یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پایگاه‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ زن‌


پایگاه‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ زن‌
در اسلام، زنان‌ چون‌ مردان‌ در مسائل‌ اجتماعی، پایگاه‌ و جایگاهی‌ مناسب‌ دارند و از حركتهای‌ اجتماعی‌ و فعالیتهای‌ گروهی‌ ممنوع‌ نگردیدند؛ بلكه‌ طبق‌ تعالیم‌ مسلم‌ قرآنی‌ و حدیثی، مسئولیتهای‌ اجتماعی‌ بسیاری‌ بطور یكسان‌ متوجه‌ مرد و زن‌ است. البته‌ تكلیف‌ «جهاد» ابتدائی‌ و جنگ‌ تهاجمی‌ از زنان‌ برداشته‌ شده‌ است؛ البته‌ تنها جهاد و نه‌ مبارزات‌ دیگر چون‌ مبارزهٔ‌ دفاعی‌ و یا بسیاری‌ از مقدمات‌ یا ملازمات‌ و یا مؤ‌خرات‌ جنگ‌ و جهاد. و این‌ رفع‌ تكلیف، در جهت‌ خدمت‌ به‌ زنان‌ و كرامت‌ ایشان‌ است.
قرآن‌ می‌فرماید: «والمؤ‌منون‌ و المؤ‌منات‌ بعضهم‌ اولیآء بعض‌ یأمرون‌ بالمعروف‌ و ینهون‌ عن‌المنكر و یقیمون‌الصَّلوهٔ‌ و یؤ‌تون‌الزَّكاهٔ‌ و یطیعون‌الله‌ و رسوله‌ اولئك‌ سیرحمهم‌الله‌ ان‌الله‌ عزیزٌحكیمٌ(۱) ‌ ‌ مردان‌ مؤ‌من‌ و زنان‌ مؤ‌من‌ برخی‌ بر برخی‌ ولایت‌ (سرپرستی) دارند به‌ معروف‌ یكدیگر را امر می‌كنند و از منكر باز می‌دارند و نماز می‌گذارند و زكات‌ می‌دهند و از خدا و پیامبرش‌ فرمان‌ می‌برند، خدا اینان‌ را رحمت‌ خواهد كرد. خدا پیروزمند و حكیم‌ است».
در این‌ فرمودهٔ‌ خداوند، زنان‌ چون‌ مردان‌ دارای‌ مسئولیت‌ بزرگ‌ ولایت‌ اجتماعی‌ می‌باشند؛ از اینرو به‌ هدایتگری‌ و امر به‌ معروف‌ و بازدارندگی‌ از زشتیها و ناهنجاریها در همهٔ‌ زمینه‌های‌ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی‌ و حقوقی‌ می‌پردازند. با گستردگی‌ مفهوم‌ «منكر» و «معروف» در اسلام، گسترهٔ‌ دخالتهای‌ اجتماعی‌ زن‌ روشن‌ می‌شود. بنابراین‌ در همهٔ‌ عرصه‌هایی‌ كه‌ مردان‌ می‌توانند دخالت‌ كنند، زنان‌ نیز می‌توانند دخالت‌ كنند مگر موارد استثنائی‌ كه‌ تكلیف‌ سنگینی‌ آن‌ از دوش‌ زنان‌ برداشته‌ و متقابلاً‌ تكالیف‌ مهم‌ دیگری‌ جایگزین‌ آن‌ شده‌ است‌ و مسائل‌ سیاسی‌ و حكومتی‌ در رأس‌ هرم‌ مسائل‌ اجتماعی‌ قرار دارد. ز اینرو می‌نگریم‌ كه‌ در صدر اسلام، زنان‌ در مسائل‌ سیاسی‌ دخالت‌ كردند و در صحنه‌ حضوری‌ روشن‌ داشتند. پیامبر«ص» طبق‌ دستور قرآن‌ كریم، با زنان‌ مستقلاً‌ بیعت‌ می‌كند و بر سر اصول‌ و معیارهایی‌ پیمان‌ می‌بندد و بدینگونه‌ این‌ بدنه‌ از جامعه‌ اسلامی‌ را با مسئولیتهای‌ سیاسی‌ - اجتماعی‌ خویش‌ آشنا می‌سازد: قرآن‌ كریم: «یا ایها النبی‌ اذا جأك‌ المؤ‌منات‌ یبایعنك‌ علی‌ اَن‌ لا‌ یُشركنَ‌ بالله‌ شیئاً‌ ولا یسرقن‌ و لا یزنین‌ و لا یقتلن‌ اولا دهُن‌ و لا یأتین‌ ببهتانٍ‌ یفترینه‌ بین‌ ایدیهن‌ و ارجلهن‌ ولا یعصینك‌ فی‌ معروفٍ‌ فبا یعهُنَّ‌ و استغفر لهن‌ الله‌ ان‌ الله‌ غفورٌ‌ رحیمٌ(۲)‌ ‌ ای‌ پیامبر، اگر زنان‌ مؤ‌من‌ نزد تو آمدند تا بیعت‌ كنند، بدین‌ شرط‌ كه‌ هیچ‌كس‌ را با خدا شریك‌ نكنند و دزدی‌ نكنند و زنا نكنند و فرزندان‌ خود را نكشند و بهتان‌ نزنند و فرزندی‌ را كه‌ از آنِ‌ شوهرشان‌ نیست‌ به‌ او نسبت‌ ندهند و در كارهای‌نیك‌ از تونافرمانی‌ نكنند، با آنها بیعت‌ كن‌ و برایشان‌ از خدا آمرزش‌ بخواه‌ كه‌ خداوند آمرزنده‌ و مهربان‌ است.»
این‌ آیه‌ دربارهٔ‌ بیعت‌ و هم‌ پیمانی‌ زنان‌ با نظام‌ تازه‌ تأسیس‌ حكومت‌ اسلامی‌ در زمان‌ پیامبر«ص» است‌ و این‌ جریان‌ در روز فتح‌ مكه‌ رخ‌ داده‌ است‌ كه‌ چون‌ پیامبر«ص» از بیعت‌ با مردان‌ فارغ‌ شد، زنان‌ نزد پیامبر آمدند و خواستند با او بیعت‌ كنند. در این‌ هنگام‌ این‌ آیه‌ نازل‌ شد و بر دخالت‌ زنان‌ در مسائل‌ سیاسی‌ صحه‌ گذاشت‌ و شرائط‌ هم‌پیمانی‌ با پیامبر«ص» را برشمرد.
دربارهٔ‌ چگونگی‌ این‌ بیعت‌ گفته‌اند كه‌ پیامبر«ص» با زنان، با گفتار وكلام، بیعت‌ می‌كرد و یا اینكه‌ دستور می‌داد ظرف‌ آبی‌ می‌آوردند و خود دست‌ در ظرف‌ فرو می‌برد، سپس‌ زنان‌ دست‌ در ظرف‌ می‌نهادند و بدینگونه‌ پیمان‌ بزرگ‌ رابطهٔ‌ فرد و دولت‌ تحقق‌ می‌یافت‌ و برخی‌ نیز گفتند كه‌ بیعت‌ با زنان‌ در زمان‌ پیامبر«ص» از روی‌ لباس‌ و پوشش‌ بوده‌ است.(۳) در روز غدیر نیز در روایات‌ آمده‌ است‌ كه‌ برای‌ بیعت‌ زنان‌ با امام‌ علی«ع»، ظرف‌ آبی‌ آوردند.
همچنین‌ زنان، در نهضت‌ بزرگ‌ اجتماعی‌ - سیاسی‌ هجرت‌ نیز شركت‌ كردند و مهاجرت‌ آنان‌ چون‌ مردان‌ و بدون‌ هیچ‌ تفاوتی‌ پذیرفته‌ و در وحی‌ شریف، بعنوان‌ پدیده‌ای‌ اصیل، مطرح‌ شد. آنهم‌ در دورانی‌ كه‌ زنان‌ از اكثریت‌ حقوق‌ خویش‌ محروم‌ بودند و حق‌ دخالت‌ در كوچكترین‌ مسائل‌ اجتماعی‌ را نداشتند.
قرآن‌ كریم: «یا ایهاالذین‌ آمنوا اذا جأكم‌ المؤ‌منات‌ مهاجرات‌ فامتحنو هن‌ الله‌ اعلم‌ بایما نهن‌ فان‌ علمتموهُن‌ مؤ‌منات‌ فلاتر جعوهُن‌ الی‌ الكفار...(۴)‌ ‌ ای‌ معاد باوران، چون‌ زنان‌ مؤ‌منی‌ كه‌ مهاجرت‌ كرده‌اند به‌ نزدتان‌ آیند، بیازماییدشان. خدا به‌ ایمانشان‌ داناتر است، پس‌ اگر دانستید كه‌ ایمان‌ آورده‌اند، نزد كافران‌ بازشان‌ مگردانید...»
امتحان‌ زنان‌ مهاجر به‌ این‌ علت‌ بود كه‌ جدایی‌ آنان‌ از خانواده، بخاطر اختلافات‌ خانوادگی‌ یا ناخواهانی‌ با همسرانشان‌ نباشد. چنانكه‌ در شأن‌ نزول‌ آیه‌ در تفاسیر آمده‌ است. امتحان‌ بدینصورت‌ بوده‌ است‌ كه‌ زنان‌ مهاجر سوگند یاد می‌كردند كه‌ مهاجرتشان‌ از ناخواهانی‌ با همسران‌ و دلزدگی‌ از شهر و آبادی‌ و دلدادگی‌ به‌ آبادیهای‌ دیگر و یا مسائل‌ دنیایی‌ نباشد.(۵)
در نهضت‌های‌ اجتماعی‌ دیگر نیز زنان‌ می‌توانند مشاركت‌ داشته‌ باشند و جریانها و حركتهای‌ سالمی‌ برای‌ هدایت‌ جامعه‌ پدید آورند، و یا در نهضت‌های‌ اجتماعی‌ شركت‌ جویند. نهضت‌ عاشورا بهترین‌ نمونه‌ این‌ مشاركت‌ است‌ و در دوران‌ اخیر نیز نقش‌ زنان‌ در نهضت‌ تنباكو است، و در زمان‌ حاضر نقش‌ آفرینی‌های‌ حماسی‌ زنان‌ در انقلاب‌ اسلامی‌ روشن‌ است.
جز یكی‌ دو مورد در همهٔ‌ مسئولیت‌های‌ اجتماعی‌ نیز زنان‌ می‌توانند شركت‌ كنند. تنها در موضوع‌ امامت‌ است‌ كه‌ وضعیت‌ استثنایی‌ دارد. البته‌ صعود به‌ مقام‌ عصمت‌ و ولایت، كه‌ جوهر اصلی‌ نبوت‌ و امامت‌ است‌ در شأن‌ زن‌ نیز هست، و بعنوان‌ نمونه، بانوی‌ بزرگ‌ حضرت‌ فاطمه‌ «ع» دارای‌ این‌ مقام‌ است؛ لیكن‌ رسالت‌ و امامت‌ اجتماعی‌ كه‌ با دشواریهای‌ طاقت‌فرسایی‌ همچون‌ جنگها و... همراه‌ است، تكلیفی‌ است‌ كه‌ زن‌ از آن‌ معاف‌ شده‌ است.
در مرجعیت‌ تقلید نیز برخی، قیود مرد بودن‌ را شرط‌ نمی‌دانند در صورتیكه‌ زن‌ یا زنانی، شرائط‌ كلی‌ آن‌ را دارا باشند. در آیندهٔ‌ تاریخ‌ و دوران‌ ظهور حضرت‌ مهدی‌ «عج» نیز زنان‌ نقش‌ اجتماعی‌ مهمی‌ دارند و در انقلاب‌ جهانی‌ مهدوی«ع» مشاركت‌ می‌كنند و نخبگانی‌ از ایشان‌ در كادرِ‌ آن‌ انقلاب‌ قرار دارند:
امام‌ باقر«ع»: «...ویجییء والله‌ ثلاثمأهٔ‌ و بضعهٔ‌ عشر رجلاً‌ فیهم‌ خمسون‌ امرأهٔ(۶)...‌ ‌ به‌ خدا سوگند سیصد و سیزده‌ تن‌ از مردان‌ نزد او آیند، كه‌ با آنان‌ پنجاه‌ زن‌ نیز هست...».
این‌ موضوع‌ نقش‌ اجتماعی‌ زنان‌ را در آینده‌ می‌رساند، بویژه‌ با توجه‌ به‌ اینكه‌ هستهٔ‌ نخستین‌ یاران‌ امام‌ موعود «ع»، از فهم‌ و درك‌ و دین‌ باوری‌ و دین‌شناسی‌ ژرفی‌ برخوردارند، و شخصیتهای‌ ممتاز و استثنایی‌ هستند و شركت‌ در این‌ گروه، دانش‌ و بینش‌ و توان‌ فكری‌ و علمی‌ و قدرت‌ روحی‌ ویژه‌ای‌ را می‌طلبد:
امام‌ صادق«ع» - ابوبصیر: «جعلت‌ فداك‌ لیس‌ علی‌ الارض‌ یومئذ مؤ‌من‌ غیرهم‌ (اصحاب‌ المهدی)؟ قال: بلی‌ ولكن‌ هذه‌ التی‌ یخرج‌ الله‌ فیها القائم، و هم‌ النجبأ و القضاهٔ‌ و الحكام‌ و الفقهأ فی‌الدین(۷)... ابوبصیر گوید: به‌ امام‌ صادق«ع» گفتم: فدایت‌ گردم‌ در آن‌ روزگار (روزگار ظهور) مؤ‌منانی‌ جز یاران‌ مهدی«ع» وجود ندارند؟ امام‌ فرمود: آری‌ مؤ‌منانی‌ جز آنان‌ هستند، لیكن‌ آن‌ گروه‌ كه‌ با قائم‌ «ع» هنگامی‌ كه‌ قیام‌ می‌كند كار می‌كنند نجیبان‌ و قاضیان‌ و حكم‌گزاران‌ و فقیهان‌ و دین‌شناسانی‌ هستند...»
براساس‌ ضرورت‌ آمادگی‌ برای‌ دوران‌ ظهور دست‌ كم‌ در جامعهٔ‌ منتظرِ‌ زنان‌ پیش‌ از ظهور باید در پهنه‌ ژرف‌شناسی‌ دین‌ (تفقه‌ و فقاهت) و درك‌ درست‌ از مدیریتهای‌ اجتماعی‌ و زمامداری، گام‌ بگذارند و آمادگیها و تناسبهایی‌ در این‌ سطح‌ در خویش‌ پدید آورند، تا بتوانند در آن‌ دگرگونی‌ و انقلاب‌ بزرگ‌ جهانی‌ شركت‌ كنند.
در قضاوت‌ زنان‌ نیز انظار گونه‌ گونی‌ ارائه‌ شده‌ است‌ و گرچه‌ گروهی‌ از فقها این‌ منصب‌ را برای‌ زن‌ روا نمی‌دانند، برخی‌ این‌ موضوع‌ را اجماعی‌ نیز پنداشتند؛ لیكن‌ پاره‌ای‌ از فقهای‌ گذشته‌ و زمان‌ حاضر، قضاوت‌ زن‌ را مجاز می‌دانند. از گذشتگان‌ چون‌ مقدس‌ اردبیلی‌ كه‌ ایشان‌ ممنوعیت‌ كلی‌ قضاوت‌ زن‌ را درست‌ نمی‌داند و اجماع‌ را نیز منكر است.
دلیل‌ دیگر مخالفان، حدیث‌ امام‌ صادق‌ «ع» است: امام‌ صادق‌ «ع» - ابی‌ خدیجه: بعثنی‌ ابوعبدالله‌ الی‌ اصحابنا، فقال: قل‌ لهم: ایاكم‌ اذا وقعت‌ بینكم‌ حضومهٔ‌ او تداری‌ فی‌ شی‌ من‌ الاخذ و العطأ ان‌ تحاكموا الی‌ احد من‌ هولأ الفساق، اجعلوا بینكم‌ رجلاً‌ قد عرف‌ حلالنا و حرامنا، فانی‌ قد جعلته‌ علیكم‌ قاضیا، و ایاكم‌ ان‌ یخاصم‌ بعضكم‌ بعضاً‌ الی‌ السلطان‌ الجائر(۸)‌ ‌ ابی‌ خدیجه‌ می‌گوید: امام‌ صادق‌ «ع» مرا با این‌ پیام‌ نزد شیعیان‌ فرستاد كه: مبادا هنگام‌ درگیریها یا اختلافهای‌ مالی‌ برای‌ قضاوت‌ نزد این‌ قاضیان‌ فاسد بروید، بلكه‌ مردی‌ را كه‌ حلال‌ و حرام‌ (احكام) ما را می‌شناسد میان‌ خود تعیین‌ كنید كه‌ من‌ او را برای‌ شما حاكم‌ و قاضی‌ قرار دادم‌ و بپرهیزید از اینكه‌ برای‌ امر قضاوت‌ به‌ حاكم‌ ظالم‌ رجوع‌ كنید».
نزد برخی‌ فقهأ، مسلم‌ نیست‌ كه‌ این‌ «رجل»، منظور جنس‌ نرینه‌ باشد؛ بلكه‌ بسا منظور، فرد انسانی‌ است‌ كه‌ به‌ این‌ مرحله‌ از درك‌ و دریافت‌ دینی‌ رسیده‌ باشد و در احادیث‌ حلال‌ و حرام‌ و قوانین‌ استنباط‌ شده‌ از آن، صاحب‌ درایت‌ و تشخیص‌ باشد.
بسیاری‌ از تعبیرها یا خطابها كه‌ به‌ جنس‌ مذكر است، خطاب‌ عام‌ و به‌ انسان‌ متوجه‌ است. خطابها بیشتر به‌ مردان‌ است، چون‌ مردان‌ در جامعه، حضور آشكارتر و روشنتری‌ داشتند و به‌ آنان‌ بیشتر دسترسی‌ بوده‌ است. بنابراین‌ در اینگونه‌ احكام، جنسیت‌ شرط‌ نیست؛ بلكه‌ قضیهٔ‌ خارجیه‌ است. از مجموع‌ حدیث‌ نیز این‌ موضوع‌ روشن‌ می‌شود كه‌ بیشترین‌ حساسیت‌ و تاكید در كلام‌ امام‌ بر داوری‌ حاكمان‌ ظلم‌ و قضاوت‌ آنان‌ است.
▪ در حدیث‌ بر دو محور تاكید شده‌ است:
۱) قاضی، اهل‌ حق‌ و مذهب‌ عدل‌ باشد.
۲) عالم‌ و آگاه‌ به‌ مسائل‌ قضاوت‌ باشد.
پس‌ جهتگیری‌ كلی‌ حدیث، مراجعه‌ به‌ دادگاههای‌ طاغوتی‌ است. بنابراین‌ دلائل‌ قضاوت، شامل‌ هر انسانی‌ می‌شود كه‌ شرائط‌ قضاوت‌ را دارا باشد. علم، تقوا، دقت‌ نظر و قدرت‌ تصمیم‌گیری‌ بدور از احساس‌ و عواطف، شرط‌ لازم‌ است. و برخی‌ فقهأ معتقدند كه‌ قضاوت‌ زن، شرط‌ خاص‌ و دلیل‌ مخصوصی‌ نمی‌خواهد، در صورتیكه‌ شرائط‌ عمومی‌ جواز قضاوت‌ وجود داشته‌ باشد.
حدیث‌ دیگری‌ نیز علیه‌ قضاوت‌ زن‌ مورد استدلال‌ قرار گرفته‌ است. و آن‌ حدیثی‌ است‌ كه‌ شیخ‌ حُر‌ عاملی‌ در «وسائل» بابی‌ را برای‌ آن‌ تشكیل‌ داده‌ است‌ با این‌ عنوان: «باب‌ ان‌ المرئه‌ لاتولی‌ القضأ» و در ذیل‌ این‌ عنوان‌ تنها یك‌ حدیث‌ آورده‌ است‌ بدینسان: پیامبر«ص»: «یا علی، لیس‌ عَلَی‌ المرئهٔ‌ جمعهُٔ... ولا تولی‌ القضأ(۹)...‌ ‌ نماز جمعه‌ بر زنان‌ واجب‌ نیست‌ و قضاوت‌ نیز برای‌ ایشان‌ روا نیست»
فقهأ مزبور می‌گویند كه‌ به‌ این‌ حدیث‌ در مورد نماز جمعه، عمل‌ نكردند و آن‌ را نپذیرفتند و نماز جمعه‌ را بر زن‌ و مرد، لازم‌ دانستند. حال‌ چگونه‌ می‌شود كه‌ فرازی‌ از حدیث‌ پذیرفته‌ نشود، و فراز دیگر آن‌ مقبول‌ باشد. بهر حال‌ استدلال‌ به‌ این‌ حدیث‌ را نیز چندان‌ واضح‌ ندانسته‌اند.
البته‌ اظهارنظر درچنین‌ موضوعاتی، ذوقی‌ و بدون‌ متد اجتهادی‌ و به‌ روش‌ شعارگونه‌ و سلیقه‌ای‌ نباید باشد و بی‌شك، كاری‌ كارشناسانه‌ (فقیهانه) می‌خواهد. كسانی‌ از فقهای‌ معاصر در این‌ زمینه‌ تحقیقاتی‌ عرضه‌ كردند و قضاوت‌ زن‌ را بی‌اشكال‌ دانستند. اما حتی‌ اگر پس‌ از بررسی‌های‌ دقیق‌ فقهی‌ نیز به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ كه‌ زنان‌ را از قضاوت‌ در دادگاه، معاف‌ كرده‌اند، نباید آن‌ را توهین‌ و كم‌داشت‌ شأن‌ زن‌ دانست‌ بلكه‌ مسئولیت‌ سختی‌ است‌ كه‌ از دوش‌ ظریف‌ او برداشته‌اند. قضاوت‌ از جمله‌ كارهای‌ بسیار دشوار است. صحنه‌های‌ دادگاهها، مجرمان‌ و جانیان‌ و نوع‌ خلافكاریها، مدعیان، شاكیان‌ و... از یك‌ سو و از سوی‌ دیگر نگرانیهای‌ شدید الاهی‌ و وجدانی‌ در شناخت‌ حق‌ و حكم‌ به‌ عدل، و سرانجام‌ حساب‌ و كتابهای‌ افرادی، كه‌ براستی‌ اعماق‌ وجود آدمی‌ را می‌لرزاند. با توجه‌ به‌ این‌ مسائل، قضاوت، كاری‌ دشوار و خطر آفرین‌ است. و در تعالیم‌ ما دراین‌باره‌ تعبیرهایی‌ بسیار كوبنده‌ روایت‌ شده‌ است، كه‌ هر كسی‌ اندكی‌ آنها را بنگرد برای‌ او بسیار دشوار است‌ در این‌ میدان‌ گام‌ گذارد.اكنون‌ تنها یك‌ حدیث‌ از امام‌ صادق«ع» در این‌ زمینه‌ یادآوری‌ می‌شود:
«القضاهٔ‌ اربعهٔ، ثلاثهٌٔ‌ فی‌ النار و واحدٌ‌ فی‌ الجنهٔ: رجلٌ‌ قَضی‌ بجور و هو یعلم‌ فهو فی‌ النار و رجلٌ‌ قضی‌ بجورٍ‌ و هو لایعلم‌ فهو فی‌ النار و رجلٌ‌ قضی‌ بحقٍ‌ و هو لایعلم‌ فهو فی‌ النار و رجلٌ‌ قضی‌ بالحق‌ و هو یعلم‌ فهو فی‌ الجنهٔ(۱۰)‌ ‌ قاضیان‌ چهار گروهند، سه‌ گروه‌ دوزخی‌ و یك‌ گروه‌ بهشتیند: -۱ كسی‌ كه‌ به‌ ظلم‌ قضاوت‌ كند و می‌داند كه‌ قضاوتش‌ ظالمانه‌ است. -۲ كسی‌ كه‌ به‌ ظلم‌ داوری‌ كند و نمی‌داند كه‌ ظلم‌ است. -۳ كسی‌ كه‌ به‌ حق، داوری‌ كند و نداند كه‌ به‌ عدل‌ حكم‌ داده‌ است. این‌ سه‌ دوزخیند. -۴ كسی‌ كه‌ به‌ حق‌ قضاوت‌ كند و می‌داند كه‌ حق‌ است، او بهشتی‌ است».
در احادیثی، قضاوت‌ كار پیامبران‌ شمرده‌ شده‌ است، و در سخنی‌ از امام‌ علی«ع»، و دشواری‌ قضاوت‌ را چون‌ دشواری‌ حكومت‌ بر جامعه‌ شمرده‌ است:
«كودكانی‌ نوشته‌هایشان‌ را به‌ داوری‌ نزد امام‌ علی«ع» بردند، تا بهترین‌ را مشخص‌ كند. امام«ع» فرمود:
«اما انها حكومهٔ‌ والجور فیها كالجور فی‌الحكم(۱۱)‌ ‌ آگاه‌ باشید این‌ خود قضاوت‌ است‌ و ظلم‌ در این‌ داوری، چون‌ بیداد در كار حكومتگران‌ است».
اكنون‌ با توجه‌ به‌ این‌ دشواریها در كار قضاوت، آیا برداشتن‌ آن‌ از دوش‌ طبقه‌ای‌ یا افرادی، نوعی‌ خدمت‌ است‌ و رعایت‌ حال‌ این‌ گروه‌ یا طبقه‌ یا موجب‌ كم‌ بینی‌ و نفی‌ شخصیت‌ آنان؟! بنظر این‌ بینهایت‌ كوچك، برداشتن‌ بار مسئولیت‌ قضاوت‌ از دوش‌ زنان، بر فرض‌ اثبات‌ آن، پیام‌ آور خدمتی‌ بزرگ‌ به‌ این‌ بخش‌ از جامعه‌ انسانی‌ است، چون‌ دیگر كارهای‌ سخت‌ و مشقت‌زا همانند جهاد. بویژه‌ با توجه‌ به‌ این‌ واقعیت‌ كه‌ در این‌ خصوص، زنان‌ از مردان، آسیب‌پذیرتر، عاطفی‌تر و با احساس‌ترند. عواطف‌ در كار داوریِ‌ درست، انسان‌ را دچار بحرانهای‌ شكننده‌ای‌ می‌سازد. قاضی‌ شدن، تكلیف‌ و درگیری‌ است‌ نه‌ امتیاز و موقعیت!
● در حوزهٔ، پایگاه‌ اجتماعی‌ زن، به‌ دو بخش‌ از فعالیتهای‌ اجتماعی‌ اشاره‌ می‌شود:
‌‌الف) فعالیتهای‌ فرهنگی‌ و علمی‌
روشنترین‌ موضوعات‌ در اسلام، جانبداری‌ اصولی‌ از رشد علم‌ و گسترش‌ آموزش‌ و دانایی‌ در سطح‌ جامعه‌ است؛ بدون‌ فرق‌ و تمایزی‌ میان‌ افراد و طبقات. آیات‌ قرآنی‌ در این‌ زمینه‌ بسیار گویاست‌ و تعالیم‌ حدیثی‌ نیز بسیارگسترده‌ و عمیق‌ بر ضرورت‌ رشد شناخت‌ و عقل‌گرایی‌ تاكید كرده‌ و حتی‌ دین‌ به‌ عقل، تعریف‌ شده‌است:
امام‌ علی«ع»: «العقل‌ شرعٌ‌ من‌ داخلٍ، و الشر‌ع‌ عقلٌ‌ من‌ خارجٍ(۱۲)؛‌ ‌ عقل‌ شریعت‌ درونی، و شرع‌ عقل‌ بیرونی‌ انسان‌ است».
سخن‌ والای‌ پیامبر«ص» در این‌ زمینه‌ بسیار معروف‌ است‌ كه‌ فرق‌ اسلامی‌ آن‌ را بازگو كرده‌ و پذیرفته‌اند:
پیامبر «ص»: «طلب‌ العلم‌ فریضهٌٔ‌ علی‌ كل‌ مُسلمٍ‌ و مسلمهٍٔ(۱۳)؛‌ ‌ طلب‌ علم‌ بر هر زن‌ و مرد مسلمان‌ واجب‌ است».
در برخی‌ نقل‌ها واژه‌ «مسلمه» نیست. در این‌ نقل‌ها «مسلم»، اسم‌ جنس‌ است‌ و شامل‌ مرد و زن‌ می‌شود چون‌ مؤ‌من‌ و... باری‌ این‌ موضوعی‌ تردیدناپذیر است.
در بسیاری‌ از آموزشها، چون‌ آموزش‌ اصول‌ اعتقادات، و احكام‌ شرعی‌ كه‌ زنان‌ باید بدانند، اذن‌ شوهر نیز شرط‌ نیست‌ چون‌ دیگر اعمال‌ تكلیفی‌ كه‌ منع‌ شوهران‌ در آن‌ تاثیری‌ ندارد. از اینرو می‌نگریم‌ كه‌ پس‌ از ظهور اسلام، و برداشتن‌ مواضع‌ علم‌آموزی‌ از سر راه‌ همه‌ بویژه‌ این‌ قشر، زنان‌ در میدانهای‌ علم‌ و آموزش‌ گام‌ نهادند، و چندی‌ نگذشت‌ كه‌ زنانی‌ آگاه‌ و دین‌شناس‌ پدید آمدند و به‌ مقامات‌ بالایی‌ در آگاهی‌ و دانش‌ رسیدند.
اكنون‌ به‌ ماجرائی‌ كه‌ دربارهٔ‌ یكی‌ از زنان‌ تربیت‌ شده‌ اسلام، نقل‌ شده، بنگریم:
بریره، از زنان‌ صدر اسلام‌ و در زمان‌ پیامبر«ص» می‌زیست. روزی‌ شوهر او نزد پیامبر«ص» آمد و از همسرش‌ یعنی‌ «بریره» شكایت‌ كرد كه‌ خانه‌ را رها كرده‌ و رفته‌ است. پیامبر این‌ زن‌ را فرا خواند و به‌ او گفت:
«ارجعی‌ الی‌ زوجك‌ به‌ خانهٔ‌ شوهرت‌ باز گرد».‌ ‌ بریره‌گفت: «اتأمرنی‌ یا رسول‌الله؟ آیا مرا امر می‌كنی‌ (دستور قانونی‌ و واجب‌ را بیان‌ می‌كنی)؟،‌ ‌ پیامبر«ص» فرمود: «لا بل‌ انا شافع: نه‌ (امر و بیان‌ قانون‌ نیست)؛ بلكه‌ من‌ واسطه‌ و شفیع‌ هستم»(۱۴)
از مكالمه‌ پیامبر با این‌ بانو، روشن‌ می‌شود كه‌ این‌ زن‌ به‌ مراحلی‌ از درك‌ مفاهیم‌ دینی‌ و معیارهای‌ شناخت‌ احكام‌ اسلامی، دست‌ یافته‌ بوده‌ است‌ كه‌ سخن‌ پیامبر«ص» را با معیارهای‌ دقیق‌ تحلیل‌ می‌كند، و می‌پرسد كه‌ شما به‌ عنوان‌ قانونگذار و شارع‌ دستور می‌دهید و امر شرعی‌ و مولوی‌ است‌ و یا اصلاح‌ ذات‌ البین‌ و راهنمایی‌ است. پیامبر«ص» بر نظر و برداشت‌ او صحه‌ گذاشت‌ و فرمود: «من‌ اصلاحگرم» این‌ مكالمه‌ و حدیث‌ مورد استدلال‌ فقها و علمای‌ اصول‌ است‌ در این‌ موضوع‌ كه‌ امر بدون‌ قرائن، دلالتی‌ بر وجوب‌ دارد یا نه؟
بهرحال‌ از این‌ نمونه‌ و همانندهای‌ آن‌ روشن‌ می‌گردد كه‌ زنان‌ جاهلی‌ كه‌ از فرهنگ‌ بیگانه‌ بودند به‌ چه‌ درك‌ بالایی‌ دست‌ یافتند. از این‌ دست‌ زنان‌ در تاریخ‌ اسلام‌ بسیارند، در همه‌ دوره‌ها و تا زمان‌ حاضر، و انتظار از جامعه‌ زنان‌ مسلمان‌ و بینشگرای‌ ایران‌ اینست‌ كه‌ تاریخ‌ اینگونه‌ زنان‌ را بررسی‌ كنند و به‌ نگارش‌ آورند. از دوران‌ پیامبر اكرم«ص» تا دورهٔ‌ امامان«ع» و تا زمان‌ حاضر، و به‌ نسل‌ امروز عرضه‌ كنند. البته‌ كتابهایی‌ درگذشته‌ در این‌ زمینه‌ها نگارش‌ یافته‌است‌ لیكن‌ كتابهای‌ زیبا و خوش‌ نثر و استوار در روزگار ما، درباره‌ زنان‌ كمتر است‌ كه‌ باید این‌ خلا پر شود و بویژه‌ زنان‌ صاحب‌ قلم‌ و اندیشمند این‌ فهم‌ را به‌ انجام‌ برسانند.
‌ب) فعالیتهای‌ اقتصادی‌
زنان، در میدانهای‌ كار و تلاش‌ و مسائل‌ اقتصادی‌ نیز حق‌ شركت‌ دارند، و در همهٔ‌ این‌ زمینه‌ها حقوقی‌ همسان‌ با مردان‌ دارند. با توجه‌ به‌ اینكه‌ پس‌ از قرنها در اروپا این‌ حق‌ به‌ زنان‌ داده‌ شد، آنهم‌ به‌ خاطر اهداف‌ ننگین‌ و سود جویانهٔ‌ سرمایه‌داری،«...انقلاب‌ صنعتی‌ موجب‌ شد كه‌ زن‌ هم‌ صنعتی‌ بشود... زنان‌ كارگران‌ ارزانتری‌ بودند و كارفرمایان، آنان‌ را بر مردان‌ سركش‌ سنگین‌ قیمت‌ ترجیح‌ دادند...نخستین‌ قدم‌ برای‌ آزادیِ‌ مادرانِ‌ بزرگ‌ ما، قانون‌ ۱۸۸۲، بود به‌ موجب‌ این‌ قانون، زنان‌ بریتانیا، از آن‌ پس‌ از امتیاز بی‌سابقه‌ برخوردار می‌شدند و آن‌ اینكه‌ پولی‌ را كه‌ بدست‌ می‌آوردند، حق‌ داشتند برای‌ خود نگه‌ دارند. این‌ قانون‌ را كارخانه‌داران‌ مجلس‌ عوام‌ وضع‌ كردند تا بتوانند زنان‌ انگلستان‌ را به‌ كارخانه‌ بكشانند...»(۱۵)
● ‌زن، محور خانواده‌
اهمیت‌ خانواده‌ بر كسی‌ پوشیده‌ نیست، محوریت‌ و نقش‌ حیاتی‌ و زیربنایی‌ آن‌ در تربیت‌ نسل، سامان‌ بخشی‌ به‌ فكر و اعصاب‌ مرد و تشكیل‌ هستهٔ‌ اصلی‌ جامعه، روشن‌ است. حتی‌ برخی‌ از نویسندگان‌ كه‌ به‌ زندگی‌ انسان‌ ماشینی‌ می‌نگرند و از مادرهای‌ سفارشی‌ و والدین‌ بیولوژیك‌ و والدین‌ حرفه‌ای‌ و فرزندان‌ ساختهٔ‌ دستگاه‌ و ماشین، سخن‌ می‌گویند،(۱۶) نتوانستند نگرانی‌ خود را از تلاشی‌ خانواده، به‌ عنوان‌ هستهٔ‌ اصلی‌ جامعه‌ و تمدن‌ بشری، پنهان‌ دارند: «از هم‌ پاشیدگی‌ خانواده، امروزه‌ در واقع‌ بخشی‌ است‌ از بحران‌ عمومی، نظام‌ صنعتی‌ كه‌ در آن‌ همهٔ‌ ما شاهد از هم‌ گسیختگی‌ تمامی‌ نهادهای‌ عصر موج‌ دوم‌ هستیم. امروزه‌ كراراً‌ شنیده‌ می‌شود كه‌ در آینده، «خانواده‌ از هم‌ می‌پاشد یا اینكه‌ خانواده، مهمترین‌ مسئله‌ روز است... در سالهای‌ اخیر بقدری‌ طلاق‌ و متاركه‌ در خانواده‌های‌ هسته‌ای‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ امروزه‌ از هر هفت‌ كودك‌ امریكایی‌ یك‌ نفر تحت‌ سرپرستی‌ یكی‌ از والدین‌ قراردارد، و در نواحی‌ شهری‌ این‌ رقم‌ بالاتر است‌ یعنی‌ به‌ یك‌ نفر از هر چهار نفر می‌رسد...»(۱۷)دكتر ایروین‌ گرین‌ برگ، پرفسور روانپزشك‌ در دانشكده‌ پزشكی‌ البرت‌ انیشتین، معتقد است:‌ ‌ «مردم‌ درپی‌ ساختاری‌ با ثبات‌ ازدواج‌ خواهند كرد. طبق‌ این‌ نظریه، خانواده‌ همچون‌ ریشه‌ایست‌ كه‌ فرد هرجا می‌رود، آن‌ را با خود می‌برد، و به‌ مثابهٔ‌ لنگر گاهی‌ است‌ كه‌ انسان‌ را در برابر طوفان‌ تغییرات‌ محفوظ‌ نگاه‌ می‌دارد. خلاصه‌ آنكه‌ محیط‌ پیرامون‌ هر چقدر ناپایدارتر و تازه‌تر بشوند، اهمیت‌ خانواده‌ بیشتر خواهدشد»(۱۸)‌ ‌ «...به‌ هرحال‌ آنچه‌ از خلال‌ همهٔ‌ این‌ تغییرات‌ رخ‌ می‌نماید و اهمیت‌ همهٔ‌ آنها را ناچیز می‌كند، و در محاقی‌ فرو می‌برد، چیز بسیار ظریف‌ و لطیفی‌ است. در كارها و اعمال‌ انسان‌ آهنگی‌ پنهان‌ وجود دارد كه‌ در آن‌ باره‌ بحث‌ چندانی‌ نكرده‌اند، و از گذشته‌ها تا كنون‌ همچون‌ یكی‌ از نیروهای‌ متعادل‌ كننده‌ در جامعه‌ به‌ انسان‌ خدمت‌ كرده‌ است‌ و آن‌ دور خانواده‌ است... این‌ دور آنچنان‌ قدمتی‌ دارد، بقدری‌ خود بخود و خودكار عمل‌ می‌كند و چنان‌ نظم‌ پرصلابتی‌ دارد كه‌ مردم‌ آن‌ را همچون‌ امری‌ مسلم‌ و بدیهی‌ دانسته‌ و در آن‌ باره‌ پرسشی‌ نكرداند... این‌ سلسله‌ وقایع‌ خانوادگی‌ پی‌ در پی‌ و قابل‌ پیش‌بینی‌ به‌ تمام‌ انسانها از هر قبیله‌ و جامعه‌ای، احساس‌ تداوم‌ و داشتن‌ پایگاه‌ و جایگاهی‌ در طرح‌ ناپایدار امور عطا می‌كند. دور خانواده‌ در هستی‌ انسان، همواره‌ یكی‌ از پایه‌های‌ حفظ‌ سلامت‌ روانی‌ بشمار می‌رود»(۱۹)
در كتاب‌ «به‌ سوی‌ تمدن‌ جدید(۲۰») نیز آمده‌ است: «از سوی‌ دیگر تافلر معتقد است‌ كه‌ یكی‌ از مهمترین‌ پدیده‌های‌ موج‌ سوم، بازگشت‌ دوران‌ اقتدار و احترام‌ و اهمیت‌ خانواده‌ است. زیرا در موج‌ دوم‌ (تمدن‌ صنعتی) نهاد قدرتمند خانواده‌ روبه‌ زوال‌ گذاشت‌ و تمام‌ آنچه‌ طی‌ دوران‌ موج‌ اول‌ از ویژگیهای‌ خانواده‌ محسوب‌ می‌شد از دستش‌ رفت. به‌ این‌ ترتیب‌ كه‌ بیماران‌ را به‌ جای‌ پرستاری‌ در منزل‌ روانهٔ‌ بیمارستانها كردند؛ كودكان‌ به‌ مدرسه‌ و مهد كودك‌ رفتند؛ سالخوردگان‌ را به‌ خانهٔ‌ سالمندان‌ فرستادند و زوجها وقت‌ خود را بیشتر در میهمانی‌ و رستوران‌ و تفریگاههای‌ گوناگون‌ گذراندند و لذا آنچه‌ از خانواده‌ باقی‌ ماند فقط‌ پیوندهای‌ عاطفی‌ بود كه‌ البته‌ می‌توانست‌ به‌ آسانی‌ قابل‌ گسستن‌ باشد. اما موج‌ سوم‌ مجدداً‌ خانواده‌ را احیا می‌كند و اختیارات‌ و قدرتهای‌ گذشته‌ را به‌ خانه‌ و خانواده‌ باز می‌گرداند. به‌ این‌ ترتیب‌ كه‌ بسیاری‌ با استفاده‌ از كامپیوتر و فاكس‌ و تلفنهای‌ چندكاره‌ و سایر وسایل‌ ارتباطی‌ موج‌ سومی، كارهای‌ خود را بیشتر در منزل‌ انجام‌ خواهند داد... بسیاری‌ از والدین‌ با استفاده‌ از وسایل‌ ارتباطی‌ مدرن‌ به‌ آموزش‌ فرزندان‌ خود در خانه‌ خواهند پرداخت. اغلب‌ نیازهای‌ پزشكی‌ - حتی‌ جراحیهای‌ معمولی‌ - را می‌توان‌ با بهره‌گیری‌ از كامپیوترهای‌ رابوتیك‌ متصل‌ به‌ مراكز پزشكی‌ در منزل‌ انجام‌ داد و ... نتیجه‌ اینكه‌ وقتی‌ بیشتر وقت‌ اعضای‌ خانواده‌ در منزل‌ گذشت، روابط‌ عاطفی‌ نیز استحكام‌ خواهد یافت‌ و اهمیت‌ و اقتدار خانواده‌ به‌ مراتب‌ بیش‌ از آن‌ خواهد شد كه‌ در موج‌ دوم‌ وجود داشت‌ و یا دارد»(۲۱)‌ ‌ «برای‌ من، به‌ دلائلی‌ كه‌ قبلاً‌ گفتم‌ هیچكدام‌ از آنها كانون‌ اصلی‌ جامعه‌ فردا نخواهد بود. بلكه‌ در واقع‌ این‌ خانه‌ است‌ كه‌ مركز تمدن‌ آینده‌ می‌شود. به‌ اعتقاد من‌ خانه‌ در تمدن‌ موج‌ سوم‌ از اهمیت‌ شگفت‌انگیز و تازه‌ای‌ برخوردار خواهد شد. رواج‌ شیوهٔ‌ تولید برای‌ مصرف، گسترش‌ كلیهٔ‌ الكترونیك، ابداع‌ ساختارهای‌ جدید تشكیلاتی‌ در اقتصاد، صنایع‌ خودكار و تولید انبوه‌زدایی‌ شده، همه‌ اینها به‌ بازگشت‌ خانه‌ به‌ عنوان‌ واحد مركزی‌ جامعه‌ فردا اشارت‌ دارند. واحدی‌ كه‌ وظایف‌ اقتصادی، بهداشتی، تربیتی‌ و اجتماعی‌ آن‌ در آینده‌ افزایش‌ خواهد یافت، نه‌ كاهش»
زن‌ در خانواده، دو نقش‌ اصلی‌ دارد، همراه‌ بسیاری‌ نقشهای‌ پیدا و ناپیدای‌ دیگر. لیكن‌ در این‌ ارزیابی، به‌ دو نقش‌ محوری‌ اشاره‌ می‌شود:
۱) زن‌ در خانه، سازندهٔ‌ مجدد شخصیت، توانایی‌ و كارآیی‌ مفید مرد است. آرامش‌ و سكونتی‌ را كه‌ زن‌ به‌ مرد می‌بخشد با هیچ‌ شیوه‌ و ابزاری‌ نمی‌توان‌ پدید آورد.
به‌ گفتهٔ، ویل‌ دورانت: «زن‌ از آنجایی‌ كه‌ مرد خیالی‌ سرگردان‌ را به‌ مرد فداكار و پای‌ بست‌ به‌ خانه‌ و كودكان‌ خود تبدیل‌ می‌سازد، عامل‌ حفظ‌ و بقای‌ نوع‌ است...»(۲۲)
از این‌ حقیقت‌ والا در نقش‌ آفرینی‌ زنان، قرآن‌ كریم‌ پرده‌ برمی‌دارد: «و من‌ آیاته‌ ان‌ خَلَق‌ لكم‌ مِن‌ انفسكم‌ ازواجاً‌ لتسكنوا الیها و جَعَل‌ بینكم‌ مودهًٔ‌ و رحمهًٔ‌ ان‌ فی‌ ذلك‌ لاَّیات‌ لقومٍ‌ یتفكرون(۲۳)‌ ‌ و از نشانه‌های‌ قدرت‌ دولت‌ كه‌ برایتان‌ از جنس‌ خودتان‌ همسرانی‌ آفرید تا به‌ ایشان‌ آرامش‌ یابید و میان‌ شما دوستی‌ و مهربانی‌ نهاد. در این‌ پندها و نشانه‌هایی‌ است‌ برای‌ مردمی‌ كه‌ تفكر می‌كنند».
سكونت، آرامش‌ عمیقی‌ است‌ كه‌ مردان‌ در كنار زنان‌ و در آغوش‌ خانواده‌ می‌یابند و در پرتو آن، زندگی‌ چون‌ قایقی‌ به‌ ساحل‌ می‌رسد و اضطرابها و نگرانیها و سرگردانیها از محیط‌ اندیشه‌ و زندگی‌ مردان‌ رخت‌ برمی‌بندد. دیگر اینكه، خانواده‌ مردان‌ را با مسئولیت‌ و تكلیف‌ و ضابطه‌گرایی‌ آشنا می‌سازد، حس‌ مسئولیت‌ و تعهد را به‌ تدریج‌ پدید می‌آورد و به‌ باور مرد می‌دهد، و سرپرستی‌ و مدیریت‌ در مدار كوچكی‌ را به‌ او می‌آموزد و این‌ موضوع‌ بسیار ارزشمندی‌ است‌ كه‌ در هیچ‌ آموزشگاهی‌ نمی‌توان‌ بدینسان‌ عینی‌ و ملموسی‌ و در عین‌ حال‌ انسانی‌ و عاطفی، مدیریت‌ و تعهد شناسی‌ را به‌ انسانها آموخت.
بنابراین‌ كارآیی‌ مردان‌ و ایفای‌ نقش‌ درست‌ در جامعه‌ و دیگر انتظارها كه‌ از مردان‌ هست، در پرتو خانواده‌ و در كنار همسران‌ به‌ فعلیت‌ می‌رسد و شكوفا می‌گردد.
۲ ) دیگر نقش‌ حیاتی‌ زن، رسالت‌ مادری‌ است. این‌ نقش‌ نیز، از مهمترین‌ نقشهای‌ اصولی‌ و زیربنایی‌ و انسان‌ ساز است. رسالت‌ مادری، دورانی‌ طولانی‌ دارد و زن‌ از آغاز تشكیل‌ نطفه‌ در رحم، براستی‌ پرورش‌ دهندهٔ‌ فرزند است‌ تا دوران‌ مدرسه. و در دوران‌ بعد گرچه‌ فرزندان‌ استقلالی‌ می‌یابند؛ لیكن‌ همواره‌ و تا واپسین‌ لحظات‌ حیات‌ مادران، تاثیرهای‌ اصولی‌ بر راه‌ و كارهای‌ فرزندان‌ دارند. تأثیر البته‌ بسیار آشكارتر مادر در دوران‌ شیرخوارگی‌ و كودكی‌ است. در این‌ دوران‌ نسبتاً‌ طولانی، همهٔ‌ ابعاد شخصیت‌ كودك‌ به‌ دست‌ مادر و در آغوش‌ گرم‌ او شكل‌ می‌گیرد و كودك‌ به‌ آنجا كه‌ باید برسد و در همین‌ دوران‌ می‌رسد و سرمایه‌های‌ اصلی‌ را در این‌ دوره‌ از مادر دریافت‌ می‌كند. محیطهای‌ آموزشی‌ نیز برپایه‌ای‌ كه‌ مادر ریخته‌ است‌ كار خویش‌ را استوار می‌سازند. از این‌ رو می‌بینیم، در آئین‌ اسلام‌ توصیه‌های‌ بسیاری‌ در دوران‌ بارداری‌ و پس‌ از زایمان‌ و شیردادن‌ و... به‌ مادران‌ شده‌ است. دستورها و راه‌كارهای‌ فیزیكی‌ از شیردادن‌ و تغذیه‌ مناسب‌ و... و راهكارهای‌ روحی‌ و تربیتی‌ و آرامشی‌ را كه‌ برای‌ فرزندان‌ باید فراهم‌ آورند. كه‌ اینها همه‌ در ایفای‌ نقش‌ اصلی‌ زن‌ و رسالت‌ مادری، در تربیت‌ فرزندان‌ بسیار مؤ‌ثراست. و زیباترین‌ هنرنمایی‌ زن‌ است‌ هنر و نقشی‌ كه‌ جز زن‌ كسی‌ نمی‌تواند این‌ نقش‌ را با این‌ زیبایی‌ بازی‌ كند.
«باید زن‌ تندرستی‌ را كه‌ به‌ كودكش‌ شیر می‌دهد نقطهٔ‌ اعلای‌ زیبایی‌ عالم‌ بدانیم.»
بدینجهت‌ آموزشهای‌ خیرخواهانه‌ و جانبداریهای‌ اصولی‌ و انسانی‌ از حقوق‌ زن، باید به‌ عظمت‌ این‌ بعد از حیات‌ زنان‌ توجهی‌ ژرف‌ داشته‌ باشد، هیچگاه‌ آن‌ را فدای‌ برخی‌ نقشهای‌ زودگذر اجتماعی‌ نكند.
«نبوغ‌ در مادری‌ همان‌ اندازه‌ امكان‌ دارد كه‌ نبوغ‌ در سیاست‌ و ادب‌ و جنگ. دربارهٔ‌ برابری‌ در نبوغ‌ نباید از روی‌ برابری‌ در قدرت‌ یا توانایی‌ در اجرای‌ امور با مهارت‌ مساوی‌ حكم‌ كرد... بلكه‌ برابری‌ در نبوغ‌ را باید از روی‌ توانایی‌ در اجرای‌ مشاغل‌ و وظایفی‌ دانست‌ كه‌ طبیعت‌ بر هر یك‌ از زن‌ و مرد گذاشته‌ است.»(۲۴)
در اسلام‌ بر نقش‌ مادری، تاكیدهای‌ فراوان‌ رفته‌ و در عظمت‌ آن‌ سخنها گفته‌ شده‌ است؛ تا پیوند فرزندان‌ با محور خانواده‌ استوارتر گردد و نظام‌ خانواده‌ پاینده‌تر شود. نیز می‌نگریم‌ كه‌ اندیشمندان‌ دلسوز، كه‌ در اندیشه‌ سامان‌یابی‌ اجتماعات‌ و تمدن‌ بشری‌ هستند، زنان‌ را به‌ اصالت‌ نقش‌ مادری‌ بسیار توجه‌ می‌دهند، و همواره‌ تاكید می‌كنند كه‌ جنجال‌ تبلیغاتی‌ تساوی‌ زن‌ و مرد، مبادا زنان‌ را از ایفای‌ كامل‌ نقش‌ مادری‌ بار دارد كه‌ این‌ فاجعه‌ای‌ جبران‌ ناپذیر است، كه‌ در فرزندانی‌ كه‌ مادران‌ را در كنار خود نمی‌بینند و یا در خانواده‌هایی‌ كه‌ با طلاق‌ متلاشی‌ شده‌ است‌ نمونه‌های‌ آن‌ را بسیار می‌بینیم.
«...دختران‌ جوان‌ برای‌ آنكه‌ مادران‌ لایقی‌ برای‌ پرورش‌ فرزندان‌ شریفی‌ گردند، باید تعلیمات‌ عالی‌ بگیرند، نه‌ به‌ خاطر آنكه‌ دكتر یا قاضی‌ یا استاد شوند...»(۲۵)
نیز به‌ زنان‌ باید آموخت، كه‌ نقش‌ مادری‌ اصولی‌ترین‌ نقش‌ آنان‌ در زندگی‌ است، و تكامل‌ و رشد مادی‌ و معنوی، حتی‌ سلامت‌ بدنی‌ آنان‌ نیز در پرتو ایفای‌ این‌ نقش‌ است. «... جنس‌ ماده‌ لااقل‌ نزد پستانداران‌ مگر بعد از یك‌ یا چند آبستنی‌ به‌ كمال‌ خود نمی‌رسد. زنهائیكه‌ بچه‌ ندارند، خیلی‌ عصبانی‌ترند و تعادل‌ روحی‌ و جسمی‌ ایشان‌ زودتر از دیگران‌ بهم‌ می‌خورد زنها عموماً‌ به‌ اهمیتی‌ كه‌ اعمال‌ تولیدمثل‌ برای‌ آنها دارد، واقف‌ نیستند. در حالیكه‌ این‌ عمل‌ برای‌ كمال‌ رشد ایشان‌ ضروری‌ است. در این‌ صورت‌ منطقی‌ نیست‌ كه‌ توجه‌ زنان‌ را از وظائف‌ مادری‌ منحرف‌ سازند. نبایستی‌ برای‌ دختران‌ جوان‌ نیز همان‌ طرز فكر و همان‌ نوع‌ زندگی‌ و تشكیلات‌ فكری‌ و همان‌ هدف‌ و ایده‌آلی‌ را كه‌ برای‌ پسران‌ جوان‌ در نظر می‌گیریم‌ معمول‌ داریم.»
شعارهای‌ آزادی‌ و همسانی، نباید این‌ رسالت‌ مهم‌ را لرزان‌ و سست‌ كند و آرمان‌ والای‌ مادری‌ را در تیرگی‌ فرو برد. همهٔ‌ نگرانیها از آینده‌ تمدن‌ بشری‌ در نظر اندیشمندان‌ واقعگرا، بیشتر متوجه‌ مسائل‌ خانواده‌ و نقش‌ اصولی‌ است‌ كه‌ زنان‌ باید برعهده‌ داشته‌ باشند تا خانواده‌ گسیخته‌ نگردد و زنان‌ با تمام‌ وجود، به‌ سكان‌داری‌ آن‌ بپردازند و مبادا كه‌ زنان‌ در میدان‌ كارهای‌ مردانه‌ گام‌ بگذارند و رسالت‌ اصلی‌ خویش‌ و نقش‌ زندگی‌ساز خویش‌ را فراموش‌ كنند، رسالت‌ و نقشی‌ بسیار بالاتر از كارهای‌ مردانه‌ و تقلید از جنس‌ مذكر.
«... هنگامیكه‌ از آزادی‌ تبلیغ‌ می‌كنند، بدانند كه‌ مرد ناقص‌ شدن‌ كاری‌ نیست، بلكه‌ مهم‌ زن‌ كامل‌ بودن‌ است....اگر امروز طبیعت‌ در حفظ‌ خانواده‌ و كودك‌ نانتوان‌ به‌ نظر می‌رسد، برای‌ آن‌ است‌ كه‌ زن‌ مدتی‌ طبیعت‌ را از یاد برده‌ است‌ و شكست‌ طبیعت‌ همیشگی‌ نیست.»(۲۶)
‌‌دكتر فاطمهٔ‌ فكور
‌پی‌نوشت‌ها :
۱- سورهٔ‌ توبه‌ ۹/۷۱.
۲- سورهٔ‌ ممتحنه‌ ۶۰/۱۲.
۳- مجمع‌ البیان‌ ۹/۲۷۶.
۴- سورهٔ‌ ممتحنه‌ ۶۰/۱۰.
۵- مجمع‌البیان‌ ۹/۲۷۳. و مجمع‌الفائدهٔ‌ و البرهان‌ فی‌شرح‌ ارشاد الاذهان‌ ۲/۱۵ وسائل‌ ۱۸/۱۰۰.
۶- تفسیر عیاشی‌ ۱/۶۵؛ عصر زندگی‌ /۷۵.
۷- عصر زندگی‌ / ۱۰۴: به‌ نقل‌ از وز در منتخب‌ الاثر»/ ۴۵۸.
۸-وسائل‌ ۱۸/۱۰۰
۹- وسائل‌ الشیعه‌ ۱۸/۹۶.
۱۰- كافی‌ ۷/۴۰۷
۱۱- وسائل‌ ۱۸/۵۲۸ - تهذیب‌ ۱۰/۱۵۰.
۱۲- مجمع‌ البحرین‌ ۲/۲۲۴؛ چاپ‌ دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی.
۱۳- الحیاهٔ‌ ۱/۷۰؛ با گردانیدهٔ‌ فارسی.
۱۴- كفایه‌ الاصول، جلد ۱"مباحث‌امر".
۱۵- لذات‌ فلسفه/۱۵۸، ویل‌ دورانث‌
۱۶- شوك‌ آینده/۲۴۹-۱۳۹؛ الوین‌ تافلر.
۱۷- موج‌ سوم/۲۸۹ و ۳۹۶؛ الوین‌ تافلر.
۱۸- شوك‌ آینده/۲۴۰؛ الیون‌ تافلر.
۱۹- شوك‌ آینده/ ۲۵۸ و ۲۵۹؛ الوین‌ تافلر.
۲۰- شوك‌ آینده‌ / ۲۵۸ و ۲۵۹؛ الوین‌ تافلر.
۲۱- به‌ سوی‌ تمدن‌ جدید / ۱۲ - ۱۳؛ الوین‌ تافلر
۲۲- لذات‌ فلسفه‌ / ۱۴۹.
۲۳- سوره‌ روم‌ ۳۰/۲۱
۲۴- لذات‌ فلسفه‌ / ۲۴۷.
۲۵- انسان‌ موجود ناشناخته/ ۳۱۴ و ۱۰۳.
۲۶- لذات‌ فلسفه‌ / ۱۵۴ و ۱۴۹.
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس


همچنین مشاهده کنید