پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
پیدایش وهابیّت و برخی پیامدهای آن
همه ساله در موسم حج و عمره زائران ایرانی خانه خدا با افكار، عقاید و رفتارهایی روبهرو هستند كه ریشه در مذهب وهّابیت دارد و از اینرو مایلند بدانند این مذهب از چه زمانی به وجود آمده و چه عواملی در پدید آمدن آن نقش داشته است.
استاد عالیقدر و دانشمند فرزانه، حضرت آیهٔاللّه سبحانی این پرسش را به خوبی پاسخدادهاند. ضمنتشكر از معظّمله توجّه خوانندگان گرامی را به آن جلب میكنیم:
وحدت و یكپارچگی امت اسلامی از اصولی است كه قرآن بر آن تأكید دارد و هر نوع خدشه بر پیكر وحدت را ممنوع میشمارد و همگان را به تمسّك به «حبلاللّه» دعوت مینماید، آنجا كه میفرماید:وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا... .(۱)«همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراكنده نشوید.»
نكته قابل توجه در آیه، بهكارگیری لفظ «حبل» به جای «قرآن» و «اسلام» است؛ یعنی بهجای اینكه بفرماید: «به قرآن و اسلام چنگ زنید» میفرماید: «به حبل اللّه تمسك جویید» هرچند مقصود واقعی از «حبل» همان قرآن و آیین مقدس اسلام است.
علل گزینش واژه «حبل» به جای این دو، شاید به خاطر تفهیم این نكته باشد كه امت متفرّق و دو و یا چند گروه، بسان انسانی است كه به علتی به چاه افتد و حیات او مورد تهدید قرار گیرد. راه نجات چنین فردی در گرو این است كه طنابی به چاه فرستاده شود تا او به آن چنگ زند و نجات یابد.
آری، نجاتِ امّت متفرّق ـ كه بر اثر تفرقه و دو دستگی، حیات مادی و معنوی او در آستانه خطر قرار میگیرد ـ در تمسك به حبل وحدت، (وحدت كلمه در مراحل: اندیشه، گفتار و رفتار) است كه میتواند خود را از سرنوشت خطرناكی كه در كمین او است نجات بخشد.
قرآن پیوسته، وحدت، اتفاق و همخوانیِ فكری و رفتاری را میستاید و تفرقه و دودستگی را نكوهش میكند و در دعوت به وحدت كلمه تا آنجا پیش میرود كه افراد جامعه با ایمان را، برادر یكدیگر میخواند و میفرماید:
إِنَّمَا الْمُوءْمِنُونَ إِخْوَهٌٔ... .(۲) «مؤمنان با همدیگر برادرند.»
ایجا است كه امت مسلمان باید در سایه اخوت دینی، صفوف خود را فشرده سازند.
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله آنگاه كه از اختلاف دو قبیله «اوس» و «خزرج» آگاه شد و دریافت كه بر اثر فتنهگری جهود عنود به نام «شاس» نزدیك است كه آتش جنگ در كنار مسجدش شعلهور گردد و جوانان آن دو طایفه به جان هم افتند، خود را به میان آنان رسانید و فرمود:
«اللّهَ، اللّهَ أ بِدَعْوَی الْجاهِلِیهِٔ و أنَا بَیْنَ أظْهُركُم و بعد أن هَداكُمُ اللّهِ بِالاْءسْلامِ، وأَكْرمُكُم بِهِ، وَ قَطَع عَنْكُم أمرَ الْجاهلیهِٔ واستنقَذَكم مِنَ الكُفر وألّف بَیْنَ قُلُوبِكُم».(۳)
«از خدا بترسید، از خدا بترسید، آیا در برابر چشم من رسم جاهلیت را تجدید میكنید؟ آن هم پس از اینكه خدای بزرگ شما را به اسلام هدایت كرد و گرامی داشت و رشته جاهلیت را گسست و شما را از كفر نجات بخشید و دلهایتان را به هم نزدیك و مهربان ساخت؟!»
از دیدگاه قرآن، یكی از بدترین عذابهای الهی این است كه خدا ملّتی را ـ بهخاطر سركشی و كردار بد ـ گروهگروه سازد و جامه دودستگی بر پیكرشان بپوشاند؛ چنانكه میفرماید:
قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ یَلْبِسَكُمْ شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ... .(۴)
«بگو او توانا است كه از بالا یا از پایین عذابی بر شما بفرستد یا به صورت دستههای پراكنده، شما را با هم بیامیزد و طعم جنگ و اختلاف به هر یك از شما، به وسیله دیگری بچشاند.»
امیرمؤمنان، علی علیهالسلام میفرماید: «از تفرقه بپرهیزید، فرد یا گروه جدا شده از جامعه اسلامی طعمه شیطان است؛ چنانكه گوسفند جدا از گلّه، طعمه گرگ میشود.»(۵)
● چهار قرن از مصیبتبارترین قرنها
قرنهای ششم تا پایان قرن نهم از بدترین و مصیبتبارترین قرنها، برای مسلمانان بود و پیروان «صلیب» و «صنم» دست به دست هم دادند تا بر پیكر اسلام ضربات مهلك و كاری را وارد سازند.
و این هدف با گشودن سه جبهه جنگ صورت پذیرفت:
۱) جنگهای صلیبی؛ برای تصرف بیتالمقدس از اروپا آغاز گردید و حدود ۲۰۰ سال به طول انجامید و میلیونها كشته و مجروح و آواره به جای گذاشت و از سال ۴۸۹ آغاز شد و در سال ۶۹۰ پایان پذیرفت.
۲) هجوم گسترده مغول؛ هنوز زخم دشنه صلیبیان بر پیكر «قدس» بهبود نیافته بود، كه ارتش بتپرست مغول، به رهبری «چنگیز»، پا در ركاب كرد و شرق اسلامی را مورد تاختوتاز قرار داد و در سال ۶۵۶، خلافت عباسی را ساقط كرد. این كار زمانی انجام گرفت كه مصر و شام، سخت با صلیبیان درگیر بودند و هلاكو فاتح بغداد، حكمران شرق اسلامی گردید.
جانشینان «هلاكو» (ایلخانان) نیز راه «هلاكو» را تا مدتی ادامه دادند، حتّی غازانخان (۶۹۴ ـ ۷۰۳) پادشاه معروف ایلخانی با اینكه اسلام آورد، ولی هنوز اندیشه فتح دمشق و مصر را رها نكرده بود و در سالهای ۶۹۹ ـ ۷۰۲ درگیری سخت و ویرانگری میان ارتش ایلخانی و سلاطین شام و مصر رخ داد و سرانجام حكومت ایلخانان و جانشینان آنان، با مرگ تیمورلنگ در سال ۸۰۷ پایان یافت.
۳ ) فاجعه اندلس؛ این فاجعه آنگاه رخ داد كه آتش جنگ در شرق، میان مسلمانان و مغولها شعلهور بود، در چنین وضعیتی جبهه سومی بر ضدّ مسلمانان در غرب اسلامی گشوده شد و نبرد سخت و حسابشدهای میان مسلمانان و فرنگیان در سرزمین «اندلس» رخ داد كه نتیجه آن تار و مار شدن مسلمانان و پناهندگی آنان به سرزمین «مغرب گردید» و همه اندلس (اسپانیای امروز) كه روزی مهد تمدّن اسلامی و مركز علم و دانش بود، در اختیار فرنگیان قرار گرفت. این نبرد در سال ۶۰۹ آغاز شد و در سال ۸۹۸ پایان پذیرفت.
از این بیان نتیجه میگیریم كه چهار قرن میانهای در چهارده قرن اسلامی، پربلاترین و مصیبتبارترین قرنها بود. جهان اسلام در آن تاریخ، به بزرگمردی نیاز داشت كه مصمم و قاطع بهپا خیزد و با تكیه بر مشتركات، بر صفوف پراكنده وحدت بخشد و همه را بر ضدّ صلیب و صنم و فرنگ و مغول و همه متجاوزان بسیج سازد.
● تفرقهافكنی در آغاز قرن هشتم
احمدبن تیمیه در سال ۶۶۱ ؛ یعنی ۵ سال پس از سقوط خلافت عباسی در بغداد، در شهر «حرّان» دیده به جهان گشود و در پایان قرن هفتم و آغاز قرن ششم، تفرقهافكنی را در پاسخ به پرسش مردم «حماهٔ» از آیه الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی آغاز كرد. او در رساله «العقیدهٔ الحمویه»، در پاسخ پرسش مردم «حماهٔ» با صراحت و آشكار نوشت: «خدا بالای آسمانها است، در ثلث آخر هر شب به آسمان پایین فرود میآید و میگوید: كیست كه مرا بخواند تا من او را پاسخ گویم.»(۶)
به خاطر پخش و انتشار این عقیده ـ كه نتیجه آن، جسم بودن، جهت داشتن، حركت و انتقال خدا از مكانی به مكان دیگر است! ـ گروهی از علما و دانشمندان كه نشر «رساله حمویه» را مخالف با عقیده اسلامی تشخیص داده بودند، به مخالفت با او برخاستند و از قاضی «دمشق» خواستند كه او را محاكمه كند.
ابنكثیر در تاریخ خود به نام «البدایهٔ والنهایه» در حوادث سال ۶۹۸ مینویسد: گروهی از فقها بر ضدّ او قیام كردند و از جلالالدین حنفی خواستند كه او را به محكمه بطلبد ولی او از حضور خودداری كرد، سرانجام ابنتیمیه در دمشق بهعنوان دارنده عقیده منحرف معرفی گردید، ولی چون او در نشر عقیده خود پافشاری میكرد و رساله دیگر او به نام «الواسطیه» نیز دارای انحرافاتی بود، سرانجام پس از چند جلسه، كمالالدین زملكانی با او به بحث و گفتگو نشست و محكومش ساخت. نتیجه این شد كه ابنتیمیه در سال ۷۰۵ به مصر تبعید و زندانی گردید.(۷)
اخیرا مناظرهای میان دو عالم سنی انجام گرفت؛ یكی طرفدار ابنتیمیه و دیگری مخالف او. این مناظره از كانال تلویزیونی «المستقله»، از طریق ماهواره پخش میشد، طرفدار ابنتیمیه مدّعی بود كه زندانی شدن ابنتیمیه به خاطر مسائل عقیدتی نبوده، بلكه به خاطر مسألهای فقهی بوده و آن اینكه: سه طلاقه كردن زن ـ بر خلاف فقهای اهل سنت در یك مجلس ـ حكم یك طلاق دارد.
یادآور میشویم این ادّعا درست بر خلاف گفتار شاگرد او، ابنكثیر شامی است كه در تاریخ خود ـ به نحوی كه بیان گردید ـ آورده است.
مورّخان اتفاق نظریه دارند كه محكومیت او به خاطر مطالب دو رساله «حمویه» و «واسطیه» است و در این دو رساله، مسائل فقهی مطرح نبوده و هرچه بوده مربوط به عقیده، بهخصوص «صفات خبریه» بوده است.(۸)
این تنها مورد نیست كه وی محكوم به تبعید و زندان شد. او بارها این راه را پیمود و سرانجام در سال ۷۲۶، روانه زندان گردید و در سال ۷۲۸، در زندان جان سپرد.
● تفرقهافكنی در سختترین وضعیت
پیشتر یادآور شدیم كه مجموع چهار قرن، برای جهان اسلام سختترین و شدیدترین سالها بود. وی عقیده خود درباره «صفات خبری»، «استوای خدا»، «ید اللّه» و «عین اللّه» را هنگامی ابراز كرد كه مسلمانان، جنگ صلیبی را در سال ۶۹۰ پشت سر نهاده و با میلیونها كشته و مجروح و آواره روبهرو بودند و غازان خان (۶۹۴ ـ ۷۰۳) پادشاه مشهور ایلخانی، در صدد فتح شام و مصر بود! در چنین زمان حساسی بود كه ابنتیمیه دست به نشر افكار خود زد و علما و فقها را بر ضدّ خود شوراند.
با اینكه ابن كثیر شاگرد مكتب او است و آشكارا از وی طرفداری میكند، با اینحال نتوانسته است كه بر حقایق پرده افكند و اتفاق علما و دانشمندان را بر انحراف او نادیده بگیرد.
بیانیههایی كه عالمان شام و مصر درباره او صادر كردهاند، در این مقاله نمیگنجد، كافی است كه بدانیم در طول تاریخ، شخصیتهای بزرگی از اهل سنت در نقد عقاید وی، كتاب نوشته و یا با او به مناظره پرداختهاند و متن مناظرهها در تاریخ محفوظ است.
● اسامی برخیاز این گروه عبارتاند از:
۱) شیخ صفیالدین هندی ارموی (۶۴۴ ـ ۷۱۵ ق.).
۲ ) شیخ شهابالدین بن جهبل كلابی حلبی (م ۷۳۳).
۳ ) قاضیالقضاهٔ كمالالدین زملكانی (۶۶۷ ـ ۷۳۳).
۴ ) شمس الدین محمد بن احمد ذهبی (م۷۴۸).
۵ ) صدرالدین مرحّل (متوفّای ۷۵۰).
۶ ) علیبن عبدالكافی سُبكی (م ۷۵۶).
۷ ) محمد بن شاكر كتبی (م ۷۶۴).
۸ ) ابو محمد عبداللّه بن اسعد یافعی (۶۹۸ ـ ۷۶۸).
۹ ) ابوبكر حصنی دمشقی (م ۸۲۹).
۱۰) شهابالدین احمدبن حجر عسقلانی (م۸۵۲).
۱۱)جمالالدین یوسف بن تغری اتابكی (۸۱۲ ـ ۸۷۴).
۱۲) شهابالدینبن حجر هیتمی (م۹۷۳).
۱۳) ملاّ علی قاری حنفی (م ۱۰۱۶).
۱۴) ابوالأیس احمدبن محمد مكناسی معروف به ابوالقاضی (۹۶۰ ـ ۱۰۲۵).
۱۵) یوسف بن اسماعیل بن یوسف نبهانی (۱۲۶۵ ـ ۱۳۵۰).
۱۶) شیخ محمد كوثری مصری (م۱۳۷۱).
۱۷) شیخ سلامه قضاعی عزامی (م۱۳۷۹).
۱۸) شیخ محمد ابوزهره (۱۳۱۶ ـ ۱۳۹۶).(۹)
ابن بطوطه سیّاح و گردشگر قرن هشتم مینویسد: ابنتیمیه روز جمعه در یكی از مساجد مشغول وعظ بود، از جمله گفتار او چنین بود:
«خداوند (از عرش) به آسمان نخست فرود میآید، مانند فرود آمدن من از منبر! این سخن را بگفت و یك پله از منبر پایین آمد، در این هنگام فقیهی مالكی به نام ابنالزهراء به مقابله برخاست و سخن او را رد كرد. مردم به طرفداری از ابنتیمیه برخاستند و فقیه معترض را با مشت و كفش زدند!»(۱۰)
این نمونهای از عقاید او استكه شاهد عینیِ كاملاً بیطرف، باگوش خود شنیده و دیده است. هرگاه مردی با این پایه از درایت و آگاهی از عقاید و معارف به تحلیل بپردازد، باید از پیآمدهای آن به خدا پناه برد.
● دستاورد مكتب
اكنون كه از موقعیت ابن تیمیه نزد عالمان شام و مصر آگاهی یافتیم، شایسته است با خصوصیات مكتب او نیز آشنا شویم. در اینجا از مَثَل معروف «درخت را باید از میوهاش شناخت» بهره میگیریم و یادآور میشویمكه ویژگیهای مكتب او را چهار چیز تشكیل میدهد:۱) دعوت به تجسیم
شعار مسلمانان در طول هفت قرن، بر خلاف یهود، تنزیه و پیراستگی خدا از جسم و جسمانیت بود، لیكن او با ترفند خاصی مسلمانان را به تجسیم دعوت میكند و خدا را بر سریری به نام «عرش» مینشاند كه از آن نقطه بلند بر جهان مینگرد! و احیانا او را به آسمان پایین فرود میآورد!
او درباره صفات خبری؛ مانند «استوا»، «ید»، «عین»، «وجه» ومانند آنها، معتقداستكه خدا واقعا دارای دست و چشم و صورت است، چیزی كه هست چگونگی آن برای ما روشن نیست.
مسلّما جمله اخیر را به خاطر فرار از اتهام به «تجسیم» ذكر میكند، ولی سودی به حال او نمیبخشد؛ زیرا خدایی كه بر سریر مینشیند، حركت میكند و با دستش آدم را میآفریند، خدای جسمانی خواهد بود، هرچند چگونگی او برای ما معلوم نباشد. مگر این كلمات را كنایه از یك رشته معانی بداند، در این صورت دیگر در معانی لغوی به كار نخواهد رفت كه وی مدّعی آن است.
۲) كاستن از مقامات انبیا و اولیای الهی
در مكتب ابنتیمیه، پیامبر و اولیای الهی انسانهایی هستند كه همه كمالات و مقاماتشان با مرگشان پایان مییابد! و لذا زیارت و توسّل به آنانرا بدعت دانسته وكاری غیر سودمند میشمارد.
۳) تكفیر مسلمانان
ابنتیمیه مسلمانان را به خاطر توسل به اولیای الهی تكفیر كرد و از این طریق نوعی دو دستگی در میان آنان پدید آورد، امّا خوشبختانه بر اثر مساعی عالمان زمان، با مرگ او، مكتب او نیز مرد و جز چند نفر از دستپروردههایش، دیگر كسی از او یاد نكرد.
۴) بیاحترامی به خاندان رسالت
در سراسر نوشتههای ابنتیمیه نوعی دشمنی با خاندان رسالت به چشم میخورد. او پیوسته میكوشد، فضایل امام علی علیهالسلام را منكر شود و احیانا او را به خطا در اندیشه و رفتار متهم سازد، تا آنجا كه امام علی را در هفده مسأله تخطئه میكند!(۱۱)
این چهار ویژگیِ عمومیِ مكتب او است كه میتواند ما را با واقعیت مكتب و طرز تفكّر او آشنا سازد.
ذكر دلایل این چهار ویژگی در این نوشتار نمیگنجد ولی محتویات كتاب منهاجالسنه او بر این چهار ویژگی گواهی میدهد. محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵ ـ ۱۲۰۶)
یادآور شدیم كه افكار ابن تیمیه، از همان روزهای نخست، به وسیله دانشمندان، در بوته نقد قرار گرفت و نقدهای استوارِ عالمان شامی و مصری، مكتب او را منزوی و مطرود ساخت، ولی پس از حدود سه قرن و نیم، شخصی به نام محمدبن عبدالوهاب مكتب او را از انزوا درآورد و با قوّه شمشیر به نشر آن پرداخت.
متأسفانه طرح مجدّد افكار ابنتیمیه از سوی محمدبن عبدالوهاب، همچون طرح آن توسط خود ابن تیمیه، زمانی انجام گرفت كه جهان اسلام در بدترین وضعیت تاریخی بهسر میبرد. اروپا خود را آماده میكرد كه كشورهای اسلامی را مستعمره خود سازد. كشور هند با زور و تزویر از دست مسلمانان خارج شده و ارتش انگلستان بر آن شبهقاره حكومت میكرد.
محمدبن عبدالوهّاب به پشتیبانی سران قبایل نجد، به مناطق مسلماننشین حجاز، عراق، سوریه و یمن حمله میكرد و اموال آنان را بهعنوان غنایم جنگی، همراه میبرد و از این راه به بازار تجارت نجدیان رونق میبخشید. در طول تاریخ یك بار هم وهابیان با كافران جنگ نكردهاند. تمام نبردهای آنان با مسلمانان منطقه بوده و پس از قتل و خونریزی به غارت پرداخته و اموال و احشام آنها را همراه خود به نجد میآوردند. خمس آن متعلق به محمد بن عبدالوهاب و باقیمانده در اختیار سران قبایل و مجاهدان ! قرار میگرفت.
كشتار مسلمانان به دست وهابیان در عتبات عالیات، صفحه تاریخ را سیاه كرد. صلاحالدین مختار، كه از نویسندگان وهّابی است، مینویسد:
«در سال ۱۲۱۶ ه . ق. امیر سعود با قشون بسیار متشّكل از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه و دیگر نقاط، به قصد عراق حركت كرد. وی در ماه ذیقعده به شهر كربلا رسید و آنجا را محاصره كرد. سپاهش برج و باروی شهر را خراب كرده، به زور وارد شهر شدند و بیشتر مردم را كه در كوچه و بازار و خانهها بودند به قتل رساندند. سپس نزدیك ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شدند و در كنار آبی به نام ابیض گرد آمدند. خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیه، به نسبت هر پیاده یك سهم و هر سواره دو سهم، میان مهاجمین تقسیم شد.»(۱۲)
ابن بشر، مورّخ نجدی، درباره حمله وهّابیان به نجف مینویسد: «در سال ۱۲۲۰ سعود با سپاهی انبوه از نجد و اطراف آن، به بیرون مشهد معروف در عراق (مقصود، نجف است) فرود آمد و سپاه خود را در اطراف شهر پراكنده ساخت. وی دستور داد باروی شهر را خراب كنند، ولی سپاه او زمانی كه به شهر نزدیك شدند، به خندق عریض و عمیقی برخوردند كه امكان عبور از روی آن وجود نداشت. در جنگی كه میان دو طرف رخ داد، بر اثر تیراندازی از باروهای شهر، جمعی از سپاهیان سعود كشته شدند و بقیه آنها از گرد شهر عقب نشسته و به غارت روستاهای اطراف پرداختند.»(۱۳)
● در پایان، از تذكر دو نكته ناگزیریم:
۱) به تصدیق تاریخ نگاران، آیین وهابیت مسلكی ساختگی است كه هیچ پیشینه تاریخی در عصر صحابه و تابعان و سه قرن نخست (كه از نظر اهل سنت خیر القرون است) ندارد و در اوایل قرن هشتم، تخم آن پاشیده شد و به صورت ماده خام در لابلای كتابها بود، سپس به وسیله محمدبن عبدالوهاب احیا شد و گسترش یافت.
۲) با اینكه احمدبن تیمیه از نظر فضل و دانش و قلم و نگارش، قابل قیاس با محمدبن عبدالوهاب نبود، با این حال، مكتبش در زمان او اصلاً رشد نكرد و با مرگ او نیز مرد، در حالی كه همین مكتب نیمهجان به وسیله محمد بن عبدالوهاب رشد كرد و بخش شرقی عربستان را فراگرفت و پس از فروپاشی عثمانیها، حرمین شریفین در اختیار وهابیان قرار گرفت و بزرگترین پایگاه تبلیغی را تصاحب كردند تا آنجا كه زائر خانه خدا باید از نظر عقیدتی و فكری و عملی و رفتاری تابع مكتب وهّابی و فقه حنبلی باشد.
● اكنون پرسش این است كه علّت آن ناكامی و رمز این موفقیت چیست؟
▪ در پاسخ میگوییم:
دو عنصر «مكان» و «زمان» در این دو نتیجهگیری مؤثر بوده است:
ابنتیمیه افكار شاذ خود را در محیطی مطرح كرد كه عالمان بزرگی در شام و مصر، در سنگر دفاع از عقیده و شریعت قرار داشتند و با حضور در مناظرات علمی، مشت او را باز كردند و او دیگر نتوانست در اذهان عموم مردم تأثیر بگذارد و اگر هم اثری داشت، جنبه عاطفی بوده نه مكتبی؛ زیرا زندانی شدن یك روحانی، عواطف عوام را تحریك میكند.
در حالیكه مروّج مكتب او، اندیشه به ظاهر توحیدی را در میان عربهای بدوی و بیابانی دور از علم و فرهنگ مطرح كرد و توانست از بساطت و سادگی آنان كمال استفاده را بكند بهخصوص آنجا كه عمل مسلمانان را به عمل بتپرستان تشبیه میكرد و از این طریق روح جهادگری را در آنان كه توأم با غنایم نیز بود احیا مینمود.
● اكنون دامن سخن را با دو پیشنهاد بر میچینیم و كوتاه میكنیم:
▪ روحانیان كاروانها باید زبان عربی را فراگیرند؛ زیرا بر اثر آگاهی از زبان، میتوانند بر بسیاری از مشكلات فایق آیند و سخن خود را با منطق روشن بیان كنند. امروز بسیاری از محققان و عالمان بزرگ ما در مجالس بینالمللی، ساكت و خاموشاند؛ زیرا زبان جمع را كه همان زبان عربی و احیانا انگلیسی است نمیدانند، پس ناگزیرند سكوت اختیار كنند. از این جهت باید زبان عربی با روشی كه مصریان برای بیگانگان تنظیم كردهاند آموخت. خوشبختانه در حوزه علمیه قم، اساتید مجرّب در این مورد فراوانند.
در مقام مناظره، باید از قرآن كریم بیشتر بهره گرفت كه دلالت قاطع بر موضوع دارد و در این مورد پیشنهاد میشود كه كتاب «بحوث قرآنیهٔ فی التوحید والشرك» محور تدریس قرار گیرد و عزیزان در پرتو تسلّط به زبان و نقد مكتب، به وظایف خود جامه عمل بپوشانند.
● در اینجا دو بند از عقاید وهابیان را مطرح میكنیم و آن را از طریق آیات قرآنی به نقد میكشیم:
▪ بزرگداشت میلاد پیامبر
خطیبان وهابی در سخنرانیهای خود، از دو چیز بیشتر نام میبرند: الف: شرك ب: بدعت، تو گویی در قوطی آنها جز این دو واژه، چیز دیگر نیست و همگان از خطبه واحدی پیروی میكنند و بر این جملهها اصرار میورزند كه «شَرُّ الاْءُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَكُلُّ مُحْدَثٍ بِدْعَهٌٔ، وَ كُلُّ بِدْعَهٍٔ ضَلاَلَهٌٔ وَ كُلُّ ضَلاَلَهٍٔ فِی النَّارِ» و از این شیوه میخواهند امور مسلمانان؛ مانند بزرگداشت میلاد پیامبر و تبرّك به آثار باقیمانده از آن حضرت را، بدعت معرفی كنند كه سرانجامِ آن آتش است.
اكنون ببینیم بزرگداشت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بدعت است یا تكریم، كه قرآن بر آن تأكید دارد؟
قرآن كریم در آیهای میفرماید:
...فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ... .(۱۴)
«آنانكه به پیامبر ایمان آورده و او را كمك میكنند و به تكریم و تعظیم میپردازند.»
● از این سه جمله استفاده میشود كه مسلمانان در برابر پیامبر، سه نوع تكلیف دارند:
۱) ایمان
۲) كمك به او
۳) تكریم و تعظیم او.
آیا این سه وظیفه منحصر به زمان پیامبر است یا پس از آن نیز جریان دارد؟ اگر شقّ نخست را برگزینیم، باید ایمان به او را نیز منحصر به دوران حیات پیامبر كنیم. اكنون كه این شق باطل شد، طبیعی است شق دوم حكمفرماست و آن اینكه باید او را در حال حیات و ممات، تكریم و تعظیم كرد و بزرگداشت میلاد نوعی تكریم و تعظیم اوست و چنین چیزی كه اساس آن در قرآن وارد شده، نمیتواند بدعت باشد.
قرآن كریم در سوره دیگر میفرماید:
وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ ؛(۱۵) «تو را بزرگآوازه كردیم»
به یقین بزرگآوازه شدنِ پیامبر، از طریق اسباب طبیعی صورت میپذیرد و تمام احتفالها و بزرگداشتها نوعی تجسم بخش این آیه است.
● تبرّك به آثار پیامبران
تبرّك به آثار پیامبران، به خصوص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله از اصول مسلّمی است كه قرآن و روایات و سیره مسلمانان بر آن تأكید دارد. فعلاً درباره روایات و سیره مؤمنان سخن نمیگوییم، همینقدر یادآور میشویم كه از طرف عالمان سنی و شیعه درباره تبرّك كتابهای سودمندی نوشته شده است؛ مثلاً محمدطاهر مكی كتابی را درباره تبرّك در سال ۱۳۹۵ منتشر كرد و دوست عزیزمان مرحوم آیتاللّه احمدی میانجی كتاب گستردهتری درباره تبرّك الصحابه نوشت و به یادگار نهاد.
پس از مدت زمانی، كه فراق یوسف بر دیدگان یعقوب اثر نهاد؛ یوسف پیراهن خود را فرستاد تا پدر به چشمش افكند و بدینوسیله بینایی خود را بازیابد. قرآن دنباله جریان را چنین نقل میكند:
فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً... .(۱۶)
«آنگاه كه بشیر به كنعان آمد و پیراهن یوسف را بر صورت پدر (یعقوب) افكند، او بینایی خود را بازیافت.»
این آیه حاكی است تبرّك، گذشته از آنكه نشانی است از محبّت و علاقه به صاحب اثر، تأثیر خاصّی نیز بر جای میگذارد؛ یعنی همان خدایی كه غم و غصّه را مایه نابینایی قرار داده، همان خدا تبرّك به پیراهن یوسف را در وضعیتی خاص، وسیلهای میكند برای بینایی.
مفسّران و مورّخان مینویسند:تابوت موسی كه در آن عصا، نعلین و آثار دیگری از آن حضرت و برادرش بود، پیوسته مایه پیروزی بنیاسرائیل بر دشمنان میشد؛ یعنی در نبرد با مخالفان، صندوق را به میدان نبرد میبردند و به آن تبرك جسته و بر دشمن چیره میشدند، ولی آنگاه كه صندوق به علّتی سرقت شد، مدت زمانی پس از آن، پیامبرشان به آنان گفت: خدا طالوت را به عنوان فرمانده قوا برای شما معرفی كرده تا با رهبری و فرمان او، با دشمنان جهاد كنید و در ضمن افزود: نشانه برگزیدگی او از طرف خدا این است كه صندوق دزدیده شده در اثنای جنگ را باز میگرداند؛ صندوقی كه در آن مایه آرامش از طرف پروردگار برای شماست و در احترام این صندوق همین بس كه فرشتگان آن را حمل میكنند:وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَهَٔ مُلْكِهِ أَنْ یَأْتِیَكُمُ التّابُوتُ فِیهِ سَكِینَهٌٔ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِیَّهٌٔ مِمّا تَرَكَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَهُٔ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیَهًٔ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُوءْمِنِینَ .(۱۷)
«پیامبر آنان به بنیاسرائیل گفت: نشانه فرماندهی او این است كه آن صندوقِ از دست رفته را برای شما باز میگرداند؛ صندوقی كه در آن سكینه و آرامش از جانب خدا برای شماست و در آن تركه آل موسی و آل هارون قرار دارد و فرشتگان آن را حمل میكنند و در آن برای شما آیه و نشانه است، اگر مؤمن باشید.»
این آیه از تأثیر چیزهای بر جای مانده انبیا در نبرد با دشمن خبر میدهد و به روشنی و صراحت میگوید: وجود این صندوق آرامشبخش رزمندگان است. این صندوق به قدری شریف و عزیز است كه فرشتگانِ پاك، آن را حمل میكنند. هرگاه آثار به جا مانده از موسی و هارون، كه از عصا و عمامه و نعلین و چند پیراهن تجاوز نمیكند، چنین منزلت و مرتبهای داشته باشد؛ چرا آثار به جا مانده از اشرف پیامبران دارای چنین منزلت و مرتبهای نباشد؟در پایان، از خداوند بزرگ، خواهان بصیرت و بینش صحیح برای همگان هستیم.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ
نویسنده:جعفر سبحانی
۱ . آل عمران : ۱۰۳
۲ . حجرات : ۱۰
۳ . سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۵۰
۴ . انعام : ۶۵
۵ . نهجالبلاغه، خطبه ۱۲، «إِیَّاكُمْ وَ الْفُرْقَهَٔ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ».
۶ . مجموع الرسائلالكبری، رساله یازدهم، العقیدهٔ الحمویه.
۷ . البدایهٔ والنهایه، ج۱۴، ص۴
۸ . البدایهٔ و النهایه، ج۱۴، ص۳۹
۹ . برای آگاهی از نظریات اشخاص فوق، نك : «بحوث فیالمللوالنحل»، ج۴، صص۳۷ ـ ۵۰) مراجعهكنید.
۱۰ . رحله ابنبطوطه، صص ۹۶ ـ ۹۵، چاپ دار صادر سال ۱۳۸۴ق.
۱۱ . الدرر الكامنه، ج۱، ص۱۵۴، تألیف ابن حجر، به نقل از نجمالدین طوفی، متوفای سال ۷۱۰
۱۲ . تاریخ المملكهٔ العربیهٔ السعودیه، ج۳، ص۷۳
۱۳ . عنوان المجد فی تاریخ نجد، ج۱، ص۳۳۷
۱۴ . انفال : ۱۵۸
۱۵ . انشراح : ۳
۱۶ . یوسف : ۹۶
۱۷ . بقره : ۲۴۸
منبع: نشریه میقات حج، شماره ۵۰
۱ . آل عمران : ۱۰۳
۲ . حجرات : ۱۰
۳ . سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۵۰
۴ . انعام : ۶۵
۵ . نهجالبلاغه، خطبه ۱۲، «إِیَّاكُمْ وَ الْفُرْقَهَٔ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ».
۶ . مجموع الرسائلالكبری، رساله یازدهم، العقیدهٔ الحمویه.
۷ . البدایهٔ والنهایه، ج۱۴، ص۴
۸ . البدایهٔ و النهایه، ج۱۴، ص۳۹
۹ . برای آگاهی از نظریات اشخاص فوق، نك : «بحوث فیالمللوالنحل»، ج۴، صص۳۷ ـ ۵۰) مراجعهكنید.
۱۰ . رحله ابنبطوطه، صص ۹۶ ـ ۹۵، چاپ دار صادر سال ۱۳۸۴ق.
۱۱ . الدرر الكامنه، ج۱، ص۱۵۴، تألیف ابن حجر، به نقل از نجمالدین طوفی، متوفای سال ۷۱۰
۱۲ . تاریخ المملكهٔ العربیهٔ السعودیه، ج۳، ص۷۳
۱۳ . عنوان المجد فی تاریخ نجد، ج۱، ص۳۳۷
۱۴ . انفال : ۱۵۸
۱۵ . انشراح : ۳
۱۶ . یوسف : ۹۶
۱۷ . بقره : ۲۴۸
منبع: نشریه میقات حج، شماره ۵۰
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست