یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

در محضر رهبر فرزانه انقلاب: درسهای ماه مبارک رمضان


در محضر رهبر فرزانه انقلاب: درسهای ماه مبارک رمضان
جمعه این هفته جانهای مشتاق ولایت گوش جان به خطابه مقتدای فرزانه خود ،حضرت آیت الله خامنه ای می سپارند.با مرور بیانات معظم له در خصوص ماه مبارک رمضان و در آستانه لیلالی شریف قدربه استقبال نماز دشمن شکن جمعه خواهیم رفت:
● ماه فرصت ها
اگر بخواهیم در یک جمله ماه رمضان را تعریف کنیم، باید عرض کنیم ماه فرصتها. فرصتهای فراوانی در این ماه در برابر من و شماست. اگر از این فرصتها بتوانیم درست استفاده کنیم، یک ذخیره‏ی عظیم و بسیار ارزشمندی در اختیار ما خواهد بود. (۲۳/۶/۱۳۸۶ )
ما در طول سال و در مسیر طولانی حرکت خودمان در چالش با هواهای نفسانی، با گناهان، با فضاهای تاریکی که خودمان به‏دست خودمان به‏وجود می‏آوریم، با مشکلاتی مواجه می‏شویم. گاهی انسان برای این‏که حال دعا پیدا کند، مشکل دارد؛ گاهی برای این‏که قطره‏ی اشکی بفشاند، مشکل دارد؛ چون راه دشوار است، به‏وسیله‏ی خلافها و گناههای خود احاطه می‏شویم؛ اما قطعه‏ی ماه رمضان، آن قطعه‏یی است که حرکتِ در آن قطعه آسان است؛ خدای متعال راه را در ماه رمضان هموار کرده است و فضا را در ماه رمضان، فضای خالی از مُعارض قرار داده است. این روزه‏یی که شما می‏گیرید، نفس و هواهای نفسانی را به زنجیر می‏کشد؛ این عبادتها، این دعاها، این خشوعها، این ذکرها و این لیلةالقدر همان وسایل همواری است که شما را فرسنگها جلو می‏برد؛ راهی را که در طول سال و در ماههای دیگر گاهی یک متر یک متر باید طی کنیم، می‏توانیم اگر همت کنیم و اگر خودمان را برسانیم، در ماه رمضان این راه را فرسنگ فرسنگ طی کنیم؛ لذاست که شما می‏بینید اولیای خدا از مژده‏ی رسیدن ماه رمضان خرسند می‏شدند و از فراق ماه رمضان اشکهایشان سرازیر می‏شد.
● روزه چیست؟
حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اکرم (صلّی‏الله‏علیه‏واله‏وسلّم) این است: «الصّوم جنّه من النّار»؛ روزه، سپر آتش است. خصوصیت روزه چیست که تعبیر «جنّة من النّار» درباره‏ی آن بیان شده است؟ خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. روزه، مظهر کفّ نفس است؛ «و نهی النّفس عن الهوی». مظهر صبر در مقابل گناه و غلبه‏ی مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیه‏ی شریفه‏ی «واستعینوا بالصّبر و الصّلاة» صبر را به روزه تعبیر کرده‏اند. روزه، مظهر گذشت از خواسته‏هاست.
● محصول ماه رمضان، تقواست
محصول ماه رمضان، تقواست؛ به خود پرداختن، به خود رسیدن و ذخیره‏ی تقوا را برای خود فراهم کردن؛ «لعلّکم تتّقون». ماه رمضان در ما ذخیره‏ی تقوا ایجاد می‏کند. این تقوا هم خود وسیله‏یی برای منازل عالی‏تر است. تقوا مرکبی است که می‏تواند ما را به آن منازل عالی برساند: «و اتّقوا الله لعلّکم تفلحون»؛ «فاتّقوا الله لعلّکم ترحمون»؛ «و اتّقوا الله و یعلّمکم الله». علم و هدایت و رحمت الهی بر اثر تقوا از سوی خداوند به انسان عطا می‏شود. از همه بالاتر، فلاح است.(۲۴/۸/۸۳)
● درس اول ارتباط با خدا
اولش همین درس ارتباط با خدا و حفظ پیوند قلبی با ذات احدیت و حضرت محبوب است. دیدید که چگونه میتوان آسان با خدای متعال تماس برقرار کرد. «و انّ الرّاحل الیک قریب المسافه و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا ان یحجبهم الاعمال دونک»؛ به خدا راه نزدیک است. در هنگام توسل و زیارت و دعا دیدید؛ راز و نیاز کردید؛ دل خودتان را برای خدای متعال به ارمغان بردید و محبت خودتان را با خدا محکم کردید. این لذت بزرگ را برای خودتان نگه دارید. این رابطه را نگذارید قطع شود. وسیله‏ی حفظ این رابطه هم در اختیار همه هست. اگر همین نماز پنج‏گانه، با توجه، با حضور قلب و با این توجه که در مقابل خدا ایستاده‏ایم، خوانده شود، بهترین رابطه است و روزبه‏روز دل شما را نورانی‏تر خواهد کرد. (۲/۸/۸۵)
● ریاضت بزرگترین دستاورد ضیافت الهی
ریاضتی که در میهمانی این ماه وجود دارد - که ریاضت روزه و گرسنگی کشیدن است - شاید بزرگترین دستاورد این ضیافت الهی است. برکاتی که روزه برای انسان دارد، به قدری این برکات از لحاظ معنوی و ایجاد نورانیت در دل انسان زیاد است که شاید بشود گفت بزرگترین برکات این ماه همین روزه است. (۲۳/۶/۱۳۸۶)
● اجتناب از گناهان با فضیلت ترین اعمال
الف)استغفار فردی
در روایت خطبه‏ی پیامبر اعظم، امیرالمؤمنین (علیه‏الصّلاه والسّلام) سؤال میکند از پیغمبر که در این ماه کدام عمل بافضیلت‏تر است. در جواب میفرمایند: «الورع عن محارم اللَّه». اجتناب از گناهان و از محارم الهی، بر کارهای اثباتی و ایجابی مقدم است؛ جلوگیری از آلودگی و زنگار روح و دل است
باید تلاش مسلمان در این ماه این باشد که حداکثر بهره را از این ضیافت الهی بگیرد و دست پیدا کند به رحمت و مغفرت الهی، که من تأکید کنم بر روی استغفار؛ استغفار از گناهان، استغفار از خطاها، استغفار از لغزشها؛ چه گناهان کوچک، چه گناهان بزرگ. این خیلی مهم است که در این ماه، ما خودمان را، دلمان را از زنگارها پاک کنیم؛ خودمان را از آلودگی‏ها مصفا کنیم، شستشو بدهیم؛ و این با استغفار امکان‏پذیر است. لذا در روایات متعددی دارد که بهترین دعاها یا در رأس دعاها، استغفار است؛ طلب مغفرت از پروردگار.( ۲۳/۶/۱۳۸۶ )
استغفار یک دعاست، یک خواستن است؛ باید انسان حقیقتاً از خدا بخواهد و مغفرت الهی و گذشت پروردگار را بطلبد: من این گناه را کرده‏ام؛ پروردگارا! به من رحم کن، از این گناه من بگذر. اینطور استغفار کردنی نسبت به هر یک از گناهان، مسلماً غفران الهی را پشت سر خواهد داشت؛ خدای متعال این باب را باز فرموده است.(۲۳/۶/۱۳۸۶)
ب)استغفار اجتماعی
مرحله‏ی دیگر، استغفار اجتماعی و اصلاح اجتماعی است؛ مسیر و هدف جمعی و کارکرد عمومی را در حوزه‏ی توانایی خودمان اصلاح کنیم؛ که این واضح‏ترین نمونه از تأثیر استغفار و مفهوم و محتوا و مضمون واقعی استغفار است. نباید این کار را دشوار به حساب آورد. اگر اراده کنیم، این کار آسان است و ما می‏توانیم. این شب‏ها در دعای شریف ابوحمزه خواندید: «و انّ الرّاحل الیک قریب المسافة»؛ پروردگارا! کسی که به سمت تو بیاید، راهش نزدیک است. عمده، عزم کردن، حرکت کردن و همت گماشتن است
● استغفار از سه گونه گناه
از سه گونه گناه باید استغفار کرد؛ اینها به درد ما می‏خورد؛ غفلت از اینها خسارتهای بزرگی را بر ما وارد کرده است و می‏کند. سه جور گناه وجود دارد: یک‏جور گناهی است که فقط ظلم به نفس است - که تعبیر ظلم به نفس در قرآن و در حدیث فراوان است - گناهی است که فرد مرتکب می‏شود و اثر مستقیمش هم به خود او برمی‏گردد؛ گناهان متعارفِ فردیِ معمولی.
نوع دیگر، گناهی است که فرد مرتکب می‏شود، اما اثر مستقیم آن به مردم و به دیگری می‏رسد. این گناه، سنگین‏تر است. این گناه، ظلم به نفس هم هست؛ اما چون تعدی و تجاوز به دیگران است، دشواری کار آن بیشتر است و علاج آن هم سخت‏تر است؛ از قبیل ظلم، غصب، پایمال کردن حقوق مردم، پایمال کردن حقوق عمومی انسانها. این گناه بیشتر متعلق می‏شود به حکومت‏ها؛ این گناه مدیران است؛ این گناه سیاستمداران است؛
نوع سوم، گناهان جمعی ملتهاست. بحث یک نفر آدم نیست که خطایی انجام دهد و یک عده از آن متضرر شوند؛ گاهی یک ملت یا جماعت مؤثری از یک ملت مبتلا به گناهی می‏شوند. این گناه هم استغفار خودش را دارد. یک ملت گاهی سالهای متمادی در مقابل منکر و ظلمی سکوت می‏کند و هیچ عکس‏العملی از خود نشان نمی‏دهد؛ این هم یک گناه است؛ شاید گناه دشوارتری هم باشد؛ این همان «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم» است؛ این همان گناهی است که نعمت‏های بزرگ را زایل می‏کند؛ این همان گناهی است که بلاهای سخت را بر سر جماعت‏ها و ملتهای گنهکار مسلط می‏کند.( ۸/۸/۸۴)
● فایده بزرگ استغفار
فایده‏ی بزرگ استغفار این است که ما را از غفلت نسبت به خود خارج میکند. ما گاهی در مورد خودمان دچار اشتباه میشویم. وقتی به فکر استغفار می‏افتیم، گناهان، خطاها، خیره‏سری‏ها، پیروی از هوای نفس که کردیم، تجاوز از حدود که انجام دادیم، ظلمی که به نفس خودمان کردیم، ظلمی که به دیگران کردیم، جلوی چشم ما زنده میشود و به یادمان می‏آید که چه کرده‏ایم؛ آن وقت دچار غرور، دچار نخوت، دچار غفلت نسبت به خود نمیشویم. اولین فایده‏ی استغفار این است. بعد هم خدای متعال وعده فرموده است که آن کسی که استغفار کند، یعنی به عنوان یک دعای حقیقی از خدای متعال حقیقتاً آمرزش بطلبد و از گناه پشیمان باشد، «لوجد اللَّه توّاباً رحیما»؛ خدای متعال توبه‏پذیر است. این استغفار، بازگشت به سوی پروردگار است؛ پشت کردن به خطاها و گناهان است و خداوند میپذیرد؛ اگر استغفار، استغفار حقیقی باشد. (۲۳/۶/۱۳۸۶)
● اصلاح لازمه توبه
در قرآن بارها «توبه» با «اصلاح» همراه آمده است؛ «الّا الّذین تابوا و اصلحوا»، «من تاب و امن و عمل صالحا». در جایی مصداق این اصلاح هم ذکر شده است: «انّ الّذین یکتمون ما انزلنا من البیّنات»؛ در مقابل کسانی که کتمان کنندگان حقایق بودند، «الّا الّذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا». یا «الّا الّذین تابوا و اصلحوا و اعتصموا باللَّه و اخلصوا دینهم للَّه»؛ درباره‏ی کسانی است که نفاق ورزیدند و دودله شدند. می‏فرماید توبه و اصلاح اینها به این است که خودشان را یک دله و خالص کنند. بنابراین اصلاح لازمه‏ی توبه است.(۸/۸/۸۴)
● درس دیگر انفاق و صرفه جویی
یک درس دیگر مسئله‏ی سخت گرفتن بر خود و انفاق به دیگران است. بسیاری از مردم ما به خودشان با روزه‏گیری سخت گرفتند و به دیگران انواع و اقسامِ انفاق را کردند. من روی این نکته اندکی درنگ بکنم؛ چون یکی از مسائل مهم کشور و اجتماع ما این است.
ما مردم مسرفی هستیم؛ ما اسراف میکنیم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در وسائل گوناگون و تنقلات، اسراف در بنزین. کشوری که تولید کننده‏ی نفت است، وارد کننده‏ی فرآورده‏ی نفت - بنزین - است! این تعجب‏آور نیست؟! هر سال میلیاردها بدهیم بنزین وارد کنیم یا چیزهای دیگری وارد کنیم برای اینکه بخشی از جمعیت و ملت ما دلشان میخواهد ریخت و پاش کنند! این درست است؟! ما ملت، به عنوان یک عیب ملی به این نگاه کنیم. اسراف بد است؛ حتی در انفاق راه خدا هم میگویند. خدای متعال در قرآن به پیغمبرش میفرماید: «لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط»؛. این را باید ما به صورت یک فرهنگ ملی در بیاوریم
اینکه می‏بینید بعضی از فضولهای خارجی، دولتهای خارجی، دائم و دم‏به‏ساعت، چندین سال است که ملت ما را تهدید میکنند که تحریم میکنیم، تحریم میکنیم، تحریم میکنیم - بارها هم تحریم کرده‏اند - به خاطر این است که چشم امیدشان به همین خصوصیت منفی ماست. ما اگر آدمهای اهل اسراف و ولنگاری در خرج باشیم، ممکن است تحریم برای آدم مسرف و ولنگار سخت تمام بشود.
● تحکیم اتحاد ملی در ماه رمضان
یک درس دیگر گرد آمدن همه‏ی سلائق گوناگون یک ملت بر گرد محور دین و توحید است. اینکه میگوئیم اتحاد ملی، اینکه میگوئیم ملت ایران یکپارچه است، این اتحاد، این یکپارچگی بی ریشه نیست، فقط به خاطر یک توصیه و یک دستور و فرمان نیست؛ عقبه‏ی این اتحاد همین ایمان دینی است. دین است، اعتقاد است که همه‏ی ما را به سمت یک مرکز میکشاند؛ آن مرکز توجه به ذات اقدس باری‏تعالی است. این مایه‏ی اتحادملی ماست؛ دلها را به هم نزدیک میکند، نرم میکند. در نماز جماعت، در نماز جمعه، در مراسم احیاء و قرآن سر گرفتن و دعا و تضرع، بغل‏دستیِ شما هر که میخواهد باشد؛ از هر سلیقه‏ای، از هر گروه اجتماعی‏ای، با هر ریخت و قیافه‏ای، برادر شماست؛ همراه شماست؛ همراز شماست در پیشگاه ذات مقدس پروردگار. این ارتباط قلبی را حفظ کنید؛ این هم درس دیگر است.
● قدر دانستن لیله القدر
علاوه بر این‏که از جمله قرآنی «لیله القدر خیر من الف شهر» می‏شود فهمید که از نظر ارزشیابی و تقویم الهی، یک شب برابر هزار ماه است. در دعایی که این روزها می‏خوانیم ، برای ماه رمضان چهار خصوصیت ذکر می‏کند: یکی تفضیل و تعظیم روزها و شبهای این ماه است بر روزها و شبهای ماههای دیگر، یکی وجوب روزه در این ماه است، یکی نزول قرآن در این ماه است و یکی هم وجود لیله القدر در این ماه است. یعنی در این دعای مأثور، لیله القدر را عِدل نزول قرآن در ارزش دادن به ماه رمضان مشاهده می‏کنیم. بنابراین قدر لیله القدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و کاری کرد که ان‏شاءالله قلم تقدیر الهی در شبهای قدر برای کشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آن‏چنان که شایسته مردم مؤمن و عزیز ماست، رقم بزند.
● جایگاه مصیبت شهادت امام علی(ع)
مصیبت شهید کردن امیرالمؤمنین، این «تهدّمت واللَّه ارکان الهدی»، فقط برای آن زمان خسارت نیافرید؛ برای طول تاریخ بشر خسارت ایجاد کرد. فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) بیست‌وپنج سال قبل از این تاریخ در بستر بیماری به زنان مدینه فرمود اگر علی را بر سر کار می‌گذاشتند، «لساربهم سیراً سُجُحاً» یعنی راه زندگی را بر مردم هموار می‌کرد. «لا یکلِمُ خُشاشه»؛ نمی‌گذاشت - به تعبیر من - اقتدار حکومت و روحیه‌ی حکومتگریِ اسلام اندکی به پیکر جامعه‌ی اسلامی زخم بزند؛ نمی‌گذاشت ذره‌یی آسیب ایجاد کند؛ کار را پیش می‌برد و از هر آسیبی هم جلوگیری می‌کرد. بهترین شکل حکومت کردن این است که حکومت به مردم زخم نزد؛ زندگی مردم را هم از لحاظ مادی و معنوی آباد کند. «ولا یکلّ سائرهُ و لا یُمُلّ راکبه و لاوردهم منهلا غیرا صافیا رویّا»؛ اینها را فاطمه‌ی زهرا آن روز فرمود. این واقعه بیست‌وپنج سال عقب افتاد؛ ولی بالاخره امت اسلامی جمع شدند و امیرالمؤمنین را سرِ کار آوردند. (۱۵/۸/۸۳)
امیرالمؤمنین در همین چند سال؛ یعنی از ذی‌حجّه‌ی سال ۳۵ تا ماه رمضان سال ۴۰ - چهار سال و نُه ماه یا ده ماه - کارهای بزرگی انجام داد. کارهایی را پایه‌گذاری کرد که اگر شمشیر غدر و خیانت نمی‌بود و این جنایت بزرگ به وسیله‌ی ابن‌ملجم و عناصر پشت پرده‌ی این جنایت صورت نمی‌گرفت، امیرالمؤمنین این راه را ادامه می‌داد و باز دنیای اسلام شاید تا قرنها بیمه و تأمین می‌شد. لذا مصیبتی که آن روز وارد شد، برای دنیای اسلام و تاریخ اسلام پُرخسارت بود. باز هم این منهل رَویِ‌ّ صافیِ‌ّ زلالی را که می‌توانست دنیای اسلام را سیراب کند، از دسترس دنیای اسلام دور کردند؛ لذا مصیبتِ همیشه است.(۱۵/۸/۸۳)
● مهمترین اقدامات امام علی (ع)
کار مهمی که امیرالمؤمنین در این مدت انجام داد، می‌توان در یک جمله‌ی کوتاه گفت: امیرالمؤمنین در این مدت نشان داد که اصول اسلامی و ارزشهای اسلامی‌یی که در دوران انزوای اسلام و در دوران کوچکی جامعه‌ی اسلامی به‌وجود آمده بود، در دوران رفاه و گسترش و اقتدار و پیشرفت و توسعه‌ی مادی جامعه‌ی اسلامی هم قابل پیاده شدن است. اگر به این نکته توجه کنیم، خیلی مهم است. مسأله‌ی امروز ما هم همینهاست. اصول اسلامی، عدالت اسلامی، تکریم انسان، روحیه‌ی جهاد، سازندگی اسلامی، مبانی اخلاقی و ارزشیِ اسلام در دوران پیغمبر با وحی الهی نازل شد و تا آن حدی که ممکن بود، به وسیله‌ی پیغمبر در جامعه‌ی اسلامی اعمال شد.
● جامعه شناسی دوران پیامبر(ص) و امام علی(ع)
اما جامعه‌ی اسلامیِ زمان پیغمبر مگر چه بود؟ تا ده سال فقط یک مدینه بود؛ یک شهر کوچک چند هزار نفری. بعد هم که مکه و طائف را فتح کردند؛ یک منطقه‌ی محدود با یک ثروت بسیار محدود، با فقر همه‌گیر و امکاناتِ بسیار کم در اختیارشان بود. ارزشهای اسلامی در چنین محیطی پایه‌گذاری شد. از آن روزی که پیغمبر از دنیا رفت، بیست‌وپنج سال گذشته است. در این بیست‌وپنج سال، وسعت کشور اسلامی صدها برابر شده؛ نه دو برابر و سه برابر و ده برابر. یعنی آن روزی که امیرالمؤمنین به حکومت رسید، از آسیای میانه تا شمال آفریقا - یعنی مصر - در حیطه‌ی قدرت حکومت اسلام بود. از دو دولت بزرگِ همسایه‌ی دولت اسلامیِ اولِ کار - یعنی ایران و روم - یکی بکلی منهدم شده بود، که حکومت ایران بود، و تمام سرزمین ایرانِ آن روز در اختیار اسلام قرار گرفته بود. بخش عمده‌یی از سرزمین روم هم - که شامات و فلسطین و موصل و بقیه‌ی جاها بود - در اختیار اسلام قرار گرفته بود. چنین رُقعه‌ی وسیعی در اختیار اسلام بود؛ بنابراین ثروت زیادی به‌وجود آمده بود؛ دیگر فقر و کمبود و کم‌غذایی وجود نداشت؛ طلا رایج شده بود، پول زیاد شده بود،ثروتهای فراوان به‌وجود آمده بود؛ لذا کشور اسلامی ثروتمند شده بود. خیلی‌ها از رفاهِ بیش از اندازه‌ی لازم برخوردار شده بودند. اگر علی را از این وسط حذف می‌کردیم، ممکن بود تاریخ این‌طور قضاوت کند که اصول اسلامی و ارزشهای نبوی خوب بود؛ اما در همان دوره‌ی مدینه النبی؛ همان دوره‌ی کوچکی و فقر جامعه‌ی اسلامی؛ اما بعد از آن‌که جامعه‌ی اسلامی بزرگ شد و با تمدنهای گوناگون آمیخته شد؛ از ایران و روم فرهنگها و تمدنهای مختلف وارد زندگی مردم شدند و ملتهای گوناگون همه زیر چتر جامعه‌ی اسلامی قرار گرفتند، دیگر آن اصول کافی نیست و نمی‌تواند کشور را اداره کند. امیرالمؤمنین در این پنج سال با عمل و سیره و شیوه‌ی حکومت خود نشان داد که نه، همان اصولِ درخشان صدر نبوت - همان توحید، همان عدل، همان انصاف و مساوات، همان برابری بین انسانها - با خلیفه‌ی مقتدری مثل امیرالمؤمنین قابل اجراست. این، چیزی است که در تاریخ مانده است. هرچند بعد از امیرالمؤمنین این روش ادامه داده نشد، اما ایشان نشان داد که اگر حاکم اسلامی و مدیران جامعه و مدیران مسلمان تصمیم داشته باشند؛ بنا داشته باشند و اعتقاد راسخ داشته باشند، می‌توانند همان اصول را در دوران گسترش منطقه‌ی حکومت اسلامی و پدید آمدن شرایط گوناگون و جدید زندگی، باز هم اجرا کنند و مردم را از آن بهره‌مند نمایند.
● عدالت بارزترین نقطه زندگی حضرت علی (ع)
در زندگی جمعی و حکومتی امیرالمؤمنین، نقطه بارزتر از همه چیز «عدالت» است. همچنان که در عمل فردی امیرالمؤمنین نقطه بارز تقواست، در عمل حکومتی و سیاسی و شأن خلافت امیرالمؤمنین، بارزترین نقطه، عدالت است. این برای ما که خود را پیرو امیرالمؤمنین می‏دانیم، نقطه بسیار با اهمیتی است. ملاحظه عدالت، اجر نهادن به عدالت و عمل کردن به آنچه مقتضای عدالت است، وظیفه ماست و باید شاخصه نظام اسلامی به حساب آید. همه چیز تحت‏الشّعاع عدالت قرار می‏گیرد؛ این منطق امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاه والسّلام است.
اگر به زندگی امیرالمؤمنین و حوادث دورانِ تقریباً پنج‏ساله حکومت آن حضرت نگاه کنیم، می‏بینیم عمده آنچه برای آن بزرگوار در این مدّت به عنوان مشکل پیش آمد، ناشی از عدالتخواهی ایشان بود. عدالت فقط عدالت اقتصادی نیست؛ عدالت در همه امور و شؤون زندگی بسیار دشوار است. این همان چیزی است که امیرالمؤمنین با آن قدرت ملکوتی و شأن الهی، آن را وجهه همّت خود قرار داد و دنبال کرد. لذا امیرالمؤمنین در این عبارت معروف فرموده است: «والله لان ابیت علی حسک السّعدان مسهّدا، و اُجرّ فی الاغلال مصفّدا، احبّ الیّ من أن القی الله و رسوله یوم القیامه ظالما لبعض العباد و غاصباً لشی‏ءٍ من الحطام» ؛ یعنی از خلافت کنار آمدن که هیچ؛ اگر مرا به غل و زنجیر بکِشند و روی خارهای مغیلان هم با تن عریان بکِشانند، حاضر نیستم حتّی به یک نفر از بندگان خدا ظلم کنم. به‏خاطر همین منطق، امیرالمؤمنین همه مشکلات دوران خلافت خود را لمس کرد و با آنها مواجه شد؛ امیرالمؤمنین ایستادگی کرد و به‏خاطر مواجهه با مشکلات و حلّ آنها حاضر نشد از عدالت دست بردارد؛ این شد درس. (۱۵/۸/۸۳)
● نمونه هایی از عدالت گستری امام علی (ع)
من چند مورد از اقدامات امیرالمؤمنین را - که در بیانات آن بزرگوار منعکس است - در این‌جا عرض می‌کنم؛ هزاران مورد از این قبیل، در زندگی امیرالمؤمنین وجود دارد. مردم آمدند اصرار و بیعت کردند؛ اما حضرت قبول نمی‌کرد. اصرار مردم زیاد شد. همه، بزرگان، کوچکان، رؤسا و صحابه‌ی قدیمی گفتند نه، فقط علی‌بن‌ابی‌طالب باید باشد و غیر از او کسی نمی‌تواند. آمدند و به اصرار حضرت را بردند. حضرت فرمود پس به مسجد برویم. حضرت روی منبر رفت و خطبه خواند و در این سخنرانی حرف خودش را بیان کرد. امیرالمؤمنین فرمود: اموالی که تا امروز افرادِ برگزیده و محترمها بیجا و بناحق تصرف کرده‌اند، هرجا من به این اموال دست پیدا کنم، اینها را به بیت‌المال برمی‌گردانم. در طول این چند سال کسانی توانسته بودند پولهایی را از بیت‌المال به نفع خودشان بردارند. فرمود من همه اینها را برمی‌گردانم؛ «لو وجدته قد تزوّج به‌النساء»؛ حتّی اگر ببینم مهر زنهایتان قرار داده‌اید، یا «و مُلک به الاماء»؛ برای حرمسراهای خودتان کنیز خریده‌اید. «لرددته»؛ به بیت‌المال برمی‌گردانم. مردم و بزرگان بدانند که روش من این است. (۱۵/۸/۸۳)
بعد از چند روز مخالفتها شروع شد. البته مردم مستضعف و طبقه‌ی مظلوم جامعه از خدا می‌خواهند چنین روشی به‌کار گرفته شود؛ لیکن متنفذان و کسانی‌که خودشان مخاطب واقعی این مطلب بودند، بدیهی است که ناراضی بودند. نشستند جلسه تشکیل دادند و گفتند این چه کاری است که علی می‌خواهد انجام دهد. ولیدبن‌عقبه - همان کسی‌که زمان عثمان استاندار کوفه بود - از طرف آنها بلند شد پیش امیرالمؤمنین آمد و گفت یا علی! بیعت ما با تو شرط دارد؛ «و نحن نبایعک الیوم علی ان تضع عنا ما اصبناه من المال فی ایام عثمان»؛ شرط ما این است که به پولهایی که ما به‌دست آورده‌ایم، دست نزنی و به دستاوردهای ما در دوران قبل از خودت کاری نداشته باشی. بعد از ولیدبن‌عقبه، طلحه و زبیر هم - که بزرگانِ آن روزِ اسلام و جزو بقایای اصحاب پیغمبر بودند - خدمت امیرالمؤمنین آمدند و حرفهای گله‌آمیزی زدند؛ از جمله گفتند: «انک جعلت حقنا فی القسم کحق غیرنا»؛ تو ما را با دیگران در تقسیم بیت‌المال یکسان کردی؛ «و سویت بیننا و بین من لا یماثلنا»؛ ما را با کسانی‌که شبیه ما نیستند، در دادن اموال بیت‌المال یکی قرار دادی. این چه وضعی است؟ چرا امتیاز قائل نیستی؟ «من لا یماثلنا فیما افاءاللَّه تعالی بأسیافنا و رماحنا»؛ با شمشیر ما اینها به‌دست آمد؛ ما بودیم که اسلام را پیش بردیم؛ ما بودیم که زحمت کشیدیم و تلاش کردیم؛ حالا تو ما را با کسانی‌که تازه آمده‌اند و عجمی و جزو کشورهای مفتوح هستند، یکسان قرار داده‌ای؟ حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد. راجع به مسأله‌ی تقسیم مساوی بیت‌المال فرمود: «فان ذلک امر لم احکم فیه بادئ بدء»؛ من که بنیانگذار چنین روشی نیستم؛ «قد وجدت انا و انتما رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله یحکم بذلک»؛ هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر این‌طور عمل می‌کرد. من کار تازه‌یی نکرده‌ام؛ همان کار پیغمبر را دارم دنبال می‌کنم؛ می‌خواهم همان ارزشها و همان پایه‌های اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر کنم.
بدیهی است که امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش می‌دانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر این‌طور نشد؛ در مقابل چیزی که حق خود می‌دانست، بیست‌وپنج سال هیچ حرکتی نکرد؛ اگر کسانی هم خواستند حرفی بزنند، آنها را آرام نگه‌داشت. امیرالمؤمنین در مقابل آن مسأله بیست‌وپنج سال عکس‌العمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیه‌یی که بظاهر کمتر از آن قضیه به‌نظر می‌رسد - مسأله‌ی عدالت اجتماعی، مسأله‌ی احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردنِ بنای اسلامیِ مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود - امیرالمؤمنین سه جنگ را تحمل کرد؛ جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. کار بزرگ امیرالمؤمنین این است.( ۱۵/۸/۸۳)
در یک جا به ابن‌عباس نوشت: «فلایکن حظّک فی ولایتک مالا تستفیده و لا غیظا تشتفیه»(۳۲۷). بهره‌ای که می‌خواهی از حکومت و استانداری خود در آن منطقه‌ای که تو را فرستاده‌ایم، ببری، این نباشد که مالی به دست آوری و یا خشمی را علیه کسی فرو بنشانی - فرضاً از قدرت، علیه فلان کس یا فلان جمع یا فلان قشری که با آنها بدیم، استفاده کنیم. چنین چیزی جایز نیست - «ولکن اماته باطل و احیاء حقّ»؛(۳۲۸) اما حظّ تو از این حکومت باید این باشد که باطلی را نابود کنی، یا حقّی را زنده و برپا داری.
کسی خدمت امیرالمؤمنین آمد و از او پولی می‌خواست؛ حضرت فرمود: «انّ هذا المال لیس لی و لا لک»؛ این مال، نه متعلّق به من است، نه مال توست؛ این بیت‌المال متعلّق به مردم است. «و انّما هو فی‌ءٌ للمسلمین و جلب اسیافهم فان شرکتهم فی حربهم»؛ تو هم اگر در فتوحات اسلامی شرکت داشته باشی، سهم خودت را داری. «کان لک مثل حظّهم والّا فجناة ایدیهم لاتکون لغیر افواههم»؛(۳۲۹) چیزی که مردم با دسترنج خود به دست آورده‌اند، متعلق به خودشان است. این منطق امیرالمؤمنین در برخورد با چنین درخواستهایی است.
برای امیرالمؤمنین اجرای عدالت و دفاع از مظلوم و سرسختی با ظالم - هرکه می‌خواهد، باشد؛ یعنی ظالم، هر که باشد و مظلوم، هر که باشد - مهم بود. امیرالمؤمنین برای دفاع از مظلوم، شرط اسلام را نگذاشته است. آن امیرالمؤمنینِ پایبند به اسلام، آن مؤمن درجه‌ی یک، آن بزرگترین سردار فتوحات اسلامی، برای این‌که از مظلوم دفاع کند، شرط مسلمانی را قرار نداده است.
در قضیه‌ی «انبار» - که از شهرهای عراق است - عدّه‌ای از طرف حکومت شام رفتند حاکم منصوبِ امیرالمؤمنین را در این شهر به قتل رساندند، به مردم حمله کردند، به غارت خانه‌های آنها پرداختند و عدّه‌ای را کشتند و برگشتند. امیرالمؤمنین در خطبه(۳۳۰)ای که به این مناسبت خوانده است - که یکی از خطبه‌های تکان‌دهنده‌ی نهج‌البلاغه، همین خطبه‌ی جهاد است؛ «فانّ الجهاد باب من ابواب الجنّه»؛ می‌خواهد مردم را به حرکت کردن در راه مقابله‌ی با این ظلم بزرگ تحریک کند - این‌طور می‌فرماید: «ولقد بلغنی انّ الرّجل منهم کان یدخل علی المرأه المسلمه و الأخری المعاهده»؛ به من خبر رسیده است که مردان غارتگر آن گروه، وارد خانه‌هایی می‌شدند که زنان مسلمان یا زنان یهودی و مسیحی و مجوسی - معاهد - در این خانه‌ها بودند. برای امیرالمؤمنین فرقی نمی‌کند زنی که مورد تهاجم قرار گرفته، اهل کتاب است - یهودیّه است یا مسیحیّه است یا مجوسیّه است - یا زن مسلمان است. با یک زبان از اینها یاد می‌کند. «فینتزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعثها»؛ آن فرد مهاجم می‌آمد گوشواره و دستبند و سینه‌بند و طلاها و خلخالهای زنان را بیرون می‌کشید؛ «ما تمتنع منه الّا بالاسترجاع و الاسترحام»؛ که این زن مسلمان یا غیرمسلمان، در مقابل این مهاجم، هیچ وسیله‌ی دفاعی جز التماس کردن نداشت. امیرالمؤمنین بعد می‌فرماید: «فلو انّ امرأً مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما»؛ اگر یک انسان مسلمان از تأسّف و غصّه‌ی این حادثه بمیرد، نباید او را ملامت کرد؛ «بل کان به عندی جدیرا»؛ به نظر من شایسته است که هر غیرتمندی، از چنین حوادثی دق کند و بمیرد!
همه‌ی اینها نشان‌دهنده‌ی این حقیقت است؛ جمع‌بندی‌اش این است که امیرالمؤمنین می‌خواهد به دنیا نشان دهد که این اصول اسلامی در همه‌ی شرایط قابل پیاده شدن است. واقع قضیه هم همین است. چند روز قبل در جمعی گفتم اصول اسلامی شکل لباس امیرالمؤمنین نیست که اگر امیرالمؤمنین لنگ می‌بست یا پیراهن می‌پوشید، امروز لازم باشد ما هم همان کار را بکنیم؛ اصول اسلامی عبارت است از عدالت، توحید، انصاف با مردم، ارج نهادن به حقوق مردم، رسیدگی به حال ضعفا، ایستادگی در مقابل جبهه‌های ضداسلام و دین، پافشاری بر مبانی حق و اسلام و دفاع از حق و حقیقت. اینها در همه‌ی زمانها هم قابل پیاده شدن است.( ۱۵/۸/۸۳)
● عبادت امام علی (ع)
امام سجاد که نوه‌ی امیرالمؤمنین بود و مقام عصمت داشت، وقتی به ایشان گفتند تو این‌قدر عبادت می‌کنی، فرمود عبادت ما کجا و عبادت علی کجا؟ یعنی امامِ عابد ِ سجاد می‌گوید من با علی قابل مقایسه نیستم. بین امام سجاد و بهترین عبّاد و زهّاد زمان ما هم هزاران فرسخ فاصله است.( ۱۵/۸/۸۳)
● امام علی (ع)نقطه اتحاد شیعه
امیرالمؤمنین را مایه‌ی اختلاف بین شیعه و سنی و فرقه‌های اسلامی قرار ندهید. امیرالمؤمنین نقطه‌ی وحدت است، نه نقطه‌ی افتراق. برادران و خواهران ما در سرتاسر کشور به این حرف اطمینان کنند. امیرالمؤمنین محور وحدت است. همه‌ی دنیای اسلام در مقابل امیرالمؤمنین خاضع‌اند؛ شیعه و سنی ندارد. یک گروه کوچک به نام نواصب، دشمنان امیرالمؤمنین بودند. در طول تاریخ اسلام، هم در دوران اموی و هم دوران عباسی گروههایی دشمن امیرالمؤمنین بودند؛ اما عامه‌ی دنیای اسلام - چه سنی مذهب، چه شیعه مذهب - امیرالمؤمنین را تجلیل می‌کنند. شما ببینید ائمه‌ی فقهی اهل سنت درباره‌ی امیرالمؤمنین شعر مدح دارند. اشعار معروفی که گفته می‌شود، مال شافعی است. امام شافعی درباره‌ی امیرالمؤمنین اشعار مدح‌آمیز دارد. نه فقط درباره‌ی امیرالمؤمنین، بلکه درباره‌ی همه یا اغلب ائمه اینها خاضع‌اند. برای ما شیعیان، مقام و موقعیت این بزرگوارها شفاف و روشن و واضح است؛ اما نتوانستند برای خودشان این مسائل را روشن کنند. در مقام بحث و مجادله‌ی علمی و بحث علمی این چیزها قابل روشن شدن است. منطق ما خیلی قوی است؛( ۱۵/۸/۸۳)
منبع : خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ ایرنا


همچنین مشاهده کنید