شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مروری بر پیام های امیدبخش قوم یونس


مروری بر پیام های امیدبخش قوم یونس
شرح حال حضرت یونس علیه السلام و قوم او دارای نکات آموزنده ای است که چنانچه به خوبی مورد توجه قرار گیرد می تواند جهان بینی فرد را اصلاح نماید و مسیر حرکت او را اصلاح کند واز این جهت بسیار امیدبخش است .
قوم یونس تنها قومی در طول تاریخ بوده اند که با دخالت یک « عالم مردمی » توانسته اند بعد از تقاضای نزول عذاب توسط پیامبر خود و موافقت خداوند با آن با بازگشت خالص و سریع گروهی عذاب را از جامعه خود برطرف نمایند.
یکی از نتایج این شرح حال این است که در تبلیغ دین الهی از هدایت هیچ کس با هر درجه از سقوط نباید ناامید بود زیرا امکان تغییر جهت ناگهانی سریع و گسترده وجود دارد.
هم اکنون نیز زمینه های وسیعی برای پذیرش دین خالص الهی در جهان وجود دارد; انسان های موحد باید حداکثر کوشش خود را برای استفاده از این گرایش ها به منظور دعوت مردم به رشد و سعادت ابدی انجام دهند.
حاصل بررسی شرح حال یونس علیه السلام و قوم او دارای نکات آموزنده ای است که چنانچه به خوبی مورد توجه قرار گیرد می تواند جهان بینی فرد را اصلاح نموده و مسیر حرکت او را عوض کند و بسیار امیدبخش است که بدانیم چنین تحولاتی ممکن است .
امام باقر(ع ) به نقل از علی (ع ) این شرح حال را بیان می کند : جبرئیل به پیامبر(ص ) خبر داد که یونس در ۳۰ سالگی به پیامبری مبعوث شد . او نسبت به قوم خود کم صبر و کم مدارا بود . او قوم خود را به مدت ۳۳ سال به ایمان به خدا دعوت کرد و جز دو نفر به نام های « روبیل » و « تنوخا » ایمان نیاوردند. روبیل از خانواده علم و نبوت و حکمت بود و پیش از مبعوث شدن یونس (ع ) به پیامبری با او دوست بود. از طرف دیگر « تنوخا » فردی مستضعف و عابد و زاهد بود که در عبادت کوشش بسیار داشت ولی از علم و حکمت بی بهره بود. « روبیل » رمه ای داشت که از طریق دام پروری امور خود را می گذرانید و « تنوخا » هیزم شکن بود و از این طریق زندگی می کرد.
« روبیل » به علت برخورداری از دانش و دوستی قدیمی موقعیت ممتازتری نسبت به « تنوخا » در نزد یونس داشت . هنگامی که یونس مشاهده کرد که قوم او دعوتش را اجابت نمی کنند و ایمان نمی آورند دلتنگ شد و احساس کم صبری کرد وبه خداوند شکایت برد. در بین شکایت های خود گفت :
« خدایا تو مرا در ۳۰ سالگی به قوم خود مبعوث فرمودی ; در طول ۳۳ سال من آن ها را به ایمان به تو و پذیرش رسالت خود خواندم و از عذاب و خشم تو آن ها را ترسانیدم ولی آن ها مرا تکذیب کردند و نبوت مرا انکار کردند و به رسالت من بی اعتنایی نمودند. مرا تهدید کردند و حتی ترسیدم که مرا بکشند. عذاب خود را بر آن ها نازل کن زیرا آن ها ایمان نمی آورند.
خداوند متعال به او وحی کرد : « ای یونس ! در بین آن ها زن حامله و جنین و کودک و مردان پیر و زنان ضعیف و انسان های مستضعف بیچاره وجود دارند. خردسالان را به گناه بزرگسالان قوم تو عذاب نمی کنم .
ای یونس ! آن ها بندگان و خلق من و تحت تکفل من هستند. دوست دارم با آن ها با رفق و مدارا کنم . تو هم با آن ها مدارا کن و منتظر بازگشت آن ها باش . من تو را برای آن مبعوث کردم که آن ها را در برگیری با رحمت قابل لمس با آن ها مهربانی کنی با دلسوزی پیامبری با آن ها مدارا کنی و با بزرگواری و خرد رسالت صبر پیشه سازی و مانند پزشک درمانگر باشی که به رموز درمان آگاه است . حالا تو از میان آن ها خارج شده ای و دل های آنان را با مدارا به کار نگرفتی و با سیاست پیامبران اقدام نکردی . بعد به علت کمی صبر خود به آن ها بدگمان شدی و تقاضای عذاب نمودی . صبر بنده ام نوح نسبت به قوم خود از تو بیشتر بود. بهتر معاشرت می کرد و مدارای بیشتری داشت و عذر مردم را بیشتر می پذیرفت . در نتیجه هنگامی که خشمگین شد من هم غضب کردم و هنگامی که مرا خواند اجابت نمودم . »
یونس گفت : « خدایا من به خاطر تو بر آن ها خشم آوردم و تنها پس از آن که تو را به خشم آوردند; بر علیه آن ها دعا کردم . به عزت تو سوگند که هرگز با مهربانی به سوی آن ها برنخواهم گشت و بعد از کفر آن ها و تکذیب من و انکار نبوت من چون اندرزگوی مهربان با آن ها رو به رو نخواهم شد. عذاب خود را بر آن ها نازل کن ; زیرا هرگز ایمان نخواهند آورد. »
خداوند فرمود : « ای یونس ! آن ها صدهزار یابیشتر از خلق من هستند; شهرهای مرا آبادان می کنند. بندگان مرا به وجود می آورند به علت آگاهی من بر آن چه نسبت به آن ها و تو می دانم دوست دارم با آن ها مدارا کنم زیرا ارزیابی و تدبیر من با علم و ارزیابی تو متفاوت است . تو پیامبر و من رب حکیم هستم .
ای یونس ! علم من نسبت به آن ها در باطن و غیب است که کسی پایان آن را نمی داند و علم تو ظاهر را می بیند و نه باطن را.
ای یونس ! درخواست تو را در مورد نازل کردن عذاب پذیرفتم ولی این کار موجب افزایش حظ تو در نزد من نخواهد شد و موقعیت تو را بهتر نخواهد کرد. عذاب بعد از طلوع خورشید روز چهارشنبه نیمه ماه شوال برای آن ها خواهد آمد. به آن ها اطلاع بده . »
یونس به راه خود رفت و خبر نازل شدن عذاب او را ناراحت نکرد و نمی دانست پایان کار او چگونه خواهد بود یونس به نزد « تنوخا » رفت و از وحی الهی در مورد نزول عذاب او را آگاه ساخت و به او گفت بیا با هم برویم تا آن ها را در مورد وحی راجع به نزول عذاب آگاه سازم .
« تنوخا » گفت : آن ها را در غفلت و معصیت خود رها ساز تا خداوند آن ها را عذاب کند. یونس در این حال گفت بیا نزد « روبیل » برویم و چون او مردی دانشمند و حکیم و از خاندان نبوت است با او مشورت کنیم . با هم به نزد او رفتند و یونس او را از وحی الهی در مورد نزول عذاب بعد از طلوع آفتاب روز چهارشنبه نیمه ماه شوال آگاه ساخت . از او پرسید : نظر تو در مورد آگاه ساختن آن ها از این موضوع چیست
روبیل گفت : به عنوان یک پیامبر کریم و نبی حکیم نزد پروردگار خود برو و از او بخواه عذاب را از آن ها برگرداند. زیرا او از عذاب آن ها بی نیاز است و مدارای با بندگان خود را دوست دارد. این کار برای تو هم ضرری ندارد و برای موقعیت تو نیز اثری بدی نمی گذارد. شاید بعد از آن چه از قوم خود بعد از کفر و انکار دیدی روزی ایمان بیاورند. پس صبر پیشه کن و با آن ها مدارا کن . در این هنگام « تنوخا » گفت :
ای « روبیل » وای بر تو نسبت به آن چه درمورد یونس و کار او با وجود کفر آن ها به خدا و انکار و تکذیب آن ها به پیامبر او بیان داشتی ; در حالی که او را از محل سکونت خود اخراج کردند و برای سنگسار او کوشش کردند.
روبیل به تنوخا گفت : تو ساکت باش زیرا تو فرد عابدی هستی و علمی نداری . پس رو به یونس کرد و گفت : ای یونس آیا هنگامی که عذاب نازل می شود همه آن ها از بین می روند و یا بعضی از آن ها
یونس پاسخ داد که من درخواست نمودم که همه هلاک شوند. من در حال حاضر هیچ گونه ترحمی نسبت به آن ها ندارم تا به نزد خدا برگردم و از او بخواهم که عذاب از آن ها برگرداند.
روبیل گفت : ای یونس ! آیا می دانی اگر عذاب به آن ها نازل شود و آن را حس کنند; ممکن است توبه کنند وخداوند چون ارحم الراحمین است به آن ها رحمت آرد و عذاب را بعد از آن که تو اعلام کرده ای روز چهارشنبه نازل خواهد شد از آن ها دفع نماید و در نتیجه نزد آن ها دروغ گو جلوه کنی
تنوخا گفت : وای بر تو ای روبیل ! حرف بزرگی زدی . پیامبر خدا به تو خبر می دهد که خداوند به او وحی کرده است که به آن ها عذاب نازل خواهد کرد و تو در آن و کلام رسول خدا شک می کنی برو که اعمال تو باطل شد!
روبیل به تنوخا گفت : رای تو فاسد است و روی به یونس کرد و گفت : وحی و امر از جانب خدا در مورد عذاب آن ها نازل شده است و کلام او حق است ; فکر می کنی اگر این کار تحقق یابد و همه قوم هلاک شوند و شهر آن ها خراب گردد آیا خدا نام تو را از پیامبری محو نمی کند و رسالت تو باطل نمی گردد در این صورت مانند بعضی افراد ضعیف خواهی بود و به دست تو صد هزار از مردم از بین رفته اند.
یونس از پذیرش سفارش روبیل سر باز زد و با تنوخا به نزد قوم رفتند و به آن ها خبر داد که عذاب الهی بعد از طلوع خورشید روز چهارشنبه نیمه شوال نازل خواهد شد. آن ها حرف او را قبول نکردند و تکذیب نمودند و با درشتی او را از شهر اخراج نمودند.
یونس و تنوخا از شهر خارج شدند ولی خیلی دور نرفتند و منتظر عذاب ماندند. روبیل با قوم خود ماند تا ماه شوال رسید و در حالی که به کوهی بالا رفته بود صدایش را تا می توانست بلند کرد و گفت :
« من روبیل دوست شما هستم . در راه (انجام فرمان ) خدا نسبت به شما مهربانم . شما عذاب الهی را انکار کردید و حال ماه شوال رسید. یونس پیامبر به شما خبر داد که خدا به او وحی کرده است که بعد از طلوع خورشید روز چهارشنبه نیمه شوال عذاب نازل خواهد شد و خداوند هرگز از وعده خود به پیامبرش تخلف نخواهد کرد. حالا ببینید چه کار می خواهید بکنید »
حرف های روبیل آن ها را ترسان کرد و به ذهن آن ها رسید که ممکن است عذاب الهی تحقق یابد و با شتاب نزد روبیل رفتند و گفتند :
« ای روبیل نظر تو در مورد ما چیست زیرا تو مردی دانشمند و حکیمی و همواره نسبت به ما دل سوزی و مهربانی داشته ای و ما از آن چه با یونس گفتی آگاهی یافتیم . حال ما را امر کن و نظر خود را به ما بگو. »
روبیل گفت : « نظر من این است که منتظربمانید و توجه داشته باشید تا روز چهارشنبه نیمه ماه فرا رسد. در این روز کودکان را از مادران جدا کنید وآن ها در دره پایین ترین قسمت کوه قرار گیرند. زنان هم در دامنه کوه بایستند و همه این کارها باید قبل از طلوع خورشید باشد. بزرگ و کوچک همه صدای خود را به گریه بلند کنید و به درگاه خدا تضرع و توبه و استغفار نمایید. سرهای خود را به سوی آسمان بلند کنید و بگویید :
خداوندا ما به خود ظلم کردیم و پیامبر تو را تکذیب نمودیم (حالا) از گناهان خود توبه می کنیم و اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی از زیان کاران خواهیم بود. خدایا! توبه ما را قبول کن و به ما رحم کن یا ارحم الراحمین . هیچ گاه از گریه و فریاد تضرع و توبه به درگاه خدا خسته نشوید تا خورشید غروب کند یا قبل از غروب خورشید عذاب از شما برداشته شود. »
همه قوم به اتفاق تصمیم گرفتند دستورالعمل روبیل را پیاده کنند. روز چهارشنبه که منتظر عذاب بودند فرا رسید روبیل از بین ها رفت که فریاد آن ها را بشنود و اگر عذاب آمد ببیند.
به هنگام طلوع فجر مردم دستورالعمل راپیاده کردند و در طلوع خورشید بادی زرد تیره با سرعت زیاد پدید آمد که خود دارای صدایی شدید بود و به هر چیز هم که برخورد می کرد صدایی مهیب به وجود می آورد. وقتی قوم این پدیده را مشاهده کردند همگی با تضرع و گریه به صورت بلند فریاد کشیدند و توبه و استغفار نمودند. کودکان نیز فریاد می کشیدند و مادران خود را می خواستند. بچه های حیوانات فریاد می کشیدند و پستان و آغوش مادر طلب می کردند. حیوانات فریاد می کردند و دنبال چراگاه خود بودند. در تمام این مدت یونس و تنوخا فریاد آن ها را می شنیدند و از خداوند شدید شدن عذاب را می خواستند. روبیل هم در محل خود صدا و فریاد آن ها را می شنید و برای از بین رفتن عذاب دعا می کرد!
بعد از زوال خورشید درهای آسمان باز شد. خداوند بخشنده مهربان خشم خود را از آنان برگرفت دعای آن ها مستجاب کرد توبه آن ها را پذیرفت و از لغزش آن ها درگذشت .
خداوند به اسرافیل وحی فرمود که به سوی قوم یونس فرود آی . زیرا آن ها با تضرع و زاری به سوی من بازگشته اند و در حال استغفار هستند. توبه آن ها را پذیرفتم و آن ها را مورد رحمت قرار دادم . من خدای توبه پذیر و رحیم هستم و با سرعت توبه بندگان بازگشت کننده به سوی خود را می پذیرم . بنده و رسول من یونس برای قوم خود تقاضای عذاب نمود و من پروردگار جهانم و از هر کس به وفای به عهده شایسته ترم و برای آن ها عذاب فرستادم . ولی یونس به هنگام تقاضای عذاب برای قوم از بین رفتن آن ها را درخواست نکرد. به سوی آن ها فرود آی و عذاب از آن ها برگیر. زیرا عذاب به آن ها نازل شده است .
اسرافیل گفت خدایا عذاب تو تا شانه های آن ها رسیده است و نزدیک است که هلاک شوند و من فکر می کنم به سرزمین ها آنها وارد شده است . من عذاب را به کجا برگردانم
خداوند فرمود : نه چنین نیست ! من به فرشتگانم دستور دادم که عذاب را از آن ها برگیرند تا دستور و اراده من به آن ها ابلاغ شود.
ای اسرافیل ! تو به سوی آن ها فرود آی و عذاب از آن ها برگیر و آن را به سمت سرچشمه ها و مجاری سیل در (کنار) کوه های بزرگ آن جا هدایت کن . عذاب را رام و نرم کن تا به صورت آهن جامد منعقد گردد.
اسرافیل فرود آمد و بال های خود را پهن نمود و عذاب را در جهت عکس سوق داد تا به کوهی که خداوند فرموده بود اصابت کرد.
قوم یونس وقتی مشاهده کردند که عذاب از آن ها برداشته شده است از سر کوه پایین آمدند و به منازل خود رفتند و کودکان زنان و اموال خود را در بر گرفتند و خدا را به جهت برداشتن عذاب از آن ها سپاس گفتند.
یونس و تنوخا در محلی که بودند چون صدای مردم خاموش شده بود هیچ شکی نداشتند که عذاب به آن ها وارد شده است و همگی از بین رفته اند. بعد از طلوع خورشید در روز بعد به سمت شهر به راه افتادند تا ببینند بر سر آن قوم چه آمده است
وقتی به مردم نزدیک شدند نگهبانان هیزم شکنان و زارعان را مشاهده کردند که گویی به استقبال آن ها آمده اند ومردم شهر را آرام یافتند. یونس به تنوخا گفت : (حالا مردم فکر می کنند) وحی مرا تکذیب کرده است و من وعده دروغ به مردم داده ام . به عزت خداوند قسم که از این پس (به علت این که فکر می کنند وحی مرا تکذیب کرده است ) نزد آن ها آبرویی نخواهم داشت . در این حال یونس به صورت ناشناس و توجه به این که کسی او را نبیند که دروغ گو خطاب کند به سمت دریای « ایله » (حد فاصل بین حجاز و شام ) گریخت . و خداوند به این موضوع در قرآن اشاره کرده است و ذالنون (یونس ) را (به یاد آر) در آن هنگام که خشمگین به راه خود رفت (ماخذ ۱ ج ۲ ص ۲۰۲ ـ۲۰۰ ) (ماخذ ۳ ج ۲ ص ۳۲۷ ـ۳۲۱ ) .
خداوند متعال در قرآن مجید در چند سوره به مناسبت های مختلف به شرح فعل و انفعالات یونس و قوم او می پردازد. در آیات ۱۴۸ ـ۱۳۹ سوره صافات آمده است :
و یونس از رسولان (ما) است . (به خاطر آور) زمانی را که به سوی کشتی پر (ازجمعیت و بار) فرار کرد. و با آن ها قرعه افکند. (وقرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد (او را به دریا افکندند) و ماهی عظیمی او را بلعید; در حالی که مستحق سرزنش بود. و اگر او از تبسیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند. او را (رهایی بخشیدیم و) در یک سرزمین خشک خالی از گیاه افکندیم در حالی که بیمار بود. و بوته کدویی بر او رویاندیم (تا در سایه برگ های پهن و مرطوبش آرامش یابد). و او را به سوی جمعیت یک صد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم . آن ها ایمان آوردند. از این رو تا مدتی معلوم آنان را از مواهب زندگی بهره مند ساختیم .
علامه طباطبایی (رض ) در تفسیر آیات فوق می گوید : « هرچند یونس در عمل خود نافرمانی خدا را نکرد ولی این عمل شباهتی تام به فرار یک خدمتگزار از خدمت مولای خود داشت و به همین جهت خدای تعالی او را به کیفر این عمل بگرفت .
در مورد جریان قرعه کشی علامه اضافه می کند : « جریان به این قرار بود که نهنگی بر سر راه کشتی درآمد و کشتی را متلاطم کرد و چون سنگین بود خطر غرق همگی را تهدید کرد. ناگزیر شدند از کسانی که در کشتی بودند شخصی را در آب بیندازند تا نهنگ او را ببلعد و از سر راه کشتی به کناری برود. قرعه به نام یونس اصابت کرد و به ناچار او را به دهان نهنگ سپردند و نهنگ آن جناب را ببلعید. »
علامه چنین ادامه می دهد : تنها تسبیح گویی یونس موجب نجات او شد و معنای رفتار او این بود : « خدایا تو معبود بر حقی که باید به سویش توجه کرد. پس تو منزهی از آن معنایی که عمل من آن را می رسانید. پس اینک متوجه تو می شوم و تو را بری و پاک می دانم از آن چه عملم حکایت از آن می کرد و آن این بود که غیر تو هم کارسازی هست ; چون برای نجات خود به کشتی متوسل شدم و فرار کردم . حال می گویم غیر تو کسی و چیزی کارساز نیست . »
در پایان علامه طباطبایی در بحث نسبتا مفصلی نتیجه گیری می کند که به صورت زیر خلاصه می شود :
یونس وقتی خبردار شد عذابی که خبر داده بود از آن ها برداشته شده است و ظاهرا متوجه ایمان آوردن و توبه قوم نشده بود خشمناک و ناراحت پیش رفت ; و در نتیجه حالش چون کسی بود که گویا از خدا فرار می کند. بعد از بلعیده شدن توسط نهنگ یونس فهمید آزمایشی از جانب خدا در کار است و در همان تاریکی شکم ماهی فریاد کرد : « (خداوندا) جز تو معبودی نیست ; منزهی تو من از ستمکاران بودم » (ماخذ ۲ ج ۳۳ ص ۲۷۲ ـ۲۶۱ ) .
در آیات ۸۸ ـ۸۷ سوره انبیا چنین می بینیم :
وذالنون (یونس ) را یاد کن که خشمگینانه به راه خود رفت و گمان کرد هرگز بر او تنگ نمی گیریم ; (آن گاه هنگامی که در کام نهنگ فرورفت ) در دل تاریکی ندا درداد که خدایی جز تو نیست پاک و منزهی ; من از ستمکاران بودم . ما دعای او را اجابت کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و بدین سان مومنان را می رهانیم .
علامه طباطبایی (رض ) در تفسیر آیات فوق مراد از تاریکی را تاریکی دریا شکم ماهی و شب ذکر می کند و اضافه می کند که یونس از عمل خود که قوم خود را به حال خود گذاشته و بدون آن که دستوری از ناحیه خدا برسد به راه خود رفته است بیزاری می جوید. زیرا رفتار او این معنا را می داد که ممکن است به کارهای خدا اعتراض نمود و یا بر او خشم گرفت . اگرچه قصد او ظلم و معصیت نبود; ولی خداوند او را تادیب و تربیت کرد تا با گامی پاک شایسته قدم نهادن در بساط قرب الهی گردد.
علامه اضافه می کند : یونس (ع ) اگرچه به خواسته خود تصریح نکرد و تنها مسئله توحید و تنزیه خدا و اعتراف به ظلم خود را مطرح ساخت ; لیکن با این کلمات حالت درونی خود و موقعیتی را که در آن قرار داشت بیان کرد که در معنا درخواست نجات و عافیت بود. خداوند هم درخواست او را اجابت نمود و از اندوه و سختی که در آن بود نجاتش داد.
خداوند در پایان به نجات دادن هر مومنی که چون یونس روی به درگاه خدا آورد بشارت می دهد (ماخذ ۲ ج ۲۸ ص ۱۶۶ ـ۱۶۵ )
امام باقر(ع ) غضب یونس (ع ) را ناشی از اعمال قوم او می داند و امام رضا(ع ) معنای مفهوم « ظن » در آیه مزبور را یقین ذکر می کند. یعنی یونس اطمینان داشت که خداوند بر او تنگ نمی گیرد. امام صادق (ع ) دعای یونس را وسیله ای برای رفع هم و غم از همه مومنان معرفی می کند زیرا خداوند در این مورد ارشاد فرموده است . پیامبر اسلام نیز می فرماید : اسمی از اسمای خدا که هر کس بخواند اجابتش می کند همان اسمی است که یونس فرزند متی خواند. مخاطب می پرسد : آن اسم مخصوص یونس بود یا همه مسلمین رسول خدا(ص ) جواب می دهد : هم برای یونس و هم برای مومنان که اگر خدای را با آن بخوانند مستجاب می شود. مگر نشنیده ای که خدای تعالی می فرماید : و این گونه مومنان را نجات می دهیم . پس ایمان شرطی است که خدا آن را در دعای دعاکننده ذکر کرده است (ماخذ۲ ج ۲۸ ص ۱۷۰ ) .
خداوند ایمان آوردن قوم یونس را تحسین می فرماید و در آیه ۹۸ سوره یونس به صورت زیر از آن ها یاد می کند :
چرا اهل هیچ شهری (به هنگام ) ایمان نیاوردند که ایمان آن ها سود دهد جز قوم یونس ; که چون (به هنگام ) ایمان آوردند عذاب رسواگر دنیوی را از آنان برداشتیم و آنان را تا زمانی معین بهره ور ساختیم .
آیه فوق نشان می دهد قوم یونس تنها قومی در طول تاریخ بوده اند که با دخالت یک « عالم مردمی » توانسته اند بعد از تقاضای نزول عذاب توسط پیامبر خود و موافقت خداوند با آن با بازگشت خالص و سریع گروهی عذاب را از جامعه خود برطرف نمایند.
امام باقر علیه السلام به نقل از پیامبر اسلام (ص ) علت فرار یونس (ع ) از شهر خود در حالی که خشمناک بود احتمال نسبت دادن دروغ گویی به او توسط قوم خود مطرح می سازد که فکر می کرد در این صورت نمی تواند به کار خود ادامه دهد (ماخذ۳ ج ۳ ص ۴۵۳ ) . البته چنان چه اشاره شد خداوند درخواست او برای عقوبت قومش را کاملا اجابت نمود و عذاب نازل شد; ولی با توجه به بازگشت عموم مردم خداوند عذاب را از آن ها برداشت و به آن ها صدمه ای نرسید. بعد از پذیرش توبه مردم به دنبال یونس می گردیدند تا او را پیدا کنند و به او ایمان بیاورند. چنان که در آیات سوره یونس آمده است بعد از انجام آزمایش های انجام شده یونس دوباره به رسالت در قوم خود برانگیخته می شود و به امر خداوند به شهر خود می رود. بعد از رسیدن به شهر با انجام اعجازی یکی از اهالی او را می شناسد و به مردم شهر خبر می دهد و همگی به استقبال او می آیند . امام باقر(ع ) این مطالب را در تفسیر آیه ۹۸ سوره یونس ذکر می کند و اضافه می فرماید همه قوم ایمان آوردند و ایمان آن ها هم صادقانه بوده است و در نتیجه خداوند تا به هنگام مرگ آن ها را از مواهب خویش بهره مند می سازد(ماخذ۳ ج ۲ ص ۳۲۹ ) .
در آیات ۴۹ ـ۴۸ سوره قلم خداوند به پیامبر اسلام گوشزد می کند که در مقابل اذیت و آزار مردم صبر پیشه سازد و حالت مدارا با قوم خود را از دست ندهد و چنین می بینیم : پس در انتظار حکم پروردگارت شکیبایی کن و همانند صاحب ماهی (یونس ) مباش که (در تاریکی ) ندا درداد و خشم فرو خورنده بود. اگر نعمتی از جانب پروردگارش او را دستگیری نمی کرد به کرانه ای (بی آب وعلف ) افکنده شده بود و قابل ملامت بود.
علامه طباطبایی (رض ) در تفسیر آیات مزبور می گوید : خداوند در این آیه رسول خدا(ص ) را نهی می کند از این که مانند یونس در هنگام مناجات مالامال خشم باشد; می فرماید تو این طور مباش و در حقیقت او را از خشم نهی می کند. سبب خشم این است که آدمی کم حوصله باشد و برای آمدن عذاب عجله کند. معنای آیه این است که ای پیامبر در برابر قضای پروردگارت صابر باش تا از راه استدراج (مجازات تدریجی ) آن ها را هلاک سازد.
در تفسیر قسمت پایانی آیه می توان چنین نتیجه گیری کرد :
« اگر یونس علیه السلام نعمت توبه ای از پروردگارش او را درنمی یافت و مافاتش را جبران نمی کرد در بیابانی بدون سقف و گیاه افکنده می شد; در حالی که به خاطر عملی که کرده بود مذمت هم می شد. »
علامه (ره ) با اشاره به آیه ۱۴۴ سوره صافات نتیجه می گیرد :
بیرون رفتن یونس با خشم این اقتضا را داشت که تا روز قیامت در شکم ماهی بماند; و لیکن تسبیح دایمی او قبل از افتادن در شکم ماهی و بعد از آن از این اقتضا منع کرده است و تقدیر او تغییر یافته است . و این تغییر انداختن او در بیابان بوده است . هم چنین اقتضای عملش این بود که او را به صورتی زشت و مذموم بیندازد; ولی نعمتی از پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد (ماخذ۲ ج ۳۹ ص ۹۰ ـ۸۸ ) .
● نتیجه گیری :
در قرآن مجید در مورد ذکر شرح حال اقوام گذشته جنبه های زیر مورد تاکید قرار گرفته اند :
۱) ما همه این حکایات و اخبار انبیا را بر تو بیان می کنیم تا قلب تو را با آن قوی و استوار گردانیم (هود : ۱۲۰ ) .
۲) این حکایت ها را به خلق بگو باشد به فکر آیند(اعراف : ۱۷۶ ) .
۳) همانا در حکایات آنان برای خردمندان عبرت کامل خواهد بود(یوسف : ۱۱۱ ) .
۴) آن گروه که در گذشته هر کار نیک و بد کردند برای خود کردند; و شما هم هرچه کنید برای خویش خواهید کرد و شما مسئول آنان نخواهید بود(بقره : ۱۳۴ ) .
براساس رهنمودهای فوق و سایر متون اسلامی نتایج کاربردی زیر را می توان از فعل و انفعال های قوم یونس گرفت :
در هر لحظه باید از خداوند خواست تا انسان را به حال خود رها نکند.
نهایت کوشش برای افزایش ظرفیت روانی خود انجام شود; تا در نتیجه قدرت تطابق و انعطاف پذیری بیشتری فراهم آید.
ارشادهای خداوند در همه زمینه ها جدی گرفته شوند. اگر یونس ارشادهای خداوند نسبت به خویش را می پذیرفت و آمادگی مدارای بیشتری می یافت اشکال های ذکر شده به وجود نمی آمدند.
اگر انسان در مقابل آزمایش های الهی واکنش معقول و ناشی از احساس تکلیف انجام دهد مشکلات موجود موجب افزایش رشد و قرب او نزد خدای تعالی خواهد بود.
نظر مشاور صدیق باید پذیرفته شود. اگر یونس ارشادهای حکیمانه روبیل را می پذیرفت از بروز مشگل جلوگیری می شد. قوم یونس در واقع با پذیرش نظر مشورتی و ارشادی روبیل از عذاب الهی نجات یافتند.
در صورت انجام اشتباه و یا بروز مشگل تنها راه بازگشت به خدا و جبران مافات است . یقینا در صورت صادقانه بودن بازگشت لطف الهی شامل حال انسان خواهد بود.
در تبلیغ دین الهی از هیچ کس با هر درجه از سقوط نباید ناامید بود. زیرا امکان تغییر جهت ناگهانی سریع و گستره وجود دارد.
در اواخر حکومت پهلوی و اوایل شروع انقلاب اسلامی بعضی سیاستمداران زبده به علت گسترش فساد وقدرت رژیم حرکت امام خمینی (رض ) و مردم را مشت کوبیدن روی سندان می دانستند; ولی امام خمینی با شناخت صحیح از امکانات دینی مردم و توکل به خداوند راه خود را ادامه دادند و به خواست خدا پیروزی اتفاق افتاد. روبیل و امام خمینی (رض ) هر دو به حقانیت راه خود اطمینان داشتند; در نتیجه با قدرت آن را دنبال کردند و هر دو به پیروزی دست یافتند. در موارد مشابه باید از این دو الگوی تاریخ ساز استفاده کرد و معیار رفتاری مناسبی برای جوامع انسانی است . هم اکنون نیز زمینه های وسیعی برای پذیرش دین خالص الهی در جهان وجود دارند; انسان های موحد باید حداکثر کوشش خود را برای استفاده از این گرایش ها به منظور دعوت بشریت به رشد و سعادت ابدی انجام دهند.
خداوند با تشریح داستانهای قرآنی در واقع مومنین را به پیروی از این الگوهای رفتاری دعوت می کند. این یکی از رموز جاودانگی قرآن است که با اجرای این الگوهای رفتاری هر جامعه ای در هر مقطع تاریخی می تواند حتی بلای مقدر الهی را نیز از جامعه دور کند و با تغییر مشیت الهی راه نجات و رستگاری را طی کند.
چنان چه از این شرح حال و سایر شرح حال هایی که در قرآن مجید در مورد فعل و انفعال های گروه های موحد و غیرموحد در طول تاریخ انجام شده اند به صورت فیلم وسریال استفاده شود در آماده سازی ملتها برای پذیرش دین خالص الهی کمک موثری می نماید.
دکتر سیدابوالقاسم حسینی استاد روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
منابع :
۱ ـ حسینی بحرانی سیدهاشم : تفسیر برهان . انتشارات اسماعیلیان . تاریخ تالیف .۱۱۰۷ ج ۲ ص ۲۰۲ ـ۲۰۰
۲ ـ طباطبایی سیدمحمدحسین : تفسیر المیزان انتشارات محمدی ج ص ۱۶۶ ـ۱۶۵ ج ۲۸ ص ۱۷۰ ج ۳۳ ص ۲۷۲ ـ۲۶۱ ج ۳۹ ص ۹۰ ـ۸۸
۳ ـ عروسی حویزی : تفسیر نورالثقلین . افست علمیه قم ج ۳ ص ۴۵۳
در تبلیغ دین الهی نباید از هدایت هیچکس با هر درجه از سقوط ناامید بود. در حکومت پهلوی برخی از سیاستمداران حرکت انقلابی امام خمینی را مشت بر سندان کوبیدن می دانستند ولی راه امام پیروز شد
قوم یونس تنها قومی در طول تاریخ بوده اند که با دخالت یک « عالم مردمی » توانسته اند بعد از تقاضای نزول عذاب توسط پیامبر خود و موافقت خداوند با آن بر اثر بازگشت خالص و سریع همه مردم جامعه عذاب را از آن جامعه برطرف نمایند
رمز اصلی داستان قوم یونس اینست که خداوند اگرچه درخواست یونس برای عقوبت قومش را کاملا اجابت نمود ولی با توجه به بازگشت عموم مردم توبه آنها خداوند عذاب را از آنها برداشت و به آنها صدمه ای نرسید
در هر لحظه باید از خداوند خواست تا انسان را به حال خود رها نکند
خداوند با تشریح داستانهای قرآنی در واقع مومنین را به پیروی از این الگوهای رفتاری دعوت می کند. این یکی از رموز جاودانگی قرآن است که با اجرای این الگوهای رفتاری هر جامعه ای در هر مقطع تاریخی می تواند حتی بلای مقدر الهی را نیز از جامعه دور کند و با تغییر مشیت الهی راه نجات و رستگاری را طی کند
نظر مشاور صدیق را باید پذیرفت . اگر یونس ارشادهای حکیمانه روبیل را می پذیرفت چنان رفتار نمی کرد. بعلاوه قوم یونس هم در واقع با پذیرش نظر مشورتی و ارشادی روبیل از عذاب الهی نجات یافتند
روبیل و امام خمینی هر دو به حقانیت راه خود اطمینان داشتند و در نتیجه با اعتماد بنفس و قدرت ادامه دادند و پیروز شدند. این دو الگوی تاریخ ساز معیار رفتاری مناسبی برای جوامع انسانی است
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید