یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
نسخه فلپس برای بیکاری
ادموند فلپس در سال ۱۹۳۳ و در اواخر دوران ركود بزرگ اقتصادی آمریکا متولد شد. او به علت تحقیقاتش در زمینه رابطه میان تورم و بیكاری كه تاثیر فراوانی بر سیاستهای پولی در سراسر جهان دارند، از سوی آكادمی علوم سوئد به عنوان برنده جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۰۶ برگزیده شد.
جالب است بدانید در ابتدا تنهافرضیه او ورود به دنیای تجارت و كسب پول بود، اما به تدریج به اقتصاد علاقهمند شد.
وی به ارائه نظریه «نرخ طبیعی بیكاری» پرداخت. به اعتقاد فلپس، آمریكا تمایلی غلط به وفادار بودن به اصول بازار آزاد دارد.
به گفته او، یكی از مشكلات عمده اجتماعی، اختصاص پاداش ناچیز به افراد در قبال كار آنهاست و ممكن است میزان پایین كمكهزینه، افزایش نرخ دستمزد را به همراه نداشته باشد، اما میتواند منجر به كاهش بیكاری شود. ادموند فلپس این ایده را مطرح كرد كه نرخهای پایین بیكاری و تورم و انتظارات قیمتهای مصرفی مهمترین عوامل ایجاد تورم هستند.
وی روی مدل «منحنی فیلیپس» كه در دهه ۱۹۶۰ رایج بود و براساس آن بیکاری با سرعت بیشتری نسبت به كاهش نرخ تورم افزایش مییابد كار كرد. فلپس در زمستان همان سال مقالهای در رابطه با تورم مطلوب و كنترل بیكاری به رشته تحریر درآورد.
او در آنجا نشان داد احتمالات سیاستهای تثبیت درآینده چگونه به تصمیمات سیاستگذاری كنونی وابستگی دارد و تورم پایین در شرایط فعلی بر انتظارات كاهش تورم و سیاستهای بازار در آینده تاثیر میگذارد. فلپس معتقد است كه تمامی نسلها از تغییرات نرخ كلی پسانداز بهره میبرند.
ادموند فلپس كه یكی از ابداعكنندگان مفهوم نرخ بیكاری است در یكی از كتابهای خود به نام «پاداش كار» به این نكته میپردازد كه اكنون وقت آن رسیده كه دولت فدرال آمریكا به كارگران كمدرآمد كمك هزینه بپردازد. علاوه بر این او معتقد است كه ما مجبور نیستیم بودجه اختصاص یافته به این مساله را قطع كنیم،زیرا این برنامه در درازمدت میزانی از درآمد را به همراه دارد.
▪ شما یكی از ابداعكنندگان مفهوم نرخ بیكاری بودید كه تعریف بسیار ساده آن عبارتست از نرخ بیكاری كه منجر به تسریع تورم میشود. منشا پیدایش این مفهوم چه بود؟
ـ من ایده كامل این مفهوم را در سال ۱۹۶۸ توسعه دادم و آن ایدهای بود كه محافظهكارانی از قبیل ویلیام فلنر و لیبرالهایی مثل آبالرنر آن را از راه برهان درك كردند.
▪ این كار را چه زمانی انجام دادید؟
ـ در آن زمان عهدهدار چند پست دانشگاهی بودم و پس از مدتی تدریس در دانشگاه ییل را پس از هفت سال در سال ۱۹۶۶ رها كردم و قصد داشتم در سپتامبر ۱۹۶۶ به دانشگاه پنسیلوانیا بپیوندم.
▪ در حال حاضر بر سر نرخ طبیعی بیكاری، جای بسی مباحثه است. آیا شما هم مانند دیگران اعتقاد دارید كه نرخ طبیعی بیكاری ثابت است؟
ـ این مساله شوكی به متغیرهای اقتصادی وارد میكند. همانطور كه نرخ برابری محصول سیبزمینی از سالی به سال دیگر تغییر میكند، نرخ طبیعی بیكاری نیز ثابت نیست و تحتتاثیر تغییرات ایجاد شده در محیط اقتصادی قرار دارد.
▪ به نظر شما نرخ بیكاری در سالهای اخیر با تغییر مواجه شده است؟
ـ بسیار زیاد. نرخ طبیعی بیكاری در اواسط دهه ۱۹۸۰ در حدود ۵/۶ درصد یا شاید بالاتر بوده است و من تخمین میزنم كه در حال حاضر كمتر از شش درصد است.
▪ عامل این تغییر چه بود؟
ـ شاید مهمترین عامل آن، افزایش فوقالعاده زیاد سطح تحصیلات باشد. در حال حاضر شاهد كاهش فزاینده نسبت نیروی كار فاقد مدرك دیپلم هستیم. تعداد افرادی كه ترك تحصیل میكنند نیز كاهش یافته است و البته بیشترین میزان بیكاری در میان افرادی است كه تحصیلات پایین دارند، كاهش نسبی تعداد این افراد به كاهش میانگین نرخ بیكاری نیروی كار به طور كلی كمك میكند.
البته این امر به این مفهوم نیست كه اگر شما از سواد بیبهره هستید اكنون بهتر از قبل عمل میكنید. در واقع نرخ بیكاری افراد كمسواد طی دو دهه پیش به طور فزایندهای افزایش یافته است. نرخ بیكاری مردان فاقد مدرك تحصیلی حدود یازده و نیم درصد بوده و میانگین نرخ بیكاری افراد دارای دیپلم به حدود ۹ درصد كاهش یافته است.
▪ آیاسیاست فدرال رزرو از ثبات كافی برخوردار بوده است؟
ـ سیاست پولی باید براساس بسیاری ملاحظات شكل بگیرد. حتی اگر تنها هدف سیاست پولی ثبات نرخ تورم باشد، باز هم سیاست پولی باید براساس چیزی بیش از حدسهایی درباره جایگاه نرخ طبیعی باشد.
▪ به اعتقاد شما وضعیت كنونی سیاست پولی نادرست است؟
ـ من مطمئن نیستم كه وضعیت آن نادرست است. به نظر میرسد وضعیت آن در سه یا چهار سال اخیر مطلوب بوده است. آلن گرین اسپن از برخی فرصتها استفاده كرده و به درستی آن را اثبات كرد.
▪ اجازه بدهید راجع به كتاب شما تحت عنوان «پاداش كار» صحبت كنیم كه در ارتباط با اعطای كمك هزینه به كارگران كمدرآمد است. بازار آزاد بخشی از راهحل شماست. آیا شما طرفدار بازار آزاد هستید؟
ـ خیر،منصفانه نیست اینطور بگوییم. نكته كتاب من در این است كه آمریکا تمایل غلطی به وفاداری بیقید وشرط به اصول بازار آزاد دارد. با وجود این، استثنائاتی نیز در این رابطه وجود دارند و پرداخت كمك هزینه به كارگران كمدرآمد یكی از آنهاست.
▪ آیا بازار آزاد بیگناه است، مگر اینكه گناه آن ثابت شود؟
ـ دقیقا، به نظر من باید پیشفرضی مبنی بر عدم مداخله دراكثر موارد وجود داشته باشد.
▪ با وجود این، تحلیل شما از بازار آزاد مبنی بر این است كه به كارگران كمدرآمد توجه نشده است؟
ـ كاملا درست است. این یكی از دلایلی است كه من فكر میكنم زمان مداخله در بازار سر رسیده است.
▪ شما نه تنها مشكلات كارگران كمدرآمد در اوایل دهه ۱۹۷۰ بلكه مشكلات ایشان در ابتدای دوره پس از جنگ جهانی دوم را نیز دنبال میكنید. اطلاعات موجود نشانگر چه هستند؟
ـ اطلاعات موجود نشاندهنده این هستند كه دستمزد نسبی افراد كمسواد از دهه ۱۹۵۰ به بعد در حال كاهش است. كاهش نسبی دستمزد در دهه ۱۹۶۰ سریعتر شده و در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شتاب بیشتری به خود گرفته است، اما شایان ذكر است كه كاهش نسبی دستمزد از اوایل دهه ۱۹۵۰ آغاز شد. آمار به دست آمده نشاندهنده تغییر در شكاف بین میانگین دستمزد افراد كمدرآمد و كسانی است كه دستمزد متوسط دریافت میكنند.
▪ به عقیده شما كاهش رخ داده در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شایان توجه است؟
ـ بله. برخی محققان بر این باورند كه شرایط برای این عملكرد ضعیف مهیا بود تا اینكه یك روز شاید در سال ۱۹۷۷ ناگهان اوضاع تغییر كرد. با این وجود، نگاهی دقیق به این اطلاعات،نشانگر این عقیده نیست. تقریبا از آغاز دوره پس از جنگ، دستمزد افراد كمسواد كاهش یافت.
▪ دلایل كاهش نسبی میزان دستمزد چه هستند؟
ـ شواهد موجود برای بیان اینكه كدام عامل تاثیر بیشتری دارد كافی نیستند. اگر یك وجه مشخص و متمایز درباره تجزیه و تحلیل من وجود داشته باشد، آن تاكید من بر تغییرات تكنولوژیك در یك یا دو دهه گذشته است. امروزه پاداش بیشتری به افراد دارای تحصیلات عالی و اطلاعات عمومی اختصاص یافته است و اگر كارگری دارای تحصیلات لازم نباشد، آموزش او نسبت به دستمزد نسبی وی بسیار گرانتر از دهههای گذشته است.
▪ به عبارت دیگر، هزینه آموزش یك كارگر برای دستیابی به شایستگی لازم برای انجام كار نسبت به میزان دستمزد او افزایش یافته است، به خصوص برای افرادی كه دستمزد بسیار پایینی دارند.
ـ این بحث متقاعدكنندهای است اما مبحث تكنولوژی معمولا به این شیوه تعبیر نمیشود. بحث بر سر این نیست كه هزینهآموزش و تحصیلات افزایش یافتهاند، بلكه تنها برخی مشاغل هستند كه ارزش هزینه دارند. به نظر من بحثهای سنتی نمیتوانند به طور كامل به توضیح رشد نابرابری دستمزدها بپردازند. در هر صورت اگر بازار آزاد به حال خود رها شود به نظر شما آیا باز هم دستمزد نسبی كارگران كمدرآمد كاهش مییابد؟
نمیتوانم وانمود كنم كه میدانم به كارگران كمدرآمد ضربه وارد شده یا اینكه همچنان درآمد نسبی آنها كاهش مییابد. هیچ دلیلی وجود ندارد كه فكر كنیم شرایط تغییر كرده و میزان دستمزد اینگونه افراد افزایش مییابد. همانگونه كه برای كاهش نسبی دستمزد آنان نیز دلیل خاصی وجود ندارد. حدس ما برای آینده این است كه در بهترین شرایط درآمدهای نسبی در همان سطح كنونی باقی میمانند.
▪ اما آیا به نظر شما این مساله مداخله دولت را توجیه میكند؟
ـ بله،كاملا. دستمزدهای نسبی ۱۰ درصدی در ۲۵ سال گذشته به حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد كاهش یافتهاند.
▪ كتاب شما به طور كامل به بررسی زیانهای وارده از كاهش نسبی دستمزدها به جامعه شامل كودكان، و همینطور به همسایگان میپردازد. ممكن است به طور خلاصه به آن اشارهای داشته باشید؟
ـ تصور مورد قبول عامه این است كه در یك جامعه یا گروه اجتماعی كه پاداش كار بسیار پایین است این امر بر روحیه افراد تاثیر میگذارد و پیامدهای روحیه ضعیف شامل افزایش میزان جرم و جنایت،تجاوز به حقوق دیگران، اعتیاد به نوشیدن الكل و مشكلاتی از این دست میشود.
من معتقدم دستمزدهای بسیار پایین خود را در شاخصهای معمول فقر اجتماعی آشكار میسازند و هنگامی كه میزان دستمزد بسیار پایین است،كارگران تنها یك تعلق خاطر دورهای به كار خود دارند. میزان ترك كار و از دست دادن كار بسیار بالا و عملكرد افراد بسیار ضعیف است.
در نتیجه هزینههای بالای كارفرمایان منجر به تعطیل شدن برخی شركتها،تعدیل نیروی كار و افزایش نرخ بیكاری میشود و نرخ غیرمعمول بیكاری نیز میزان بسیار پایین دستمزدهای نسبی را به همراه دارد.
▪ برخی راهكارهای اجتماعی از قبیل سیاستهای رفاهی عمومی وجود دارد كه برای كمك به كارگران كمدرآمد طراحی شدهاند، اما از نظر شما اینگونه راهكارها شكست خوردهاند. به نظر شما چه اشكالی در آنها وجود دارد؟
ـ من در كتابم بسیار محتاط عمل میكنم تا از اشاره به این مساله كه بخشی از راهكارهای اجتماعی تفكر راست تقلیل یافته و به سمت دولت رفاه بیاید،خودداری كنم. من به طور آشكار پذیرای هر ایده مثبتی در رابطه با فرصتهای ممكن برای تعدیل دولت رفاه هستم اما این موضوع مركز ثقل بحث موردنظر من نیست.رفاه سطح مطلوبی از درآمد برای افراد كمدرآمد در بازار كار فراهم میآورد،اما آنان را به سوی كار جذب نمیكند. این مساله نیازمند مشاركت ایشان در پروژههای جامعه نیست و مشاركت ضعیف نیروی كار، نرخ بالای بیكاری و عواملی از این قبیل را به همراه دارد.
▪ بسیاری از افراد معتقدند كه مالیات بردرآمد در كمك به افراد كم درآمد بسیار موفق عمل كرده است.اما شما ملاحظاتی در رابطه با این برنامه در نظر دارید،لطفا آنها را بیان كنید.
ـ بله، من حقیقتا ملاحظاتی در رابطه با این برنامه در نظر دارم. میزان اعتبار مالیاتی برای كارگرانی كه نیاز بیشتری به آن دارند بسیار كم است. زیرا ساختار آن به گونهای است كه هرچه درآمد سالانه شما بیشتر باشد میزان اعتبار مالیاتی شما نیز بیشتر است. بنابراین اگر درآمد سالانه شما بالا نباشد، اعتبار كمتری به شما تعلق میگیرد.
همچنین از آنجایی كه این امر با مالیات بر درآمد تلفیق میشود بهرهبرداری از آن برای گروههای ذینفعی كه خواهان برگشت این درآمد به چرخه كاری نبوده و در عوض خواستار اجرای تمامی اهداف اجتماعی هستند آزاد است. سایر اهداف اجتماعی از اهمیت فوقالعادهای برخوردارند و بهبود وضع كار در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
برای مثال پرداخت اعتبارات مالیات بر درآمد شامل افرادی كه فرزند جوان وابسته از لحاظ مالی در خانواده ندارند،نمیشود و نظر من این است كه یك یا دو بار در كتاب بیان شده این است كه مطمئنا یكی از مشكلات اجتماعی، میزان ناچیز پاداش اختصاص یافته به افراد است. این قبیل پاداشها به قدری ناچیز هستند كه نمیتوانند به نانآوران خانواده برای اداره مخارج فرزندان كمك كنند. در واقع نمیتوانند مخارج خانواده را تامین كنند.
▪ شما پرداخت كمك خرج به خانوادهها را پیشنهاد میكنید. میخواهم بپرسم چطور به این نتیجه رسیدید؟
ـ این یك ایده قدیمی است و از زمانی كه بحث اقتصاد مطرح شده چنین ایدهای نیز مورد بحث و گفتوگو واقع شده است. برای مثال در قرن حاضر نیكلاس كالدور در دهه ۱۹۳۰ آن را مطرح كرد. در اواخر دهه ۱۹۷۰ نیز تعدادی از اقتصاددانان آمریكایی و سپس در اواسط دهه ۱۹۸۰ برخی از اقتصاددانان بریتانیایی آن را به چالش كشیدند.
▪ شما چگونه به این نتیجه دست یافتید؟
ـ من از مدت زمانی طولانی به افزایش نرخ دستمزد افراد كمدرآمد علاقهمند بودم، زیرا نرخ دستمزد به گونهای كه در بازار آزاد تعیین شده به طور غیرمنصفانهای برای اكثر كارگران پایین است. بیتوجهی به قیمت پایین برخی محصولات كم اهمیت و پرداخت كمترین میزان دستمزد به كارگرانی كه چنین محصولاتی را تولید میكنند، منصفانه نیست.
من همیشه از دیدگاهی كه آن را «عدالت توزیعی» یا «عدالت اقتصادی» مینامیم به مشكلات و مسائل دستمزدها نگریستهام. پس از اینكه فشارهای اجتماعی اواخر دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ آشكار شدند من به افزایش نرخ دستمزد به عنوان راهی برای كاهش آسیبشناسی اجتماعی علاقهمند شدم و در نهایت نیز به این موضوع از دیدگاه نظریه اقتصادی توجه كردم.
برخی از آثار من در ارتباط با نرخ طبیعی بیكاری به این موضوع میپردازند كه ممکن است پرداخت میزان اندک پاداش، افزایش چشمگیر میزان درآمد را در برنداشته باشد اما میتواند منجر به كاهش بیكاری شود.
▪ آیا این مساله افزایش بهرهوری كارگران كمدرآمد را به همراه دارد؟ اگر ما به یك كارگر،پاداش بهرهزایی وی را بپردازیم. به نظر شما این همان سود بازار همكاری است كه باید به كارگران كمدرآمد تعلق بگیرد؟
ـ دقیقا. ما میتوانیم از این مزایا، مالیات بر درآمد افراد با درآمدهای بالاتر را بپردازیم تا بدینوسیله درآمد آنها را به میزان كمتر از تولیدات حاشیهای آنها رسانده و با پرداخت كمك مالی به افراد كمدرآمد، دستمزد آنها را به میزانی بیشتر از تولیدات فرعی آنها افزایش دهیم، اما با این وجود هر فردی حتی پس از پرداخت مالیات باید مازادی را بپردازد كه میزان آن بالاتر از آن چیزی است كه وی از طریق كار خویش به دست میآورد.
▪ این یارانه به تنهایی چطور میتواند عمل كند؟
ـ این میزان یارانه به شركتها اعطا میشود تا به حقوق پرداختی به كارگران كمدرآمد افزوده شود و به هر كارگر به ازای میزانی کار درآمد مشخصی تعلق میگیرد.
▪ آیا شما روی جزئیات این مساله كار كردهاید؟
ـ من نمونه موثقی از كارگرانی را نشان دادم كه قبل از موثر واقع شدن طرح پرداخت كمك هزینه، برای هر ساعت كار، چهاردلار دریافت میكردند. كارفرمای ایشان برای هر ساعت سه دلار یارانه دریافت میكند و این امر به افزایش سریع دستمزد این قبیل كارگران میانجامد.
▪ منظور شما این است كه كارفرمایان به دلیل به كارگیری كارگران كمدرآمد، پاداش دریافت میكنند؟
ـ بله.
▪ چطور میتوان این یارانه را به درآمدهای بالاتر تبدیل كرد؟
ـ در ابتدا نمیتوان اینگونه عمل كرد، اما این امر به تدریج افزایش به كارگیری كارگران كمدرآمد را به همراه دارد.مثالی ساده حاكی از آن است كه كارفرما به دلیل ارزانتر بودن كار برخی از كارگران آنها را به كار میگیرد. همانطور كه فشار وارد بر بازار كار بیشتر میشود شركتها وادار به رقابت با یكدیگر برای استخدام كارگران كمدرآمد به منظور كسب یارانه میشوند.
بنابراین نرخ دستمزد پرداختی به كارگرانی كه به ازای هر ساعت كار چهار دلار دریافت میكنند به تدریج افزایش مییابد و در نتیجه میزان یارانه پرداختی بر یك پایه تدریجی كاهش مییابد.
▪ افزایش دستمزد به چه گونه است؟
ـ به طور تئوریك، میزان دستمزد به حدی افزایش مییابد كه نرخ خالص یارانه با میزان بهرهوری كارگر برابر شود. اگر میزان بهرهوری كارگران در حد چهار دلار در ساعت بماند، میزان دستمزد احتمالا به كمتر از هفت دلار در ساعت افزایش مییابد.
با این فرض كه كاهش جزئی بهرهوری به این دلیل است كه اگر كارگران پول بیشتری به دست آورند،احتمال ترك كار از جانب آنان زیادتر میشود. از آنجایی كه شركت سه دلار یارانه دریافت میكند خود میتواند پرداخت هفت دلار به كارگران را تقبل كند و این افزایش كاذب بهرهوری كارگران را به همراه دارد.
▪ شما هزینه پرداختی توسط دولت فدرال را برآورد كردهاید؟
ـ بله. هزینه آن حدود ۱۱۰ میلیارد دلار است. این همان بودجه ناخالصی است كه قبل از در نظر گرفتن بودجه اندوخته دولت از عملكرد این برنامه و عواید افزوده مالیاتی كه از طریق استخدام كارگران كمدرآمد تامین میشود، در دست داریم.
▪ بنابراین این هزینه میتواند به میزان قابلملاحظهای كمتر از ۱۱۰ میلیارد دلار باشد؟
ـ بله. حتی خیلی كمتر از آن.
▪ آیا این بودجه میتواند درآمدساز باشد؟
ـ پس از چند سال، میتواند میزانی از درآمد را به دست آورد.
▪ و این به خاطر این است كه تعداد بیشتری از افراد كار میكنند، مالیات بیشتری پرداخت میشود و شما حقالزحمه بیكاری را پسانداز میكنید؟
ـ بله و این امر كاهش هزینههای رفاهی و كاهش هزینههای اجرای قانون و كاهش هزینههای... را در پی دارد. ما همچنین میتوانیم پرداخت اعتبار كسب شده از مالیات بر درآمد را در صورت اجرای این برنامه خاتمه دهیم كه خود پسانداز ۳۵ میلیارد دلار دیگر را به همراه دارد.
پس از تكمیل كتاب، من دریافتم كه برنامههای آشفته آموزشی كه در حال حاضر تحتنظر دولت فدرال هستند هزینهای حدود ۲۰ میلیارد دلار در هر سال دارند و اكثر این برنامههای آموزشی اثر چندانی ندارند. خلاصی یافتن از این برنامهها نیز یكی دیگر از منابع بالقوه پسانداز محسوب میشود. میتوان تصور كرد كه این اندوختهها در نهایت هزینه برنامه را افزایش میدهند.
چنین برنامهای امكان تقلب را فراهم میآورد. شما چطور با این مساله برخورد میكنید؟ همانطور كه خود شما در كتابتان به این نكته اشاره كردید، كارفرمایان به راحتی میتوانند درباره دستمزد پرداختی به كارگران دروغ بگویند.
كنترل چنین مسالهای در شركتهای كوچك كه اغلب كاركنان از خویشاوندان كارفرمایان هستند، غیرممكن است. به همین دلیل ما در این برنامه بر شركتهایی با حداقل ۲۵ كارگر تمركز كردهایم. من به طرزی محتاطانه در كتابم پیشنهاد میكنم كه اجرای این برنامه به شركتهایی محدود شود كه از موقعیتی آشكار برخوردارند.
صاحبان شركتها قادر به اداره مدیران بوده و ارائه گزارشهای عمومی امكانپذیر است. اما مساله شركت بودن به اندازه بزرگی شركت اهمیت ندارد. احتمال وجود مانع و جلوگیری از فعالیت در شركتهایی با ۲۵ نفر یا بیشتر بسیار زیاد است و مدیر باید نگران این باشد كه شركت نتواند دولت را فریب دهد.
▪ اگر شركتهای كوچكتر یارانه دریافت نكنند ناچارند بیش از شركتهای بزرگتر دستمزد پرداخت كنند. شما در این مورد چه نظری دارید؟
ـ بله. برخی از این مسائل نیاز به كار بیشتری دارند.
ممكن است برخی از اقتصاددانان به یك مشكل بالقوه در رابطه با این طرح اشاره كنند؛ به خصوص در عرصه بازار آزاد، این امر میتواند منجر به تشویق سرمایهگذاری كارفرمایان در به كار گیری نیروی كار بیشتر شود.
این بحث درست نیست. اگر میزان دستمزد به هفت دلار افزایش یابد، سرانجام كارگران بیشترین سهم از یارانه را به دست میآورند. به خاطر داشته باشید كه هزینه یك ساعت كار این كارگران پس از دریافت یارانه هنوز همان چهار دلار است. بنابراین هیچ انگیزهای برای به كارگیری ایشان در عوض سرمایه وجودندارد.
در حقیقت این انگیزهای است برای به كارگیری تعداد بیشتری از كارگران كمدرآمد به منظور تجهیز آنان با سرمایه بیشتر، اما جایگزینی آنان با سرمایه هیچ انگیزهای برای كارفرمایان به همراه ندارد.
▪ حتی اگر شما میزان مالیات را به طور موقت افزایش داده تا طرح خود را اجرا كنید. این مساله ممكن است به یك مانع موثر سیاسی برای غیرعملی شدن آن بدل شود. آیا از اینكه علاقه عموم به افزایش دستمزد كارگران كمدرآمد بسیار كم است، ناامید شدهاید؟
ـ اگر ناامید شده بودم این كتاب را نمینوشتم. نشانههایی وجود دارد كه نشان میدهد ما به آن سمت حركت میكنیم. برای مثال، از لحاظ اقتصادی،این آگاهی در حال گسترش است كه درآمد و مصرف از اهمیت چندانی برخوردار نیستند. آنچه مهم است توانایی مردم در برآوردن خواستهها و درك استعدادهای خود به منظور لذت بردن از رشد شخصی از طریق كار کردن است.
اهمیت مشاركت در یك نقش فعال اقتصادی، در سالهای اخیر رشد بسیاری داشته است. تمامی این برنامهها در چهار یا پنج سال اخیر مورد بحث و گفتوگو واقع شدهاند. علاوه بر دریافت یارانه اختصاصیافته به كاركنان دارای مدارج تحصیلی،ایده اختصاص یارانه برای دستمزد نیز مطرح است تا بدینوسیله كارگران بیكار بتوانند مزایای بیكاری خود را به شركتهایی اختصاص دهند كه خواهان به كارگیری آنان هستند.
این قبیل ایدهها امروزه رایجتر شده و تا حدودی موردتوجه دولتهای اروپای غربی و كمیسیون اروپا واقع شدهاند. این مساله حتما اتفاق میافتد، اما كی معلوم نیست.
مترجم: پوپك محبعلی
منبع: Challengemagazine
منبع: Challengemagazine
منبع : روزنامه هممیهن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست