چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا
پیامبر عصر پسا کمیابی
«تایم»، اورا «یکی از ۲۵ آمریکایی بانفوذ» نامیده است. «ایدههای وی ممکن است مطالعه علم اقتصاد را متحول سازد.» نیوزویک، نام او را در فهرست «باشگاه قرن» آورده است، این فهرست شامل اسامی ۱۰۰نفر مطرح قرن جدید است.
نام او همهساله در لیست نهایی نامزدهای دریافت جایزه نوبل اقتصاد قرار دارد. پیتر دراکر، پدر مدیریت نوین و رابرت سولو، برنده جایزه نوبل اقتصاد، کارهای او را مورد تحسین قرار دادهاند. وی استاد اقتصاد دانشکده عالی بازرگانی دانشگاه استنفورد و همچنین عضو ارشد موسسه هوور است. او اخیرا به عنوان عضو آکادمی علوم و هنرهای آمریکا برگزیده شده است.پل رومر به عنوان یکی از بنیانگذاران اصلی «تئوری جدید رشد» اثری عمیق و چشمگیر بر تفکر اقتصادی و سیاستگذاری مدرن گذاشته است. تئوری جدید رشد، نشان میدهد که رشد اقتصادی تنها با اضافه کردن نیروی کار به سرمایه بیشتر حاصل نمیشود. این تئوری بیان میکند که رشد اقتصادی با بهکارگیری ایدههای بهتر و جدید که همان پیشرفتهای تکنولوژیکی است، حاصل میشود. به این ترتیب تئوری جدید رشد، علم اقتصاد را از یک «علم ثروت» که بیانگر کمیابی و بازدههای نزولی به مقیاس است، به علمی که بیانگر پیشرفت ثابت و پتانسیلهای نامحدود است، تبدیل میکند. اندیشههای موجود در فرمولبندی رومر نتایج بزرگی را در پی دارند.قبل از مطرح شدن تئوری جدید رشد، اقتصاددانان به اهمیت و نقش اساسی تکنولوژی در رشد پی برده بودند، اما آنها نمیدانستند که به چه نحو میتوانند این تفکر را در تئوری اقتصاد وارد کنند. ابتکار رومر در مقالههای تکنیکی با عناوینی چون «بازدههای افزایشی و رشد بلندمدت» و همچنین «تغییر تکنولوژی درونزا» بیان شده است. این نوآوری عبارت است از یافتن روشهایی برای تشریح دقیق و موشکافانه نقش پیشرفتهای تکنولوژیکی در رشد اقتصادی. همان گونه که رابرت سولو در ۱۹۹۶ به مجله Wired گفته بود: «پل یک تنه مطالعه رشد اقتصادی را به موضوع داغی تبدیل کرده است.»پل ۴۶ ساله، فرزند روی رومر (Roy Romer)، فرماندار اسبق ایالت کلرادو است. وی ۶سال پس از آن که مدرک لیسانس خود را در رشته فیزیک از دانشگاه شیکاگو دریافت کرد، در سال ۱۹۸۳ موفق به اخذ درجه دکترا در رشته اقتصاد از همان دانشگاه شد.رومر در سال ۱۹۹۶ قبل از پیوستن به دانشکده استنفورد، در دانشکدههای مختلفی از جمله دانشگاه شیکاگو، رچستر و کالیفرنیا به تدریس پرداخت.وی به همراه همسرش، ویرجینیا لانگمور که پزشک است، در پورتو لاولی در کالیفرنیا زندگی میکنند، آنها صاحب دو فرزند هستند. در ماه ژوئن ۲۰۰۵ رونالدبیلی، خبرنگار reason science مصاحبهای را با رومر، در منزل شخصی وی انجام داد. منزل وی مشرف به بخش وسیعی از زمینهای متعلق به دانشگاه استنفورد است. همچنین برای کسب اطلاعات بیشتر درباره تئوریهای رومر، به وبسایت وی، به آدرس www.stanford.edu/-promer مراجعه کنید.مصاحبه reason با رومر را در ادامه ملاحظه میفرمایید:
▪ Reason: برحسب درآمد سرانه، آمریکاییها در حال حاضر، هفت برابر نسبت به سال ۱۹۰۰ ثروتمندتر شدهاند. این امر چگونه رخ داده است؟
ـ پل رومر: عوامل زیادی به این تغییر منجر شدهاند که مهمترین آنها، تغییرات تکنولوژیکی بوده است. منظور من از تغییر تکنولوژیکی، کشف راههای بهتر برای انجام کارها است. امروزه در بسیاری از کافیشاپها، فنجانهایی با اندازه کوچک، متوسط و بزرگ، همگی درپوشهایی با یک اندازه دارند، این در حالی است که حتی ۵ سال قبل فنجانهای مختلف درپوشهایی به اندازههای مختلفی داشتند. این تغییر کوچک در طراحی فنجانها به این معنا است که میتوان در راهاندازی یک کافیشاپ، آماده کردن فنجانها و دادن قهوه به مشتریان، از اتلاف وقت جلوگیری کرد. میلیونها کشف کوچک مثل این، به همراه چندین کشف بسیار بزرگ، مثل موتورهای الکتریکی یا آنتیبیوتیکها باعث شدهاند که کیفیت زندگی مردم در حال حاضر نسبت به ۱۰۰ سال قبل به میزان چشمگیری بالاتر رود.
افزایش تقریبی هفت برابری که شما برای درآمد سرانه ذکر کردید، عددی است که از آمار رسمی گرفته شده است، اما حقیقت این است که اگر تغییر واقعی در کیفیت زندگی را در نظر بگیریم. درمییابیم که این افزایش به مراتب بیشتر از ارقام رسمی اعلام شده است. برای مثال افرادی که درآمدشان در سال ۱۹۰۰ به اندازه سطح متوسط درآمد امروز بوده، از سطح رفاهی پایینتر از متوسط برخوردار بودهاند. یک دلیل میتواند این باشد که آنها به شیر ارزان، آنتیبیوتیک یا پنیسیلین دسترسی نداشتند.
▪ Reason: تئوری جدید رشد، جهان را به دو بخش «ایده» و «مواد» تقسیم میکند، این تقسیمبندی چه معنایی دارد؟
ـ رومر: کاغذی که فنجان کافیشاپ از آن ساخته میشود، یک ماده است. این بینش که میتوانیم فنجانهای کوچک، متوسط و بزرگ را به گونهای بسازیم که از درپوشی با اندازه یکسان استفاده کنند، یک ایده است. تفاوت اساسی این دو در این است که از یک مقدار مشخص کاغذ (ماده)، تنها یک نفر میتواند استفاده کند، در حالی که از یک ایده، افراد بسیاری میتوانند به طور همزمان استفاده کنند.
▪ Reason: در مورد سرمایه انسانی، مهارتها و تواناییهای اکتسابی که میتوانند بهرهوری را افزایش دهند چه طور؟
ـ رومر: سرمایه انسانی را میتوان یک ماده در نظر گرفت. به عنوان مثال شما در نویسندگی مهارت دارید و Reason از این مهارت شما استفاده میکند. این قابلیت چیزی نیست که بتوان آن را کپی و دوباره تکرار نمود، اما فرمولاسیون دارویی برای مقابله با ایدز را میتوان در اینترنت پخش کرد یا روی کاغذ آورد به نحوی که هر کسی در دنیا بتواند به آن دسترسی داشته باشد.
تمیز دادن میان سرمایه انسانی و ایدهها برای افراد دشوار است، چراکه روابط متقابل تنگاتنگی میان آن دو وجود دارد. سرمایه انسانی در رابطه با چگونگی ساخت ایدهها است.
برای پیدایش ایدههای نو در ساخت داروهای ایدز، به انسانها، ذهن انسانها و به افراد کنجکاو نیاز است.
به طور مشابه برای تبدیل بچههای دبستانی به سرمایه انسانی از ایدههایی نظیر تئوری فیثاغورت یا فرمول درجه دوم استفاده میکنیم. بنابراین سرمایه انسانی ایدهها را میسازد و ایدهها به ایجاد سرمایه انسانی کمک میکنند، اما در عین حال این دو از لحاظ مفهومی متفاوتاند.
▪ Reason: به نظر شما، شرطهای ضروری برای پیشرفت تکنولوژی و رشد اقتصادی چیست؟
ـ رومر: یک دیدگاه بسیار مهم این است که فرآیند اکتشاف تکنولوژیک، توسط مجموعه منحصربهفردی از نهادها حمایت میشود. این اکتشافات زمانی بیشترین بهرهوری و بازدهی را دارند که به طور تنگاتنگ با نهادهای بازار پیوند یابند. اتحاد جماهیر شوروی در برخی زمینهها، از لحاظ علمی بسیار قوی بود، اما اینها با نهادهای نیرومندی در بازار مرتبط نبودند. نتیجه این امر آن شد که مردم این کشور از منافع اکتشافات، بهره بسیار محدودی میبردند. ایالاتمتحده به طور شگفتآوری نهادهای علم و نهادهای بازار را به طور همزمان به وجود آورده است. این دو نهاد بسیار متفاوتاند، اما در کنار هم، منافع و فواید باورنکردنی و خارقالعادهای به وجود آوردهاند.
وقتی اقتصاددانها درباره نهاد صحبت میکنند، منظورشان چیزی فراتر از سازمانها است. منظور آنها، قراردادها و قوانین مربوط به چگونگی انجام کارها است. درک تمایز میان علم و بازار، با حقوق مالکیت در ارتباط است. نهاد اساسی و بنیادین بازار، تجلی مالکیت خصوصی است، به این معنا که فردی که صاحب یک قطعه زمین یا مقداری آب یا یک بشکه نفت است، مجال تصمیمگیری تقریبا نامحدودی در رابطه با چگونگی استفاده از این منبع را دارد.
در رابطه با علم، نظام اخلاقی کاملا متفاوتی حاکم است. عرف و قاعده در علم این است که کاشف فرمول درجه دوم یا قضیه فیثاغورت، نمیتواند آن را تحتکنترل خود داشته باشد، میبایست آن را علنی ساخته و منتشر کند. آنچه در علم به آن پاداش داده میشود، اشاعه و انتشار ایدهها است. روش پاداشدهی به آن نیز به این گونه است که برای آن فرد یا افرادی که برای اولین بار ایدهای را منتشر میکنند، بیشترین احترام و جایگاه اجتماعی را قائل هستیم.
▪ Reason: با این وجود، مکانیسمی به نام حق ثبت یا کپیرایت در بازار وجود دارد و در رابطه با ایدهها، حقوق شبهمالکیت مطرح است.
ـ رومر: این نکتهای اساسی در این تئوری به حساب میآید. بسته به اینکه چقدر از سیستم بازار برای اصلاح ایدهها و عملی کردن آنها استفاده میکنیم، بایستی انواع مختلفی از کنترلها را برروی این ایدهها اعمال کنیم. این امر میتواند از طریق حق ثبت یا کپیرایت یا حتی از طریق محرمانه نگاه داشتن ایدههای نو صورت گیرد.
یک شرکت میتواند بسیاری از آنچه را که میداند محرمانه نگاه دارد.
▪ Reason: مثلا فرمول کوکاکولا؟
ـ رومر: بله. یا مثلا بسیاری از مسائلی که وال مارت درباره تخفیف خردهفروشی میداند را در نظر بگیرید. آنها نکات زیادی در رابطه با تهیه و توزیع و بازاریابی میدانند که آنها را به ثبت نرساندهاند، اما از آنجا که آنها قادرند این اطلاعات را به طور اختصاصی درون شرکت نگه دارد، میتوانند منفعت مالی بیشتری کسب کنند. لذا برای اتکا به بازار، (برای آن که بتوانیم ایدههای زیادی را توسعه دهیم، حتما باید بر بازار تکیه کنیم) میبایست مکانیسمهایی برای کنترل ایدهها و فرصتهایی برای افراد وجود داشته باشد تا بتوانند با توسعه ایدههایشان، سود به دست آورند.
اما در توسعه ایدهها، مراحل دیگری نیز وجود دارند. علم پایهای که منجر به کشف ساختار DNA شد را در نظر بگیرید. انواع خاصی از ایدهها و طرحها وجود دارند که تا قبل از انتشار آنها، تمایل داریم آنها را تا حد ممکن در دسترس همگان قرار دهیم، به گونهای که هر کس در دنیا بتواند از آنها استفاده ببرد. لذا این باور حکمفرما است که انتشار مجانی این ایدهها و ترغیب افراد به استفاده از آنها، کارآمد خواهد بود. اگر قرار باشد که ایدهها را به صورت مجانی پخش کنیم، باید سیستمی برای تامینمالی آن بیابیم.این، همان جایی است که نوعا حمایت دولتی مطرح میشود.در قرن بعد، به بررسی این مساله خواهیم پرداخت که چگونه میتوان حد و مرزی را میان نهادهای علم و نهادهای بازار تعیین کرد. در گذشته، مردم انواع متفاوتی از مسائل و مشکلات را به نهادها نسبت میدادند. «تحقیقات پایه» از حمایت دولت برخوردار شد و برای «توسعه کالاهای کاربردی» به بازار اتکا شد. با گذشت زمان آشکار گردید که این تمایز کاملا ساختگی است. در واقع عملکرد مشترک این دو مجموعه از نهادها که غالبا روی مساله مشابهی کار میکنند، بهترین نتایج ممکن را به دست میدهد.
▪ Reason: بسیاری از استادان دانشگاهها و دانشجویان، چگونگی برخورد شرکتها با تحقیقات دانشگاهی را مورد انتقاد قرار میدهند.
ـ رومر: به نظر من اینکه قلمرو مجزایی برای علم و بازار وجود داشته باشد، حائز اهمیت است، اما در عین حال باید میان این دو نهاد تعامل برقرار باشد.
یکی از بهترین شکلهای این تعامل و ارتباط دوسویه، این است که افرادی که در یکی از این دو حوزه کار میکنند قادر باشند به حوزه دیگری وارد شوند. افرادی که در دپارتمانهای زیستشناسی و بیوشیمی دانشگاهها کار میکنند، عمل برخی از افرادی که دانشگاه را ترک کرده و شرکتی را به منظور تولید یک داروی جدید راهاندازی میکنند، مورد انتقاد خود قرار میدهند. در حالی که ۳۰ سال پیش این گونه نبود. بهترین روش این است که ایدههایی که آزادانه مورد بحث و بررسی واقع شدهاند، از حوزه علم اخذ شده و به فرآیندهای بازار وارد شوند. واقعیت این است که فقط در صورتی مصرفکنندگان میتوانند از ایدههای جدید منتفع شوند که شرکتی وجود داشته که در پی سودآوری بوده و ایدهها را تجاری ساخته، آنها را برای ارائه به بازار، طراحی نموده و سپس آنها را ارائه کند. میتوان به مثالهایی اشاره کرد که در آنها، مواردی از حوزه علم مستقیما به مصرفکنندهها نفع برسانند، اما باید خاطرنشان کرد که این موارد استثنا هستند.
▪ Reason: آیا با وارد ساختن بیش از حد علم در بازار، خطر نابودی آن وجود دارد؟
ـ رومر: خب، برخی افراد بر این عقیدهاند که باید ایدههای جدید را به ثبت رساند. این خطر وجود دارد که اگر ورود علم به بازار بیش از حد رخ دهد، سرعت فرآیندهای اکتشاف، کاهش خواهد یافت. دلایل نظری بسیار خوبی وجود دارد مبنیبر آنکه بهترین راه برای برخورد با ایدهها و اشیا، بازار و حق ثبت است، از طرف دیگر دلایل نظری قوی نیز وجود دارند، دال بر اینکه در حوزه ایدهها، حقوق مالکیت معنوی، شمشیری دو لبه خواهند بود.
هدف این است که تا اندازهای بتوان از منافع حق ثبت برخوردار شد از این حق استفاده کنیم، به نحوی که سیستمی موازی و مستقل داشته باشیم تا بتوانیم از تنشی که میان این دو به وجود میآید، بهره ببریم.
▪ Reason: این دلایل نظری چیستند؟
ـ رومر: این امر به استفاده گسترده ایدهها در مقابل استفاده واحد از اشیا بازمیگردد که آن را توضیح دادم.
اعجاز سیستم بازار در این است که برای اشیا و بهویژه برای اشیای تغییر یافته، قیمت واحدی وجود دارد که دو کار مختلف را انجام میدهد. این قیمت، انگیزهای را برای افراد به وجود میآورد تا به تولید مقدار مناسبی از یک کالا بپردازند. همچنین مشخص میسازد که این کالا باید به چه کسی تخصیص داده شود. برای مثال یک کشاورز برای اینکه تصمیم بگیرد گندم بکارد یا ذرت، قیمت یک بوشل گندم (بوشل، مقیاس وزنی غلات [م]) را در نظر میگیرد. در اینجا قیمت گندم سبب تشویق به تولید آن میشود. از سوی دیگر، در فرآیند تصمیمگیری مصرفکنندهها برای خرید نان یا آرد گندم، قیمتها سبب میشوند که مقادیر متفاوتی از گندم به مصرفکنندههای احتمالی مختلف تخصیص داده شود. یک قیمت واحد، هر دوی این کارها را انجام میدهد. بنابراین میتوان به سیستم بازار اجازه داد که قیمت را به وجود آورد، آنگاه همه چیز به طرز فوقالعادهای کار خواهد کرد.
در رابطه با ایدهها، نمیتوان قیمت واحدی داشت که هر دوی این کارها را انجام دهد. اجازه دهید مثالی افراطی بزنم.
Oral rehydration therapy [درمان ساده، موثر و ارزان از دست رفتن آب بدن به دلیل اسهال.م] یکی از معدود ایدههایی است که دقیقا به طور بیواسطه از حوزه علم به مصرفکنندهها منفعت رسانید. این یک ایده علمی ساده در مورد چگونگی نجات زندگی یک کودک مبتلا به اسهال است. این ایده به معنای واقعی کلمه زندگی میلیونها نفر را نجات داده است. حال باید چه قیمتی را از افراد، بابت استفاده از این ایده مطالبه کرد؟
از آنجا که همه میتوانند در آن واحد از یک ایده استفاده کنند، لذا در حوزه مسائل ذهنی استفاده عمومی باعث بروز مشکلی نمیشود. مشکل استفاده بیش از حد در رابطه با یک ایده وجود ندارد. اگر یک ایده را به صورت رایگان منتشر سازیم، هیچ یک از مشکلات مربوط به پخش مجانی اشیا پیش نمیآید. بنابراین کار موثری که جامعه میتواند در این خصوص انجام دهد، این است که به دانشمندی که روش درمان oral rehydration را کشف میکند، پاداشهای بزرگی پرداخت کند. اما به محض اینکه چنین ایدهای کشف شد، ما آن را به صورت رایگان به همه افراد در دنیا عرضه خواهیم کرد و به آنها خواهیم گفت که «فقط از این مخلوط کوچک شکر و نمک استفاده کن، آن را در آب بریز و به کودکی که اسهال دارد بده، چون اگر آب تنها به او بدهی، او را خواهی کشت.» لذا در رابطه با ایدهها، این تعارض وجود دارد: برای ایجاد انگیزه جهت اکتشافات جدید، باید قیمتهای بالایی بپردازیم، اما برای آنکه از این کشفیات،
به گونهای موثر و گسترده استفاده شود، باید قیمتهای پایین اعمال شود. نمیتوان با یک قیمت واحد به هر دوی این اهداف دست یافت، بنابراین اگر بخواهیم این اشیا را وارد بازار کنیم، باید توافق و سازشی میان این دو حالت برقرار سازیم که البته غالبا توافقی ناخوشایند است. دولت به شرکتهای داروسازی، پاداشی بابت تولید داروی ایدز نمیپردازد. استدلال دولت این است که این شرکتها، خود بایستی هزینههای بسیار زیاد مربوط به این داروها را بپردازند، اما اگر توانستند موفقیتی کسب کنند، آنگاه میتوانند برای فروش دارویشان، قیمت بالایی مطالبه کنند. این امر سبب پیشرفتهای زیادی شده و سبب گردیده است که افراد مبتلا به ایدز، زندگی طولانیتری داشته باشند، اما قیمتهای بالا در عین حال سبب میشوند که افراد بسیاری نتوانند به آن داروها دسترسی داشته باشند.
▪ Reason: در طول تاریخ بشر، پیشرفت تکنولوژیکی و رشد اقتصادی، به شدت کند بوده است. چرا امروزه این روند، سرعت زیادی یافته است؟
ـ رومر: این مساله بسیار درخور توجه است. تکامل در طول ۱۰۰هزار سال گذشته سبب باهوشتر شدن انسان نشده است. این سوال مطرح میشود که چرا تقریبا در تمامی این دوره، هیچ پیشرفتی رخ نداده، اما در ۲۰۰سال اخیر، همه چیز ناگهان این طور تغییر کرده است؟
یک پاسخ این است که هر چه افراد بیشتری در کنار هم به دنبال کشف ایدههای جدید باشند، وضعیت بهتری خواهند داشت. این امر نیز دوباره به همان تفاوت بنیادینی باز میگردد که قبلا توضیح دادم. اگر همه چیز، تنها اشیایی مثل درختها بودند، آنگاه جمعیت بیشتر به معنای آن بود که به ازای هر نفر، چوب کمتری وجود داشت. اما اگر کسی ایدهای را کشف کند، آنگاه هر کسی میتواند از آن استفاده کند، بنابراین هر چه افراد بیشتری وجود داشته باشند که به طور بالقوه به دنبال ایدههای نو باشند، وضعیت همه بهتر خواهد شد. هر بار که پیشرفت تکنولوژیکی رخ داده است، امکان حمایت از جمعیت اندک بیشتری به وجود آمده است که این خود، منجر بدان شده است که افراد بیشتری باشند که بتوانند به دنبال کشف تکنولوژیهای جدید باشند. پاسخ دیگر این است که نهادهای بهتری به وجود آمدهاند. حتی در قرون وسطی نیز، نهادهای بازار و نهادهای علم وجود نداشتند. در عوض، سیستم فئودال برقرار بوده است که طبق آن، دهقانها نمیتوانستند تصمیم بگیرند که کجا کار کنند و ارباب نمیتوانست زمینش را بفروشد. از جانب علم، کیمیاگری را داشتهایم. اگر کسی چیزی را کشف مینمود، چه کار میکرد؟ آن را پنهان نگه میداشت. آخرین گزینه این بود که آن را به شاگردانش نیز بگوید.
▪ Reason: این نهادهای بهتر چگونه به وجود آمدند؟
ـ رومر: این سوالی بسیار عمیق است. یکسری از فرآیندهای سیاسی و تصمیمگیری جمعی وجود دارد که منجر به ایجاد این نهادها میشوند. اگر به آن چه که چند دقیقه قبل درباره فواید افزایش جمعیت گفتم، برگردید، میبینید که یک تعارض وجود دارد. این که افراد بیشتری وجود داشته باشند که بتوانند روابط متقابلی برای خلق کالاها و به اشتراک گذاشتن ایدهها در میان خودشان داشته باشند، منافع بسیار بزرگی به همراه دارد، اما هماهنگ ساختن همه این تصمیمگیریها، چالش بزرگی را به وجود خواهد آورد، چراکه اگر تصمیمگیرندههای مستقل بسیار زیادی وجود داشته باشند به نحوی که فعالیتهایشان را با یکدیگر هماهنگ نکنند، با هرج و مرج روبهرو خواهیم شد. در نظر بیاورید که میلیونها راننده وجود داشته باشند، اما هیچ قانونی در جادهها اعمال نشود و هیچ توافقی در رابطه با این که در سمت چپ جاده برانند یا در سمت راست آن، نداشته باشند.
پس این نهادها از کجا نشات میگیرند؟ پاسخ این است که ایجاد نهادها، مانند کشف و ساخت مفرغ، یک فرآیند کشف بوده است. به همین صورت که انسانها روشهایی را برای سازماندهی زندگی سیاسی خود کشف کردهاند. مثلا میتوان در عوض یک سیستم موروثی که شاه را تعیین میکند، از یک انتخاب دموکراتیک استفاده کنیم. نکته ظریفی که در این جا مطرح است، این است که این اکتشافات چگونه به عرصه عمل وارد میشوند؟ این حالت، مثل انگیزه سودآوری یک شرکت نیست که منجر به عرضه نرمافزار جدیدی به بازار میشود. اگر یک مثال میتواند اینطور بیان شود که با استفاده از فرآیند ترغیب افراد نیز کشفیاتی رخ میدهد، لذا میبینیم که متفکران سیاسی و اقتصادی، مثل لاک، هابز و اسمیت وجود داشتهاند که میتوانستهاند برخی از همتاهایشان را مجاب کنند که آن نهادها را بپذیرند.
بنابراین نهادها در نتیجه ترکیب اکتشاف، ترغیب، گزینش و الگوبرداری به وجود آمدند. اگر نهادهایی در جایی از دنیا بتوانند به خوبی کار کنند، آنگاه در مکانهای دیگر نیز میتوان از آنها الگوبرداری کرد.
▪ Reason: بسیاری از مورخین اقتصادی، تئوری جدید رشد را مورد انتقاد قرار میدهند. رشد اقتصاد یک پدیده مدرن است. در حالی که به نظر میرسد تئوری جدید رشد، همانطور که برای دنیای مدرن صادق است، برای امپراتوری روم یا چین دوران مینگ نیز کاربرد داشته باشد؟
ـ رومر: به نظر من، این تصویری کاریکاتوری از تئوری جدید رشد است. این تئوری به وضوح بیان میکند که اگر نهادهای مناسبی نداشته باشیم، تغییرات تکنولوژیک رخ نخواهند داد. اگر انتقادی وجود دارد، به الگوی قدیمی این تئوری بازمیگردد که در آن، به چگونگی ساخت این نهادها بیتوجهی شده است. در این تئوری گویی تغییرات تکنولوژیک، مثل تحفهای از بهشت، از آسمان نازل میشوند. طبق تئوری جدید، تغییرات تکنولوژیک در صورتی به وجود میآیند که نهادهای مناسبی وجود داشته باشد.
▪ Reason: پس تفاوت اساسی میان چین در دوره مینگ و اقتصادهای مدرن امروزی چیست؟
ـ رومر: چین دوران مینگ، بسیار پیشرفته بود. آنها فولاد، ساعت و همچنین حروف چاپی داشتند. با این وجود، قادر به ایجاد نهادهای مدرن علم یا نهادهای بازار نبودند.
نهاد بازار و نهاد علم در رویکردشان به حقوق مالکیت با یکدیگر متفاوتند، اما از این لحاظ به هم شبیهاند که هر دوی این نهادها به افرادی متکیاند که آزادانه و بدون وجود محدودیتهای اعمال شده از سوی قدرتها یا سنتها میتوانند به فعالیت بپردازند. شرایط تاریخی خاصی لازم بود، تا مردم قانع شوند، در صورتی که افراد آزاد بوده و بتوانند تحت محدودیتهای نهادهای خاصی در پی منافعشان باشند، کارها بسیار بهتر پیش خواهد رفت. تفاوت چین دوره مینگ با کشورهای مدرن نیز در همین جا است.
بخشی از پاسخ به این سوال مهم درباره تاریخ بشر، به پذیرش آزادی نسبتا نامحدود برای تعداد بسیار زیادی از افراد بازمیگردد. این چیزی است که ما آن را مسلم فرض میکنیم، اما اگر به فرض آن را به مردم ۵۰هزار سال پیش میگفتیم، هرگز باور نمیکردند که در صورت وجود آزادی، کارها به درستی انجام شوند. آنها به سیستمهایی محدود شده بودند که در آنها یک رییس یا رهبر وجود داشت و هر چه تعداد افراد بیشتر میشد، نیاز به وجود کسی که از کنترل استبدادی و دیکتاتورمابانه برخوردار باشد، احساس میشد، تحمل و پذیرش آزادی و سپس ستایش واقعی آن، یک درک فلسفی و تصمیم عمیق بود که در دیدگاه کلی ما نسبت به جهان روی داد. آزادی، محور و مدار اصلی است که هر چیزی میتواند حول آن بچرخد.
▪ Reason: شما معمولا رشد ناگهانی و ترکیبی ایدهها را به عنوان منشا رشد اقتصادی بیان میکنید. منظور شما از این نکته چیست؟
ـ رومر: من به جد میگویم که طبق هر افق قابل تصوری، در ۵میلیارد سال آینده نیز که خورشید منفجر خواهد شد، اکتشافها به پایان نخواهند رسید.
مثلا ممکن است این سوال پرسیده شود که چه تعداد مواد را میتوان با ترکیب عناصر جدول تناوبی به وجود آورد. پاسخ، یک محاسبه ساده ریاضی است. تعداد موادی که میتوان ایجاد کرد برابر است با ۱۰ که ۳۰ تا صفر جلو آن گذاشته باشیم. در مقابل زمانی که از خلق هستی گذشته است، برابر است با ۱۰ که ۱۹ تا صفر جلوی آن قرار داده باشیم.
▪ Reason: احتمالا اکثریت بزرگی از این میلیاردها ترکیب، بیفایده و بدون استفاده خواهند بود. بنابراین آنهایی که مفید هستند چگونه مشخص میشوند؟
ـ رومر: به همین خاطر است که علم و بازار برای این فرآیند اکتشاف بسیار حائز اهمیت هستند. واقعا مهم است که انرژیمان را صرف مسیرهایی کنیم که به نظرامید بخش میآیند، چرا که تعداد مسیرهایی که به بن بست میرسند، بسیار بیشتر از آنهایی است که چیزهای مفیدی را برای کشف در اختیار ما خواهند گذاشت.
باید سیستمهایی داشته باشیم که مسیرهای متفاوت بسیار زیادی را مورد بررسی قرار دهند، اما بعد از آن باید بتوانند با دقت تمام، آن مسیرهایی که فایدهای نداشته و مناسب نیستند را ببندند و منابع را به جهت بهینه منتقل سازند که امیدوارکنندهتر به نظر میرسند. بازار این کار را به طور خودکار انجام میدهد، همچنین نهادهای علمی میتوانند به هر یک از دو جهت فوق متمایل شوند. در عرصه علمی آمریکا، رقابت شدیدی میان بسیاری از دانشگاههای مختلف وجود دارد که منجر به ایجاد نوعی بازار برای ایدهها میشود. میتوان دیگر نهادهای علم را در نظر گرفت که تقریبا به این اندازه رقابتی نیستند. مثلا در آزمایشگاههای ملی دولتی افراد در بدترین حالت، کارمند هستند و برای همیشه آن جا میمانند و همیشه سرمایهگذاری بیشتری برای آنها وجود دارد، ولی بازدهی پایینی دارند.
▪ Reason: آیا در تئوری جدید رشد نظرات جدیدی درباره انحصار ارائه میشوند؟
ـ رومر: یک تصویر کهنه و سادهانگارانه وجود داشت مبنیبر آنکه انحصار همیشه بد است. این تصور برپایه قلم و اشیا بوده است. یعنی اگر تنها اشیا وجود داشته باشند و شیئی وجود داشته باشد که هزینه آن به میزان قابل ملاحظهای کمتر از قیمت مربوط به کالایش باشد، آن گاه ایده مناسب این است که انحصار را به هم زده و رقابت را فراهم آورد، بنابراین در رابطه با اشیای فیزیکی، دلیل موجه تئوریکی برای این که چرا نباید هرگز انحصار را تحمل کرد، وجود دارد. اما در عرصه ایدهها باید میزانی از قدرت انحصاری وجود داشته باشد. برخی فواید و منافع بسیار مهم از انحصار حاصل میشوند و البته هزینههای بالقوهای نیز وجود دارند. آن چه باید انجام داد این است که هزینهها و منافع را ارزیابی کنیم.متاسفانه این نوع آزمایش تعادل، نسبت به جزئیات حساس است، لذا قوانین کلی در این رابطه وجود ندارد.
هزینهها و فواید قراردادن کتابها تحت حمایت کپی رایت را با هزینهها و فواید ثبت ژنوم انسان مقایسه کنید.
اینها با هم بسیار متفاوتند، بنابراین باید نهادهایی را به وجود آوریم که بتوانند در این موارد به گونهای متفاوت پاسخ دهند.
▪ Reason: جایی نوشتهاید: «اصلا دلیل وجود ندارد که نتوانیم در آینده، تا آن جا که بتوان تصور نمود رشد کنیم.» پاول الریش زیستشناس که در استنفورد همکار شما است، با این نظرتان مخالف است. وی معتقد است که رشد اقتصادی سرطان غیرقابل داومی است که زمین را نابود میکند. چگونه میخواهید افرادی مثل الریش را متقاعد سازید که اشتباه فکر میکنند؟
ـ رومر: به نظر میرسد که پاول، به طرز عجیبی در مقابل قانع شدن مقاوم است. وی از قبل در این مورد سرسختی نشان داد. در عین حال اگر مخاطب بیطرفی وجود داشته باشد که به حرفهای من و پاول گوش کند، به شیوهای بسیار آسان میتوان نشان داد که من درست فکر میکنم و پاول برداشت غلطی دارد.باید تعریفی که از رشد در ذهن داریم را مشخص سازیم. اگر منظور از رشد، بالا رفتن جمعیت باشد، آنگاه پاول دقیقا درست میگوید.
محدودیتهای فیزیکی در رابطه با این که چه تعداد انسان میتوانند به روی کره زمین زندگی کنند، وجود دارد. اگر حداکثر نرخ رشد جمعیت از دهه ۱۹۷۰ به اینسو را ۲درصد در سال درنظر بگیریم، آنگاه چنین نرخی تنها میتواند برای چند صد سال ادامه داشته باشد، اما بعد از آن با محدودیتهای فیزیکی حقیقی مواجه خواهیم شد.
▪ Reason: این نکته را به یادتان میآورم که الریش گفته بود که در دهه ۱۹۸۰، میلیاردها نفر به خاطر گرسنگی خواهند مرد.
ـ رومر: وی پتانسیلها و چارچوب زمانی را اشتباه درنظر گرفته بود، اما کاملا درست است که روزی، رشد جمعیت روی زمین به صفر خواهد رسید. تنها بحثی که وجود دارد این است که این اتفاق چه زمانی روی خواهد داد؟
حال، وقتی میگویم رشد میتواند ادامه پیدا کند، منظور من چیست؟ منظور من از رشد، افزایش تعداد افراد نیست. حتی منظور من، افزایش تعداد اشیای فیزیکی نیست، زیرا آشکار است که نمیتوان رشدی تصاعدی را در میزان جرمی که هرکس کنترل میکند، مشاهده نمود.
امروزه دقیقا همان جرمی روی زمین وجود دارد که ۱۰۰هزار سال پیش وجود داشت و هرگز نمیتوانیم مقداری بیش از این را در اختیار داشته باشیم. منظور من، رشد ارزش است و شیوه ایجاد ارزش این است که این مقدار ثابت جرم را از شکلی که ارزش چندان زیادی ندارد، به شکلی تبدیل میکنیم که ارزش بسیار بیشتری داشته باشد. یک مثال رایج در اینباره تبدیل ماسه ساحل به نیمه رساناها است.
▪ Reason: نظرتان درباره مخالفتهای اخیر علیه جهانیسازی چیست؟
رومر: وقتی که داشتیم درباره تاریخ طولانی بشر صحبت میکردیم، گفتیم که برای مردم چه قدر سخت بود که به آزادی عادت کنند. یک نوع انطباق و سازش دیگر نیز وجود داشته است که باید صورت میگرفته است. انسانها باید به ایده بازار و به ویژه، مبادلات بازار میان افراد غریبهای که یکدیگر را نمیشناختند عادت میکردند. افراد غالبا این را در مقابل نهاد خانواده قرار میدهند که در آن مفاهیم شریک شدن و تعهد دوطرفه مطرح است. بسیاری از ما احساس روانشناختی عمیقی داریم که ریشه در تاریخ تکاملی ما داشته و سبب میشود که نسبت به خانواده، حسی گرم داشته باشیم و نسبت به مبادله بزرگ، غیرشخصی و معمولی در بازار، مشکوک باشیم. به نظر من این تمایل عاطفی بخشی از آن چیزی است که ایدئولوگهای اطرافمان، وقتی که میخواهند کل سیستم بازار و شرکتها و علم مدرن و همه چیز دیگر را مورد حمله قرار دهند، از آن کمک میگیرند. در این حالت، روانشناسی انسان که با محیط شکار و جمعآوری سازگاری یافته است، اندکی از دنیای جدید که ارتباطات درونی آن بیشتر بوده، از برهم کنش بیشتری برخوردار بوده و در بسیاری از موارد، بسیار راضیکنندهتر بوده و تجربه انسانی غنیتری میباشد، بیاطلاع است. میتوان زندگی ایدهآل را در یک جامعه شکارکننده و جمعآوری کننده جستوجو کرد، اما هیچکس حاضر به تحمل عادی شدن مرگ یک کودک نیست.
این تجربهای بسیار رایج در تقریبا تمام تاریخ بوده است که به میزان بسیار قابل توجهی از ذهن آدمی زدوده شده است.
▪ Reason: کسانی که مخالف مفید بودن جهانیسازی هستند را چگونه قانع میکنید؟
ـ رومر: اولا نگاهی به واقعیتها بیندازید.
این مخالفان، به طرز حیرتآوری نسبت به آنچه که در مورد برخی چیزها، مثلا در مورد امید به زندگی اتفاق افتاده است، بیاطلاعند. امروزه امید به زندگی در فقیرترین کشورها نسبت به انگلستان زمان مالتوس بیشتر است.
بعد از آن، نگاهی به تفاوت در تجربه کشورهای فقیری که به بهترین نحو عمل کردهاند و آن کشورهای فقیری که به بدترین وجهی کار کردهاند، بیندازید و تلاش کنید که ارتباط میان اینها را بیابید. چه کشورهایی بهترین عملکرد را داشتهاند؟ آیا اینها، کشورهایی نبودهاند که شدیدا مکانسیم بازار را پذیرفته، از سرمایهگذاری خارجی استقبال کرده و تلاش کردهاند که حقوق معنوی را برقرار سازند یا غیر از این بوده است؟
در این جا نیز اسناد و دلایل شفافی وجود دارد. یکی از داستانهای بیان نشده درباره دهههای ۸۰ و ۹۰، چرخش واقعا شدیدی بود که در کشورهای در حال توسعه در رابطه با این موضوع رخ داد.
اگر تاریخ قانونگذاری درباره سرمایهگذاری خارجی در این کشورها را دنبال کنیم (میراثی از دوران استعمار) را حتی مربوط به دهه ۷۰ میبینیم که در آن، کشورهای رو به توسعه قوانینی داشتهاند که برای ممانعت از ورود شرکتهای خارجی طراحی شده بودند. اما بعد از آن، وقتی که این کشورها عواید و منافعی که چند اقتصاد اصلی معدود از ورود سرمایههای خارجی بردند را مشاهده کردند، این تقسیم اساسی چشمگیر روی داد. این مردم کشورهای در حال توسعه نیستند که میگویند حضور نایک، خطری برای رفاه یا استقلال آنها است. بلکه اینها، حرفهای مردم آمریکا است. مردم کشورهای در حال توسعه، کاملا خوب میدانند که منافع آنها در چیست.
▪ Reason: در مورد افزایش رشد اقتصادی در کشورهای توسعه یافته چهطور؟
ـ رومر: من فکر میکنم که باید در مورد اروپا و ایالات متحده آمریکا، به جد به بررسی این نکته بپردازیم که چگونه میتوانیم نهادهای علم را دگرگون ساخته و سامانی تازه به آنها دهیم. چگونه میتوانیم ساختار آموزش عالی را تغییر دهیم؟ چگونه میتوانیم مطمئن شویم که این سیستم، منافع و فواید رقابت شدید و آزادی در ورود، به ویژه برای آن دانشجویان تیزهوشی که میتوانند کارهای واقعا متفاوتی را به انجام برسانند را دارد؟ نباید تصور کنیم که هماکنون نهادهای ایدهآل را به دست آوردهایم و تنها کاری که باید انجام دهیم، این است که پول بیشتری در آنها خرج کنیم.
من فکر میکنم که متاسفانه بسیاری از کشورها، راه درازی در پیش دارند تا بتوانند به شرایطی برسند که امروزه در آمریکا شاهد هستیم و البته نسبت به وضعیت امروز آمریکا هم چندان خوشبین نیستم. در بسیاری از کشورهای اروپایی، قدرت و اهمیت رقابت میان نهادها درک نشده است. لذا سیستم دانشگاهی آنجا، یکپارچه و دولتی است. این امر از بروز رقابت میان افراد محقق جلوگیری کرده و سرعت فرآیند کلی نوآوری را به کلی کاهش میدهد. همچنین در این کشورها باید این امکان برای افراد فراهم آید که به طور قابل انعطافی، از دانشگاه به بخش خصوصی رفته یا در جهت عکس حرکت کنند. این امر، چیزی است که بسیاری از کشورهایی که شاهد افزایش سرمایههای ریسکی هستند از آن، آگاه شدهاند، اما سرعت آنها در تنظیم و تعدیل نهادهایشان کمتر بوده است.
▪ Reason: در مقاله اخیرتان درباره تحقیق و توسعه گفتهاید که به نظر شما، این امکان وجود دارد که نرخ رشد را از میزان متوسط ۸/۱درصد در فاصله ۱۸۷۰تا ۱۹۹۲ به ۳/۲درصد رساند.
ـ رومر: خب، تلاش میکردم که هدفی را در این راستا تعیین کنم. وقتی که درباره آینده صحبت میکنیم، واقعا هرگز نمیدانیم که چه چیزی رخ خواهد داد، اما به نظر من معقول است که هدف خود را تلاش برای افزایش نرخ رشد، به میزان سالانه نیم درصد قرار دهیم. از ۱۸۷۰ به این سو، نرخ رشد سالانه در آمریکا، ۵/۰درصد از انگلستان بیشتر بوده است، لذا در آمریکا، سنت تاریخی ایجاد نهادهایی که منجر به نوآوری بهتر در بازار و تقویت فوقالعاده علم میشدهاند، برقرار بوده است. دوباره باید به دنبال چنین پیشرفتی باشیم.
▪ Reason: چرا چنین کاری مهم است؟
ـ رومر: وقتی که این نرخهای رشد، طی چندین دهه انباشته میشوند. سطوح درآمدی بسیار بالاتری به وجود خواهند آمد. این امر ما را قادر خواهد ساخت که به گونهای موثرتر با تمامی مشکلاتمان برخورد کنیم، حال چه این مشکل، پرداخت بابت مراقبتهای بهداشتی افراد، با مسنتر شدن آنها باشد. چه حفاظت بیشتر از محیط زیست باشد و چه فراهم آوردن منابع برای افراد باشد، به گونهای که زمان کافی در اختیار داشته باشند تا برای مدت زمان خاصی، مثلا وقتی که بچههایشان را بزرگ میکنند یا وقتی که میخواهند فرصت مطالعاتی طولانی مدتی بگیرند، از بازار کار خارج شوند.
در سال ۲۰۰۰، درآمد سرانه برابر بود با ۳۶هزار دلار (به دلار سال ۲۰۰۰) اگر درآمد سرانه با نرخ سالانه ۸/۱درصد رشد کند، مقدار آن در سال ۲۰۵۰، برابر خواهد بود با ۸۸هزار دلار، البته به قدرت خرید سال ۲۰۰۰، چندان بد نیست. اما اگر سالانه ۳/۲درصد رشد کند، مقدار آن به قدرت سال ۲۰۰۰، به ۱۱۳هزار دلار خواهد رسید.
این ۲۵هزار دلار اضافی به ازای هر نفر، به قدرت خرید امروز، برابر است با درآمد سرانه سال ۱۹۸۴. بنابراین اگر بتوانیم کاری کنیم که نرخ رشد یا درآمد سرانه واقعی به ۳/۲درصد در سال افزایش یابد، طی ۵۰ سال اضافه درآمد سرانهای خواهیم داشت که برابر خواهد بود با آنچه که کل تاریخ بشر در سال ۱۹۸۴ به دست آورده بود!
به عنوان مثال، یک ابتکار سیاستی که سبب افزایش نرخ رشد خواهد شد، این است که به دانشگاهها کمکمالی کنیم تا دانشجویان بیشتری را در دوره لیسانس یا بالاتر، در زمینه علوم و مهندسی آموزش دهند. همچنین میتوانیم کمکهزینههای تحصیلی و تحقیقاتی به دانشجویان بدهیم که بتوانند از موسسهای که انتخاب کنند، بهتر استفاده نمایند. دانشجویان مقاطع فوقلیسانس و دکتری، دیگر اسیر علایق تحقیقاتی گاها تنگنظرانه و کوتهبینانه اساتید دانشگاهها نخواهند بود. این کمک هزینههای قابلانتقال سبب خواهند شد که مدیران و اساتید آزمایشگاهها به توسعه برنامههایی بپردازند که علایق تحقیقاتی و شغلی دانشجوها را برآورده سازند.
▪ Reason: مطلب بعدی در تئوری جدید رشد چیست؟ آیا هیچ گونه پیشرفتها و موفقیتهای ذهنی در شرف اتفاق است؟
ـ رومر: از آنجا که اقتصاد ایدهها، با اقتصاد بازارها بسیار متفاوت است، در آینده باید درکی کاملتر از نهادهای غیربازار و نهادهای شبهعلم داشته باشیم. این نکته، مسیر تازهای برای کوشش در علم اقتصاد خواهد بود.
▪ Reason: آیا به نظر شما مورخین اقتصادی در غنیتر ساختن این تئوری، نقش بزرگی داشتهاند؟
ـ رومر: تاریخ هر علمی، مجموعه اسنادی است که کاملا موردنیاز هستند، زیرا نمیتوان با استفاده از دادههای سالانه یا فصل به فصل، در رابطه با روندهای بلندمدت، نتیجهگیری کرد.
▪ Reason: نهضت رو به رشدی علیه پیشرفتهای تکنولوژیکی، در تمام دنیا وجود دارد. چرا این واکنش منفی نسبت به پیشرفت تکنولوژیک صورت گرفته است و در رابطه با آن چه میتوان کرد؟
ـ رومر: انسان در اوایل زندگی، به آشوب و ناآرامی و به ویرانسازیهای آفریننده و سازنده بسیار اعتقاد دارد، زیرا آنچه قدیمی است را خراب کرده و به خلق چیزهای تازه میپردازد. اما وقتی که به سن خاصی میرسد، به محافظهکاری بسیار گرایش پیدا کرده و تلاش میکند تا سرعت این خرابیها را کم کند، چراکه انسان در این سطح آرام میگیرد. بنابراین به نظر من باید به جد خود را متعهد به حفظ فضا برای افراد جدید و برای جوانها بدانیم. این یک راه برای ادامه فرآیند است. یک راه دیگر، این است که کاری را انجام دهیم که دانشمندان همیشه انجام دادهاند، یعنی عقاید خود را تبلیغ کرده و بحثهایی که نامنسجم و آشفته هستند را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
به نظر من، خواهیم توانست این پویایی پیشرفت که چند قرن پیش آغاز شده است را حفظ کنیم. موانعی کوچک و پرسروصدا و شکایتهای زیادی وجود خواهند داشت، اما فرصتها و فواید آن، به قدری زیاد هستند که نمیتوان از آنها عقب نشست.
▪ Reason: آیا چیزی میتواند رشد اقتصادی و پیشرفت تکنولوژیکی را متوقف سازد؟
ـ رومر: حتی اگر جامعهای خود را ببازد، افراد جدیدی خواهند بود که مشعل را از زمین برداشته و این راه را ادامه دهند. مانکور السن (Mancur Olson) از «قانون کالدول» (caldwell’s Law) سخن به میان میآورد و این ایده را مطرح میکند که مدتهای طولانی است که هیچ کشوری واقعا مبتکر باقی نمانده است.به ایتالیا نگاه کنید. به هلند و بریتانیا و آمریکا نگاهی بیندازید. تفسیر بدبینانه از وضعیت فعلی این است که هیچ کس نمیتواند این فرآیند را ادامه دهد.
اما تفسیر خوشبینانه این است که بله، این امر امکانپذیر است، اما افراد دیگری نیز در این راه شما را همراهی خواهند کرد و به این صورت، پیشرفت از جایی به جایی دیگر منتقل میشود.
جوامع خاصی را دیدهایم که در آنها عناصر محافظهکار یا واپسگرا، تغییرات را سرکوب کردهاند. آنچه در گذشته ما را حفظ کرده، این بوده است که ملتها و کشورهای دیگری بودهاند که میتوانستهاند مسیرهای جدیدی را آزمایش کنند. همیشه و همه جا، تحرک سیاسی مشابهی وجود نداشته است.
اگر در آینده دور شرایطی به وجود آید که واقعا در آن کنترل سیاسی جهانی وجود داشته باشند و اگر نهادهای چندملیتی آن قدر در رابطه با امور اقتصادی قدرتمند شوند که یکنواختی و همگنی تحمیلی در همه کشورها به وجود آید، آن گاه تفاوتها و تنوع کمتری وجود خواهد داشت و اگر عناصر مرتجع و واپسگرا کنترل این نهادها را در اختیار بگیرند، هیچ فضایی برای تازهواردها و افراد جدید وجود نخواهد داشت که بتوانند ایدههای جدید را اختیار کنند. اما این چشماندازی بسیار بعید و نامحتمل است.
رونالدبیلی
مترجم: محسن رنجبر
مترجم: محسن رنجبر
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
روز معلم ایران معلمان رهبر انقلاب دولت نیکا شاکرمی مجلس شورای اسلامی مجلس بابک زنجانی خلیج فارس دولت سیزدهم شورای نگهبان
تهران هواشناسی شهرداری تهران معلم سیل پلیس آموزش و پرورش قوه قضاییه بارش باران سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا سایپا کارگران بازار خودرو بانک مرکزی تورم
فضای مجازی تلویزیون رادیو سریال سینما دفاع مقدس سینمای ایران موسیقی فیلم تئاتر نون خ رسانه ملی
مکزیک
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه نوار غزه روسیه چین حماس عربستان اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس تراکتور رئال مادرید بایرن مونیخ سپاهان لیگ قهرمانان اروپا باشگاه استقلال لیگ برتر بازی باشگاه پرسپولیس
همراه اول وزیر ارتباطات پهپاد تبلیغات اپل ناسا نخبگان گوگل ماه
کبد چرب میوه دیابت کاهش وزن ویتامین بیماری قلبی مسمومیت خواب قهوه طول عمر