شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


تولد دوباره


تولد دوباره
سوال به ظاهر ساده است: چرا بازیگران زن در سینمای ایران به بلوغ بازیگری نمی‌رسند؟ با اینکه در چند سال اخیر بازیگران مطرحی حضور داشته‌اند که کارنامه آنها نشان می‌دهد تا چه اندازه قادرند نقش‌های متفاوت را بازی کنند، اما هنوز هم وقتی کارنامه برخی از بازیگران زن سینما را مرور می‌کنیم به این نتیجه می‌رسیم که اکثر آنها پس از مدتی، سر از حرفه‌های دیگر سینما در می‌آورند. نسل‌های قبل هم همینطور عمل کرده‌اند و ماجرا محدود به چهره‌های چند سال اخیر نمی‌شود. ‌گیریم که بازیگری در دوران فیلم فارسی حرفه‌ای آسیب‌پذیر بوده است. اما پس از انقلاب چطور؟ یک بازیگر پس از مدتی کارگردان می‌شود، دیگری به طراحی صحنه رو می‌آورد، یکی هم که نمی‌خواهد بازیگری را رها کند، بازیگردان می‌شود. انگار هر کدام بعد از مدتی از حرفه‌شان دلزده می‌شوند یا ترجیح می‌دهند عشقشان به سینما را جور دیگری دنبال کنند. بازیگری برای بسیاری از بازیگران، محدود به دوره‌ای می‌شود که معلوم نیست به چه دلیلی بازیگر به پایان آثار بخشی آن می‌اندیشد. ریشه‌های این مطلب را می‌توان در نکات مختلفی جست‌وجو کرد. شاید یکی از این موارد به نحوه ورود این بازیگران به سینما بازگردد. اصولا بعضی بازیگران از طریق معیارهای مرتبط با اصول بازیگری وارد کار نمی‌شوند. آنها به خاطر قابلیت بازیگری نیست که برای اولین‌بار برای نقشی در فیلمی انتخاب می‌شوند بلکه بیشتر تناسب چهره و اینکه هیچ پیش‌زمینه‌ای در ذهن مخاطب ندارند باعث می‌شود تا برای حضور در فیلمی برگزیده شوند. بسیاری از این گروه پس از مدتی به فکر تکرار نقش‌های سابق می‌افتند؛ نقش‌های تکراری‌ای که دل آنها را می‌زند و باعث می‌شود آنها راهی دیگر در پیش بگیرند، بنابراین خود را به این در و آن در می‌زنند تا نقش‌های مختلف بگیرند؛ اتفاقی که باعث می‌شود، نتوانند از پس بازی در نقش‌های متفاوت برآیند. با این همه همین تلاش‌ها به تجربیاتشان اضافه می‌کند. اما هنگامی که زمان چیدن محصول است، حرکت عقیم می‌ماند.
آنها در دورانی که باید از تجربه حضورشان در فیلم‌ها، نمایش‌ها و سریال‌ها استفاده کنند، قید بازی را می‌زنند و سراغ تجربه‌های تازه می‌روند تا نشان دهند که می‌توانند همچنان درخشان باقی بمانند. شاید دلیل آن نادیده گرفته شدن از طرف تهیه‌کننده‌ها باشد یا اینکه تمام توجهی که ممکن بود به‌دست بیاورند در مدت مشخصی به دست آورده‌اند و حالا دنبال جنبه‌های دیگری در کار هنری هستند. مثلا می‌خواهند کارهایشان از نظر هنری هم بازتابی داشته باشد و راه آن را هم دور شدن از کارهای سابق می‌دانند به همین دلیل اگر کمی دقت کنید متوجه می‌شوید که حرکت بازیگران زن در ایران هیچگاه دوام نداشته و نسل‌ها با فاصله کم از یکدیگر گسسته می‌شوند.
بازیگران مرد هم دچار این معضل هستند اما هیچگاه به پررنگی حذف بازیگران زن نیست. این همان اتفاقی است که باعث می‌شود بازیگران زن اندکی در سینمای ایران بتوانند سال‌های سال مورد توجه باشند و خودشان هم به کار کردن تمایل نشان دهند. پس از انقلاب و با ظهور سینمای تازه در ایران اگر به دوران حضور پیوسته بازیگران توجه شود، می‌توان دریافت که دوران کار بازیگران بیش از ۱۰سال نیست. ممکن است آنها بعد از این هم دست به کارهایی بزنند اما نمی‌توان بازیگری را سراغ گرفت که چند نسل از تماشاگران، بازی آنها را روی پرده سینما دیده باشند.
اگر همین سوال را از بازیگران بپرسیم اولین جواب آنها متوجه فیلمنامه‌نویسان است. آنها می‌گویند از یک برهه سنی به بعد فیلمنامه‌نویسان برای آنها نقش نمی‌نویسند و به همین دلیل هم بعد از گذشت دوران جوانی و ورود به میانسالی نقشی برای بازیگران نیست. مثلا نقشی همانند آنچه مریل استریپ در فیلم«پل‌های مدیسون کانتی» داشت، برای آنها وجود ندارد. اگر چه این تنها به فیلمنامه‌نویسان مربوط نیست. ماجرا از نظر اجتماعی هم قابل بررسی است، اینکه زنان در سینمای ایران سال‌های سال نقش‌های اصلی در فیلم‌ها را برعهده نداشتند و بیشتر جلوه‌شان در نقش مادران فداکار و همسران دلسوز بود. دهه ۶۰ و۷۰ با اینکه دوران اوج ملودرام‌ها بود، با این وجود زنان نسل قبل‌تر نقش‌های اصلی (مادران دلسوز) را بازی می‌کردند و بازیگران جوان‌تر نتوانستند(یا نگذاشتند) نظر‌ها را جلب کنند. تنها در اواخر دهه۷۰ است که حضور زنان در جامعه جدی گرفته می‌شود و آنها در قامت آدم‌هایی استوار و مستقل ظاهر می‌شوند؛ کسانی که وجهه دلسوزانه و مادرانه‌شان پررنگ نبود.
اما حضورشان در هر فیلمی می‌توانست قدرت آنها را نشان دهد. با این همه ماجرا به این نقطه ختم نمی‌شود. در همین سینما هم بازیگرانی بوده‌اند که توانسته‌اند نقش‌های متفاوت را بازی کنند. شاید آنها دنبال نقش گشته‌اند اما حاصلش کارنامه‌ای شده که نمونه‌ای ندارد و خلاف ادعای بازیگران ِدنبال فیلمنامه را ثابت می‌کند. چند بازیگر را می‌توان سراغ گرفت که به بلوغ خود رسیده‌اند و متناسب با سن خود نقش‌های متفاوت را ایفا کرده‌اند. فاطمه معتمدآریا یکی از آنهاست. اگر نقش‌های او را از «هنرپیشه» تا «مسافران»، «گیلانه» و «یک بوس کوچولو» کنار هم بچینیم می‌توانیم ببینیم که او چگونه به بازیگری کامل بدل شده است. گلاب آدینه و سوسن تسلیمی هم بدین گونه‌اند. اگر چه باید به این فهرست، گوهر خیراندیش را هم اضافه کرد. دلیل حرفه‌ای بودن بازیگرانی که نام برده‌ایم کجاست؟ شاید دلیل اینجا باشد که این بازیگران هیچگاه نخواسته‌اند ستاره باشند. آنها دوست داشته‌اند بازی کنند و از نقش‌های متفاوت هم نترسیده‌اند. بخشی از تمرین‌ها روی صحنه نمایش صورت گرفته و آنها با نمایش توانسته‌اند به لِم‌های بازیگری دست پیدا کنند.
به این ترتیب می‌توان دید راه رسیدن به بلوغ در سینما برای آنها آسان‌تر بوده است. نمی‌خواهم به یک حکم قطعی برسم که راه بلوغ در سینما تنها صحنه نمایش است. اما آنها به‌راحتی قادرند تا در قالب نقش‌های متفاوت بروند و هربار چهره تازه‌ای از خودشان بسازند. به این شکل هیچگاه گرفتار تکرار نقش نمی‌شوند. اگر سرخوردگی‌ای پیش نیاید آنها توانایی حضور طولانی‌مدت در سینما را دارند. برخلاف آنها بازیگرانی هستند که شخصیت‌های تک‌بعدی ارائه می‌کنند. دلیل ساده آن هم این است که خاستگاه دراماتیک نقش را نمی‌شناسند، قادر به ترسیم شناسنامه برای آن نیستند. گاهی تنها محفوظات ذهنی برای یک بازیگر کارگشا نیست و راه‌های دیگری برای رسیدن به نقش لازم است که بازیگر آشنا به فنون نمایشی آن را با خود همراه می‌آورد. به نقش کوتاه، اما به یادماندنی معتمدآریا در فیلم «یک بوس کوچولو» دقت کنید. بازیگر آشنا به فنون نمایشی، زمان دراماتیک را به زمان حقیقی نزدیک می‌کند، یعنی بدون حاشیه اصل مطلب را به بیننده‌اش ارائه می‌کند.
اما این اتفاق در مورد ستاره‌ها کمتر رخ می‌دهد. البته بازیگران جدیدی وارد سینما شده‌اند. افرادی مانند باران کوثری، گلشیفته فراهانی و ترانه علیدوستی از نسلی هستند که گرچه خاستگاه‌های مختلفی برای ورود به سینما داشته‌اند اما اگر راه صحیح را در برخورد با نقش‌ها ادامه دهند به بلوغ می‌رسند و فرضیه این نوشتار تا حدی تغییر می‌کند. این‌بار نوبت نسل جدید است تا در آشفته‌بازار سینما، خودشان را ثابت کنند.
باربد برزویه
منبع : روزنامه کارگزاران