چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سیمای زن در خطاب‏های قرآن


سیمای زن در خطاب‏های قرآن
موج سوم فمنیسم تحت تأثیر اندیشه‏های پست مدرن، علم را به ساختار زبانی و در نهایت، به عنصر جنسیت ارجاع می‏دهد و معتقد است كه غلبه مرد، علم و همچنین زبانی مردانه به دنبال آورده است. بر اساس این دیدگاه، قرآن نیز كه به زبان عربی نازل شده است، هویتی مذكر دارد.
اما واقع آن است كه قرآن عنصر جنسیت را در حقیقت انسانی دخیل نمی‏داند و بسیاری از خطاب‏های قرآنی متوجه حقیقت انسانی‏اند. اما حتی در مواردی كه از نظر محاورات عام زبان عربی، خطاب با ضمیر مذكر بیان شده، بیان قرآن به گونه‏ای است كه ظهور كلام را متوجه حقیقت انسانی می‏كند.
موج سوم فمنیسم به عنوان یك جریان معرفتی پست‏مدرن، پیامد تزلزلی است كه در بنیان‏های معرفتی نوین از دهه‏های پایانی قرن بیستم پیش آمد. اندیشه‏های پست مدرن روشنگری را، كه از ویژگی‏های تفكر نوین شمرده می‏شد، مورد تردید قرار دادند. پست مدرن‏ها حكایت و كشف از واقع را به طور كلی، منكر می‏شوند و معرفت آدمی را به ساحت‏های دیگر وجود انسان تقلیل می‏دهند.
فمنیست‏ها هم بر همین اساس، شناخت و معرفت آدمی را به عنصر «جنسیت» ارجاع می‏دهند و معتقدند: غلبه مرد، معرفت و همچنین زبانی مردانه به دنبال آورده است. از نظر آنان، زبان‏های رایج و از جمله عربی و انگلیسی، خصلتی مردانه دارند. كسانی كه متأثر از دیدگاه‏های فمنیستی هستند قرآن را نیز، كه به زبان عربی نازل شده، از قاعده مزبور مستثنا ندانسته و زبان قرآن را زبانی مردانه خوانده‏اند. اینان خطاب‏های قرآن را شاهد بر مدّعای خود ذكر كرده‏اند.
حضور تذكیر و تأنیث در ضمایر و افعال زبان‏هایی همچون عربی و انگلیسی زمینه توهّم مزبور را برای مردانه بودن این زبان‏ها به وجود آورده است و این توهّم اگر درست هم باشد، مانع از آن نمی‏شود كه در قالب یكی از این زبان‏ها، خطاب و بیانی شكل گیرد كه ناظر به اصل انسانیت بوده یا آنكه مبنا و هویّتی زنانه داشته باشد و شاهد این مدّعا آثار فمنیست‏هایی است كه با زبان انگلیسی رایج و با ادبیات انگلیسی، مفاهیم فمنیستی خود را منتقل كرده و می‏كنند.
آنچه در این مقاله آمده بیان این حقیقت است كه قرآن عنصر «جنسیت» را در حقیقت انسانی دخیل نمی‏داند و بسیاری از خطاب‏های قرآن متوجه حقیقت انسانی است؛ حقیقتی كه زن بودن و یا مرد بودن مقوّم آن نیست. مقاله این حقیقت را اثبات كرده كه حتی در مواردی كه از نظر محاورات عام زبان عربی، خطاب‏ها با ضمیر مذكر بیان شده‏اند، بیان قرآن به گونه‏ای است كه ظهور كلام را متوجه حقیقت انسان می‏گرداند و الزامات ادبی مانع از انتقال صریح مفاهیم انسانی آن نمی‏شوند.
این مقاله در حقیقت، بازنویسی مجدّد بخشی از كتاب زن در آینه جمال و جلال آیهٔ‏اللّه عبداللّه جوادی آملی است كه اینك با عنوان خطاب‏های قرآن ارائه می‏شود.
● درآمد بحث
خطاب‏های عام قرآن را به سه دسته می‏توان تقسیم كرد:
▪ اول. خطاب‏هایی كه با الفاظی بیان می‏شوند كه اختصاص به صنف خاصی ندارند؛ مانند آیاتی كه در آن‏ها از «ناس» و یا «انسان» سخن گفته می‏شود، و یا از لفظ «مَن» به معنای «كسی كه» استفاده می‏شود. این دسته از الفاظ شامل همه مردان و زنان می‏شود و به صنف خاصی اختصاص ندارد.
▪ دوم. خطاب‏هایی كه در آن‏ها از جمع مذكر سالم و مانند آن استفاده می‏شود. در این خطاب‏ها، اغلب از اوصافی یاد می‏شود كه در خود وصف و موصوف آن‏ها، جنسیت دخالتی ندارد و یا از معنایی خبر می‏دهند كه اختصاصی به صنف خاصی ندارد؛ مثل «كَما اَرسَلنا فیكم رَسوُلاً مِنكم یَتلُوا علیكم آیاتِنا و یُزكّیكُم و یُعلّمُكم الكتابَ و الحكمهَٔ و یُعلّمكُم ما لم تَكونوا تَعلمونَ»(بقره: ۱۵۱)؛ او كسی است كه در میان شما پیامبری از خودتان فرستاد تا نشانه‏های ما را بر شما بخواند و شما را پاكیزه سازد و كتاب و حكمت به شما بیاموزد و آنچه را نمی‏دانستید به شما بیاموزاند. در این آیه، از كسانی سخن گفته می‏شود كه رسالت و پیامبری به قصد هدایت آنان است. و البته رسالت متوجه همه انسان‏هاست، ولی در آیه از ضمیر جمع مذكر سالم «كُم» استفاده شده است. استفاده از ضمیر مذكر در این موارد، مطابق عرف گفت‏وگو و محاوره است، و فرهنگ محاوره نیز از این خطاب‏ها تا هنگامی كه دلیلی خاص نباشد، معنای عام را می‏فهمد. این‏گونه خطاب‏ها نظیر استفاده از «مردم» در فارسی است، وقتی گفته می‏شود: مردم رأی دادند و یا مردم قیام كردند. در این صورت، مراد تنها مردان نیستند، بلكه مراد همه افراد می‏باشند.
▪ سوم. خطاب‏هایی كه در آن‏ها به ظهور و شمول عرفی ضمایر جمع مذكر نسبت به همه مردان و زنان اكتفا شده و علاوه بر آن، به شمول خطاب نسبت به هر دو گروه زنان و مردان با الفاظ جداگانه تصریح شده و یا آنكه هر یك از دو گروه مردان و زنان به تفصیل بیان گردیده‏اند.
در خطاب‏های نوع سوم، تصریح به شمول پیام نسبت به همه مردان و زنان اغلب برای دفع برخی از شبهات است، وگرنه در فرهنگ محاوره، خطاب بدون نیاز به تصریح، شامل همه افراد می‏شود و نیازی به تصریح ندارد.
تصریحات قرآنی در خطاب‏های نوع سوم، اغلب برای رفع افكار جاهلی قبل از اسلام هستند؛ آنان در فرهنگ جاهلی بین مرد و زن فرق می‏گذاردند و بسیاری از فضایل را مختص مردان می‏دانستند و زن را با دیده تحقیر و در حكم وسیله‏ای برای ارضای شهوت می‏دیدند. قرآن كریم با بیان معنوی بودن فضایل و رذایل، افتخارات دنیوی و طبیعی را نفی نموده، تفاوت‏هایی را كه به جنسیت، نژاد و مانند آن بازگردند، با الفاظ صریح نفی كرده است.
در برخی از آیات با صراحت و تأكید لفظی، به نفی دخالت جنسیت می‏پردازد؛ مانند: «اِنّی لا أُضیعُ عَملَ عاملٍ مِنكم مِن ذَكَرٍ أو اُنثی» (آل عمران: ۱۹۵)؛ من كار هیچ صاحب‏كاری از شما را ضایع نمی‏كنم، اعم از اینكه انجام دهنده زن باشد یا مرد.
آیه درباره مهاجران صدر اسلام است و هنگامی نازل شده كه علی بن ابی طالب علیه‏السلام همراه تعدادی از بانوان از مكّه به سوی مدینه هجرت نمود. پس شأن نزول آیه مختص مردان نیست و آیه درباره جمعی از مردان و زنان است. قسمت اول آیه لفظ «عامل» و ضمیر «كُم» مطابق عرف محاوره، مذكر است. فرهنگ گفت‏وگو به همراه شأن نزول آیه كافی است بر اینكه عموم و شمول آیه را نسبت به مردان و زنان بیان كند. با این همه، در پایان آیه با تأكید لفظی گفته شده است: زن و مرد بودن در مسئله دخالتی ندارد. این تأكید نشان می‏دهد كه مذكر بودن عبارت‏های قسمت اول به هیچ وجه، در پیام آیه دخیل نیست و استفاده از آن عبارات به دلیل خصوصیات لفظ در زبان است. البته عرف گفت‏وگو خود متوجه این حقیقت هست و تأكید لفظی برای بیان همان چیزی نیست كه عرف آن را می‏فهمد، بلكه برای دفع آن توهّم جاهلی است كه پاداش دادن الهی را مختص مردان می‏داند. قرآن كریم برای دفع این توهّم، پس از بیان مطلب بر دخالت نداشتن عنصر جنسیت تأكید و تصریح لفظی كرده است.
نمونه دیگر آیه ۷۹ سوره مباركه نحل است كه می‏فرماید: «مَن عَمِلَ صالحا مِن ذَكَرٍ اَو اُنثی و هُو مؤمنٌ فَلَنُحیِیَنّهُ حیاهًٔ طیّبهًٔ»؛ هر كس عمل صالحی انجام دهد، اعم از آنكه مرد یا زن باشد در حالی كه مؤمن است، پس خدای تعالی او را به حیاتی پاك زنده می‏گرداند. در این آیه نیز چهار لفظ «عمل»، «صالح»، «هو» و «مؤمن» مطابق فرهنگ گفت‏وگو با الفاظ مذكر آمده‏اند. خداوند سبحان در سخن مزبور، برای دفع توهّم مورد نظر بر دخالت نداشتن جنسیت در مسئله تصریح كرده است.
تصریحات و تأكیدات یاد شده نشان می‏دهند كه كاربرد ضمیر مذكر در مواردی از این قبیل، پیام خاصی به دنبال ندارد، و در موارد دیگر نیز كه عبارات بدون تصریح و به تبع زبان محاوره به لفظ مذكر بیان شده، در مقام اختصاص حكم به مردان نیست؛ مثلاً، در حدیث: «طَلبُ العلمِ فریضهٌٔ علی كُلِّ مسلمٍ»(۲) به واجب بودن كسب دانش بر هر مسلمان حكم شده است و عبارت گرچه در زبان عربی به لفظ مذكر «مسلم» بیان شده، ولی به این معنا نیست كه كسب دانش بر غیر مرد مسلمان لازم نیست.
قرآن كریم با اعتماد به فرهنگ محاوره، در برخی موارد نیز ارزش‏ها و فضایل را با سیاق واحد و با الفاظ مذكر بیان كرده است؛ مانند: «اَلّذینَ یَقولُونَ رَبّنا اِنّنا آمَنّا فاَغفرلَنا ذُنُوبَنا و قِنا عَذابَ النارِ الصّابِرینَ والصّادِقینَ و القانِتینَ والمُنفقینَ و المُستغفرینَ بِالاسحارِ»(آل عمران: ۱۶ـ۱۷)؛ كسانی كه می‏گویند: پروردگارا، ما ایمان آوردیم. پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگهدار؛ آن‏ها كه صابر و صادق و قانت و انفاق‏كننده هستند و در سحرها استغفار می‏كنند. در این آیات، با آنكه الفاظ به صورت مذكر آمده‏اند، در مقام اختصاص دادن اوصاف به مردان نمی‏باشند.
شاهد این ادعا آیات دیگری است كه همین اوصاف را با تفصیل با دو صفت الفاظ مذكر و مؤنث بیان كرده‏اند: «اِنّ المُسلمینَ والمُسلماتِ والمُؤمنینَ والمُؤمناتِ والقانتینَ والقانتاتِ والصّادقینَ والصّادقاتِ و الصّابرینَ و الصّابراتِ والخاشعینَ والخاشعاتِ والمُتصدّقینَ والمُتصدّقاتِ والصّائمینَ والصّائماتِ والحافظینَ فُروجَهم والحافظاتِ والذّاكرینَ اللّهَ كثیرا والذّاكراتِ اَعدَّاللُّه لهم مغفرهًٔ و اجرا عظیما» (احزاب: ۳۵)؛ به درستی كه مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شكیبا و زنان شكیبا و مردان خاشع و زنان خاشع و مردان بخشنده و زنان بخشنده و مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار و مردانی كه عفّت را نگه دارند و زنان عفیف و مردانی كه بسیار یاد خدا می‏كنند و زنانی كه بسیار یاد خدا می‏كنند، خداوند برای آنان آمرزش و پاداشی عظیم قرار داده است.
در آیه مزبور، با آنكه بسیاری از صفات با تفصیل، به مردان و زنان نسبت داده شده است، در پایان آیه، با استفاده از ضمیر مذكر «كُم» می‏فرماید: خداوند برای آنان آمرزش و اجر عظیم قرار داده است. با آنكه ضمیر مذكر است، مرجع آن مردان و زنان هستند، و این نشان می‏دهد كه استفاده از ضمیر مذكر در این موارد، برای اعم از مرد و زن است و كاربرد آن مطابق زبان گفت‏وگو است. توجه نداشتن به زبان گفت‏وگو این توهّم را به دنبال می‏آورد كه قرآن كریم در برخی فضایل، زنان را تابع مردان قرار داده است؛ مثلاً، در آیه «صَدَقت بِكَلماتِ رَبِّها و كُتُبه و كانت مِن القانتینَ» (تحریم: ۱۲)، درباره حضرت مریم علیهاالسلام می‏فرماید: او كلمات پروردگارش را تصدیق كرد و از عبادت پیشگان بود. كلمه «قانتین» در پایان آیه، به معنای عبادت پیشه و اهل قنوت و خشوع و خضوع در برابر خداوند است و این كلمه در آیه به لفظ مذكر به كار رفته.
مذكر بودن «قانتین» در این آیه، به این دلیل نیست كه خدای تعالی مردان قانت را به عنوان اصل در نظر گرفته و حضرت مریم علیهاالسلام را به آنان ملحق كرده، بلكه تنها به لحاظ عرف گفت‏وگو است و مراد از آن تنها مردان قانت نیست و همه را شامل می‏شود.
در مقابل نیز هر گاه سخن از رذایل و تبه‏كاری‏ها مطرح می‏شود، اگر از ضمیر مذكر استفاده می‏گردد به این معنا نیست كه مردان در رذایل اصل هستند و زنان تابع آنان هستند؛ مثلاً، در سوره یوسف به زلیخا گفته می‏شود: «واستغفری لِذنبكِ اِنَّكِ كنتِ مِن الخاطِئینَ» (یوسف: ۲۹)؛ از گناه خود استغفار كن. به درستی كه تو از خطاكاران بوده‏ای. «خاطئین» در این آیه، به صورت جمع مذكر به كار برده شده است. این استعمال تنها مطابق فرهنگ محاوره است و مراد از آن تنها مردان خطاكار نیست، بلكه همه خطاكاران اعم از مرد و زن می‏باشد. رواج این فرهنگ در گفت‏وگو و محاورات عمومی موجب می‏شود تا هر گاه كلام و عبارتی به صورت مذكر به كار برده شد تا هنگامی كه قرینه‏ای خاص نباشد، از آن كلام معنایی عام فهمیده شود.
قرآن كریم با بیانی صریح، جنسیت و نژاد را از مدار فضایل و رذایل انسانی خارج می‏گرداند و تقوای الهی را محور اصلی برای شناخت فضایل و رذایل معرفی كرده، می‏فرماید: «یَا اَیُّها النّاسُ اِنّا خَلقناكُم مِن ذَكَرٍ و اُنثی و جَعَلناكم شُعوبا و قَبائِلَ لِتَعارفُوا اِنّ اَكرمَكم عِندَ اللّهِ اَتقیكم» (حجرات: ۱۳)؛ ای آدمیان، شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را شعبه‏ها و قبیله‏ها گرداندیم تا همدیگر را بشناسید. گرامی‏ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.
آدمیان از خاك آفریده شده‏اند و در پیدایش آنان، زن و مرد، هر دو دخیل هستند. جنسیت مربوط به نظام طبیعی و دنیوی است و امور طبیعی در حد ذات خود، موجب فخر و یا وهن نیستند. نژاد و زبان نیز امری دنیوی است و شناسنامه طبیعی افراد را تشكیل می‏دهند. حقیقت و جای آدمی شرقی یا غربی نیست، كرامت و برتری افراد به قرب و نزدیكی آنان به خداوند است و میزان و معیار آن تقواست.
حمید پارسانیا(۱)
۱. مدرس برجسته فلسفه و عرفان اسلامی در حوزه و دانشگاه.
۲. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۷۱، روایت ۲۳، باب ۱.
منبع : مجله بانوان