جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آزادی آزمونی برای نجات انسان


آزادی آزمونی برای نجات انسان
شهید بهشتی یکی از متفکران و نظریه پردازان انقلاب اسلامی بود که بنا به اقرار و اعتراف دوستان و مخالفان، ایشان توانمندیهای فراوانی در عرصه های مدیریتی، سیاسی، فرهنگی و ... داشت.
آثاری که از ایشان بر جای مانده بسیار متنوع بوده و می تواند زاویه های گوناگونی برای تحقیق در عرصه های مختلف فراروی پژوهشگران بگشاید تا آنان بتوانند از این طریق اندیشه های نظریه پردازان و کارگزاران انقلاب اسلامی را بهتر بشناسند. آنچه در ادامه بدان پرداخته می شود، بررسی دیدگاه شهید بهشتی درباره آزادی است.
شهید بهشتی تمام فعالیتها و اقدامهای انسان را در صورتی که در راه تعالی و پیشرفت انسان ]بما هو انسان[باشد، امری عبادی تلقی می کند و در این راستا، مسایل سیاسی که آزادیهای اجتماعی نیز جزو مسایل سیاسی محسوب می شود، امری عبادی به شمار می آورد. ایشان سیاست را عبادت می داند و آن را به عنوان وظیفه سیاسی برای خود و هر فرد مسلمان تلقی می کند. البته تأکید می نماید که ایفای وظیفه سیاسی غیر از سیاست بازی است:«سیاست عبادت است... ایفای وظیفه سیاسی غیر از
سیاست بازی است، سیاست بازی یعنی خودپرستی یعنی مقام پرستی، یعنی سودپرستی، یعنی فدا کردن مصالح جامعه در راه مسایل شخصی، یعنی دروغ زنی و دروغ گویی»(۱)
شهید بهشتی از آنجا که سیاست و سیاست ورزی را امری عبادی تلقی می کند، بر این باور است که این مسأله در گرو آزادی امکان پذیر است، اما تأکید می نماید که این آزادی باید در راستای رشد و تعالی و خودسازی انسان باشد. خودسازی که از عنصری به نام خودآگاهی و انتخاب گری نشأت گرفته باشد.
انسان در پرتو آزادی است که می تواند به راه خیر فضیلت درآید یا آزادانه به راه زشتی، شر و پستی و ناپاکی فروغلتد. شهید بهشتی به عناصر چهارگونه پویش، خودآگاهی، انتخابگر و خودساز(۲) معتقد است که آزادی انسان، آزمون بزرگی است که انسان می تواند راه را از چاه تشخیص دهد و سرانجام از آزادی در راه نجات، خودسازی خود و جامعه سود جوید.
وی با استناد به آیه شریفه «انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً»(۳) استدلال می کند که انسان پویش آزادی خود را در جهتی که خود انتخاب کرده و اختیار می نماید، هدایت می کند و بر اساس همان جهت رشد می نماید و حرکت می کند. البته ممکن است رشد خود را در راه ترقی و کمال خواهی و یا اینکه در راه ناسپاسی و گمراهی دنبال نماید.(۴)
بنابراین ایشان بر این اصل تأکید می کند که، اساس زندگی انسانی بر این محور استوار است که انسان آزاد بماند و این آزادی نیز محدود نشود و بشر با آزادی راه خود را پیدا نماید. شهید بهشتی اذعان دارد که هر چند اصل بر عدم محدودیت آزادی انسان است ولی برخی از محدودیتها در جوامع انسانی وجود دارد که اگر رعایت نشود به آزادی واقعی انسان و یا به دیگران لطمه می زند. بدین جهت محدودیتها برای آزادی انسان در تمام جوامع در نظر گرفته شود.
شهید بهشتی در مناظره تلویزیونی خود که با کیانوری و فتاپور از سران حزب توده و فدائیان خلق در تاریخ ۱/۳/۶۰ داشته، عصاره جهان بینی اسلامی که در حقیقت دیدگاه خود وی نیز می باشد، درباره آزادی چنین بیان می کند:
«اسلام، آزادی انسان را به عنوان نقطه قوت آفرینش انسان می شناسد و انسان، گوهر تابناک هستی است، بدان جهت که آزاد و آگاه آفریده شده است.
اسلام برای انسان آزاد و آگاه، زمینه و توان شکوفایی و خودانگیختگی و پیدا کردن راه را به حد فراوان قائل است و انسان را دعوت می کند تا نخست در پرتو فروزان پیامبر باطن، یعنی عقل و خرد حرکت کند و عقل و خرد راهبر انسان است، ولی انسان به کمک همین اندیشه تحلیلگر و خرد روشنگر، یک سرچشمه بزرگ و رفیع و شخصیتی پر ارج و آگاهی دیگر، یعنی وحی خدا و نبوت انبیاء و کتاب ا... و سنت پیامبران را می شناسد. پس دیگر انسان، تنها انسان عقل نیست که انسانی ولی نیز هست. نتیجه اینکه اسلام، آزادیهای فردی و محدودیتهای اجتماعی نیز دارد، انسان آزاد است، اما در چارچوب حدود ا... و در چارچوب احکام الهی.»(۵)
در نظر شهید بهشتی اگر بخواهیم آزادیهای اجتماعی و رفتاری انسان را بررسی کنیم باید به نقطه عطف و پیدایش و اوج انسان توجه کنیم. بدین معنی که انسان یک موجود خودآگاه، دارای پویش و خودسازی و محیط ساز است. خداوند انسان را این گونه خلق کرده است، لذا آزادی انسان را در ارتباط با خداوند و اراده الهی بررسی کرد. شهید بهشتی در عین اینکه محدودیتهای دینی را برای انسان قائل است ولی در عین حال بر این باور تأکید دارد که در لسان قرآن و آموزه های اسلامی، اولاً هیچ انسانی محکوم به هیچ جبر اجتماعی نیست، ثانیاً کیفیت و روابط و مناسبات اجتماعی و اقتصادی و... انسان از روی انتخاب آگاهانه می باشد.( ۶)
دیدگاههای شهید بهشتی را درباره آزادیهای اجتماعی و رفتار در موارد ذیل می توان خلاصه کرد:(۷)
الف) اسلام، آزادی انسان را در ارتباط با خلقت و آفرینش وی ارج می نهد و از جهت خلقت نیز آزاد و آگاه است.
ب) اسلام برای انسان آزاد و پیدا کردن خود راههای فراوان قائل است و انسان را دعوت می کند تا نخست در پرتو نور فراوان پیامبر باطن، یعنی عقل و خرد حرکت کند و عقل و خرد راهبر انسان است.
ج) انسان به کمک اندیشه تحلیلگر و با استفاده از عقل یک سرچشمه بزرگ و رفیع، یعنی وحی خدا و نبوت انبیاء و کتاب ا... و سنت پیامبران را می شناسد و این انسان پس از شناخت، دیگر عقل محض نیست، تجلی وحی نیز به خود گرفته است.
د) وقتی انسان به این مرحله گام نهاد، دیگر زندگی خود را به وسیله وحی تنظیم نمی کند (محدودیت) وحی به عنوان زیربنای همه محاسبات و بررسیهای عقلی همواره تکیه گاه انسان است. لذا در نگاه یک انسان مسلمان و وحی مدار، همه قوانین و مقررات از زیربنای وحی با محاسبه و تنظیم و تفصیل عقل ناشی می شود.
ه ) با توجه به بند فوق آزادیهای فردی در اسلام، محدودیت به خود می گیرد و این محدودیت در چارچوب حدود الهی و قوانین کتاب و سنت قرار می گیرد.
و) شناسایی حدود الهی و احکام خدا مسؤولیت خطیری است که در آموزه های اسلامی برعهده عالمان دین با ویژگی شجاعت، عدالت، مدیریت و آگاهی به زمان گذارده شده است.
همه این موارد در اندیشه شهید بهشتی ناشی از این مسأله است که در نگاه ایشان انسان ذات مستقل از ذات الهی ندارد، زیرا آیات فراوانی نیز تأکید می کند که در کالبد جسمانی انسان، روح الهی دمیده شده است «نفخت فیه من روحی»لذا باید انسان با حفظ آزادیهای خود از خط و سیر منطق اسلام منحرف نشود و در صورتی که انسان از خلقت الهی خود غافل شود، در دام تعصبات قومی و گروهی گرفتار می شود و در این صورت به بیماری گروه گرایی گرفتار می گردد.
در این راستا شهید بهشتی قائل به تحزب و سازماندهی امور اجتماعی و انجام کارهای تشکیلاتی بود. آزادی افراد در قالب گروهها و تشکیلات باید ناشی از حرکت کمال جویی انسان باشد نه گروه گرایی او.
شهید بهشتی بر اساس این بینش درباره گروههایی که اوایل انقلاب اسلامی پدیدار شده بودند، به ۶ نوع جمعیت و گروه رسیده بود:
۱) گروه هایی که معتقد به اسلام، انقلاب و ولایت فقیه اند و اینها در جمهوری اسلامی آزادند و می توانند در جامعه فعالیت داشته باشند.
۲) گروههایی که اسلام را به عنوان مکتب می پذیرند، ولی در فکرشان بویی از التقاط است با جمهوری اسلامی سر جنگ و دعوا ندارند، اینها هم آزادند.
۳) ملی گرایان که قصد خیانت ندارند، جمهوری اسلامی را قبول ندارند ولی مخالف آن هم نیستند، خواستار جمهوری دموکراتیک هستند، به شرط عدم مخالفت با جمهوری اسلامی در کشور آزادند.
۴) گروههایی که ایدئولوژی ضد اسلام دارند و درصدد مبارزه فرهنگی با جمهوری اسلامی هستند، نه سیاسی و درگیری توطئه آمیز با جمهوری اسلامی ندارند. اینان در چارچوب خاصی می توانند آزاد باشند و آن اینکه دیگران را فریب ندهند.
۵) گروههایی که ضد جمهوری اسلامی هستند، ولی قیام مسلحانه ندارند. این گروهها تحت کنترل هستند که خطری از جانب آنها متوجه جامعه و مردم نشود.
۶) گروههایی که در برابر جمهوری اسلامی ایستاده اند، قیام مسلحانه دارند و اینان در هر شکل و هر لباسی که باشند، محکومند. (۸)
شهید بهشتی تأکید می کند: «در تعالیم اسلام آمده و در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز تأکید شده است که باید نظام اجتماعی، آزادیهای لازم را برای یک یک شهروندان جمهوری اسلامی تا حداکثر ممکن داشته باشد، از جمله آزادی احزاب، گروهها و نشریات و آزادی قلم و بیان. تنها مرزی که برای این آزادیها وجود دارد، این است که باید به اصول اسلامی ضربه نزنند، باید به سلامت محیط اجتماعی از نظر عفت و اخلاق ضربه نزنند.»(۹)
۱- سخنرانی ها و مصاحبه های آیةا... شهید دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۷۷-۷۶
۲- همان، ج۳، ص۱۷۸
۳- سوره دهر، آیه ۱۲
۴- سخنرانی ها و مصاحبه های آیةا... دکتر بهشتی
۵- همان، ج۲، ص۴۱۵
۶- همان، ج۳، ص۱۸۱
۷- این گونه مباحث را در ج سوم سخنرانی ها شهید بهشتی در ص۴۲۵-۴۱۰ جویا شوید.
۸- علی قائمی، نگاهی به زندگی و گزیده افکار شهید بهشتی، قم: شفق، بی تا، ص۹۸-۹۷
۹- سخنرانی و مصاحبه ها، شهید بهشتی، ج۱، ص۷۸.
منبع : روزنامه قدس