پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


کاریکاتور و هنر دمدمی‌ مزاج‌


کاریکاتور و هنر دمدمی‌ مزاج‌
در اثنای‌ قرن‌ بیستم‌، رابطه‌ حیاتی‌ بین‌ كاریكاتور و هنر معاصر دستخوش‌ تغییرات‌ سریعی‌ بوده‌ است‌. از زمانی‌ كه‌ اصول‌ و روش‌های‌ نوین‌ ماهیت‌ واقعی‌ خود را نشان‌ داد به‌ این‌ طرف‌، كاریكاتوریست‌ اغلب‌ مثل‌ هوادار شیطان‌ رفتار كرده‌ دعوی‌ موثری‌ را علیه‌ هنرمند تجربی‌ ارایه‌ داده‌ است‌. از آنجایی‌ كه‌ كاریكاتوریست‌ها نسبت‌ به‌ آداب‌ و رسوم‌ و قواعد تجسمی‌ بسیار حساس‌ هستند، به‌ طریق‌ استفاده‌ از پیشرو و موجد سبك‌ هنری‌ علیه‌ خودش‌، دست‌ یافته‌اند.
رابطه‌ بین‌ كاریكاتور و اصول‌ و روش‌های‌ نوین‌، رابطه‌ نزدیك‌ باقی‌مانده‌ است‌. هنرمندان‌ جدید سرشناسی‌ بوده‌اند كه‌ ابتدا كاریكاتوریست‌ بودند، مثل‌ «جورج‌ گروس‌» در عصر «ویمار» و معاصر وی‌ «جان‌ هارت‌ فیلد». سایر هنرمندان‌ كه‌ منحصرا كاریكاتوریست‌ هستند، از شیوه‌های‌ هنر معاصر اقتباس‌ كرده‌اند. گروهی‌ كوچك‌ از كاریكاتوریست‌ها كه‌ در دهه‌ ۱۹۳۰ مشغول‌ كار بودند، از مكتب‌ كوبیسم‌ اقتباس‌ كردند، درست‌ به‌ همان‌ شیوه‌ اقتباس‌ افراد قبل‌ از خود از هنر «بردسلی‌» و هنر ژاپنی‌.
نكته‌ قابل‌ ذكر در مورد این‌ اثر «كارلوس‌»، سادگی‌ شیوه‌ طراحی‌ وی‌ است‌ كه‌ مسلما كودكانه‌ نیست‌. دقتی‌ كه‌ در انتخاب‌ خطوط‌ جهت‌ بیان‌ موضوع‌ مورد نظر هنرمند به‌ كار رفته‌ است‌، قوتی‌ به‌ اثر می‌بخشد كه‌ آن‌ را در حد مضمونی‌ نیشدار و هجومی‌ تمام‌ عیار قرار می‌دهد. «فوگاس‌» در طرحی‌ كه‌ از یك‌ نوع‌ فوتبال (راگبی‌) تهیه‌ كرده‌ است‌ اثری‌ تفننی‌ در زمینه‌ سبك‌ كوبیسم‌. فوگاس‌ بازی‌ راگبی‌ را به‌ عنوان‌ جلوه‌یی‌ از الگوهای‌ بسیار موزون‌ در اثر خود به‌ نمایش‌ می‌گذارد و اساسا با به‌ اغراق‌ كشاندن‌ رسمیت‌ روش‌ بازی‌ است‌ كه‌ به‌ این‌ حالت‌ دست‌ می‌یابد. فوگاس‌ خودش‌ در حدی‌ نبود كه‌ قادر به‌ استهزا كردن‌ شیوه‌های‌ هنر نوین‌ باشد.
هنرمندان‌ متعددی‌ كه‌ در مسیر اصلی‌ هنر نوین‌ قرار دارند، از جمله‌ پیكاسو، خود كاریكاتوریست‌های‌ بزرگ‌ و با استعدادی‌ بوده‌اند كه‌ گهگاه‌ به‌ هنر كاریكاتور می‌پرداخت‌. در واقع‌، یكسری‌ درجه‌بندی‌ ظریف‌ را در كار پیكاسو می‌توان‌ كشف‌ كرد. تصاویر اولیه‌ «آپولی‌ نر» به‌ معنی‌ سنتی‌ كلمه‌، كاریكاتور هستند، كه‌ كاملا از ارزش‌ برابری‌ با طرح‌های‌ مشابه‌ «برنی‌نی‌» برخوردارند. در مجموعه‌ طرح‌هایی‌ كه‌ برای‌ مجله‌ «ورو»در دهه‌ شصیت‌ كشیده‌ شد، از اصول‌ و قواعد هنر كاریكاتور در زمینه‌ طنز كمتر استفاده‌ می‌شود تا در زمینه‌ موضوعات‌ شعری‌ و تخیلی‌. سرانجام‌، به‌ تقدم‌ و تاخر شاهكارهای‌ اخیر سایر هنرمندان‌ می‌رسیم‌، مثل‌ «منیناس‌» اثر «ولاسكز» و «زنان‌ الجیرز» اثر «رلاكرویكس‌»، كه‌ گاهی‌ مشهود نیست‌ در این‌ آثار آیا طنز مورد نظر هنرمند بوده‌ است‌ یا صرفا یك‌ اؤر هنری‌.هنر جدی‌ نیز بطور همزمان‌، سعی‌ كرده‌ است‌ كاریكاتور را در خود جذب‌ كند. همین‌ طور نقاشی‌های‌ سریال‌ «جسد بانو»، اثر «دبوفت‌» كه‌ بر اساس‌ تمجید هنرمند از هنر كودكانه‌ قرار گرفته‌ است‌، حتی‌ به‌ كاریكاتور واقعی‌ نزدیكتر به‌ نظر می‌رسد.
هنر نوین‌ ضمن‌ متاثر كردن‌ خود كاریكاتوریست‌ها، بر روی‌ خوانندگان‌ نیز تاثیر گذارده‌ است‌. خواندن‌ تصاویری‌ را كه‌ قبلا برای‌ مردم‌ غیرقابل‌ درك‌ بود، به‌ آنها آموزش‌ داده‌ است‌ و بدین‌ ترتیب‌ میدان‌ عمل‌ كاریكاتوریست‌ را تا حدود زیادی‌ وسیع‌ تر كرده‌ است‌. كاریكاتورهای‌ از شكل‌ افتاده‌ و غیر طبیعی‌ «اسكارف‌» در این‌ مورد نمونه‌ مناسبی‌ است‌. طراحان‌ طنزپرداز امروزی‌ نمی‌توانند اصول‌ و روش‌های‌ هنر نوین‌ را نادیده‌ بگیرند، بلكه‌ طرز برخورد آنها با این‌ هنر طوری‌ است‌ كه‌ گاهی‌ به‌ آن‌ نزدیك‌ شده‌ گاهی‌ دور می‌شوند و به‌ عبارت‌ دیگر نسبت‌ به‌ آن‌ دمدمی‌ مزاجند.
منبع : روزنامه اعتماد