دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
عشاق را علاجی جز توتیا شدن نیست
![عشاق را علاجی جز توتیا شدن نیست](/mag/i/2/09yru.jpg)
دکترین مهدویت پیش از عصر ظهور، ارمغان آورِ تهذیب نفس انسان هایی است که به امام مهدی(عج) و جامعه آرمانی او عاشقانه می نگرند. بر خلاف مدینه فاضله افلاطون که صرفاً یک تئوری و آرمان ذهنی و انتزاعی است و هیچ کوششی در جهت عملی شدن آن صورت نمی پذیرد و تقدّسی در آن وجود ندارد، مهدویت در نزد پیروان آن از جنبه قدسی و دلبردگی برخوردار است و مؤمنان در جهت تحقّق آن می کوشند و آن را امری شدنی و حتمی می دانند.
● اشارتی به بشارتی
یکی از مهمترین اندیشه دینی که همانا اندیشه مهدوی باشد بیش از همیشه در معرض توجه مسلمانان قرار می گیرد و انتظار فرج آن غایب از نظر همواره در حضور به خوشایندی و شیوایی هر چه بیشتر روانه دل های مومنان می شود. هر یک از آموزه ها و تعالیم دینی نسبت به یکدیگر از رتبه و درجه خاصی از اهمیت و اولویت برخوردار هستند و در امر دین داری و رسیدن به کمال دینی نقش ویژه ای را ایفا می کنند، به طوری که نمی توان گفت تمامی تعالیم دینی در امر دین شناسی و دین داری از اهمیت یکسانی برخوردار هستند. همین امر که در تعالیم دینی از سلسله مراتب مفاهیم تکلیفی و وضعی استفاده شده و در قوانین جزایی و حقوقی برای هر یک از امور پاداش و جریمهٔ خاصی لحاظ گردیده است، خود دلیل این است که نوعی اولویت بندی مورد توجّه دین قرار گرفته است. در واقع، این تفاوت ها به مؤمنان اهمیت و میزان ارزش اعمال را گوشزد می کند.
حال با توجّه به اولویت بندی میان تعالیم دینی، اگر به اعتقاد یا آموزه ای دینی اهمیت لازم و شایسته داده نشود یا بی جهت به امری که از ارزش دینی کمتری برخوردار است، بیش از اندازه اهمیت دهیم، در هر دو صورت حقِّ آموزه های دینی را ادا ننموده و به آن ها ارزش لازم را نداده ایم، در حالی که لازم است شأن و منزلت تعالیم دینی متناسب با توصیه های وحیانی حفظ شود و از افراط و تفریط پرهیز گردد. بی تردید در نظام آموزه ای تمامی ادیان نوعی رتبه بندی میان تعالیم به چشم می خورد و پاره ای از مؤلفه های دینی نسبت به دیگر مؤلفه ها، از ارزش ساختاری و بنیادین برخوردار است. مثلاً در تمامی ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی مسأله وجود خداوند، عالم پس از مرگ، جاودانگی، نبوّت، سعادت، امید و رضایت نسبت به زندگی و هستی، نجات و رستگاری، اصلاح جهانی یا منجی گرایی و امثال آن مورد توجّه خاص قرار گرفته است، به طوری که هیچ دینی از پاسخ به این پرسش ها بی نیاز نیست و بر خود وظیفه می داند که به این پرسش های وجودی مؤمنان و پیروان خویش پاسخی منطقی و رضایت بخش دهد.
براستی چرا از مسأله مهدویت که در منابع دینی و تمدّن اسلامی موقعیت حساسی دارد، در حوزه انسان شناسی و جامعه شناسی، استفاده لازم نمی شود؟ آموزه ای که تعیین کننده ی حرکت جوامع، فلسفه تاریخ و وظایف مؤمنان ـ چه قبل از ظهور و چه بعد از ظهور ـ برای رسیدن به یک جامعه ایده آل همراه با انسان های متعالی است.
چرا فرهنگ مهدویت در بنیان های اصلی زندگی مسلمانان و در نظریه پردازی های آنان مهجور و متروک مانده است؟ در حالی که مهدویت از مباحث مشترک مذاهب اسلامی است و بیش ترین تأثیر فردی و اجتماعی را در طول تاریخ تمدّن و فرهنگ اسلامی داشته است. بررسی مدعیان دروغین مهدویت در تاریخ اسلامی خود بیانگر اهمیت و منزلت این موضوع در نزد مسلمانان و همه فرقه های اسلامی است.
● اقتدار همه جانبه دکترین مهدویت
منظور از دکترین مهدویت مجموعه آموزه هایی است که بر محور مهدویت می باشد و می توان از آن آموزه ها، چه پیش از عصر ظهور و چه پس از عصر ظهور، در ارائه راه حل های کاربردی و طرح نظریه های راهبردی در حوزه های متفاوت، استفاده نمود. در تفکر و نظام فکری مسلمانان، دکترین مهدویت شاخصی انسجام بخش و سامان دهنده است که در بسیاری از نظریه پردازی ها و ارائه الگوهای فکری می تواند حضور داشته باشد.
در طول تاریخ شیعه از بحث مهدویت برای نظریه پردازی در موضوع حکومت و دولت، شرایط و ویژگی های حاکمان در عصر غیبت و نحوه اداره جامعه توسط آنان استفاده می شده است و فقها و علمای اسلام مسألهٔ مهدویت را به عنوان یک اصل و پارادایم مورد بحث و گفت وگو قرار می داده اند.هیچ فقیهی نبوده که در عصر غیبت برای موضوعاتی همچون حکومت، ولایت، خلافت، و ویژگی های حاکمان به روایاتی که در باب امامت، مهدویت و شخصیت حضرت ولیّ عصر(عج) آمده است، استناد نکرده باشد، امّا متأسفانه این توجّه به فرهنگ مهدویت منحصر به همین حوزه بوده و در دیگر ساحت ها کمتر مورد توجّه قرار گرفته است، در حالی که می توان از مسأله مهدویت نه تنها در عرصه تئوری های حکومت، بلکه در عرصه فلسفه تاریخ، فلسفه سیاسی، علوم اجتماعی و دیگر حوزه ها استفاده نمود و آن را در نحوه مدیریت جامعه، اقتصاد، نحوه فقر زدایی، رفتار سازمانی، روابط و مناسبات اجتماعی، قانونمند سازی و قانون پذیری جامعه، انسان شناسی، روان شناسی و دیگر موارد به کار گرفت.
در باور اسلامی، ظهور امام مهدی(عج) سامان بخشِ همه این عرصه ها است و محدود به یک زمینه و زمانه نمی شود.
مهدویت به مثابه قلب اندیشه اسلامی باید در تمامی شؤون زندگی حاکمیت داشته و جهت بخش باشد، نه این که توجّه به مهدویت در حاشیه نظریه پردازی قرار گیرد و آن را یک امر تاریخی و گاه اسطوره گرایانه تلقّی کنیم.
● جایگاه و کارکرد اندیشه مهدوی
مسأله مهدویت در تفکّر دینی پس از این که دوره امامت امام مهدی(عج) آغاز گردید، نسبت به بسیاری از دیگر اعتقادات اسلامی از رتبه و مقامی برتر برخوردار است. از کارکردهای مهدویت گرایی این است که تمامی قرائت های رسمی و غیر رسمی از مذاهب و ادیان با ظهور مهدوی تصحیح خواهد شد و ظهور ایشان ارمغان آور تفسیری وحیانی و مطابق با منطق وحیانی تمامی انبیای پیشین می باشد که به اختلافات مذهبی پایان خواهد داد. بنابراین، ادبیات و فرهنگ مهدوی مدخلی است که تمامی اعتقادات اسلامی و حتی نظام اعتقادی دیگر ادیان از آن منظر نگریسته می شود. در عین حال که مهدویت قسیم دیگر اعتقادات همچون توحید، نبوت، معاد و امثال آن است، امّا شاخصه مهمّی دارد که آن را حتّی از نبوّت رسولان ممتاز می سازد و به آن، شایستگی احراز جایگاه یک دکترین جهانی را می دهد و آن تمامیت بخشی و تکمیل کارکردهای تمامی انبیا در طول تاریخ بشر، به وحدت رساندن تمامی آموزه های ادیان گذشته، تفسیر خالص و توانا از اعتقادات دینی و قطعی بودن تحقّق این ایده آل و آرمان دینی است.
معمولاً یک اعتقاد بنیادین و جدّی سیاسی، علمی و دینی باید توانایی این را داشته باشد که به تحلیل و تفسیر مجموعه ای از مسائل بپردازد و برای برون رفت از وضعیت موجود و بهبودی وضعیت فرد و جامعه، راهکارهایی راهبردی ارائه دهد.
همه مکتب های انسان شناسی لازم می بینند تا به خواسته ها، علایق، محدودیت ها و اهداف انسانی توجّه کنند و به نیازهایی همچون آرامش، امید، رضایت خاطر، لذت بردن از زندگی، شکوفایی، کمال جویی و... پاسخ دهند. بزرگ ترین مکتب های انسان شناسی معاصر و روان شناسان برای پاسخ دادن و تأمین این نیازهای انسانی با ادیان اشتراک دارند و گاه به رقابت می پردازند. روان شناسان بزرگ برای پاسخ دادن به نیاز انسان ها و تحقّق بهداشت روان از شیوه های متفاوتی استفاده می نمایند. زیگموند فروید از راه لذّت جویی، آلفرد آدلر از راه قدرت جویی و ویکتوریا فرانکل از راه معناجویی در زندگی، بهداشت روان را قابل تحقّق می دانستند. حتّی روان شناسان بزرگ در این مسیر گاه تحت تأثیر ادیان هندی به دنبال تکنیک هایی در جهت تحقّق این امر هستند.
بزرگ ترین فیلسوفان و انسان شناسان اگزیستانسیالیست و دیگر اندیشمندان قرن بیستم کوشیدند تا به پرسش های زندگی پاسخ دهند و در این مسیر راهکارهایی را عرضه نموده اند. عده ای از آنان همچون ژان پل سارتر، سیمون دوبوار، کامو، کافکا و امثال آن ها نگاهی الحادی به زندگی داشتند به طوری که کامو و کافکا زندگی را بدون غایت و پوچ می دانستند و یا فردی همچون سارتر زندگی را برآمده از شور و شوق کودکانه می دانست و با بی اعتمادی به حیات اخروی، مرگ را پایان راه و زندگی را تکرار مستمر تلقّی می نمود. کامو زندگی را تشبیه به تخته سنگی کرد، که به دست انسان دهند تا از پای کوه به بالای کوه ببرد، امّا پس از طی این راه، آن را از کوه می غلتانند و دوباره از او می خواهند تا این کار را انجام دهد. کامو زندگی را به مانند تکرار پی در پی این عمل، امری تکراری، بی فایده و گریزناپذیر می دانست امّا از انسان می خواهد که هیچگاه تسلیم نشود و این وضعیت را تحمّل کند.
فردی مانند سارتر که تصویری منفی و ستیزه جویانه از خداوند و حتّی عالم دارد، خدا را محدود کنندهٔ وجود انسان می داند و چون نمی تواند در ذهن خود میان وجود خداوند از یک سو و اراده و اختیار بشر از سوی دیگر سازگاری ایجاد کند، از این رو خداوند را برای تحقّق اراده آزاد بشر به کنار می گذارد تا آزادی انسان به کمال برسد و محدود نشود. وی بیهوده گمان می برد که وجود خداوند مخالف آزادی بشر می باشد و رابطه خداوند و انسان را همچون رابطه یک برده با ارباب می پندارد که وجود ارباب سلب کننده اراده و آزادی برده است. این عده از انسان شناسان اگزیستانسیالیست و ملحد کوشیدند تا تنها به پرسش های انسان خسته شده از جنگ جهانی دوم پاسخ دهند و او را که از جنگ و علم و کلیسا دلزده است، به نیروهای درونی خویش متکی سازند، به طوری که این گرایش به قابلیت ها و توان های درونی در نگرش بسیاری از فیلسوفان، هنرمندان و متفکّران پس از جنگ جهانی دیده می شود. این طیف به جهت تنفّر از نهاد کلیسا، به خداوند هم پشت نمودند و رابطه خویش را با او و آسمان قطع نمودند. از این رو، تنها راه پیش روی این عده از اندیشمندان، این بود که انسانِ رها شده از جنگ را به زندگی امیدوار کنند و خواستند این کار را، بدون نگرش دینی و آخرت اندیشی و با تکیه بر اراده و استعدادهای انسان انجام دهند.
عده ای دیگر از اندیشمندان اگزیستانسیالیست همچون کی یر کگور، کارل یاسپرس، گابریل مارسل و دیگر پیروان موحّد این رویکرد انسان شناسانه بر خلاف فیلسوفان پیشین در پاسخ به پرسش های انسان معاصر به جنبه های الوهی، متافیزیکی و ایمان روی آوردند و بر خلاف سارتر که رابطه انسان را با خدا رابطه ارباب و برده و زورگویانه قلمداد می نمود، رابطه انسان و خدا را رابطه عاشق و معشوق و رابطه ایمانی دانستند. به مفاهیم فرامادّی، وجود غایت در زندگی و ایمان درونی توجّه نمودند و مخاطبان خویش را برای سعادتمندی به خداباوری، ایمان گروی و اهداف اخروی توصیه نمودند.
همچنین در میان ادیان، پاره ای از آن ها در ساختار آموزه ای و نظام اخلاقی خویش به انسان شناسی نزدیک ترند و گاه نگاهی انسانی تر به مشکلات و دغدغه های انسان دارند. به عنوان مثال، ادیان هندی می کوشند تا به پرسش های مهم زندگی پاسخ مثبت دهند. آیین بودا با طرح روش ها و راهکارهایی همچون تمرکز و مراقبه می خواست انسان را از توهّمات ذهنی و تردیدهای روحی نجات دهد و به آرامش و رهایی از اضطراب درونی برساند. حتی این مکتب، الهام بخش بسیاری از فیلسوفان بزرگ همچون شوپنهاور، نیچه، هایدگر و روان شناسان نوین گردید. بی تردید، این تأثیرپذیری فیلسوفان بزرگ و روان شناسان به جهت نیازی است که توده انسان ها از جنبه انسان شناسانه به راهکارهای ثمر بخش در خود می بینند.
اما متاسفانه علی رغم ادعای بشر معاصر که تصور می کند به رشد و توسعه در عرصه تمدن و فرهنگ دست یافته، در بسیاری از امور نسبت به انسان دوره جاهلیت هیچ تفاوتی پیدا نکرده است. به عنوان مثال در عصر پیامبر (ص) دختران را زنده به گور می کردند و برای جنس زن ارزش قائل نبودند و آنان را به منزله مال و ثروت خویش تلقی می نمودند، امروز هم زنان زنده به گور می شوند، با این فرق که در عصر جاهلیت، جسم آنان دفن می شد، اما امروزه روح زن دفن می شود و تحقیر می گردد. امروزه در عصر اینترنت و کامپیوتر که برای فروش اجناس و کالا، تبلیغات تجاری و لذت جویی، به جنسیت زن توجه می شود، چه تفاوتی میان عصر جاهلیت و عصر مدرن وجود دارد؟ با وجود اینکه امروزه جنبش زنان یا فمنیسم یکی از جنبش های عصر نوین تلقی می گردد و زنان گمان می برند که به آزادی و فرهیختگی رسیده اند، اما از تحقیر زنان کاسته نشده و فضیلت و کرامت زن دغدغه اصلی انسان شناسی عصر مدرن نبوده و تنها به استیفای بخشی از حقوق زنان اکتفا شده است.
از دیگر عناصر انسان شناسی در عصر حاضر اهمیت مرز جغرافیایی، زبان، نژاد، تاریخ و دیگر امور قراردادی و توافقی میان ملت ها است. این عناصر و شاخص ها در میان ملت ها به قدری بر احساسات، عواطف و افکار مردم تاثیر گذارده است که اگر فردی در دورترین نقطه یک کشور کشته شود و یا براثر جنگ یا بلایی طبیعی از دنیا رود، با او احساس همدردی خواهیم داشت، اما نسبت به کسی که در کشور دیگر و در بیرون از مرز جغرافیایی به یکی از این عوارض و بلایا دچار شود، این احساس همدردی را نسبت به او به طور شایسته ابراز نمی دانیم. این امر تنها به این خاطر است که مرز جغرافیایی که صرفا امری قراردادی است، مورد پذیرش ما قرار گرفته و ملاک قضاوت و داوری قرار داده شده است. به این خاطر ناخودآگاه، به همدردی با یک هم وطن می پردازیم اما با غیر هم وطن که شاید از جهت زبان، تاریخ و فرهنگ با ما سنخیت بیشتری هم داشته باشد، به جهت تفاوت در ملیت و مرز جغرافیایی، همدلانه رفتار نمی کنیم. به راستی وطن در انسان شناسی جدید به همان معنایی است که در فرهنگ دینی و انسان شناسی اسلامی بیان می شود؟ در حالی که ما پیرو پیامبری هستیم که میان انصار و مهاجر، پیوند اخوت و برادری ایجاد نمود. پیامبری که می خواست، برتری های عشیره ای و زبانی را به فضیلت های دینی و انسانی تبدیل نماید و به جهت همین فضیلت های دینی و تقوایی، یک جوان را فرمانده جنگ می کند اما این منصب را به پاره ای از ریش سفیدان که در آن جنگ به دستور پیامبر باید شرکت می کردند اعطا نمی کند؛ و آنگاه که دلیل این انتخاب را از پیامبر اکرم می پرسند، ایشان جواب می دهد که اسامه حافظ قرآن و پارسا است. در واقع پیامبر(ص)، با این عمل فهماند که خویشاوندی و یا به تعبیر ابن خلدون «عصبیت» ملاک فضیلت و محور انسان شناسی اسلامی نیست بلکه نخبه گرایی و برتری در ارزش ها، فضیلت هایی انسانی و دینی است.
سخنان پیشوایان دینی در باره عصر ظهور و در باره تشکیل حکومت مهدوی تداعی گر این است که پس از آمدن امام عصر(عج) و تصفیه نفوس، همه انسانها تبدیل به یک خانواده خواهند شد، هیچ گرسنه و فقیری باقی نخواهد ماند و امنیت و آرامش روحی آنقدر زیاد خواهد شد که حتی زنان جامعه که آسیب پذیرتر هستند، احساس امنیت می کنند.
یکی از کارکردهای نگرش مهدوی به مثابه یک نظریه جهان شمول، در حوزه انسان شناسی است. همه انبیا در قدم نخست خواهان این بودند که انسان ها را به کمال برسانند و این امر کارکرد مشترک همه ادیان و انبیا است.
دکترین مهدویت بر اساس استراتژی انتظار پیش از عصر ظهور از سه ویژگی مهم برخوردار است که عبارتند از: اصلاح نفس، امید به آینده، سرزندگی، شادابی و کوشش افزون.
دکترین مهدویت پیش از عصر ظهور، ارمغان آورِ تهذیب نفس انسان هایی است که به امام مهدی(عج) و جامعه آرمانی او عاشقانه می نگرند. بر خلاف مدینه فاضله افلاطون که صرفاً یک تئوری و آرمان ذهنی و انتزاعی است و هیچ کوششی در جهت عملی شدن آن صورت نمی پذیرد و تقدّسی در آن وجود ندارد، مهدویت در نزد پیروان آن از جنبه قدسی و دلبردگی برخوردار است و مؤمنان در جهت تحقّق آن می کوشند و آن را امری شدنی و حتمی می دانند. انتظار مهدوی در عصر غیبت، کارکردی انسانی و اخلاقی دارد و همراه با سازندگی است. بدین جهت است که در روایات، انتظار ظهور برترین عمل شمرده شده است.
اعتقاد مهدوی صرفاً یک تئوری نیست، بلکه فلسفه تاریخ و آرمانی قطعی الوقوع است. در فرهنگ دینی به مؤمنان توصیه شده است که آن را دور نپندارند و قریب الوقوع ببینند. از این رو، در طول تاریخ چه بسیار انسان هایی بوده اند که با اعتقاد به مسأله مهدویت، به تهذیب خویش پرداخته و تا آخر عمر به تطهیر نفس و پارسایی مشغول بوده و بر آستانه خانه دل نشسته و چشم به راه بوده اند.● فرهنگ مهدوی و فرهنگ حسینی
در طول تاریخ غیبت، مهدویت از جمله بزرگ ترین اعتقادات اسلامی بوده که تبدیل به یک فرهنگ گشته و در کنار فرهنگ عاشورا از عوامل سازندگی و شادابی دینی بوده است. در تاریخ شیعه بیش ترین تجربه های معنوی و عرفانی و اخلاقی مرهونِ فرهنگ مهدوی و فرهنگ حسینی است. برای همین است که می بینیم پیروان مشی حسینی و مرام مهدوی همیشه بیشترین شکیبایی ممکن را در برابر ناگواری ها از خود بروز داده اند و در کشاکش حادثه های دهر همچون سنگ زیرین آسیاب اگرچه درشت ستاده اند ولی نرم بروز داده اند. آنان همیشه راضی به رضایت خداوند بوده اند و به اتمام شب سیاه و طلوع زیبای فجر صادق دل داده اند.
● گر تو گلچهره بیایی به چمن مست امروز
یکی از مهم ترین انتظارات و خواسته های مؤمنان از عصر ظهور این است که پس از تحقّق آن و ایجاد حکومت مهدوی، انسان تفاوت ماهوی با انسان پیش از جامعه مهدوی پیدا کند:
کوشش تمامی انبیا و هدفِ تعالیم وحیانی، سامان دادن به وضعیت انسان و هدایت او است و این امر مهم ترین آرمان ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی و حتّی مکتب های بشری در طول تاریخ بوده است. در واقع همه اندیشمندان با هرگونه تفسیری که از کمال ارائه می دهند، در این ادعا با یکدیگر مشترک هستند که می خواهند انسان را به رستگاری برسانند. به همین جهت مفاهیمی همچون نجات، منجی گرایی، ملکوت خدا، تکامل و امثال آن برای همه انسان ها و مکاتب، مطلوب و دل نشین است. تصحیح و آبادانی وجودی و هویتی انسان ها همیشه زیبا و آرمانی بوده و بشر در ژرفایی وجود خود به آن احساس نیاز می کرده است. این امر در سرلوحه کارکردهای حکومت مهدوی قرار داده شده است. حتّی تغییر وضعیت اجتماعی و تحقّق جامعه عادلانه نیز به یک معنا برای رشد و کمال یابی انسان ها است، به طوری که اگر قرار باشد در جامعه ای عدالت، آزادی معقول، رفاه، امنیت، صلح و هم زیستی مسالمت آمیز باشد، امّا این امور در خدمت انسان سازی نباشد، آن جامعه دارای وضعیت مطلوب نخواهد بود.
● حکومت مهدوی و رابطه انسان با خداوند
به نظر می رسد مهم ترین عنصر فراموش شده روزگار ما در عصر مدرن، خداوند است و هم اکنون در جوامعی که قانون، نهادینه شده و از منضبط ترین جوامع شمرده می شوند، این نظم و وفاداری به چارچوبه ها بر اساس قانونمندی است، نه بر اساس خشیت از خداوند. به همین سبب رعایت آموزه های اخلاقی لزوماً به جهت ایمان به غیب، دین ورزی و بندگی خداوند نیست، بلکه به جهت رعایت هنجارهای اجتماعی، قانون و جایگزینی نظارت بیرونی به جای نظارت الهی است. در جامعه مبتنی بر قوانین اجتماعی، رعایت اخلاق به جهت دینداری نیست، بلکه به جهت کارکردها، اهداف یا آسیب های اجتماعی است. پس از عصر ظهور، زندگی غالب مردم بر خلاف پیش از ظهور معنا دار می گردد و همان طور که عده ای اندک پیش از عصر ظهور به گوهر ایمان دست یافته اند و شاداب و سرخوش هستند و هیچ گاه عمر را به بیهودگی سپری نمی سازند، پس از عصر ظهور این امر در غالب آدمیان تحقق می یابد و ارتباط با خدا عمومی خواهد شد.
● حکومت مهدوی و رابطه انسان با خویشتن
پس از عصر ظهور، رابطه انسان با خود هم تغییر می کند و انسان صیقل یافته از آموزه های مهدوی به پاسخ پرسش های وجودی خویش می رسد و تحقّق آرامش، رضایت از زندگی و امید به آینده از انسان عصر مهدوی، فردی می سازد که عمل نمودنش به اخلاق و آداب دینی نه به جهت رفتار سازمانی و قوانین اجتماعی است، بلکه به جهت تعبّدپذیری او است. اعتقاد به جاودانگی و باور به حقانیت دین و تعالیم آن به جای تزلزل، اضطراب و نسبیت اندیشی در وجودش خواهد نشست و یقین،جای شک و تردیدهای معرفت شناسانه را خواهد گرفت.
● حکومت مهدوی و رابطه انسان با جامعه
هم زیستی مسالمت آمیز، امنیت خاطر، ظلم نکردن و ظلم ندیدن از دیگران و رضایت خاطر از مردم از بزرگ ترین دغدغه های اجتماعی بشر در طول تاریخ بوده است. در عصر مهدوی انسان ها متحول می شوند و عقلشان کامل خواهد شد. امنیت خاطر در مردم به وجود خواهد آمد. مردم از دست و زبان یکدیگر در امان و توزیع ثروت عادلانه خواهد بود. به جهت رشد تقوا و ایمان در تمام جهان، مردم از ظلم دیگران مصون خواهند بود و آنچه در عصر غیبت ممکن است در یک خانواده، شهر یا کشور به ندرت دیده شود، پس از عصر ظهور در همه عالم دیده خواهد شد. در عصر ظهور، قرائتی جدید از عالم و آدم خواهیم داشت.
● حکومت مهدوی و رابطه انسان با طبیعت
با افزوده شدن علم و دانش بشری و کمال یافتن عقل انسان، بهره مندی و کنترل طبیعت به حد اعلی خواهد رسید و بحران محیط زیست(که در عصر غیبت برآمده از افزون خواهی یا جهل ملل و آدمیان است و امروزه تبدیل به یک فاجعه شده) جای خود را به امنیت محیط زیست خواهد داد. با استقرار حکومت مهدوی، دلیلی برای مسابقه تسلیحاتی و تخریب محیط زیست به جهت منفعت شخصی وجود نخواهد داشت. در عصر ظهور هیچ گاه جهان و طبیعت تخریب نخواهد شد.
● مهدویت از نگاه جامعه شناسی
یکی از اهداف و آرمان های تشکیل حکومت جهانی امام مهدی(عج)، تحقق جامعه ای عادلانه، انسانی، دینی و مبتنی بر پایه های استوار اجتماعی است. بخشی از عوامل و شرایط تحقّق زمینه های انسان سازی، مبتنی بر شرایط اجتماعی است، به گونه ای که اگر جامعه برخوردار از آن شرایط لازم نباشد، انسان ها نمی توانند به شکوفایی برسند. از این رو اگر هم هدف حکومت مهدوی انسان شناسانه باشد، باز ناگزیریم تا به تصحیح و سالم سازی اجتماعی کمک کنیم. منظور از تصحیح اجتماع، تصحیح همه پایه هایی است که به گونه ای در حیات جمعی انسان ها مدخلیت دارد. امروزه فیلسوفان سیاسی معتقدند هر حکومتی باید بتواند ارمغان آور امنیت، عدالت، اقتصاد سالم، آزادی، حقوق انسانی، بهداشت و امثال آن باشد و انتظار توده مردم و شهروندان در هر جامعه ای از حاکمان ـ چه دینی و چه غیر دینی ـ این است که بتوانند شرایط زندگی جمعی و هم زیستی مسالمت آمیز را فراهم سازند. اما هم زیستی مسالمت آمیز میان انسان ها دو صورت دارد: یکی هم زیستی مسالمت آمیز میان انسان های یک جامعه یا کشور. دیگری هم زیستی مسالمت آمیز میان جوامع و ملل متفاوت.
پاره ای از حکومت ها توانسته اند هم زیستی مسالمت آمیز و عدالت اجتماعی را در یک جامعه محقق سازند و امنیت، عدالت، بهداشت، آزادی و امثال آن را در جامعه خود در حد نسبی رشد دهند، امّا هم زیستی مسالمت آمیز در میان جوامع و کشورهای متفاوت و در کل جهان هیچ گاه حتّی در تاریخ ادیان هم به صورت کامل تحقق نیافته است. زیرا امروزه می بینیم گاه رشد و توسعه یک جامعه و تحقّق زندگی مطلوب در آن به قیمت استثمار و غارت گری منابع ملی دیگر جوامع، قتل و انهدام یک یا چند کشور دیگر صورت می پذیرد و در طول تاریخ کمتر دیده شده است که رشد یک کشور بدون روحیه ظلم طلبی صورت پذیرد.
امروزه همه بر این امر توافق دارند که در اوج مدرنیته، ظلم و ستم انسانی و تعامل خصمانه در روابط بین الملل وجود دارد و با وجود شکوفایی در تکنولوژی، صنعت و اقتصاد، از میزان ستم های بین المللی کاسته نشده است و روز به روز به تعداد کشورهایی که در زیر خط فقر هستند، افزوده می شود. مردم از اضطراب های حاصل از مرگ، فقر، بیکاری و آینده تاریک و مبهم رنج می برند و در این راستا، انسان مدرن نسبت به انسان سنّتی به جهت مدرن شدن وسایل کشتار جمعی و رشد تکنولوژی دچار اضطراب بیش تری است.
باآنکه نمی توان از کارکردها، آثار و خدمات علوم تجربی، خردورزی، صنعت و تکنولوژی چشم پوشی نمود و تأثیر آن ها را در زندگی انسان نادیده گرفت امّا از طرف دیگر نباید فراموش کنیم که تکنولوژی و صنعت علاوه بر جنبه های زیست شناختی، دارای آسیب ها و آثار مخرّب و کاستی هایی هم بوده است. به رغم این که روزگاری در ابتدای رنسانس، افرادی چون فرانسیس بیکن ادعا می نمودند که انسان با علوم تجربی می تواند بر طبیعت سیطره پیدا کند، امروزه اندیشمندان با این پارادوکس مواجه هستند که: چرا با رشد علوم تجربی (sciences) و خردگرایی (Rationality) هنوز مدرنیته و تکنولوژی نتوانسته جهان را به رفاه و عدالت جهانی برساند؟
● آماده سازی بسترهای اجتماعی ظهورمنجی
مؤمنان در فرهنگ اسلامی این باور غلط را که با افزودن ظلم و ستم در امر ظهور منجی تسریع می شود، نمی پذیرند؛ بلکه در روایات اسلامی توصیه شده است که مؤمنان برای تعجیل و تسریع ظهور امام عصر(عج) بکوشند تا جامعه و محیط زندگی خود را آماده و مهیّای ظهور سازند. یکی از جنبه های آماده سازی ظهور مهدوی، ایجاد فرهنگ ِخواست و نیاز به امام معصوم در جامعه می باشد. باید اندیشه نیاز به حکومت و دولت مهدوی در میان توده مردم ترویج شود. در واقع مهدی باوری اقتضا می کند که مؤمنان اندیشه و فکر خویش را در جامعه ترویج کنند و ساحت اجتماعی را برای این امر مهم آماده و مهیّا سازند. تاریخ ادیان گویای این است که بازگشت پاره ای از انبیا به میان قومشان ـ پس از غیبت از قوم خویش ـ آن گاه شتاب گرفته که تقاضا و اقبال مردم زیاد شده و مردم پیامبر خویش را از خداوند طلب نموده و از کردهٔ خویش پشیمان گشته بودند. امام مهدی(ع) در توقیعی که به شیخ مفید می نویسد به این امر اشاره می کند:
"اگر شیعیان ما یکپارچه و یکدل به پیمان خود با ما وفا می کردند، هرگز سعادت و توفیق دیدار ما از آنان گرفته نمی شد و به تأخیر نمی افتاد و همانا سعادتمند می گردیدند تا دیداری از روی معرفت و صدق با ما داشته باشند، آنچه که موجب جدا شدن و محرومیت آنان از دیدار ما است، اعمال ناپسندشان است که خبر آن به ما می رسد، اعمالی که مورد رضایت ما نیست."
پیش از عصر ظهور، کارکرد دکترین مهدویت در حوزه اجتماعی مبتنی بر خواست و تلاش جمعی مؤمنان است. در عصر غیبت مردم همه اموری را که روزگاری احساس می نمودند برای آنان ارمغان آور آرامش، صلح، هم زیستی، عدالت و آزادی است، تجربه نموده اند، و دیده اند که هیچ یک از آنها نتوانسته جهانی بدون آشوب و اضطراب برای آنان بیافریند. انسان پس از رنسانس در طی سیصد سال عناصری را آزموده است که قبل از آن امکان پذیر نبوده است، اموری همچون علم گروی، تکنولوژی، خردگرایی افراطی، سکولاریسم، مدرنیته، سیاست های اقتصادی (سرمایه داری، سوسیالیسم) و سیاست های بین المللی. اما بشر معاصر هنوز از بی عدالتی، سلطه جویی، بحران محیط زیست، ثروت خواهی بیمارگونه، ناآرامی جهانی و استثمار بشری، نسبی گرایی معرفتی، تزلزل در حقانیت اندیشه و دین رنج می برد. این امر گویای این است که انسان عصر جدید، بدون هویت وحیانی و الوهی نتوانسته و نمی تواند بر مشکلات خود چیره شود و بدون دغدغه به حیات جمعی خویش ادامه دهد.
● چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
برای برون رفت از مشکلات موجود در مدرنیته، و حلّ تعارض میان مدرنیته با سنّت و دین یا به تعبیر جامع تر فرهنگ، اندیشمندان راهکارهای متفاوتی را مطرح نموده اند. عده ای از اندیشمندان در پاسخ به این معمای عصر جدید، فرا مدرنیسم را مطرح می کنند و معتقدند که هنوز پروژه مدرنیته تکمیل نشده و به سرانجام نرسیده و نواقصی در آن نهفته است که اگر آن ها حل شوند و مدرنیته رشد بیش تری کند، این مشکلات هم حل خواهد شد. عده ای دیگر به پسا مدرنیسم روی آورده اند و عناصر مدرنیته همچون خردگرایی افراطی، علم گروی افراطی، کارکردگرایی و دیگر عناصر آن را نقد زده اند و به نوعی کثرت گرایی معرفتی و فرهنگی، ارزش دادن به خرده فرهنگ ها، نسبیت اندیشی و دیگر ویژگی ها اهمیت داده اند.
پاره ای از اندیشمندان در نسبت میان دین با مدرنیته و دنیای جدید، معتقدند انسان مدرن وفادار به عقلانیت و استدلال، تعبّد گریز، اخلاق گریز و به دنبال رهایی از رنج است و این امور با وفاداری به نظام متافیزیکی ادیان امکان پذیر نیست. بنا به نظر آنان ادیان وفادار به تعبّد و ایمان، وابسته به چارچوبه های تاریخی و جغرافیایی و متکی به نظام های پیچیده متافیزیکی هستند، به این جهت فهم سنّتی نمی تواند انسان عصر مدرن راکه به دنبال رضایت از زندگی، شادی، امید، و کاستن مشکلات خویش است ارضا کند؛ انسانی که به دنبال تکنیک و روشی است که بتواند از رنج ها و سختی های خود بکاهد. آن دینی می تواند رضایت انسان معاصر را جلب کند که بتواند به نیازهای انسان جدید و پرسش های او بهتر پاسخ دهد. از این رو این دسته از اندیشمندان در حل مشکلات اجتماعی انسان معاصر فهمِ معنوی را جایگزین فهم سنّتی از دین می سازند و به این طریق، میان مدرنیته و دین سازگاری ایجاد می کنند. گاه در پاسخ به مشکلات مدرنیسم و عصر جدید، به سوی الهیات نارئالیسم و آشتی دادن انسان جدید با مفاهیم متافیزیک توسط نوعی معنویت و اخلاق زمینی، روی آورده اند که بر طبق آن الهیات به مثابه امری شخصی و خصوصی تلقی می گردد و می تواند برای انسان آرامش آور و لذّت بخش باشد. گاه در این راستا به سوی رویکردهای روان شناسانه همچون یوگا، مدیتیشن و دیگر روش های تمرکز رفته اند؛ روش هایی که براساس آن انسان ها گمشده خود را در تکنیک هایی می جویند که بتوانند از توهمات ذهنی و روانی آسوده شوند و بر مشکلات و اضطرابات حاصل از مدرنیته فائق آیند.
عده ای از اندیشمندان نواندیش درحلِّ تعارض میان مدرنیته با دین و سنّت ترجیح می دهند جانب مدرنیته را بگیرند و آن را به رسمیت بشناسند و با این فرض، به دخل و تصرّف در سنّت و دین بپردازند. بنا به تفکّر این اندیشمندان چون زندگی مدرن و مبتنی بر تکنولوژی امری اجتناب ناپذیر و غیرقابل حذف است، از این رو باید در سنّت و دین انعطاف و تحولی ایجاد نمود تا با مدرنیته سازش پیدا کند. به این سبب پاره ای از آنان به دینی حداقلی و مبتنی بر عناصر انسانی و اخلاق اجتماعی و متکی بر تفسیر عقلانی از شریعت اکتفا نموده و از مؤلفه های دینی، تفسیری زمینی و متناسب با سکولاریسم ارائه داده اند. در این تفسیر از دین، تنها اهداف و انگیزه های غایی دین مورد توجه قرار می گیرد و عناصری همچون انسانیت، معنویت، تعبد و تدین عرفی و غیر وحیانی جایگزین تفسیر سنّتی از دین می گردد. پیش فرض بزرگ این طیف از اندیشمندان در نسبت میان دین و مدرنیته این است که فهم سنّتی از دین با زندگی جدید سازگار نیست و بلکه گاهی هم متعارض است و لاجرم باید در فهم سنّتی تغییر ایجاد نمود تا عناصر دین با مدرنیته همسو گردد. در همین راستا، پاره ای از پژوهش گرانِ سنّت گرا به این سو رفته اند که زمان و مکان غیراصیل است و در برابر اهمیت دادن به مدرنیته، به حقایق جاودان ادیان که دارای وحدت باطنی و فرازمان و فرامکان هستند، تأکید می ورزند. در نظر این اندیشمندان حقایق موجود در همه ادیان، ریشه در حکمت و عناصر قدسی دارد که بر آمده از علوم الهی و مقدّس است و برتر از تجدّد، زمان و مکان است. بنابراین دیدگاه، اگر انسان معاصر نمی تواند به آن حکمت ها و حقایق جاودان تن دهد، به جهت ضعف آن حقایق جاودان نیست، بلکه به سبب روح دنیوی، فرودین و دنیا زدهٔ انسان در عصر جدید است. انسان معاصر اگر بتواند از نفس پست و دنیازدهٔ خویش جدا گردد و به سوی حقایق ازلی و ابدی و حکمت جاودان حرکت کند، در این صورت تعارضی میان دین و مدرنیته وجود نخواهد داشت و آن دو سازگار خواهند گشت.
اما از منظر اسلامی، همه ادیان آسمانی و تمامی انبیا به دنبال سرانجام نیکو برای انسان ها و تصحیح، سازندگی و آیندهٔ روشن برای جوامع بشری هستند. این آبادانی و تصحیح عالم و آدم پس از عصر ظهور به وسیله پروژه مهدویت و به دست شخص امام مهدی(عج ) ممکن و قبل از ظهور به وسیلهٔ فرهنگ انتظار و کوششِ مؤمنان در جهت اصلاح جامعه و امید به زندگی بهتر تحقق پذیر است. منظور از فرهنگِ انتظار این است که مؤمنان پیوسته توجه به انسان کاملی دارند که می تواند نفس ابلیس زده انسان معاصر را رام و مطیع سازد و جامعه ای آکنده از عدالت به وجود بیاورد.
نویسنده: علیرضا - باوندیان
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست