند.
محسن که کارمند یک شرکت تولیدی خودرو بود، تعریف می کرد که در خانه کمتر آلمانی می شد بیشتر از نیاز حداکثر یک هفته آنها کالا پیدا کرد و آنها بر این باور بودند که خرید بیشتر از این، هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ بهداشتی مقرون به صرفه نیست.
● تفاوت رفتار
از دو ماجرایی که بیان شد، می توان به دو نتیجه اساسی رسید، اول اینکه برخورد مردم ما در برابر پدیده گرانفروشی کاملاً برعکس برخورد جوامع دیگر و بویژه کشورهای توسعه یافته با پدیده گرانی است و دوم اینکه واکنش بازار ما نیز حالتی مشابه در برابر گرانی از خود بروز می دهد.
اما در بخش اول به تفاوت برخورد مردم با پدیده گرانی می پردازیم و علاوه بر منشأ آن، راهکارهایی را بیان می کنیم.
مردم کشور ما، در مقابل پدیده گرانی، همواره به خرید بیشتر آن کالا و به نوعی احتکار خانگی روی می آورند، به محض انتشار خبر یا حتی شایعه گران شدن یک کالا، مردم بلافاصله به بازار هجوم می آورند و تا جایی که توان مالی آنها اجازه بدهد از این کالا خرید می کنند، آنها بر این باورند که با خرید بیشتر کالا قبل از رسیدن گرانی به حداکثر خود، خود را تا زمانی هر چند محدود از این واقعه دور می کنند. به همین دلیل همواره در خانه مردم و در جایی به نام انباری مقدار زیادی از کالاهایی دیده می شود که حتی برای مصرف چندین ماه آنها کافی است. البته پیشینه این نوع فرهنگ که اکنون تقریبا در ذهن تمام مردم جای گرفته به سالیان قبل بازمی گردد. تجربه به آنها ثابت کرده که حتی پایان بیشتر شایعات واقعیت بوده و گران شدن کالاها نه تنها مقطعی نیست، بلکه حتی بیش از آنچه آنها تصور می کرده اند تداوم یا افزایش داشته است. تورم دو رقمی موجود کشور ما طی حداقل ۱۵ سال اخیر نیز نشان اثبات علمی این مدعاست. بنابراین بدرستی آنها دریافته اند که نخریدن یک کالا در زمانی که رشد قیمت آن اوج گرفته به ضرر آنها خواهد بود، حال اینکه این حرکت تا چه اندازه در افزایش کاذب قیمت کالاها تأثیر داشته است، در بخش بعد سخن خواهیم گفت. اما ناگفته پیداست که فرهنگ انبار کردن کالا علاوه بر مضرات اقتصادی در بعد کلان و خرد برای خانواده ها و جامعه، کار مسؤولان را هم برای تنظیم بازار و مهار گرانی دشوار خواهد کرد.
● بازار فرصت طلب
حال به بخش دوم بازار؛ یعنی رفتار نهاد توزیع با گرانی می پردازیم، توزیع کنندگان که حلقه واسط میان تولید یا واردات با مردم هستند، نقش عمده ای در گرانیها دارند.
بازار در کشور ما نیز رفتار کاملاً متفاوتی با سایر جوامع دارد. در بیشتر جوامع توسعه یافته بازار قبل از مردم در مقابل گرانی موضع می گیرد و حتی در مقابل آن مقاومت می کند، اما در کشور ما بخش توزیع نه تنها همپای گرانی حرکت می کند که گاه بر سرعت آن می افزاید.
در این میان اگرچه باید حساب سودجویان و فرصت طلبان را از توزیع کنندگان جدا کرد، اما همین افراد یا گروهها، نقش بسیار زیادی در دامن زدن به گرانی یا تسریع آن دارند.
سودجویان گاه با احتکار و عدم عرضه، گاه با شایعه افکنی و جوسازی و گاه با جلوگیری از عرضه یک کالا در محدوده زمانی خاص بر عطش تقاضا می افزایند.
در هر صورت نمی توان نقش تولید یا وارد کننده را در گرانی به حساب نیاورد، اما برخورد با این قشر یا کنترل آنها تا حدودی آسانتر از مقابله با گرانی در واحدهای توزیع کننده است که بیش از یک میلیون واحد در کشور هستند.
تولیدکنندگان به محض افزایش قیمت نهاده های تولید یا مواد اولیه، به سرعت واکنش نشان داده و حتی بیشتر از تأثیر آن بر قیمت کالای خود می افزایند.
واردکنندگان نیز در برخی موارد خریدهای خود را که با قیمت جهانی انجام شده در کشتی ها یا بنادر دپو می کنند تا بر افزایش قیمت در کشور نهایت تأثیر خود را گذاشته و سپس کالا را وارد بازار می کنند.
اما بخش توزیع که آخرین حلقه ارتباط با مردم هستند، عطش خرید به نهایت خود می رسد و آنها با عدم عرضه کالا یا عرضه کالا با شیوه های مختلف بر جامعه تأثیر گذاشته و بر تورم موجود در جامعه می افزایند. در بسیاری از موارد به محض شیوع یک خبر، کالاها از ویترینها جمع می شوند و به پستو منتقل می شوند تا مردم نسبت به آن حساس تر شوند.
● عرضه و تقاضا
در مورد بسیاری از کالاهایی که طی روزهای اخیر شایعات یا اخبار زیادی پیرامون آنها منتشر شد و گرانی کاذب و یا حساب شده آنها اعلام شد، بخش توزیع نقش مؤثری داشت. این در حالی است که در مورد این کالاها عرضه نه تنها از تقاضا کمتر نیست، بلکه در برخی موارد انبارها مملو از این کالاهاست.
به جز مسکن که طی سالهای گذشته میزان عرضه از تقاضا کمتر بود و البته قیمت آن به طور بسیار کاذب افزایش یافت، در مواردی چون چای، قند و حتی پودر شوینده میزان تولید یا موجودی انبارها بسیار بیشتر از تقاضای موجود در بازار بود، اما بخش توزیع به رغم اطلاع از این مسأله به تقاضا دامن زد و با ایجاد یک تقاضای کاذب و بهره گیری از سرعت اندک توزیع کالا و واسطه های فراوان در برخی موارد حتی باعث چند برابر شدن قیمت کالاها شد که به عنوان مثال فروش چای با قیمت کیلویی ۲۰ هزار تومان در یکی از شهرهای غربی کشور بود، همچنین از هجوم یک باره مردم به بازار و افزایش کاذب قیمت می توان به گرانی بی مورد سکه قبل از آغاز سال جدید اشاره کرد که باعث گرانی ۲۰ تا ۳۰ هزار تومانی آن در ماه پایانی سال قبل شد.
● سزای گرانفروش
ضرب المثلی داریم که در جوامع توسعه یافته به طور کامل اجرا می شود، «سزای گرانفروش نخریدن است» مردم کشورهای دیگر در هنگام گران شدن یک کالا، یا خرید آن را حذف می کنند یا مصرف آن را به حداقل می رسانند، آنها با این کار تولیدکنندگان یا واردکنندگان را تحت فشار قرار می دهند تا سود کمتری عاید آنها شده و مجبور به کاهش دوباره قیمت شوند. اما در کشور ما که این ضرب المثل قدیمی رایج است، درست برخلاف این عقیده رفتار می شود. برخی بر این باورند که چند عامل در بی توجهی به این فرهنگ تأثیر داشته است، یکی اینکه اگر ما نخریم، دیگران می خرند و ما ضرر می کنیم. این مسأله زمانی پررنگتر می شود که افزایش قیمتها هیچ ربطی به خریدن یا نخریدن مردم ندارد و در هر صورت گرانی اتفاق می افتد.
دوم اینکه، اصولاً در کشور ما بازار آزاد و رقابت معنی خاصی ندارد، یعنی این گونه نیست که اگرشرکت یا کمپانی قیمت کالای خود را بالا برد، رقیب او برای جذب مشتری کالا را ارزان تر عرضه کند و این رقابت موجب ارزانتر شدن کالا شود.
محمد کشتی آرای، نایب رئیس اتحادیه طلا و جواهر در تأیید این مطلب می گوید: متأسفانه فرهنگ غلطی بین مردم ما رایج شده که به محض افزایش قیمت یک کالا، مردم به تصور آنکه قیمت این کالا از این پس گرانتر خواهد شد، برای خرید آن هجوم می برند، این موضوع باعث کمیابی کالا در بازار و افزایش دوباره و کاذب آن طی یک سیکل باطل می شود.
● مشکل دولت
این فرهنگ غلط در برخی موارد حتی دولتمردان را هم به دردسر می اندازد و در بسیاری موارد تلاشهای آنها را هم ناکام می گذارد.
در کشور ما که تنظیم بازار تابع عرضه و تقاضا به شکل واقعی نیست، دولت در بسیاری از موارد وظیفه تنظیم بازار را بر عهده دارد، این در حالی است که دولت باید زمینه را برای رقابت سالم مهیا کند و خود به طور مستقیم وارد نشود، در شرایط فعلی که این زمینه فراهم نیست، دولت خود وارد بازار می شود و با واردات یا خرید کالا از تولید کننده کار تنظیم بازار را انجام می دهد، اما کار زمانی مشکل می شود که هجوم مردم باعث می شود کالای عرضه شده از سوی دولت نیز راهی انباریهای خانه ها شود و عملاً نتواند عطش موجود بازار را پاسخ دهد.
اگرچه در چند مورد اخیر، یعنی برنج، چای و قند و شکر دولت توانست تا حدی به موفقیت برسد، اما این اتفاق در شرایطی به ثمر نشست که انبار بسیاری از مردم مملو از این کالاها شده بود.
به نظر می رسد بهترین، مؤثرترین و موفق ترین روش برای کشیدن خط بطلان، بر این فرهنگ در چند عامل خلاصه می شود، اول کار فرهنگی و آموزش به مردم در خصوص شیوه خرید و مصرف، دوم اطلاع رسانی صحیح و صادقانه به مردم در مورد کالاها، افزایش قیمت یا میزان تولید به طوری که آینده بازار یک کالا به طور نسبی برای مردم قابل پیش بینی باشد و سوم اینکه فضای اقتصادی کشور برای رقابت آزاد بخش خصوصی مهیا شود و انحصارها در تمام زمینه های ممکن شکسته شده و برداشته شود.
سعید کوشافر
منبع : روزنامه قدس