شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

کارنامه امام موسی صدر


کارنامه امام موسی صدر
در جنگ داخلی لبنان، كه به تحریك دولت های خارجی، از جمله اسرائیل، با استفاده از زمینه های داخلی آغاز شده بود، مسیحیان در برابر مسلمانان، سنی ها در برابر شیعیان، فلسطینیان در برابر لبنانی ها و سوری ها قرار گرفته بودند.اسرائیل با دامن زدن به اختلافات داخلی در لبنان و میان سوری ها و فلسطینی ها درصدد آن بود كه با بر هم ریختن ساختارهای داخلی لبنان و سرگرم ساختن این نیروها به نزاع های داخلی، بتواند اولا مرزهای شمالی خود را در خاك لبنان تا رودخانه لیطانی و در جنوب توسعه بدهد، ثانیا مقاومت فلسطین را كه بعد از جنگ ۱۹۶۷ در لبنان مستقر شده بود، به دست لبنانی ها متلاشی سازد.اما این برنامه، بعد از هزینه های فراوانی كه مردم لبنان، اعم از مسیحیان، مسلمانان و فلسطینی ها پرداختند، ناكام ماند. در ناكامی این برنامه اسرائیل، امام موسی صدر نقش كلیدی داشته است.ایفای چنین نقشی برای شخص ایشان و شیعیان لبنان هزینه زیادی در پی داشت. از یك طرف ساواك و عوامل موساد، برای ترور او و دكتر چمران، مرتب توطئه می كردند. همزمان یك یورش گسترده و بی سابقه تبلیغاتی مسموم كننده علیه امام موسی صدر و دكتر چمران آغاز شد. نه تنها ایادی ساواك و اسرائیل، بلكه گروه های چپ در یك هماهنگی بی سابقه بر طبل تبلیغات زهرآگین كوبیدند.سفیر شاه در لبنان، منصور قدر، كه از افسران برجسته ساواك هم بود، یكی از محورهای اصلی این تبلیغات بود. او از تمام امكانات برای ترور شخصیت امام موسی صدر و چمران استفاده می كرد. كمك های مالی به روزنامه ها و نویسندگان مزدور برای اهداف مورد نظر از آن جمله بود. به عنوان مثال، یكی از نمایندگان سابق مجلس لبنان محسن سلیم با كمك مالی سفارت ایران، كتابی به نام «سوابق موسی صدر» منتشر كرد. منصور قدر در ۱۵۱۲۵۶ برای معینیان رئیس دفتر مخصوص شاه یك جلد از این كتاب را می فرستد و سپس چنین گزارش می دهد: «با نهایت احترام پیرو تلگراف شماره ۱۸۶ مورخ ۳۱۲۵۳۷یك نسخه از جزوه هایی كه توسط محسن سلیم نماینده سابق پارلمان لبنان با پشتیبانی و راهنمایی این سفارت شاهنشاهی علیه موسی صدر تهیه و توزیع شده جهت استحضار عالی به پیوست تقدیم می دارد. با تقدیم احترامات سفیر شاهنشاه آریا مهر منصور قدر.»اقدامات خصمانه و موذیانه سفیر شاه در لبنان تنها یك بعد از برنامه ترور شخصیت امام موسی صدر را بیان می كند.
در بعد دیگر، حملاتی است كه به نام های مختلف، اما از موضع چپ و رادیكال و انقلابی به امام موسی صدر می شد و او را به همكاری با شاه، صهیونیسم، امپریالیسم و ارتجاع معرفی و مسئول قتل عام فلسطینیان در تل زعتر و نبعه متهم می ساخت.این تبلیغات، به خصوص كه از جانب برخی از گروه های ایرانی هم حمایت و یا اجرا می شد، در داخل ایران هم اثر منفی گذاشته بود. آنچه دشمنان شناخته شده مسلمانان درباره امام موسی صدر می گفتند، قابل فهم و درك بود و چندان ناراحت كننده نبود. اما آنچه برخی از دوستان نادان و متعصب و خودخواه انجام می دادند و ادعا می كردند، واقعا آزاردهنده بود.از جمله این اقدامات نشریاتی بود كه از طرف همین گروه ها به نام های مستعار، از جمله «دانشجویان مسلمان خارج از كشور» در تیراژ وسیعی منتشر می شد. نظیر: «از شاه تا شمعون»، یا بیانیه ای با امضای مستعار «مسلمانان خارج» به تاریخ شهریورماه ۱۳۵۵ با عنوان «توطئه های امپریالیسم را بر علیه انقلاب فلسطین افشا كنیم» و جزوه دیگری با همین امضا، در نیمه اول مهر ماه ۱۳۵۵، با عنوان «چه می گویم، سخنی با خواهران و برادران مسلمان».این تحریكات، به خصوص از جانب كسانی كه خود را مسلمان و از جمله مبارزین مسلمان ایران می دانستند، برای بسیاری از فعالان سیاسی اسلامی نگران كننده و ناراحت كننده بود.
در سفری كه در فروردین ماه ۱۳۵۷ به لبنان داشتم، پیرامون این مسائل با دكتر چمران و امام موسی صدر صحبت كردم و اینكه باید اقدام جدی و مؤثری علیه این تبلیغات زهرآگین صورت بگیرد. نتیجه آن مشورت ها گفت وگویی بود كه با امام موسی صدر در همان تاریخ انجام شد و طی آن به بسیاری از این اتهامات و دروغ پردازی ها پاسخ داده شد. علاوه بر این با یكی از فرماندهان برجسته امل حسن شقرا، كه خود در جبهه شیاح، در بیروت می جنگید، گفت وگویی انجام شد.این گفت وگوها قرار بود بلافاصله توسط نهضت آزادی ایران خارج از كشور منتشر شود. اما حوادث یكی پس از دیگری انتشار آنها را به تاخیر انداخت. در شهریور ۱۳۵۷ امام موسی صدر در سفر خود به لیبی ناپدید شد. سپس سفر امام خمینی به پاریس پیش آمد.روزی كه شاه در دی ماه ۱۳۵۷ ایران را ترك كرد، و من هنوز در نوفل لوشاتو پاریس بودم، دفتر و مركز كارهای سیاسی ام در شهر هوستون تگزاس، توسط افراد ناشناسی به آتش كشیده شد و در نتیجه بسیاری از اسناد از بین رفتند. اعضای خانواده و دوستان توانستند به زحمت بسیاری از پرونده ها را از میان آتش بیرون بیاورند كه یكی از آنها خوشبختانه پرونده لبنان و این مصاحبه ها بود، اگر چه نسخه خطی بعضا آسیب دیده و برخی از كلمات ناخوانا یا سوخته شده بودند.این گفت وگو گرچه ۲۷ سال پیش و چند ماه قبل از ناپدید شدن آقای صدر صورت گرفته است اما همچنان دارای ارزش و اعتبار سیاسی تاریخی است و روشن كننده وضع پیچیده لبنان و نقش شیعیان به طور عام و امام موسی صدر به طور خاص است.
●۲۷ فروردین ماه ۱۳۵۷ ۱۶ آوریل ۱۹۷۸
به طوری كه می دانید مردم مسلمان ایران به دو علت عمده ناظر و نگران وضع جنگ در لبنان بوده و هستند. اول به علت وجود شیعیان در لبنان و دوم به خاطر احساس همدردی با خلق قهرمان فلسطین. در حالی كه شیعیان لبنان در تمامی موارد در كنار خلق فلسطین قرار دارند. طی جنگ لبنان، به خصوص در مرحله ای از آن كه ارتش سوریه به لبنان وارد شد، در مورد مواضع شما و حركت محرومین در قبال سوریه و رابطه با فلسطین، نكات مبهم و سئوالات زیادی به وجود آمده كه موجب جنجال های وسیعی شده است. طی این مصاحبه امیدوار هستیم كه بسیاری از این نقاط مبهم روشن و بسیاری از سئوالات جواب داده شود. شما مشكل لبنان را چگونه معرفی می كنید
مشكل لبنان جنبه های مختلف دارد. در راس همه آنها، چگونگی تاسیس لبنان است. لبنان در حال حاضر از ۵ استان تشكیل می گردد. جنوب جبل عامل، شمال مركز و طرابلس، شرق بعلبك و بقاع، بیروت و جبل لبنان. قبل از تاسیس دولت فعلی «لبنان»، لبنان اصلی فقط منطقه ای بود به نام «جبل لبنان»، كه اكثریت ساكنین آن، مسیحیان مارونی بودند و اقلیت آن دروزی ها.
در سال های ۱۸۲۰ تا ۱۸۶۰ بین قبایل دروزی و مارونی، جنگ هایی رخ داد كه منجر به دخالت ۵ دولت غربی شامل روسیه، انگلیس، فرانسه، اتریش و ایتالیا و بهانه ای برای نفوذ آنان گردید. به نظر می رسد كه این جنگ ها به تحریك خود غربی ها بوده است كه۱ بهانه ای برای نفوذ پیدا كند. حاصل این دخالت تحمیلی تاسیس یك دولت خودمختار مارونی در لبنان به حمایت این ۵ دولت بود كه به موجب قرار استانبول تثبیت شد. این دولت دارای دو فرمانداری بود. یكی فرمانداری موارنه و دیگری فرمانداری دروز. اكثریت مارونی ها بودند. بعد از این ماجرا، این ۵ دولت غربی برنامه های طویل المدت در منطقه پیاده كردند. سه بیمارستان، دانشگاه و كلیسا ایجاد كردند پایگاه فرهنگی به وجود آوردند. برخی از مدارس اینها در لبنان یكصد سال سابقه دارد. هر یك از گروه های مسیحی و همچنین دروزی ها با یكی از ۵ دولت رابطه پیدا كردند. مارونی ها با فرانسوی ها، كه آنها را مادر شیرین و مهربان برای خود می خواندند. كاتولیك ها با پاپ و ایتالیا، ارتدوكس ها با روسیه، دروزی ها با انگلیس ها. برای بسط فرهنگ فرانسوی، شعرا و نویسندگان فرانسوی نیز دست به كار شدند. لامارتین شاعر فرانسوی مدت ها در بحمدون جبل لبنان زندگی می كرد و هم اكنون موسساتی به نام او نظیر هتل لامارتین در بحمدون وجود دارد. در جنگ اول دولت عثمانی شكست خورد. سرزمین های عربی بین انگلستان و فرانسه تقسیم شد. سوریه و لبنان به فرانسه رسید و فلسطین به انگلستان.۲فرانسه در سال ۱۹۲۳ برای تشكیل یك دولت جدید، لبنان بزرگ علاوه بر جبل لبنان، ۴ ایالت دیگر را هم بدان ملحق ساخت و جمهوری لبنان را تشكیل داد. زمینه یك دولت دموكراتیك مذهبی، با حمایت فرانسه به وجود آمد. مارونی ها برای تثبیت وضع خود به فرانسه فشار می آوردند كه مارونی ها اكثریت را در دست بگیرند. اقلیت های مذهبی دیگر در تحت فشار بودند.
در سال ۱۹۴۳، لبنان ظاهرا با رژیم دموكراتیك پارلمانی مذهبی مستقل شد، اما مراكز اصلی قدرت در دست مارونی ها قرار گرفت.در جنوب لبنان، منطقه جبل عامل تاریخ درخشانی دارد. یك ربع از علمای بزرگ شیعه از جنوب لبنان برخاسته اند. اما ۷۰۰ سال استعمار تركیه و بعد فرانسه، اینها را از پای درآورده بود. در دوران تسلط ترك ها، مسیحیان چون اهل ذمه بودند به جنگ نمی رفتند. اما از طریق مترجمین و مشاورین دول عربی، كه عموما مارونی ها بودند، از قدرت سیاسی برخوردار بودند.شیعیان، چون مسلمان بودند در جنگ شركت می كردند. اما چون شیعه بودند و مورد نفرت ترك ها، در هیچ یك از مقامات دولتی راه نداشتند و فاقد قدرت سیاسی بودند. عثمانی ها قیام كردند و جوانان شیعه را به یمن می فرستادند. جریمه نرفتن به جنگ ۷۵ دینار طلا بود. شیعیانی كه حاضر به شركت در جنگ نبودند مجبور شدند زمین های خود را بفروشند. خریدار اصلی این زمین ها یا مسیحیان بیروت بودند یا فئودال ها. در غیر این صورت زمین ها به دست دولت عثمانی مصادره می شد. عمال عثمانی كتابخانه های شیعه را در جنوب آتش می زدند. در شرق، در بعلبك و هرمل، اگر چه شیعه بودند، اما قبیلگی و عشیرگی مردم را می سوزانید.سنی ها بیشتر در بنادر طرابلس، بیروت و صیدا متمركز بودند، و وضع بهتری داشتند.
▪طی این دوران ها آیا شیعیان عكس العملی از خود نشان نمی دادندچرا.
در جنوب مقاومت زیادی شده است. آخرین آنها مقاومت روحانیون در زمان فرانسه بود. در سال های ۱۹۲۷۱۹۲۳ كه به آتش زدن منزل مرحوم شرف الدین منتهی شد. از جمله پدر خود من سیدصدرالدین و پدرم سید صالح از جمله مبارزین بودند، كه بعد از كشته شدن فرزندان به طرف عراق آواره می شوند. این مبارزات عموما به دست مراجع و روحانیون بوده است. در بعلبك جنگ های عشایر آل صفر خانواده دندمش معروف است.در ابتدای تشكیل دولت جدید لبنان، به علت تفاوت در پیشرفت های ظاهری طوایف مذاهب، رژیم طائفی برای حفظ عدالت و تقسیم دولت بین مذاهب مختلف، كه با شرایط مختلف زندگی می كردند، مشاغل را تقسیم كردند و رنگ عدالت بدان دادند. اما حقیقتی نداشت جز در ماسك: رئیس جمهور مارونی، رئیس دولت سنی، رئیس مجلس شیعه. در تشكیلات دولتی شیعه ها همیشه مظلوم بودند و نظام فقط برای حفظ امتیازات مارونی بود اما... افكار عمومی رشد می كند، جهان تغییر می كند، جنبش فلسطین اثر می گذارد. لذا مردم دیگر حاضر به قبول این تبلیغات نبودند. ولی مارونی ها با قدرت ارتش و با زور امتیازات را حفظ می كردند. علاوه بر آن توجیه فلسفی و فرهنگی می كردند. كتب زیادی در این زمینه ها نوشته شد كه همه در جهت توجیه وضع موجود هستند.
▪تاثیر مقاومت فلسطین در حركت لبنان چه بوده است
پیدایش مقاومت فلسطین در سال ۶۷ در لبنان، با دو پدیده روبه رو شد. اول پیش بینی برخورد منفی دولت، دوم، وجود مسلمان ها. فلسطینی ها برای داشتن ریشه های توده ای شروع به كار كردند. كار بین مسلمان ها از سنی و شیعه. تا وقتی كه مارونی ها دیدند كه معادله قدرت بر هم خورده است. مارونی ها ابتدا خواستند از طریق تعادل قدرت را به هم بزنند و از طریق ما شیعه شروع كردند. اما ما ایمان داشتیم كه نمی توانیم با مارونی ها به خاطر ظلم، علیه برادران مسلمان خودمان هم پیمان شویم. به علاوه اینها می خواستند فقط از ما بار بكشند. تمامی آنچه را كه ما با فشار و نصیحت و تظاهرات می خواستیم به هیچ وجه حاضر نشدند حتی كمی هم از حقوق حقه شیعیان را بدهند. فقط می خواستند ما را علیه سنی ها و فلسطینی ها بشورانند. اما در سال ۱۹۷۳ تجربه كردند. ارتش و فدائیان فلسطین بر هم زدند. خطر جنگ داخلی به وجود آمد. سوریه مرزها را برای فشار به دولت لبنان بست. و مارونی ها احساس كردند كه توانایی ادامه جنگ را ندارند. با استفاده از ژنرال غانم و فرنجیه به ازیاد نفرات و تسلیحات دست زدند و زمینه جنگ مسلحانه را با فلسطین و هر كس كه با آنها كار كند، فراهم ساختند. اما ارتش توانایی مقابله با فلسطینی ها را نداشت. اینها ریشه های تاریخی مشكل لبنان بود.
▪شما چه موقع به لبنان آمدید و قبل از آمدن به لبنان كجا بودید و چه كار می كردید
من در سال ۱۹۶۰ به لبنان آمدم، به جای مرحوم شرف الدین كه دو سال بود فوت كرده بود. در سال ۱۹۵۶ به لبنان سفر كردم و مرحوم شرف الدین را كه در آن موقع حیات داشت، دیدم. مرحوم شرف الدین با پدرم نسبت داشت و همدیگر را می شناختیم. ایشان قبل از فوت خود، به شیعیان لبنان وصیت می كند كه بعد از مرگ او اگر توانستید موسی صدر را برای جانشینی من بیاورید.
من در قم طلبه بودم، بعد از طی دوران طلبگی به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفتم. بعد از اتمام تحصیل به قم بازگشتم. ابتدا در قم و سپس بعد از فوت پدرم در نجف به تدریس پرداختم. از مدرسین حوزه های قم و نجف بودم. در سال ۱۹۸۵، به دنبال حوادث عراق و قیام عبدالكریم قاسم به قم بازگشتم. در همین دوره است كه به كمك سایر مدرسین قم مجله مكتب اسلام را تاسیس كردم.▪در شروع به كارتان در لبنان از مجموعه وظایف خود چه برداشتی داشتید و برنامه شما چه بود كه دامنه كارها به اینجا رسیده است
از همان آغاز كار، روش من، فعال و تهاجمی بود، بر خلاف روش انفعالی سنتی ها. دوم به میان مردم رفتن، به جای در كنار فئودال ها قرار گرفتن، نظیر سنتی ها. این روش مؤثر افتاد و توانست احترام مردم را جلب كند. با همین روش فعال، مدرسه درست شد. حوزه برای طلبه ها و پناهگاه برای ایتام درست شد. صور مركز گدایان بود. با یك روش ابتكاری به گدابازی خاتمه داده شد. در برابر مسیحیان سیاست توازن را اتخاذ كردم و اینكه باید با آنها رابطه فرهنگی برقرار كرد و بحث كرد. در سال های اول، سفرهای طولانی انجام شد. در یك سال بیش از یكصد هزار كیلومتر در لبنان سفر شد. در همه جا از اسلام و از شیعه دفاع شد. سخنرانی های متعدد ایراد شد. شیعیان را شناسایی كردیم كه چقدر محروم هستند. چقدر از دین به دورند، وضعیت دهات شیعه چگونه است. در برخی از دهات شیعه، حتی مرده شیعیان را مسیحیان، با سبك و مراسم خود دفن می كردند. یتیمان شیعه را در كلیساها جمع آوری و نگهداری می كردند.در مرحله بعد دیدیم كه بهبود وضع شیعه از طریق تلاش های فوری امكان پذیر نیست. باید سازمان داده شود. سازمانی كه سایر مذاهب هم دارند و وضعشان بهتر است. لذا ندای تشكیل مجلس اعلای شیعیان داده شد. اول به سنی ها پیشنهاد شد كه یك مجلس واحد با هم داشته باشیم. آنها قبول نكردند. مخالفت های فراوانی شد. مخالفین ما، آخوندها، سنتی ها، مسیحی ها، شیعه های سنتی و سیاستمداران آنها بودند. تحریكات وسیعی می كردند. یك بار علیه خود من سوءقصد كردند.اما مظلومیت ما با تهییج مردم و تشویق آنها كمك كرد تا بالاخره در سال ۱۹۶۸ قانون تاسیس مجلس شیعه از تصویب مجلس لبنان بگذرد. مجلس اعلای شیعه در ۱۹۶۹ تاسیس شد. من به ریاست مجلس انتخاب شدم. از طریق مجلس درجه محرومیت های شیعه، طی آمارهای جمع آوری شده مشخص و مستند شد. مطالبه حقوق از دست رفته، از صورت التماس و درخواست خارج شده و صورت مطالبه سیاسی به خود گرفت.در سال ۱۹۷۰ اعتصاب عمومی اعلام شد. دولت در دفاع از جنوب لبنان در برابر بمباران های اسرائیل سهل انگاری می كرد. در این اعتصاب تمامی مراكز، مغازه ها، دوایر دولتی، حتی فرودگاه، همه تعطیل شدند. این اعتصاب اولین مبارزه مؤثر و منتج به نتیجه در لبنان شناخته شد.تحریكات این بار شكل دیگری به خود گرفت. شایع كردند كه امام موسی را چپی ها دوره كرده اند. در همین زمان، كنگره وسیع مجلس شیعه با شركت ۱۲۰۰ نفر از نمایندگان تمامی گروه ها و دسته ها و اتحادیه های كارگری و دانشجویی و صنفی، فنی، موسسات خیریه تشكیل شد. كنگره برنامه پیشنهادی ما را به اجماع آرا تصویب كرد و به رغم تمامی شایعات و خصوصا كارشكنی های سیاستمداران سنتی شیعه و فئودال ها، كنگره ریاست موسی صدر را تا پایان عمر تصویب كرد. این تاریخ همزمان است با وقتی كه مسیحیان سخت به تدارك پرداخته اند. این تحركات تنها ضدفلسطینی نبود. بلكه تداركات ضد ما نیز بود.در سال ۱۹۷۴ تظاهرات عظیم و مسلحانه در مناطق لبنان برگزار شد. در یكی از تظاهرات در صور تقریبا ۱۵۰ هزار نفر شركت كردند. قصد ما این بود كه آخرین تظاهرات را در بیروت بگذرانیم. پیش بینی شركت ۲۵۰ هزار نفر را می كردیم. برنامه بود كه بعد از تظاهرات در مسجد مركزی بیروت كه در اختیار سنی ها است اعتصاب غذا نماییم. مردم هم به طور مسالمت آمیز در خیابان ها تظاهرات نمایند. به طوری كه دولت را در بن بست بگذاریم كه یا به درخواست های ما تسلیم شود، یا دولت سقوط كند یا به روی ما اسلحه بكشد. اما چون اكثریت ارتش و پلیس مسلمان هستند این كار تیراندازی بی نتیجه خواهد بود. ما در تمامی صحبت های خود از حقوق ارتش و پلیس هم دفاع می كرده ایم.
این روش به سقوط دولت منتهی می شود. در همین سال حركت محرومین تاسیس شد و حركت تشیع شكل گرفت.در نیمه شعبان سال ۱۹۷۴ ما در یك مهمانی در قصبه اشغوط دعوت داشتیم. به هیچ وجه قصد تشكیل اجتماعی و جلسه ای را نداشتیم. اما وقتی به منطقه وارد شدیم، دیدیم كه مسیحیان تمامی منطقه را اشغال نظامی كرده اند. زنگ كلیسا را قطع كرده و كشیش را ربودند. همه این حوادث نشان داد كه تداركات مسیحیان برای چه كسانی است. این حادثه ما را به فكر انداخت و ما به تغییر نقشه پرداختیم. چرا كه دیدیم كه در برنامه بعدی، ما با دولت مسیحی روبه رو نخواهیم شد بلكه با مسیحیان مسلح و احتمالا در نتیجه آن جنگ داخلی مواجه خواهیم شد. لذا خط مبارزه را تغییر دادیم. تظاهرات مسلحانه را متوقف كردیم و به جای آن با ایجاد تماس با مراكز و محافل مترقی فرهنگی مسیحیان به كار توضیحی فرهنگی پرداختیم. نظرمان این بود كه حركت محرومین، حركت عمومی لبنان شود. نه منحصر به شیعه یا سنی، بلكه حركتی «ملی و لبنانی» و متوقف شدیم. فرهنگیان مترقی و پیشرو مسیحی لبنان، اعلامیه ای به امضای ۱۹۰ نفر از شخصیت ها در تائید حركت محرومین صادر كردند. اواخر سال ۱۹۷۴ دبیرخانه «فكر متعهد در خدمت محرومین، یا الامانه العامه للفكر ملتزم فی خدمه المحرومین» به وجود آمد كه اكثریت آن را عناصر مترقی مسیحی تشكیل می دادند.
▪آیا در این كمیته ها و جلسات افكار و افرادی با تمایلات چپی هم حضور داشتند
خیر بیانیه آنها نشان می دهد. سه امر را اشاره می كنند: لبنان واحد، قضیه فلسطین، مسئله اجتماعی لبنان.ما به این جمع بندی رسیده بودیم كه مبارزه برای كسب حقوق اجتماعی در شرایط موجود لبنان نمی تواند شكل مسلحانه بگیرد و لاجرم باید غیرمسلحانه باشد.
▪شما گفتید كه قبل از تشكیل حركت محرومین، تظاهرات و خواسته هایی داشتید، این خواسته ها چه بودند
خواسته هایی كه از طرف مجلس شیعیان به صورت خواسته های بیست گانه معرفی و معروف شده بود عبارتند از: عدالت در بودجه، در آبادانی مناطق عقب افتاده، به خصوص در جنوب، بقاع، عكار سنی نشین در شمال، و نوار مسكونی اطراف بیروت، دفاع از جنوب، عدالت اجتماعی، بیمه های اجتماعی، بیمارستان، مدرسه در مناطق عقب افتاده، عدالت سیاسی در تقسیم پست های اداری برای شیعیان، مسائل عمرانی نظیر استخراج معادن، بستن سد لیطانی، سد آسی در بقاع، تهیه جاده در جنوب، كشاورزی صنعتی در مناطق مختلف.به دنبال طرح این درخواست ها و تظاهرات بود كه حركت محرومین به وجود آمد. در تظاهرات بعلبك با یك قسم، ما تعهد خود را نسبت به ادامه مبارزه از یك طرف و محدود نبودن و خاص نبودن هدف های حركت به شیعیان، اعلام كردیم و گفتیم تا یك محروم، چه شیعه و چه غیرشیعه در لبنان هست مبارزه ادامه دارد.
▪شما به مخالفت آخوندها اشاره كردید، چرا اینها با شما مخالفند
اكثریت آخوندها سنتی بودند، فعالیت آنها بسیار كم بود و یا اصلا فعالیتی نداشتند. از هر نوع فعالیت جدید و مترقی نگران بودند. از طرف دیگر اینها با خوانین و فئودال های لبنان ارتباطات وسیع داشتند. مثلا شیخ محمد صادق از علمای بزرگ لبنان بود اما از خانه سیاستمدار جنوبی احمدالاسعد پدر كامل الاسعد به نام «قبله شیعه» یاد می كرد. تاسیس مجلس جدید به خودی خود با نفوذ بی پایان سیاستمداران سنتی تعارض داشت و بالاخره رقابت های شخصی در این مخالفت ها نیز بی تاثیر نبوده است.
▪سیاستمداران سنتی چرا با شما مخالفت می كردند
البته منظور از سیاستمداران سنتی، آنهایی هستند كه به نام شیعه فعالیت می كرده اند. اینها از نبودن یك قدرت مركزی شیعه بهره برداری می كردند. با طرح مسائل شیعه، مطالبات خصوصی خود را پی می گرفتند و بعد ساكت می شدند. مطالبات شیعه دكانی بود برای آنها، اینها از یك قدرت جدید شیعه در هراس بودند. از همه مهم تر دولتی ها و هم پیمانان آنان، مارونی ها، به هیچ وجه نمی خواستند، شیعیان به صورت یك قدرت آگاه و متشكل درآیند. به خصوص كه شیعیان در واقع اكثریت نسبی داشتند.
▪اگر حركت محرومین، پایگاهش محرومین هستند، آیا این مخالفت ها علت وابستگی این سیاستمداران به سرمایه داران نبوده است
بلی، قسمت اعظم آن بوده است. اگر چه برخی از این سیاستمداران چندان هم سرمایه دار نبوده اند ولی جاه طلبی محرك آنها در مخالفت با ما بوده است.
▪چه علل و اسباب دیگری را شما در مشكل لبنان دخالت می دهید
اینها كه گفته شد سبب های اولیه مشكل لبنان هستند. اما سبب دوم مشكل ریشه های خارجی است.در سال ۱۹۴۸ كه اسرائیل تشكیل شد، در مرزهای لبنان ساختن مزرعه های مسلح كیبوتز را شروع كردند و آن دلیل این بود كه برای یك مبارزه مسلح در مرزها خود را آماده می كنند. اما این واقعه و طمع های تاریخی اسرائیل به جنوب لبنان و آب های جنوب و منطقه استراتژیك و سرسخت جنوب سبب نشد كه دولت لبنان برای دفاع از جنوب اقدامی بكند. مارونی ها همیشه می گفتند كه ما جنوب لبنان را به واسطه دوستان غربی خود حفظ می كنیم. دهات جنوب چندین بار به علل مختلف مورد تجاوز اسرائیلی ها قرار گرفت و به طور كلی اسرائیل سعی داشت وضع جنوب را راكد و وحشت بار و خراب نگه دارد. دولت لبنان هیچ اقدامی برای دفاع از مردم جنوب نمی كرد. هنگامی كه نهضت مقاومت فلسطین در جنوب به وجود آمد، بهانه ای به دست اسرائیل افتاد كه به تمام مناطق جنوبی، حتی آنجاها كه فلسطینی ها هم نیستند دستبرد بزند. مردم را برباید، خانه ها را خراب كند و محیط رعب و وحشت را شدت دهد.
▪چطور شد كه مقاومت فلسطین وارد جنوب لبنان شد
در سال ۱۹۶۸ فرمانده ارتش لبنان، ژنرال بستانی، به طمع آنكه رضایت كشورهای عربی را جلب كرده و رئیس جمهور آینده لبنان شود، بدون هیچ آمادگی اجازه داد نهضت مقاومت فلسطین مسلحانه در جنوب لبنان مستقر شده و رشد و فعالیت نماید. معنای وجود مقاومت فلسطین در جنوب لبنان داغ شدن این جبهه علیه اسرائیل بود و این خود آمادگی نظامی سیاسی اجتماعی و روحی قبلی را احتیاج داشت. ممكن بود او از كشورهای عربی كمك های گوناگون دریافت كند و یا با فلسطینی ها ضمن قراردادی وضع آینده را روشن سازد. ولی هیچ یك از اینها انجام نشد و در نتیجه مردم جنوب تنها و بدون حمایت دولت لبنان ضربه های دردناك اسرائیل را كه به نام «تادیب» صورت می گرفت تحمل می كردند. دولت لبنان بعد از آن به تحریك ریش سفیدان و شخصیت های دهات جنوبی پرداخت و آنها را علیه مقاومت، كه هنوز نظمی در كارشان نبود و گاه و بی گاه عملیات نامناسب و تحریك آمیزی نسبت به مردم انجام می دادند، بسیج كرده، می شورانیدند. این فتنه انگیزی در شهر دروزی نشین عاصیا و در شهر مسیحی نشین راشیا، موثر واقع افتاد. مردم این دو شهر با تظاهراتی فلسطینی های مسلح را از منطقه خود بیرون راندند. ولی این فتنه گری ها به هیچ وجه در شیعیان مؤثر واقع نشد. آنها قهرمانانه دفاع از مقاومت در برابر اسرائیل و حتی در مقابل ارتشی ها را، كه گاه بی گاه با فلسطینی ها زد و خورد می كردند، به عهده گرفتند.
▪چرا عكس العمل شیعیان بدین گونه بود.
با كمال تواضع این افتخار فقط نصیب مخلص بوده است كه با كمال علاقه مندی و حرارت و تماس مستقیم با یك یك دهات، مردم را به وظیفه ملی و مذهبی خود درباره نهضت مقاومت فلسطین آگاه می كردم و آنها را از همكاری كردن با دولت و سیاستمداران جنوب كه علیه مقاومت بودند بر حذر می داشتم. وجود اسرائیل در جنوب و بی دفاعی جنوب سبب هجرت عده زیادی از مردم جنوب به بیروت شد. در بیروت و نواحی اطراف آن. دولت لبنان كه از به هم خوردن معادلات سكانی می هراسید، سعی می كردند مناطق اطراف بیروت را همچنان بدون وسایل و نیمه آباد نگه دارد. زندگی مردم اطراف بیروت نسبت به مردم مناطق مختلف بیروت به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
▪منظور از معادلات سكانی چیست
اینكه ساكنان شیعیان آواره جنوب در یك منطقه، مثلا مسیحی نشین، یا سنی نشین می توانست در تعداد آرای انتخاباتی منطقه تاثیر گذاشته و در نتیجه معادلات قدرت را بر هم بزند. هجرت مردم جنوب به اطراف بیروت كه با عصبانیت مردم از بی دفاعی دهات اصلی آنها و با محرومیت آنها از وسائل عمومی زندگی در بیروت توٲم بود خود یكی از اسباب انفجار داخلی لبنان شناخته می شود. همچنان كه یكی از وسایل نزدیكی و هماهنگی آنها با فلسطینی ها نیز است. اما سبب سوم مشكل لبنان، سیاستمداران حرفه ای لبنان هستند كه در مبارزه سیاسی خود به هیچ اصلی پایبند نیستند. جز منافع شخصی هدفی را در نظر ندارند و سلوك سیاسی آنها نیز با قساوت و لاابالیگری نسبت به ارزش های ملی و دینی توام است و این خود در یك كشور دموكراتیك خطرهای فراوان ایجاد می كند.
اینها اسباب سه گانه داخلی مشكل لبنان بودند.
اسباب علل خارجی جنگ لبنان را چه می دانید▪سبب های خارجی كه در تحلیل خودمان بدان ها اشاره شد از این قرارند:
اول وجود اسرائیل، دوم مسئله فلسطین و سوم مسائل خاورمیانه عربی.
به دنبال پیروزی های اعراب و فلسطینی ها در صحنه های بین المللی، در سازمان ملل متحد، به خصوص بعد از جنگ رمضان ۱۹۷۳، لبنان مركز فعالیت های تبلیغاتی و دیپلماسی فلسطینی ها شد. بعد از سپتامبر سیاه مركز ثقل نظامی آنها نیز به لبنان منتقل شده بود. اسرائیل برای انتقام گرفتن از اعراب، كه در جبهه های بالا پیروز شده اند به خصوص در مورد لبنان مصمم است. رئیس جمهور لبنان با كمال جسارت درباره عربی بودن قضیه فلسطین صحبت می كند، كه این برای اسرائیل قابل قبول و قابل تحمل نبود، لذا اسرائیل لبنان را اختیار كرد. به خصوص كه جامعه لبنان، چنان كه بیان شد یك جامعه ضعیف و قابل انفجار است. به علاوه فلسطینی ها لبنان را به عنوان نمونه برای هدف آینده خود در سرزمین فلسطین اختیار كرده بودند كه در آن جامعه تمامی مذاهب همزیستی داشته و با هم زندگی می كنند. بنابراین توطئه از طرف اسرائیل محقق بود. اما آمریكا هم سوریه و مقاومت فلسطین را مانع اجرای طرح گام به گام كیسینجر می دید، لذا تصمیم گرفته بود برای تادیب این دو قدمی بردارد. این توطئه اسرائیل اگر چنانچه اعراب آگاه بودند و با هم متحد نمی توانست در لبنان موثر افتد. اما با بی خبری و تفرقه آنها، راه برای این توطئه مشترك اسرائیل و آمریكا باز بود. بعدها و هر چه جنگ بیشتر طول كشید عوامل خارجی بیشتری مزید بر علت شد. از جمله طمع بلوك شرق در به دست آوردن جای پایی در جنوب لبنان، بنادر صیدا و صور و طرابلس در كنار آب های گرم را تهدید می كرد.
▪رابطه حركت محرومین را با احزاب چپ لبنان چگونه ارزیابی می كنید
روابط ما با احزاب را در دو دوره مشخص باید بررسی كرد. دوره اول قبل از جنگ و دوره دوم بعد از شروع جنگ و در مراحل مختلف جنگ. بسیار واضح است كه كمونیست ها هدف مردمی خود را با ایدئولوژی ماتریالیسم دیالكتیك و فرهنگ خاص خود تعقیب می كنند و این ایدئولوژی و فرهنگ كمونیست ها خودبه خود با ایدئولوژی و فرهنگ مردم در لبنان و سایر كشورهای عرب و مسلمان سازگار نیست.
منظور شما از احزاب كمونیست و چپ چه احزابی هستند و سابقه هر كدام چیست
اول حزب كمونیست لبنان الحزب الشیوعی اللبنانی به رهبری ژرژ حاوی كه حدود ۵۵ سال قبل در زمان حكومت فرانسوی ها تاسیس شده است. ولی تا قبل از حوادث اخیر عده افراد آن به ۵ هزار نفر هم نمی رسیده. در اعلامیه ای كه به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس این حزب از طرف دبیر كل حزب در آن موقع نیكولا شوی صادر شد، می گوید: «ما برای یك حكومت دموكراتیك پارلمانی و برای منظم كردن سرمایه داری لبنان و حفظ آزادی های فردی مبارزه می كنیم.» یعنی حزب در هر سه مورد از اهداف اصلی انحراف پیدا می كند و این نشان می دهد كه چقدر ناموفق بوده اند.
حزب كمونیست لبنان در زمان اشغال لبنان توسط فرانسوی ها نظیر الجزایر تاسیس شد. آیا حزب كمونیست لبنان در انقلاب مردم علیه استعمار فرانسه نقشی نداشته است
در قسمت اول دقیقا نمی دانم. اما در قسمت دوم، حزب كمونیست لبنان هیچ نقشی در انقلاب لبنان نداشته است. حزب شیوعی لبنان، وابسته به روسیه شوروی است و از مشی آن دولت و حزب كمونیست روسیه تبعیت می كند. لذا مواضع آنها در گذشته همیشه مواضع روس ها بوده است. دوم سازمان كار كمونیستی منظمه العمل الشیوعی به رهبری محسن ابراهیم، سازمانی است كه ده سال قبل از حزب كمونیست لبنان انشعاب كرد. تا قبل از حوادث اخیر لبنان روابط آنها با حزب كمونیست بسیار بد بود. اما در حوادث اخیر لبنان با هم همكاری می كردند. سوم حزب كار سوسیالیستی حزب العمل الاشتراكی كه حدود هشت سال قبل، به رهبری جورج حبش تٲسیس شد و غیر مستقیم توسط گروه او اداره می شود. چهارم اتحاد كمونیست های لبنان اتحاد الشعوبین اللبنانین، كه حدود ۵ تا ۶ سال قبل انشعاب كردند و بیشتر كادرها نخبه های كمونیست های لبنان هستند. احزاب كمونیستی دیگری هم به طور سری به نام های «حزب كمونیست عربی»، سازمان كار انقلابی، و غیره گاه و بی گاه در افق ظاهر و سپس مخفی می شوند. علاوه بر احزاب كمونیستی، در لبنان احزاب چپ غیر ماركسیست و ظاهرا سوسیالیست نیز وجود دارند: حزب قومی اجتماعی سوری كه نخست حزبی دست راستی و فاشیست بود. در جنگ داخلی لبنان در ۱۹۵۸ در كنار كامیل شمعون و كتائب علیه ملیون جنگید. ولی از سال ۱۹۶۵ به چپ گرایید و روابط خود را با فتح و بعث عراق محكم ساخت. در حوادث لبنان از این دو و همچنین لیبی كمك های مالی و نظامی فراوان دریافت كرد. رهبری این حزب با انعام رعد، یك مسیحی كاتولیك است كه از همین حزب جناحی انشعاب كرد به همان نام و با حزب بعث سوریه نزدیك شد. رهبر آن ژرژ الیاس قونیزح است.
▪دلیل تغییر مشی این حزب را چه می دانید
انحراف ایدئولوژیك به سوی اهداف سیاسی، انتخاباتی، یعنی كسب قدرت برای رای گیری. حزب تقدمی اشتراكی به رهبری كمال جنبلاط، كه در اوایل سال ۱۹۵۰ تشكیل شده است، كمال جنبلاط خود یك فئودال است. و از چپ روی شعاری بیشتر ندارد. مبارزات سیاسی اش برای تامین هدف های سیاسی انتخاباتی و پیداكردن كار برای دوستان، و گرفتن امتیاز كارخانه، نظیر سیمان سبلین و غیره است. در ۵ سال اخیر بعضی از كمونیست های انشعابی وارد این حزب شده و بعضی از كادرهای رهبری آن را در دست گرفته اند. در كتابی كه روزنامه النهار به مناسبت بیست و پنجمین سال فوت جبران توینی، پدر غسان توینی سردبیر النهار چاپ كرده است، نقل قول هایی از كمال جنبلاط دارد، منجمله در سال ۱۹۴۶، در ابتدای زندگی سیاسی اش در یك سخنرانی می گوید: «در دنیا فقط یك تمدن بوده و آن هم از غرب به وجود آمده است... آنان كه تمدنی شرقی اسلامی تصور كرده اند مانند هیكل، گزافه گو و عوام فریبند. هر ملتی به مقداری كه از تمدن غرب بگیرد متمدن است.» كمال جنبلاط بعد از ملاقات با دن براون، نماینده اعزامی رئیس جمهور آمریكا به این منطقه گفت كه: «من عقلی غربی و قلبی شرقی دارم.» در سال ۱۹۵۴ در یك سخنرانی در سالن یونسكو می گوید: «عرب ها مردمی متعصب و در نتیجه عقب افتاده هستند، آنها باید اسرائیل را بپذیرند.» در سال ۱۹۵۶ جنبلاط با ملی كردن كانال سوئز توسط ناصر مخالفت كرد. سپس با وحدت مصر و سوریه در همان زمان نیز معارضه كرد. طی حوادث اخیر لبنان مرتب مواضع خود را تغییر داده است. مثلا با دخالت فرانسه نخست مخالف بود. بعد از سفر به مصر، از مصر درخواست می كند كه از فرانسه دخالت در لبنان را خواستار شود. وزیر خارجه مصر به همین علت به فرانسه رفت. همچنین روش متغیر او را درباره بین المللی كردن بحران لبنان، نسبت به دخالت سوریه، نسبت به غیرمذهبی لائیك كردن دولت لبنان، نسبت به مقاومت فلسطین می توان ذكر كرد. همین ۱۵ روز پیش در مجله نوول آبزرواتور فرانسوی بود كه گفته بود: فلسطینی ها بر ما قیومت خود را تحمیل كرده بودند. حزب بعث عراقی دبیر كل آن دكتر عبدالمجید رافعی است كه همزمان با حزب بعث عراق در لبنان تشكیل شد. حزب بعث سوری، كه دبیر كل آن عاصم قانصوه است و به حزب بعث سوریه وابسته است. احزاب ناصری، كه بقایای طرفداران ناصر در لبنان هستند، بعد از مرگ ناصر به چند دسته تقسیم شدند و قذافی به آنها «رسیدگی» می كند. اول مرابطون یا «حركت الناصریین المستقلین». به رهبری ابراهیم قلیلات كه از لیبی و فتح كمك می شود.دوم اتحاد سوسیالیستی اشتراكی صد درصد تابع لیبی و دبیر كل آن كمال یونس است.سوم اتحاد قوای الشعب العامل به رهبری كمال شایتلا طرفدار سوریه است و از آن دولت كمك های مالی و نظامی دریافت می نماید. دسته های كوچك ناصری دیگری هم وجود دارند كه معروف ترین آنها قوات ناصر به ریاست حسام عرب است. سازمان الفتح نیز دو تا سه دسته لبنانی به وجود آورده است به نام: لجان مسانندت ثوره و التنظیم الشعبی اللبنانی و غیره. از احزاب نامبرده در بالا، سه حزب طرفدار سوریه، دو حزب طرفدار لیبی یا سه حزب طرفدار عراق و دو حزب طرفدار مصر است.
▪آیا تمامی این احزاب طرفدار فلسطین اند
در ابتدای حوادث لبنان كلیه این احزاب به اضافه چند شخصیت جوان مسلمان جبهه ای به نام «الاحزاب والقوای الوطنیه و التقدمیه» به ریاست جنبلاط تشكیل دادند. سازمان حركت محرومین هم در سه ماه اول بعد از تشكیل این جبهه در جلسات این مجموعه شركت می كرد. علاوه بر این مجموعه، رهبران دینی مسلمان نظیر مفتی لبنان، امام شیخ العقل دروزی، رئیس الوزراهای سابق، هیات دیگری داشته به نام «سران اسلامی» كه این دو هیات با همه سازمان های مقاومت فلسطین به اضافه شخصیت های مسیحی گوناگون مانند ریمون اده همكاری می كردند.
▪چرا حركت محرومین از مجموعه بالا بعد از ۹ ماه بیرون آمد
از روزهای اول نماینده حركت خواستار وضع نظامنامه برای این هیات شد. زیرا این هیات بدون هیچ قاعده ای در اختیار افراد بود كه قطعنامه تصویب و آن را اعلام می كردند. بسیار از اوقات مطالبی در هیات گفته می شد ولی منتشر نمی شد. یا بالعكس مطالبی اعلام می شد كه گفته نشده بود. چند تجربه دیگر هم از آقای كمال جنبلاط در سال های ۱۹۵ ، ۱۹۶۷ ، ۱۹۷۰ ، ۱۹۷۳ داشتیم. این پیشنهادات با مماطله دست به دست كردن مواجه می شد. ولی شدت بحران از طرفی و اصرار الفتح از طرف دیگر مانع بر هم خوردن این اجتماعات می شد. در اثنای حوادث چند بار جنگ تجدید می شد. بدون آنكه این هیات كه باید قرار جنگ و یا صلح را صادر كند مطلع شود. یك بار معلوم شد كه قرار جنگ از طرف جنبلاط حاوی ابراهیم، با همكاری یكی از فرماندهان فتح به نام ابوصالح كه كمونیست است و مسئولیت نظامی فتح در لبنان را بر عهده داشت صادر شده است. به علاوه این هیات اعلام كرد كه تصمیم دارد ادارات جدیدی به جای ادرات دولتی در لبنان تاسیس كند در مناطق تحت كنترل كه به نظر ما این كار اشاره ای به قبول تقسیم لبنان بود. زیرا حتما از طرف دستجات دیگر، یعنی دست راستی ها و حتی رهبران مسلمان تایید نمی شد. گذشته از این بهانه ای به دست كتائب و هم پیمانانشان داده می شد كه در راه تقسیم لبنان قدم های وسیع تری بردارند.▪آیا این حرف شما بدین معنا نیست كه اینها زودتر شروع كردند
اخیرا دست راستی ها تقسیم جغرافیایی را پیاده كرده بودند و ادارات مخصوص خود را به وجود آورده بودند. ولی اینها چپی ها ادارات را به صورت ادارات حزبی درآوردند و نام «كابینه سایه» به آن می دادند. ما به این تقسیم اعتراض كردیم و با همكاری یاسر عرفات در كمیته این طرح رد شد. ولی ناگهان مشاهده شد كه كمال جنبلاط می گوید، تصمیم به تاسیس این ادارات گرفته و كمیته ای برای تشكیل و تفصیلات آن معین كرده است. در این وقت بود كه نماینده حركت محرومین رسما از این هیات طبق اطلاعیه ای خارج شد. البته اختلافات دیگری نیز در این مسئله دخالت داشته است مانند لائیك كردن دولت در لبنان الغای قانون احوالات شخصی و جنگ جبل.
▪عكس العمل احزاب چپ در برابر فعالیت های حركت محرومین و رشد آن به صورتی كه شما بیان كردید چه بوده است
یك مطالعه كامل نسبت به وقایع قبل از جنگ لبنان نشان می دهد كه شیعیان لبنان محیط بسیار مساعد و آماده ای برای فعالیت سیاسی گروه های چپ بوده اند. زیرا از نظر وضع اجتماعی مورد تجاوز و تعدی بوده اند. این خود عامل كافی برای یك فعالیت انقلابی اجتماعی است. ولی احزاب نتوانسته بودند از توده های وسیع شیعه برای مبارزات خود استفاده كنند و این به چند دلیل بود: اول افكار و اهداف این احزاب با عقیده مردم و فرهنگ شیعیان لبنان كه ریشه های بسیار عمیق دارد هماهنگ نبود. دوم اصولا احزاب چپ شانس منحصر به فردی را در بین شیعیان داشتند احزاب راست هیچ گاه شانسی در بین شیعیان نداشتند، اما از سال ۱۹۴۸ كه قضیه فلسطین در خاورمیانه با شدت فراوان مطرح شد، احزاب چپ نتوانستند هیچ نوع كمكی برای حل این موضوع و احقاق حق در قضیه فلسطین بازی كنند. حتی دولت های انقلابی خاورمیانه كه رنگ چپ داشتند سال به سال در حال عقب نشینی بودند. در سال ۱۹۴۸ اسرائیل اولین بار قطعنامه های سازمان ملل را نقض كرد و مرزهای خود را توسعه داد و این سبب شد كه در بیشتر كشورهای عربی رژیم آنها تغییر یابد. در مصر و سوریه و عراق و سپس در لیبی و سودان انقلاب شد. ولی حكومت های چپ نمای تازه نیز در سال های ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ عقب نشینی های فراوان كردند. از این بالاتر اسرائیل برای تحویل تغییر مسیر نهر اردن اقدام كرد، دولت های چپ گرای عربی، در كنار ایالت های محافظه كار، اسرائیل را به جنگ تهدید كردند ولی در عمل اسرائیل نهر اردن را به طرف صحرای نقب تغییر مسیر داد و ضررهای فراوان به زمین های كشورهای عربی زد و كشورهای عربی هیچ گونه عكس العملی نشان ندادند. فقط تصمیم گرفتند سرچشمه های نهر اردن را در لبنان و سوریه و اردن منحرف سازند. اسرائیل تهدید كرد و چون اعراب شروع به كار كردند، اسرائیل با بمباران آنها را از این كار منع كرد و مطلب لوث شد. همچنین كاملا دیده شد كه چپ نیز در این مسئله اساسی و حیاتی هیچ نقشی را نتوانست بازی كند. به علاوه كشورهای چپ گرا و احزاب چپ در داخل كشورهای عربی نیز هیچ موفقیتی به دست نیاوردند. خلاصه، چپ با عدم كفایت خود در ایفای نقش موثر و فعال، نتوانست در خاورمیانه وجهه ای داشته باشد. سوم مشكل خاص رژیم لبنان حاصل پیچیدگی های درونی جامعه لبنان از یك طرف و ارتباط مستقیم آن با نیروهای خارجی، اعم از كشورهای عربی و غیرعربی است. این ارتباط و پیچیدگی لاجرم در فعالیت های احزاب تاثیر مستقیم و غیرمستقیم داشته و دارد. منجمله طرح تغییر رژیم لبنان به عنوان یك هدف نهایی كه هدفی بسیار دور است. همه این عوامل باعث شده است كه احزاب چپ لبنان به صورت موسسات و محافل دوستانه درآمده اند نه حركت های اجتماعی با ریشه های عمیق در میان توده مردم. در نتیجه مبارزات احزاب در بسیاری از اوقات، نه تنها با هدف های احزاب هماهنگ نیست بلكه به عنوان تاكتیك در جهت مخالف آن هدف ها قرار می گیرد. مثلا درباره پنجاهمین سال تاسیس حزب كمونیست لبنان نقولا شاوی دبیركل حزب در سرمقاله روزنامه «النهار» به عنوان «ما كی هستیم و چه می خواهیم» می گوید:«ما برای تطهیر سرمایه داری و دفاع از حكومت دموكراتیك پارلمانی تلاش می كنیم.» این تناقض خواه و ناخواه مردم را از احزاب دور می كند. احزاب را به پیروی از سیاست های عوام فریبانه محلی وادار می نماید. ما در نوشته های حركت محرومین از این احزاب به نام «فئودال های مدرن» نام می بریم.چهارم در ایام ریاست جمهوری سلیمان فرنجیه كه از ارتجاعی ترین و خشن ترین فئودال های لبنان به شمار می آید مشاهده شد كه عموم احزاب چپ و بخصوص كمال جنبلاط و شیوعی ها در كنار سلیمان فرنجیه ایستاده بودند و آنگاه كه حركت محرومین با شدت تمام با سلیمان فرنجیه به مبارزه می پرداخت اینها در روزنامه های خود از حركت محرومین با استهزا و تهمت یاد و از دولت فرنجیه دفاع می كردند.
در این مورد شما چه مداركی دارید كه احزاب چپ با فرنجیه كار می كردند و علیه حركت محرومین موضع گرفته بودند
در تمام مدت حكومت سلیمان فرنجیه كمال جنبلاط، یا خودش یا نماینده فراكسیون پارلمانی، بهیج تقی الدین عضو كابینه فرنجیه بود. از زمان او نیز امتیاز كارخانه سیمان سازی سبلین به آقای جنبلاط داده شد. مقالات روزنامه های النداء ارگان حزب كمونیستی شیوعی لبنان، السفیر هماهنگ سازمان كار كمونیستی و غیره همه بر این ادعا دلالت دارند. ما می توانیم این نشریات را تهیه كرده و در اختیار شما بگذاریم.
▪كمونیست ها در مخالفت خودشان چه ایراد اساسی ای به حركت محرومین دارند
به چهار دلیل گفته شده در بالا، هنگامی كه حركت محرومین اعلام موجودیت كرد، اكثریت شیعیان لبنان، بلكه اكثریت مردم لبنان محرومین آنها در مقابل احزاب روش منفی داشتند. به جز تقریبا ۵ درصد از آنان، بقیه نسبت به مسائل عمومی بی علاقه بوده و به شكایت و انتقاد اكتفا می كردند. به همین دلیل حركت محرومین با سرعت برق توانست توده های وسیع مردم را به خود جذب كند تا حدی كه كادرهای این حركت وقت كافی برای ثبت اسامی پیشنهاد دهندگان برای عضویت نداشتند. این وضع خواه و ناخواه احزاب را علیه حركت محرومین تحریك می كرد و گاه و ناگاه به صورت اتهام و یا تشكیك و یا انتقاد از حركت محرومین یاد می كردند. زیرا كاملا احساس كرده بودند كه قالیچه را از زیر پای آنها كشیده بودیم.
▪چه نوع اتهاماتی
مثلا حركت محرومین حركتی راست گرای هوشمند است كه برای حمایت رژیم مردم را از انقلاب دور می كند. می گفتند كه این حركت، حركتی است مذهبی و در نتیجه ارتجاعی. می گفتند كه حركت محرومین هدف واضحی ندارد و در نتیجه دوست و دشمن و هم پیمان آن روشن نیستند. می گفتند رهبران این حركت مورد قبول ما نیستند. با این تفصیل فشار افكار عمومی احزاب چپ را مجبور می كرد كه در تظاهرات عظیم این حركت شركت كنند. در حالی كه در سال های قبل از ۱۹۷۰، احزاب چپ نظیر حزب كمونیست و حزب جنبلاط اعلامیه هایی علیه اعتصاب به دعوت حركت محرومین صادر و شركت در آن را تحریم كردند و گفتند كه اینها ضدفلسطینی هستند. اما بعد چون در تظاهرات حركت به نفع مقاومت فلسطین مطالبی واضح اعلام شد، این تهمت ها نقش بر آب شد. این موارد قبل از جنگ بود. اما طی جنگ رابطه احزاب چپ با حركت چنین بوده است: از همان روزهای اول تفاوت های زیرین بین روش حركت محرومین و هم پیمان های او احزاب چپ واضح بود:
۱ در روز حادثه انفجار اتوبوس در عین الرمانه و كشته شدن ۲۷ نفر لبنانی و فلسطینی، احزاب چپ قطعنامه ای دایر بر بایكوت كردن حزب كتائب صادر كردند. حركت محرومین معتقد بود كه باید این بایكوت اقتصادی باشد و در خارج از لبنان و در كشورهای عربی هم صورت گیرد نه بایكوت سیاسی، زیرا نتیجه این مقاطعه سیاسی آن است كه مسیحیان عموما در اطراف حزب كتائب جمع بشوند. به علاوه مقاومت فلسطین مجبور می شود برای حمایت از هم پیمانان سیاسی خود احزاب چپ كه به تنهایی قادر به اجرای این مقاطعه نبودند، وارد میدان مبارزات سیاسی محلی لبنان شود. در صورتی كه مقاطعه اقتصادی در جهان عرب فشاری عمومی و سنگین علیه فاشیست های دست راستی خواهد بود. به علاوه همه كشورهای عربی به نفع مقاومت فلسطین وارد مبارزه خواهند شد.
۲ از همان روزهای اول راست گرایان سعی كردند از احساسات مذهبی مردم استفاده كنند و به همین دلیل به كلیساها و كشیش ها حمله كرده و اعلام كردند كه مسلمان ها و فلسطینی ها نسبت به دین مسیحی تعدی می كنند. متٲسفانه احزاب چپ درست به این ندا پاسخ داده و علیه مسیحیان در مناطق اسلامی عملیات ناجوانمردانه ای را اجرا كردند. در نتیجه جنگ را به طرف یك جنگ مذهبی سوق دادند. شاید علت این كار این بود كه هر دو طرف نیاز به جنگجو داشتند. درحالی كه با افكار حزبی خود نمی توانستند توده ها را بسیج كنند. در همین وقت حركت محرومین كاملا از انتقام های مذهبی در حق بیگناهان خودداری و علیه آن مبارزه می كرد. مثلا در همان وقت اعلامیه ای اینجانب صادر كردم كه حمله به دهات مسیحی و تیراندازی به سوی دیر الاحمر،القاع و شلیفا، كه دهات مسیحی نشین منطقه «بقاع» هستند، مانند تیراندازی به سوی خانه و خانواده ماست. بلكه همچون حمله به محراب و منبر است. در همان وقت احزاب چپ از بعلبك به واسطه بلندگوهای مسجد ندای وا اسلاما برداشتند و مرا به بی علاقگی نسبت به شیعیان متهم می كردند.
شما را متهم می كنند كه در حملات مسلمانان به مسیحیان این موضع را داشتید. اما در حملات مسیحیان به شیعیان، به خصوص در كشتار و فاجعه نبعه چنین مواضعی را نداشتید.
این سئوال بسیار قابل تعجب است، زیرا در موقعی كه نبعه مورد تجاوز مسیحیان قرار گرفت ما خود در حال جنگ با مسیحیان بودیم. آنها به هیچ وجه به اعلامیه های ما توجهی نداشتند. حتی قبل از آن آنها به مجلس اعلای شیعیان حمله كرده و پاسبانان آن را به قتل تهدید كردند. در و پیكر آن را شكستند. كاملا قابل استهزا است كه در آن وقت و در تحت چنان شرایطی من به مسیحیان بگویم حمله به نبعه حمله به خود من و یا به محراب و منبر من است. چه آنها به خود من و به محراب من و به منبر و منزل من حمله می كردند، این تشبیه بسیار بی معناست. در عین حال از طرف مجلس اعلای شیعه چند اعلامیه در هنگام جنگ نبعه و چند اعلامیه در موقع حمله به تل زعتر و ده ها بیان و اعتراض نسبت به روش وحشیانه مسیحیان از طرف اینجانب صادر شده است. حتی ضمن اعتصاب غذا در مسجد و در اعلامیه دومی كه در مسجد صادر شد توضیح داده شده است كه فاشیست های راست گرا مانند حیواناتی زمین مردم را آلوده كرده اند و به همین جهت من به خانه خدا آمده ام تا از پلیدی های آنان دور باشم.
شما گفتید كه در نبعه می جنگیدید، با چه نیرویی و چگونه و نقش مقاومت فلسطین، احزاب چپ و سوریه هر كدام در این فاجعه چه بوده است
حركت محرومین به رغم حداثت آن نوپایی اش در نبعه با ۹۰ نفر جنگجو در حال دفاع بود. در تمام مدت جنگ تنها سازمانی كه یك بیمارستان صحرایی موقت در نبعه با سه پزشك و جراح تاسیس كرد حركت محرومین بود. قبل از آن ۱۶ نفر در اثر خونریزی مرده بودند. چنان كه تنها سازمانی كه به كمك ارمنی ها اسلحه و مواد غذایی برای محاصره شدگان نبعه می فرستاد، حركت بود. دفاع از نبعه به صورت های دیگری نیز انجام شد. از جمله آنكه ارمنی ها كه در همسایگی نبعه بودند و در حدود یك سوم اطراف نبعه در اختیار آنان بود، در تمام مدت جنگ به صورت دوست و پشتیبان شیعیان در نبعه درآمده بودند. این روش در اثر فعالیت های رهبری حركت انجام می گرفت. در عین حال تنها كسانی كه تا آخرین نفس در نبعه جنگیدند و تا آخرین فرد از كادرهای نظامی خود مقاومت كردند و كشته شدند جوانان امل بودند. هم اكنون همه كادرهای فرماندهی احزاب چپ و سازمان های مقاومت به مناطق غرب بیروت به سلامت بازگشته اند یعنی كشته نشده اند و در صحنه یا نبوده اند و یا فرار كرده اند در حالی كه ۲۴ نفر از زبده ترین جوانان این حركت در نبعه شهید شدند. اما درباره روش سوریه باید گفت كه آنها متاسفانه به فشار سیاسی اكتفا كرده و عملا دفاعی از نبعه نكردند. این خود می تواند نتیجه طبیعی حمله های تبلیغاتی تند احزاب چپ علیه سوریه باشد كه متاسفانه توده های مردم بدون سبب كفاره این گناه را دادند. در عین حال در سه سفر به سوریه و ملاقات ها و برخوردهای تند با رهبران آن درخواست كمك از سوریه شد، ولی متاسفانه نتیجه ای حاصل نشد. زیرا در اولین بار سوریه از احزاب راست گرا تعهد گرفت كه به نبعه حمله نكنند و آنها در مقابل خواستند كه نبعه از تل زعتر با اسلحه های سنگین حمایت نكند. چون این خواسته آنها مسیحیان برای نبعه قابل اجرا نبود، باز احتیاج به فشار سیاسی بود كه در سفر دوم اینجانب انجام شد. حمله به نبعه متوقف شد. تا آنكه یكی از سازمان های فلسطینی جبهه دموكراتیك، وابسته به نایف حواتمه كه مسئول آن یك مارونی فلسطینی است به نام «الیاس سروعی»، با همكاری سازمان كار كمونیستی، تحریكات ناهنجاری را نسبت به ارامنه انجام دادند و ۱۷ نفر از جوانان ارمنی را كشتند، سه مغازه جواهرفروشی آنان را غارت و به چهار دختر ارمنی تجاوز كردند. این اعمال سبب شد كه ارمنی ها عكس العمل وحشیانه ای از خود نشان دهند.از حالت بی طرفی خارج شدند و به نبعه محاصره شده و گرفتار، با جنگجویان تازه نفس خود حمله كنند، كشتند و سوختند و غارت كردند. این خود باعث شد راه آزادانه ای برای احزاب راست به نبعه باز شود و نبعه از نظر نظامی ساقط شود. بی درنگ برای بار سوم به سوریه رفتم. با فشار جدید سوریه راست گرایان مجبور شدند كه از اشغال كامل نبعه و غارت كردن خانه ها و خرابی آنها و راندن مردم خودداری كنند. این فشار سیاسی جدید مدت سه روز نتیجه داد. باز متٲسفانه ۱۳ حزب و سازمان چپ لبنانی و فلسطینی در نادی كلوب ارامنه جمع شدند و برای نجات جان خود اسلحه تسلیم كردند و فرار كردند و سندی را به امضا رسانیدند كه نبعه تسلیم شود. به این ترتیب لقمه اشتهاآور برای مردم مسلح آن منطقه و افراد حزب های دست راستی آماده شد. این فشار هم بی نتیجه مانده و فاجعه سقوط به وقوع پیوست. با كمال تاسف باید اضافه كنم كه روش چپ گرایان لبنانی و فلسطینی درباره تحریكات ناهنجار آنان نسبت به ارامنه و همان تسلیم نبعه، نتیجه یك هدف سیاسی بوده كه به موجب آن نبعه زودتر از تل زعتر ساقط شود تا قهرمانی تل زعتر كه مدافعان آن چپ گرایان فلسطینی بودند برای همه جهانیان روشن تر شود.
▪چرا سوریه با دخالت نظامی خود مانع سقوط نبعه و كشتار فجیع مردم نشد
ما از سوریه درخواست دخالت نظامی در نبعه را كردیم، از نظر من ارتش سوریه به رغم آنكه در فاصله ۱۵ كیلومتری بیروت بود و از نزدیك جای دخالت مستقیم نظامی برای جلوگیری از سقوط نبعه را نداشت، ولی چون سقوط نبعه یك انعكاس از عمل وحشیانه و تجزیه طلبانه احزاب راست گرا بود سوریه می بایست دخالت نظامی می كرد و از سقوط نبعه جلوگیری می كرد. ولی این منطق متاسفانه مورد اجرای سوریه قرار نگرفت و به همین دلیل حركت محرومین در اعلامیه ای روش سوریه درباره سقوط نبعه را سرزنش كرد. درباره قضیه فاجعه نبعه بحث مفصل تر و بررسی عمیق تری ضروری است كه شاید بعد ها صورت گیرد. در اعلامیه ای به نام «فاجعه نبعه» ما قسمت هایی از آن را بیان كردیم. اما درباره اختلاف حركت محرومین با احزاب چپ كه صحبت می كردیم، چند قسمت از آن را بیان كردیم كه اینك آن را دنبال می كنیم.
پنجم یكی از مهمترین اختلافات ما با احزاب آن بود كه ما اصولا این جنگ را توطئه عظیم خارجی و داخلی می شناسیم. سعی می كردیم در عین دفاع از سه هدف مقدس خود وحدت لبنان، دفاع از نهضت مقاومت فلسطین، دفاع از وطن و مناطق مسكونی خود به هر قیمتی كه شده است از بروز جنگ و یا از توسعه آن و یا از طولانی شدن آن جلوگیری كنیم. به همین دلیل از روزهای اول با اجتماعات پی در پی رهبران معتدل مسلمان و مسیحی و با تشكیل كمیته های میانجی گری برای جلوگیری از جنگ اقدام می كردیم. مدتی بعد نیز به وسیله اعتصاب غذا از همین روش پیروی شد. تا آخر جنگ نیز حركت محرومین با یك دست خود شاخه زیتون حمل می كرد و با دست دیگر با اسلحه از مقدسات خود دفاع می كرد. ولی احزاب با تمام قدرت به جنگ و توسعه و تشدید آن و امتداد یافتن آن كمك می كردند. تبلیغات روزنامه ای و رادیویی و تلویزیونی این احزاب همانند تبلیغات راست گرایان وحشت آور بود.
ششم از نظر اخلاق جنگ ما به پیروی از احكام مقدس اسلام همان تعلیمات پرارزش و انسان دوستانه را اجرا می كردیم. جوانان ما هیچ وقت شروع به تیراندازی نمی كردند و از هدف گیری نسبت به بی گناهان و یا فراریان یا زخمی شدگان خودداری می كردند. با كشته شدگان دشمن با احترام معامله می شد. از سرقت و تجاوز به خانه های مردم و به سازمان های انسانی و بیمارستان ها و ماشین های آمبولانس خودداری می شد. از مردم حتی برای قوت جنگجویان چیزی به زور گرفته نمی شد. از غارت پس از جنگ به شدت جلوگیری می كردیم. این روش ها به هیچ وجه با روش احزاب چپ و یا راست تطبیق نمی كرد، آنها بی رحمانه نسبت به بی گناهان، زخم خوردگان، حتی بیماران بستری در بیمارستان ها و اجساد كشته شدگان، حتی آنان كه ربوده شده بودند، عمل می كردند. مكرر بیمارستان ها و كلیساها آتش زده شد و بارها از رسیدن ماشین های آتش نشانی به محل حریق جلوگیری شد. هزاران بی گناه در خیابان ها صید شدند. توپ های سنگینی بعد از نیمه شب محله های بیروت و طرابلس و غیره را گلوله باران می كرد. اكثر كشته شدگان جنگ، جنگجویان نیستند بلكه مردم بی گناه دور از جنگ بوده اند و هستند. مثله كردن اجساد كشته شدگان و سوزاندن آنها كاری عادی بود، اما غارت منازل دوست و دشمن، از طرف احزاب چپ و راست، صورت مصادره و یا كمك به جنگجویان تلقی می شد. اكنون ثروت رهبران احزاب از میلیاردها تجاوز می كند. نمونه روشنی از این روش: هر كس از بیروت به طرف جبل لبنان و یا به بقاع و یا به سوریه می رفت و یا از آن نقاط به طرف بیروت بازمی گشت، در سر راه خود از طرف دو گروه، كمال جنبلاط از یك طرف و فالانژیست ها از طرف دیگر مجبور بود باجی بدهد. ماشین شخصی یك لیره، تاكسی ۱۰ لیره، اتوبوس ۵۰ لیره، باری ۱۰۰ تا ۱۵۰ لیره یا بیشتر. و اگر ملاحظه كنیم كه تعداد ماشین ها روزانه از چندین هزار تجاوز می كرد به اهمیت این غارت سرسام آور پی می بریم. عجیب تر آنكه این باج را با قبض رسمی از طرف حزب و به نام «نوسازی های جاده ها» می گرفتند. با تمام این اختلافات باز هم حركت محرومین در كنار احزاب چپ و در ۹ماهه اول و یا به تعبیر معروف در چهار جوله اول جنگ بود. ولی از آن به بعد كه به نام «فصل دردها» نامیده شد چون اختلاف تازه ای كه به نظر ما نوعی از اختلافات استراتژی و یا نوعی شركت در توطئه شناخته می شد به وجود آمد، ما از همكاری با احزاب امتناع ورزیدیم. این اختلاف همان سه اختلاف معروف بود كه بدان ها اشاره شد. یعنی حركت محرومین با تاسیس ادارات دولتی محلی مخالفت كرد و آن را یك عمل تجزیه طلبانه شناخت و در مقابل در استان بقاع رهبری حركت همان ادارات دولتی سابق را احیا كرد. احزاب ادارات دولتی، عدلیه و حتی اداراتی شبیه به سفارتخانه در خارج تاسیس كردند. دوم آنكه احزاب طرح لائیك كردن كامل لبنان را مطرح می كردند، واضح بود كه منظور از این طرح لغو قوانین احوالات شخصی در لبنان بود، زیرا لبنان از نظر دولت و یا قوانین اداری و سیاسی و مدنی و تجاری و غیره یك كشور لائیك شمرده می شد. فقط در شئون ازدواج، طلاق و میراث هر فرد به مذهب خود رجوع می كرد. حركت محرومین به همه رهبران دینی مسلمانان اعلام كرد كه با لائیك كردن كامل لبنان موافقت نخواهد كرد. در عین اینكه الغای رژیم مذهبی سیاسی یكی از اهداف اصلی حركت است. به نظر حركت محرومین طرح احزاب خلاف مبادی دینی و مخالف مصالح ملی لبنان شمرده می شد. زیرا لبنان نباید رونوشتی از كشورهای دیگر جهان شود و فرهنگ ملی خود را از دست بدهد.
▪رابطه شما و حركت محرومین با مقاومت فلسطین و الفتح چگونه است
در میثاق پیمان حركت محرومین ایمان به مبارزه در كنار سازمان مقاومت فلسطین یك ماده اساسی به شمار می رود. اصولا حمایت این نهضت بدون توجه به هم پیمانی و ملاحظه منافع مشترك یك ایمان راسخ و همه جانبه است. اسرائیل در نظر ما شر مطلق است و همه مقدسات ما با وجود اسرائیل در خطر و از این جهت سازمان مقاومت كه در مقابل اسرائیل قرار دارد حتما مورد حمایت ماست. آنگاه كه سازمان مقاومت در جنوب لبنان به فعالیت پرداخت، شیعیان در جنوب، به رغم نداشتن وسایل دفاع كافی از این سازمان حمایت كردند. چون دولت لبنان به تحریك و ایجاد خلاف بین مردم و نهضت مقاومت پرداخت و از پاره ای از اشتباهات فلسطینی ها سوءاستفاده كرد، شیعیان در كنار مقاومت ایستادند. شیعیان از روش سایر گروه ها در جنوب لبنان، مانند دروزی های «حاصبیا» و مسیحی های «راشیا» كه فدائیان را از شهرها بیرون رانده بودند، پیروی نكردند و هم چنان وظیفه خود را نسبت به مقاومت فلسطینی ها انجام دادند. اسرائیل انتقام گرفت و قریه ها و مزرعه های جنوب لبنان را به آتش می كشید و مناطق را كه حتی فلسطینی ها از آن عبور نمی كردند به بهانه های گوناگون بمباران می كرد. مردم را می ربود، محصولات را آتش می زد. با تمام این احوال، شیعیان هم چنان به حمایت از مقاومت می پرداختند. خانه و مزرعه و فرزندان خود را در اختیارشان قرار می دادند. حتی آنگاه كه بین ارتش لبنان و سازمان مقاومت در سال های ۱۹۶۹و ۱۹۷۰و ۱۹۷۳ زد و خورد درگرفت، شیعیان مقاومت را اختیار كردند. در یك جلسه ابوعمار رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین به هیات نمایندگی از روحانیون ایران می گفت: «این روش بی نظیر شیعیان نتیجه مستقیم رهبری موسی صدر است.» تلاش های فراوان برای آنكه شیعیان با مقاومت اختلاف پیدا كنند یا حداقل بی طرف باشند انجام گرفت ولی با رهبری حركت محرومین این تلاش ها بی نتیجه ماند. در جنگ اخیر نیز شیعیان عموما در كنار مقاومت فلسطین ایستادند و كشته ها دادند. مناطق داغ جنگ دهات و محله های شیعه نشین بود، مانند نبعه، شیاح، لیلكی، حی ماضی و...
اصولا چنان كه قبلا گفته شد جنگ با موافقت شیعیان به این مناطق منتقل شد تا انعكاس خارجی آن جنگ میان لبنانیان و فلسطینیان نباشد. گروهی از رهبران شیعه اسعد حماوی، عسیران و خلیل چندین بار تلاش كردند و خواستند نمایندگان مجلس شورای ملی شیعه را به صورت یك گروه سیاسی برای رهبری شیعیان در جهت مخالفت حركت محرومین به وجود آورند ولی این تلاش ها نقش بر آب شد. در قسمت دوم جنگ، یعنی آنگاه كه میان حركت محرومین و احزاب چپ اختلاف ایجاد شد، رهبری حركت انتظار داشت كه مقاومت فلسطین در این مبارزه كه میان دو هم پیمان درگرفته است بی طرف بماند. ولی متاسفانه كادرهای چپ گرای مقاومت در سازمان جبهه دموكراتیك نایف خواتمه هم پیمان فتح و سازمان توده ای جورج حبش معارض فتح و سایر احزاب كمونیست لبنان و احتیاج مقاومت به اسلحه و تبلیغات گروه كمونیسم جهانی، اینها عواملی بودند كه سازمان مقاومت فلسطین را از بی طرفی خارج كرد و آنها را در كنار احزاب تندرو و چپ گرا علیه حركت محرومین قرار داد. به خصوص كه تبلیغات فتح در اختیار ابوشرار، كه یك كادر كمونیستی فتح است، قرار داشت. به این ترتیب حملات تند و دردناك از طرف احزاب چپ به حركت محرومین شد كه سازمان مقاومت در عمل بی طرف و در تبلیغات به نفع چپ موضع می گرفت. مكرر جوان های حركت محرومین كه در سنگرهای دفاع برای سازمان مقاومت فلسطین ایستاده بودند از پشت مورد حمله گروه های چپ لبنانی یا فلسطینی قرار گرفتند. به این ترتیب رهبری حركت سعی می كرد روابط خود را با جناح معتدل فتح و سازمان مقاومت فلسطین حفظ كند. از دفاع نظامی و تبلیغات سیاسی برای حمایت از مقاومت خودداری نكند. جوانان امل در همه مناطق جنگ پیشقراول حامیان مقاومت بودند. رهبران حركت در همه جا از روش مقاومت و از حق آنان در مبارزه مسلحانه حمایت می كردند. به علاوه همه نیروهای آنان برای جلوگیری از تصادم بین ارتش سوریه و مقاومت مصروف می شد. هر بار كه این روابط تیره می شد رهبران فتح از اینجانب می خواستند كه به میانجیگری خود ادامه دهم و این كار پنج بار تكرار شد. در بار پنجم جلسه ای مشترك سه نفری بین حافظ اسد و ابوعمار و اینجانب برای مدت هفت ساعت تشكیل شد. به طور مسلم می توان گفت كه رهبری حركت محرومین در جلوگیری از بحران مصیبت بار همانند مصیبت سپتامبر سیاه در اردن نقش اساسی داشته است. رفته رفته حقیقت روشن و روشن تر می شود. هم اكنون روابط حركت و فتح از صورت روابط شخصی و دوستانه بین رهبران كه همیشه محفوظ بوده است، به صورت همكاری نظامی در جنوب لبنان، همكاری تبلیغاتی برای جنوب لبنان و همكاری سیاسی در بحران لبنان و خاورمیانه درآمده است.▪آیا فتح به حركت محرومین كمك می كند یا خیر
مسلما می دانید كه اسلحه گران و ممنوع و ذخیره آن گران تر است و با امكانات مالی محرومین تناسبی ندارد. از طرفی تعلیمات نظامی نیاز فراوان به صورت مهمات دارد. به این جهت حركت محرومین آن گاه كه برای دفاع از جنوب در مقابل حمله های كماندوهای اسرائیل آماده می شد این هدف را با رهبران فتح در میان گذاشت و در نتیجه دو اردوگاه بزرگ و چند كلاس تعلیمات نظامی در مناطق مختلف لبنان برای حركت محرومین در طرف فتح به وجود آمد. نخست قرار بود كه عموم تعلیم دیده های این حركت از طرف فتح مسلح شوند. ولی در اثر آنكه كشور عراق ۸ هزار مسلسل دستی فتح را توقیف كرد، این وعده فقط در حدود چند صد قبضه اجرا شد. حركت محرومین مجبور شد اسلحه مورد نیازش را خود بخرد و به قیمت تمام شده در اختیار اعضای خود بگذارد. فتح و همه سازمان های مقاومت در تظاهرات حركت محرومین شركت می كردند. همچنان كه در دفاع از مناطق شیعه نشین در كنار سازمان امل جنگیدند. و به این ترتیب این سه كمك از سازمان مقاومت به حركت محرومین انجام گرفت.
آیا در حال حاضر همكاری نظامی وجود دارد
اصولا دایره جنگ در لبنان در حال حاضر به جنوب انحصار یافته است. در جنوب همكاری نظامی و سیاسی و تبلیغاتی بین فتح و حركت محرومین با وضوح كامل دیده می شود. در همه جا ستاد مشترك نظامی دارند. حتی مواد جنگی برای هر واحد امل در دهات مرزی از طرف فتح تامین می شود. به این ترتیب جبران فقر حركت محرومین را تا حدودی می كند.
خبرگزاری وفا سازمان خبری مقاومت در ۲۰۱۷۷ خبری منتشر ساخت مبنی بر پیمان جدیدی بین حركت محرومین و فتح. نكات و مفاد اصلی این ▪پیمان چیست
این قرار داد كه در ۸ ماده تصویب شده است شامل همكاری و تبادل اطلاعات و معلومات درباره وضع جنوب و آمادگی مردم برای دفاع و بالا بردن سطح زندگی دهات مردمی و روشن كردن افكار عمومی درباره فعالیت های خطرناك و شبهه آور گروهی از لبنانیان همدست با اسرائیل و غیره است. طبیعی است كه همه مفاد قرار داد قابل ذكر نیست ولی نسخه ای از مقدمه این قرارداد تقدیم می شود.
▪آیا درست است كه طی جنگ لبنان شما با سوریه همكاری كرده اید
سوریه اصولا امتداد جبهه ملی لبنان به شمار می رود و از نظر مقاومت فلسطین نیز یك هم پیمان اساسی و بلكه اساسی ترین هم پیمان آنها شمرده می شود. در ۹ ماه اول جنگ تمامی دسته های چپ، ملی، مسلمان و فلسطینی همكاری كامل با سوریه داشتند. از سوریه كمك های قیمتی و موثر دریافت داشتند. ولی آنگاه كه این روابط میان گروه های چپ و سوریه تیره شد كه قبلا گفتم این بحران بین سوریه و مقاومت فلسطین كشیده شد. حركت محرومین سعی كرد براساس موازین اسلامی و سیاسی و ملی از این بحران به هر قیمت كه هست جلوگیری كند. قرآن می گوید: و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما حجرات ۹ و به همین علت نه تنها حركت محرومین بلكه عموم مسلمانان غیرحزبی در این تلاش برای مصالحه شركت كردند. به علاوه همچنان كه در مقدمه این مصاحبه گفته شد یكی از هدف های روشن توطئه اسرائیل و همكارانش ایجاد تصادم بین سوریه و مقاومت فلسطین بود. چطور می توان این توطئه را به دست دوست اجرا كرد ما معتقدیم كه این تیرگی روابط كاملا قابل اجتناب بود. با این حال آن گاه كه این تیرگی به حد بحران رسید جوانان حركت در كنار مقاومت برای دفاع ایستادند و رهبری حركت در راه صلح و رفع سوءتفاهم اقدام می كرد و اعلامیه های چندی دائر بر ضرورت عقب نشینی ارتش سوریه تا سر حدی كه ایجاد اطمینان برای سازمان مقاومت نماید صادر كرد.
▪براساس این آیه قرآن آیا شما سوریه را «مومن» می دانید
جنگ بین مسلمانان بود. این قاعده با رهبری حزبی در سوریه و رهبری سیاسی در سازمان مقاومت فلسطین تغییر نمی كند. بالاخره نتیجه این برخورد آن بود كه مسلمانان با اسلحه یكدیگر از پای در آیند و دشمن از دور به همه ریشخند بزند.
▪آیا شخص شما، یا مجلس شیعه، یا حركت محرومین و یا امل كمكی از سوریه گرفته اید
كمكی كه حركت محرومین از سوریه گرفته است آن است كه خاك سوریه برای عبور اسلحه های خریداری شده توسط خود حركت محرومین مورد استفاده قرار گرفت. به علاوه چند گروه در مدارس نظامی سوریه تعلیمات عالی دیدند. طبیعی است كه این كمك ها همه در وقتی صورت می گرفت كه هم سازمان های ملی و فلسطینی از این فرصت استفاده های مشابه می كردند. باید افزود كه سوریه مقدار كمی اسلحه سنگین در روزهای اول بحران لبنان، بعد از آنكه معلوم شد سازمان های مقاومت فلسطین خود به چنین اسلحه ای نیازمند است به حركت محرومین داد. البته سوریه به سازمان های چپ، به حزب كمال جنبلاط و به عموم سازمان های فلسطینی، اسلحه سبك و سنگینی داده است. برای حزب سوسیالیست جنبلاط یك اتاق جراحی كامل نیز هدیه كرده است. غیر از این كمك های مختصر نظامی، سوریه كوچكترین كمك دیگری به ما نكرده است.
آیا از سایر دولت های عربی تا به حال كمكی دریافت كرده اید
فقط از كشور الجزایر، كه مقداری اسلحه سبك به حركت محرومین هدیه كرده است. ولی قسمت اعظم این كمك با بحران های گوناگونی كه در لبنان پیش آمد به دست ما نرسید. البته دولت الجزایر برای حركت محرومین ۱۲ بورس تحصیلی مقرر داشته است. دولت رومانی نیز برای معالجه ۸ مجروح جنگ، بودجه ای معین كرده است.
▪آیا درست است كه شما روابط نزدیكی با حافظ اسد دارید این روابط چگونه است
این روابط بیشتر جنبه شخصی دارد و در حدود معلومات مستقیمی كه در این مدت به دست آمده است. او مردی قابل اعتماد و وطن پرست و قابل احترام است. به خصوص به مقاومت فلسطین ایمانی راسخ دارد. مسلما اگر جز او در بحران لبنان رهبری سوریه را در دست داشت مصیبتی چندبار بزرگتر از مصیبت سپتامبر سیاه اردن برای فلسطینی ها پیش آمده بود.
▪ارتش سوریه به درخواست چه كسانی به لبنان وارد شد
پس از سقوط كرنتینه و مسلخ و استعفای رئیس الوزراء، رشید كرامی، رهبران مسلمان و جبهه ملی در منزل مالك سلام اجتماع كردند. پس از تبادل آرا با تلفن از وزیر خارجه سوریه درخواست دخالت كردند. در این وقت كه حتی یك فرد از نظامی های سوریه در لبنان نبود، مقاومت فلسطین سعی می كرد كه بیش از یك سوم نیروهای خود را وارد میدان جنگ نكند. به این دلیل توازن نیروها به نفع نیروهای راست گرای فاشیست تغییر پیدا كرد. بیم آن می رفت كه به كلی وضع مسلمانان و جبهه ملی به سقوط كامل منتهی یا آنكه مقاومت فلسطین مجبور شود با تمام قوا وارد جنگ داخلی لبنان بشود. در منزل مالك سلام، آقای كمال جنبلاط نیز حضور داشت و خود در این تصمیم گیری شركت فعالانه دانست.
▪در این جلسه آیا مقاومت فلسطین هم حضور داشت
خیر ابوعمار نبود. اما در تماس مستقیم با اعضای جلسه در حال جلسه و بعد از جلسه و قبل از جلسه بود. من خود ۸ ساعت قبل از این ملاقات نزد ابوعمار بودم. بعد از یك تماس تلفنی بین او و رشید كرامی نزد رشید كرامی رئیس الوزرای وقت رفتم. مقاومت فلسطین در این وقت با تمام اعتماد از سوریه كمك می گرفت. به همین دلیل اولین دسته های كمكی كه از سوریه وارد لبنان شد همان ارتش آزادی بخش فلسطین بود كه معمولا از طرف سوریه و با بودجه سوریه اداره می شود.
آیا در هیچ زمانی و یا مرحله ای از جنگ، فلسطینی ها درخواست ورود و دخالت ارتش سوریه را در جنگ لبنان كردند
اصولا نهضت مقاومت فلسطین چنین حقی برای خود قائل نبود كه علنا درخواست دخالت ارتش سوریه را در خاك لبنان، كه وطن او نیست، بنماید. این وظیفه را به عهده هم پیمانان لبنانی خود گذاشت كه همان رهبران مسلمان و احزاب چپ به ریاست جنبلاط بودند. در همان وقت كاملا روشن بود كه این دخالت با رضایت و علاقه نهضت مقاومت فلسطین صورت گرفت است.در مرحله ای از جنگ، پس از ورود ارتش آزادی بخش فلسطین، سربازان سوری با لباس مبدل تحت عنوان «صاعقه» كه خود یك سازمان فلسطینی است به لبنان آمدند و این قبل از سقوط كرنتینه و مسلخ بود. بعد از سقوط این دو نقطه و خطر سقوط بیروت قمه كنگره رهبران مسلمان سیاسی در عرمون تشكیل شد. در این مذاكرات بود كه همگی درخواست دخالت ارتش سوریه را كردند.
روابط شما، مجلس اعلای شیعه، یا حركت محرومین با سایر طوایف، برادران سنی و یا مسیحی ها چگونه بوده و در حال حاضر چگونه است
از نظر سازمان مجلس اعلای شیعه برای روابط عمومی با سایر مذاهب لبنانی و خارج از لبنان سیاست معینی ترسیم شد، كه از ابتدای تاسیس مجلس، اجرا می شود. درباره حركت محرومین وضع تغییر كرده است. زیرا تمام تلاش ما این بود كه هدف حقیقی حركت را كه یك هدف مذهبی نیست تطبیق كنیم. درباره موضوع اول شیعیان لبنان برحسب سیاست مجلس، در حقیقت ستون فقرات لبنان را تشكیل می دهند. زیرا لبنان سنی امتدادی از كشورهای عربی و به اصطلاح «ساحل شام» شمرده می شود. در صورتی كه لبنان مارونی اسرائیل دوم است. شیعیان كه از طرفی مسلمان و از طرف دیگر به دلیل پیشتازی و مبارزه جهاد و اجتهاد وضعی خاص در جهان اسلام دارند می توانند برای لبنانی كاملا مستقل، ولی جزیی از جهان عرب و هماهنگ با آن باشند. شیعیان چون مسلمانند خط بیانی سیاست عمومی آنها هر چه بیشتر با سنیان نزدیك شدن است. در صورت امكان در فعالیت اجتماعی، برنامه های دینی و حتی در هماهنگی با سیاست های جهان عرب كه بیشتر مسلمانند دور می زند. در این راه حتما مشكلاتی وجود دارد كه بیشتر به دلیل تعصب سنیان و عادت كردن آنها با دولت امپراتوری عثمانی و احساس برتری ناشی از حكومت كردن است. در عین حال رهبران سیاسی و پاره ای از رهبران دینی نیز در بین شیعیان مبالغه كرده و به تشیع حجم دین داده اند نه مذهب. در عین حال از نظر تاریخی در بحران های تند شیعیان و سنیان هماهنگ و هم پیمان بوده اند. در اوایل ایام استقلال لبنان، چنانكه اشاره شد، تلاش برای به وجود آوردن یك پیمان نامرئی بین شیعیان و مارونی ها در جریان بوده است و گروهی از رهبران سیاسی سنتی شیعه در این دام افتادند ولی مجلس اعلای شیعیان این تز را به كلی رد كرد.
درباره مذاهب دیگر، حتما در مبداء حمایت وطن، تعهد به ارزش ها، ابراز و سعی در دور بودن از تعصب و به اختصار، روی نقاط مشترك تكیه كردن، روش مجلس بوده است. مجلس شیعیان در گفت وگوهای دیالوگ اسلامی مسیحی به طور فعالانه شركت می كند. رئیس مجلس و رفقای او در سخنرانی های خود به مناسبت های گوناگون مسیحی و اسلامی، حتی در كلیساها و دیرها، اسلام را دینی باز هم چنانكه قرآن خوانده است می نامند. ناگفته نماند كه اگر عرب بودن لبنان ثابت باشد، چنان كه هست، هیچ نوع خطر استعماری از مسیحیان عرب در پیش نیست. هر چند مسیحیان لبنان به دلیل یكصد و چند سال تماس مستقیم با اروپا میدانی آماده برای همكاری های غرب بوده اند. ولی رهبران دینی مسیحی در وقت حاضر مردمی خوش نیت و متدین و علاقه مند همزیستی برادرانه با مسلمانان هستند. مثل پاتریاك خریش درباره دروزی ها باید به طور خاص صحبت كرد. به احتمال زیاد دروزی ها قبایلی هستند كه اجداد آنها طرفدار فاطمی های مصر بوده اند. چون ایوبی ها بر فاطمی ها غلبه كردند، این قبیله ها نیز كه اسماعیلی بودند، مانند همه فرقه های شیعه مورد فشار سنی ها قرار گرفته اند. ولی چون در كوه ها و دره های سرسخت می زیستند از مرگ نجات یافتند و به علت دور بودن از مركز تعلیمات اسلامی راه برای تبلیغات گوناگون تصوف و یا داعیان دیگر باز بوده است. اینها در حال حاضر صحبت از «عقل و فلسفه» می كنند. فلاسفه یونان را مقدس می شمارند و از آنها به «سیدنا» تعبیر می كنند. عالم آنها نیز «عاقل» و رهبر رسمی آنها «شیخ العقل» نامیده می شود. مجلس شیعیان سعی كرده است به عنوان اسماعیلی بودن آنها و به عنوان فلسفه دوستی آنان، با آنها روابط خاصی برقرار كند. ولی باید گفت كه در حال حاضر از آثار اسلام در مذهب دروزی جز قرائت قرآن به طور ناقص و كم چیزی باقی نمانده است. نماز، روزه، حج و مسجد در بین آنان نیست. فقط عید قربان را جشن می گیرند.معابدشان به نام «خلوت» نامیده می شود كه این خود اشاره ای به تصوف است. در نماز میت كلماتی كه شبیه به قرآن و شهادت به وحدانیت خدا است تلاوت می كنند. دروزی ها دو قبیله بزرگ تاریخی هستند كه یكی را جنبلاطی و دیگری را یزبكی می نامند. از نظر مذهبی آنها را می توان «باطنی» هم نامید. این كلمه با معنی تقیه فرق دارد. آنها كلمات قرآن را به صورت سمبلیك تفسیرهای خاص می كنند. به طور كلی می شود گفت كه سبب بقای دروزی ها همان انزوا و دعوت نكردن به مذهب و پنهان داشتن آن از جوانان و قرار ندادن كتب خودشان در اختیار دیگران است. در هر حال اخیرا كاملا احساس می شود كه به اسلام نزدیك تر و نزدیك تر می شوند. و این خود به خود آنها را به شیعیان نزدیك تر می كند. در بین رهبران دروزی تنها كمال جنبلاط است كه مكررا مسلمان نبودن دروزی ها را مطرح می كند و اگر مصلحت سیاسی ایجاب نكند حتی از گفتن كلمه «محمدی» اجتناب می ورزد و مدعی است كه موسس مذهب دروز، هرمس، شخصیت افسانه ای یونانی است. اینها سیاست مجلس اعلای شیعه بود. اما حركت محرومین سعی می كند فقط و فقط در پیمان نامه خود ایمان به خدا و ارزش ها و میراث گذشتگان را پایه نهضت خود قرار دهد. راه را برای محرومان مذهب دیگر بازگذاشته است. هر چند هنوز به دلیل تازه بودن نهضت و بحران های شدید لبنان موفقیتی چندان به دست نیاورده است. در عین حال منبع اصلی و راهنمای این حركت افكار و جهان بینی و ارزش ها و حتی طرح های اجتماعی و اقتصادی اسلام است. و روش پیشوایان شیعه روشنگر مبارزه آنها است. از این جهت روابط این نهضت با مذاهب دیگر تغییر یافته است. هم چنان كه فئودال های شیعه و متكبرین و بسیاری از سیاستمداران آنها علاقه ای به این نهضت نشان نمی دهند و با آن مبارزه می كنند. در عین حال طبقه محروم مذاهب دیگر، به خصوص در مناطق عقب مانده، مانند جنوب، بقاع، عكا و اطراف بیروت با علاقه خاصی به رشد این حركت نظر می كنند. هم اكنون بیش از ۴۰ نفر از فرهنگیان و تحصیلكردگان مسیحی به حركت محرومین پیوسته اند و دبیرخانه ای به نام دبیرخانه فكر متعهد در خدمت محرومان تاسیس شده است.در بحران فعلی لبنان حركت محرومین توانست همه شیعیان را جز عدد بسیار كمی در میدان تقریر سرنوشت و برای دفاع از وحدت لبنان و مقاومت فلسطین و هم اكنون برای دفاع از جنوب لبنان در برابر اسرائیل بسیج كند.
▪جنگ لبنان چه تاثیری در این روابط، هم با سنی ها و هم مسیحیان، گذاشته است
حتما این روابط تغییر كرده است ولی سبب این تغییر روش مذاهب دیگر است. به نظر ما روابطی كه گفته شد برای شیعیان یك استراتژی است. اما علت تغییر روش سایر مذاهب به شرح زیر است: مارونی ها به خصوص و تا حدی كاتولیك ها و كمی از ارتدوكس ها، در حوادث لبنان هر چه بیشتر از مسلمانان، از جهان عرب دور شدند. آنها هنوز اطمینان به همزیستی با مسلمانان عرب را به طور كامل پیدا نكرده بودند. در جریان جنگ وحشیانه لبنان كه صورت گرفت درجه وحشت آنها و عدم اعتمادشان به مسلمانان تا حد زیادی بیشتر شده است كه خود یك نوع بیماری اجتماعی شناخته می شود و باید معالجه شود. این سبب شد كه روابط آنها با شیعیان نیز به صفا و رونق سابق نباشد. به خصوص همان طور كه گفته شد در مورد شیعیان به یك نوع ناامیدی و تلخی شكست گرفتار شده اند. از بین مسیحیان قسمت زیادی از ارتدوكس ها و همه ارمنی ها همچنان روابط خوب خود را با شیعیان حفظ كرده اند. قابل توجه است كه ارتدوكس ها در سوریه ۷۵۰ هزار نفر هستند و پیشوای بزرگ روحانی آنها نیز در سوریه است. گذشته از اینكه قبطی های مصر و عموم مسیحیان شوروی و اغلب مسیحیان تركیه ارتدوكس هستند. ارتدوكس ها نیز در یونان و قبرس در اكثریت هستند. شیعیان در نتیجه حوادث لبنان از مقاومت فلسطین كمی دور شدند و این خود نتیجه خستگی و خسارات جنگ است. از وسط جنگ یا دقیق تر، در مرحله دوم جنگ، عموم مسلمانان از شیعه و سنی و دروزی روش خود را از روش احزاب چپ مشخص كردند و این خود یك نوع انقلاب در وضع سیاسی مسلمانان ایجاد كرده است كه مسلما با تغییرات شگرفی كه در داخل مقاومت فلسطین انجام خواهد گرفت تعیین و تحدید می شود.
▪سایر دسته های اسلامی طی جنگ ...
مسلمانان عموما و شیعیان خصوصا اكثریت نفرات احزاب چپ را به وجود می آورند. با آنكه نسبت این احزاب به عدد مسلمانان ناچیز است و به ۱۰درصد نمی رسد. سنی ها بیشتر و تعداد كمی از شیعیان در حزب های «ناصری» فعالیت می كردند كه آنها غالبا به صورت حركت بودند نه حزب و هم اكنون غالبا منحل شده اند. چند سازمان كوچك دینی به نام «عباد الرحمان» و «المجاهدین» جندالله با ایدئولوژی ای كاملا شبیه به اخوان المسلمین و یا حزب «تحریر» بیشتر در شمال لبنان وجود دارند. حركت محرومین تا به حال روابطی با آنها نداشته است.
▪رابطه شما و حركت و مجلس با مراجع شیعه در عراق و ایران چگونه است
شیعیان لبنان اصولا از ایام عهد طلایی جبل عامل روابط عمیق با شیعیان ایران داشتند. از اواخر ایام عثمانی تا این اواخر این روابط قطع شده و یا به حداقل تقلیل یافته بود. در ۱۵ سال اخیر از طرفی به علت توسعه روابط و زیادی ارتباطات و از طرفی دیگر با تلاش هایی كه از طرف رهبری شیعه در لبنان شده است، این روابط تقویت می شود. در سال های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲، نهضت هایی كه در بین شیعیان ایران صورت گرفت عكس العمل های نسبتا وسیعی در میان شیعیان لبنان ایجاد كرد. روابط شیعیان لبنان با نجف به دلیل حضور روحانیون لبنان در آنجا زیاد است. ولی این روابط كاملا مذهبی و سنتی است. با تشكیل مجلس اعلای شیعیان وقتی كه مرجع فقید آقای حكیم روابطی تیره با دولت عراق داشتند و روشی كه مجلس شیعیان در آن مبارزه به نفع آقای حكیم در پیش گرفت تاكنون، روابط با دولت عراق تیره است، ولی با مراجع شیعه در نجف این روابط همچنان برقرار است. پس از فوت آقای حكیم، در یك كنفرانس مطبوعاتی در لبنان، حضرت آیت الله آقای خمینی به عنوان یكی از بزرگترین مراجع شیعه در جهان اعلام شد. به دنبال آن روابط شیعیان لبنان با ایشان رشد می كند. جنگ لبنان هر چند به طور دقیق در افكار عمومی ایران، به واسطه مطبوعات ایران و به درستی منعكس نمی شد ولی خواه ناخواه موجی عظیم در مردم شیعه ایران ایجاد كرده است كه موجب كمك های محدودی به نفع جنگ زدگان لبنان شده است. متاسفانه دولت ایران در این راه بعد از جنگ و در حال جنگ به هیچ وجه كمكی به شیعیان لبنان نكرده است. از طرف مراجع عموما و از طرف حضرت آیت الله خمینی خصوصا اعلامیه موثر و مفصلی صادر شده است. مجلس اعلای شیعیان تلاش فوق العاده كرده است كه حوادث لبنان را به طور دقیق به عرض شیعیان ایران و همه جهان برساند. در این راه هیات های نمایندگی گوناگونی به اغلب كشورهای اسلامی فرستاده است. همچنان كه گزارش مكتوب این حوادث به طور تقریبا ماهیانه برای همه مراجع و به خصوص برای حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی ارسال می شد و ایشان هم گاه بی گاه با نامه های خود محبت و رعایت خود را نسبت به مبارزه مقدس شیعیان لبنان اعلام می كرده اند.
▪برنامه آینده چیست و آینده لبنان را چگونه می بینید
درباره شیعیان اراده الهی خواسته است كه در ربع قرن گذشته، حداقل به طور مستمر و مداوم در مقابل اسرائیل روبه رو و سینه به سینه قرار گیرد. زیرا چنانكه می دانید شیعیان در جنوب لبنان، یعنی در مرزهای شمال اسرائیل زندگی می كنند و امتداد منطقه سكونت آنها از تنگه بقاع غربی گذشته و به منطقه بعلبك و هرمل می رسد. مناطق شیعه نشین در اطراف بیروت و در شمال لبنان با این منطقه مرتبط است. این وضع شیعیان را در وضعی قرار می دهد كه یا تسلیم شوند و از خود در مقابل اسرائیل ضعف نشان دهند و یا خود را برای یك مبارزه تاریخی تعیین كننده آماده سازند. واضح است كه شیعیان راه دوم را اختیار كرده و تصمیم گرفته اند از هر نظر، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و در همه شرایط و اوضاع و احوال خود را آماده سازند و سطح خود را بالا ببرند. البته با مشكلات یك ساله اخیر كه فریبندگی های اسرائیل از یك طرف و فشارهای سخت جنگ لبنان از طرف دیگر شیعیان را به همزیستی با اسرائیل تهییج می كرد، شیعیان ایستادگی قهرمانانه ای كردند و كاملا از این همزیستی سرپیچی كردند. این خود نمونه تصمیم آینده آنان است. این وضع استراتژی شیعه را در ربع قرن آینده ترسیم می كند. در نتیجه آنها را دعوت می كند تا از شاهراه به تمدن انسانی مومن وارد شوند. ناگفته واضح است كه این روش شیعیان لبنان با روش شیعیان جهان و مبارزات آنان فعل و انفعال عمیق و دامنه داری خواهد داشت. شیعیان برای تنظیم این روابط سعی می كنند با نشریات و تاسیس سازمان های روابط عمومی قدم های موثرتری، كه این روابط را رشد و نمو دهد، بردارند. درباره لبنان باید گفت رژیم مذهبی سابق لبنان فرو ریخته است و لبنان آینده یك كشور عربی دموكراتیك خواهد بود كه عدالت در آن حكومت خواهد كرد. فقط ممكن است رئیس جمهور همچنان مسیحی باشد و در فلسفه این، گفته می شود كه در ۱۹ كشور اسلامی كه حدود ۱۴ میلیون مسیحی وجود دارد، مذهب رئیس كشور اسلام مقرر شده است، از این جهت باید حداقل كشوری هر چند كوچك باشد كه راس آن برحسب قانون مسیحی باشد. البته رئیس جمهور در یك رژیم پارلمانی كه رئیس الوزراء هم وجود دارد بیشتر جنبه سمبلیك دارد. در هر صورت در آینده نزدیك، بحث های فراوان مردم لبنان درباره آینده تفصیلات رژیم لبنان را مقرر خواهد كرد. شیعیان نظرات مفصل خود را كه به نام «جدول اعمال» بحث های تاسیس آینده لبنان را مطرح ساخته است، پیشنهاد كرده اند كه یك نسخه به شما تقدیم می شود.
▪آینده حركت محرومین را چه می بینید
بنابر دلایلی كه در جریان احزاب گفته شد و اینكه احزاب لبنان همه امتحان بدی دادند، حركت در آینده می تواند یك حركت عظیم و وسیع لبنانی باشد. بالقوه و آماده را باید به فعل در آورد. این احتیاج به نیروی فكری عقیدتی تشكیلاتی دارد كه انشاءالله خداوند به ما كمك خواهد كرد تا فراهم شود.
پی نوشت ها:
۱ در ۱۹۲۰ جامعه ملل League & Nation,s، قیمومیت این مناطق را میان فرانسه و انگلیس تقسیم كرد. در ۱۹۲۶ تاسیس «جمهوری لبنان» رسما اعلام شد و در ۱۹۴۳ استقلال خود را به دست آورد. ا.ی.
۲ منظور نظام طایفی است كه باید رئیس جمهور و رئیس ستاد ارتش مسیحی، نخست وزیر سنی و رئیس مجلس شیعه باشند. نظر امام موسی صدر و حركت محرومین یك نظام دموكراتیك است كه رئیس جمهور از هر مذهبی و دینی، با رای مستقیم مردم انتخاب شود و سایر مسئولان، از جمله نخست وزیر و یا رئیس جمهور، بر اساس شایستگی معین شوند. اولویت های مذهبی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید