یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خصوصی و شخصی - UP CLOSE AND PERSONAL


خصوصی و شخصی - UP CLOSE AND PERSONAL
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : جوردان کرنر، دیوید نیکسی و جان ایونت
کارگردان : ایونت
فیلمنامه‌نویس : جون دیدیون و جان گریگوری دان، بر مبنای کتابی نوشتهٔ آلانا نش
فیلمبردار : کارل والتر لیندن لاب
آهنگساز(موسیقی متن) : توماس نیومن
هنرپیشگان : رابرت ردفورد، میشل فایفر، استوکارد چانینگ، جو مانتنیا، کیت نلیگان، گلن پلامر، جیمز ریبهورن
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۴ دقیقه


ـ ̎تالی اتواتر̎ (فایفر) که زمانی پیشخدمت رستوران بوده، وارد دفتر کار شبکهٔ کابلی A.B.S می‌شود که یک روزنامه‌نگار سابق و یکی از چهره‌های موفق و درخشان تلویزیون، ̎وارن جاستیس̎ (ردفورد) آن را اداره می‌کند. ̎جاستیس̎ در معرفی چهره‌های تازه شهرت دارد. ̎وارن̎ به او شغلی دفتری می‌دهد اما ̎تالی̎ از او می‌خواهد که اجازه بدهد گویندهٔ برنامهٔ هواشناسی شود. نخستین برنامه‌اش آنچنان با عدم موفقیت همراه است که خودش دیگر شانسی برای خود نمی‌بیند، اما ̎وارن̎ او رابه کار گزارشگری سرویس خبر می‌گمارد. تا اینکه ̎تالی̎ با راهنمائی ̎وارن̎ گزارش موفقی از دو نفر کوبائی که می‌خواستند با شنا از کوبا به میامی بیایند، اما غرق شده‌اند، ارائه می‌دهد. سپس ̎وارن̎ آهسته آهسته خبرنویسی، تهیهٔ متن گزارش، تدوین و ویرایش خبر را به او می‌آموزد و ̎تالی̎ کم‌کم به گزارشگری موفق بدل می‌شود. روزی با ̎جوانا ̎ (نیلگان)، همسر سابق ̎وارن̎ که گذشته‌ای مثل او داشته و او هم تحت راهنمائی‌های ̎وارن̎ به یک چهرهٔ موفق تلویزیونی بدل شده، آشنا می‌شود و ̎جوانا ̎ او را با ̎باکی ترانووا ̎ (مانتنیا )، کارگزار معروف تلویزیونی آشنا می‌کند و ̎باکی̎ شغل مهمی برای او در شبکهٔ تلویزیونی V.F.I.L در فیلادلفیا پیدا می‌کند. اما ̎وارن̎ اعتراف می‌کند که دلباختهٔ او شده است. در محل جدید ̎تالی̎ موفق نیست. گزارش‌های او بسیار خالی و بی‌هویت‌اند و او زیر نفوذ گزارش‌گر موفق این شبکهٔ جدید، ̎مارشا مک گرات̎ (چانینگ) نمی‌تواند زیاد موفق باشد. ̎ترانووا ̎ که خود و موقعیتش را در خطر می‌بیند، مداخله می‌کند و از ̎وارن̎ کمک می‌خواهد. ̎وارن̎ به ̎تالی̎ می‌پیوندد و ورق بر می‌گردد.
ـ بعد از برایش مردن (گاس وان سانت، ۱۹۹۵) این دومین فیلمی است که طی این یکی دو سال اخیر دربارهٔ تلویزیون و ستاره شدن ساخته می‌شود و یادآور فیلم‌هائی مثل ستاره‌ای متولد می‌شود (جرج کیوکر، ۱۹۵۴)، شبکه(سیدنی لومت، ۱۹۷۶) و ... در گذشته‌های دور و نزدیک هالیوود است. اینجا اما، ایونت می‌کوشد تا الگوی گذشته را تکرار کند: یک درام روابط بر اساس رابطهٔ ردفورد ـ فایفر را کنار کوشش فایفر برای پیروزی و ستاره شدن درهم ترکیب کند یا در اصل از اولی به عنوان پایه‌های برای دومی سود ببرد. اما اگر وان سانت در برایش مردن در این تمهید موفق است، ایونت نیست، چرا که سرانجام در نمی‌یابیم که آیا رابطه‌ای واقعاً مهرآمیز و عاطفی هم وجود دارد یا آن چنان‌که فایفر در چند گفت‌وگو می‌گوید، واقعاً رابطه تنها کوشش فایفر برای داشتن ردفورد ـ یعنی موفقیت در کار تلویزیون ـ در کنارش است؟ عدم موفقیت ایونت در ترکیب این دو، فیلم را پادر هوا می‌کند. اما در عین حال خصوصی و شخصی چیزهائی دربارهٔ ساختار تلویزیون ـ هرچند بسیار کم و تکراری ـ در جامعهٔ امریکا به تماشاگر می‌گوید و دربارهٔ آدم‌های تلویزیونی، دربارهٔ کمال‌گرائی بیمارگونهٔ امریکائی و روحیات و خصوصیات ذهنیت امریکائی و نیز دربارهٔ آن مایهٔ جذاب و همیشه قابل طرح سینمای امریکا، پیروز شدن و ستاره شدن به هر بهائی و به هر شکلی. اما مشکل ایونت در جمع و جور کردن قصه‌ای است که بسیار سنتی و عادی شروع می‌شود اما در انتها، ایونت راهی برای پایان دادن به این فیلمنامهٔ لق ـ جز کشتن ردفورد ـ پیدا نمی‌کند، و به درام شخصیت‌ها و روابط، یکسره و بی‌نتیجه با حذف یکی از دو قطب رابطه، پایان می‌بخشد.


همچنین مشاهده کنید