جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
پیشگو:از دهکده هستی به قبیله انسان
انتشار این دو کتاب را میتوان گامی نو در ادبیات داستانی معاصر محسوب داشت. نویسنده که دارای تالیفاتی متعدد در قلمروی فلسفه و ادبیات و هنر میباشد، با الهام از یک اسلوب معنوی و عرفانی نوین به خلق اثری همت گماشته است که علیرغم ایجاز و اختصار از قوتی درونی برخوردار است و با شروعی ساده و بسیط به سمت هدفی شکوهمند در حرکت است: صبح از گذرگاه روز در حال حرکت بود. همه در معبر بادی که از دهکده عبور میکرد، منتظر ایستاده بودند.
ظهر فرا نرسیده بود. پیشگو با برگ سبزی که در دست داشت، از راه آمد و ایستاد. مثل دستش و برگ سبز دستش کوچک بود، ولی بزرگ و باشکوه ایستاده بود. ایستادنش پاسخی به چند ده سال انتظار قبیله بود و یک مادر... (پیشگو یک. ص ۱۳)
کریم فیضی در این مجموعه به سبک جبران خلیل جبران که از او با عنوان <مولانای عربها> یاد میشود، طرحی فاخر درافکنده و کوشش ژرفی به کار برده است تا بتواند در قالب این اسلوب جهانی اثری به زبان اصیل فارسی خلق کند. قضاوت درخصوص اینکه تا چه حد در این زمینه موفقیت حاصل نموده، برعهده صاحبنظران است، اما او پیش از اینکه کتابش منتشر شود، طی مصاحبهای اعلام کرد: زورم میآید عربهای اروپانشین با جبران خلیل که از تمدن ایران و اسلام بالیده، جهان را فتح کنند، ولی در زبان فارسی کاری در این زمینه صورت نگیرد.
آنچه اینک در برابر چشم اصحاب فکر و تحقیق قرار دارد، داستانی است پرتنوع که در آن زندگی و مسائل روح و روان و در یک کلام انسان از زوایای مختلف به تصویر کشیده شده است. تامل در گوشه گوشه این اثر دلنشین از تاملات ژرف و عمیقی حکایت میکند که کریم فیضی به خرج داده و در مقام یک پیشگوی دانا به تفسیر عشق و زندگی نشسته و گفته است: آری، هستی معرکه خانه عشق است و طوفان، طوفانهایی که از عشق میگریزند و به دریا میزنند و طوفانهایی که در جستوجوی عشق با اقیانوس گلاویز میشوند... و کشتیها همیشه راویان عشقها و طوفانند. (پیشگو یک. ص ۳۹) فیضی در این کتاب با بیان این حقیقت که: <دین بیرون از ما نیست>(ص ۴۶) پیشگوییهای یک پیشگوی دوراندیش را روایت میکند و پیشبینی میکند که انسانها روزی در زمین با فرشتهها دست خواهند داد. (پیشگو یک. ص ۵۶)
پیشگوی دو، بازگشت دوباره پیشگو به آستانه قبیله انسان است که پیش از این، در واپسین لحظه رفتن، بازآمدنش را گروگذاشته و از گریه مادرش ممانعت کرده بود. (پیشگو ۲. ص ۷) پیشگوی دو، مکمل جلد نخست کتاب است و با پردازشی منطقی که به منطق داستان کاملا وفادار است، جزئیات ناگفته را یک به یک تبیین میکند و به غایت فکری نویسنده نزدیک میشود. بهنظر میرسد نویسنده کوشش میکند حقایق لطیفی را بازگو کند که همراهی با آنها میتواند جالب، آگاهیبخش و جاننواز باشد. در همین راستاست که میگوید: باید ناراحت شویم تا معنای شادمانی را درک کنیم و مرگ را به خودمان آموزش دهیم تا زندگی مطلق نشود. مرگها، کوهپایههای قله زندگی هستند؛ موجهای خاموش دریای حیات. (پیشگو ۲. ص ۱۳ و ۱۴) کتاب با شرح بخشهای مختلف شخصیت پیشگو، چگونگی طبیب و علمبودن او را کالبدشکافی میکند و از دو مقوله <فرهنگ و افسون> سخن به میان میآورد. (ص ۲۲ و ۲۳)
طبق نوشته حاج سیدجوادی، طلاییترین بخش کتاب آنجاست که از طلا و عدالت سخن گفته و عدالت طلایی را تشریح کرده است. (صص ۴۶-۴۴)
استاد بهاءالدین خرمشاهی یادآوری کرده است: به گمانم حدود ۳۰۰ جمله یا عبارت خوشخوان در این دو کتاب آمده است، ولی من بخش دوم را برجستهتر و قویتر و خوشنوشتهتر میدانم و موجزتر و بامعنیتر. او میگوید: ژانر نوشته جناب فیضی ترکیبی است از خودش + نیچه + خلیل جبران.
اما وقتی در مقام خواننده به عمق این دو اثر جدید فرو میرویم، متوجه موشکافیهای عمیق و جذابی میشویم که برخی از آنها شگفتآورند. تحلیل آرامش با این عبارت که تنها چیزی که وجود دارد، وجود ندارد و آن آرامش است و یا این گفتار که: <پیش از این طبیعت، قربانی ماورای طبیعت بود، پس از این ماورای طبیعت قربانی طبیعت خواهد بود، قبول میکنم دشوار است، بسیار دشوار.>(پیشگو ۲. ص ۶۳)
سلسله مطالبی است که نویسنده کوشیده است آنها را به همکاروانیان قافله زندگی تشریح کند.
شاید با سیر در لایه لایه این تالیف پرزحمت که در سالهای اخیر کسی در وادی آن قلم نزده است، بتوان این گفتار دکتر یحیی شیربی را تصدیق کرد که: اگر نمونهای از نوشتههای جناب آقای کریم فیضی را بخوانیم، همه نشانهای هنر را در آن خواهیم یافت. در این دو نوشته او و <زمین در آسمان> جلوههای با شکوه هنر را آشکارا میتوان لمس کرد و اگر به سه تفاوت دانش و هنر چیزی بیفزاییم که کار آقای فیضی نمونهای از آن باشد، همین است که دانش هرجا پدید آید، یکسان است، اما هنر در هر جا و هر کسی، چیزی دیگر است و سرانجام بهجاست به این گفتار پشت جلد پیشگو دو اشاره کنیم که: چیزی غیر از بدلشدن به زیبایی نمیتواند برای زندگی نهایت محسوب شود.
این زیبایی ممکن است یک نگاه زیبا، یک گفتار زیبا، یک اندیشه زیبا و یا یک مرگ زیبا باشد. پس از فراز و فرودهای متوالی سرانجام شخصیت اصلی کتاب سر در آستان قلم فرود میآورد و با اعلام این حقیقت که: تا وقتی که قلم باشد و بنویسد، نباید نگران حقیقت بود. (پیشگو ۲. ص ۶۶)، خطاب به چشمهایی که میگریستند و قلبهایی که بیتاب بودند، گفتار وداعش را القا میکند و میگوید: <این آخرین گفتار من با همه بود. خداحافظ دهکده پاک هستی، خداحافظ قبیله بارور انسان، بدرود.>(ص ۶۶) اینک در پایان این سفر، سوال این است که آیا پیشگو دیگر بار به نزد قبیله انسان برخواهد گشت؟
صدرا صدوقی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات عراق مجلس شورای اسلامی حسن روحانی دولت سیزدهم نیکا شاکرمی دولت چین مجلس رهبر انقلاب بابک زنجانی شهید مطهری
ایران تهران هواشناسی یسنا سیل هلال احمر روز معلم آتش سوزی پلیس معلم شهرداری تهران آموزش و پرورش
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا بازار خودرو حقوق بازنشستگان طلا خودرو قیمت دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا ارز
عمو پورنگ موسیقی لیلا بلوکات سریال تلویزیون سینمای ایران عفاف و حجاب مسعود اسکویی سینما تئاتر
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه حماس ترکیه نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر جواد نکونام لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا
هوش مصنوعی ناسا تبلیغات اپل اینستاگرام گوگل تلفن همراه عکاسی
خواب فشار خون کبد چرب