یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

خدا و سیاره سیاسی


خدا و سیاره سیاسی
درباره مفهوم جهانی سازی افرادبسیارباگرایش های گوناگون سخن گفته اند. ازجمله مباحث مهم دراین باره نسبتی است كه فرهنگ های بومی بااین مفهوم برقرارمی كنند. این نسبت درحوزه های سیاست، فرهنگ، اقتصاد ودانش قابل بحث است. نویسنده این مقاله این مفهوم رابه اجمال باحوزه مذهب مقایسه كرده است. رژه دوبره، نویسنده و فیلسوف فرانسوی، مشاور عالی فرانسوا میتران در امور خارجی بود و اكنون یكی از نویسندگان فعال سایت NPQ است.
در قاهره، تونس و هرجای دیگری در حاشیه مدیترانه، اولین اقبالی كه اسلام گرایان در میان دانشجویان به دست آوردند ،در نهادهای فنی ودانشكده های مهندسی و به عبارتی در مدرنترین بخش هایی كه بیشترین تماس را با جهان خارج داشتند، بود.
اما آیا جامعه شناسان ما نگفته اند كه تمام امور مذهبی، ریشه در عالم خاك، تاریخ و سنت دارد؟آیا یك قرن پیش، مورخان و فیلسوفان ما اعلام نكرده بودند كه به یقین، پیشرفت علمی و تكنولوژیكی و صنعتی شدن و ارتباطات، خرافات را نمی زداید؟آیا ما هرروز درباره «تقابل ها» -بحثی كه از قرن ۱۹ به ارث رسیده- صحبت نمی كنیم: مقدس در مقابل نامقدس، عقلانی در مقابل غیرعقلانی، تجدد در مقابل سنت، ملی گرایی در مقابل جهانی گرایی؟
به ظاهر، در اشتباه بودیم.دیدگاه متجدد ما، خود، همچون یكی از سنن منسوخ عصر صنعتی شدن جلوه كرد. همه آن چیزهایی كه متعلق به گذشته خوانده می شدند، در سیاست جدید، جایی برای خود یافته اند. اتفاقی نیست كه تعداد بسیاری از رموز فرهنگی معاصر تنها از طریق تاباندن اشعه ایكس بر جوامع ابتدایی قابل فهم می شوند.
در واقع، اصطلاحاتی كه در جامعه شناسی مدرن ، متضاد به نظر می رسند، با یكدیگر هم بسته اند. هر ناهماهنگی كه حاصل پیشرفت تكنولوژیكی است،به ظاهر،توجیه اخلاقی خود را خواهد یافت. به همین دلیل، در انتخاب میان «یك جنس سازی جهان» و «تصدیق تفاوتها» ، میان دانش عقلی و ریشه های احساسی و میان نیازهای معیشتی و تعلقات معنوی سردرگم شده ایم.
هنگامی كه مبدأ و زادگاه، رنگ فراموشی می گیرد، شبه نیستی، نیرو می گیرد.دیگر نمی دانیم «كجا هستیم» ، چراكه نمی دانیم از كجا آمده ایم. مردم به گم گشتگی می رسند و این گونه برشمار كسانی كه به مذهب می گروند، افزوده می شود. رابطه ای ذاتی میان ندانستن مبدأ و رونق ایده های آسمانی خلقت وجود دارد.
بی شك صنعتی شدن، جریانی ضد مذهبی است، زیرا مردم را از طریق مهاجرت روستایی، جابجایی در مشاغل، مهاجرت نیروی كار، افزایش تحرك اجتماعی و تضعیف اصول اخلاقی مبتنی بر یك جامعه بسته، «از جای شده»می سازد.
اما به خاطر این ازجای شدگی است كه در كشورهای صنعتی، جنبشهایی هستندكه با تعقیب محلی سازی و وابستگی های قومی، استقرار مجدد تخیلات را یك نفس دنبال می كنند.حتی ویژگی اكولوژیك این عصر آن است كه «جهانی بیندیش و جهانی عمل كن.»
در كشورهای دارای زمین كه مورد تجاوزات صنعتی قرار گرفته اند، بازگشتی شتاب آمیز به منابع هویتی پیشینی كه توسط استاندارد سازی تكنولوژیكی تخریب شده، صورت می گیرد.
در این مورد، ایران زمان شاه را می توان مثال زد.بطور خلاصه، نوسازی ساختارهای اقتصادی منجر به افزایش، نه كاهش، گرایشهای سنت پرستانه در ذهن می شود.
تمامی این سیاره ، به نوعی در حال یكی شدن است:جهان یكی است و تعامل میان بخشهای آن بیش از پیش، نمایان است. اما در این لحظه كه زندگی اقتصادی، سیاره ای می شود، شكافها در این سیاره سیاسی در حال هویدا شدن است.
جریانات مخالف حیرت انگیزی وجود دارد:یك روان رنجوری وسواسی در مورد سرزمین، به مقابله با جریان رو به گسترش تجارت آزاد، برخاسته است؛ جریان آزادتر اطلاعات، موجب ابراز وجود فرهنگی می شود.
دهكده ما، در آن واحد، هم جهانی تر و هم وطن پرستانه تر می شود.وجود یكی به خاطر وجود دیگری است؛ به همین دلیل است كه عصر ملی گرایی، جدایی طلبی، الحاق گرایی و قبیله گرایی را تجربه می كنیم كه چهره پنهانشان همان جدایی طلبی و جنگ است.
تركیب یكپارچگی اقتصادی و از هم پاشیدگی سیاسی جهان، بررسی عمیقتر وابستگی متقابل این دو را لازم می سازد.گرم شدن بازار مذهب را می توان به عنوان واكنشی شدید به همسان سازی در حوزه اقتصادی دانست كه راه را برای تحمیل حدود فرهنگی باز گذاشت و این هر دو نمودار تبیین تفاوت ها و بازدارنده همسان سازی تكنولوژیكی است.هویتی كه در یك حوزه گم شود، در حوزه ای دیگر به دست می آید.
محلی گرایی ، نه تنها جهانی سازی را نفی نمی كند، بلكه خود محصول جهانی سازی است. هر ابزار جدید برای ریشه كن كردن، روحیه دفاع از سرزمین را كه ماهیتاً مقدس است، بیدار می سازد و سرزمین با قداست همراه می شود.
گویی میزان كننده ای وجود دارد برای تنظیم هویت جمعی یا سازوكار اسرار آمیز انسانی كه از طریق افراط گرایی ، جراحتهای «از جای شدگی» را كه حاصل یكپارچه سازی فرهنگی گروههای انسانی است، درمان می سازد.
●آونگ معنوی تاریخ
قرن بیستم، شاهد نفوذ بی سابقه مذهب در سیاست بود كه عمدتاً از طریق دو اسطوره غیر مذهبی بزرگ یعنی جدال طبقاتی و ناسیونالیسم صورت گرفت.با فرو ریختن آرمانشهرهای ما و جایگزینی هزاره گرایی با ادعای جهانشمولی، شاهد تهاجم هزاره گرایی های محلی قدیم هستیم كه هم ماندگارتر و هم دورتر از اتهام تحریف شدگی هستند.
عدم توجه به حوزه سیاسی از سوی كسانی كه سرخورده اند، باعث شده مذاهب الهی طبق سرشت طبیعی و محله گرایشان، راه را برای روی آوردن به «شهر» - در معنای كهن آن باز كنند.این را می توان به عنوان بازگشت نوسانی آونگ معنوی در تاریخ دانست.
به این ترتیب ،دولت حداقلی، مركانتلیستی و لیبرال در دستان كسانی است كه تا زمانی كه سكولاریسم جهانی عصر جدید را كاملا از پای در نیاورند ، آرام نخواهند نشست.آگوست كنت پیش بینی می كرد: «تنها چیزی را تخریب می كنیم كه در پی تغییرش هستیم.»
مذهب نه تنها افیون توده ها نشد، عامل نیرو بخش ضعفا نیز شد.چگونه ممكن است فقیرترینِ فقرا را از بازگشت به این عامل نیروبخش بازداشت، هنگامی كه دولتهای دمكراتیك هیچ جاذبه ای جز بهبود وضعیت مادی ندارند؟
باید بدانیم كه دقیقاً به خاطر نبود یك مذهب بشری، یك معنویت و یك اخلاق سیاسی و اجتماعی معتبر است كه تعصبات مذهبی در حال شكوفایی است.امروز، بهترین یاریگر كهنه پرستی، اقتصاد خالی از معنویت جوامع لیبرال و مرفه ماست. اگر كلبی مسلكانی كه آن بالا، در ذروه قدرت نشسته اند، كمتر چشم به شاخص داوجونز می دوختند، بی شك، فدائیان كمتری این پایین، در مساجد و كلیساها می بودند.
رژه دوبره -ترجمه مجتبی فاضلی
منبع : روزنامه همشهری