سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مقام و شخصیت زن از دیدگاه نهج البلاغه


مقام و شخصیت زن از دیدگاه نهج البلاغه
«الحمد للَّه الّذی جعلنا من نفس واحدهٔ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالا كثیرا و نساء و الصّلاهٔ و السّلام علی اشرف بریّته و خاتم أنبیائه حبیب اله العالمین ابی القاسم محمّد (ص) و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین.
موضوع سخن ما مقام و شخصیت زن از دیدگاه نهج البلاغه است.
یكی از دوستان، ضمن توصیه و تأكید می‏گفت: در بحثمان در این زمینه توجه داشته باشید كه جمعی از خانمها در محفل و مجلس شركت دارند. من از همین نكته سخنم را آغاز می‏كنم كه گویی مسأله زن در نهج البلاغه آن چنان نیست كه بتوان بی‏پرده و باز آن را مطرح كرد چنانكه حتی خودیها نیز باور كرده‏اند كه زن در نهج البلاغه آن چنان كه باید مطرح شود مورد توجه قرار نگرفته، و احیانا سخن دشمنان را به نظر می‏آورد كه آنچه در نهج البلاغه در این باره آمده است با كرامت زن، با مقام انسانی زن، متناسب نیست. البته اگر ما با این دید مسئله را بررسی كنیم، دشوار است كه بتوانیم به نتیجه برسیم. اما خوشبختانه، بحث به مقدار لازم شكافته شده و ماآن چنان آمادگی را داریم كه موضوع را به دور از جوّهای انحرافی دنبال كنیم. قبل از آن كه سخنان امام بزرگ (ع) را در زمینه مقام و شخصیت زن مطرح كنم، ناگزیرم چند موضوع را تذكر بدهم.
مسئله اول، موضوع دنباله روی از جوّهای كاذبی است كه احیانا در باره برخی از مسائل اسلامی بوجود آمده و یا خواهد آمد.
برای این كه با یك مثال، مقصودم را رسانده باشم و از مطلب بگذرم، شما را بیاد شرایط جنگ بین المللی اول می‏اندازم كه در آن شرایط، وقتی بخشی از دنیا، علیه امپراطوری عثمانی كه بناحق اسم حكومت اسلامی را یدك می‏كشید، بسیج شده بود، و مسلمانان یعنی عثمانی‏ها بعنوان انسان‏های خشن در دنیا مطرح بودند، ناگزیر موجی علیه السلام بعنوان آیین خشن و آیین شمشیر و زور و اسلحه مطرح بود. می‏بینیم در آن شرایط انحرافی، قلم‏های نویسندگان و فكر متفكران اسلامی ما بیش از آن حد كه لازم است پیش می‏رود و اسلام را بدون توجه به آن بعدهای لازم خشونت آمیزش- كه خشونت در برابر خشونت است، خشونت در برابر ظالم و متجاوز است، خشونت در برابر استعمار و استثمار است- با سیمایی از صلح و صفا ترسیم می‏كند و در نتیجه تصویری غلط از اسلام ارائه می‏شود. فكر میكنم همین یك مثال كافی باشد.
مبادا ما در مسأله زن از دیدگاه اسلام و یا از دیدگاه نهج البلاغه، مرتكب چنین انحراف بزرگی بشویم، به جهت جوّسازی‏هایی كه غرب در این زمینه علیه اسلام و یا غربزده‏های ما علیه نهج البلاغه كرده‏اند، ما هم برای دفاع از حیثیت و دفاع از كیان خود، مسائلی از اسلام را مطرح كنیم كه از اسلام نیست. حالت تدافعی داشتن در تحلیل مسائل، همواره این ورطه و این فاجعه را به دنبال دارد. بررسی مسائل اسلامی باید به گونه آزاد باشد و به دور از این گونه جوّها و جوّسازی‏های انحرافی.
اگر ما مقام و شخصیت زن را از دیدگاه نهج البلاغه بررسی می‏كنیم، باید الزاما این بررسی به دور از این نوع تفكرات انحرافی و فشارها و تحمیل‏ها باشد، ما از این نحوه و كیفیت بررسی‏ها صدمات بسیار دیده‏ایم.
نكته دیگر در آغاز بحثم، تذكر این مطلب است كه نهج البلاغه برگردانی از قرآن است. یعنی محتوا همان محتوای قرآن است كه امیر المؤمنین علی (ع) آن را در قالبی نوین و دیگر ریخته است. نهج البلاغه چیزی جز آنچه در قرآن آمده است، ارائه‏نكرده است فقط با این تفاوت كه قرآن بصورتی كلی برای تمام عصرها و نسلها سخن گفته است، اما نهج البلاغه این مسائل كلی را در رابطه با ملتی مطرح كرده است و به ما راه را نشان داده است كه مسائلی كلی قرآن را چگونه می‏شود در زمینه یك ملت به مطالعه گذاشت و با زندگی یك جامعه آن را تطبیق كرد.
امام (ع) در بررسی‏های خود در زمینه مسائل اسلامی، سعی بر آن دارد كه این ضوابط كلی اسلامی قرآنی را در مورد امتی كه با آن درگیر است تطبیق دهد. خواه ناخواه، در این تطبیق دادن، ابعاد نارسایی‏ها و كمبودهای آن جامعه به چشم می‏خورد، یعنی آنچه كه در جامعه، مانع از انطباق اصول كلی اسلام است، مورد توجه امام قرار می‏گیرد. علل و عواملی كه مانع از تطبیق و اجرای احكام كلی الهی می‏شود مورد نظر قرار می‏گیرد و به همین جهت می‏بینیم كه نهج البلاغه بیشتر به انتقاد می‏پردازد.
اصول كلی تازه نیست، اما آنچه كه در تطبیق اصول كلی به مواردش در نهج البلاغه مطرح می‏شود، كاملا تازگی دارد. بی‏جهت نیست كه در نهج البلاغه، در باره شخصیت زن سخنی در میان نمی‏بینیم، هر چه هست بصورت نقد است، هر چه هست بیان نارسایی‏هاست، هر چه هست بیان كمبودهاست. یعنی نهج البلاغه، آئینه‏وار سیما و شخصیت زن را آن چنانكه هست می‏نمایاند: كم را كم، اندك را اندك، نارسا را نارسا نه چیزی بر آن می‏افزاید و نه چیزی از آن كم می‏كند.
سخن كلی نهج البلاغه در زمینه مقام زن، همان سخن قرآن است، چیز تازه‏ای نیست. آنها كه می‏خواهند نهج البلاغه را بدون قرآن مورد بررسی قرار بدهند، مانند كسی هستند كه روح را از كالبد جدا كند. تفكیك قرآن از نهج البلاغه، تفكیك روح از كالبد است، یعنی دیگر جانی در این كالبد وجود ندارد. برای فهمیدن سیما و چهره و شخصیت واقعی زن در نهج البلاغه باید به قرآن مراجعه كرد و انتقادهای نهج البلاغه را، در كنار آن، در تطبیق مسئله مورد بحث قرار داد.
نكته دیگری كه تذكر آن در آغاز بحث ضروری است این است كه در نهج البلاغه، مسائل تاریخی و مناسبت‏های تاریخی، الزاما در بررسی‏ها باید مورد توجه قرار بگیرد. مناسبت‏های تاریخی سخن امام، به مثابه قراینی است كه در كلام گفته می‏شود. اگر ما سخنی را از قرائن متصل و منفصلش جدا بكنیم، مفهوم نخواهد بود ومقصود گوینده را نخواهد رساند. مناسبت‏های تاریخی سخن امام، به مثابه این قرائن است اگر ما این قرائن را تفكیك كردیم، مقصد امام را بخوبی درك نكرده‏ایم. اگر بنا به مثال معروف لا تَقْرَبُوا الصَّلاهَٔ را از یا أَیُّهَا جدا كردیم، آنچه كه قرآن می‏گوید به آن نخواهیم رسید و اگر كُلُوا وَ اشْرَبُوا را گرفتیم و به لا تُسْرِفُوا توجه نكردیم، به مفهوم واقعی و مقصد نهایی قرآن نرسیده‏ایم. همچنین است مناسبت‏های تاریخی در سخن امام.
مطالبی كه در نهج البلاغه در باره مقام و شخصیت زن آمده، كه اگر بدرستی استقصا بشود، سیزده، چهارده مورد است، در تمام این موارد، مناسبت‏های تاریخی خاصی هست كه باید آن مناسبت‏ها مورد توجه قرار بگیرد و مع الاسف، برخی، به مناسبت‏ها توجه نكرده و از آن غافل مانده‏اند. به عبارت دیگر، برداشتی كه من دارم این است كه قضایایی كه در زمینه‏های مشابه مقام و شخصیت زن در نهج البلاغه آمده است به صورت قضایای «خارجیه» است نه بصورت قضایای «طبیعیه» یا «حقیقیه». با طبیعت زن كاری ندارد، بصورت حكم كلی برای همه زنان جهان كاری ندارد، سخن از زن موجود در جامعه است با تمام نقص‏ها و نارسائی‏هایش. آنچه كه امام مورد انتقاد قرار می‏دهد، زن موجود در جامعه است و كلیه زنانی كه با چنین خصوصیات و خصایصی در جامعه ظاهر می‏شوند. اگر در طبیعت زن خواستیم تحقیق كنیم، قرآن در این زمینه، مسئله را بروشنی بیان كرده است و این در نهایت به همان مسئله بازگشت می‏كند كه قرائن و مناسبت‏های تاریخی را نباید ندیده گرفت.
نكته دیگر این كه در برخی از مسائل، احكام موقت مقطعی در اسلام، چه در عصر پیامبر و چه در عصر امیر المؤمنین، وجود داشته، و این احكام ثانوی بصورت دستورهای مقطعی، سلسله‏ای از احكام بوده است كه به تناسب ظرفیت‏های زمان، بیان می‏شده است. این مسئله، هم در زمینه مقوله‏های حقوقی صادق است و هم در زمینه مباحث و مسائل دیگر كه مربوط به مسائل ارزشی است و در این زمینه ما نمونه‏هایی هم داریم. در یك مورد، وقتی كه از امام در باره سخن رسول خدا كه فرمود: «با خضاب، پیری را تغییر دهید و به یهود تشبّه نكنید» سؤال می‏شود، امام در پاسخ می‏فرماید: آری چنین است و رسول خدا چنین دستوری را داده است كه مردم، سفیدی‏های موهایشان را با خضاب پنهان كنند و موها را سیاه كنند و تشبّه به یهود پیدانكنند. شرایط، شرایط نخستین سال‏های هجرت است و بوجود آمدن اولین هسته‏های مركزیت سیاسی در مدینه و تشكیل حكومت اسلام.
این دستور از طرف رسول خدا صادر می‏شود كه سفیدی‏های مو را با خضاب پنهان كنید و موهای سفید را آن چنانكه یهود برملا می‏كنند، آشكار نكنید. امام در توجیه و تفسیر این حكم می‏فرماید: «درست است كه رسول خدا چنین دستوری داد» اما این دستور در شرایطی بود كه مسلمانان اندك بودند و برای این كه این اقلیت از یك تجّمع و تشكّل ظاهری برخوردار باشند رسول خدا چنین دستوری داد. اما امروز كه نطاق اسلام، وسعت پیدا كرده است، قلمرو دین وسیع شده است و استواری یافته و پایه گرفته است، امروز دیگر هر مردی آزاد است هر راهی را راجع به رنگ موی صورتش اتخاذ كند، سپید باشد یا مشكی باشد. ملاحظه می‏كنید كه یك دستور مقطعی، به مناسبتی خاص است.
گاهی برخی مسائل ارزشی هم به همین شكل در جامعه مطرح می‏شود. بنا به برداشتی كه دارم، برخی از مسائلی كه در باره زن و مقام و شخصیت زن در نهج البلاغه آمده است، در رابطه با این مسئله است. باز شرایط حاكم بر جامعه، اساس نظرها و دیدگاه‏ها بوده است.
نكته آخری كه در مقدمه بحثم باید خیلی فشرده بیان شود و فرصت بیشتری برای بحث جالب آینده باشد، مسئله تساوی و برابری است، آنچه كه در اسلام، قرآن و نهج البلاغه دیده می‏شود، مسئله «تساوی» است نه مسئله «تشابه» تفاوت است و نه تبعیض. مسئله تفاوت‏های فیزیكی و روحی بین زن و مرد، مطلبی نیست كه انكار پذیر باشد، از مقوله حقوقی و در قلمرو جعل هم نیست كه بنشینیم آن را اثبات یا نفی كنیم و در این زمینه هم هیچ توضیحی لازم نیست. در تفاوت‏های بین این دو جنس انسان، دو گونه انسان، با حفظ انسانیت در هر دو، حكمت بالغه‏ای هست كه مسئله تقسیم مسئولیت‏هاست و این تقسیم مسئولیت‏ها ایجاب كرده تا چنین تفاوت‏هایی باشد و یا به عكس چنین تفاوت‏هایی ایجاب می‏كند كه مسئولیت‏های متفاوتی بر دوش زن و مرد باشد.
متقن‏ترین و شایسته‏ترین حكم و قانون آنست كه با آنچه كه در خلقت و آفرینش انسان هست تطبیق كند. تفاوت‏ها از اساس تفاوت‏های موجود و عینی فیزیكی و روحی سرچشمه می‏گیرد، اما «برابری» یك مسئله ارزشی و حقوقی است و قابل جعل است و این مسئله‏ای است مهم. مسئله تفاوت‏ها، مسئله‏امروز و دیروز نیست. به من اجازه بدهید برای روشن شدن مطلب، باز یك مثال بزنم: امروز در بسیاری از رشته‏های علمی و تخصصی، مسأله این است كه آیا زنان می‏توانند از عهده آنها برآیند یا نه. بسیاری از متخصصان، حتی متخصصان غرب رفته و غرب دیده، حتی متخصصان غرب زده ما به صراحت مدعی هستند كه بسیاری از تخصص‏ها از عهده زنان خارج است و توانایی‏های لازم را در آن رشته تخصصی ندارند.اما در مورد بیماری‏های زنان، اولویت با زنان است یا مردان اگر اولویت‏های شرعی، اولویت‏های ارزشی را مطرح كنیم، اولویت با زنان است. در جامعه‏ای كه با ارزش‏های والای انسانی زندگی می‏كند، در جامعه‏ای كه ارزش‏های اسلامی بر آن جامعه حاكم است، باید بیماری‏های زنان بوسیله زنان متخصص درمان بشود. اما می‏بینیم كه وقتی از خود متخصصان سؤال می‏شود، می‏گویند زنان توانایی لازم را حتی در این رشته هم از خود ندارند، البته یك اصل را ما می‏پذیریم. استثمار ممتد، استضعاف ممتد، ستم تاریخی ممتد بر زن، زن را به این حال انداخته است. زن، بالاخص زن مسلمان، ثابت كرده است كه در اندك مدتی می‏تواند از این ستم تاریخی خودش را رها كند. هم اكنون در جامعه نو بنیاد اسلامی ما، بسیاری از مسائل در این زمینه حل شده است و زنان ما پیشگامند، پیشروند، حتی در بعضی مسائل از مردان ما هم جلوتر هستند. اما باز مسئله توانائی‏ها مسئله‏ای است كه از درون انسان سرچشمه می‏گیرد، از آن حالات روحی و فیزیكی انسان سرچشمه می‏گیرد.
وقتی یك زن نتواند هشت ساعت در اتاق عمل، بدون آنكه دستش را به جایی بزند، بدون این كه یك لحظه حتی بنشیند، مداوم كار كند، اما مرد بتواند این كار را انجام دهد، چه می‏شود كرد این طبیعت است. نمی‏تواند هشت ساعت مداوم، پنج ساعت مداوم كار سنگین انجام بدهد، استاد متخصصی در این باره می‏گفت: خانمی كه استاد من بود در یك عمل نسبتا آسان تخصصی در اتاق عمل فریادش در آمد و من مرد شاگردش را به كمك طلبید و بالاخره من توانستم مشكل ایشان را رفع كنم.
این تفاوت‏ها مسأله‏ای نیست كه بشود با شعار حلش كرد و یا این كه بتوان با گفتگو یا وضع قوانین آن را حل كرد. بله، تكنیك می‏تواند بسیاری از ناتوانی‏ها را حل كند. اگر تكنیك توانست این هشت ساعت را به دو ساعت تقلیل دهد، مسئله حل می‏شود. همان گونه كه فرضا در مسأله كشیدن دندان، تكنیك این كار را كرده است وبا استفاده از اهرم، با نیروی كم، دندان بیرون می‏آید، یعنی همان نیروی بسیاری كه یك مرد مجبور بود برای كندن دندان صرف كند، یك خانم دندانپزشك می‏تواند با نیروی كمتری ولی با استفاده از تكنیك، آن را انجام بدهد. ولی باز تفاوت‏های اساسی و مسائل زیر بنائی سر جای خودش محفوظ است.
در مدت كوتاهی كه فرصت هست، من نمی‏توانم همه مواردی كه در نهج البلاغه آمده است مطرح كنم، اما یك، دو یا سه بخش از مسائل مربوط به زن را می‏توانم در این فرصت كوتاه به عرضتان برسانم.
در خطبه ۷۹ نهج البلاغه فیض السلام، امام (ع) می‏فرماید: معاشر النّاس، انّ النّساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول... ای مردم، زنان ایمانش ناقص است، حظ و بهره‏شان كم است، عقل‏هایشان كم است.
علامت نقصان و كمی ایمانشان این است كه می‏بینیم از نماز و روزه در دوران ماهیانگی‏شان معاف هستند. اما علامت نقصان عقل‏هایشان این كه شهادت دو زن بجای شهادت یك مرد است. اما علامت نقصان بهره‏شان این است كه میراث زن، نصف میراث مرد است. پس شما بپرهیزید از شرّ زنان و از بهترینشان برحذر باشید و در معروف و كار خیر اطاعتشان نكنید تا این كه در كار منكر و بد، طمع بخود راه ندهند.
با این ترجمه‏ای كه من كردم و ترجمه‏ای متعارف بود، اگر كسی برداشت كند كه این سخنان، كرامت زن را آن چنان كه هست بیان نكرده، یا آن گونه كه دشمنان ما می‏گویند، اهانت به مقام زن كرده، شاید كمی قابل قبول باشد.
اما این نكته ناشی از آن است كه سخن بدرستی تحلیل نشده چرا كه ترجمه هیچگاه نمی‏تواند رسای به تفسیر مقاصد و مفاهیم مورد نظر گوینده باشد. به دو نكته باید توجه داشت: مضمون كلام و مناسبت‏های تاریخی و شرایط حاكمی كه این سخن در آن شرایط گفته شده است. نخست به مناسبت‏های تاریخی این سخن می‏پردازیم، البته قبل از تعرّض به مناسبت تاریخی، باید یك نكته را هم ضمیمه بكنم (كه بهتر بود در اوایل عرضم اشاره می‏كردم) كه این سخنان، سندی هم دارد، البته نه آن چنان سندی كه دارای شرایط خاصی در فقه است، بلكه شرایط لازم برای قبول یك خبر در این نكاتی كه در نهج البلاغه آمده است وجود دارد، یعنی تنها سید رضی نیست كه این سخنان را نقل كرده است، بلكه دیگران نیز نقل كرده‏اند و اگر گاه در سندیت‏شبهه می‏شود یا ایرادی گرفته می‏شود، شرایط خاصی است كه فقط در فقه مطرح است و آن مخصوص فقه است و برای استنباط احكام شرعیه.
این سخن، بخشی از یك نامه طولانی است كه امام در زمان اشغال سرزمین مصر بوسیله عمر و بن عاص و پس از شهادت محمد بن ابی بكر، آن را نوشت و برای مردم مصر فرستاد تا برای مردم مصر خوانده شود، و بهمین دلیل است كه برخی، آن را در خطبه‏ها آورده‏اند و برخی در نامه‏ها، چرا كه هم بصورت نامه و هم بصورت خطبه ایراد شده بود. سخنانی كه امام ایراد می‏فرمودند به چند صورت بوده است: گاه امام بر فراز منبر سخن می‏گفت و گاه جایگاه خاصی برای امام ترتیب می‏دادند و سخن می‏گفت و گاه از حسنین استفاده می‏كرد، مطالبی را به حسنین می‏فرمود و حسنین به مردم عرضه می‏كردند و گاه باین صورت بوده است كه امام، نخست مطلبی ایراد می‏فرمود و سپس آنرا می‏نوشتند و بصورت مكتوب به نقاط دیگر می‏فرستادند و این مكتوب بر مردم خوانده می‏شد.
در این نامه طولانی، امام كلیه حوادث بعد از رحلت پیامبر را كه جامعه اسلامی بخود دیده است تشریح می‏كند و در حقیقت، اجمالی از تاریخ سیاسی اسلام بعد از رحلت پیامبر را بیان می‏نماید تا به جریان جمل می‏رسد و جنگ جمل و انگیزه‏های بوجود آورنده این فتنه و فاجعه را تشریح می‏كند و از زمینه‏هایی كه باید در جامعه از بین برود تا این فتنه‏ها بوجود نیاید سخن می‏گوید. در این رابطه است كه امام به مسئله زن می‏رسد زن، آن موجودی كه در برپا شدن این فاجعه و این فتنه، نقشی عظیم داشته است. و كار چنین شده است كه فرصت طلبانی، پیمان شكنانی، برای دستیابی به اهداف پلیدشان، از این نقطه ضعف جامعه سود برده‏اند نقطه ضعف‏هایی كه هرگاه در جامعه موجود باشد، هر فتنه‏گر و توطئه‏گری می‏تواند از آن استفاده كند.
وقتی مسئله سیاهپوشی را رادیو امریكا مطرح كرد، چه كسانی در جامعه ما پیروی كردند این چه نقطه ضعفی در جامعه ما بود كه با این فضاحت مورد استفاده توطئه‏گران قرار گرفت در جامعه‏ای كه در آن، امیر المؤمنین علی (ع) زمام امور را به دست گرفته، هر لحظه خوف آن می‏رود كه از این نقطه ضعف استفاده شود، یعنی از زن، بعنوان‏ابزاری برای پیش برد اهداف سیاسی استفاده شود. امام می‏خواهد این زمینه را منتفی كند، این پایگاه توطئه‏گران و فتنه‏جویان را نابود كند و با نابودی این پایگاه‏ها، توطئه‏ها خاموش بشود.
مسأله زن در سخن امام (ع) با این مناسبت تاریخی آغاز می‏شود: بعنوان یك نقطه كور در جامعه، یك نقطه ضعف، یك زمینه‏ای برای سوء استفاده توطئه‏گران زنی كه از آن موقعیت خاص و مسئولیت‏های خاص خودش پا فراتر می‏گذارد، به مسائلی می‏پردازد كه از عهده او بیرون است و از او خواسته نشده است بالاخص كه این زن از یك سلسله خصائص هم برخوردار باشد كه جامعه‏پسند باشد و توده‏های مردم از این خصیصه‏هایی كه در او وجود دارد، بهتر و بیشتر استقبال كنند، در آن صورت فاجعه عمیق‏تر است و مشكل دو چندان. در این موقعیت و با این شرایط تاریخی است كه امام این سخنان را می‏گوید.
اما تفسیر محتوای كلام. در این سخن، كلمه «ایمان»، «حظ» و كلمه «عقل» بكار برده شده است. ما روی این سه كلمه كمی تأمل می‏كنیم. ایمان به چند معنا بكار رفته است: گاه ایمان، صرفا به مسأله اعتقاد، اعتقاد جازم و عقیده قلبی.
و آن گره و آن حالت جزم و یقین فكری اطلاق می‏شود كه ناشی از تفكر و ناشی از استدلال و دیگر ابزار شناخت است. انسان با تكیه و استفاده از ابزار مختلف شناخت به یك سلسله باورهایی می‏رسد كه به آن باورها ایمان گفته می‏شود، این یك معنای ایمان است. ایمانی كه در این سخن امام آمده به این معنا نیست، به دلیل تفسیری كه به دنبالش هست. گاه ایمان، به معنای عمل و مسئولیت‏های ناشی از عقیده می‏آید، چرا كه ایمان تجلی عقیده در عمل است. وقتی عمل جلوه‏گاه عقیده انسان باشد، به نام ایمان و به اسم ایمان مطرح می‏شود. ایمام آن اعمال ناشی و سرچشمه گرفته از اعتقاد قلبی انسان است. باز ایمان به این معنا در قرآن و در متون اسلامی آمده، اما در سخن امام ایمان به این معنا هم اطلاق نشده است، به علت تفسیری كه خود امام دارد.
گاهی هم ایمان، به معنای عمل و مسئولیت‏های حاكی از اعتقاد است. در بسیاری از موارد، به عمل انسان و مسئولیت‏ها و عقاید باطنی كه آن عمل نشان دهنده و ارائه دهنده آنهاست، ایمان گفته می‏شود. و معنای چهارمی هم ایمان دارد كه در موارد مختلف هم بكار رفته است. این بار، ایمان به معنای عمل و مسئولیت‏هایی است كه در مقوله‏های حقوقی و در نظام ارزشی و به تعبیر دیگر در شرع از انسان خواسته‏اند. به‏دنبال عقایدی كه انسان داشته است، شرع از او به مقتضای آن عقاید، این مسئولیت‏ها را خواسته است. ایمان، آن گونه مسئولیت‏هایی است كه شرع بر اساس عقاید انسان از او طلب می‏كند. ایمان به این معنا موارد استعمالش كم نیست در سخن امام (ع) ایمان به همین معنا به كار رفته است، چرا كه به دنبالش تفسیر شده، «و امّا نقصان ایمانهنّ» یعنی اما این كه مسئولیت‏های زن سبك است، كمتر است، دلیلش اینست كه می‏بینیم اسلام نماز و روزه را در زمان عادت ماهیانه‏اش از او نخواسته است.
می‏بینیم در اینجا دقیقا ایمان به معنای مسئولیت‏هایی است كه شرع بر اساس عقاید از یك شخص خواسته است. اسلام از زن، مسئولیت‏های سنگین نخواسته است. نقصان ایمان به این معنا و كمبود مسئولیت‏هایی كه بر عهده زن گذاشته شده و نقصان وظائفی كه از زن خواسته شده، نه اهانت به مقام زن است، نه كمبودی در شخصیت زن است و نه چیزی از مقام و منزلت زن می‏كاهد بلكه این كم كردن مسئولیت‏ها صرفا از آن تفاوت‏های فیزیكی و روحی ناشی می‏شود.
در مورد عقل، باز ما معانی مختلفی می‏بینیم كه در استعمالات منظور می‏شود. نخست از عقل، مبدأ ادراك و حیات فكری انسان منظور می‏شود. گفته می‏شود عقل یعنی آن مبدایی كه ادراك انسان، تفكر انسان از آن می‏جوشد. گاه به معنای اثر این مبدأ، به معنای مصدری، آن تفكر و تعقل و ادراكی را كه خاصیت این مبدأ انسانی و مبدأ شعور او است عقل می‏نامند. گاه نیز مسئله عقل به معنای پیامدهای تفكر است، آن حالت‏هایی كه برای انسان بر اساس تفكر و بر اساس تعقل پیش می‏آید. صبر و استقامت، تحمل، مسئله ضبط، مسئله دقت و مسائل مشابه، از آثار و پیامدهای تعقل و تفكر است.
در این جمله امام (ع) می‏فرماید كه زنان در عقل ناقصند، به دلیل تفسیری كه به دنبالش می‏آید، نه منظور آنست كه مبدأ فكری زن از نظر كمی یا كیفی كوچكتر یا كمتر از آن مرد است و نه حتی به معنای تفكر به معنای مصدری است، بلكه منظور آن آثار است كه برخاسته از تفكر در زن به تناسب نیروهای جسمانی و روحی‏اش اندك و ضعیف است، یعنی صبرش، استقامتش، تحملش، حافظه‏اش، دقتش. اگر كمبود این سلسله مسائل در زن بر اساس تفاوتهای موجود بین او و مرد باشد، به معنای آن نیست كه به زن اهانت شده یا مقام زن كمی پائین‏تر از آنچه كه هست معرفی شده است. این هنوز آغاز بحث است ولی ناچارم كه بحث كافی و لازم را برای‏فرصت دیگری بگذارم و یك جمع بندی مختصر از همین بحث كوتاه داشته باشم.
تفاوت‏های موجود بین زن و مرد از مقولات ارزشی و حقوقی نیست و قابل جعل نمی‏باشد و بهمین دلیل نابرابری‏های در قبول مسئولیت‏ها ایجاد می‏كند و مسئله عقل، مسئله حظّ و مسئله ایمان در رابطه با همین دید مطرح می‏شود و امام سعی بر آن دارد كه سیما و شخصیت زن را آن گونه كه هست، آئینه‏وار ارائه بدهد، یعنی درست انگشت روی نقطه ضعفها بگذارد تا زن در جامعه اسلامی بتواند با جبران این كمبودها این خلأها را آن چنان پركند كه فاطمه‏وار و زینب‏وار نقش سازنده خود را در جامعه ایفا كند.
سخن آخر من این است كه امام (ع) در شرایطی از مقام زن سخن می‏گوید، از نقصان عقل و نقصان ایمان آنها سخن می‏گوید كه همسری چون فاطمه دارد. اگر ما توجه به همین اصل داشته باشیم، بسیاری از مسائل حل می‏شود. در برابر دیدگان علی (ع)، فاطمه بوده است و در شرایطی كه علی (ع)، فاطمه را در زندگی دیده است، پس از سالها این سخن را بر زبان می‏آورد تا زنان جامعه با توجه به خلأها و كمبودها خود را به مقامی چون فاطمه و چون دخترش زینب برسانند.
نویسنده: عباسعلی عمید زنجانی‏
منبع: http://balaghah.net
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید