دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


درآمدی بر داستان سرایی در قرآن کریم


با اندكی تأمل در تاریخ ادبیات هر قوم و ملیتی در می یابیم كه پدیده ی هنر داستان و داستان نویسی، پیشینه ای به قدمت زندگی انسان در كره ی زمین دارد. همان گونه كه در آینده بیان خواهیم كرد، هنر داستان سرایی با پیدایش بشریت پا به عرصه ی وجود گذاشته است و قدم به قدم همراه با انسان، فراز و نشیب های فراوانی را طی نموده، در هیچ برهه ای از زمان، زندگی انسان را بدون حضور داستان مشاهده نمی كنیم. گرچه در پاره ای از موارد، داستان با دیده ی حقارت انگیز برخی از نویسندگان مواجه شده است، اما واقعیت غیر از آن است كه در این مقوله بیان شده است. اصولا این پدیده ریشه در فطرت انسان دارد، لذا تاثیر عمیق خود را در طول تاریخ بر حیات انسان بخشیده است. تاریخ زندگی مردمان غارنشین در اعصار بسیار دور دست، حكایت از حضور داستان در زندگی آنان دارد. گرچه مردم در آن زمان فاقد تمدن به معنای امروزی آن بوده اند، اما فرهنگ داستان سرایی نقش به سزایی در زندگی آنان ایفاء نموده است. مطالعه در داستان ها و افسانه هایی كه سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است، بیانگر عشق و علاقه ی انسان در زمان های كهن به داستان و قصه های عامیانه است كه به عنوان نمونه می توان به داستان های كهن در فرهنگ چین باستانی ایرانیان اشاره نمود كه در جای خود به عنوان سرمایه ی فرهنگی آن تمدن ها به شمار می روند.
همان طور كه بیان شد، داستان با فطرت انسان سرو كار دارد، بنابراین مشاهده می كنیم كه كودكان در غالب موارد و بزرگسالان با شور و شوق فراوان نسبت به شنیدن قصه و داستان های كهن ابراز علاقه نموده اند. با عنایت به علاقه ای كه در فطرت اسنان نسبت به داستان وجود دارد، نویسندگان و داستان سرایان، بهترین فرصت را جهت القا و تفهیم مطالب خود در داستان جستجو كرده اند و از آنجا كه بیان مطالب اخلاقی، هنری و در پاره ای از موارد مفاهیم پیچیده عقلی، در قالب داستان با طبع خواننده یا شنونده سازگارتر است، سخنوران و وعاظ از این پدیده ی هنری بهره های وافر برده اند. لذا هر اندازه كه داستان نویس بتواند مفاهیم خود را با الفاظ شیرین تر و قلم شیواتر بیان نماید، به همان اندازه به جاذبه های داستان خود افزوده است. بر همین اساس مشاهده می كنیم كه دانشمندان و متفكران هنرمند، جهت تفهیم موضوعات علمی و یا دینی خود، به داستان متوسل شده و ابزار داستان را به عنوان بهترین وسیله جهت رسیدن به مقصود خود به كار گرفته اند. انسان از همان دوران كودكی عشق و علاقه ی به سزایی نسبت به داستان از خود بروز داده است. این شیفتگی به واسطه ی علاقه ای است كه نسبت به سرنوشت قهرمانان و شخصیت های ملی و میهنی خود دارد. داستان علاوه بر آن كه دارای جنبه ی سرگرم كننده برای انسان است می تواند بهترین ابزار انتقال مفاهیم تربیتی و اخلاقی نیز به شمار آید و از آنجا كه، اگر نكات تربیتی و اخلاقی به طور غیر مستقیم به شنونده انتقال یابد، علاوه بر اثر پذیری روانی، می تواند انسانهایی را كه مورد آموزش مفاهیم قرار می گیرند به راحتی در برابر خود خاضع نماید. قصه و داستان در متون دینی همان طور كه بیان شد، قصه دارای سابقه ای دیرین در جوامع بشری است و این پدیده جزء لاینفك زندگی انسان به شمار می رود، بنابراین با دقت در متون دینی، می بینیم كه بزرگان ادیان مختلف نیز از این مهم غافل نبوده و هر گاه خواسته اند به هدایتگری و بیدار كردن فطرت انسان ها بپردازند، از فن داستان سرایی و قصه گویی بهره های وافری برده اند. اگر ما آن همه قصه و حكایت را در كتب آسمانی یا در سیره و سنت رهبران الهی مشاهده می كنیم، بدان جهت است كه آنها می خواهند مفاهیم و پیام های دینی را به زبانی كه ریشه در فطرت مردم دارند و به آن عشق می ورزند، بیان نمایند، تا بدین وسیله بتوانند آنها را بهتر ارشاد و هدایت كنند. گرچه متأسفانه كتاب های آسمانی گذشته یعنی كتب عهد عتیق و جدید به مرور زمان دستخوش تحریف گشته اند. اما در عین حال هیچ گاه از بیان مفاهیم در قالب داستان خالی نبوده اند و ابزار داستان را به عنوان بهترین ابزار جهت القاء مقاصد خود به كار گرفته اند، لذا مشاهده می كنیم كه بخش های قابل توجهی از قرآن كریم نیز به بیان داستان های لطیف و آموزنده ای كه ریشه در فطرت انسان دارند، اختصاص یافته است و مفاهیم عقلی و مهمی از قبیل اثبات خدا، رسالت انبیاء و معاد و بازگشت مردم در عرصه ی قیامت، در قالب الفاظ شیرین و شیوای داستای بیان گردیده است و هیچ گاه خداوند این مفاهیم را تنها در تحت لوای استدلالهای منطقی محض به كار نبرده است. قرآن كریم نسبت به سایر كتب آسمانی آن است كه داستان های قرآنی از ویژگی های هنری بالایی برخوردار است كه علاوه بر رعایت جنبه ی اعجاز لفظی هیچ گاه از بیان محتوا و حقایقی كه نقش هدایت و روشنگری انسان را در بردارد غافل نمانده است. بنابراین داستان های قرآن نه یك داستان و حكایت هنری و ادبی محض است و نه بیان كننده ی حقایق روشنگرانه ی محض، بلكه آمیخته ای از هر دو مسأله می باشد كه حقایق را با زبان هنر و تمثیل های بدیع و زیبا كه با ذوق خواننده ی آن عجین می باشد، بیان نموده است. بر همین اساس داستان های قرآن صرفا داستان های تخیلی نیستند كه تنها با وهم و خیال سر و كار داشته باشند كه تلاش كنند انسان را با حوادثی مواجه نمایند كه به دور از حقیقت باشند، بلكه داستان های قرآن با واقعیاتی سرو كار دارد كه هدف عمده ی آنها آن است كه با جلوه دادن شخصیت های داستان به عنوان الگوهایی ویژه، انسان ها را در تمام شرایط و احوال زندگی اعم از تحمل سختی ها و مشقات و یا در وقایع شگفت انگیز هدایت نمایند. همان طور كه در متون دینی آمده است، با هجرت حضرت ابراهیم(ع) همراه با خانواده ی خود از سرزمین بابل به حران و سپس ورود به وادی بی آب و علف مكه، جامعه ی كوچك عرب در بخش شمالی جزیره العرب تشكیل گردید كه با تحول و دگرگونی هایی كه در قبایل اطراف به وجود آمد، شمال جزیره العرب اهمیت قابل ملاحظه ای به دست آورد، این تحولات در جای خود در آینده باعث به وجود آمدن عقاید و مسلك های متفاوتی در آن سرزمین گردید. گرچه منابع و متون در اكثر موارد قادر به ارایه ی پیشینه ی دقیقی از اعراب جاهلی نمی باشند، اما منابع ما درباره ی عصر جاهلی، منحصر به روایت ها، اشعار، قصه ها و مثلها است(۱) كه از بارزترین آثار آن عصر می توان از قصاید سحر انگیز آنان تحت عنوان «معلقات سبعه» نام برد. یكی از دلایلی كه به روشنی از وجود قصه گویی در بین اعراب جاهلی دلالت دارد داستا نهای كوتاه و نغز فراوانی است كه به مناسبت های مختلف در سراسر قرآن كریم بیان شده است و این امری است كه بیانگر فرهنگ خاص حاكم بر جوامع عرب در صدر اسلام می باشد. بدون تردید، قرآن كریم برای عرب چیزی كه دور از فهم و درك او باشد نیاورده است و برای آن قوم چیزی را آورده است كه بین آن چیز و ایشان نسبتی نزدیك و خویشاوندی مهمی وجود داشته است. پس آنچه آورده به زبانی است كه آن قوم به آن سخن گفته است.(۲) لذا مشاهده می كنیم، اعراب جاهلی در راه مبارزه با آیین جدید اسلام در آن عصر، آیات قرآن كریم را بافته های ذهنی پیامبر اكرم (ص) و داستان سرایی حضرت تلقی كرده، با این كه آنها را اساطیر گذشتگان لقب داده اند كه نمونه عینی آن را می توان در نقل داستان های كهن ایرانی توسط افراد مغرضی از قبیل «نضر بن حارث یهودی» جستجو كرد.
قصه در قرآن
از آنجا كه قرآنی كلامی حكیمانه از طرف خداوند متعال است، بنابراین ، این امر اقتضاء می كند كه داستان های آن نیز طبق روح كلی حاكم بر این كتاب بیان گردد. با تدبر و دقت در داستان های قرآن، مشاهده می كنیم كه روح حاكم بر داستان ها به طور كلی از اساطیر و افسانه های اعراب كه بافته ی تخلیات عوامانه ی آنها بود خالی است و قرآن به بیان الگوها و انتقال اندیشه و فرهنگ هایی می پردازد كه در گذشته های دور و نزدیك تحقق خارجی داشته و بتوان از آنها پندها و عبرت آموزی را استخراج كرد. قرآن در چنین شرایطی، به طرز شگفت انگیزی به استخدام واژه هایی از زبان عرب می پردازند و با سبكی ویژه و بدیع با جامعه ی عرب آن روزگار سخن می گوید و تا آنجا پیش می رود كه دانایان و بزرگان صحنه ای ادب عرب را غرق در حیرت می سازد. به نحوی كه بزرگان ادب عرب جاهلی اقرار می كنند كه آنچه پیامبر اكرم (ص) بیان می دارد از سنخ كلام بشر نیست. لذا اعراب سحر قرآنی را در اعماق وجود خود حس می كردند، ولی قدرت تحلیل آن را نداشتند و نمی دانستند كه افسون آن نظم شگفت آور، در چیست. زیرا تصویر هنری در قرآن تصویری است آمیخته با رنگ و جنبش و موسیقی و زنگ كلمات و نغمه ی عبارات و سجع جملات به گونه ای كه دیده و گوش و حس و هوش و وجدان را از خود آكنده می سازد.(۳)انگیزه ی قرآن از قصه گویی
اگر نگاهی كلی بر آیات قرآن كریم بیندازیم، مشاهده می كنیم كه بخش قابل توجهی از آیات آن به بیان قصه ها و واقعیات تارخی كه دارای نقش هدایتگری ویژه ای برای جوامع بشری هستند اختصاص یافته است. لذا با عنایت به نقشی كه داستان های آموزنده و قصه های كوتاه می تواند در هدایت انسان ها داشته باشد، خداوند از این پدیده جهت هدایت انسان ها به مطلوب بهره برده است. بنابراین می توان یكی از دلایل استفاده ی قرآن از قصص را، نقش مؤثر این هنر در تربیت و آموزش انسان ها نامید. از آنجا كه یكی از خصایص اعراب جاهلی روحیه ی عناد و لجاجت آنها می باشد، القای معانی و مفاهیم والای قرآن به طور مستقیم و در قالب الفاظ و داستان ها امكان پذیر می نمود، بنابراین، داستان در قرآن وسیله ای است برای اثبات یگانگی خدا، وحدت ادیان، قدرت نمایی خداوند، بیم و امید، سرانجام نیكی و بدی و سپاسگزاری و غرور و سرمستی و بسیاری از اهداف دیگر كه قرآن به آنها عنایت دارد.(۴) یكی دیگر از انگیزه های قرآن در ذكر داستان های مختلف، بیان سرگذشت اقوام و تفهیم آن برای مردم و اتخاذ نتایج مثبت جهت هدایت آنان است. به طور طبیعی با شنیدن داستان- خصوصا اگر داستان دارای شخصیت های ممتازی باشد كه با فرهنگ مستمع سنخیت داشته باشد، باعث می شود انسان خود را هماهنگ با شخصیت های داستان جلوه دهد. در این شرایط شنونده آن چنان در عمق داستان فرو می رود كه احساس می كند بدون آن كه خود ایفای نقش می پردازند، در چنین شرایطی ذكر مثال و حكایات گذشتگان بهترین روش برای القای معانی و تفهیم مطالب بر شنونده می باشند. لذا می بینیم، هر گاه قرآن می خواهد مطالب دشوار و نامحسوس دینی را به جامعه القاء نماید، آن مفاهیم را در قالب های محسوس جای داده و با بهره گیری از قدرت حسی انسان به تفهیم مطالب می پردازد. بدون تردید، سرنوشت انسان با قصه پیوند خورده است و این پدیده آن چنان در اعماق وجود آدمی نفوذ پیدا كرده است كه جدا كردن آن دو از هم امكان پذیر نمی باشد و قصه به خاطر جاذبه هایی كه در طبیعت انسان به وجود آورده است در سطح وسیعی مورد استفاده و بهره برداری او قرار گرفته است. بنابراین قرآن از وجود جاذبه ی فراوانی كه در پیكره ی قصه وجود دارد استفاده كرده و بهترین قصه ها را هماهنگ با اهداف مقدس خود جهت جوامع به كار گرفته است.
از موارد دیگر استفاده ی قرآن از قصه، نقش عبرت انگیزی آن در طول حیات انسان بوده است. انسان در طول زندگی خود با شنیدن داستان های تلخ و شیرین زندگی دیگران، از وقایع تلخ عبرت گرفته و از وقایع شیرین به وجد می آید. بنابراین از نظر قرآن، قصه ها بیانگر تجارب گوناگون دوران های مختلف زندگی بشر هستند. علاوه بر قرآن، نقش عبرت انگیز داستان در زندگی انسانها از دید تیزبین بزرگان و رهبران دینی مخفی نمانده است. امام علی بن ابیطالب(ع) در این باره می فرماید:«از آنچه مایه ی عبرت است پند گیرید و از گردش روزگار عبرت پذیرید» (۵) به این ترتیب، قرآن در قصص خود با بیان تجارب امت های گذشته، زمینه ی عبرت پذیری را كه از اهداف مهم قصه های می باشد، فراهم می آورد.
اهداف قصص قرآنی
قصه های قرآنی ژرف و پر مغز و پر نكته اند. بنابراین در آنها اهداف والایی نهفته است. اصولا قرآن دارای نكات حكیمانه و اندرزهای هدایتگرانه است كه هر كدام به سهم خود در تبیین اهداف عالی آن مؤثر می باشند. به عنوان نمونه در پاره ای از موارد، هر گاه خداوند خواسته است معارف اخلاقی و اجتماعی را بیان فرماید، آنها را در قالب امثال و داستان ها مطرح نموده است. یكی از مسایل ویژه ای كه قرآن به طور مكرر روی آن تكیه نموده است، اثبات وحی بودن قرآن و نبود پیامبر اسلام (ص) است. قرآن در هر فرصتی سعی می كرد به جامعه ی عرب آن روز تفهیم نماید كه آنچه پیامبر (ص) بر آنها قرائت می فرماید از جانب خداوند می باشد. بنابراین یكی از هدف های داستان گویی اثبات وحی و رسالت است، چرا كه محمد (ص) خواندن و نوشتن نمی دانست و با دانشمندان یهود و نصاری همنشین نبود، با این همه در نقل روایات پیامبران گذشته از ابراهیم (ع) گرفته تا یوسف و موسی و عیسی (علیهم السلام) گاه چنان اشارات درست و دقیق است كه حقانیت وحی محمدی (ص) را به اثبات می رساند.(۶) یكی دیگر از اهداف مقدس قرآن در نقل داستان، اثبات وحدت اصول در ادیان آسمانی است. با دقت در داستان های قرآن، اولین نكته ای كه در ذهن خواننده به وجود می آید، آن است كه تمام قصه های قرآنی از یك اصل و ریشه برخاسته اند و وحدت موضوعی آنها حاكم از هدفدار بودن خداوند در نقل آنها می باشد. تمام ادیان آسمانی از جهت هدایت بشر به سوی سعادت از یك اسلوب و روش ویژه كه همان اصل تبشیر و نذار است استفاده می كنند. بنابراین مشاهده می كنیم، دعوت بشر به سوی توجه به مبدأ، «معاد» حیات جاوید، نبوت و اصول دیگر جزو اصول و برنامه های اجتناب ناپذیر تمام انبیاء به شمار می روند. روی همین اصل می توان گفت: غرض دیگر داستان در قرآن بیان این واقعیت است كه همهی ادیان ، منبع الهی دارند، از روزگار نوح تا عهد محمد(ص) ، و خداوند مطالعه و دقت در سرنوشت اقوام و ملل و پند گرفتن از سرنوشت آنها كاری خردمندانه تلقی می گردد. لذا قرآن با ذكر سرنوشت اقوام و ملل گذشته كه به واسطه ی اعمال زشت خود گرفتار خشم و غضب پروردگار شده اند، ملل حاضر و آینده را به تدبر در سرنوشت آنها دعوت می كند و زندگی آنان را به عنوان درسی بزرگ به انسان های تمام اعصار آموزش می دهند. قرآن در این زمینه می فرماید:« لقد كان فی قصصهم عبره لاولی الالباب» (۸) و بدین وسیله داستان ها و قصص گذشتگان را عبرتی برای خردمندان معرفی می نماید. بر همین اساس، از اهداف دیگر قرآن در ذكر قصه و داستان عبرت آموختن از حوادث گذشته و زندگی امت های پیشین می باشد. رمز سفارش و تأكید بر عبرت پذیری از فرجام كار امت های گذشته در جریان ثابت سنت های الهی است و ماجرای برخورد پیشینیان با انبیای زمان خود و در پایان، كار آنها، داستان زندگی ما است زیرا سنت های الهی، همیشه در تاریخ جاری هستند.(۹) یكی دیگر از اهداف عالیه ی داستان ها در قرآن، فراهم كردن زمینه برای آرامش خاطر و اطمینان قلب پیامبر اسلام (ص) می باشد. از آنجا كه سختی هایی كه حضرت، جهت هدایت انسان ها به سوی خداوند متحمل می شدند، از تمام جوانب مشكلتر از رسالت انبیای گذشته بود و این امر در پاره ای از موارد باعث آزرده شدن خاطر حضرت (ص) می گردید، خداوند جهت تسكین و تقویت روحی پیامبر(ص) می گردید، خداوند جهت تسكین و تقویت روحی پیامبر(ص) و اطمینان بخشیدن به او و پیروانش برای دست یابی به او و پیروانش برای دست یابی به پیروزی، به بیان داستان هایی از زندگی انبیای گذشته می پرداخت. به عنوان نمونه قرآن پس از ذكر داستان ابراهیم (ع) به عنوان آرامش خاطر حضرت پیامبر (ص) می فرماید: «پاسخ قوم او جزء این نبود كه گفتند: بكشیدش یا بسوزانیدش و خدایش از آتش برهانید و این برای مؤمنان عبرتهاست».(۱۰) لذا داستان های قرآن، علاوه بر تمام جنبه های هنری كه در سایر داستان ها اعم، از متون دینی یا متون غیر دینی وجود دارد، دارای ویژگی هایی است كه این ویژگی ها خود بیانگر این مطلب است كه، آنها ساخته و پرداخت قوه ی وهم و خیال انسان نبوده، بلكه ریشه در علم خداوند داشته و صرفا به منظور سرگرمی انسان ها نازل نگردیده است. این ویژگی ها به طور كلی عبارتند از:
۱- تمام داستان های قرآن مستند به حقایقی هستند كه در عالم واقع اتفاق افتاده اند كه همه ی آنها دارای جنبه های پند پذیری و ارایه ی الگوی های برتر جهت ادامه ی زندگی انسان به شمار می روند.
۲- خداوند در ارایه ی داستان های قرآنی هیچ گاه یك بعد داستان را فدای ابعاد دیگر ننموده است و به همان اندازه كه جنبه های بلاغی و اعجاز آمیز لفظی آن را رعایت نموده، به همان اندازه جنبه ی محتوایی آن را رعایت نموده است. بنابراین هر داستانی از داستان های قرآن، دارای مفاهیم بسیار عالی و تدبر انگیزی است كه می توان نكات برجسته ای از آنها را كه در پویای و تحرك جوامع بشری تأثیر دارند استنباط كرد.
۳- داستان هایی كه پرداخته ی ذهن انسان ها می باشند، در اكثر موارد صرفا دارای جنبه ی سرگرم كننده و در پاره ای از موارد به انگیزه های غیر اخلاقی تدوین شده اند. اما مفاهیم عالی و ارزنده ی داستان های قرآن هر كدام در جای خود نقش عمده ای در هدایت و سعادتمند نمودن جوامع انسانی ایفاء می نمایند.
۴- داستان های تخیلی كه محصول اذهان انسان ها هستند، با چند بار مطالعه، تازگی و شیرینی خود را از دست داده و با تكرار آن، حالت ملال انگیز به انسان دست می دهد، در حالی كه با هر بار تكرار و مطالعه ی داستان های قرآنی، نكات تازه ای كه در بطن آن داستان نهفته است روشن می شود كه این امر باعث می شود، داستان های قرآنی هیچ گاه تازگی و طراوت خود را از دست نداده بلكه تشنگی و ولع انسان در قرائت آنها بیش از پیش نمایان می گردد.
روی همین اصل، علما و مفسرین گرانقدر اسلامی كه سرمایه ی عمر خویش را جهت تبیین مفاهیم شیوا و گرانمایه ی قرآن صرف كرده اند هیچ گاه از نقش عمده ی داستان های قرآن در تأثیرپذیری در روحیه ی مردم غافل نبوده اند و به خوبی دریافته اند كه اگر علما و مفسرین و گویندگان اسلامی، مخاطبان خود- به ویژه نسل جوان – را با زبان داستان مورد خطاب قرار دهند، نقش هدایتگری و ارشاد را به خوبی ایفاء نموده اند.
پانوشتها:
۱- تحلیلی نو از قصص قرآن، ص ۵۷
۲- همان به نقل از القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه، ص ۱۳
۳- آفرینش هنری در قرآن، ص ۳۳
۴- همان، ص ۱۳۵
۵- نهج البلاغه ی فیض الاسلام، ص ۴۹۶
۶- آفرینیش هنری در قرآن ص ۱۳۵
۷- همان ص ۱۳۷
۸- یوسف /۱۱۱
۹- تحلیلی نو از قصص قرآن، ص ۱۱۰
۱۰- عنكبوت /۲۴
منبع : بنياد انديشه اسلامي