جمعه, ۱۶ آذر, ۱۴۰۳ / 6 December, 2024
مجله ویستا
معرفی پل السون ؛ فتوامپرسیونیسم در هنر عکاسی دیجیتال
درنگاه اول، برخی از مردم تصور میكنند كه تصاویر پل السون كاملا نقاشیهای آبرنگ هستند؛ آثار هنرمندی كه سالهایی را به عنوان دانشجوی دوره امپرسیونیسم فرانسوی گذرانده است. اما این نكته نیمی از حقیقت است. السون زمانی در پاریس به تحصیل هنر مشغول بود و تحسین عمیق اساتیدش را برانگیخت، اما كار هنری ویژه او عملا با عكس شروع میشود،شیوه تصویرسازی منحصربه فردی كه او آن را فتو امپرسیونیسم مینامد.
این شیوه شامل تهیه یك تصویر به روش عكاسی یا نقاشی آبرنگ، اسكن تصویر و انتقال آن به كامپیوتر، ایجاد اصلاحات و تغییرات در آن و سپس تهیه یك نسخه چاپی از آن است. پس از آن مجددا روی نسخه چاپی نقاشی كرده و از آن عكس میگیرد تا سرانجام نسخه چاپی نهایی را بعد از دیجیتالی كردن از آن به دست آورد و این عملیات میتواند پیش از حصول تصویر نهایی چندین بار تكرار شود.
از آنجا كه تصویر نهایی یك فایل دیجیتال است، پل السون میتواند خودش تصویر را مطابق با آخرین فناوریهای دیجیتال چاپ كند. از دید او، این امكان كه بتوان تمام بخشهای تصویر را از ابتدا تا انتها ساخت و كنترل نمود، یكی از ارزندهترین جنبههای فناوری دیجیتال است. و به همین دلیل او اغلب آن را در پردازشهای خلاق خود دخیل میسازد. السون درباره آثارش میگوید: " بیشتر عكسهای من از اسلایدهای ۳۵ میلیمتری شروع میشوند." علاوه بر این بسیاری از آنها در خلال سالهایی كه او به عنوان عكاس تبلیغات مشغول به كار بوده، گرفته شدهاند.
پل السون كه در منهتن متولد و بزرگ شده. در طول دوران تحصیل در كالج و قبل از اینكه در سال ۱۹۶۷ به عنوان دانشجوی فلسفه از كالج آنتیاك در یلواسپرینگز واقع در اوهایو فارغالتحصیل شود، یك سال در پاریس به عنوان دانشجوی هنر تحصیل كرد و در آنجا بود كه به درك كاملی از هنر متمایزی که به آن میپردازد رسید.
پس از فارغالتحصیلی از آنتیاك، مسیر هنر و فلسفه به خدمت در ارتش به عنوان افسر راهنمای كشتی ختم شد ، پنج سال بعد، پس از دو سفر به ویتنام از خدمت در ارتش مرخص شد و در سال ۱۹۷۵ كار خود را به عنوان عكاس در نیویورك آغاز كرد. وی در حدود سال ۱۹۹۸ وارد حیطه عكاسی هنری شد. تا قبل از آن اكثرا كارهای سفارشی انجام میداد، اما از آن زمان به بعد حال و هوای پروژههایش تغییر كرد.
او به عنوان كسی كه به مدت ۲۰ سال در زمینه معماری، سفر و مواد غذایی عكاسی كرده است، سفرهای ماموریتی گستردهای به سفارش هتلهای زنجیرهای خطوط هوایی و نشریات توریستی و تغذیه داشته است. او توانست در اواخر سال ۱۹۸۰ جایزه عكاسی تبلیغاتی صنعتی معادل اسكار(اندی اواردAndy Award) را به خاطر تبلیغات كارخانه سیباگایگی به دست آورد. پس از آن به دلیل آن چه او پایین آمدن سطح تشخیص كیفی در مشتریان میداند ، پروژههای سفارشی تبلیغاتیاش کاهش یافت.
وی درباره احتیاطات اولیهاش درباره درگیر شدن با عكاسی دیجیتال میگوید:
" بسیاری از جلوههایی كه با فتوشاپ ایجاد میشوند به نظر من زشت و بدنما بودند" با این حال زمانی كه یك سیستم كامپیوترگرانقیمت مكینتاش به عنوان هدیه از برادرش دریافت كرد، به گفته خودش وادار شد تا فتوشاپ، چاپ و تمامی فرایند دیجیتال را یاد بگیرد. تعلیمات قبلی او به عنوان افسر راهنمای كشتی نیز به او اعتماد به نفس و غلبه بر مشكلات آموخته بود. بنابراین السون در زمینه كامپیوتر كاملا خودآموخته است، حتی در زمینه تعمیرات آن.
● پل السون و نخستین گامها در فروش آثار هنری
السون حتی پیش از آن كه درگیر عكاسی صنعتی تبلیغاتی شود. در ابتدا به عكسبرداری در سفرها علاقهمند شد و در سال ۱۹۷۵ آثارش را در كتابفروشی "برنتانو" در خیابان پنجم نیویورك در معرض فروش گذاشت و این نخستین اقدام وی در فروش آثار هنری بود. برنتانو به سرعت همه كارهای او را فروخت و از او خواست كه برای شعب دیگر فروشگاه نیز چاپهای مجددی تهیه كند. وقتی كه او برای سفارش چاپ مجدد به لابراتوارهای تجاری میرفت، مغایرتهای زیادی در چاپهای بعدی میدید. در سال ۱۹۹۸ که وی تصمیم گرفت بار دیگر عكاسی هنری را دنبال كند، میخواست اینباركنترل كاملی روی مراحل تولید كارش داشته باشد.
امروزه السون میتواند تصاویری در ابعاد ۶۰*۴۰ تهیه كند كه با آنچه روی مونیتورش میبیند كاملا هماهنگ است. او اكنون كنترل كاملی روی تصاویر خروجی دیجیتال دارد و به گفته خودش، بسیار راضیتر از روزهایی است كه مجبور بود وابسته به لابراتوارهای چاپ عكس باشد.
● ابزارهای هنرمند
او غالبا از نرمافزار پینتر( Painter ) استفاده میكند كه برنامه نرمافزاری طراحی شده برای تكثیر و به كارگرفتن تجربهی قلممو روی بوم برای هنرمندانی است كه به شیوه سنتی نقاشی میكنند. این برنامه در عین حال فایل تصویری را به عنوان نقطه شروعی در خلق همزمانیهای دیجیتال بین قلمموی سنتی، جوهر و نقاشی روی بومهای سفید، میپذیرد. السون معتقد است كه كیفیت كار با منحنیها در این برنامه حتی از فتوشاپ بالاتر است و از فتوشاپ برای اصلاح رنگ و یا كاهش رنگ همراه با یك پالت رنگ بسیار دقیق و ظریف استفاده میكند.
وی اشاره میكند كه در ایامی كه عكاسی تبلیغات میكرد، از رنگهای تیرهتری استفاده میكرد، اما در یكی از تصاویرش (از مجموعه سفرهایی با قرمز) برخی از رنگها را از تصویر اصلی برداشت تا به یك نمای مهآلود و تار برسد. اكنون فتوشاپ جای خود را در تصاویر وی باز كرده و یك نمونه خوب از این مورد میدان تایمز است كه مونتاژی از دیدگاههای مختلف در پروژه نیویوركسیتی است.
السون ابتدا صحنه را روی فیلم اسلاید عكاسی میكند و سپس آن را پس از كمی تغییر در فتوشاپ یا پینتر روی كاغذ آبرنگ در ابعاد ۳۰*۲۰ چاپ میكند.
پس از آن آبرنگ یا رنگ آكریلیك را مستقیما روی عكس چاپ شده به كار میگیرد. بعد، مجددا از آن عكس میگیرد و آن را به وسیله اسكنر مجددا به فضای كامپیوتر برمیگرداند. او اغلب با فایلهای ۲۲-۱۸ مگابایت و ۳۰۰ دیپیآی كار میكند كه چاپهای ۲۵*۲۰ برایش فراهم شود. خودش میگوید با مختصری تغییر در رزولوشن، حتی تا ۴۰*۳۰ هم میتواند چاپ كند. گاهی ساعتها و ساعتها كار فیلتراسیون، تصحیح لبهها، جلوههای ویژه و اصلاح شفافیت به طول میانجامد. در مراحل پایانی دوباره از اصلاحات نرمافزاری استفاده میكند و سرانجام كار هنری نهایی را روی كاغذ آرشیوی آبرنگ اجرا میكند.
السون معمولا سه بدنه دوربین ۱۳۵ به همراه دارد كه یكی از آنها دارای مخزن فیلم پولاروید است. او هوادار فیلمهای كداك و فوجی است و كامپیوتر او با یك چاپگر كامل میشود. وی در مورد دوربینهای دیجیتال میگوید كه در آینده یكی از آنها را خواهد خرید، هرچند دوست دارد اصلاحات را از طریق یك نرمافزار جانبی ببیند و كنترل كند. اما به دنبال كار با دوربین دیجیتال نیز هست، زیرا احساس میكند كه در سفرها كار با آنها بسیار راحتتر است و نیز به خاطر پتانسیل آسیبپذیری فیلمها، سیستم دیجیتال ارجحیت دارد. او معتقد است شیوه استفاده از نرمافزار و سختافزارهای جانبی از فناوری سنسورهای پیشرفته عقب نمانده ، فقط كمی كندتر و دست و پا گیرتر است.
● شهرت جهانی
السون اوایل نمیدانست كه آثار هنری را چگونه بفروشد. همسرش پیشنهاد كرد كه آثارش را در آرتاكسپوی نیویورك به نمایش بگذارد.هنگامی كه بینندگان از آثارش با عبارت "چه آبرنگهای زیبایی" تعبیر میكردند، او فرایند كارش را توضیح میداد و برخی از مردم كه به سختی میتوانستند با فناوری دیجیتال كنار بیایند، راهشان را میكشیدند و میرفتند!
امروزه، تعدادی از گالریها و مجموعهدارها از سبك زیبا و منحصر به فرد او تحت عنوان" فتوامپرسیونیسم" به عنوان هنر استقبال میكنند. تعدادی از آثارش توسط " گرافیك د فرانس" به صورت پوستر منتشر شدهاند و سه گالری در استرالیا آثار او را میفروشند.
در پاییز سال ۲۰۰۰ یك نمایشگاه انفرادی در تایپه داشت و ۱۲ اثر از وی نیز در ابعاد ۴۰*۳۰ به مدت یك سال در كافهای در محله سوهو در نیویورك به نمایش گذاشته شدند. در نیمه دسامبر ۲۰۰۱ نمایشگاه انفرادی دیگری در گالری برلكس برپا كرد. در سال ۲۰۰۲ بار دیگر به همان كافه محله سوهو بازگشت و از ماه مارس تا سپتامبر نمایشگاه انفرادی دیگری از تصاویر جدیدش در آنجا به نمایش گذاشت.
همچنین نمایشگاه دیگری در همان سال به مناسبت روز یادبود قربانیان جنگ برگزار كرد. پس از آن توسط هیات داوران" دیجیتال فاینآرت" در گالری نكسوس در نیویورك به فینالیست ملقب شد. آثار وی در مناطق دوردست نیز علائقی را به خود جلب كرده است. در ماه اوت ۲۰۰۲ دعوتنامهای رسمی از سوی وزارت فرهنگ چین دریافت كرد تا ضمن نمایش آثارش در پكن، درباره هنرش سخنرانی كند و این دعوت او را بسیار خشنود ساخت. در سال ۲۰۰۵ نیز مجددا برای چهارسفر در طول هریك از فصلها به یلوپلاتوی چین دعوت شده و از آنجا كه خارجیها ندرتا به این ناحیه سفر میكنند، پل اولین سفیدپوستی بوده كه در بسیاری از روستاهای این ناحیه قدم گذاشته و از آنها مستندنگاری كرده است و این تجربیات همواره ماندگار خواهد بود.قرار است پل السون به عنوان مهمان رییس بزرگترین انجمن عكاسی چین، در تدوین كتابی كه پیش از المپیك ۲۰۰۸ منتشر خواهد شد، با وی همكاری داشته باشد.
ابتكارات او در خارج از چارچوب انتخابی دنیای عكاسی نیز نادیده گرفته نشده است: سردبیران پاپیولار فتوگرافی ( Popular Photography ) به شدت تحت تاثیر تكنیكهای خلاقانه، نحوه اجرا و كیفیت تصویری كارهای او قرار گرفتند و این موضوع به صورت مقالهای مفصل در تابستان سال ۲۰۰۱ منتشر شد. همچنین در اكتبر ۲۰۰۱ با توجه به تبحر او در رویكرد زیباییشناسانه، سردبیران مجله دیجیتال ایمیجینگ ( Digital Imaging ) یكی از تصاویر وی را با عنوان مانسون (موسم باران) جهت تقدیر و تجلیل از هنرمندان نوپای دیجیتال انتخاب و چاپ كردند. در یك مقاله چهار صفحهای نیز در مجله پترسنز سال ۲۰۰۵ برای او اعتبار بیشتری در مجله گریت آوتپوت ( Great Output ) به همراه آورد. در شماره ماه مه، یكی از گزارشهای تصویری او از چین، به عنوان عكس روی جلد انتخاب شد و داخل مجله نیز در یك مقاله چهارصفحهای مفصلا درباره هنر وی سخن گفته شد. آثار او همچنین موضوع یك گزارش دوصفحهای در شماره ژوئن ۲۰۰۵ مجله استودیو فتوگرافی اند دیزاین ( Studio Photography & Design ) قرار گرفت. وی دو سال
پیاپی (۲۰۰۴ و ۲۰۰۵) در روز یادبود قربانیان جنگ در نیویورك در نمایشگاه هنر در فضای باز میدان واشنگتن در گرینویچویلیج حضور داشت و برنده جایزه چشمانداز (Landscape Award ) شناخته شد.
پس از آن از طرف یك مجله هنری در مصاحبهای متفاوت از پل السون خواسته شد تا درباره آنچه كه او به عنوان منبع الهام ابداعات قابل توجه خود میشناسد، توضیح دهد و او گفت:
"بسیاری از به یاد ماندنیترین لحظات زندگی ما از گذراترین نمونههای آن نشات گرفته است – یك سفر خاطرات سایهروشن، یك گالری از تصاویر و صداهایی كه با احساسات ما در آن لحظه مرتبط است. من خوشبختم كه گفته میشود قادرم با تصاویرم این لحظات را مرتبط سازم و این ارتباط برای من ارزش بسیار زیادی دارد." و البته با توجه به فهرست رو به افزایش تحسینكنندگان وی این اتصال حقیقتا باارزش است.
به نظر پل السون، قابلیت او برای خلق و كنترل تمام مراحل یك تصویر از ابتدا تا انتها، یكی از ارزشمندترین جنبههای فناوری دیجیتال است. او نمونهای بزرگ از كسی است كه كارش را بازآفرینی كرده و در این راه موفق بوده است.
● حرفهای پل السون درباره سفرها و آثارش:
زمستان سال ۲۰۰۱، دوازده تا از آثار من در ابعاد ۶۰*۴۰ در كافهای در محله سوهوی نیویورك روی دیوار رفت. یك گروه از مقامات عالیرتبه از وزارت فرهنگ چین كه بیخبر در محله گردش میكردند، برای ناهار دركافه توقف كردند و نتیجه این شد كه چند ماه بعد یك دعوت رسمی برای سفر و گردش در چین و سخنرانی و نمایش آثارم در پكن دریافت كردم.
چین سرزمینی پهناور با چشماندازهایی بیكران و عاری از دخالت انسانی است. دهها هزار مایل مربع در ناحیهای كه یك گام بلند به عقب و به سمت عصری است كه كمتر آمریكایی میتواند آن را درك كند. از اوج و فرود شنهای صحرای سینگیانگ كه بیوقفه در طول جاده باستانی ابریشم و در صحراهای شمال غربی حضور دارند، تا علفزارهای داخلی مغولستان كه با ریتم مقطع بادهای سیبری همراهاند؛ از قلههای تبت و تندبادهای بیامان زمستانی در دشتهای منچوری تا سواحل شرجی و مالاریازده چین جنوبی.
● تكنیكها
مجموعه سفرهایی با قرمز در ونیز شروع شد. هرچند آن موقع نمیدانستم تبدیل به یك مجموعه خواهد شد. یك روز قایقرانی را زیر پل دیدم كه تلاش میكرد خود را از رگبار سیلآسا نجات دهد و مردم روی پل نیز از هر دو طرف هجوم میبردند تا سرپناهی بجویند. از طرح تاق مانند پل خوشم آمد و نیز از قایقران كه می خواست از هجوم باران به داخل قایق جلوگیری كند.
منتظر شدم تا ببینم اقبال چه برایم فراهم میكند. شكستی در ابرها به وجود آمد و باران كمی كند شد. چند بارقه نور ساختمان صورتی پسزمینه را روشن كرد. سرانجام خدایان عكاسی دست به كار شده بودند، اما هنوز از زئوس خبری نبود! به انتظار ادامه دادم، اما بدبختانه همچنان كه شدت باران كم و زیاد میشد، مسیر پل هم شلوغتر میشد. منتظر یك حركت منحصر به فرد و باشكوه بودم. زنی با چتر سیاه عبور میكرد. اما این صحنه به نظر زیادی محزون و غمزده میآمد، با بارانی كه میبارید، آسمانی كه از رعد و برق روشن میشد و دیوارهای تیرهای كه به پل منتهی میشد. باز هم لازم بود كه فتوشاپ وارد عمل شود.
از میان همه تركیبهایی كه میشد فراهم كرد، بیش از همه عكس با چتر قرمز را دوست داشتم. به همین منظور با فیلترهای مختلفی كار كردم و از جلوههای نرمافزاری كمك گرفتم و بازنماییهای جورواجور دیجیتال و چندین ساعت بعد سفرهایی با قرمز شكل گرفت.
دفعه بعد، وقتی كه عكس سفرهایی با قرمز، پل سنترال پارك را میگرفتم، به چیزی با یك نقطه از رنگ نیاز داشتم. مدتی چندین شات را كه میتوانستند تصاویر خوبی باشند تجسم كردم، به شرط آن كه طبیعت با من یاری میكرد كه كولاك برف را در عكسهایم داشته باشم.
به نظر میرسید كه مناظر شهری پوشیده در هالهای از سفیدی ممتد چرخان، میتواند پسزمینه كاملی برای عكسی از حالت تنهایی باشد. خوشبختانه طبیعت با من یاری كرد و با یكی از آن طوفانهای نادر در نیویوركسیتی مواجه شدم، درحالی كه تمام شب تا صبح برف میبارید. من در نیوجرسی زندگی میكنم، بنابراین ساعت ۵ صبح بیدار شدم تا به اتوبوسی كه مرا به میدان تایمز میبرد، برسم. حدود ۲ مایل به سمت جنوب رفتم تا به سنترالپارك برسم، یعنی جایی كه عكس را گرفتم.
خوشبختانه همسرم به تمام شیفتگیهای من میدان میداد و مهربانانه پذیرفت كه نقش رنگ قرمز را بازی كند. ما درست موقع طلوع آفتاب به پارك رسیدیم و یك ساعتی تمام پارك انگار فقط مال ما بود. آن وقت صبح كمتر روح شجاعی پیدا میشد كه در آن سرمای سوزان به پارك آمده باشد. بنابراین پس از گرفتن عكسهای موردنظر، به كمك فتوشاپ، برفهای دستنخورده را به صورت لگدكوب شده و دارای ردپاها نشان دادم. تصویر پل یكی از عكسهای متعدد بود كه آن روز در پارك گرفتم. دوتای دیگر توسط " گرافیك د فرانس" خریداری شد تا به صورت پوستر منتشر شود و مقالهای هم درباره مجموعه سفرهایی با قرمز در مجله پاپیولار فتوگرافی به چاپ رسید.
همسرم نقش خیرهكنندهاش به عنوان قرمز را ادامه داد. چنانچه قبلا كشف كرده بودم، تصاویری كه بیش از همه دوست داشتم، آنهایی بودند كه از نظر مفهومی كامل بودند و به این ترتیب نیاز به تمركز بیشتری در كار فتوشاپ روی آنها بود. در این عكس یك لایه مه اضافی روی نواحی اصلی عكس اضافه كردم و از منوی لولز برای تغییر تنالیته درختان استفاده كردم و كمترین جلوهها را اعمال كردم. این تكنیكی است كه آدم را درگیر میكند، اما دریافتم كه مهمترین نكته میانهروی در استفاده از این تغییرات در عكس است.
برای من مهمترین جزء و یگانه عنصر، نظریهای است كه هر عكس با خود همراه دارد. غالبا، حتی این مناظر طبیعی خاطرهانگیز هم نیاز به یك نقطهنظر دارند، چیزی كه ارتباط ایجاد كند، ذهن بیننده را لمس كند و یا او را به سمت تصویر بكشاند. این عنصری ضروری برای هر عكس موفق است. در غیر این صورت عكس فقط ثبت موقتی یك لحظه غیرقابل تشخیص و فاقد زندگی است.
در پایان میخواهم به نقش ایده در هنر اشاره كنم. زمانی كه غرق در یادگیری فتوشاپ بودم و به طرز محسوسی درگیر آن شده بودم، اهمیت زیادی برای تواناییهای فرضی كامپیوتر و نرمافزارهایش قائل میشدم تا اینكه دریافتم كه میتوانم به سادگی ایدههای خودم را به كامپیوتر داده و با مقدار منصفانهای صداقت، همان را از چاپگر تحویل بگیرم.
دریافتم كه درست مثل هر تلاش هنرمندانه دیگری، این ایده من است كه بیشتر به حساب میآید. دوستان، عكاسان و آنهایی كه عكسهای مرا خریدهاند، وادارم كردند كه تدریس كنم یا حداقل یك كلاس داشته باشم، هرچند من معتقد نبودم كه به قدر كافی معلومات داشته باشم كه به دیگران انتقال دهم. اما حقیقت قضیه این است كه مهم نیست چقدر زمان مصرف كنید و به چه شیوهای بیان كنید، آنچه به ویزور و مونیتور منتقل میشود، آن چیزی است كه فقط برای چند لحظه قلب شما و چشم ذهنتان را به حركت درآورده است. این دوربین، كامپیوتر و یا نرمافزار نیست كه تصویر را میسازد. همانطور كه كاغذ، قلم و یا ماشین تحریر نیستند كه یك قصه به یا دماندنی را مینویسند. مهم نیست چقدر از ابزار استفاده میكنید. كافی است بدانید كه بدون ایده، كار تبدیل به یك تفاله خواهد شد.
ترجمه: شیرین حكمی
منبع : کارگاه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست