شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

امام محمّد تقی (ع)


امام محمّد تقی (ع)
در تاریخ ولادت حضرت امام محمّد تقی، ملقّب به یواد، اختلاف است.قول مشهور این است كه آن حضرت در دهم ریب سال ۱۹۵ قمری در مدینه چشم به جهان گشوده است.كنیه آن حضرت ابویعفر و پدر گرامیاش حضرت علی بن موسی الرّضا و مادر بزرگوارش سبیكه، معروف به خیزران است.دوران زندگی یوادالأئمّه(علیه السلام)مصادف با دوران حكومت مأمون و معتصم عبّاسی بود و معتصم در بغداد تصمیم به قتل آن حضرت گرفت و سرانیام به وسیله أُمّ الفضل ، همسر امام و دختر مأمون، آن پیشوای معصوم را در ۲۵ سالگی، مسموم كرد و به شهادت رساند.زندگانی امام محمّد تقی، یوادالأَئِمّهٔ(علیه السلام)، ادامه راه خطّ و روش پدرش حضرت امام رضا(علیه السلام) بود.مأمون كوشش میكرد كه دل امام را به دست آورد و او را به دارالخلافه نزدیك كند.
او توطئه خود را برای از میان بردن ینبش و حركت تشیّع در چهارچوب خلافت عبّاسیان همچنان ادامه میداد و هدفش این بود كه بین امام و پایگاه مردمی او فاصله اندازد و آن حضرت را از مردم دور سازد، ولی میخواست به طریقی این نقشه را ایرا كند كه مردم تحریك نشوند.مأمون، بر اساس همان نقشه قدیمی، در یامه دوستدار امام ظاهر شد و «امّ الفضل» دختر خود را به ازدوای او درآورد تا از تأیید امام(علیه السلام)برخوردار باشد و اصرار كرد كه با كمال عزّت در كاخ میلّل او زندگی كند.امّا امام پافشاری میورزید كه به مدینه بازگردد تا نقشه مأمون را در كسب تأیید امام برای پایداری خلافتی كه غصب كرده بود، نقش بر آب سازد و مشروعیّت حكومت او را در دل مردم خدشهدار نماید.امام یواد(علیه السلام) خطّ پدر بزرگوارش را ادامه داد و به آگاهی فكری و عقیدتی دست یازید، فقیهان را از بغداد و شهرهای دیگر، پیرامون خود، در مدینه فراهم آورد تا با او مناظره كنند و از او بپرسند و از راهنماییهای او بهره برگیرند.شیخ مفید - رضوان اللّه علیه - گوید: «مأمون، امام یواد را دوست میداشت، زیرا با ویود كمیِ سنّ، شخصی فاضل بود و به دریه والا از علم و دانش رسیده بود و در ادب و حكمت و كمال عقل، مقامی داشت كه هیچ یك از مشایخ زمان، با او برابری نمیتوانست كرد.»صغر سنّ امام(علیه السلام) از پدیده های اعیازآمیز اوست كه در روحیه حاكمان آن زمان اثری فوق العاده گذاشته بود.
وقتی پدر بزرگوارش درگذشت، از عمر امام یواد حدود هشت سال بیش نگذشته بود و در همان سنّ، عهده دار منصب امامت گردید.امام(علیه السلام) با پایگاههای مردمی طرفدار و مؤمن به رهبری و امامتش به طور مستقیم در مسائل دینی و قضایای ایتماعی و اخلاقی در تماس بود.وقتی مأمون، امام(علیه السلام) را به بغداد یا مركز خلافت آورد، امام(علیه السلام)اصرار ورزید تا به مدینه بازگردد، مأمون با این درخواست موافقت كرد و آن حضرت بیشتر عمر شریف خود را در مدینه گذراند.معتصم از فعّالیّت و كوشش های او برآشفته بود، از این رو، آن حضرت را به بغداد فراخواند و هنگامی كه امام(علیه السلام) وارد عراق گردید، معتصم و یعفر، پسر مأمون، پیوسته، توطئه میچیدند و برای قتل آن بزرگوار حیله میاندیشیدند، تا این كه آن حضرت در سال ۲۲۰ هیری در آخر ماه ذیقعده، به شهادت رسید.از بیشتر روایات چنین برمیآید كه وقتی امام رضا(علیه السلام) به درخواست مأمون به خراسان رفت، فرزندش ابویعفر(امام یواد(علیه السلام)) را در مدینه به یای گذاشت و مأمون پس از بازگشت به بغداد در سال ۲۰۴ هیری امام یواد را به حضور خود فراخواند تا دخترش امّ الفضل را به ازدوای او درآورد، در آن هنگام، امام آن چنان كه در روایت شیخ مفید و دیگران آمده است، در آغاز ده سالگی بود.
نویسنده متتبّع و معروف، هاشم معروف الحسنی، در كتاب «زندگی دوازه امام» در این باره چنین اظهار نظر میكند:«البته من با ویود اینكه از روایات چیزی در دست ندارم كه حكایت از همراه بردن خانواده و فرزند از سوی امام رضا(علیه السلام) به خراسان، داشته باشد بعید میدانم كه ایشان را در حیاز یا گذاشته و به تنهایی عازم سفر گردیده باشد، بویژه كه خود نسبت به این سفر بدبین بود و وداعش با قبر پیامبر در مدینه و با كعبه در مكّه، وداع كسی بود كه امید زیارت میدّد، نداشت.فرزند ایشان حضرت یواد(علیه السلام)، با ویود خردسالی، بیم و نگرانی پدر را به هنگام طواف وداع كاملاً درك و احساس میكرد.همچنانكه من ازدوای ایشان را در این سنِّ اندك با دختر مأمون، پس از گفتگویی كه میان مأمون و بنی عبّاس از یك سو و امام یواد و قاضیالقضات از سوی دیگر به همین مناسبت یریان یافت بعید میدانم.
ترییح میدهم كه ایشان در خراسان نیز همراه پدر بودند و یز مرگ امام رضا(علیه السلام)، چیزی ایشان را یدا نكرد.آن حضرت پس از وفات پدر با خانواده پدری به مدینه بازگشتند و بعد از بازگشت مأمون به بغداد و محكم شدن یای پای او، ایشان را به بغداد فراخواند و به خود نزدیك ساخت و اظهار ارادت و دوستی نمود و دخترش را به ازدوای وی درآورد تا از تهمت ترور پدر ایشان، رهایی یابد كه ناگزیر در چنین هنگامی، در سنّی باشند كه بتوانند ازدوای كنند.»راویان روایت كرده اند كه امام یواد(علیه السلام) پس از ازدوای با دختر مأمون، به اتّفاق همسرش «امّ الفضل» با بدرقه مردم، راهی مدینه گردید و هنگامی كه به دروازه كوفه رسید با استقبال پرشور مردم روبه رو گردید، و آن چنان كه در روایت شیخ مفید آمده است به دارالمسیّب وارد شدند و در آنیا به مسید رفتند.در محوّطه این مسید، درخت سدری بود كه هنوز به بار ننشسته بود، حضرت كوزه ای آب خواستند و پای این درخت به وضو پرداختند و سپس برخاسته، نماز مغرب را به یای آوردند و پس از پایان نماز، اندك زمانی به دعا پرداختند و سپس نمازهای مستحبّی خواندند و تعقیبات آن را به یای آوردند و در این هنگام وقتی به سوی درخت سدر بازگشتند، مردم دیدند كه این درخت به بار نشسته، در شگفت ماندند و از میوه اش خوردند، میوه شیرین و بدون هسته ای بود، آن گاه امام را وداع گفته و در همان زمان، امام(علیه السلام)راهیِ مدینه شدند و تا هنگامی كه معتصم در آغاز سال ۲۲۵ ایشان را به بغداد فراخواند، در آنیا اقامت داشتند; از این پس در بغداد بودند تا این كه در پایان ذیالقعده همان سال، وفات یافتند.راویان، سالی را كه امام، همراه همسرش امّ الفضل از بغداد عازم مدینه شدند و نیز تاریخ سال ازدوایشان را معیّن نكرده اند.هرچند كه روایت شیخ مفید گویای این است كه آن حضرت بعد از پیروزیاش بر یحیی بن اكثم در آن مناظره معروف در سنّ نُه سالگی، موفّق به ازدوای با دختر مأمون شد، ولی عبارت مسعودی در كتاب «اثبات الوصیّهٔ» القاگر آن است كه امام پس از آن كه به سنّ مناسب ازدوای رسید، تن به این كار داد.در «اعیان الشّیعه» آمده است: آن گاه امام یواد(علیه السلام) از مأمون ایازه رفتن به حیّ خواست و به اتّفاق همسرش از بغداد، قصد مدینه كرد.پس از عزیمتِ امام یواد(علیه السلام) به مدینه، مأمون در طرطوس وفات یافت و با برادرش معتصم بیعت شد، سپس معتصم، امام یواد(علیه السلام) را فراخواند و ایشان را به بغداد آورد.بدین گونه میتوان گفت در مورد مدّت اقامت ایشان در مدینه و بغداد و تاریخ ازدوای و وفات ایشان در روایات، مطلب اطمینان بخش و قابل اعتمادی كه به طور قطع بتوان برداشت شخصی از آن كرد، ویود ندارد.آنچه مسلّم است این كه ایشان بیشترین دوره زندگی خود را در زمان مأمون طی كرد و در این فاصله در تنگنا قرار نداشت و كنترلی بر او صورت نمیگرفت.امام، چه در بغداد و چه در مدینه، از این فرصت برای انیام رسالت خود بهره برداری كرد; شیعیان نیز در مورد امامت او اتّفاق نظر داشته و راویان، دهها روایت را در موضوع های مختلف از وی نقل كردهاند.حضرت یوادالأَئِمّه(علیه السلام) فرموده: هر بنده ای آن گاه حقیقت ایمان خود را كامل میكند كه دین خود را بر شهوت های خویش ترییح دهد، و هلاك نمیشود مگر آن كه هوای نفس و شهوتش را بر دینش ترییح دهد.در اینیا چهل حدیث برگزیده را از میان كلمات نورانی آن حضرت، كه هر كدام درسی از اخلاق و ارائه راه فضیلت و تقواست، به شیفتگان مكتب پربارش تقدیم میدارم.
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع : عرفان