یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
ترور در ایران و جهان
استمرار پدیدهها نشاندهنده تداوم منابع مولّد آنهاست. دیرینگی ترور در جوامع بشری نیز از پیوستگی حضور عواملی حكایت میكند كه روابط انسانی را به سوی خشونت و ارعاب سوق میدهد. تحمل نكردن و اقدام به حذف فیزیكی و غیرفیزیكی حریفان، فینفسه نشانه ضعف پویایی در ساماندهی مراودات و ارتباطات در یك مجموعه انسانی است. این مقاله، با مروری بر تاریخچه ترور در ایران و جهان روشن میسازد كه ترور، معلول شكافها، تبعیضها و نابرابریهایی است و بیتوجهی به آنها، دوام ترور و گسترش دامنه آن را در آینده موجب میگردد.
ترور پدیدهای است كه عمری برابر عمر تاریخ بشر دارد. از یك منظر، انسان موجودی فزونطلب، استیلاجو، تملّكگرا و رقابتپیشه است و مجموعه این ویژگیهاست كه او را به كسب قدرت وادار میكند. از این منظر انسان موجودی جستجوگر قدرت تلقی میشود كه چگونه كسبكردن قدرت برای وی مهم نیست. نماینده این نگرش ماكیاولی است كه برای نخستینبار سیاست عاری از تقیّدات اخلاقی، دینی و تعهدات انسانی را مطرح كرد.
او به شاهزاده سفارش میكند در پی تحقق سه اصل بر محوریت قدرت باشد:
۱) كسب قدرت. هدف كسب قدرت است و این مهم نیست كه چگونه آن را بهدست میآوری، با تزویر، ریا یا كشتن رقیب. زیرا شمشیر مظهر قدرت است و هركس آن را بهدست آورد، صاحب قدرت است. پس اگر رقیب قدرتی خود را نكشی، مطمئن باش، شاهزاده، او تو را خواهد كشت. پس در میدان قدرتطلبی راهی جز چشم برهم گذاشتن بر روی ارزشها و باورهای ساختگی دست قدرتها نیست. برای كسب قدرت جز بیرحمی و خشونت چارهای نیست. مدل ماكیاولی، سزار بورژیا، حاكم فلورانس و مظهر خباثت و جنایت، بود. همانگونه كه مدل خواجه نظامالملك در پیادهكردن اندیشه سیاسی ایرانشهری، اردشیر بابكان و انوشیروان بود كه مزدك و مزدكیان را كه رقیب قدرت او بودند، قتلعام كرد.
۲) حفظ قدرت. بر صاحب قدرت واجب است برای حفظ قدرت روی تمام وجدانیات پاگذارد. (همانگونه كه شاهعباس صفوی دو فرزندش را كشت و دو فرزند دیگرش را كور كرد، زیرا تصور میكرد كه رقبایش را در دامان خود پرورش میدهد.)
۳) اعمال قدرت یا نمایش قدرت. صاحب قدرت باید برای ایجاد وحشت و اطاعت میان پیروان خود، قدرتش را به انحای مختلف به رخ آنان بكشد، زیرا نمایش قدرت موجب میشود قدرت حفظ گردد و تقویت شود.[۱]
قدرت در پی سلطه است و سلطه از زمانی بهوجود آمد كه یك نفر بر دیگران یا اقلیتی بر اكثریتی مسلط شد و همچنین در اینجا علائم شكلگیری دولت پدیدار گردید. بنابراین دولتها خود را مسئول دفاع از قدرت خویش برای تامین و تضمین اصل بقا میدانند و به همین اعتبار در جستجوی امنیت از طریق آمادگی برای جنگ هستند و جنگ وسیلهای است برای مهار تهدید و خشونت كه میتواند امنیت و قدرت دولت را متزلزل كند و تروریسم شكلی از خشونت و تهدید در مقابل عامل تهدیدكنندهٔ قدرت و امنیت است.
آیزنهاور، رئیسجمهوری امریكا، در دهه ۱۹۵۰ معتقد بود «تا زمانی كه جنگ در نظام بینالمللی وجود دارد، عدم آمادگی نظامی به همان اندازهٔ درگیری نظامی، فاجعهآمیز است.»[۲] براساس یك نظریه استراتژیك، صلح محصول قدرت است و امنیت در سایه سلطه و برتری بر دشمن بهدست میآید. به عبارت دیگر امنیت هر ملتی محصول قدرت آن ملت نسبت به ملتهای دیگر است.
بنابراین تروریسم حاصل جمع تعارض و تقابل مدعیان قدرت است كه برای كسب یا حفظ قدرت از این روش خشن علیه رقیب بهره میگیرند. البته جدال میان صاحبان قدرت و مدعیان آن ضرورتاً و صرفاً بر سر قدرت سیاسی نیست كه دولت متولی آن است. جدال بر سر مسائل اقتصادی، جدال برای اثبات حقانیت و مشروعیت فرقههای دینی و حساسیت بر سر برتری قومی و نژادی، همه مواردی هستند كه تروریسم را بهوجود میآورند.
معمولا ترور و تروریسم یك اقدام سیاسی در جهت حذف رقیب سیاسی به منظور رسیدن به هدف سیاسی است. اما گاهی ممكن است گروههایی در پناه اندیشهٔ ایدئولوژیك بهعنوان مدعیان قدرت سیاسی، فرد یا افراد وابسته به صاحبان قدرت سیاسی را ترور كنند، ولی درنهایت هدف این گروهها رسیدن به قدرت سیاسی و استقرار ایدئولوژی خود است. همچنین ممكن است صاحبان قدرت اقتصادی، با ترور، رقبای اقتصادی خود را به وحشت اندازند یا به منظور بیرون راندن رقبای خود از میدان رقابت اقتصادی، آنان را با ترور حذف كنند.
بنابراین ترور هم میتواند حربهای باشد در دست صاحبان قدرت علیه ناقدان قدرت ــ كه این گروه دوم میتوانند تهدیدی علیه صاحبان قدرت باشند ــ و هم میتواند وسیلهای باشد در دست فاقدان قدرت در مقابل گروههایی كه میل به سلطهگری دارند.
هدف مقاله اثبات این موضوع است كه ماهیت و اهداف ترور و تروریسم از گذشته تاكنون تفاوت چندانی نكرده، بلكه روش و تاكتیكها و حوزهٔ عملكرد آن پیچیدهتر و گستردهتر شده است. دیگر اینكه تروریسم در گذشته واكنشی محلی و ملی بود، اما امروز اشكال دولتی ــ بینالمللی به خود گرفته و با توجه به فرآیند جهانیشدن و در كنار عوارض ناشی از جهانیشدن، مثل ایدز، آنفولانزای مرغی و گرمشدن كره زمین، از حوزه قدرتهای ملی فرا رفته و به صورت یك معضل بینالمللی درآمده است. از سوی دیگر با توجه به عصر انقلابات اطلاعاتی ــ مخابراتی كه فناوریهای متنوع ارتباطی را در دسترس تمام ملتها قرار داده است، امكان كنترل تروریسم برای هیچ دولتی به تنهایی مقدور نیست، زیرا امروزه تروریسم در چارچوب جنگهای نامتقارن، «تروریسم اطلاعاتی» (Info Terrorism)، «تروریسم رایانهای» (Cyber Terrorism) و «تروریسم هستهای» (Nuclear Terrorism) به صورت نگرانكنندهای امنیت جهان را بهخطر انداخته است و متاسفانه هر روز به صورت ترور كور، جان هزاران شهروند بیگناه را میگیرد.
در سایهروشن توضیح و تعریف تروریسم دو نكته مهم پنهان است: اول اینكه هر دولتی از دیدگاه منافع، سلیقه و ایدئولوژی خود به تروریسم مینگرد و تعریف خاصی را ارائه میدهد. بههمین دلیل گاه از تروریسم تعبیر به دفاع مشروع میشود. دوم اینكه سازمان ملل متحد و دیوان بینالمللی كیفری طی سه دههٔ گذشته به دلیل اختلاف دیدگاه نتوانستهاند تعریف واحدی از این اقدام ناپسند ارائه دهند كه مقبول عام باشد.[۳]
● تعریف ترور و تروریسم
در لغتنامه روابط بینالملل ذیل كلمه Terrorism آمده است: ترور و تروریسم به فعالیتهای بازیگران دولتی و غیردولتی اطلاق میشود كه شیوه و تمهیدات خشن را در اعمال خود برای رسیدن به اهداف سیاسی به كار میبرند.[۴]
همهٔ منابع بر این مساله تاكید میكنند كه ترور یك اقدام خشن سیاسی برای نیل به اهداف سیاسی است، اما در این میان نوع این اقدام اهمیت چندانی ندارد. ممكن است یك قهرمان حریف خود را یا یك سرمایهدار رقیب خویش را با كشتن از سر راه بردارد. معمولا ترور دو حالت دارد: در حالت اول شخص یا اشخاصی با انگیزه سیاسی فرد یا افرادی را میكشند تا مانع یا موانعی را از سر راه اهداف سیاسی خود بردارند. حالت دوم عبارت است از احساسات و عكسالعملهایی كه این ترور در جامعه بهوجود میآورد؛ یعنی رعب و وحشت شهروندان را در برمیگیرد و دولت برای نمایش قدرت و مهار تهدید، خود نیز به رفتارهای رعبآور دست میزند.
در ترورهای محلی و ملی، معمولا ترور به دو شكل اجرا میشد: یكی «ترور سرخ»؛ یعنی تروری كه با اسلحه، اعم از سرد یا گرم، و به قصد كشتن اجرا میشود كه گاهی ممكن است به قتل منجر نشود كه در این صورت ترور ناموفق نامیده میشود. از آنجایی كه هدف تروریسم حذف فیزیكی رقیب یا رقبا از صحنه سیاست است، گاهی ممكن است ترور به صورت غیرمستقیم صورت گیرد. مثل تصادفهای ساختگی با اتومبیل، انفجار هواپیمای حامل مقامات سیاسی ــ نظامی یا انفجار قطار برای بهنمایش گذاشتن قدرت، انتقامگیری از دولتها یا تهدید آنان. انفجار قطار در سال ۲۰۰۴ در اسپانیا كه طی آن بیش از سیصد نفر از شهروندان به قتل رسیدند و نیز انفجار متروی لندن در سال ۲۰۰۴ به منظور هشدار به این دو دولت به دلیل حمایت از حمله امریكا به عراق بود. از دیگر اقدامات تروریستی میتوان به مسمومكردن مخالفان اشاره كرد؛ شیوهای كه در دوره دوم سلطنت رضاشاه رواج داشت. این جنایت را شخصی بهنام الیمالدوله انجام میداد كه دفتری در پادگان عشرتآباد داشت. هركسی كه رضاشاه به او بدگمان بود میبایست در دفتر الیمالدوله قهوهای نوشجان میكرد كه مواد سمی به آن افزوده شده بود.
نوع دوم «ترور سرد» است كه گاهی به ترور شخصیتی شهرت دارد. در این نوع ترور، عامل ترور به منظور تخریب و حذف رقیب، به هیاهو و جنجالآفرینی، تبلیغات از طریق رسانههای جمعی، از جمله انتشار كتاب و مقاله و حتی ساخت فیلم، دست میزند و گاهی رقیب را به مصرف مواد مخدر، داشتن روابط نامشروع و رشوهدهی و رشوهگیری نیز متهم میكند. این شیوه معمولا در دنیای هنر، ورزش و گاهی اقتصاد به كار میرود. اما همانگونه كه قبلا یادآوری شد، اصطلاح ترور عمدتا اهداف سیاسی را تعقیب میكند.
یكی از تعاریف آكادمیك و جامع از تروریسم، تعریف آلكسی پ. اشمید (Alex P. Schmid) است. اشمید كه از مساعدت بیش از پنجاه دانشپژوه در بسط و پالایش تعریف خود بهره برده است، نتیجه میگیرد: تروریسم شیوهٔ اقدامات تكراری به منظور ایجاد دلهره، رعب و وحشت است كه به دلایل سلیقهای، جناحی یا سیاسی، گروههای مختلف از آن استفاده میكنند. البته تعریف اشمید به همینجا خاتمه نمییابد و در ادامه بین نوع اهداف موردنظر، تاثیر موردنظر، تصادفی یا انتخابی بودن عمل و... تفكیك قائل میشود.[۵] بهرغم اینكه تعریف اشمید از تركیب صدونه تعریف حاصل شده، خود وی معتقد است كه هنوز تعریف او جای انتقاد دارد.
وزارتخارجه امریكا از سال ۱۹۸۳ تعریف مندرج در سند ۲۲ از قانون ایالاتمتحده، ماده ۲۶۵۶، بند «د» را به كار میبرد: «واژه تروریسم به معنای خشونت عمدی و با انگیزه سیاسی است كه علیه اهداف عمومی نظامی، سیاسی و اقتصادی توسط گروههای فراملی (Trans national) یا فروملی (Subnational) و یا عوامل پنهانی و معمولا با قصد نفوذ در مخاطبان صورت میگیرد.»
● تروریسم در ایران
در تاریخ ایران باستان احتمالاً نخستین اقدام تروریستی كشتن بردیای دروغین بود. بعد از داریوش، خشایارشا پس از خلاصی از جنگ با یونان روزگار خود را به لهو و لعب گذراند و در سال ۴۶۵ قبل از میلاد به دست یكی از درباریان خود كشته شد. از این تاریخ، با ورود زنان به دربار، موج ترور و كشتار در سلسله هخامنشی بالا گرفت. احتمالاً اسكندر نیز در نتیجه یك توطئه تروریستی كشته شد. در دوره اشكانی نیز آثار اقدامات تروریستی علیه شاهان به چشم میخورد.
در دوره ساسانیان كشتن پادشاهان رواج بیشتری داشت و مشهورترین آن قتل خسروپرویز، شاهنشاه ساسانی، در سال ۶۲۸.م به دست درباریان خود بود و بعد از او این مساله تا ظهور اسلام ادامه پیدا كرد.[۶] اما ریشههای ترور سازمانیافته در ایران بعد از اسلام را باید در فعالیتهای فرقه اسماعیلیه به رهبری حسن صباح در دوره ملكشاه سلجوقی به بعد سراغ گرفت.[۷]
حشاشین اصطلاحی است كه اروپاییان در مورد فدائیان اسماعیلیه به كار میبرند. حشاشین در قرن پنجم هجری قمری تقریبا برابر با قرن یازدهم میلادی و در عصر ملكشاه و سنجر به قدرت رعبآوری تبدیل شدند كه رقبای خود را به سبك ترور با كاردهای مخصوص به قتل میرساندند. حسن صباح در اواخر قرن پنجم در كوههای الموت دژ مفصل و محكمی تاسیس كرد. فداییان او هم شاهزادگان سلجوقی و هم خلفای عباسی را بهعنوان دو عنصر غاصب قدرت در ایران در هر موقعیت مناسب ترور میكردند.[۸]
در تاریخ ایران فداییان اسماعیلیه نخستین هسته تروریستی بودند كه سازمانیافتگی، ایدئولوژی و اهداف مشخص سیاسی داشتند. این گروه بهقدری در میان درباریان سلجوقی و عباسی وحشت ایجاد كرده بودند كه نام آنها نیز رعبآور بود. اسماعیلیه در جنگهای صلیبی بهعنوان یكی از كانونهای قدرت در شرق، مورد توجه امرای صلیبی و سپس مورخان اروپایی قرار گرفتند.توجه اروپاییان به هستههای تروریستی اسماعیلیان چند دلیل داشت:
۱) اسماعیلیه خصم سلجوقیان بودند كه شاخه رومی این سلسله تهدیدی علیه امپراتوری روم شرقی بود.
۲) اسماعیلیان دشمن خلفای بغداد بودند كه ایشان نیز تحریكاتی علیه صلیبیان اعمال میكردند.[۹] بنابراین براساس اصل نظریه «دشمن دشمن من، دوست من است» صلیبیان با اسماعیلیه روابط پنهانی داشتند، زیرا نشانهای وجود ندارد كه تروریستهای این فرقه حتی یكی از امرای صلیبی را ترور كرده باشند.[۱۰]
۳) بیتالمقدس قبلا در دست فاطمیان بود كه رهبران اصلی اسماعیلیه در مصر بودند، اما سپس این مكان مقدس و حساس به دست صلاحالدین ایوبی افتاد.
اسماعیلیان و خلافت عباسی بالاخره در قرن هفتم هجری قمری به دست هلاكوخان نابود شدند. احتمالا نخستین اقدام تروریستی فداییان اسماعیلیه در ایران قتل مؤذن ساوجی در اصفهان بوده است كه سعی كردند وی را به كیش خود دعوت كنند، ولی چون او این دعوت را نپذیرفت، تروریستها از بیم آنكه رازشان فاش گردد، او را كشتند. پایگاه اصلی اسماعیلیان دژ الموت قزوین بود، اما آنان علاوه بر آن، در سراسر ایران حدود صدوپنج قلعه در اختیار داشتند و حوزه فعالیت آنان حتی تا بینالنهرین و شامات نیز گسترش یافت.[۱۱]
جنجالیترین اقدام فداییان، ترور خواجه نظامالملك طوسی، وزیر مشهور و قدرتمند ملكشاه سلجوقی، بود. وی كه نسبت به فرقه حنبلی تعصب شدیدی داشت، دستور سركوب فتنه اسماعیلیه را صادر كرد، زیرا اینان هم شیعه (زندیق) و هم باطنی بودند، به علاوه با سلطنت سلجوقیان بهعنوان عناصر ترك مهاجر كه سرزمین ایران را اشغال كرده بودند، مخالف بودند. حسن صباح خود ایرانی و اهل ری بود.[۱۲]
هنگامیكه ملكشاه به قصد ملاقات با خلیفه عازم بغداد بود، خواجه را كه از وزارت بركنار شده بود، به همراه خود برد. بوطاهر ارانی كه مامور ترور خواجه بود، در هیأت درویش دنبال خواجه بود تا در فرصت مناسب كار او را بسازد. اردوی سلطان به صحنه كرمانشاه رسیده بود، ولی روزی كه طاهر ارانی به صحنه رسید، خواجه به همراه ملكشاه به شكار رفته بود. ارانی چند روزی صبر كرد تا اینكه خواجه به صحنه بازگشت. آنگاه به بهانه تقدیم عریضه، خود را به خواجه رساند، درحالیكه دشنهای زیر نامه خود پنهان كرده بود. در یك حركت غافلگیرانه دشنه را در سینه خواجه فرو كرد و ضربهای هم به شاهرگ او زد. محافظان خواجه در دم بوطاهر ارانی را كشتند. خواجه روز بعد در شب دوازدهم رمضان سال ۴۸۵.ق بر اثر این ضربات درگذشت.[۱۳]
خواجه رشیدالدین فضلالله نوشته است كه در مدت سیوپنج سال فرمانروایی حسن صباح چهلوهشت تن از شخصیتهای مهم، از جمله خواجه نظامالملك و دو فرزندش، ملكشاه سلجوقی و دو خلیفه عباسی، به دست باطنیان كشته شدند، ولی كسانی كه به دست فداییان بعد از حسن صباح ترور شدند، بسیار بیش از این تعداد است.[۱۴]
بعد از سقوط اسماعیلیان به دست هلاكوخان مغول، تقریبا آثار مشهودی از ترور در تاریخ میانه ایران دیده نشده است. اما قتل نادرشاه افشار در فتحآباد قوچان در سال ۱۱۶۰.ق و قتل آقامحمدخان قاجار در شهر شوشی هنگام لشكركشی به گرجستان در سال ۱۲۱۲.ق آخرین شیوه ترور به سبك اسماعیلیان بود. ترور ناصرالدینشاه در جوار حضرت عبدالعظیم(ع) به دست میرزارضا كرمانی در سال ۱۳۱۳.ق نقطه شروع موج تروریسم به شكل مدرن بود كه جامعه ایران را فرا گرفت.
با وقوع انقلاب كبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ و گسترش فرهنگ سیاسی آن در سراسر جهان، پدیده زشت ترور و تروریسم بهعنوان یك واژه و اصطلاح سیاسی قدم در واژگان علم سیاست گذاشت. بهویژه حكومت ژاكوبنها در دوره خشن كنوانسیون كه از مارس ۱۷۹۲ تا ژوئیه ۱۷۹۵ ادامه یافت، به حكومت ترور شهرت یافت.[۱۵] خانم هانا آرنت معتقد است جنگ عمری برابر تاریخ دارد، ولی انقلاب پدیده جدیدی است كه با انقلاب كبیر فرانسه شناخته شد و لازمه انقلاب خشونت است و مردم اروپا خشونت اجتماعی را با انقلاب فرانسه تجربه كردند.[۱۶]
ایران از دو طریق با مفهوم و كاربری تروریسم آشنا شد: یكی اینكه از دوره ناصرالدینشاه روابط خارجی ایران با كشورهای اروپایی و حتی امریكا توسعه یافت. سفارتخانههای ایران در اروپای غربی و استقرار هیاتهای نمایندگی خارجی در تهران هر روز افزایش پیدا میكرد. كتابها، مجلات و روزنامههای اروپا پنهان و آشكار به ایران میآمد. این دوره درواقع نقطه عزیمت آشنایی ایران با تمدن مدرن اروپایی است كه طی آن محافل روشنفكری، سیاسی و انقلابی ایران از طریق ترجمه كتب و اسناد سیاسی با مفهوم انقلاب و ترور آشنا شدند. دیگر اینكه در قرن نوزدهم در روسیه تروریسم به صورت یك مكتب سیاسی ــ انقلابی در كنار سوسیالیسم و نیهیلیسم ظاهر شد و گروهها و احزاب سیاسی به این باور رسیدند كه برای مبارزه با تزاریسم، ترور شخصیتهای معروف روسی نزدیكترین راه موفقیت است. بهطوریكه حزب انقلابیون اجتماعی فقط در سال ۱۹۰۶ به هشتادودو مورد ترور اقدام كرد.[۱۷] اندیشههای سیاسی رایج در روسیه بهویژه تفكر سوسیالیستی و خشونت همراه آن از طریق حزب سوسیال دموكرات و به وسیله ایرانیان مقیم قفقاز خصوصا قبل از جنبش مشروطه وارد ایران شد. بهاینترتیب كشور ما نخستینبار تروریسم مدرن را با ترور ناصرالدینشاه شروع كرد، درحالیكه قبلا شیوههای ترور سنتی را با رگزدن امیركبیر و خفهكردن قائممقام به كار برده بود. بنابراین تروریسم بهعنوان ارمغان تمدن مدرن سرمایهداری از جامعه اروپا و از دروازههای روسیه به كشور ما وارد شد.
محمدرضا آشتیانیزاده در بخشی از خاطرات خود تحتعنوان «كمیته مجازات و حسین لَله» میگوید: «قبل از جنبش مشروطه بمبگذاری یا بمباندازی و موزربندی در ایران معمول نبود و ایرانیها بهطوركلی از موضوع ترور و تروریسم آگاهی نداشتند. انداختن بمب و تروریسم را قورچیهای قفقازی در صدر مشروطه از بادكوبه به ایران آوردند.»[۱۸] او ترور ناصرالدینشاه را به دست میرزارضا كرمانی یك اقدام تروریستی نمیداند، زیرا قاتل حرفهای نبوده است. وی اضافه میكند اولین شخصی كه ساختن بمب و بمباندازی را در ایران مرسوم كرد، یكی از اهالی بادكوبه بهنام حیدرخان عمواوغلی بود كه در ایام سلطنت مظفرالدینشاه از روسیه به ایران آمد. آشتیانیزاده میافزاید «در آستانه مشروطه هفتصد تا هشتصد نفر از اعضای حزب سوسیالدموكرات قفقاز به ایران آمدند و موزركشی را در ایران مرسوم نمودند، از جمله یپرمخان ارمنی كه بعداً در زمره آزادیخواهان مشروطه درآمد.»[۱۹]
از این دوره با قدم نهادن در قرن بیستم، ترور با دو ویژگی مهم از گذشته متمایز گردید. اول اینكه ترور تحت عنوان تروریسم بهعنوان یك طرز تفكر و به مثابه یك نوع اندیشه سیاسی بهویژه مورد توجه محافل سیاسی چپ و سپس راست افراطی و گروههای مذهبی در ایران قرار گرفت. در این دوره امواج تروریسم تحتتاثیر اخبار و اطلاعات سیاسی ــ انقلابی و جنبشهای آزادیبخش ملی و ماركسیستی كه قصد خروج از سلطهٔ امپریالیسم را داشتند، از سازمانیافتگی، آموزش و ایدئولوژی برخوردار شد. مهمتر اینكه در ایران تروریسم از حالت سنتی خارج گردید و تروریستها به كمك فنون و ابزارهای مدرن و در اردوگاههای پنهانی تحت تعلیمات پیشرفته قرار گرفتند. با گسترش ایدئولوژی ماركسیسم ــ لنینیسم در ایران، تروریسم بهعنوان یك اقدام انقلابی، مشروعیت سیاسی پیدا كرد. در سالهای محدود پس از مشروطه مذهبیان در حزب اعتدالی، و سوسیالدموكراتها در حزب اجتماعیون اصلیترین محافل تروریستی مقابل هم بودند. البته یك اقلیت بیطرف هم از مجلس دوم به بعد شكل گرفت. دوم اینكه تروریسم بعد از جنگ جهانی دوم و همزمان با رشد جنبشهای آزادیبخش در آسیا و سپس آفریقا و امریكای لاتین یكی از مباحث مهم دنیای سیاست شد و بهعنوان ابزاری مهم در سیاست خارجی برخی از دولتهایی كه با امپریالیسم درگیر بودند، مورد توجه و عمل سیاستگذاران داخلی قرار گرفت. بهویژه اینكه رفتهرفته ترور و تروریسم از حیطه احزاب سیاسی خارج شد و به صورت یك مساله بینالمللی درآمد، در صورتی كه پیش از آن پدیدهای ملی محسوب میشد. بدینترتیب تروریسم عنوان دولتی به خود گرفت و تحت نظارت، آموزش، سازمان و هزینه و ماموریتهای دولتها درآمد. دولتها یا خود اقدام به ایجاد گروههای تروریستی مینمایند یا با گروههای تروریستی بزرگ دنیا ارتباط سازمانی پیدا میكنند و از طریق این گروهها با دادن امكانات مالی و نظامی به اهداف خود میرسند.
در دوره مظفرالدینشاه به دلیل ارتقای سطح تاثیرپذیری فرهنگ سیاسی ایران از حوزههای فكری اروپا و به تبع آن توسعه خِرَد اجتماعی مردم، سطح آسیبپذیری سیاسی دولت بیشتر شد. بههمین دلیل در آستانه جنبش مشروطه، ما شاهد انبوهی از موج ترور در كشور هستیم.[۲۰] جالب اینكه پدیده ترور وسیلهای شده بود در دست مخالفان استبداد تا از طریق آن به اهداف سیاسی خود در مهار قدرت مطلقه و ساماندهی نهادهای مدنی مثل پارلمان دست یابند. اما رفتهرفته پس از صدور فرمان مشروطه، تروریسم وسیلهای شد برای حذف فیزیكی طرفداران احزاب سیاسی علیه یكدیگر و متاسفانه با دستیابی آسان به اسلحه، تسویهحسابهای شخصی نیز میان افراد غیرسیاسی رواج پیدا كرد. بهاینترتیب رعب و وحشت همهجاگیر شد و هیچكس احساس امنیت نمیكرد. این مساله مقدمهای شد برای ازهمپاشیدگی شیرازه زندگی اجتماعی، ناپایداری كابینهها و قدرتگیری كانونهای محلی كه همه این مشكلات را مردم و حتی دولتمردان ناشی از ناكامی مشروطه میدانستند. فقدان امنیت، هرج و مرج، ركود شدید اقتصادی، جدالهای پایانناپذیر احزاب سیاسی و ترور شخصیتهای مختلف به دست افراد خودسر، مثل «كمیته مجازات»، زمینه را برای ظهور دیكتاتوری میلیتاریستی رضاشاه فراهم كرد.[۲۱]
بدون شك در فاصله مشروطه تا كودتای ۱۲۹۹ و به سلطنترسیدن رضاشاه (پنجم اردیبهشت ۱۳۰۵) تاریخ ما پیچیدهترین و ناهموارترین دوران حیات سیاسی خود را پشت سر گذاشت كه درواقع اوراق آینده سرنوشت این ملت را رقم و ورق زد. زیرا وقوع جنبش مشروطه و بههمریختگی مناسبات و همبستگیهای سنتی و ورود مظاهری از مدرنیزاسیون و تقابل این دو، جامعه را با نوعی بلاتكلیفی روبرو كرده بود، و بهعلاوه ناكامی مشروطه در پی قرارداد ۱۹۰۷ ــ كه تقریبا به بهانه تهدید اروپا از سوی آلمان، میان انگلیس و روسیه به امضا رسید ــ و وقوع جنگ جهانی اول، فروپاشی امپراتوریهای روسیه، اتریش و بهویژه عثمانی و ضعف قدرت انگلیس در ایران، انقلاب ۱۹۱۷ بلشویكی و نگرانی انگلیس از شیوع اندیشه ماركسیستی در ایران و تن دادن وثوقالدوله به قرارداد ۱۹۱۹ كه ایران را تا آستانه تحتالحمایگی پیش میبرد و ظهور قدرت بزرگی مثل ایالاتمتحده معادلات نظام بینالمللی را به هم ریخت. در چنین شرایطی شیوع روزافزون امواج تروریستی در ایران امنیت اجتماعی و ادامه حیات سیاسی را مختل كرده بود.
تا سالهای اول قرن بیستم سازمان اجتماعی و ساختار سیاسی كشور، هنوز بر علائق قومی، قبیلهای، تعهدات مذهبی و احساسات و باورهای سنتی مبتنی بود. در این سالها فقط یكپنجم از كل جمعیت هشت تا نُهمیلیونی كشور در شهرها زندگی میكردند و فقط نیم تا یكدرصد جمعیت باسواد بودند. درحالیكه ماكس وبر، جامعهشناس مشهور آلمانی، یكی از شرایط توسعهپذیری سیاسی ــ اقتصادی را حجم بالای شهرنشینی میداند. علاوه بر پایینبودن سطح جمعیت شهرنشین، كشور ما در دوره موردنظر، هیچكدام از شرایط توسعهیافتگی و تحولپذیری سیاسی ــ اقتصادی، از جمله نیروی متخصص، انباشت سرمایه، تكنولوژی، تمركز قدرت، وجود دولت ملی و امنیت مبتنی بر قانون، را نداشت. دورافتادگی شهرها با شرایط اقتصادی و فرهنگی متفاوت و گاه متضاد، جدایی جغرافیایی ــ فرهنگی شهر از روستا كه باعث جدایی مردم از یكدیگر شده بود، خود عامل اصلی در عدم تحقق پدیده ملت بود، پایینبودن خرد جمعی، بیتفاوتی مردم نسبت به نوع و رفتار حكومت و فاصله میان مردم و دولت و نگرش تقدسمآبانه نسبت به شاه، فقدان عوامل همبستگی ملی و احساس ناامنی دولتمردان از ناحیه شاه و مقامات بالاتر و نبود اشرافیت ملكی، شاه را به یك قدرت بیرقیب تبدیل كرده بود.تمام این عوامل جامعه ایران را به محیطی مسدود تبدیل كرده بود كه بههیچوجه نه بر نظام مدرن بینالمللی منطبق بود و نه امكان بهرهبرداری اقتصادی قدرتهای امپریالیستی از آن وجود داشت. از سوی دیگر كشور سنتی، مهیای پذیرش شبیخون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی جدید اروپا نبود. ناصرالدینشاه در پی سه سفر به فرنگ ظاهرا تحتتاثیر جذابیتهای اروپایی، بیعلاقه نبود كه كشورش را به مسیر تجدد بیاندازد، اما خود او دچار بلاتكلیفی شده بود، زیرا مدرنشدن ایران به قیمت پایمالشدن باورهایی بود كه حافظ سلطنت شاه بودند. یكی از باورهای مهم مردم نگاه قداستآمیز نسبت به شاه بود. در این دوره كه ایران همچون عثمانی و مصر الزاما در مسیر تجددخواهی قرار گرفته بود، ناصرالدینشاه قرارداد «رژی» را با تالبوت انگلیسی امضا كرد. در پی تحریم تنباكو به فتوای میرزای شیرازی، نخستین اعتراض مردم در برابر شاه شكل گرفت. این اعتراض بهگونهای بود كه ناصرالدینشاه مجبور شد عقبنشینی كند و قرارداد را لغو نماید. درنهایت تعارض میان سنت و مدرنیسم به ترور ناصرالدینشاه منجر شد.
ترور ناصرالدینشاه سرآغاز تحولات وسیعی در تاریخ معاصر ایران شد، زیرا این ترور جامعه ما را به سرعت به سوی تغییرات بنیادی سیاسی ــ اجتماعی هدایت كرد. ترور ناصرالدینشاه محصول تضاد و دوگانگی فكری میان دو دیدگاه سنتی و مدرنیستی بود. نظام سرمایهداری میخواست موانع رشد و توسعه سرمایهداری را در ایران از پیش پای خود بردارد. بنابراین شاه بهعنوان مظهر ارتجاع و حافظ سنتهای كهنه و مندرس بایستی حذف میشد. البته ظلم و ستم حكام و استبداد سلطنتی زمینه حذف را مهیا كرده بود. زیرا هیچ قدرت و اندیشه بیگانهای نمیتواند جامعهای را تحتتاثیر قرار دهد مگر زمانی كه زمینه تحولپذیری داخلی فراهم باشد. با ترور شاه هالهها و باورهای قداستگونهٔ مردم نسبت به شاه فرو ریخت.
همانگونه كه نظام سرمایهداری در اروپا برای هموار كردن راه پیشرفت خود و برداشتن موانع توسعهیافتگی لازم دید وحدت دینی كاتولیك را به هم ریزد و با رفرم مذهبی پروتستان را بهعنوان مذهب سرمایهداری طراحی كند، در ایران نیز امپریالیسم روس و انگلیس فرقههای شیخیه، بابیه و بهائیه را بهعنوان دیدگاههای مدرن دینگرایانه مطرح كردند تا به وحدت دینی و قدرت نهادهای شیعی لطمه وارد كنند. ایجاد لژهای فراماسونی از جمله اقداماتی بود كه موجبات تزلزل ساختار اخلاقی و سنتهای دینی و تاریخی را فراهم آورد.[۲۲] همین حوادث موجی از تروریسم را در ایران به وجود آورد كه فرصت ذكر آنان نیست.[۲۳]
در دوره ناصری رفتوآمد هیاتهای سیاسی ــ تجاری؛ واگذاری امتیازات؛ نصب و راهاندازی كارخانجات؛ ورود و شیوع اندیشههای سیاسی غربی در ایران؛ انتشار شبنامه؛ ورود مهاجران ترك و ارمنی به ایران، حتی در لباس آزادیخواهی و مشروطهطلبی، مثل حیدرخان عمواوغلی و یپرمخان ارمنی، منشأ رشد و گسترش فرهنگ ترور و تروریسم در ایران شد.
محمدعلیشاه بر پذیرش قانون اساسی و متمم آن سوگند خورد، ولی ترور ناموفق و احتمالا ساختگی علیه او، بهانه به دست او داد تا مقابل مشروطه و مجلس بایستد. او كه از حمایت سنتی روسیه و عناصر داخلی برخوردار بود، با به توپ بستن مجلس شورای ملی به دست لیاخوف روسی موفق شد موج جدیدی از تروریسم دولتی به راه اندازد و طی آن مخالفان خود را نابود كند. البته مخالفان نیز به اقدام متقابل دست زدند.
نخستین موج ترور دولتی در این دوره در ایران شكل گرفت و دولتیان با برنامه تنظیمشده عدهای از نمایندگان مجلس را ترور كردند و گروهی كه موفق شده بودند فرار كنند بعد از دستگیری به فجیعترین شكل در باغشاه ترور شدند.[۲۴] بهاینترتیب ترور از نظر متولیان حكومت، مشروعیت پیدا كرد و بر فرهنگ سیاسی جامعهٔ ما سایه انداخت، درحالیكه هیچگونه سازگاری با روح لطیف فرهنگ ایرانی نداشت.
برخی از اندیشمندان سیاسی معتقدند كه برای گذار از یك مرحله تاریخی به مرحله دیگر و محو آثار اقتصادی ــ اجتماعی مرحله قبلی، چارهای جز دستبردن به انقلاب نیست. بنابراین این گروه انقلاب را ضرورتی تاریخی میدانند و انقلاب نیز جز رعب و وحشت چیز دیگری بهبار نمیآورد.[۲۵] بهاینترتیب با شروع انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، جنبش مشروطه ۱۹۰۶ نیز با تاثیرپذیری از این انقلاب موج وحشت، تروریسم و نیهیلیسم را به ایران وارد كرد.
ظهور و رقابت غیرمنطقی دو حزب سیاسی اجتماعیون و ملیون (اعتدالی) و حضور آنان در مجلس و محافل سیاسی، بهدلیل فقدان خرد سیاسی مطلوب و ضعف فرهنگ مشاركتی، خود باعث شد تروریسم در ایران گسترش یابد. در همین ایام بود كه در «كمیته مجازات»[۲۶] تحت حمایت و هدایت حسین لَله، كریم دواتگر و ابوالفتحزاده ترور به مرحله سازمانیافتگی وارد شد و بهعنوان مجازات سیاسی مطرح گردید.
به دنبال این حوادث بار دیگر موج ترور تهران و مخصوصا آذربایجان را كه كانون مشروطهخواهی بود، فراگرفت. سالداتهای روسی مخالفان را از هر گروه كه بودند، ترور كردند، از جمله ثقهًْالاسلام تبریزی را از منبر پایین كشیدند و كشتند. در همان روزها در تبریز یك افسر غیور ایرانی بهنام امان آمیرزا كه از دست سالداتها به كنسولگری انگلیس پناه برده بود، تاب این ننگ را نیاورد و رو به قبله خوابید و گلولهای در دهان خود خالی كرد. مساله شرمآور این بود كه سالداتها ترور و آدمكشی را تا ضریح مقدس ثامنالائمه(ع) پیش بردند و مرقد مطهر را غارت كردند و چند ده نفر را كشتند.
در سالهای قبل از جنگ جهانی اول موج ترور تاحدودی فروكش كرد، زیرا كمیته مجازات لو رفت و متلاشی شد و مردم تا حد زیادی، به دلیل انحراف جامعه و دولتمردان از مشروطه، از كانونهای سیاسی و فعالیتهای اجتماعی كنار كشیدند. در آستانه جنگ، قدرتهای اروپایی دخیل در تحولات ایران به زدوبندهای بینالمللی و حل اختلاف میان خود علیه آلمان سرگرم بودند و كمتر به ایران توجه میكردند. در چنین فضایی قدرتهای محلی، مثل جنگلیها در گیلان، پسیان در خراسان و خیابانی در آذربایجان، سربرآوردند و ترور تاحدودی متمركز و كنترل شد.
موج تازه ترورها با قتل صدراعظم قدرتمند و پرسابقه، میرزاعلیاصغرخان امینالسلطان، به راه افتاد. این ترور در میدان بهارستان و در هشتم شهریور ۱۲۸۶.ش مطابق با بیستویكم رجب ۱۳۲۵.ق به تحریك حیدرخان عمواوغلی و به دست عباسآقا صراف تبریزی رخ داد.[۲۷] در بهمن همین سال بمبی نیز به سوی كالسكه محمدعلیشاه انداخته شد كه كار مجاهدان قفقاز بود. در شانزدهم اسفند ۱۲۸۶.ش برابر با صفر ۱۳۲۶.ق، میرزامحمدرضاخان قوامالملك شیرازی، از مخالفان سرسخت مشروطه كه موجب فتنه و فساد فراوان بود، به دست جوانی بهنام نعمتالله بروجردی در باغ حكومتی شیراز با شلیك چهار گلوله ترور شد و به قتل رسید. روز نوزدهم اسفند در مجلس ترحیم قوامالملك، به پسرش، سالارالسلطان، سوءقصد شد و با تیر تپانچه یكی از مشروطهخواهان زخمی گردید. در این بین دو نفر از هواداران قوام كشته شدند. بدن این تروریست كه احمد دشتكی نام داشت، به دست نوكران قوام در مسجد قطعه قطعه شد.[۲۸] در پنجم آبان ۱۲۸۷ نیز شكراللهخان شجاعنظام مرندی، از سران استبداد محمدعلی شاهی، با بمب دستی ساخته حیدرخان عمواوغلی ترور و همراه پسرش كشته شد.
در ادامه این جریان كریم دواتگر، از اعضای كمیته مجازات، براساس طرح مستعانالملك، شیخ فضلالله نوری را در شب نهم دیماه ۱۲۸۷.ش برابر با شانزدهم ذیالحجه ۱۳۲۶ هدف گلوله قرار داد كه فقط موجب زخمیشدن وی گردید. شیخ فضلالله ضارب را بخشید و او تا سال ۱۳۲۷.ق كه قوای آزادیخواهان، تهران را فتح كردند، در زندان بود. خود كریم دواتگر هم بعدها به دلیل اختلاسهای مالی از كمیته مجازات سرخورده شد و اسرار كمیته را فاش كرد و از همین رو رشیدالسلطان، عضو دیگر كمیته، او را در دوازدهم اردیبهشت ۱۲۹۶.ش ترور كرد. همچنین در اول اسفند ۱۲۸۷.ش آقا بالاخان سردار، حاكم رشت، به دست معزالسلطان و چند مجاهد قفقازی ترور و همراه سه تن از محافظانش كشته شد.
مهمترین ترور در دوره احمدشاه كشتن آیتالله بهبهانی در بیستوششم تیرماه ۱۲۸۹.ش برابر با نهم رجب ۱۳۲۸.ق بود كه به تحریك حیدرخان و به وسیله رجب سرابی، حسین لَله و علیاصغر زمانی اتفاق افتاد، زیرا بهبهانی برای اخراج تقیزاده از مجلس كه مخالف با اهداف و برنامههای حزب اعتدالی بود، تلاش میكرد. اعتدالیها به تلافی ترور رهبر خود در نهم مرداد ۱۲۸۹ علیمحمدخان تربیت، از سران حزب دموكرات، را در خیابان لالهزار با شلیك سه گلوله ترور كردند.[۲۹]
در دوره سردارسپهی و وزارت جنگ رضاخان به دلیل تسلط نظامیان بر اوضاع، موج ترور تقریباً فروكش كرد. سردارسپه به منظور اجرای سیاست سقوط پیدرپی كابینهها و بیرونكردن رقبای قدرتمند از صحنه سیاسی، چنین شایع كرد كه قوامالسلطنه (رئیسالوزراء) با همدستی محمدحسنمیرزا، ولیعهد احمدشاه، كمیتهای برای ترور وی تشكیل داده است. بههمین دلیل سردارسپه دستور بازداشت قوامالسلطنه را صادر كرد، ولی بهدلیل التماس همسرش نزد احمدشاه، رضاخان او را به شرط خروج از كشور آزاد كرد و به اروپا فرستاد.
رضاخان پس از سركوب قدرتهای محلی و حذف رقبای سیاسی، از جمله خانهنشین كردن مستوفیالممالك، مشیرالدوله و دكتر مصدق و تبعید قوامالسلطنه و بدرقه احمدشاه در سفر اروپا و جلوس به سلطنت در آذرماه ۱۳۰۴ یك شبكه ترور دولتی برای كشتن مخالفان و متمردان تاسیس كرد. وی حتی به كسانی كه به قدرتیابی او مساعدت كرده بودند، رحم نكرد، از جمله این افراد میتوان به سردار اسعد، نصرتالدوله، علیاكبرخان داور، میرزاده عشقی اشاره كرد.[۳۰]
در آغاز حكومت پهلوی دوم ترور با بار ایدئولوژیك متداول شد. در این میان ترور با ارزش مذهبی به ابتكار سیدمجتبی میرلوحی، معروف به نواب صفوی، و به دست كسانی مانند حسن و حسین امامی، مظفر ذوالقدر، خلیل طهماسبی، عبدالحسین واحدی و محمدمهدی عبدخدایی تحت پرچم جمعیت فداییان اسلام رایج گشت. نخستین عملیات این گروه، ترور سیداحمد كسروی در بیستم اسفند ۱۳۲۴ به دست برادران امامی بود. پس از كسروی, این دو برادر عبدالحسین هژیر، وزیر دربار وقت، را در دوازدهم آبان ۱۳۲۸ ترور كردند، اما این ترور ناموفق بود. یكسال و چند ماه بعد، در شانزدهم اسفند ۱۳۲۹، سرلشكر علی رزمآرا، نخستوزیر وقت، هنگام خروج از مجلس ترحیم آیتالله فیض كه در مسجد شاه تهران برگزار شد، به دست خلیل ملكی، عضو سابق حزب میهن و از همكاران پیشین مظفر بقایی و از كاركنان نشریه شاهد كه به فداییان اسلام پیوسته بود، ترور شد. در همان زمان در مورد این ترور شك و تردیدهای زیادی وجود داشت. زیرا براساس كالبدشكافی اولیه مشخص شد كالیبر اسلحه قاتل با اسلحه خلیل طهماسبی تفاوت دارد و احتمالا بر سر مساله نفت به تحریك انگلیسیها و به دست عناصر درباری كشته شده است. دو نفر اخیر، یعنی هژیر و رزمآرا، از طرفداران سیاست نفتی امریكا در ایران بودند.[۳۱] از ترورهای دیگر فداییان اسلام ترور ناموفق دكتر حسین فاطمی، مدیر روزنامه باختر امروز و وزیرخارجه دكتر مصدق، به دست محمدمهدی عبدخدایی بود كه در بیستوپنجم بهمن ۱۳۳۰ بر سر مزار محمد مسعود، روزنامهنگار، در مقبره ظهیرالدوله در خیابان دربند و در مراسم پنجمین سالگرد ترور محمد مسعود انجام شد.
جمعیت موتلفه اسلامی هم كه به طرفداری از فداییان اسلام به استراتژی ترور گرایش داشتند، اول بهمن ۱۳۴۳ با همكاری محمد بخارایی، مرتضی نیكنژاد، رضا صفارهرندی و حاجمحمدصادق امانی، نخستوزیر حسنعلی منصور را در مقابل مجلس شورای ملی ترور كردند.
از جمله سازمانهای تروریستی، بهویژه در دوره جنبش ملیشدن صنعت نفت، حزب توده بود. از جمله اقدامات این گروه میتوان از ترور محمد مسعود، مدیر روزنامه مرد امروز، در بیستودوم بهمن ۱۳۲۶ در خیابان اكباتان تهران یاد كرد. این ترور با برنامهریزی خسرو روزبه و به دست سروان ابوالحسن عباسی انجام شد. سه سال بعد در ششم خرداد ۱۳۲۹، احمد دهقان كرمانی، از روزنامهنگاران معروف و مدیر مجله تهران مصوّر، براساس اسرار خانه سدان، بازوی مطبوعاتی سفارت انگلیس، به دلیل مخالفت با واگذاری امتیاز نفت به شوروی به دست حسن جعفری، از اعضای حزب توده، ترور شد.[۳۲]
● یازدهم سپتامبر و رویكرد جدید به تروریسم
رویداد یازدهم سپتامبر از یك سو نقطه عزیمت نظام بینالملل در جهت تغییر به نفع ایالاتمتحده امریكا، یعنی در جهت محقق ساختن نظام تكقطبی، بود و از سوی دیگر عامل مهمی بود در شكلگیری تروریسم فوق مدرن. حادثه یازدهم سپتامبر بهانه محكمی برای سرعت بخشیدن به استراتژی استیلاجویانه امریكا بر جهان تحت رهبری نومحافظهكاران درون كاخ سفید بود، زیرا در پشت این بهانه امریكا بر افغانستان و عراق مسلط شد و تروریسم از مرحله نظریهپردازی به مرحله عملیاتی وارد گردید و مبارزه با تروریسم در صدر استراتژی كلان و بلندمدت امریكا قرار گرفت.
فاصله زمانی میان فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ تا یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، برای سیاست خارجی امریكا كه طرح نظم نوین جهانی توسط بوش پدر عنوان شد، دوران گذار بود و حادثه یازدهم سپتامبر به دوران گذار خاتمه داد. از آن پس بوش، نخستوزیر امریكا در پناه استراتژی مبارزه همهجانبه با تروریسم و حامیان آن نظریه محور شرارت شامل ایران، عراق و كرهشمالی را در دوره اول ریاستجمهوری خود طرح كرد.در دوره گذار، بهویژه از سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶، امریكا با فعالكردن سازمانهای اطلاعاتی ــ امنیتی خود كوشش كرد آثار نظام دوقطبی را محو نماید و جهان را تحت رهبری خود به سمت نظام سلسلهمراتبی متمایل به نظام تكقطبی و در جهت مبارزه با تروریسم و بهویژه تروریسم بنیادگرای اسلامی هدایت كند. تعقیب سیاست مبارزه با تروریسم بنیادگرای اسلامی درواقع تعقیب استراتژی كلی امریكاست. زیرا این كشور برای توجیه سلطهگریهای خود در سطح جهان و مهار افكار داخلی به جای خطر ماركسیسم، اینك بنیادگرایی اسلامی را بهعنوان یك دشمن فرضی در مقابل منافع ملی و امنیت ملی شهروندان خلق كرده است. بنابراین دولت بوش با طرح امنیت سرزمین و فراسرزمین امریكا، مساله مبارزه با تروریسم را به یك گرایش بینالمللی بدل كرده است تا در پشت این ادعا به اهداف خود دست یابد.
بهرغم تمام اقدامات تبلیغاتی كه امریكا پس از فردای یازدهم سپتامبر برای مبارزه با تروریسم و جنگ با القاعده به راه انداخت، پس از سقوط حكومت بنلادن در افغانستان و صدامحسین در عراق، این دولت تاكنون موفقیتی برای دستیابی به نظام تكقطبی كسب نكرده است. موفق نبودن امریكا در تحقق نظام تكقطبی و سیاست یكجانبهگرایی واشنگتن بیشتر از ناكامی امریكا در مهار بدون دردسر افغانستان و بهویژه عراق نشأت میگیرد. البته مساله پرونده هستهای كره شمالی و بهخصوص بهراهانداختن جنجال بینالمللی بر سر پرونده هستهای ایران مانعی بر سر راه تحقق نظام تكقطبی میباشد. بهنظر میرسد گرچه اتحادیه اروپا و حتی چین و روسیه به ایجاد یك جمهوری اسلامی اتمی علاقه ندارند، از طرفی نیز حاضر نیستند ایران به سرنوشت عراق دچار شود و كشوری با این همه اهمیت همچون زمان شاه در حیطه قدرت امریكا قرار گیرد. اتحادیه اروپا تصور میكند كه در صورت تسلط امریكا بر ایران كل خاورمیانه در سیطره امریكا قرار خواهد گرفت و در اینصورت واشنگتن میتواند از نظر انرژی اروپا، چین، ژاپن و كانادا را تحتفشار و اطاعت خود درآورد. به همین دلیل است كه امریكا برخلاف حمله به عراق كه به مخالفتهای روسیه، چین، فرانسه و آلمان توجه نكرد، اینك در مورد ایران اتحادیه را مامور كرده است با ایران بر سر پرونده هستهای مذاكره كند. بهرغم صدور قطعنامه ۱۶۹۶ شورای امنیت كه ایران را به متوقفساختن جریان غنیسازی تا آخر ماه اوت ۲۰۰۶ مجبور كرده بود، فرانسه و تاحدودی آلمان راضی نیستند تحریم علیه ایران سریع اجرا شود، و بار دیگر سیاست دیپلماسی را مطرح میكنند. بنابراین امریكا بر سر مساله پرونده هستهای ایران به جای سیاست واگرایی، سیاست همگرایی را پیش كشیده است. قبلا امریكا در برابر تروریسم كه ایران را یكی از حامیان اصلی آن میدانست، استراتژی جنگ «پیشگیرانه و پیشدستانه» و حتی موضوع تغییر رژیم را مطرح كرده بود، درحالیكه خانم رایس پیشنهاد كرد در صورتی كه ایران جریان غنیسازی را متوقف سازد، امریكا حاضر است با ایران بر سر اختلافات دیگر مذاكره كند.
● سازمان ملل متحد و مساله تروریسم
تاكنون حملات تروریستی را جرایمی دانستهاند كه عاملان آن باید براساس قوانین داخلی و در دادگاههای ملی مجازات شوند. معاهدات بینالمللی زیادی كه در این زمینه وجود دارد، دولِ متعهد را مكلف میسازد تا برای سركوب چنین جرایمی معاضدت قضایی لازم را به عمل آورند. بهنظر میرسد كه سازمان ملل متحد و تمام سازمانهای بینالمللی و حتی دادگاه بینالمللی كیفری تاكنون نتوانستهاند بنا به ملاحظات سیاسی به یك تعریف واحد و مستقلی از تروریسم دسترسی پیدا كنند و مجازات آن را بهعنوان یك جرم بینالمللی مشخص سازند.
در مجمع عمومی سازمان ملل متحد گروهی از كشورها، از جمله الجزایر، هندوستان، سریلانكا و تركیه، پیشنهاد كردند تروریسم بهعنوان یك جرم بینالمللی شناسایی شود و در صلاحیت دادگاه بینالمللی كیفری قرار گیرد؛ یعنی جرمی در حق بشریت شناخته شود. بسیاری از دولتها از جمله امریكا با چنین پیشنهادی عمدتا به چهار دلیل زیر مخالفاند:
۱) این جرم به خوبی تعریف نشده است؛
۲) بهنظر این دولت درج این جرم در فهرست جرائمِ ضدبشری، دادگاه بینالمللی كیفری را سیاسی میكند؛
۳) برخی اقدامات تروریستی آن اندازه شدید نیستند كه مستلزم صدور قرار تعقیب از سوی یك دادگاه بینالمللی باشد؛
۴) بهطور كلی تعقیب و مجازات چنین جرایمی در دادگاههای داخلی كارآمدتر است تا در دادگاههای بینالمللی.
بسیاری از كشورهای در حال توسعه نیز با پیشنهاد درج این جرم در لیست جرایم اساسنامهٔ دادگاه بینالمللی كیفری مخالفت كردند، زیرا احساس میكردند اساسنامه باید میان تروریسم و مبارزاتی كه مردمِ تحت سلطه خارجی، استعمار یا اشغال برای آزادی خود و تعیین سرنوشت خویش انجام میدهند، تفكیك قائل شد. بنابراین هم این پیشنهاد و هم پیشنهاد اول رد شد.[۳۳]
● تروریسم بینالملل
با گذشت بیش از سه دهه از ظهور تروریسم بینالملل و بهرغم نگارش دهها كتاب و مقاله دراینخصوص، هنوز تعریف جامعی از این اصطلاح بیان نشده است كه بتواند رضایت خاطر بسیاری از علاقهمندان به این موضوع را تامین كند. تروریسم بینالملل گرچه سابقهای طولانیتر از اقدام تروریستی اسامه بنلادن دارد، نام او با تروریسم بینالملل مترادف شده است. بنلادن در جنگهای آزادیبخش افغانستان علیه اشغال شوروی به یك شخصیتی خشونتآمیز در جهان تبدیل شد. بنلادن با حمایت مالی و تسلیحاتی امریكا در دهه ۱۹۸۰ بر ضد شوروی در افغانستان میجنگید. وی با تاسیس اردوگاههای آموزشی برای نیروهای مذهبی طرفدار خود، به اقدامات تروریستی و تخریبی علیه نیروهای شوروی دست میزد.[۳۴]
پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و فروپاشی كمونیسم، بنلادن دشمن شماره یك امریكا شد و در یك رشته اقدامات تروریستی، از جمله در اوت ۱۹۹۸، با دو خودروی بمبگذاریشده سفارتخانههای امریكا در تانزانیا و كنیا را منفجر كرد و بیش از دویستوپنجاه نفر كشته و پنجهزاروپانصد نفر زخمی به جا گذاشت. امریكا در سال ۱۹۹۸، در زمان كلینتون، تعداد هفتادوپنج موشك توماهاك (Tomahawk) را از پایگاههای خود در دریای عربی و دریای سرخ به پایگاههای القاعده در افغانستان شلیك كرد.
وزارت امورخارجه امریكا وقوع ۸۵۶ اقدام تروریستی را در سراسر جهان در سال ۱۹۸۶ گزارش كرد. این اقدامات بالاترین سطح تروریسم بینالملل را به نمایش گذاشت.[۳۵] قبل از بنلادن شبكههای معروف تروریسم بینالملل عبارت بودند از گروه آلمانی «بادر مانهوف» (Bader Mienhoff) در دهه ۱۹۸۰، ارتش سرخ آلمان شرقی و بریگاد سرخ ایتالیا.[۳۶]
دولتمردان امریكا (نومحافظهكاران و نولیبرالها) تروریسم را پدیدهای بینالمللی معرفی میكنند و خواهان مقابله جهانی با این پدیده هستند ــ صرفنظر از اینكه در پشت این پدیده به دنبال تحقق هژمونی تكقطبی خود میباشند ــ اما عملاً خاورمیانه و برخی كشورهای اسلامی را مركز بهوجود آمدن و صدور تروریسم میدانند، زیرا پس از حادثه یازدهم سپتامبر امریكا استراتژی دو جنگ همزمان را در زیرمجموعه استراتژی خاورمیانه بزرگ مطرح كرد.
براساس استدلال امریكا پس از پیروزی كاپیتالیسم بر كمونیسم، اینك دو جنگ همزمان، یعنی رویارویی لیبرالدموكراسی و بنیادگرایی اسلامی، مطرح است. از سوی دیگر منازعات قومی ــ ملی نیز بهویژه در خاورمیانه اصل استراتژی نظامی ــ سیاسی امریكا را از چارچوب بینالمللی به چارچوب منطقهای بدل كرده است.
آنچه اهمیت دارد این است كه خاورمیانه در كانون توجهات امریكا قرار دارد. امریكا نگاهش جهانی است، اما توجهش منطقهای است، زیرا بحران افغانستان، پیچیدگی مساله عراق، پرونده هستهای ایران و بهویژه پیروزی حزبالله بر اسرائیل این منطقه را حساستر از گذشته كرده است. سفرهای بسیار دیپلماتهای امریكایی ــ اروپایی و سفر دو روزه كوفی عنان (روزهای دهم و یازدهم شهریور ۱۳۸۵) به منطقه نشانه اهمیت آن است.
امریكا در مبارزه با تروریسم، استراتژی جنگ پیشگیرانه و پیشدستانه و حتی موضوع تغییر رژیمهای واگرا با منافع این كشور را مطرح میكند. استدلال امریكا در طرح جنگ پیشگیرانه این است كه بعضی از كشورها، از جمله ایران و سوریه، با تدارك و تجهیز تروریستها امریكا را وارد جنگ نامتقارن كردهاند.
اصطلاح جنگ نامتقارن برای نخستینبار در سال ۱۹۹۷ در گزارش برآورد استراتژیك سالانه دانشگاه دفاع ملی امریكا مطرح شد. این جنگ به معنی بهكارگیری رویكردهای پیشبینی نشدنی یا نامتعارف برای خنثیكردن یا تضعیف قوای دشمن است و درعینحال بر بهرهبرداری از نقاط آسیبپذیر دشمن از طریق فناوریهای غیرمنتظره یا روشهای خلاقانه تاكید میكند. نوع مواجهه در جنگها مساله تازهای نیست؛ در همه جنگها طرفهای درگیر سعی میكنند با استفاده از روشها، ابزارها و موقعیتهای پیشبینینشدنی در مواقعی نامتعارف به دشمن ضربه بزنند. همچنین آنان تلاش میكنند با بخشی از قدرت دشمن روبرو شوند كه بتوانند به آن ضربه بزنند. اما آن چیزی كه در جنگ نامتقارن جدید است به كارگیری این روش در وضعیت غیرجنگی و با استفاده از سلاحهایی است كه امروزه به نام سلاحهای نامتعارف مشهور شدهاند و تشدید خطر برآمده از این شیوه نیز به همین دلیل است. در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ گروهی نسبتا ناشناخته بدون اعلام جنگ و با استفاده از ابزارهای كاملا نامتعارف به تنها ابرقدرت جهان حمله كرد.
جنگ نامتقارن محصول همسویی تروریسم سازمانیافته و فناوری پیشرفته در جهان است. عاملان این جنگ سرزمینی، مردمان مشخص و ثابتی ندارند كه بتوان با تهدید به تلافی، آنان را از اقدام خصمانه بازداشت. با توجه به این ویژگیها بود كه تروریسم در كنار اشكال دیگر تهدید نامتقارن، نمود عالی جنگ نامتقارن تلقی گردید و اعلام شد كه امریكا با محیطی نامتقارن روبروست.[۳۷]
● نتیجه
از آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت كه ترور پدیدهای تاریخی است كه عمری برابر تاریخ دارد و از زمانی كه موضوع قدرت در چارچوب دولت شكل گرفت، ترور نیز بهوجود آمد و تروریسم محصول تنازع بر سر قدرت است كه در طی تاریخ با تغییر ابزار منازعه از جهت شكلی تغییر كرده است. یك روز با كارد و دشنه ترور انجام میشود، روز دیگر با اسلحه آتشین، و امروز با بهرهگیری از سیستمهای رایانهای. تا دیروز تروریسم اقدامی فردی یا گروهی بود، اما امروز تروریسم اقدامی برنامهریزی شده دولتی است. تا دیروز تروریسم یك اقدام محلی و ملی بود ولی امروز تروریسم به صورت یك پدیده جهانی ظاهر شده است و هرقدر فرآیند جهانیشدن رشد میكند، تروریسم نیز به همان نسبت معضل جهانی میشود. یكی از جنبههای وحشتانگیز تروریسم مدرن یا تروریسم شبكهای ضربهزدن به امنیت جهانی و سطح حجم تخریب، خسارات و جانباختگان یا شهروندان بیگناه است. در تروریسم مدرن هدف تروریستها یك شخص و یا یك نهاد مشخص نیست، بلكه ایجاد وحشت و به نمایشگذاشتن قدرت است و آنها هیچ محدودیتی برای خودشان قائل نمیشوند. درواقع اینان به یك «ترور كور» دست میزنند و در چنین وضعیتی جان شهروندان همیشه در خطر است.
تروریسم امروزه به صورت عارضهای جهانی مطرح شده است و هیچ دولتی بهتنهایی نمیتواند آن را مهار كند. از سوی دیگر تروریسم امروز بیشتر ناشی از شكافهای طبقاتی و تفاوتهای اقتصادی است كه این شكافها هر روز میان كشورهای جهان سوم و كشورهای صنعتی جهان عمیقتر میشود. از جهت دیگر اجحافهای سیاسی ــ نظامی گروهی از دولتهای قوی علیه ملتهای ضعیف، دستیابی به دیدگاهی واحد را در خصوص تعریف و توضیح تروریسم با مشكل روبرو كرده است. دفاع مشروع فلسطینیان در مقابل تجاوزات اسرائیل را امریكا و انگلیس به تروریسم تعبیر میكنند. از جهت دیگر نگاه تحقیرآمیز همراه سوءظن غربیها به شرقیان و بهویژه به مسلمانان و محرومكردن اینان از بسیاری از امتیازات اجتماعی در غرب میتواند حس انتقامجویی را در مسلمانان ایجاد كند. برای مبارزه با تروریسم، جنگ با القاعده و بنلادن و كشتار فلسطینیان راهحل منطقی و نهایی نیست، بلكه باید ریشههای نارضایی را جستجو و درمان كرد. تا زمانیكه نابرابری اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی وجود دارد، تروریسم نیز هست.
دكتر علی بیگدلی
پینوشتها
* استاد دانشگاه شهید بهشتی.
[۱]ــ برای مطالعه بیشتر رك: علی بیگدلی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب، ج ۱، ذیل عنوان ماكیاول.
[۲]ــ جان گرنویل، تاریخ جهان در قرن بیستم، ج اول، زیرنظر هرمز همایونپور، تهران، فرزان، ۱۳۷۷، ص۵۱۰
[۳] - Alin McLEAN, The Concise Oxford Dictionary of Politics New York, University Press, ۱۹۷۵
[۴] - The International Relations Dictionary, Jack Planc, Fourth Editior, Western Michigan University, ۱۹۸۰
[۵]ــ توماس جی بدی، «تعریف تروریسم بینالملل»، ترجمه: سیدرضا میرطاهر، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره ۵ و ۶، پاییز و زمستان ۱۳۷۸
[۶]ــ آرتور كریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمی، تهران، صدای معاصر، ۱۳۷۸، صص۵۵۰ــ۳۵۳
[۷]ــ برنارد لوئیس، تاریخ اسماعیلیان، ترجمه: فریدون بدرهای، تهران، توس، ۱۳۶۲
[۸]ــ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ رشیدی، به كوشش بهمن كریمی، تهران، اقبال، ۱۳۳۸، ص۶۵
[۹]ــ علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، ج۱، تهران، سروش، ۱۳۷۷، ص ۶۶
[۱۰]ــ برنارد لوئیس معتقد است فداییان كنت ریموند دوم، حاكم ترابلس، و ماركی كنرادمونفرا، پادشاه لاتینی اورشلیم، را ترور كردند. اما در منابع فارس به آن اشارهای نشده است. برای اطلاعات بیشتر رك: Bernard, Lewis, The Assassin, London, ۱۹۶۷, P. ۴۷
[۱۱]ــ برنارد لوئیس، اسماعیلیان در تاریخ، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، مولی ۱۳۶۳، ص۱۶۲. همچنین رك: تاریخ عقاید اسماعیلیه، نوشته فرهاد دفتری، ترجمه: فریدون بدرهای، تهران، فرزان روز، ۱۳۷۵
[۱۲]ــ مارشال گ. س. هاجسون، فرقه اسماعیلیه، ترجمه: فریدون بدرهای، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸، ص۱۲۲
[۱۳] - Laqueur, The Age of Terrorism, Foreign Affairs, Vol ۶۴, ۱۹۸۶, P. ۸۸
[۱۴]ــ رشیدالدین فضلالله، همان، ص۶۸
[۱۵]ــ علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، همان، مقدمه.
[۱۶]ــ هانا آرنت، انقلاب، ترجمه: عزتالله فولادوند، تهران، كتابهای جیبی، ۱۳۶۲، ص۱۹
[۱۷]ــ علیرضا طیب، تروریسم، تهران، نشر نی، چ۱، ۱۳۸۲، ص۲۸
[۱۸]ــ كتاب تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، كتاب اول، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۶۸، ص۳۸
[۱۹]ــ یپرمخان ارمنی از اعضای معروف حزب داشناك بود كه با جنبش مشروطه از قفقاز وارد ایران شد، در جنگ رضاخان و سردار اسعد علیه رحیمخان چلیپانو در اردبیل شركت كرد. سپس تحت فرماندهی عبدالحسینمیرزا فرمانفرما و در كنار رضاخان شصتتیری به جنگ سالارالدوله رفت كه قصد فتح تهران را داشت و در این جنگ كشته شد.
[۲۰]ــ محمود طلوعی، هفت پادشاه، ج۱، تهران، نشر علم، ۱۳۷۷، صص۹۹ــ۹۴
[۲۱]ــ علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، همان، مقدمه، ص و
[۲۲]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۸، ص۹۲
[۲۳]ــ برای اطلاعات بیشتر رك: علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، تهران، سروش، ۱۳۷۷
[۲۴]ــ احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج۲، تهران، امیركبیر، ص۶۴۴
[۲۵]ــ این نظر برگرفته از فلسفه سیاسی ماركسیسم است و اصولا تفكر چپ تاحدودزیادی از اندیشه و نظریه «اراده جمعی» ژان ژاك روسو متاثر میباشد، درحالیكه در عصر پستمدرن انقلاب تاحدودزیادی از واژگان سیاسی حذف شده است.
[۲۶]ــ كمیته مجازات ظاهرا به منظور انتقام از كسانی بهوجود آمد كه باعث انحراف جریان مشروطهخواهی شده بودند، ولی بعداً مشخص شد این كمیته ساخته و پرداخته كانونهای طرفدار انگلیس است برای بحرانسازی در جامعه ایران و فراهمكردن محیط برای اجرای كودتا.
[۲۷]ــ احمد كسروی، همان، ص۱۳
[۲۸]ــ اسماعیل رائین، حیدرخان عمواوغلی، تهران، جاویدان، ۱۳۵۵، ص۴۰
[۲۹]ــ درباره كمیته مجازات رك: جواد تبریزی، اسرار تاریخی كمیته مجازات، تهران، فردوسی ۱۳۶۲؛ و نیز علی بیگدلی، همان، ص۹۱۹
[۳۰]ــ درباره ترور مدرس رك: حسین مكّی، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۵۸، ص۳۱۲
[۳۱]ــ خواندنیها، شماره ۳۹، سال ۱۳؛ اطلاعات، شماره ۲۷۹۴، مورخ ۱۸/۱۲/۲۹
[۳۲]ــ فواد روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، ص۱۴۵
[۳۳]ــ مجله نگاه، تحلیلهای نظامی، راهبردی، سال چهارم، شماره ۳۶، تیرماه ۱۳۸۲
[۳۴]ــ مجله نگاه، مركز تحقیقات و مطالعات جنگ، سال سوم، شماره ۲۷، مهر ۱۳۸۱
[۳۵]ــ فصلنامه مطالعات استراتژیك، سال هشتم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۴، شماره مسلسل ۲۸
[۳۶]ــ از نگاه دیگر، فروپاشی اتحاد شوروی بر استراتژی نظامی امریكا بسیار اثر گذاشت، چراكه پس از مدتی طولانی با تغییر اساسی ژئوپولتیك و ژئواستراتژی جهان، امریكا دیگر با یك ابرقدرت روبرو نبود. در نتیجه برخلاف روند سابق تمركز استراتژی امریكا از سطح جهانی به سطح منطقهای كاهش یافت. براساس استراتژی جدید، اتحادیههای منطقه توسعه یافت، حضور نظامی در مناطق مختلف افزایش پیدا كرد و به جای منازعات جهانی بر منازعات منطقهای تاكید شد.
[۳۷]ــ محمود یزداننام، «استراتژی دفاعی ایالاتمتحده پس از یازدهم سپتامبر»، فصلنامه مطالعات استراتژیك، سال هشتم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۴، شماره مسلسل ۲۸، ص۳۷۸
پینوشتها
* استاد دانشگاه شهید بهشتی.
[۱]ــ برای مطالعه بیشتر رك: علی بیگدلی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب، ج ۱، ذیل عنوان ماكیاول.
[۲]ــ جان گرنویل، تاریخ جهان در قرن بیستم، ج اول، زیرنظر هرمز همایونپور، تهران، فرزان، ۱۳۷۷، ص۵۱۰
[۳] - Alin McLEAN, The Concise Oxford Dictionary of Politics New York, University Press, ۱۹۷۵
[۴] - The International Relations Dictionary, Jack Planc, Fourth Editior, Western Michigan University, ۱۹۸۰
[۵]ــ توماس جی بدی، «تعریف تروریسم بینالملل»، ترجمه: سیدرضا میرطاهر، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره ۵ و ۶، پاییز و زمستان ۱۳۷۸
[۶]ــ آرتور كریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمی، تهران، صدای معاصر، ۱۳۷۸، صص۵۵۰ــ۳۵۳
[۷]ــ برنارد لوئیس، تاریخ اسماعیلیان، ترجمه: فریدون بدرهای، تهران، توس، ۱۳۶۲
[۸]ــ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ رشیدی، به كوشش بهمن كریمی، تهران، اقبال، ۱۳۳۸، ص۶۵
[۹]ــ علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، ج۱، تهران، سروش، ۱۳۷۷، ص ۶۶
[۱۰]ــ برنارد لوئیس معتقد است فداییان كنت ریموند دوم، حاكم ترابلس، و ماركی كنرادمونفرا، پادشاه لاتینی اورشلیم، را ترور كردند. اما در منابع فارس به آن اشارهای نشده است. برای اطلاعات بیشتر رك: Bernard, Lewis, The Assassin, London, ۱۹۶۷, P. ۴۷
[۱۱]ــ برنارد لوئیس، اسماعیلیان در تاریخ، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، مولی ۱۳۶۳، ص۱۶۲. همچنین رك: تاریخ عقاید اسماعیلیه، نوشته فرهاد دفتری، ترجمه: فریدون بدرهای، تهران، فرزان روز، ۱۳۷۵
[۱۲]ــ مارشال گ. س. هاجسون، فرقه اسماعیلیه، ترجمه: فریدون بدرهای، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸، ص۱۲۲
[۱۳] - Laqueur, The Age of Terrorism, Foreign Affairs, Vol ۶۴, ۱۹۸۶, P. ۸۸
[۱۴]ــ رشیدالدین فضلالله، همان، ص۶۸
[۱۵]ــ علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، همان، مقدمه.
[۱۶]ــ هانا آرنت، انقلاب، ترجمه: عزتالله فولادوند، تهران، كتابهای جیبی، ۱۳۶۲، ص۱۹
[۱۷]ــ علیرضا طیب، تروریسم، تهران، نشر نی، چ۱، ۱۳۸۲، ص۲۸
[۱۸]ــ كتاب تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، كتاب اول، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۶۸، ص۳۸
[۱۹]ــ یپرمخان ارمنی از اعضای معروف حزب داشناك بود كه با جنبش مشروطه از قفقاز وارد ایران شد، در جنگ رضاخان و سردار اسعد علیه رحیمخان چلیپانو در اردبیل شركت كرد. سپس تحت فرماندهی عبدالحسینمیرزا فرمانفرما و در كنار رضاخان شصتتیری به جنگ سالارالدوله رفت كه قصد فتح تهران را داشت و در این جنگ كشته شد.
[۲۰]ــ محمود طلوعی، هفت پادشاه، ج۱، تهران، نشر علم، ۱۳۷۷، صص۹۹ــ۹۴
[۲۱]ــ علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، همان، مقدمه، ص و
[۲۲]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۸، ص۹۲
[۲۳]ــ برای اطلاعات بیشتر رك: علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، تهران، سروش، ۱۳۷۷
[۲۴]ــ احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج۲، تهران، امیركبیر، ص۶۴۴
[۲۵]ــ این نظر برگرفته از فلسفه سیاسی ماركسیسم است و اصولا تفكر چپ تاحدودزیادی از اندیشه و نظریه «اراده جمعی» ژان ژاك روسو متاثر میباشد، درحالیكه در عصر پستمدرن انقلاب تاحدودزیادی از واژگان سیاسی حذف شده است.
[۲۶]ــ كمیته مجازات ظاهرا به منظور انتقام از كسانی بهوجود آمد كه باعث انحراف جریان مشروطهخواهی شده بودند، ولی بعداً مشخص شد این كمیته ساخته و پرداخته كانونهای طرفدار انگلیس است برای بحرانسازی در جامعه ایران و فراهمكردن محیط برای اجرای كودتا.
[۲۷]ــ احمد كسروی، همان، ص۱۳
[۲۸]ــ اسماعیل رائین، حیدرخان عمواوغلی، تهران، جاویدان، ۱۳۵۵، ص۴۰
[۲۹]ــ درباره كمیته مجازات رك: جواد تبریزی، اسرار تاریخی كمیته مجازات، تهران، فردوسی ۱۳۶۲؛ و نیز علی بیگدلی، همان، ص۹۱۹
[۳۰]ــ درباره ترور مدرس رك: حسین مكّی، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۵۸، ص۳۱۲
[۳۱]ــ خواندنیها، شماره ۳۹، سال ۱۳؛ اطلاعات، شماره ۲۷۹۴، مورخ ۱۸/۱۲/۲۹
[۳۲]ــ فواد روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، ص۱۴۵
[۳۳]ــ مجله نگاه، تحلیلهای نظامی، راهبردی، سال چهارم، شماره ۳۶، تیرماه ۱۳۸۲
[۳۴]ــ مجله نگاه، مركز تحقیقات و مطالعات جنگ، سال سوم، شماره ۲۷، مهر ۱۳۸۱
[۳۵]ــ فصلنامه مطالعات استراتژیك، سال هشتم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۴، شماره مسلسل ۲۸
[۳۶]ــ از نگاه دیگر، فروپاشی اتحاد شوروی بر استراتژی نظامی امریكا بسیار اثر گذاشت، چراكه پس از مدتی طولانی با تغییر اساسی ژئوپولتیك و ژئواستراتژی جهان، امریكا دیگر با یك ابرقدرت روبرو نبود. در نتیجه برخلاف روند سابق تمركز استراتژی امریكا از سطح جهانی به سطح منطقهای كاهش یافت. براساس استراتژی جدید، اتحادیههای منطقه توسعه یافت، حضور نظامی در مناطق مختلف افزایش پیدا كرد و به جای منازعات جهانی بر منازعات منطقهای تاكید شد.
[۳۷]ــ محمود یزداننام، «استراتژی دفاعی ایالاتمتحده پس از یازدهم سپتامبر»، فصلنامه مطالعات استراتژیك، سال هشتم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۴، شماره مسلسل ۲۸، ص۳۷۸
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست