شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مخالفت مهاتما گاندی با صهیونیسم


مخالفت مهاتما گاندی با صهیونیسم
مهمترین اظهارنظر مهاتما گاندی درباره فلسطین و مساله یهود، در سرمقاله مشهور وی در Harijan در ۱۱ نوامبر ۱۹۳۸بیان شده است ؛ زمانی که منازعه بین اعراب فلسطین و یهودیان مهاجر بتازگی آغاز شده بود.
وی دیدگاه های خود را در پی فشارهای شدید بر وی ، بویژه از طرف محافل صهیونیستی بیان کرد؛ بنابراین وی مقاله خود را با این عبارت آغاز کرد که دلسوزی وی همیشه با یهودیان بوده است ، چرا که آنان برای مدتی طولانی تحت فشار و آزار زندگی کرده اند.
ولی گاندی تاکید کرد که «احساسات من ، مرا نسبت به عدالت نابینا نمی کند. تلاش یهودیان برای تاسیس یک کشور از نظر من چندان جالب توجه نیست. این که یهودیان خواستار بازگشت به فلسطین هستند از نظر من موجه نیست. چرا یهودیان همانند دیگر مردمان روی زمین ، کشور خود را در جایی نمی سازند که در آن متولد شده و در آنجا زیسته اند؟»
گاندی بنیانهای اساسی صهیونیسم سیاسی را زیر سوال برد. گاندی ایده دولت یهودی در ارض موعود را رد کرد و گفت مفهوم فلسطین در کتاب مقدس ، یک منطقه جغرافیایی خاص نیست. صهیونیست ها پس از در پیش گرفتن سیاست استعمار فلسطین و در پی کسب حمایت انگلیس به وسیله اعلامیه بالفور در ۱۹۱۷ برای تاسیس یک کشور یهودی در فلسطین تلاش داشتند تا حداکثر حمایت بین المللی را به دست آورند. رهبران یهودی بسیار مایل بودند حمایت گاندی را به دست آورند، چرا که وی به عنوان یک چهره برجسته بین المللی و رهبر یک جنبش ضد امپریالیستی غیر خشونت آمیز، از وجهه بسیار بالایی در سطح بین المللی برخوردار بود؛ ولی موضع وی از هر نظر مخالف صهیونیسم سیاسی و مذهبی بود. وی با تلاشهای قیمومت انگلیس مخالف بود، چرا که قیمومت انگلیس براساس خطمشی صهیونیست ها برای تحمیل دولتی یهودی بر فلسطینیان عمل می کرد.
مقاله گاندی در Harijan تاکید قاطعی به حقوق اعراب درباره فلسطین داشت.
متن زیرین ، موضع وی را مشخص کند: «فلسطین متعلق به اعراب است. همان گونه که انگلیس متعلق به انگلیسی ها و فرانسه متعلق به فرانسویان است. تحمیل یهودیان بر اعراب ، اشتباه و غیر انسانی است. به یقین بازگشت یهودیان به تمام یا بخشهایی از خاک فلسطین جنایتی علیه بشریت خواهد بود.»
واکنش گاندی به صهیونیسم و مساله فلسطین ، از لایه های معنایی خاصی از یک موضع اخلاقی گرفته تا واقعگرایی سیاسی برخوردار است.
جالب است گاندی در عین این که بشدت با جدایی دین و سیاست مخالف بود، مدام و با شور و حرارت زیاد، ناسیونالیسم فرهنگی و مذهبی صهیونیسم را رد می کرد. از نظر وی ، مذهب نباید به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی عمل کند، بلکه وی به دنبال این بود که مذهب ، مبنایی اخلاقی برای سیاست دولت ملی فراهم کند؛ بنابراین تلاش برای تحمیل یک مذهب خاص ، به عنوان پشتوانه یک دولت ملت ، مانند مورد صهیونیسم نمی توانست مورد قبول وی واقع شود.
تاریخ فلسطین در نیمه اول قرن بیستم با منازعه بین ۲ نوع ناسیونالیسم مشخص می شود؛ صهیونیسم و ناسیونالیسم اعراب فلسطینی. صهیونیسم در تلاش بود که با استعمار سرزمین فلسطین از طریق مهاجرت گسترده یهودیان ، دولتی یهودی در فلسطین تاسیس کند و ناسیونالیسم عربی ، به دنبال آزادی ساکنان سرزمین فلسطین از استعمار و کنترل امپریالیستی بود.
گاندی به عنوان رهبر یک جنبش ملی و رهبر کنگره ملی هند، نقش زیادی در شکل گیری تصورات مردم هند از جنبش ناسیونالیستی و ضدامپریالیستی جهان عرب داشت. در سال ۱۹۳۷ اجلاس کمیته کنگره هند در کلکته ، مصرانه با حکومت ترور صهیونیست ها و نقشه های تقسیم سرزمین فلسطین مخالفت کرد و همبستگی مردم هند با جنبش اعراب برای آزادی ملی را اعلام کرد. این اجلاس به سال ۱۹۳۸ در دهلی ، در قطعنامه خود از انگلیس خواست تا اجازه دهد یهودیان و اعراب ، مساله را میان خودشان با مسالمت حل و فصل کنند و از یهودیان خواست در پشت امپریالیسم انگلیس پناه نگیرند. گاندی از یهودیان خواست با کنار گذاشتن کمک سرنیزه انگلیس ، در پی جلب حسن نیت اعراب باشند.گاندی و کنگره ملی هند، بصراحت از ناسیونالیسم عربی حمایت کردند و گاندی بشدت با ناسیونالیسم صهیونیستی مخالفت می کرد.
مهمترین نیروی محرکه چنین مواضعی ، میراث مشترک جنبش ضد امپریالیستی هندیان و فلسطینیان بود. دیدگاه های گاندی درباره صهیونیسم و احساس مسوولیت وی نسبت به سرنوشت فلسطینیان که از دهه ۱۹۳۰ شروع شده بود، تاثیر زیادی در شکل گیری موضع مستقل هند در قبال مساله فلسطین داشت.
توصیه گاندی به یهودیان در آلمان و اعراب در فلسطین ، مقاومت غیرخشونت آمیز بود. گاندی با توجه به مساله یهود در آلمان اظهار کرد: من معتقدم که اگر فردی شجاع و باتدبیر از میان آنان برخیزد و آنان را به سوی یک اقدام غیرخشونت آمیز رهبری کند، پاییز ناامیدی آنان در یک چشم بر هم زدن ، تبدیل به بهار امید خواهد شد. دیدگاه های وی درباره صهیونیسم و توصیه وی به اقدام غیرخشونت آمیز و از خودگذشتگی ، واکنش هایی از خشم گرفته تا ناامیدی را میان یهودیان آلمان ایجاد کرد. یهودیان صلح طلب مشهور مانند مارتین بابر، یهودا مگنز و جیم گرینبرگ که قبلا گاندی را می ستودند، از دیدگاه های ضدصهیونیستی گاندی بشدت آزرده خاطر شدند و او را متهم کردند که از روح صهیونیسم آگاهی ندارد.
مذهب نباید به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی عمل کند، و گاندی به دنبال این بود که مذهب ، مبنایی اخلاقی برای سیاست دولت ملی فراهم کند
مارتین بابر در پاسخی طولانی به سرمقاله گاندی اظهار کرد: آقای مهاتما، شما فقط درباره حق مالکیت نگران هستید، ولی از سوی دیگر شما حق ایجاد سرزمینی آزاد را برای کسانی که تشنه آن هستند در نظر نمی گیرید.
همان گونه که قبلا ذکر شد، گاندی مخالف این دیدگاه بود که عطش صهیونیسم برای سرزمین فلسطین ، حقی برای آن ایجاد کند. گاندی در ۷ ژانویه ۱۹۳۹ در پاسخ نوشت : از نظر من ، عدم خشونت تنها یک فضیلت شخصی نیست ، بلکه از نظر من این امر، یک فضیلت اجتماعی است که باید همانند دیگر فضایل پرورش یابد. من به دنبال این هستم که عدم خشونت در سطح ملی و بین المللی گسترش یابد.
براساس گفته پل پاور، ۴ عامل در شکل گیری موضع گاندی درباره صهیونیسم تاثیر داشت : اول این که وی با احساسات مسلمانان هند که ضدصهیونیستی بود، همدلی داشت ؛ چراکه آنان به خاطر احساساتشان نسبت به مسلمانان خاورمیانه با دولت یهودی مخالف بودند. دوم این که ، وی با هر گونه روش صهیونیستی ناسازگار با شیوه غیرخشونت آمیز خود مخالف بود. سوم این که ، وی صهیونیسم را در تقابل با ناسیونالیسم پلورالیستی خود می دید و چهارم این که وی صهیونیسم را جزیی از نقشه های انگلیس می دید که در پی استعمار فلسطین بود.
گاندی در مقابل تمامی تلاشهای صهیونیست ها مقاومت کرد و صهیونیست ها در پی این بودند که او را وادار کنند موضعی به نفع صهیونیسم اتخاذ کند. جی.اچ.جانسن درباره شکست لابی گری صهیونیسم درباره گاندی چنین نوشت: «با وجود اقدامات متعدد و مختلف صهیونیستی از فشار آوردن گرفته تا ترغیب و اقناع که به نام لابی گری شناخته می شود و با وجود این که صهیونیست ها در این کار خبره هستند، ولی موضع ضدصهیونیستی گاندی در طول تقریبا ۲۰ سال ثابت بماند.»
علاوه بر این اقدامات ، جانسن به ۴ مورد دیگر از تلاشهای صهیونیستی برای جلب نظر گاندی اشاره می کند. در ابتدا، هرمان کالنیچ ، دوست یهودی گاندی از آفریقای جنوبی ، در سال ۱۹۳۷ به هند رفت و طی چند هفته اقامت در آنجا، تلاش داشت تا گاندی را به موافقت با صهیونیسم مجاب کند. سپس در دهه ۱۹۳۰ ، متعاقب درخواست ربی استفن وایس ، جان هاینز هولمز، صلح طلب امریکایی تلاش کرد اعلامیه ای از گاندی در موافقت با صهیونیسم به دست آورد. در مارس ۱۹۳۶ ، سیدنی سیلورمن ، نماینده پارلمان انگلیس از حزب کارگر و از طرفداران استقلال هند، کوشش زیادی کرد تا عقیده گاندی را تغییر دهد. در انتهای گفتگویی داغ ، گاندی به وی گفت من پس از این همه گفتگو، نمی توانم عقیده ای را که ابتدا به شما گفتم تغییر دهم.
چهارمین تلاش صهیونیست ها برای تغییر نظر گاندی توسط لوئیس فیشر، زندگینامه نویس مشهور گاندی صورت گرفت.
گاندی در ۱۴ جولای ۱۹۴۶ در پاسخ وی چنین گفت: «به نظر من صهیونیست ها اشتباه بزرگی مرتکب می شوند که می خواهند به کمک امریکا و انگلیس و اینک به کمک تروریسم عریان ، خود را به فلسطین تحمیل کنند، چرا آنان برای تحمیل خود به یک سرزمین ناخوانده ، به پول امریکا یا سلاح انگلیس تکیه کرده اند؟ چرا آنان باید برای اشغال فلسطین به تروریسم متوسل شوند؟»
چند ماه پیش از این که گاندی به قتل برسد، وی به سوالی از رویترز با این مضمون که راه حل مساله فلسطین چیست؟ چنین پاسخ داد: «به نظر می رسد این مساله ، تقریبا غیرقابل حل شده است. اگر من یک یهودی بودم به صهیونیست ها می گفتم اینقدر احمق نباشید که به تروریسم دست بزنید، یهودیان باید با اعراب رابطه برقرار کنند، دست دوستی به سوی آنان دراز کنند و نباید به کمک امریکا و انگلیس اتکا کنند، یهودیان باید مطابق آنچه یهوه بر آنان نازل کرده ، عمل کنند.»
A.k.Ramakrishnan
استاد دانشگاه گاندی هند
ترجمه:یعقوب نعمتی وروجنی
politicalthought.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید