چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
پارادوکس های تولید علم در جامعه مسلمین
عالم یعنی علم انباشته روی هم، و علم، تشریحدار وجود است . (۱) پس باید دامن همت به كمربست و بیش از پیش هندسه، علم و دانش خویش را توسعه داد و نهضت تولید علم و جنبش نرمافزاری را آغاز نمود. در این راستا باید سرمایههای وجودی خود را شناخت: زیرا ملتی كه با سرمایههای وجودی خویش بیگانه باشد، ملتی رشد نایافته است از سوی دیگر، ما وارث دینی هستیم كه طلب علم را بر هر زن و مرد مسلمان واجب میداند. (۲) لذا در اثر تشویق و توصیههای قرآن مجید دربارهٔ، تأمل و دقت در آسمان ها و زمین و در اسرار خلقت و آفرینش، مسلمانان در زمینههای مختلف شروع به فعالیت های علمی و تحقیقی نمودند و به حدی در این زمینهها پیشرفت كردند كه ترجمهٔ، كتاب های آنان در مدارس عالی آكسفورد با شوق و علاقه دنبال میشد و از طرف دانشمندان اروپایی همانند «مایكل سكات» كه بعضی از آثار ابنسینا، ابن رشد و ابن البطریق را به لاتین ترجمه كرد و در اختیار پژوهندگان اروپایی قرار داد یا « روبرت گروستستو» به ترجم كتاب های حكمای اسلامی پرداخت یا «راجربیكن» فلسفه و حكمت اسلامی را نقل كرد و اسلام در قسمت بزرگ جهان از آسیای مركزی تا باختر دور تسلط و حكفرمایی علمی و عملی را آغاز نمود (۳)
امروزه دانش بشر به طور فزایندهای توسعه و رشد پیدا نموده است و منشأ تحولات حیرتانگیزی در جهان شده است. از این رو همچنان كه بزرگان طلایهدار تولید علم در گذشته بودهاند و ما و همهٔ جهانیان اعم از مسلمان و غیر مسلمان وامدار دانش پرافتخار آنانیم. پس باید راه آن سلف صالح را ادامه داد و صد البته كه از مسلمانان جهان كه دارای چنین مكتب و آیین دانش دوست و علمآفرینی هستند غیر از این انتظار نمیرود. لیكن برای سیروسلوك علمی در جامعهٔ مسلمانان ، ابتدا باید موانع را برداشت و بعد از آن انتظار حركت داشت. لهذا به نظر میرسد كه از جمله مواقع پارهای مواد پادوكسیكال، و متناقضنما است كه باید به طرح و شرح و حل آنها پرداخت.
●پارادوكس علم و دین
مسأله رابطهٔ علم و دین از مهمترین مسائل فلسفه، دین و یكی از علل و انگیزههای طرح بحث زبان دین بوده است. اندیشمندان در طول تاریخ و بخصوص در عصر حاضر، اظهار نظرهای متفاوت و حتی متناقض در پاسخ به مشكل فوق ارائه كردهاند. مجموع نگرش های غالب فلسفی معاصر در غرب را میتوان چنین خلاصه كرد:
۱. پارهای از این مكتب ها بر جدایی كامل دین از علم تأكید دارند. آنان میگویند هر یك از علم و دین برای خود حوزهٔ مستقلی دارند و هیچ دخالتی در یكدیگر ندارند لذا مسألهای كه هم دین و هم علم به داوری و قضاوت دربارهٔ آن بپردازد وجود ندارد بنابراین، تعارض بین علم و دین مرتفع و بلكه سالبه به انتفاء موضوع است. تئوری ها و فرضیههای علمی هیچگونه محتوای كلامی ندارند و هیچ كمكی به دین نمیرسانند. كما اینكه مخرب عقاید دینی هم نیستند. مكتب های فلسفی همچون، اگزیستانسیا لسیم، تحلیلی زبانی، و جریان ها و نگرشهای كلامی، نظیر نئوارتدكس، چنین دیدگاهی اتخاذ كردهاند.
۲. دستهٔ دیگر از مكتب های معاصر، با حفظ اعتقاد به تفاوت دو حوزهء علم و دین، توازیهایی در روش های آن دو مییابند. مراد از توازی این است كه علم و دین در حالی كه از نظر موضوع مستقلاند، شباهت های مهمی از نظر ساختار دارند، اینان به دنبال مقایسه، بین روش های پژوهش در علم و دیناند و میكوشند كه هم علم و هم دین را در درون یك برداشت وحدانی از جهان لحاظ كنند. الهیات لیبرالیسم و فلسفه، پویش، با وجود اختلاف فاحشی كه دارند، طرفدار چنین دیدگاهی هستند.
۳. طیف دیگری هستند كه علم را مددكار دین میدانند و معتقدند كه علم نتایج كلامی دارد و توان از راه علم و فرضیههای آن دلایلی برای اثبات وجود خداوند متعال اقامه كرد. طرفداران این نگرش قدمتی طولانی در تاریخ دارند و سابقهٔ آن به بیش از چند قرن میرسد.(۴)
از سوی دیگر باید گفت كه تعارض بین علم و دین در سه جنبه قابل تصور است.
الف ـ تعارض بین پیش فرض های علمی و دینی
ب ـ تعارض بین كشفیات علمی و ظواهر یا نصوص دینی
ج ـ تعارض بین لوازم روانی كشفیات علمی با جزمیّات دینی
در اینجا آنچه باعث عطف توجه به بحث زبان دینی شد، تعارض نوع دوم بود. به عنوان مثال، كشفیات داروین در مورد زیستشناسی به نظر آمد كه بسیاری از «ظواهر كتاب مقدس» در مورد خلقت دفعی آدم را مورد سؤال و تردید جدی قرار داد. بنابراین یكی از علل روی آوردن متكلمان مسیحی به بحث زبان دینی فرار از مخمصه، تعارض كتاب مقدس با دادههای علمی بود. برخی از متكلمین مسیحی اعلام كردند كتاب مقدس در بیان این مطالب (خلقت انسان و آفرینش و . . . ) از زبان سمبلیك استفاده نموده و مقصود از خلقت شش روزه آسمان و زمین خلقت تدریجی آنها میباشد. در مجموع برای حل مشكل تعارض علم و دین راهحلهای مختلفی عرض شد كه به قرار ذیل میباشند:
۱. راهحل «تفكیك بین قلمرو علم و قلمرو دین»
۲. راهحل «ابزارانگاری در علم» (علم به عنوان افسانهای مفید)؛
۳. راهل ابزارانگاری در دین (دین به عنوان ابزاری برای تحكیم اخلاق، اخلاق اجتماعی و . . .)؛
۴. راه حل «تفكیك بین زبان دین و زبان علم» به عنوان بازیهای زبانی متنوع؛
۵. راهحل «راه تأویل دین»
۶. راه حل ابزار انگاری در دین ( دین به عنوان ابزاری برای تحكیم اخلاق ، اخلاق اجتماعی و ... )
۷. راه حل « سیال كردن معرفت دینی و تفكیك آن از دین » .
۸. راه حل « عرفی دانستن یا سمبلیك انگاشتن زبان دینی »
۹. راه حل « تاویل دین »
همانگونه كه ملاحظه شد، بسیاری از این راهحلها (۹،۸،۷،۵،۴)، راهحلهای زبانی بوده كه در نتیجه بحث تعارض علم و دین مطرح شدهاند. بنابراین، یكی از علل و انگیزههای طرح بحث زبان دین، پیدایش مشكل تعارض علم و دین بود. (۵)
ماكس پلانگ دانشمند و فیزیكدان بزرگ آلمانی میگوید: «هرگز تضاد واقعی میان علم و دین پیدا نخواهد شد چون یكی از آن دو مكمل دیگری است. هر شخص جدی و متفكر، به عقیدهٔ، من به این امر متوجه میشود كه اگر بنا باشد تمام نیروهای نفوس بشری در حال تعادل و هماهنگی با یكدیگر كار كنند، لازم است كه به عنصر دینی در طبیعت خویش معترف باشد و در پرورش آن بكوشد. و این تصادفی نیست كه متفكران بزرگ همچنان نفوس دینی ژرف داشتهاند، ولو اینكه چندان تظاهری به دین داری خود نكردهاند.» (۶)
حال با این توضیحات: اگر مسلمانی شوق علمی بسیار داشته باشد و بخواهد جزء دانشمندان بزرگ جهان شود و سهمی در تولید علم و جنبش نرمافزاری داشته باشد با این پارادوكس چه باید بكند؟ او میخواهد دیندار باقی بماند و اندكی از تدین فاصله نگیرد اما چه كند اگر چنین علامت سؤال بزرگی در ذهن داشته باشد؟ لیكن اگر این مشكل تعارض علم و دین به احسن وجه برای او حل گردد، بدون هیچ دغدغه، فكری میتواند در مسیر تولید عمل گامهای بلند و درخشانی بردارد و افتخار جامعهء مسلمین در سراسر جهان گردد.
اما پاسخ مختصر این معمای معرفتی آن است كه در نسبت بین علم و دین كه از نسب اربع منطقی آیا تباین است؟ یا عموم و خصوص مطلق؟ یا نسبتی دیگر؟ هر كس راهی را رفته است. اما اگر بگوییم مقصود ما كدام معنای علم است، خیلی سریعتر به پاسخ خواهیم رسید و نسبت منطقی بین آنها را درخواهیم یافت. از میان معانی گوناگون ،علم به معنای دانش تجربی (scince) است كه اولاً ظنی است و مانند علوم فلسفی و ریاضیات مبتنی در براهین قطعی نمیباشد ثانیاً دارای متد تجربی (experimental) است ثالثاً مركب از گزارههای صحیح و سقیم است.
اگر به دقت به ویژگی های علوم تجربی عنایت شود به خوبی میتوان دریافت كه آیا بین گزارههای دینی و علمی، تعارضی میتواند وجود داشته باشد یا نه؟ داده این دسته از علوم به دو بخش تقسیم میشوند:
الف ـ قوانین علمی: این بخش از گزارههای علمی تا حدی از قطعیت برخوردار است و تأثیرپذیری كمتری از عوامل ظنی دارد. این قضایا معمولاً با گزارههای قطعی دینی هیچگونه برخورد و تعارضی ندارد. البته مقصود ما از دین در بحث خصوص اسلام است. نه هر دینی، زیرا چه بسا بر اثر تحریفات پدید آمده در ادیانی چون مسیحیت تعارضات جدی در این مرحله نیز یافت شود.
ب ـ نظریات علمی (theories) با توجه به این كه نظریات علمی از قطعیت برخوردار نیست و در موارد بسیاری این نظریات دچار ابطال و دگرگونی میشود، بنابراین نباید انتظار داشت كه همیشه نظریات علمی با دادههای دینی هماهنگ و كاملاً سازگار باشد؛ زیرا لازمه، آن این است كه كه دین نیز مانند آرای ظنی و تجربی دانشمندان همواره دست خوش دگرگونی شود. بنابراین ممكن است برخی از گزارههای دینی با برخی از گزارهها در زمانی معارض افتد و در زمان دیگری موافق شود. به عنوان نمونه میتوان دیدگاه قرآن درباره پیوند بیولوژیك جنین با والدین را در نظر گرفت كه تا اواخر قرن نوزدهم مغایر نگرش علمی رایج در زیستشناسی بود ولی در نیمهٔ، دوم قرن ۱۹ نظریات مبتنی بر پیوند یكسویه فرزند با پدر و مادر همگی منسوخ گردید و علم جدید نیز با دیدگاه قرآن در این زمینه همسو شد. از طرف دیگر باید توجه داشت كه كاروان علمی بشر هنوز در نیمهٔ، راه است و بسیاری از نظریات موجود نیز در آینده دگرگون خواهند شد.
طبیعی است در این میان آراء و اندیشههای صحیح و سقیم بسیاری وجود خواهند داشت. بنابراین انتظار هماهنگی كامل دین و علم به معنای دانش تجربی ، انتظاری نابجاست، لیكن آنچه مسلم است این است كه بین قطعیات دین و علم تعارضی نبوده و نخواهد بود. (۷)
استاد علامه، جعفری میگوید: اینكه علم و دین با یكدیگر متضادند، برای اولین بار بطور رسمی در مغرب زمین بروز كرده و شیوع پیدا كرده است. این حكم به تضاد كه در مغرب در نتیجه، برخورد ارباب كلیسا با علم بوجود آمده و موجب بروز یك جنگ ساختگی میان دین و علم گشته چگونه به جوامع اسلامی سرایت كرده و دین اسلام را هم به تضاد با علم محكوم ساخته است؟! داستانی است بس شگفتانگیز! كه آن بیت معروف را بیاد میآورد:
گنه كرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری (۸)
اگر ما حیات معقول را دارای دو رویه یا دو بعد فرض كنیم، بدون تردید یكی از آن دو، دین است و دومی علم و معرفت (۹) گروهی پیروزی نهایی را با علم دانسته و دین را در مقابل علم ناتوان میبینند گروهی پیروزی نهایی را با دین دانسته و علم را جز یك روشنایی مزاحم چیز قابل ارزشی نمیدانند. هر دو گروه با حقیقت علم و دین آشنایی كامل ندارند و اگر در حقیقت این دو موضوع دقت شود خواهیم دید كه اصلاً نه تنها علم با دین پیكاری ندارد بلكه بالعكس میتوانند با همدیگر به یك همكاری ابدی دست بزنند. (۱۰)
●پارادوكس علم و عرفان
یكی دیگر از موارد كه به نظر متناقضنما جلوه میكند مسألهٔ رابطهٔ علم و عرفان است. زیرا مسلمان شیفتهٔ، علم و دانش با آن همه تأكیدی كه بر كسب علم در اسلام شده است مشتاق فتح قلههای علم و دانش و صعود به مرحلهٔ تولید عمل و رسیدن به كاروان جنبش نرمافزاری است؛ اما ناگهان مواجه با تعابیر بسیار تحقیرآمیزی نسبت به علم از سوی بعضی از بزرگان دین میشود، آنگاه دچار شك و تردید و حیرت میشود كه آیا علم را رها كند و صرفاً به دنبال عرفان باشد؟ یا مسأله به گونه ای دیگری است و آن بزرگان مقصودشان از توهین به علم چیز دیگری بوده است؟ از اینرو، ابتدا به طرح آن دیدگاهها در خصوص تحقیر علم و بیفایده دانستن آن و حتی وسوسهانگیز بودن آن میپردازیم.
شیخبهایی (ره) در نان و حلوا چنین میگوید:
علم رسمی سربسر قیل است و قال نه از او كیفتی حاصل نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی مابقی تلبیس ابلیس شقی
دل كه فارغ شد زمهر آن نگار سنگ استنجای شیطانش شمار
این علوم و این خیالات وصور فضلهٔ شیطان بود بر آن حجر
سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی كی شفا گفته نبی منجلی
و باز میگوید:
با دف و نی دوش آن مرد عرب وه چه خوش میگفت از روی طرب
ایها القوم الذی فی المدرسه كلما حصلتموها وسوسه
فكر كم ان كان فی غیرالحبیب ما لكم فیالنشاه الاخری نصیب (۱۱)
اما پیش از شیخ بهایی (ره) و بیش از مولوی طعنهای معروفی نسبت به علم دارد:
خرده كاریهای علم هندسه یا نجوم و علم طب و فلسفه
كه تعلق با همین دنیاستش ره به هفتم آسمان بر نیستش
این همه علم بنای آخورست كه عماد بود گاوواشترست
علم راه حق و علم منزلش صاحب دل داند آن را یا دلش (۱۲)
صد هزاران فصل داند از علوم جان خود را مینداند آن ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری در بیان جوهر خود چون خری
قیمت هر كاله میدانی كه چیست قیمت خود را ندانی احمقیست (۱۳)
ای كمان و تیرها برساخته صید نزدیك و تو دور انداخته
ای بسا علم و ذكاوات و فطن گشته رهرو را چو غول و راهزن
بیشتر اصحاب جنت ابلهند تا زشر فیلسوفی می رهند (۱۴)
زیركی بفروش و حیرانی بخر زیركی ظن است و حیرانی نظر
همچو كنعان سر زكشتی وامكش كه غرورش داد نفس زیركش (۱۵)
شبهه میانگیزد آن شیطان دون درفتند این جمله كوران سرنگون
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بیتمكین بود (۱۶)
آنچه مسلم است بزرگانی كه به عنوان از آنها نام بردیم مخالف عقل و علم نیستند بلكه مرادشان از این تعابیر بعضاً بسیار زننده و تحقیرآمیز، علم بیحاصل است و آن علمی است كه برای تفاخر و خودنمایی باشد و آدمی را از رسیدن به مقصد اعلای حیات بازدارد.
والا خود مولوی میگوید:
علم دریایی است بیحدو كنار طالب علم است غواص بحار
گر هزاران سال باشد عمر او مینگردد سیر او از جستجوبنابراین علمآموزی و اندیشهورزی را در همه حال ستوده و در تعریف همین دانشها گفته است:
خاتم ملك سلیمان است علم جمله عالم صورت و جان است علم
علم و تعقل و اندیشه مانند سایر نعمت های الهی فی حد ذاته نیكوست به شرطی كه در جهت كمال و سعادت معنوی انسان باشد. (۱۷)
استاد علامه، جعفری (ره) در تبیین رابطهٔ عرفان و علم و عقل معتقدند كه علم و عقل موجب میشود تا من انسانی گسترش یافته و بر هستی اشراف پیدا كند. برخی از عرفا علم و عقل را حجاب دانستهاند. البته علم و عقل هنگامی حجاب مطرح میشوند كه «عامل آرایش و غرور من انسانی تلقی گردند» حتی خود عرفان اگر وسیله «آرایش ذات» تلقی میشود این حجاب ضخیمتر از حجاب علم و عقل خواهد بود. علم و عقل از آن جهت كه عارف را با حقایق آشنا میسازند دو عالم روشنگر برای عارف به شمار میروند. مولوی نیز كه از چوبین بودن پای استدلالیان سخن به میان آورده به طور مطلق نخواسته به نفی استدلال بپردازد. زیرا اولاً بیان مولوی شكل اول قیاس است. ثانیاً با در نظر گرفتن سایر اشعار مولوی مراد آن نوع استدلالهایی است كه برای خودنمایی و جلب توجه مردم به كار میرود.
از سوی دیگر استاد یكی از نتایج منفی جداسازی شریعت، طریقت و حقیقت را این میداند كه میان علم و عقل كه از بهترین وسایل حقیقتیابی هستند و عشق و عرفان ، پیكاری ساختگی ایجاد خواهد شد. (۱۹)
عرفانی را كه استاد جعفری مطرح میكند، عرفان مبتنی بر اسلام، آن هم اسلامی كه از كتاب و سنت و سیره، پیامبر و ائمه میآید، ایشان در تعریف عرفان میگوید: «عرفان اسلامی عبارت است از گسترش و اشراف نوارنی «من انسانی» بر جهان هستی، به جهت قرار گرفتن «من» در جاذبهٔ، كمال مطلق كه به لقاءالله منتهی میگردد». (۲۰)
و استاد جوادی آملی میفرمایند كه مقصود از عرفان، همان شهود واقع و معاینه حقیقت خارجی است كه منزه از هر گونه نسج حسن و بافت خیال و دسیسهٔ نفس در منطقهٔ مثال متصل است.(۲۱)
و تنها راه ادراك حضوری ذات اقدس خدا شهود قلبی است و چنین بهرهٔ ، دل مؤمن است كه حقیقت ایمان در متن آن نهادینه شده باشد. و معلوم است كه حقیقت ایمان كه اولین شرط شهود خدای سبحان است نه محسوس است نه متخیل، از این رو خود حقیقت ایمان را نه با ابراز حسی میتوان ادارك كرد و نه با تمثیل خیالی میتوان تصویر كرد. (۳۲).
آری انسان شیفتهٔ، علم، میتواند به عالیترین مدارج و معارف عرفانی نائل گردد. زیرا انسان بزرگترین جدول بحر وجود و جامعترین دفتر غیب و شهود و كاملترین مظهر واجبالوجود است.
این جدول، اگر درست لایروبی شود، مجرای آب حیات و مجلای ذات و صفات میگردد. این دفتر شایستگی لوح محفوظ شدن كلمات نوریهٔ، شجون حقایق اسماء و شئون رقائق ظلیّه، آنها را داراست.
دفتر حق است دل، حق بنگارش نیست روا پرنقوش باطله باشد
غایت سیرانفسی، معرف شهودی است كه لم اعبد ربا لم اره، و نهایت سرآفاقی معرفت فكری كه اولئك ینادون من مكان بعید. (۲۳)
پس میتوان هم ریاضیدان بود و هم عارف ، هم فیزیكدان بود و همعارف، هم پزشك بود و هم عارف، همفقیه بو دو هم عارف، اینها نه تنها هیچ تعارضی با هم ندارند بلكه دانشمند عارف و عارف دانشمند بسیار زیبندهتر است.
●پارادوكس علم و ثروت
یكی از جدالهای جدی اندرونی كه ممكن است پویندگان دانش را از یافت و تولید علم باز دارد و یا در اثناء راه آنان را متوقف نماید، مسألهٔ تعارض و تقابل علم و ثروت است. اینكه این در نزاع پیروزی از آن كدامیك باشد و برتری را از آن كدام بدانیم، چیزی است كه ذهن حقیقت جوی آدمیان و به ویژه اندیشمندان را به خود مشغول داشته است، چنانكه حتی در مدارس به نوجوانان موضوع «علم بهتر است یا ثروت؟» را برای درس انشاء ذكر مینماید و این نشان از اهمیت این سؤال و پاسخ آن دارد. شهید بلخی میگوید:
دانش و خواسته است نرگس و گل كه به یك جای نشكفند به هم
هر كس كه دانش است خواسته نیست و آن كه را خواسته است دانش كم (۲۴)
در فرهنگ اسلامی علم بسیار ارزندهتر از ثروت است و این مربوط به همهٔ زمانهاست قرآن كریم هرگز مال را ملاك برتری ندانسته است اما درباره علم میفرماید:
علیالارض زینهٔ لها» (۳۱) یعنی آنچه كه در روی زمین است زیورارض است، نه زینت انسان (۳۲) پس زینت انسان علم و ایمان و ادب اوست
- هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعملمون ( زمر /۹ )
- « یرفع الله الذین » امنوا منكم والذین اوتوالعلم درجات » ( مجادله /۱۱ )
حضرت علی علیه السلام خطاب به یاررازدار خویش ، كمیل می فرمایند : یا كمیل ! العلم یحرسك ، وانت تحرس الماس ، والمال تنقصه انفقه ، والعلم یزكوعلی الانفاق ، وضیع المال یزول بزول بر اثر خرج كردن نقصان می یابد ولی دانش بر اثر یاد دادن به دیگران فزونی می یابد ، تمكن یافته به ثروت ، با از بین رفتن آن ، از دست می رود .
بود از مال و ثروت علم بهتر كه باقی شد زهر فانی نكوتر ( ۲۵ )
توئی گر مال و دولت را نگهبان بر دانش تو را در حفظ یزدان ( ۲۶ )
ای كمیل بن زیاد ! شناسایی دانش و ( تحصیل آن ) دین است كه به سبب آن پاداش داده می شود . انسان به وسیله ، دانش در زندگی اش اطاعت از امر خدا واولی الامر ) را كسب می كند و بعد از مرگش نام نیكی بجای گذاشته است ( و نیز بدانكه ) دانش فرمانرو است و ثروت فرمانبر و محكوم .
گرد آوردندگان مال تباه شدند در حالیكه ایشان زنده اند و دانشمندان پایدارند ، چنانكه زمین و آسمان پایدار است ... ( ۲۷ )
آری آنچنان كه امام فرموده اند ، دانشمندان تا دنیا دنیاست پایدارند و تا روزگاری كه نظم این جهان برقرار است نام آنها بر تارك كتاب هستی نقش بسته است ، آیا ارشمیدس و سقراط و افلاطون و نیوتن و خواجه نصیر و فارابی و جابربن حیان و بوعلی سینا و پاستور و پاسكال و هزاران امثال ایشان مرده اند ؟
یا نامشان همیشه بر سر زبانها و یادشان الهام بخش دانش پژوهان دیگر است ؟
مطالعه تاریخ علم و فلسفه ، انسانهایی را بیاد ما می آورد كه در گوشه و كنار این زمین خاكی ، در طول قرنها و در پس زوایای مجهول و ناشناخته ، هستی با اظهار عقیده ای ، یا كشف و اختراعی یا بیان حقیقتی ، یا نشان دادن واقعیتی ، موجودیت خود را حفظ كرده اند و از فراخنای تاریك گورشان با ما صحبت می كنند و یاد و نام خودشان را در دلهای ما زنده نگه می دارند . ( ۲۸ )
در دیوان امام علی علیه السلام می خوانیم :
لیس الجمال باثواب تزینها ان الجمال جمال العلم و الادب
زینت نه به جامه است ای مرد خدا در علم شود زینت مردان پیدا ( ۲۹ )
كسانی كه شیفته ء جمع مال و اندختن ثروات اند ، اینان شخصیت خود را درخارج از وجود خود می دانند( ۳۰ ) و فراموش كرده اند ، كه زرق و برق طبیعت ، زینت زمین یا آسمان است نه زیور انسان . و اگر انسان خود را به زیورهای مادی باخت ، برای ابد از سعادت محروم شده است . اگر كسی ساختمانی احداث كرد آن محدوده ء زمین را زینت داده نه خودش را ، چون خانه زینت زمین است نه زیور صاحب خانه . زمین آباد شده ، نه انسان . باغی كه دریك جا احداث شده ، آن محدوده خاص را مزین كرده ، نه انسان را درخت زینت زمین است ، نه زینت انسان .
فرشی كه در یك اتاق گسترده شده ، زیور زمین است نه زینت جان آدمی ، زیرا قرآن می فرماید : « انا جعلنا علی الارض زینه لها » (۳۱ ) یعنی انچه كه در روی زمین است زیورارض است ، نه زینت انسان( ۳۲ )پس زینت انسان علم و ایمان و ادب اوست .
●پارادوكس علم و راحتطلبی
آیا تولید علم و جنبش نرمافزاری با راحتطلبی قابل جمع است؟ آیا این كس كه در اندیشهٔ، تنپروری، پرخوری و هرزگی است میتواند عالم و دانشمند شود تا چه رسد به اینكه در زمرهٔ، مولدان راستین علم به شمار رود؟ مطمئناً برجستگان دانش به نیكی دریافتهاند كه «تا انسان هستی خویش را به علم ندهد، علم اندكی از خود را به او نخواهد داد.» آدمی باید در مسیر تحصیل دانش و رسیدن به مرحله، تولید علم سختیها و مشقتهای بسیاری را تحمل كند. كم گوی و گزیده گوی باشد. از پرخوری، از پرخوابی و پرحرفی پرهیز نماید. رنج سفر و غربت را پذیرا شود و صد البته نیاز به یك علاقه و اشتیاق وافر دارد. زیرا «این عشق است كه دانشمندان كامپیوتر را وامی دارد سال های عمر خود را صرف و هر مانعی را برطرف كنند تا انسان هایی را به فضا بفرستنند و برگردانند. این عشق است كه سبب میشود كسانی كه تا دیر وقت شب بیدار بمانند و صبح خیلی زود برخیزند . . . هیچ عظمتی بدون عشقی بزرگ بدست نمیآید» (۳۳) دانشمندان بزرگ جهان دقیقاً به این امر واقف بودند و از عمق درون میگفتند:
منم آن تشنهٔ، دانش كه گر دانش شود آتش مرا اندر آتش همی باشد نشیمن ها
و یا نیمههای شب از خواب برخیزند و در حالی كه با شور و انرژی زایدالوصفی مطالعه مینمودند چنین فریاد میزدند. «این ابناء الملوك من هذه اللذه»
پس تولید علم زحمت دارد و تلاش بسیار میخواهد و ارزش آن و شیرینی آن در همین تحمل مشقتها برای گرفتن نتیجه است. پس اگر میخواهیم به نتایج ارزشمند و با شكوه علمی دست یابیم و در جهان اسلام درخشش ویژه داشته باشیم باید با راحتطلبی وداع كنیم و آن را به كناری نهیم.
●پارادوكس علم و معنویت
آیا نمیشود هم به كار تولید علم پرداخت و هم به لذتهای معنوی رسید و آن را در عمق وجود خویش احساس نمود از علم به عین رسید و از گوش به آغوش؟ یعنی مولدان علم، چشمی بیعیب برای دیدن غیب داشته باشند؟ و با چشمی ملكوتی به تماشاگه راز رفته، حقایق عالم را مشاهده كنند؟ مسلماً اگر آنها هم بخواهند، نه تنها میتوانند بلكه باید گفت، بهتر و زود تراز دیگران میتوانند به جهان غیب برسند و ببینندكه در غیب سری جهان چه خبر است. زیرا عالمان از خشوع بیشتری برخوردارند و به خدا نزدیكترند چنانكه در قرآن میخوانیم: «انما یخشیالله من عباده العلماء» (فاطر/۲۸)
آنها هم میتوانند رایحهای ملكوتی را استشمام كنند و فضای جانشان را عطرآگین كنند و هم فعالیت مغزی و فكری خویش را به اوج علم و دانش برسانند. دانشمندان مسلمان و مؤمن به خوبی میدانند كه: «اسلام دین علم و دانش است. و دانش را دومین پلهٔ ترقیات طبیعی و تكاملی انسان شمرده است. در قرآن مجید بیش از هفتصد آیه در موضع خرد و دانش بیان شده، و بیش از اندازهای كه مقصود است مقام دانش را بالا برده است. بنابراین آیا چگونه ممكن است كه چنین آئینی كه زنده كنندهٔ دانش است با دانش مخالف باشد؟!» (۳۴) و ما را فقط به سوی معنویت بخواند؟!! بنابراین مولدان علم باید بدانند كه آنان نیز میتوانند به ستیغ تیز معنویت صعود كنند و دل هایشان را به مبدأ تابناك اشراق متصل نمایند و با چشمی برزخی باطن عالم را مشاهده كنند. البته نظام این جهان، غیرتآمیز است: یعنی اجازه نمیدهد كه دست ناپاكان و نا اهلان به پاكی های این عالم برسد. پس باید طهارت باطن داشت تا بتوان دستی در باطن جهان داشت و آن را مس نمود. زیرا در قرآن میخوانیم «لایسمه الا المطهرون» (واقعه/۷۹)از اینرو، هم میتوان در جنبش نرمافزاری مشاركت كرد و بلكه طلایهدار آن بود و هم در تكاپوی باطنی عالم مشاركت جست و در زمرهٔ آنان بود و به ولایت تكوینی دست یافت. چرا كه «انسان در اثر پیشرفت در امور معنوی به نوعی اشراف بر آفرینش دست مییابد و قادر به تصرف در طبیعت میشود» (۳۵) هر چند برخی از ارباب قلوب كه به مقام ولایت تكوینی رسیده بودند به لحاظ و معنویت ادب معالله دست به تصرف دراز نكردند و جز خدا نخواستهاند. (۳۶)
بنابراین علم و معنویت نه تنها منافاتی با هم ندارند بلكه یار و یاور یكدیگرند و اهل علم در اثر مراقبت از نفس میتوانند به عالیترین مراتب معنویت نائل گردند زیرا مفتاح سعادت ابدی، مراقبت است.» (۳۷)
در مورد حضرت آیتالله بهجت میگویند كه در طول مدت چند سال اقامت ایشان در نجف، آنقدر به تحصیل علم اهمیت میدادند كه صرفاً دو بار به زیارت حضرت مسلم در كوفه میرود، یك بار هنگام تشرف به نجف و بار دیگر هنگام وداع و مراجعت به ایران. (۳۸)
●پارادوكس علم و روزمرگی
آیا تولید علم با روزمرگی هماهنگ است؟ و آیا روزمرگی موجب حیات علم میشود یا ممات آن به نظر میرسد اگر علم دچار روزمرگی شد و آیندهنگری و پیشبینی نكرد از تولید و پیشرفت و تكامل باز خواهد ماند. بنابراین پاسخ به نیازهای كنونی لازم است اما كافی نیست. زیرا ممكن است روزی مثلاً نفت ما تمام شود، پس باید به منابع دیگر انرژی نیز بیندیشیم. اساساً عقل میگوید كه آدمیان باید در زندگی آیندهنگر باشند و در مسیر تولید علم ، نباید صرفاً به وضع موجود اكتفا كرد بلكه باید تلاش همه جانبه نمود تا به وضع مطلوب رسید. لازمهٔ چنین چیزی عبور از روزمرگی و داشتن طرحها و نقشههایی بسیار دقیق است. ابتدا باید اندیشه كرد، آنگاه آینده را به احسن وجه طراحی كرد طراحی كرد و این به یك برنامهریزی علمی دارد زیرا برنامهریزی یكی از مهمترین كلیدهای موفقیت آدمیان است از اینرو، گفتهاند. «برنامهریزی هدفدار، منتهی به ترقی و تعالی میشود.» (۳۹)
به نظر میرسد كه علم از روزمرگی گریزان است زیرا حیات علم به نقد ورد كردن و تعالی و ترقی است پس حل این پارادوكس به تلاش روشمند، عمیق و دامنهدار بستگی دارد.
●پارادوكس تولید علم و آفت علمزدگی
آیا اشتیاق به علم و تولید آن و تلاش بیوقفه در جهت جنبش نرمافزاری ما را دچار آفت علمزدگی میكند؟ ممكن است جامعهٔ، مسلمین دچار این پارادوكس شود كه اگر غرب دچار آفت علمپرستی شد پس اگر ما هم به تولید علم اقدام نماییم شاید روزی دچار چنین تعارض فضیلتكش و ایمانسوزی شویم؟ و همین امر مانع اقدام آنها برای تولید علم شود.
ابتدا باید توضیح داد كه مقصود از علمزدگی یا سیانتیسم (scientism) چیست؟ سیانتیسم یعنی اصالت دادن به عبارت دیگر، تنها علم تجربی را گرهگشای علم بشر دانستن. از نظر سیانتیستها هیچ چیز حقیقت ندارد جز آنچه علم میفهمد و به هیچ چیز نباید رو كرد، جز آنچه علم نشان میدهد.(۴۰) این تلقی و تلاقی برای غربیها بعد از رنسانس و ظهور مكتب سیانتیسم رخ داد كه علم را تا حد خدایی بالا بردند و حاكمیت صد در صد علم تجربی را بر تمام اركان زندگی بشر پذیرفتند. لیكن مسلمان معتقدند هرگز چنین عقیدهای در مورد دانش تجربی ندارد تا دچار چنین پارادوكسی شود این معما برای او حل شده است. زیرا انتظار معقولی از آن در صحنه، زندگی دارد. بررسی كارنامه، زندگی دانشمندان بزرگ جهان اسلام كاملاً گواه صادق آن است. مؤمن در عین اشتیاق وافر به علم و مطالعه و تحقیق، هرگز دچار غرور علمی نمیشود زیرا میداند كه علم از ناحیه، علمآفرین، یعنی، خالق هستی است. پس این تلقی صائب و روشن، آن تلاقی های نادرست را در جامعه مسلمین بوجود نمیآورد.
●پارادوكس تولید علم و علم نافع و سودمند
آنگاه كه میخواهیم در جهان تدین به جنبش نرمافزاری روی آوردیم با یك امر دیگری مواجه میشویم و آن اینكه از یك طرف عمر ما اندك است و از سوی دیگر علم وسعت بیانتهایی دارد. پس چه باید كرد؟ امام علی علیهالسلام در پاسخ به این سؤال میفرمایند: «وقفوا اسماعهم علیالعلم النافع لهم» پرهیزكاران فقط به علم و دانشی كه آنان را سود رساند، گوش فرا میدهند (۴۱)
همچنین در تعقیب نماز عصر میخوانیم. «و اعوذ بك من علم لاینفع» اما چرا باید از علم غیر سودمند به خدا پناه برد؟ زیرا ما در برابر لحظه به لحظه عمر عزیز خود مسئولیم و حق اتلاف آن را نداریم. آنان كه سرمایه عمر عزیز خویش را مصروف علوم مضر و غیر سودمند میكنند همانند كسانی هستند كه سالیان درازی پول جمع می كنند و بعد یكییكی آنها را آتش می زنند. علم غیر سودمند علمی را گویند كه موجب غفلت انسان از خدا و معرفت نفس شود. به واقع هر شنیدنی برای ما فایده ندارد و خواندن هر كتابی سودمند نیست. از سوی دیگر سودمندی در صورتی است كه هر گاه ریاضی، فیزیك، شیمی، زیستشناسی، پزشكی و هر علم دیگری كه میخوانیم با نظر عمیق و دقیق باشد به گونهای كه آیت بودن نظام خلقت و اسرار شگفتانگیز آن ما را به عظمت خالق و خشیت در برابر او رهنمون باشد. پس اگر در تولید علم، بنا به توصیهء گرانبهای حضرت امیر (ع)، آن جنبهء نافعیت و سودمندی آن منظور نظر باشد. آنگاه نور علینور خواهد شد.
●پارادوكس علم و مفهوم خدا در زندگی
آیا اگر به تولید علم پرداختیم، دیگر باید با مفهوم خدا در زندگی وداع كنیم؟ زیرا مغرب زمینیان روزی كه به تولید عمل رسیدند كه پارهای از دانشمندانشان چنین كردند و چنین از جامعه خواستند؟ آیا باید به گونهای عمل كرد كه بت بزرگی از تولید علم بسازیم و خدا را از فضای زندگی مان حذف نماییم؟ اساساً بین تولید علم و مفهوم خدا در زندگی هیچگونه تعارضی وجود ندارد، چرا كه این تقابل نیز در غرب قبل از انتشار كتاب داروین در مورد پیدایش نوع انسان پدید آمد. «موضوع اصلی كتاب منشأ انواع این اندیشه، ساده است كه رقابت همان كاری را در طبیعت وحشی میكند كه پرورشگر در میان جانداران اهلی انجام میدهد؛ یعنی كه حذف و اصلاح از راه تنوع و گزینش طبیعی صورت میگیرد.» (۴۲) بر اساس تئوری وی انسان در تداوم تكامل حیوانات پستتر از خودش بوجود آمده است. طرح آن موجب شد كه در برخی از محافل از این نظر علمی برای انكار خدا استفاده كنند و حال آنكه داروین خود با صراحت اعلام كرد كه «من در تحولات فكری خویش به انكار وجود خدا نرسیدم.» (۴۳) بنابراین هر چقدر علم پیشرفت كند نه تنها به هیچ وجه مفهوم خدا را در زندگی انكار نمیكند بلكه موجب پی بردن به عظمت خالق جهان آفرینش و موجودات آن میشود. زیرا جهان، قانونمند است و كشف هر قانونی ما را بیشتر شگفتزده میكند نه منكر آفریننده، قوانین جهان هستی.
●پارادوكس علم برای علم و علم برای خدا
اصولاً برای رسیدن به تولید علم آیا باید فقط علم را برای علم خواند یا علم را برای خدا؟ آیا اگر علم را فقط برای خدا بخوانیم دیگر به مرحلهٔ جنبش نرمافزاری نخواهیم رسید؟ و یا بالعكس، تلاش ما چند برابر خواهد شد؟ بسیاری از فلاسفه گفتهاند: «علم برای علم و شناختن برای شناخت. چون اگر كسی علم را برای مقصود دیگری تحصیل كند به اندازهٔ ضرورت اكتفا میكند و همین كه به مقصود نائل گردید تحصیل را ترك میكند؛ اما وقتی علم را ذاتاً دوست داشته باشد ولو مانع اغراض دیگری باشد، در تحصیل آن سعی و كوشش میكند. گویند ترقی علم در هر ملتی متفّرع بر این بوده است كه آن را ذاتاً دوست داشتند یا برای غرض دیگری تحصیل مینمودند.» (۴۴) از سوی دیگر علامه جعفری معتقد است كه درك شناخت علوم نباید تنها برای آرایش ذهنی و كسب امتیازات اعتباری صورت بگیرد بلكه حتماً باید در جهت ایجاد زمینههای مناسب برای برخورداری جامعه از حیات معقول مورد بهرهبرداری قرار بگیرد.(۴۵) در این خصوص یكی از پندهای گرانمایهٔ پیامبر اكرم (ص) به ابنمسعود آن است كه:«ای پسر مسعود: هر كه علم برای دنیا آموزد و مهر دنیا و زیورهای آن را بر علم برتری دهد و برگزیند مستوجب خشم خداوند است وباید با یهود و نصاری كه كتاب خدا را پشت سر نهادند در ، پایینترین قسمت های دوزخ بماند.» (۴۶) از اینرو، با عنایت به مطالب پیش گفته، درمییابیم كه خود علم فینفسه یك امر وجودی است. و وجود هم شرافت دارد. لیكن انسان مؤمن پیوسته بدین نكته ، ارجمند واقف است كه از علم و دانش باید برای رسیدن به جاذبه ، ربوبی استفاده كرد و هدف تنها خدا باشد ولا غیر، بنابراین نیت مؤمن از تولید علم باید قرب الهی باشد و این مطلب منافاتی با دوست داشتن علم ندارد.
●پارادوكس علم و عمل
در دین مبین اسلام بر روی مسأله عمل تأكید بسیار شده است. تا بدانجا كه در افواه عموم مسلمین معروف است كه میگویند، اصل، عمل انسان است نه چیز دیگر، حال اگر ما وقت عزیز خود را مصروف تحصیل و تولید علم بنماییم آیا از عمل بازنمیمانیم؟ به سخن دیگر چگونه میتوان تناقض علم و عمل را برای خود حل نمود؟ اگر به مدّاقه و كنكاش در خصوص علم و عمل بپردازیم. به نیكی درمییابیم كه «علم و عمل علیالتحقیق جوهرند نه عرض. بلكه فوق مقولهاند و انسان به علم و عمل ارتقاء وجودی مییابد، و هر كس بدان پایه كه علم آموخته و عمل اندوخته، به همان اندازه انسان است و قدر و قیمت دارد.» (۴۷)
آدمی اگر میخواهد به آسمان كمال پرواز نماید و هدف راستین حیات را بخوبی ادراك نماید. باید با دو بال علم و عمل پرواز كند تا در ملكوت آسمان ها، كه خود با عظمت است، به عنوان «عظیم» خوانده شود. چنانكه امام صادق (ع) میفرمایند: «هر كه برای خدا علم را بیاموزد و به آن عمل كند و به دیگران بیاموزد در مقام های بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت برای خدا ، عمل كرد برای خدا، تعلیم داد برای خدا.» (۴۸) از این بیان نورانی میفهمیم كه اولاً علم را برای خدا باید آموخت ، ثانیاً علم با عمل همدوش است و علم، عمل را صدا میزند و در نتیجه مكمل یكدیگرند، ثالثاً چنانكه پیامبر (ص) به ابنمسعود میفرمایند: هر كه بیاموزد و عمل نكند، خداوند او را در قیامت كور محشور سازد. (۴۹) رابعاً هر كه عمل كرد به معلومات خودش خداوند مجهولات او را معلوم میفرماید: (۵۰) زیرا امام صادق (ع) میفرمایند: «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم. كسی كه به دانستهٔ ، خود عمل كند. خداوند علم و آنچه كه نمیداند را نیز به او خواهد داد.» (۵۱) بنابراین رابطهٔ علم با عمل در فرهنگ اسلامی یك موضوع حل شدهای است و نیازی به تفضیل ندارد.
●●سخن پایانی
علاوه بر پارادوكس های عنوان شده موارد دیگری همانند: تخصص و تعهد، دانش و ارزش، فكر و ذكر، تولید علم و تربیت دینی، مطرح است كه بخاطر اختصار از بیان آنها خودداری شد. هر چند به طور تلویحی در لابلای مطالب ذكر شدهاند. به نظر میرسد اگر این گرههای درونی برای عموم مسلمین گشوده شود و این تعارضها و تناقضات بعضاً روحی درست تبیین شود، آینده، علمی مسلمانان، كه پیوسته دغدغه، اخروی دارند، از تجلْی و تلألو خاصی برخوردار خواهد شد. امید آنكه این نوشته گامی هر چند كوچك در جهت بازگشایی و بازنمایی راه پر نشیب و فراز تولید علم و جنبش نرمافزاری در جهان اسلام باشد و ما را در مسیر تولید علم، در پرتو عنایات صاحب زمانمان حضرت مهدی (عج) مستدام و پاینده بدارد.
نیك بسیار بگفتیم در این باب سخن و اندكی بیش نگفتیم هنوز از بسیار
انه مفیض الخیر و الجود
پاورقی
۱. حسنزاده، آملی. حسن، معرفت نفس دفتر سوم، ص ۳۴۹
۲. اصول كافی، ج اول، كتاب فضلالعلم
۳. بخشایشی، عقیقی، زیر بنای تمدن و علوم اسلامی، ص ۹۱
۴. حسینزاده، محمد، فلسفه، دین، ص ۳۷
۵. علی زمانی، امیر عباس، زبان دین، صص ۴۴ـ۴۶
۶. پلانك، ماكس، علم به كجا میرود، ترجمه، احمد آرام، ص ۲۳۵
۷. پرسمان، به صورت لوح فشرده توسط نهاد رهبری
۸. جعفر محمدتقی، علم از دیدگاه اسلام، ص ۱۳
۹. همان منبع، ص ۴۴
۱۰. جعفری محمدتقی، علم در خدمت انسان. ص ۳۱
۱۱. شیخبهایی، كلیات اشعار و آثار فارسی صص ۴ـ۶
۱۲. مثنوی. دفتر چهارم، ابیات ۱۵۱۵ـ۱۵۲۰
۱۳. مثنوی، دفتر سوم، ابیات ۲۶۴۳ـ۲۶۵۴
۱۴. مثنوی، دفتر ششم، ابیات ۲۳۵۴ـ۲۳۵۸ـ۲۳۶۷ـ۲۳۷۴
۱۵. مثنوی، دفتر چهارم، ابیات ۱۴۰۲ـ۱۴۰۷
۱۶. مثنوی، دفتر اول، ابیات ۲۱۲۵ـ۲۱۲۸ـ۲۱۳۶ـ۲۱۳۸
۱۷. ابراهیمیان، سیدحسن، معرفت شناسی در عرفان، صص ۴۶ـ۴۸
۱۸. نصری، عبدالله: تكاپوگر اندیشهها، ص ۴۴۴
۱. همان منبع، ص ۴۴۸
۲۰. همان منبع، ص ۴۳۱ـ۴۳۲
۲۱. جوادی آملی، عبدالله: حیات عارفانه. امام علی علیهالسلام، ص ۳۴
۲۲. همان منبع، ص ۴۵
۲۳. حسنزادهٔ آملی، حسن، معرفت نفس، دفتر اول، مقدمه، كتاب
۲۴. تاریخ ادبیات در ایران، سال سوم رشتهٔ ادبیات و علوم انسانی ص ۲۹
۲۵. در ورایت دیگر از امام علی علیهالسلام نقل شده كه فرمود: العلم یبقی والمال یفنی
۲۶. باقری بیدهندی، گنج حكمت یا احادیث منظوم، ص ۳۰۹
۲۷. اللهیاری، علیرضا. كمیل (سرگذشتنامه. بزرگان اسلام) صص ۴ـ۶
۲۸. همان منبع، ص ۱۹
۲۹. باقری بید هندی، همان منبع، ص ۱۴۷
۳۰. اللهیاری، همان منبع، ص ۲۳
۳۱. سوره كهف /۷
۳۲. جوادی آملی، عبدالله: اخلاق كارگزاران در حكومت اسلامی، ص ۶۲
۳۳. رابینز، آنتونی، بسوی كامیابی، ترجمه، مهدی مجردزاده، كرمانی، ص ۲۴
۳۴. موسوی راملی دزفولی، سید احمد؛ سراج الساكین یا چراغ رهروان، ص ۸۸
۳۵. باقیزاده، رضا؛ نكتههای ناب از آیتاللهالعظمی بهجت، ص ۱۳۲
۳۶. حسنزاده، آملی، حسن، مجموعه، مقالات، ص ۵۱
۳۷. همان منبع. چ
۳۸. باقیزاده رضا؛ همان منبع. ص ۱۰۶
۳۹. رابینز، آنتونی، همان منبع، ص ۲۵
۴۰. فتحالهی، ابراهیم، متدلوژی، ص ۱۵۳
۴. نهجالبلاغه؛ ترجمه، فیضالسلام، ص۶۱۴
۴۲. هال، لویس ویلیام هلزی، تاریخ و فلسفه، علم، ترجمه، عبدالحسین، آذرنگ، ص ۳۴۳
۴۳. رجبی، محمود؛ انسانشناسی، ص ۸۹ (به نقل از كتاب زندگی و نامههای چارلز داورین؛ ج ۱،ص ۳۵۴)
۴۴. حسنزاده، آملی، حسن، معرفت نفس، دفتر سوم، ص ۴۱۴
۴۵. جعفری، محمدتقی، علم از دیدگاه اسلام، ص ۵۹
۴۶. میرباقری، سیدابراهیم، ای پس مسعود، ص ۳۱
۴۷. حسنزاده، آملی، حسن، مجموعه، مقالات، ص ۱۰۳
۴۸. اصول كافی، همان
۴۹. میرباقری، سیدابراهیم، همان منبع، ص ۳۲
۵۰. ساعی، سیدمهدی، به سوی محبوب (رهنمودهای حضرت آیتالله بهجت)، ص ۳۹
۵۱. همان منبع، ص ۴۰
منبع : مجموعه مقالات همایش نهضت تولید علم ، جنبش نرم افزاری و آزاد اندیشی دانشگاه آزاد اسلامی
۱. حسنزاده، آملی. حسن، معرفت نفس دفتر سوم، ص ۳۴۹
۲. اصول كافی، ج اول، كتاب فضلالعلم
۳. بخشایشی، عقیقی، زیر بنای تمدن و علوم اسلامی، ص ۹۱
۴. حسینزاده، محمد، فلسفه، دین، ص ۳۷
۵. علی زمانی، امیر عباس، زبان دین، صص ۴۴ـ۴۶
۶. پلانك، ماكس، علم به كجا میرود، ترجمه، احمد آرام، ص ۲۳۵
۷. پرسمان، به صورت لوح فشرده توسط نهاد رهبری
۸. جعفر محمدتقی، علم از دیدگاه اسلام، ص ۱۳
۹. همان منبع، ص ۴۴
۱۰. جعفری محمدتقی، علم در خدمت انسان. ص ۳۱
۱۱. شیخبهایی، كلیات اشعار و آثار فارسی صص ۴ـ۶
۱۲. مثنوی. دفتر چهارم، ابیات ۱۵۱۵ـ۱۵۲۰
۱۳. مثنوی، دفتر سوم، ابیات ۲۶۴۳ـ۲۶۵۴
۱۴. مثنوی، دفتر ششم، ابیات ۲۳۵۴ـ۲۳۵۸ـ۲۳۶۷ـ۲۳۷۴
۱۵. مثنوی، دفتر چهارم، ابیات ۱۴۰۲ـ۱۴۰۷
۱۶. مثنوی، دفتر اول، ابیات ۲۱۲۵ـ۲۱۲۸ـ۲۱۳۶ـ۲۱۳۸
۱۷. ابراهیمیان، سیدحسن، معرفت شناسی در عرفان، صص ۴۶ـ۴۸
۱۸. نصری، عبدالله: تكاپوگر اندیشهها، ص ۴۴۴
۱. همان منبع، ص ۴۴۸
۲۰. همان منبع، ص ۴۳۱ـ۴۳۲
۲۱. جوادی آملی، عبدالله: حیات عارفانه. امام علی علیهالسلام، ص ۳۴
۲۲. همان منبع، ص ۴۵
۲۳. حسنزادهٔ آملی، حسن، معرفت نفس، دفتر اول، مقدمه، كتاب
۲۴. تاریخ ادبیات در ایران، سال سوم رشتهٔ ادبیات و علوم انسانی ص ۲۹
۲۵. در ورایت دیگر از امام علی علیهالسلام نقل شده كه فرمود: العلم یبقی والمال یفنی
۲۶. باقری بیدهندی، گنج حكمت یا احادیث منظوم، ص ۳۰۹
۲۷. اللهیاری، علیرضا. كمیل (سرگذشتنامه. بزرگان اسلام) صص ۴ـ۶
۲۸. همان منبع، ص ۱۹
۲۹. باقری بید هندی، همان منبع، ص ۱۴۷
۳۰. اللهیاری، همان منبع، ص ۲۳
۳۱. سوره كهف /۷
۳۲. جوادی آملی، عبدالله: اخلاق كارگزاران در حكومت اسلامی، ص ۶۲
۳۳. رابینز، آنتونی، بسوی كامیابی، ترجمه، مهدی مجردزاده، كرمانی، ص ۲۴
۳۴. موسوی راملی دزفولی، سید احمد؛ سراج الساكین یا چراغ رهروان، ص ۸۸
۳۵. باقیزاده، رضا؛ نكتههای ناب از آیتاللهالعظمی بهجت، ص ۱۳۲
۳۶. حسنزاده، آملی، حسن، مجموعه، مقالات، ص ۵۱
۳۷. همان منبع. چ
۳۸. باقیزاده رضا؛ همان منبع. ص ۱۰۶
۳۹. رابینز، آنتونی، همان منبع، ص ۲۵
۴۰. فتحالهی، ابراهیم، متدلوژی، ص ۱۵۳
۴. نهجالبلاغه؛ ترجمه، فیضالسلام، ص۶۱۴
۴۲. هال، لویس ویلیام هلزی، تاریخ و فلسفه، علم، ترجمه، عبدالحسین، آذرنگ، ص ۳۴۳
۴۳. رجبی، محمود؛ انسانشناسی، ص ۸۹ (به نقل از كتاب زندگی و نامههای چارلز داورین؛ ج ۱،ص ۳۵۴)
۴۴. حسنزاده، آملی، حسن، معرفت نفس، دفتر سوم، ص ۴۱۴
۴۵. جعفری، محمدتقی، علم از دیدگاه اسلام، ص ۵۹
۴۶. میرباقری، سیدابراهیم، ای پس مسعود، ص ۳۱
۴۷. حسنزاده، آملی، حسن، مجموعه، مقالات، ص ۱۰۳
۴۸. اصول كافی، همان
۴۹. میرباقری، سیدابراهیم، همان منبع، ص ۳۲
۵۰. ساعی، سیدمهدی، به سوی محبوب (رهنمودهای حضرت آیتالله بهجت)، ص ۳۹
۵۱. همان منبع، ص ۴۰
منبع : مجموعه مقالات همایش نهضت تولید علم ، جنبش نرم افزاری و آزاد اندیشی دانشگاه آزاد اسلامی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست