یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تولد مصنوعی علم


تولد مصنوعی علم
ایرانیان با غفلت از نسبت نظر و عمل بر آن بودند تا مظاهر تمدن غرب را از آن دیار بگیرند و به جامعه خود انتقال دهند. این حرکت شکست خورد. علت دیگر شکست واضح است: مظاهر و اعمال تمدن غربی در خاک سرزمین ایران ریشه ندواند. چون تفکر و نظری که باید اساس این مظاهر و زمینه رشد آنها باشد تفهیم نشد و در ایران رشد نکرد و تا زمانی که ما در نظر و تفکر بر مدار سنت شرقی می چرخیم وضع به همین منوال است و مظاهر و مناسبات صوری غرب در جامعه به دلیل همراهی نکردن نظر و تفکر مناسب با آنها، کارکرد حقیقی شان را از دست داده اند و به بارهای گرانی بر دوش مردم ایران تبدیل شده اند. دانشگاه ها ، سیستم اداری و بوروکراسی کنونی همگی مثالهایی از این دست هستند.
شاید بتوان در ساده ترین صورت فناوری را بدین نحو تعریف کرد: فناوری ابزاری است برای کم هزینه تر رسیدن به هدف و منظوری که ما انسان ها داریم. این به یک اعتبار تعریف صحیح و درستی است. درواقع آن اعتبار نیز نسبتی است که فناوری به مثابه ابزار و وسیله با هدف و انسان برقرارمی کند.
اگر از این منظر به تکنیک نگاه کنیم، کار برای ما ساده تر است، چرا که فناوری را ابزاری می دانیم که صرفاً باید آن را به کار گیریم و به اهداف موردنظر خویش دست یابیم. در این جا فناوری را معادل با فن و ابزار گرفته ایم که پیش فرض به کارگیری آن هم نهفته در این معنا است که آن امری خنثی است.
به عبارت دیگر در چارچوب استفاده از تکنیک (نگاه کاربردی به آن) اهمیت چندانی ندارد، این تکنیک ازسوی چه کسانی ساخته شده است و آنها از آن چه استفاده ای اعم از خوب یا بد می کنند و هدف شان از ساخت آن چه بوده است.
از سوی دیگر نتیجه مطالب بالا این خواهدبود که ما خود را مجاب سازیم که می توانیم با استفاده از فناوری که در غرب و یا جایی دیگر تولیدشده است، به همان اهداف و جایگاهی برسیم که ایشان رسیده اند و این موضوع فرع بر مطلب دیگری است و آن این است که انتقال و نحوه دریافت فناوری امری فیزیکی است که از سوی هرکسی قابل اجرا است و ما نیز می توانیم با انتقال تکنیک به حوزه زیستی خودمان از مواهب و فواید آن بهره گیریم. این فواید در تمامی امور مربوط به اقتصاد و سیاست و دین و مذهب و هنر و علم و اجتماع و... قابل پیگیری و عملی است. به نحوی که هریک از این حوزه ها به صورت چشمگیری می توانند در تحت تأثیرهای فناورانه متحول شوند و نه تنها خود صورت های نوینی پیدا می کنند، بلکه اساساً جریان رکود و پسرفت در آنها - باتوجه به مسائل خاص خودشان - به جریانی پویا و مؤثر و پیش رونده بدل می شود.
این دیدگاه رویکرد غالبی است که بیشتر نخبگان و روشنفکران و حتی مردم عادی آن را می دانند و باور دارند. ضرورت های پذیرش این دیدگاه در دو حوزه نظری و علمی، علاوه بر مباحث پیش گفته، این می شود که ما بپذیریم - اگر نگویم علل اصلی - یکی از علل مهم پیشرفت و توسعه یافتگی تمدن غربی، ایجاد فناوری های نوین و به کارگیری مداوم آن همراه با تأسیس روش های نو متناسب با تکنیک های جدید در زمینه های مختلف بوده است. این به کارگیری تا بدان جا پیش رفته است که غربی ها در حوزه نظامی و قهری دارای مدرن ترین سلاح ها و در زمینه اقتصادی دارای بزرگترین کارخانه های تولید و محصولات جدید اعم از کشاورزی، البسه و... و در حوزه فرهنگ دارای بزرگترین و فراگیرترین رسانه ها و در حوزه سیاست، دارای بهترین و مطمئن ترین حکومت ها و در حوزه اجتماع، دارای امن ترین و قانونی ترین اجتماع ها هستند که حقوق انسان ها در آن مراعات می شود و کمترین ظلم در حق افراد صورت می گیرد و از این رهگذر بر عالم و آدم حکم می رانند. همچنین می پذیریم اگر ما نیز می خواهیم به توسعه دست یابیم باید از فناوری آنها استفاده کنیم؛ این استفاده حد و مرزی نمی شناسد و لازمه آن تغییر در فرهنگ عمومی خودمان است. در فرهنگی که نسبت تنگاتنگی با ترس از فناوری های مدرن و استفاده از آنها دارد و از طرف دیگر ارتباط محکمی با تعهد و التزام به روش ها و ابزارآلات کهنه و فاقد کارایی پیدا کرده است که استفاده از آنها علاوه بر این که ما را از فناوری جدید محروم می کند، به صورت فزاینده ای موجب جهل و مهارت نیافتن در فرصت های دنیای جدید می شود.
ما با قبول این دیدگاه به سراغ فناوری رفتیم. از زمانی که با غرب به صور گوناگون تماس برقرار کردیم؛ تلاش کردیم تا جایی که قادر هستیم و آنها اجازه می دهند از غرب فناوری و ابزار اخذ کنیم و آنها را به روش های مختلف به کار گرفتیم، ولی به هدفی که مدنظرمان بود نرسیدیم یعنی «توسعه یافته» نشدیم. به نظر می رسد علت را باید در جایی دیگر جست وجو کرد: در نحوه نگاه مان به تکنیک. در اینجا قصد داریم نگاهی دیگر از زاویه ای متفاوت به فناوری بیفکنیم و علت را در این نگاه جست وجو کنیم.
در این رویکرد متفاوت، فناوری را به عنوان ابزار تعریف نمی کنند، بلکه به فناوری قطع نظر از ابزارهای تکنیکی می نگرند. در واقع برای رسیدن به شناخت حقیقی ازچیستی فناوری باید از مرحله شناخت ابزارهای فناورانه فراتر رفت و در پی درک ماهیت فناوری بود. فناوری نوعی انکشاف است که وجود را از خفا به ظهور می رساند. ماهیت این انکشاف پوئیسیس است که در فارسی به ابداع ترجمه شده است و آنچه این پوئیسیس را صورت بندی می کند«گشتل» نام دارد. در واقع گشتل، چارچوب و قالب بندیی است که وجود را به صورت منبع ذخیره انرژی آزاد می کند. لازمه گشتل ، توجه به این معنا است که وجود (طبیعت) منبع ذخیره انرژی و امکانات است که با تسلط مداوم بر آن می توان این انرژی را آزاد کرد و به ظهور رساند. این خصیصه برنامه ریزی کردن طبیعت و تسلط پیوسته بر آن چیزی است مربوط به ذات فناوری و انسان نیز نمی تواند در وقع آن دخل و تصرف کند، تنها قادر است شکل رویداد آن را معین سازد. در این معنا از فناوری، ما با ضرورت ها و الزام های متفاوتی روبه رو هستیم. منظور از ضرورت ها و الزام ها این است که فناوری دارای یکسری قوانین است که همواره با آن همراه هستند و انسان ناگزیر است به آنها گردن نهد.
از طرف دیگر این الزام ها به پیامدهای استفاده از فناوری بازمی گردند. یعنی استفاده ما از فناوری، خود نیز دارای پیامدهای خاصی است که صرف نظر از دخل وتصرف ها انسان در آنها، خود را بر محیط و انسان تحمیل می کنند.
اگر برخی از این ضرورت ها را مختصراً شرح دهیم، علت توسعه نیافتگی خود را با وجود اخذ تکنیک از غرب درک خواهیم کرد.
ماهیت فناوری به نحوی است که براساس هدفی خاص که برای رسیدن به آن هدف شکل یافته است، عمل می کند. درواقع فناوری به مثابه ابزاری خنثی نیست که به وسیله هر کس به کار رود و در پی هرگونه هدفی باشد، بلکه مورد استفاده از فناوری از طرف سازندگان آن تعریف شده است. در کشور ما بدون توجه به این معنا، درصدد بودیم و هستیم فناوری را وارد کنیم و به هر نحو که خود صلاح می دانیم آن را به کار می گیریم و نتیجه چنین دیدی هم روشن است، استفاده از فناوری مثلاً رسانه ها، نه تنها موجب رشد و آگاهی اجتماعی در جامعه ما نشده است، بلکه موجب اختلاف و شکاف های اجتماعی شده که به سختی قابل جبران است.
ضرورت فناوری بستر فکری - فرهنگی خاصی است که تا آن بستر شکل نگیرد، تکنیک هرگز در جامعه قوام نمی یابد. مهمترین خصیصه این بستر، شکل گیری علم تجربی و حرکت در چارچوب روش های پوزیتیویستی برای درک مسائل طبیعی و انسانی است و هدف علم تجربی که در قالب غایت به کارگیری تکنیک خود را نشان می دهد، تسلط بر طبیعت است. طبیعت لفظ عامی است که قابل اطلاق بر تمامی اشیای طبیعی از زمین و آسمان و آب و گیاه تا انسان و موجودات دیگر است. غرب با این دید، فناوری را به کار می گیرد و با آزاد کردن انرژی بالقوه طبیعی، امور طبیعی و انسانی خودرا کنترل و بهبود داده است. این دید، محصول ده ها سال تلاش و سیطره بر طبیعت و تحقیق و تفکر در باب علوم طبیعی است.
در ایران چنین زمینه فرهنگی - فکری وجود نداشته و اکنون نیز وجود ندارد تا فناوری در جامعه قوام گیرد و ثمراتی که در غرب داشته، برای ما نیز داشته باشد. تنها سنتی که به طرز شگفت آوری در جامعه ما جریان دارد و در تار و پود بافت اجتماعی - فرهنگی - فکری ما رسوخ یافته، سنت دینی - فلسفی است. در این سنت طبیعت به جای آن که منبع ذخیره انرژی باشد، آیت اعظم اسم خداوند است. نشانه ای که نه تنها قدرت خداوند را در خود آشکار می سازد، بلکه همچون مادری مهربان، نیازهای زیستی ما را چه در حوزه مادی و جسمی و چه در حوزه روانی، برطرف می سازد. در واقع ما خود را در آینه طبیعت می بینیم و چه کسی طاقت آن را دارد که آینه وجود خویش را در هم بشکند تا از آن به امکان و ابزاری دست یابد تا بر عالم و آدم غلبه کند.
در سنت فلسفی ما نیز این معنا به صورتی دیگر تجلی یافته است. هم و غم متفکران ما این بوده است تا با شناخت ماهیت اشیا و امور عالم در افق وجود، خود را تا جایی که ممکن است در تشبه و تطابق با عالم و طبیعت قرار دهند. بدین معنا که وجود انسان از وجود طبیعت جدایی ناپذیر است و هر کدام در واقع مکمل یکدیگرند. این استکمال ضرورت آن است که ما خود را در هماهنگی کامل با طبیعت قرار دهیم و نه این که درصدد حاکمیت بر آن باشیم و این است راز عدم رغبت و توجه ما به علوم طبیعی و روش های پوزیتیویستی که زیربنای فهم و استفاده از تکنولوژی هستند.
درواقع ما به دلیل آن که غایت روش علوم تجربی با ذات و غایت سنت دینی - فلسفی مان در تناقض و تباین تام است از پذیرش آنها و گردن نهادن بر الزامات شان استنکاف می ورزیم و این خود موجب می شود اخذ فناوری از غرب، از هدف و غایت اصلی اش دور شود و از ماهیت اش خالی شود و این دوری از هدف در عدم بازدهی و عدم کارایی تکنیک در جامعه بروز می یابد. در حقیقت تکنیکی که بدون توجه به غایت اصلی (تسلط بر طبیعت) استعمال شود اگر بی فایده نباشد به استقرار پیامدهای ضدخود در محیط سوق می یابد. نه تنها موجب توسعه به سبک غربی نمی شود ، بلکه در سنت گسترده جامعه ایرانی هضم می شودو کارایی خود را از دست می دهد و نهایتاً از صورت ابزاری به صورت مصرفی روزمره تنزل می یابد.
سیدهادی موسوی ـ محمدسلطان پور
منبع : روزنامه ایران