شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سلوک


سلوک
در طول فیلم تقریباً همه كاراكترها در پی رفتن به برزكوه هستند؛ جایی كه در آن گویا معجزه ای رخ داده است. زنی كه حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارد حالا در اثر معجزه حافظ قرآن شده است. مردم همه روانه برزكوه شده اند تا از این معجزه الهی حاجت بگیرند. گروهبانی مأموریت دارد به همراه كربلایی كه معتمد محل است به برزكوه برود و صحت و سقم این مسئله (معجزه الهی) را بررسی كند. همراه آنها سرباز كم حرف و درون گرا به نام قیس هم حضور دارد. فردی كه در طول فیلم از سوی همه جز سه پیرمردی كه نقش تمامشان را رضا كیانیان بازی می كند، مورد نكوهش قرار می گیرد.
در میان انبوه قصه های فرعی و آدم های پرتعدادی كه به صورت گذری در فیلم حضور دارند، سفر به برزكوه و تصمیم قیس بر رفتن به آنجا، جلوه ای از عوالم لاهوتی را به جان اثر می بخشد كه در سكانس غافلگیركننده پایانی به اوج می رسد. جایی كه تماشاگر متوجه می شود كه آن بنده نظركرده در واقع همین قیس است كه طی طریق می كند و تصادفی نیست كه سه مرشد پیر برای هدایت و راهنمایی او بر سر راهش قرار گرفته اند. همان قیسی كه كربلایی وقتی امضایش را پای كفنی كه او قصد داشت از برخی افراد خاص به رویش امضا بگیرد، دید برآشفت و گفت: مگه تو كی هستی كه روی این كفن را امضا كردی؟! همان قیسی كه گروهبان او را سربازی كم عقل می نامید.
آرامشی كه چهره هومن سیدی به تماشاگر می دهد تا اندازه ای در ترسیم كاراكتر قیس كه كاراكتری محوری اثر است مؤثر واقع شده است. هرچند به نظر می رسد كه تعدد ماجراهای فیلم و آدم هایی كه بعضاً دست و پاگیر و مزاحم هستند، در قسمت هایی مانع از تمركز فیلم بر كاراكترهای محوری، به خصوص كاراكتر قیس شده است. نكته دیگر به انفعال بیش از حد قیس بازمی گردد. انفعالی كه تعمداً در قسمت هایی از فیلم رنگی از بلاهت هم به خود می گیرد؛ به طوری كه تماشاگر با گروهبان یا كربلایی كه شخصیت قیس را دست كم می گیرند همراهی می كند. تبریزی كوشیده تا به صورت تدریجی، این تصور را با كنش های متفاوت قیس تغییر دهد.
می شود گفت كه بخش عمده انرژی او در مقام كارگردان معطوف به یافتن لحنی مناسب برای روایت داستانی شده كه بیشتر با مفاهیم ذهنی سروكار دارد تا عینی؛ مفاهیمی چون طی طریق و معجزه كه تبریزی كوشیده آنها را به زبان تصویر ترجمه كند.
مثل استفاده ای كه از فضاهای باز و طبیعت سرسبز محیط انجام گرفته است. همچنین فیلم به سیاق دیگر محصولات سینمای معناگرا، از ریتمی آرام برخوردار است. ریتمی آرام، همراه با حركت های اغلب نرم دوربین و نماهایی كه هركدامشان قدری بیشتر از معمول به طول می انجامند. شیوه ای كه می توان خاستگاه اصلی اش را فیلم های تاركوفسكی دانست. تاركوفسكی در فیلم هایی چون ایثار و آینه برای انتقال مفهوم، از چنین ابزارهایی بهره گرفته بود.
وقتی در دهه شصت سینمای تاركوفسكی به مثابه الگویی برای سینمای مطلوب از سوی سیاستگذاران سینمایی تبلیغ شد، جریانی به نام سینمای عرفانی از دلش متولد شد؛ سینمایی كه چه در فرم و چه در مضمون از فیلم های تاركوفسكی و پارجانف تبعیت می كرد و در شیوه پرداخت سینمایی آثار فوق الذكر را در ذهن بیننده تداعی می كرد. سینمای معناگرا كه در واقع تكلمه ای به سینمای عرفانی دهه شصت است؛ با تغییراتی كه از چنین خاستگاهی ریشه گرفته است. با چنین مقدمه ای حالا راحت تر می توان درك كرد چرا تبریزی در یك تكه نان سیاق فیلمسازی اش را تغییر داده است. او كوشیده است در مقام كارگردان، قصه ای معناگرا را با سبك و سیاق مالوف چنین سینمایی روایت كند.
به همین خاطر از فضای ساده و ملموس آثار گذشته اش فاصله گرفته و همچنین دكوپاژ ساده و بیان گرش جای خود را به نوعی ابهام و ایهام در ساخت و پرداخت تصاویر داده است؛ ایهامی كه اتفاقاً از جنس قصه یك تكه نان است.
چنین است كه تبریزی حتی روحیه طنز و شوخ طبعش را نیز در یك تكه نان به همراه ندارد. هرچند می توان گفت كه لایه ای از طنز خاص تبریزی می توانست فیلم را به مراتب ملموس تر از چیزی كند كه در حال حاضر هست؛ طنزی كه البته در فیلمنامه هم می توانست لحاظ شود. محمدرضا گوهری در یك تكه نان كوشیده ماجرایی را كه ریشه در عالم لاهوت دارد با روایتی غیرخطی و به دور از درام پردازی های رایج بیان كند. هرچند و با وجود تمام تلاش فیلمنامه نویس، تعداد ماجراها و كاراكترها باعث شده كه مقصود اصلی نویسنده در قسمت هایی از دست برود و یا تحت الشعاع قصه های فرعی قرار گیرد.
همچنین بنا كردن فیلم بر شخصیتی منفعل و آرام ریسكی بوده كه بیشتر كارگردانی تبریزی باعث نجاتش شده. یعنی كار اصلی با انتخاب و هدایت درست بازیگر نقش قیس صورت گرفته و كلاً در اجرا و كارگردانی كوشیده شده تا ضعف های فیلمنامه پوشانده شود. به همین خاطر است كه به نظر می رسد یك تكه نان دشوارترین فیلم كارنامه تبریزی است؛ فیلمی كه انرژی زیادی صرفش شده. این انرژی اگر در مرحله نگارش فیلمنامه صرف می شد، كاری كه گوهری آن را در خیلی دور، خیلی نزدیك به انجام رساند، حالا با فیلمی به مراتب قابل توجه تر مواجه بودیم.
یك تكه نان بیش از هر چیز از روحیه تجربه گرای سازنده اش خبر می دهد؛ روحیه ای كه حاصلش كارنامه ای متنوع است. كارنامه ای كه گویا در آن تنها جای فیلمی معناگرا خالی بود!
نكته ای كه در بیشتر اظهارنظرها درباره یك تكه نان مطرح شده، این است كه تبریزی پس از جار و جنجال های فیلم قبلی اش كوشیده تا اثری سنگین و مقبول بسازد. این حرف و حدیث ها چه ریشه در واقعیت داشته باشد و چه نه، نباید در قضاوت درباره یك تكه نان مبنا قرار داده شود. در داوری اثر هنری این متن است كه باید حرف اول و آخر را بزند نه فرامتن ولی گاهی اوقات حاشیه چنان فراتر از متن می شود كه نمی شود نادیده اش گرفت.
اتفاقی كه درباره فیلم قبلی تبریزی هم افتاد حالا به شكلی دیگر در مورد یك تكه نان تكرار می شود. این كه همه چیز تحت الشعاع علت ساختن چنین فیلمی از سوی تبریزی قرار گیرد. پاسخ اصلی را هم البته می شود از متن فیلم سراغ گرفت. از آرامشی كه سراسر یك تكه نان موج می زند. فیلمساز خسته از دایره جنجال ها و سوءتفاهم ها، در دل طبیعت زیبا و فرح بخش به روایت داستانی پرداخته كه حرف از تعالی معنوی می زند. حرفش را هم طوری می زند كه خواص ببینند و بپسندند. این هم یك اتفاق تازه در كارنامه تبریزی است؛ این كه با صراحت عنوان كند فیلمش را برای مخاطب خاص ساخته است. او حتی وقتی كه گاهی به آسمان نگاه كن را كارگردانی كرده بود، با چنین صراحتی از مخاطب قرار دادن تماشاگر فرهیخته خبر نداده بود.
هرچند یك تكه نان آن قدر پیچیده نیست كه تماشاگر عادی از آن سر در نیاورد. فیلم دست كم به خاطر نقش آفرینی متفاوت رضا كیانیان در سه نقش و رویا نونهالی در دو نقش می تواند برای تماشاگر جذاب باشد.
كمی تمركز بر قصه اصلی و پرهیز از حاشیه روی می توانست به ارتباطی منجر شود كه مخاطب با فیلمی چون قدمگاه برقرار كرد.
در شكل فعلی یك تكه نان فیلمی است كاملاً متفاوت از كمال تبریزی بدون لحن آشنای فیلم های قبلی اش و همان طور كه گفتم بدون شگردهای كارگردانی تبریزی. اینكه تبریزی در یك تكه نان حرفش را ساده و سرراست نمی زند، بخشی از آن به دشواری ها و پیچیدگی های ذاتی مضمون اثر بازمی گردد. شاید نمی شد چنین فیلمی را خیلی ساده و روان ساخت و این ایهام و عدم قطعیت تا حد زیادی گریزناپذیر بوده است. هرچه هست، بعید به نظر می رسد كه تبریزی تجربه ای چون یك تكه نان را در كارنامه اش تكرار كند. اگر قرار بوده چیزی اثبات شود، حالا شده است.
بله او هم می تواند فیلم معناگرا بسازد ولی بهتر است فیلمسازی كه در كمدی اجتماعی ساختن توانایی های كم نظیری دارد، فیلم خودش را بسازد. اصلاً اگر هر كس فیلم خودش را بسازد، آن وقت سینمایی خواهیم داشت خیلی بهتر از چیزی كه الآن داریم!
احسان میلانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید