دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تاملی در نظریه فطرت از منظر استاد مطهری


تاملی در نظریه فطرت از منظر استاد مطهری
● درآمد:‏
نظریه فطرت بر ویژگی‌های خاص انسانی در سرشت و خلقت وی اشاره می‏كند كه انسان را از حیوانات متمایز می‏سازد. استاد مطهری این نظریه را از معارف اسلامی، قرآن و سنت، اخذ می‏كند و با نظریه‏پردازی و مفهوم‏سازی ‏فلسفی از آن، در گشودن بسیاری از معضلات كلامی و دین‌پژوهی به‏كار می‏برد.
نقش مبنایی نظریه فطرت را در سامان ‏بخشیدن به اندیشه استاد مطهری می‏توان رؤیت كرد. معرفت‏شناسی، خداشناسی، جهانشمولی و جاودانگی‏اخلاق، انسان‏شناسی و اصالت انسان، فلسفه تعلیم و تربیت و بسیاری از مباحث دین‏شناسی چون پلورالیزم، منشا دین، گونه‏های دینداری، منطق فهم دین در اندیشه استاد مطهری به نظریه فطرت استوار است. به همین دلیل نقد نظریه فطرت چالش مبنایی را به‌میان می‏آورد.
● طرح مساله‏
۱) استاد مطهری، بدون تردید، یكی از مؤثرترین متاله‌های روزگار ما در فرهنگ معاصر اسلامی است. وی بنا به‏تعریف غایی كه خود از كلام ارائه می‏كند (مطهری، ۱۳۷۰، الف‏: ج ۳، ص ۶۲ و نیز ۵۷) متفكری با دغدغه كلامی و به‏ویژه دفاع از دین است. ایفای نقش وساطت معرفتی اقتضا می‏كند تا با حفظ اصالت وحی بتواند آموزه‏های آن را روشن، مستدل و معقول به مخاطبان وحی عرضه كند. بنابراین، نه تنها با خشونت و فضولی نكن به‏ سؤال‌ها ادبار نمی‏كند (مطهری، ۱۳۵۸: ص ۲۲۷ و ۲۲۶) بلكه به نحو فعال و با خلاقیت به طرح مسائل كلامی ‏می‏پردازد. مسائل كلامی بسیار فراخ دامن است. هر آنچه به مقبولیت آموزه‏های وحی نزد مخاطبان امروزی مرتبط باشد.
مساله تبیین دینداری یا منشأ پیدایش دین نزد بشر، مساله كاركرد و نقش دین در شدن بشری، بنیان فرامین اخلاقی ‏و مبانی اخلاق، مساله حجاب و حقوق زن به طور كلی، ماتریالیسم، علم و دین، مساله دیگر ادیان، وحی، اعجاز و... علی‏رغم تنوع از حیث تعلق به گستره‏های معرفتی و تمایز روشی، در رسالت دفاع‌گرایانه استاد، در زمره مسائل‏كلامی‌اند.
۲) استاد مطهری به دلیل تعلق به سنت حكمت متعالیه صدرایی، هرگز به نظام معرفتی و یا شاخه‏ای از دانش‌ها، مانند فلسفه، كلام، عرفان و... محدود نشد بلكه ورود به شاخه‏های مختلف در حوزه مطالعات دینی را فراتر از مفهومِ ‏چند رشته‏ای به نحو مطالعات میان‌رشته‌ای سامان بخشید. آنچه در سامان‌بخشی اهمیت بنیادین دارد، اخذ مبانی و بنیان‏ نهادن روشمند مسائل بر آن مبانی است، به نحوی كه نظام معرفتی سازگاری در حل همه مسائل كلامی به دست ‏آید. تمامیت و حتی سازگاری بالجمله در نظام معرفتی استاد، مدعای این قلم نیست اما نفی و انكار وجود نظام معرفتی‏سازگار در مبانی هم به دور از انصاف علمی است. وجود چنین نظامی پیشفرض تحقیق حاضر است و نه مساله آن.
۳) هر نظریه‏ای سه گونه میوه دارد: لوازم منطقی، آثار عینی (در زندگی فردی و اجتماعی‏) و نتایج‏ معرفتی. (فرامرز قراملكی، ۱۳۸۱: ص ۲۶۸) یكی از نظریه‏هایی كه استاد مطهری سعی در تدوین و نظریه‏پردازی آن دارد، اعتقاد به فطرت برای انسان است. مساله تحقیق حاضر در واقع جست‌و‌جو از نتایج معرفتی نظریه‏فطرت در نظام كلامی استاد مطهری است. مراد ما از نتایج معرفتی اعم از مواردی است كه استاد به تصریح از آنها سخن گفته است (مانند نقش این نظریه در تفسیر تكامل تاریخ (مطهری، ۱۳۷۰، الف‏: ج ۳، ص ۴۵۴) و مواردی كه نه چنین است. (مانند منطق فهم متون دینی و ترازوی نقد تفسیر متن مقدس‏)
۴) تجدید مطلع؛ استاد مطهری با چه مبانی به حل مسائل نوین كلامی رهنمون می‏شود؟ مهم‌ترین آنها كدام ‏است؟ چه نظریه‏هایی در اندیشه مطهری نقش اصول نظام‏ساز را دارند؟ فرضیه تحقیق حاضر این است كه نظریه‏فطرت در مفهوم‏سازی خاص استاد مطهری نقش كلیدی را در نظام معرفتی ایشان به عنوان اساسی‏ترین مبنا ایفا می‏كند. این نظریه نه تنها انسان‏شناسی خاصی را به میان می‏آورد (به تصریح استاد در مجموعه آثار، ج ۳، ص‏۴۵۲) بلكه در گشودن بسیاری از معضلات كلامی به كار می‏رود. به تعبیر دقیق‌تر، نظریه فطرت نه تنها مبنای حل‏مسائل فراوان است بلكه محوری برای نظریه‏پردازی در تفسیر و تبیین بسیاری از پدیدارها، رفتارها و آموزه‏های دینی ‏است. اثبات فرضیه تحقیق محتاج گوارش مختصر از نظریه فطرت نزد استاد مطهری است. این گزارش را صرفاً با جهت‏گیری گزارشی و نه پژوهشی ارائه می‏كنیم زیرا چیستی نظریه فطرت، مبانی و ادله آن، مساله تحقیق حاضر نیست.
● نظریه‏ای غیرمدون‏
علی‏رغم اهمیت زیرساختی نظریه فطرت در اندیشه استاد مطهری، این نظریه به صورتی غیرمدون مطالعه ‏درون‏دینی روی‌‏آورد استاد است و نه روش وی. ایشان در اثبات نظریه فطرت از روش برون دینی یعنی فلسفی مدد می‌جوید. روش فلسفی ایشان آمیزه‌ای از روش تحلیلی منطقی و ارجاع به تجارب فلسفی همگان است. «ناشی از یك‏ فكر فلسفی است كه در همه افراد بشر است». (همان‏: ج ۳، ص ۴۶۳)
● گزارش اجمالی از نظریه فطرت‏
استاد مطهری فطرت را از ویژگی‌هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان می‏داند (همان‏: ج ۳، ص ۴۵۵) اما این تنها به یك عنصر از مفهوم‏سازی ایشان اشاره دارد. با مقایسه‏ای كه وی در سه مفهوم طبیعت، غریزه و فطرت ‏می‏كند، ویژگی‌های فطری را ماورای حیوانی و مقدس نیز می‏داند (همان‏: ص ۴۶۶) در موضع دیگر از آنها با عنوان ارزش‌های انسانی یاد می‏كند (همان‏: ص ۴۶۸) و همچنین بر عنصر دیگر یعنی اكتسابی نبودن یا ریشه ‏در ساختمان انسان داشتن (همان‏: ۴۶۶)، آگاهانه بودن و ثابت بودن (همان‏: ص ۵۴۵) نیز تصریح ‏دارد. مراد وی از ثبات جهانشمولی و تغییرناپذیری بر حسب تحولات تاریخی، اجتماعی و طبقاتی است.
▪ استاد به دو گونه فطرت معتقد است‏:
۱) فطرت شناخت
۲) فطرت احساس (همان‏: ص ۴۷۴)
اصول تفكر انسانی كه مشترك تفكرات همه انسان‌هاست، فطری‏اند، البته نه به معنای افلاطونی كلمه و نه به معنای استعلایی كانتی. اما فطرت احساسی، یك‌سری گرایش‌ها در انسان است كه در حیوان وجود ندارد و مقدس‏انگاشته می‏شوند مانند حقیقت‏جویی، خیرخواهی، زیبایی‏طلبی، خلاقیت و عشق و پرستش (همان‏: ص ۴۸۷ ـ ۵۰۱) استدلال استاد بر فطریات این است كه چنین اموری را چگونه می‏توان توجیه كرد؟ دو توجیه اساسی و تا حدودی غیرمنقح ارائه شده است. مهم‌ترین مباحث فطرت را استاد نه در آثار مكتوب و مدون بلكه در گفتارهای ‏خود در جمع معلمان و دبیران مدرسه نیكان تهران طی ده جلسه از سال ۵۵ تا ۵۶ ایراد كرده است. (باقرزاده‏ ارجمندی، ۱۳۸۱: ص ۹۵) و علی‏رغم چاپ‌های متنوع (تا چاپ ۱۳۷۰ در جلد سوم مجموعه آثار) هنوز محتاج ویراستاری است. خود استاد مجال ویراستاری، تبیین مبانی و ادله آن را نیافت. همین امر بر غربت این نظریه در مطهری‏شناسی افزوده است. در حالی كه بدون شناخت نقادانه نظریه فطرت نمی‏توان اندیشه مطهری را به خوبی‏ شناخت.
● روی‏آورد و روش استاد در نظریه فطرت‏
رهیافت استاد در وقوف بر نظریه فطرت رهیافت درون‏دینی است. وی با مراجعه به قرآن، نهج‏البلاغه و به طور كلی سنت، ‏این نظریه را بر گرفته است. (در منابع اسلامی، یعنی در قرآن و سنت، روی اصل فطرت تكیه فراوان شده است... ظاهراً این كلمه قبل از قرآن سابقه‏ای ندارد. ) (مطهری، همان‏: ج ۳، ص ۴۵۱ و ۴۵۲) در قرآن لغت «فطرت» در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است. (همان‏: ص ۴۵۵)
ایشان به همین دلیل، به تحلیل معنای فطرت بر حسب ساختار معنایی واژه در بُن و ساختار صرفی آن (فعلهٔ) با ارجاع به منابع لغوی مربوط به قرآن و حدیث، مانند مفردات راغب و نهایه ابن‏اثیر می‏پردازد و نیز با ارجاع به نهایه (همان‏: ج ۳، ص ۴۵۷) و روایتی در آن استنباط می‏كند. آنچه از نظر معارف اسلامی، فطری انسان است، یك چیز نیست بلكه انسان فطریاتی دارد (همان‏: ج ۳، ص ۴۵۷) وجود دارد. آنها از فطرت سرچشمه می‏گیرند و یا از عوامل بیرونی ناشی می‏شوند. در شق دوم نیازهای مادی و معیشتی سرچشمه علم، عدالت، خیر، اخلاق و... می‏گردد و این هم به معنای فرو ریختن هر گونه ارزش‌های انسانی ‏است. (همان‏: ص ۵۰۱ به بعد)استدلال استاد قیاس ذووجهین موجب بسیط است و استحكام آن منوط به منع خلو بودن مقدمه متفصله و صدق‏شرطی متصله و دیگر مقدمات استدلال است. استاد در اثبات فطریات، وجدان و فطری‏انگاری آنها را نیز منطقی‏می‏داند. نظریه فطرت به دو معنا با «تبیین» به مفهوم منطقی ارتباط دارد: اولاً آن محسوس نیست بلكه معقول ‏است و مفهوم تبیینی می‏باشد یعنی در تبیین عده‏ای از امور (احساسات و ادراك كاستی‏ها فطری می‏نامیم‏) به‏فطری بودن آنها تمسك كرده‏ایم. به تعبیر استاد، توجیهی وجود ندارد جز آنكه بگوییم این مقوله‏ها فطری‏اند. ثانیاً فطرت می‏تواند نظریه‏ای در تبیین بسیاری از امور باشد كه در واقع موضوع اصلی نوشتار حاضر است. به عنوان مثال‏فطرت می‏تواند جهانشمولی و ثبات‏ ارزش‌های اخلاقی را تبیین كند. در مواضعی كه یك نظریه، هم حاصل تبیین است و هم عامل تبیین، امكان وقوع در قیاس دوری وجود دارد. یعنی‏اگر بگوییم این مقوله‏ها فطری‏اند زیرا والا لازم می‏آید نسبیت اخلاق و در اثبات مطلق بودن اخلاق نیز استناد به‏فطریت اخلاق بنماییم، دچار قیاس دوری شده‏ایم. البته ادعا این نیست كه در آثار استاد مطهری چنین قیاسی وجود دارد اما توجه به آن فهم ما را از نظریه استاد در خصوص فطرت و نقش مبنایی آن در اندیشه مطهری عمیق‌تر می‏كند. نظریه فطرت، نتایج معرفتی فراوانی در دین‌پژوهی استاد به میان آورده است. عمده‏ترین آنها را می‏توان به شش‏طبقه تقسیم كرد: ارزش معرفت‌شناختی؛ رهیافت خداشناسی؛ مبانی انسان‏شناسی؛ نتایج دین‏شناسی؛ مبانی‏اخلاق و منطق فهم دین.
● ارزش معرفت‏شناختی‏
یكی از مسائل جاودان فلسفی بحث از مساله‌ای است كه استاد مطهری آن را «ارزش علوم و ادراكات» می‏خواند (همان‏: ج ۶، ص ۱۵۳) و آن به ساده‏ترین تقریر این است‏: «آیا آنچه ما با حس یا عقل خود می‏فهمیم‏ واقع و نفس‏الامر هم همین‏طور است كه ما می‏فهمیم یا نه؟ (همان‏: ص ۱۵۵) مقاله سوم اصول فلسفه و روش‏رئالیسم متكفل پاسخ به این مساله است. این پاسخ مبتنی بر علوم فطری است و استاد مطهری در مقدمه و پاورقی‌های آن ارزش معرفت‌شناختی فطرت‏شناخت را به تفصیل بیان می‏كند و در مقام بحث از نظریه فطرت نیز به همین امر اشاره می‏كند:‏
اگر ما، اصول فطری تفكرات را منكر باشیم، برای هیچ دریافتی و هیچ علمی، ارزش باقی نمی‏ماند. (همان‏: ج ۳، ص ۴۸۲)
استاد در دفاع از ارزش علوم و ادراكات به راه ارسطوئیان رفته است. می‏دانیم ارسطو در پاسخ به شبهه سوفسطائیان ‏در خصوص اثبات‏ناپذیری باورها (به دلیل منجر شدن به تسلسل‏) به گزاره‏های بدیهی تسمك می‏جوید (ارسطو، تحلیل ثانی، b ۶۶۶۱ ـ ۵). استاد مطهری، تفسیر خاص از گزاره‏های بدیهی ارائه می‏كند و آن نظریه‏فطری بودن این ادراكات است. در این نوشتار مجال بیان تفاوت دیدگاه استاد با اندیشه رایج ارسطوئیان نیست. در این‏مبنا، هر گونه معرفتی در نهایت به دانش غیراكتسابی و بی‏نیاز از استدلال منتهی می‏شود. اما نه به‌نحوی كه افلاطونیان ‏تفسیر می‌كنند و نه آن گونه كه در مفهوم استعلایی كانتی مطرح است بلكه توانایی خاص قوه شناخت آدمی كه به فرض‏ تصور طرفین حكم اولی، آن را تصدیق می‏كند. استاد در این نظریه، مانند دیدگاه خواجه طوسی در تجریدالمنطق به حصر بدیهی در اولی ملتزم است. به‏هر روی، بر مبنای استاد، بدون فطرت شناخت نمی‏توان شكاكیت یاد شده را مرتفع ساخت. یگانه راه برای ارزش داشتن علم بشر، قبول كردن فطری بودن اصول اولیه تفكرات. با گرفتن این، برای ما جز شك مطلق، چیزی باقی‏ نمی‏ماند. (مطهری همان‏: ج ۳، ص ۴۸۳)
دكتر احد فرامرز قراملكی
*استاد فلسفه دانشگاه تهران
منبع : روزنامه تهران امروز