سه شنبه, ۱۷ مهر, ۱۴۰۳ / 8 October, 2024
مجله ویستا


خنده ژوکر، اشک شوق نیچه


خنده ژوکر، اشک شوق نیچه
۱) نیچه در میان گزین گویه های نامیرای خود جمله یی دارد که کمتر محل توجه ویژه شده؛ «شر اگر خیر نبود، تا امروز از بین رفته بود.» در طول تاریخ فلسفه و تفکر «شاید» هیچ جمله یی قدرتمندتر و کامل تر از این لزوم وجود شر در جهان را تصویر نکرده است. افزایش قدرت شر نیروی خیرخواه را در راه مقابله با شر تقویت می کند. هرچه قدرت دزد بالاتر می رود؛ پلیس هم ناچار است قوی تر شود. خواهندگان از بین رفتن کامل شر اما دچار سرطان خوشبینی و ایده آل گرایی دروغین هستند. آنان که بهشتی مطلقاً صلح آلود روی زمین می خواهند و فکر نمی کنند همان قدر که صلح سازنده است، نزاع هم قدرت آفرینشگری مردانه و زایشگری مادرانه دارد.
۲) ژوکر درحالی که میان زمین و هوا معلق است، به بتمن می گوید؛ «من و تو مکمل هم هستیم.» در عمق شخصیت مثبت بتمن تفکر ظریف و واقع گرایی تلخ ژوکر دیده نمی شود. بتمن تنها می خواهد نیروی خیر را غالب کند؛ اما فلسفه یی که ژوکر بر اساس آن زندگی می کند را ندارد. شاید کلیدی ترین صحنه فیلم آنجاست که ژوکر در حضور تبهکاران شهر، تمام پولی که دزدیده را می سوزاند و می گوید؛ «این شهر به درجه بالاتری از تبهکاری نیاز دارد.» ژوکر همین جا ثابت می کند از شر خود منفعتی نمی خواهد. نفع او تنها در گسترش شر است؛ در تعمیم «هیچ» گفتار و رفتار ژوکر کاملاً منطبق برهم است و همین است که او را تبدیل به یک کاراکتر ماندنی در تاریخ سینما می کند. ژوکر در همان فصل ابتدایی فیلم عبارتی از نیچه را دستکاری می کند و خطاب به کارمند بانک می گوید؛ «هر ضربه یی که تو را نکشد، غریبه ترت می کند.» همین جا دو نکته مهم را می فهمیم؛
▪ «ژوکر هیچ گرایی نیچه یی دارد.
▪ با کاراکتری غریب و دیرفهم مواجهیم.»
۳) هیچ گرایی نیچه یی عکس هیچ گرایی بودایی است؛ نیچه «رهاکننده» نیست. پیامش کشیدن شیره زندگی است. ژوکر می خواهد شیره زندگی را بکشد. او هیچ گرایی فعال دارد و فعالیتش در راه پیروز کردن «هیچ» است. آنچه در هیچ گرایی شرقی وجود خارجی ندارد و با فلسفه منفعلانه آن در تضاد اساسی است.
۴) سعید حنایی کاشانی در شماره ۶۲ شهروند می نویسد؛ «نیچه از «زشت ترین انسان» از «واپسین انسان» و «انسان کوچک» و «انسان والا» و «ابرانسان» سخن گفت اما او شخصیتی نیافرید که مانند ژوکر، تشخص و تعین داشته باشد. نطفه شخصیت های او در بستر مفاهیم بسته شده بود، اما هیچ شخصیتی مانند شخصیت های ادبی زاده نشده بود که تجسد این مفاهیم باشد.» چند جمله از نیچه را مرور می کنیم؛ «وای به حال متفکرانی که باغبان قدرت خود نیستند و خاک آنند.»، «اگر شر، خیر نبود، تا امروز از بین رفته بود. باید از «خیلی نیک بودن» اجتناب کرد؛ مرد باید بهتر و شریرتر شود.»، «رحم، ناشیگری علنی است و فداکاری، آخرین مرحله انحطاط.»، «مرد بزرگ بلای عمومی است؛ از یک ضرب المثل چینی نقل می کند.»، «آنچه بزرگی مرد است این است که پلی است، نه هدف. آنچه مرد را محبوب می سازد، این است که او انتقال و تخریب است.» ...و «آنکه به بالاترین نقطه کوه می رسد، به تراژدی ها می خندد.» این جمله آخر در دو صحنه از فیلم تصویر می شود. اول زمانی که بتمن در اداره پلیس ژوکر را شکنجه می کند تا جای ریچل و هاروی را لو بدهد.
ژوکر اما هرچه بیشتر کتک می خورد، بیشتر می خندد. صحنه بعدی را هم اواخر فیلم می بینیم. زمانی که بتمن در بالای آسمان خراش ژوکر را آویزان کرده و دیالوگ فعالی با او دارد. ژوکر که می داند در آستانه مرگ است؛ فقط می خندد و برای بتمن توضیح می دهد که آنها با هم کامل می شوند. ژوکر به همه تراژدی ها می خندد و به این عمق رسیده که هر تراژدی را به چشم یک «کمدی» پوچ ببیند. ژوکر یک فیلسوف بدبین است که با «عملگرایی» محض، باغبان قدرت خودش شده و البته هدفی ندارد؛ تنها یک تخریبگر است. یک پل محکم که بدون هدف می خواهد وضعیت کنونی جهان را به سمت شر تغییر بدهد و برای همین میلیون ها دلار را می سوزاند و برای خودش منفعتی در نظر نمی گیرد. اگر او منفعت خواه بود، در یکی از دو سکانسی که در آستانه مرگ بوده کمی التماس می کرد یا اشک می ریخت. او اما چیزی ندارد که برایش گریه کند و هدفی ندارد که برای حصول آن، التماس ماندن داشته باشد. ژوکر یک بلای عمومی است؛ بلای بزرگی که اگر روی پرده سینما بر چشم های نیچه نازل می شد، ممکن بود اشک فیلسوف- شاعر خالق خود را دربیاورد؛فیلسوفی که بیشتر خاک تفکر خودش را خورد و نه میوه شیرین یگانه افکارش را. جنگجویی که ذهن بی مرز و بی سقفش، در حصار جسم زوال گرا و خودویرانگرش به جنون رسید و از بین رفت.
۵) ژوکر مرکز ثقل نقدها و نوشته ها و کانون نگاه ها می شود؛ بتمن را در سایه قرار می دهد. حتی برخی سعی دارند به ذهن خودشان بقبولانند که مرجع اشاره در نام فیلم ژوکر است و اوست که شوالیه تاریکی است. هم فکر اول و نیروی پرشور و غریزی تماشاگر به سمت ژوکر غش می کند و هم فکر چندم و نیروی پرشعور و عقلانی یک تحلیلگر.چرا؟
کارل پوپر پاسخ روشنی برای ایده آلیست هایی مثل بتمن دارد؛ «آنان که سودای ساختن بهشت روی زمین را دارند؛ خطرناک تر از همه هستند چون بی آنکه خودشان بفهمند، در راه رسیدن به هدف خود، خیلی ها و خیلی چیزها را نابود می کنند و روی زمین جهنم می سازند.» ژوکر تکلیفش روشن است. او خواهان نابودی است و تشنه هرج و مرج. ژوکر جهنم را در ذهن تصویر می کند و پیش می رود. بتمن دنبال بهشت کامل است اما روز به روز جهنم را بیشتر لمس می کند. می خواهد با کارهایش آزادی بیاورد اما قانون شکنی می کند و در حضور نیروهای پلیس، ژوکر را شکنجه می دهد؛ گاهی رفتارش در نقطه مقابل فلسفه وجودی اش قرار می گیرد. بتمن یک ایده آلیست غیرواقعی می شود و ژوکر یک واقع گرای واقعی.
● نتیجه
اگر ژوکر را دوست دارید. یعنی ذهن تان مریض نیست؛ سالمید. برای دوست داشتنش عذاب وجدان نداشته باشید. نداشته باشیم.
فرزاد حبیب اللهی
منبع : روزنامه اعتماد