یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دموکراسی؛ قربانی بزرگ دوستی آمریکا و پاکستان


دموکراسی؛ قربانی بزرگ دوستی آمریکا و پاکستان
گاهی اخبار واقعی را فقط می توان از بین عنوان ها به دست آورد.در صفحه اول نیویورک تایمز در تاریخ ۵ نوامبر، این عنوان به چشم می خورد: « پاکستان دشمنان سیاسی پرویز مشرف را بازداشت کرد» و در زیر آن، عنوان دیگری به این مضمون بود : « احتمال دارد آمریکا به کمک های نظامی خود به پاکستان ادامه دهد». مهم ترین خبر، آن چیزی بود که از پشت سر هم آمدن این دو عنوان می شد فهمید، اگرچه نانوشته باقی مانده بود: «دولت بوش از دیکتاتوری در پاکستان حمایت می کند و به تعهد خود نسبت به دموکراسی خیانت می ورزد». در صورتی که از میان عنوان ها متوجه این نکته نشدید، کافی است تصویری از دو دشمن مشرف را پشت میله های زندان، که در روزنامه تایمز چاپ شد، مشاهده کنید.
به یاد می آورم سخنرانی شور انگیز پرزیدنت بوش را در سال ۲۰۰۵ خطاب به مردم: «این سیاست آمریکاست که از جنبش های دموکراتیک و از نهاد های دموکراتیک حمایت کند؛ در هر کشوری و در هر فرهنگی که هدف آنها پایان بخشیدن به خودکامگی در جهان باشد.همه کسانی که در کشور هایی با رژیم خودکامه و با نومیدی زندگی می کنند باید بدانند که ایالات متحده ستمدیدگی و پریشانی آنها را نادیده نخواهد گرفت و ستمگران به آنها را نخواهد بخشید. وقتی آنها برای آزادی خود بپا خیزند ما با آنها خواهیم بود.»
چه واژه های زیبایی! ولی اکنون به پاکستانی ها باید گفت که جنبش آنها برای دموکراسی با سلاح هایی که به وسیله ما فرستاده شده است و پول آن را ما مالیات دهندگان آمریکایی پرداخته ایم، سرکوب می شود و به مصری ها هم و همچنین به فلسطینی ها یا سعودی ها و نیجریه ای ها و یا همه کشور های دیگری که دولت های شان به قول هایی که برای ارتقای دموکراسی داده اند خیانت کرده اند.
اگر منصف باشیم به یاد می آوریم که به ما هشدار داده شده بود.درست روز پس از آن سخنرانی ،۲۰۰۵ برخی مقامات دولتی آمریکا، روزنامه نگاران را دعوت کردند و به آنهایاد آور شدند که کلام بوش نباید صد در صد و مو به مو جدی گرفته شود. وقتی نیاز های «واقع بینانه» برای حفظ منافع آمریکا مطرح باشد هیچ نوع فشاری برای ایجاد دموکراسی در کار نخواهد بود.آنها گفتند صحبت های رئیس جمهور در مورد هدف های طولانی مدت بوده است، نه یک سیاست فوری و واقعی که ما انتظار داشته باشیم کاخ سفید بلافاصله آن را دردستور کارقرار دهد.
اکنون دیگر کاخ سفید مجبور نیست از مطبوعات دعوت به عمل بیاورد؛ آنها پیام را دریافت کرده اند و بنا بر این، جریان غالب رسانه ای از رئیس جمهوریا از مشاورانش سؤالی نمی کنند و از آنها نمی خواهند سیاستی را که ۱۸۰ درجه چرخش داشته است از آنچه رئیس جمهور ۳ سال پیش قولش را داده بود توجیه کنند. روزنامه نگاران و مفسران این امر را عادی به شمار می آورند و قبول می کنند که ما انتخاب دیگری نداریم. ما باید مشرف را حمایت کنیم زیرا او یک متحد لازم وفادار ما در جنگ علیه ترور است.
این روزنامه نگاران و مفسران همه جمهوری خواه نیستند.پیام، مربوط به هر دو حزب است.کاندیدا های حزب دموکرات، کلینتون، اوباما و ادواردز همه دولت بوش را به خاطر طرز برخوردش با پاکستان به باد انتقاد گرفتند (که کاملاً انتقاد بجا و درستی است)، ولی همه از پاکستان به عنوان متحد کلیدی آمریکا در جنگ با ترور یاد کردند و هیچ کدام نخواستند که کمک های نظامی به پاکستان قطع شود.
سال ها کمونیسم دشمن شماره یک آمریکا شمرده می شد و هر کاری زیر نام این دشمنی انجام می گرفت ولی پس از فروپاشی شوروی دشمن جدیدی لازم بود که سرانجام تروریسم جای آن را پر کرد و برای چیره شدن بر این دشمن خود ساخته، با خود شیطان هم می توان همراه شد.
دموکراسی ایده آل آمریکاست ولی وقتی دشمنان، آمریکا را مورد تهدید قرار می دهند، البته دموکراسی از یاد می رود. در این وضعیت فقط می توان با خیل قضات، وکلا و روزنامه نگاران که به وسیله پلیس پاکستان مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند ابراز همدردی کرد وگفت که آنها فقط باید صبور باشند. «امنیت آمریکا» مقدم بر هر چیز است و کلمه رمزی است برای منافع قدرتی که هنوز رؤیای نیروی برتر بودن در جهان را ازسرکنار نگذاشته است.
اگر شما پاکستانی ها مورد شکنجه قرار گرفته اید، درد شما احتمالاً منجر به از دست دادن عضوی از بدن شما نمی شود و یا به مرگی قریب الوقوع نمی انجامد.بنا بر این چنین اعمالی را آمریکا قانوناً شکنجه نمی نامد. پیش از نقد و تشریح این تناقض یا در واقع ریاکاری که دیپلماسی ما به آن دچار شده است، اجازه بدهید زمینه تاریخی دموکراسی را تشریح کنم :
می دانید به چه دلیل ستایش از دموکراسی با این سرعت و به راحتی و به طور دائم بر لبان رهبران ما جاری می شود و چرا جفرسون و مدیسون آن را با فصاحت و بلاغت ستایش می کردند از لحاظ تاریخی ایده دموکراسی، بورژوای سرمایه دار تازه به ظهور رسیده را مجاز می کرد که قدرت را از پادشاهان و اشرافیت زمین دار بگیرد. بورژوازی گسترش یافته به زودی کشف کرد که توسعه حقوق اساسی دموکراتیک برای توده ها، فواید بسیاری برای خود آنها دارد.به عبارتی از همان روزها این عادت میان حاکمان رایج شد که دموکراسی را آنگاه باید برای مردم ارزانی کرد که منافع حاکمیت اقتضا کند ( نگاه ابزاری به دموکراسی).از آن روز تاکنون دادن دموکراسی به مردم، سرمایه گذاری برای ثبات دولت و اقتصاد سرمایه داری به حساب می آمد.مردمی که می توانند رأی بدهند، آزادانه حرف های خود را بزنند و حقوق اساسی تضمین شده ای داشته باشند، احتمال کمتری وجود دارد که دست به شورش بزنند. آنها در چنین سیستمی سخت کار خواهند کرد و تا جایی که هنوز اهرم های قدرت در دست ثروتمندان باشد و منافع شان تأمین شود، دموکراسی چه ضرری می تواند داشته باشد
این نوع نگاه به دموکراسی که ابتدا در داخل آمریکا وسیستم های سیاسی غرب رایج بود آرام آرام به آن سوی مرزها کشیده شد و ما به صورت گزینشی و طبق مقتضیات از جریان های دموکراتیک حمایت کردیم بنا بر این نخبگان سیاسی آمریکا که درراستای منافع جهان سرمایه داری به سیاستمدارانی پراگماتیک تبدیل شدند علاقه مندند که دموکراسی را در هر جا که برد سیاسی با ماست و برنده انتخابات از دوستان آمریکا باشد، همراهی و حمایت کنند.
در هر جا که منافع واشنگتن به عنوان مرکزیت سرمایه داری در خطر نباشد، دموکراسی ابزار مفیدی است و به همین دلیل است که دموکرات ها همراه جمهوری خواهان به ما می گویند که مشرف واقعاً می خواهد به پاکستان دموکراسی بدهد حتی اگر اکنون کمی تأخیر داشته باشد.
دامنه عملگرایی و فرصت طلبی در سیاست خارجی ما به اندازه ای گسترش یافته است که دیپلمات های ما به آسانی چشم بر تعهد به دموکراسی، فرو می بندند یا آن که این تعهد بدیهی را در پوشش انبوهی از توجیهات کتمان می کنند .در صحنه خاورمیانه که آزمایشگاه این دست از عملکردهای ماست سفرا و دیپلمات های ما فقط آن آزادی ای را ستایش می کنند که خواسته ها و سیاست های آنها را ارتقا بدهد.هروقت شعار دموکراسی برای هدف های آنها مفید نباشد خطر یک «دشمن» و تهدید برای «امنیت ملی» مطرح می شود و دموکراسی باید در صف انتظار بایستد.
ایراچرنوس‎/ ترجمه: پوراندخت مجلسی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید