شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


اموال فرهنگی ایرانیان در گنجینه بیگانگان


وقتی برای نخستین بار كارستن نیپور در سال ۱۷۶۵قطعاتی از مجسمه هاو كتیبه ها ی محوطه های باستانی تخت جمشید را با خود به دانمارك برد،كسی باور نمی كرد ۲۰۰ سال پس از آن تعداد اشیاء ایرانی در موزه های خارج از كشور به حدی برسد كه بتوان سازمان عریض و طویل دیگری را برای سامان دهی و گرد آوری آنها تعریف كرد.این اشیاء كه در فاصله سال های ۱۷۶۵ تا ۱۹۷۹ یعنی آخرین سال حضور باستان شناسان غربی در ایران به تدریج و گاهی با عقد قرار دادهای شرم آور از كشور خارج شده اند،همچنان هویت و تاریخ تمدن ایرانی را در جای جای این كره خاكی به جهانیان معرفی می كنند و موزه های بزرگ بی آنكه از این سرقت متمدنانه احساس شرمی داشته باشند،همه ساله با برگزاری نمایشگاه های بزرگ بین المللی ،ترانه تمدن و فرهنگ ایرانی را با ساز غربی می نوازند و گاهی هم در معرفی اشیاء به اشاره ای به محل كشف آثار بدون ذكر نام ایران اكتفا می كنند و با آواز شناسایی تاریخ هنر،میلیون ها انسان را در فراموشی از ریشه و هویت تاریخی خویش نگه می دارند. بیانیه ۱۸ موزه بزرگ دنیا كه اخیرا منتشر شد،بیانگر اندیشه های برخی اساتید و كارشناسان فرهنگی جهان است كه نه تنها حفظ و حضور این اشیاء را در موزه های خویش حق خود می دانند بلكه تأسف بارتر این كه ،صلاحیت نگهداری و حفاظت از آنها را در شأن ملت هایی كه عمر تاریخ آنان بیش از عمر قاره آنهاست نمی دانند. شنیدن چنین جملاتی زمانی دردآور خواهد بود كه برخی از هموطنان و كارشناسان ایرانی نیز در عین بی تفاوتی نه تنها رضایت خود را از حضور امن این اشیاء در خارج از ایران اعلام می كنند، بلكه مدعی هستند كه راز بقای این اشیاء در محل فعلی آنهاست. به عبارتی چنانچه این اشیاء را از موزه های اروپایی و آمریكایی به داخل ایران منتقل كنیم، دیگر همان آواز فریبنده نیز به گوش نخواهد رسید!!
جای بسی تأسف است كه ملتی با تاریخ و تمدن چند هزار ساله اش، كه ریشه های آن هنوز مراجع علمی ،فرهنگی دنیا را تغذیه می كند به این نكته برسد كه حفظ مظاهر تاریخی و فرهنگی اش را مدیون ملت های دیگر بداند. در بدبینانه ترین حالت اگر ناتوانی و یا قصور برخی افراد در مقاطع زمانی مختلف را حاصل بروز چنین تفكری بدانیم،راه حل پیشنهادی نمی تواند آب رفته را به جوی برگرداند. به یقین زمانی كه برخی از پادشاهان در عقد قراردادهای حفاری باستان شناسان غربی اولویت را به اشیاء طلایی و نقره ای می دادند،اینك فرزندان این مرز و بوم از چنان دانش و بینشی برخوردارند كه خشتی را چونان دری گران بها در بر می گیرند و آن را حفظ می كنند،بی آن كه قادر باشند در كفه ترازوی خویش معادل ریالی آن را تصور كنند. آنچه كه در طول تاریخ ایرانیان را از ملت های همسایه متمایز كرده است اهمیتی است كه همواره به ریشه های تاریخی و فرهنگی خود قایل بودند. به عبارتی تناور بودن در خت فرهنگ ایرانی در ریشه های عمیق آن است كه از بالكان تا جلگه رود سند و از خوارزم تا بین النهرین گسترده شده است.حال چگونه می توان تصور كرد كه این اشیاء هر یك میوه های هنر و اندیشه خلاق ایرانی هستند كه بی رضایت صاحب آن از درخت چیده شده و در سردخانه های غربی بی روح و یخ زده در معرض چشم جهانیان قرار گرفتهاند. وقتی در موزه لوور به آجر نگاره های كاخ آپادانا نگاه می كردم به نظرم می رسید كه از پشت حفاظ شیشه ای كسی مرا صدا می زند، گویی او مادر تاریخ بود كه ناله های سفال ها،برنزها و مجسمه های سنگی را شنیده بود ولی كاری را نمی توانست از پیش ببرد . مقوله حفظ آثار و اشیاء تاریخی در محل اصلی خود امری بدیهی و معقول است و اهمیت آن در جهان پرتلاطم امروزی به حدی رسیده است كه سازمان های بین المللی نظیر یونسكو برنامه ها و طرح های ویژه ای برای احیاء و حفاظت از آثار و ابنیه تاریخی كشورها در همان محل اصلی خود تدوین و به اجرا در آورده است. لیكن حضور اشیاء ایرانی در موزه های كشورهای دیگر مسأله ای است كه در طول زمان رخ داده است و درك و اهمیت موضوع در شرایط كنونی نیازمند تدوین راهكار و اتخاذ سیاست های كلان در عرصه روابط بین الملل برای استرداد و تصاحب مجدد آنهاست، گر چه امروزه عملا ناكار آمدی دستگاه عریض و طویل بین المللی نظیر یونسكو در حفظ و نگهداری آثاری تاریخی و فجایع به وجود آمده در افغانستان و عراق را به اثبات رسانده است ولی این هشدار و زنگ خطری است تا آگاه باشیم كه همواره مراقبت های ویژه باید در سر لوحه سیاست های تیزبینانه فرهنگی و سیاسی قرار گیرد. سابقه تاریخی اقدامات انجام گرفته برای استرداد اشیاء تاریخی ایرانی در موزه های خارج از كشور به گونه ای است كه ما را از میزان تلاش های انجام گرفته داخلی راضی نمی سازد. هر چند سازمان ها و نهادهای مسئول تا حدودی توانسته اند در حد قوانین و امكانات موجود گام هایی را در این زمینه بردارند،لیكن توفیق چندانی نصیب جامعه ایرانی نشده است. عمق این فاجعه زمانی بیشتر می شود كه برخی از این اشیاء نظیر مجسمه برنزی، ناپیراسو( ملكه عیلامی۱۲۵۰ ق. م) مكشوفه از شوش و یا دسته گلدان نقره ای به شكل بز كوهی (قرن ۵و ۶ ق. م) در لوور و یا سفالینه های نیشابور در موزه بلژیك نمونه های نادری هستند كه حضور آنها در ایران همه ساله می تواند میلیون ها جهانگرد را به ایران بكشاند و ثروت هنگفتی را نصیب كشور سازد. بر این اساس به نظر می رسد اقدامات در این زمینه باید در حوزه داخلی و خارجی متمركز شود.
۱ـ حوزه داخلی:
هر چند در علم حقوق تدوین قوانینی كه بتوان آنها را عطف به ماسبق كرد. امری مقبول و مرسوم نیست،اما نشانه ها و آثار مستندی از خروج این اشیاء از ایران به شكل غیر قانونی و غیر مجاز وجود دارد كه چنانچه مورد توجه قرار گیرد و قوانین كاملی با توجه به این اسناد تدوین گردد می توان مالكیت حقوقی ایران را بر این اشیاء حتی در محاكم خارجی مدعی شد. آنچه كه در طول این سال ها به فراموشی سپرده شده است عدم ادعا و یا طرح دعوی حقوقی بر این اشیاء در محاكم بین المللی است . هر چند مالكیت معنوی بر این اشیاء امری اثبات شده می باشد و خود اشیاء و آثار نیز گواه این مدعی هستند،اما كم تحركی و یا به عبارتی بی تحركی از جانب مالك حقیقی این اشیاء ،یعنی ایران این شبهه را پدید آورده است گویی خود ما نیز از این موضوع رضایت داریم. وانگهی در جهانی كه محاكم داخله برخی كشورها صرفا برای آگاهی افكار عمومی،در دادگاه های صوری احكامی را علیه كشورها یا افراد خارجی صادر می كنند،تجربه متشابهی نیز می توانند از یك سو حضور ما را در عرصه تعاملات فرهنگی دنیا ملموس سازد و از سوی دیگر غارتگران تاریخ این سرزمین را در موضع دفاعی بنشاند،بر این اساس به نظر می رسد كه متخصصان و كارشناسان حقوقی داخلی كاری مشكل در پیش رو خواهند داشت كه عمده هدف آنها اثبات مالكیت معنوی و مادی ایران از طریق تدوین قوانین لازم برای زمینه سازی با هدف استرداد آثار تاریخی خود در خارج از كشور است.
۲ـ حوزه خارجی:
در عرصه فعالیت های بین المللی كشورها به دلایل گوناگون نتوانسته در برخی موارد حقانیت خود را ثابت نمایند. بدیهی است كه انجام كاری كه تاكنون صورت نگرفته است نه تنها مشكل بلكه نیازمند آگاهی از ابعاد گوناگون و بهره مندی از حوزه های اطلاعاتی مختلف است. تا هدف نهایی به دست آید لذا ایجاد رابطه های نزدیك با كشورهایی كه در این زمینه اشتراك مواضع بین ما و آنها وجود دارد نظیر تركیه ،یونان ، مصر موجب تشكیل جبهه مستحكمی در برابر كشورهایی نظیر آمریكا،فرانسه،انگلیس،بلژیك خواهد شد ، كه موفقیت آن را بیش از حالت عملكرد انفرادی ممكن خواهد ساخت. از سوی دیگر گسترش حوزه نظارت و كنترل بر اشیاء به عنوان مالك واقعی و حقیقی آنها امری است لازم كه دامنه عمل ما را بر آنها وسیع تر می سازد،به عبارتی حتی اگر در كوتاه مدت امكان استرداد این اشیاء میسر نباشد می توان به عنوان مالك واقعی،اشیاء ایرانی را به صورت «امانی » در اختیار گرفت و یا مالكیت دولت های غربی را بر این اشیاء « موقتی »تعریف كرد كه در یك دوره زمانی تعریف شده و تحت شرایط خاص و بدون رضایت مالك اصلی یعنی ایران،حق جابجایی و یا بهره برداری معنوی و مادی از آنها را نخواهد داشت . در این حالت می توان به امكان برگزاری نمایشگاه های دایمی و یا موقت از این اشیاء در داخل كشور نیز فكر كرد كه زمینه ساز حضور دایمی آنها خواهد بود. به یقین در چنین سیر زمانی،تغییر شرایط فرهنگی دنیا به نفع ما خواهد بود و می توان امیدوار بود كه در بلند مدت این اشیاء همانند كودكی كه از مادر خود جدا افتاده است به دامن او بازگردد. ما حصل سخن این است كه همگان نیك می دانیم كه شی ایرانی در هر كجا كه باشد نام ایران و ایرانی را با خود به همراه دارد،اما ایرانی در خانه خود زنده است و آزاد ولی در خانه دیگری بی روح و اسیر. پس بشتابیم كه برای مقابله با سیل خانمانسوز فرهنگ بیگانه از عناصر فرهنگی و تاریخی خویش بهره بجوییم تا كودكان و نوجوانان ایرانی نسل آتی، ما را سرزنش نكنند،كه پدرانشان ما ترك تاریخشان را به بیگانگان بخشیدند و یا سكوت كردند.جوان ایرانی اگر ما را چنین ببیند كه از قطع ریشه های تاریخ این سرزمین غافل مانده ایم و یا نمی دانیم كه چه روی می دهد،بیش از پیش به سوی دامن بیگانه پناه می برد
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی


همچنین مشاهده کنید