شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا


راهی دیار غریب


راهی دیار غریب
«همزاد» عنوان رمان جذاب و خواندنی نورالدین آزاد است. نورالدین آزاد متولد ۱۳۲۴ در شهر تهران می‌باشد. وی پیش از این رمان (همزاد) یک رمان و دو مجموعه داستان نیز به چاپ رسانده و همچنین در زمینه نمایشنامه و فیلمنامه‌نویسی هم فعالیت کرده است. بعضی از فیلمنامه‌ها و نمایشنامه‌های او توانسته‌اند در جشنوارههای مختلف مثل جشنواره فجر، جوایزی را کسب کنند. یکی از آثار برجسته این نویسنده رمان همزاد می‌باشد. همزاد بیانگر نوعی حس مردانگی و دلیر مردی است که در جای، جای داستان به وضوح به چشم می‌خورد.
رمان همزاد از لحظه مسابقه کشتی میان شیرزاد طبری شخصیت اصلی داستان و کشتی‌گیر جوان مازندرانی با حریف تهرانی‌اش علی شجاع آغاز می‌شود. شیرزاد آنقدر قدرتمند است که همه کارشناسان و جماعت عاشق کشتی به پیروزی و قهرمانی او اطمینان کامل داشتند و حتی لحظه‌ای به ذهنشان خطور نمی‌کرد که شیرزاد طبری مغلوب علی شجاع شود. حادثه برایشان باور نکردنی و عجیب بود و فقط می‌توانست کابوسی آنی باشد تا حقیقت محض. ولی ناگهان شیرزاد که مانند توپ به زمین می‌خورد و به این سو و آن سو پرتاب می‌شد، به زمین افتاد و علی شجاع به عنوان فرد پیروز معرفی شد. نویسنده لحظه کشتی گرفتن دو قهرمان کشتی را با حادثه تلخ روستای رستم‌آباد چنان حرفه‌ای به هم ربط داده است که مخاطب بلافاصله پی به حس و وضعیت عجیب شیرزاد می‌برد. حوادث ریز با مهارتی خاص در کنار هم قرار می‌گیرند و هدف نهایی را به ذهن خواننده منتقل می‌کنند. آنجا که شهرزاد خواهر دوقلوی شیرزاد برای کمک به حال وخیم پدر ناتوانش، در آن هوای تاریک و وهم‌آلود روستا در پی جوان تزریقاتی از منزل بیرون رفته و در بین راه با حمله دو مرد مواجه شده بود. در آن لحظه به یاد ربانه، دختری که چند وقت پیش ربوده شده بود وحرفها و حدیثهایی افتاد که باعث سرافکندگی آنها شده بود. بدون تامل و فکری تصمیم گرفت برای حفظ آبروی برادر قهرمانش تا پای مرگ مبارزه کند ولی به چنگ آنها نیافتد. با مشتهایی که به تن شهرزاد می‌خورد، نقطه‌ای از بدن شیرزاد کبود می‌شد. و لحظه‌ای که ضربه‌ای محکم به سر شهرزاد خورد و بیهوش شد و به خواب ابدی فرو رفت.
با این کار سربلندی برادرش را تضمین کرد، دقیقاً مصادف با زمانی بود که شیرزاد با ضربه‌ای به زمین خورد و بیهوش شد. پس از این حادثه شیرزاد به بیمارستان منتقل می‌شود. ولی پزشکان پس از انجام آزمایشات و بررسیهای فراوان نمی‌توانند علتی برای بیماری مرموز او بیابند. سرانجام با سخنان آقای طاهر بابایی مربی کارکشته و پر احساس شیرزاد متوجه اصل قضیه شدند و مهره گم شده خود را یافتند.بیماری که هیچ دلیلی برای آن نمی‌دیدند، حال پاسخی در خور توجه یافته بود.
علتی متافیزیکی و ماورایی که می تواند دو روح را به یکدیگر متصل کند. در سپیده دم هشتمین شب بیهوشی شیرزاد گریان از بیهوشی در می‌آید و با اطمینان از مرگ خواهر شروع به گریستن می‌کند و از این لحظه رابطه روحی شیرزاد و خواهرش آغاز می شود، تا آنجا که شیرزاد ناخواسته به تهران می‌رود، قدم به مکانی جدید و مرموز می‌گذارد، با کسانی روبرو می‌شود و حوادثی برایش رخ می‌دهد که تعبیر نویسنده هیچکدام تحت کنترل او نیست و همه چیز توسط همان قدرت متافیزیکی (روح شهرزاد) هدایت می‌شود. چنانچه خود شیرزاد گفت وقتی به آرامش می‌رسم و ازدواج می‌کنم که شهرزاد پاکم آرام بگیرد و با خنده از من دور شود.
در طول داستان سیاهیهای زیادی چون مرگ، فساد اخلاقی، اعتیاد و شخصیتهای پلید و آلوده‌ای چون اسد، احد، پدر پیر دو برادر شرور، عموی معتاد شیرزاد و کوچک‌ترین آنها نامادری شیرزاد را می‌بینیم. ولی نویسنده در مقابل این سیاهیها و پلیدیها در کنار شخصیت مثبت، قهرمان و تاثیرگذار شیرزاد، شخصیتهای دیگری چون سروان شکوه، علی شجاع، آرش به میان می‌آیند. و در طول داستان در کنار قهرمان داستان هستند. در حقیقت نویسنده شخصیت شیرزاد را چنان مردانه و با تواضع به تصویر کشیده که اگر این افراد تنهایش می‌گذاشتند، جای شگفتی داشت. شخصیت شیرزاد توانسته بود آرش جوان سرخورده از اعتیاد پدر را به خود جلب کند.
تا حدی که شیرزاد را مرید خود می‌خواند. از سوی دیگر شخصیت پاک ربابه که تقدیر او را گرفتار افراد پلیدی چون اسد و احد کرده بود. ولی ربابه با سرنوشت جنگید و سرانجام در این بازی رو سفید شد . ربابه با ترفندی به صیغه پدر پیر دو برادر شرور در آمد و نقشه آنها را بر آب کرد. در حقیقت ربابه برای حفظ آبرویش حاضر شد به صیغه مرد کهنسال در آید تا اینکه در اعماق کثافات فرو رود. این فداکاری ربابه در تائید حرفهای شیرزاد در پاکی ربابه بود که به سرهنگ گفت: «من می دونم ربابه نمرده و جایی حبسه، اما نمی دونم کجا... می‌دونم ربابه عاقبت به خیر می‌شه، به شرط این که دوران سخت رو با پاکی پشت سر بگذاره...»
داستان همزاد درباره قهرمانی است که مشکلات فراوانی پیش پای او قرار می‌گیرد و قضا و قدر یا به گفته خودش «شهرزاد» او را راهی دیار غربت می‌کند، به جاهایی پا می‌گذارد که قبلاً ندیده و نمی‌شناسد. همزاد داستانی است عامه‌پسند که مخاطب را از لحظه شروع جذب می‌کند و تا انتها با خود همسو می‌نماید. با تمام تاثیراتی که شخصیت‌های تاثیرگذار داستان بر روی مخاطب می‌گذارند، می‌توانیم نتیجه بگیریم که همزاد داستانی عامه‌پسند است و با سلایق آنان همخوانی دارد.
روال این داستان براساس مردانگی استوار شده و با اخلاق انسانی تا انتها پیش رفته است. این اخلاق و مردانگی از شیرزاد شروع می‌شود و در سروان شکوه، علی شجاع، آرش، ربابه و از همه مهمتر در شهرزاد نمود می‌یابد، همگی نوعی مردانگی و اخلاق دینی - انسانی را متبلور می‌کنند، منتهی هریک به شکل و روشی خاص. در مجموع همزاد داستانی مثبت و تاثیرگذار است . یکی از محاسن همزاد در شکل ظاهری داستان است. این اثر با توانمندی و مهارت نورالدین آزاد به دور ازهر پراگندگی و پاره پاره بودن متن، توانسته به راحتی بر ذهن هر مخاطبی تاثیر بگذارد، بدون این که ذهن را دچار آشفتگی کند. از محاسن دیگر رمان همزاد این است که نویسنده در کل داستان، عشق را منع نکرده و همواره از عشق پنهانی و پاک شخصیتهای داستانی سخن گفته، ولی در کنار این مطلب سعی داشته قضیه عشق را بیش از حد بزرگ نکند.
کاری که برخی از نویسندگان مرتکب آن می‌شوند و داستان را لوس کرده و با موضوع اصلی داستان فرسنگها فاصله می‌گیرند. البته شاید همان قشر از نویسندگان‌، مطرح کردن افکار عاشقانه و شاخ و برگ دادن به آن به موفقیت می‌رسند. منتهی نباید فراموش کرد این موفقیت آنی و تاثیر آن زودگذر است. و تنها بر قشر خاصی تاثیرگذار خواهد بود. رمان همزاد در سرتاسر داستان از عشق پنهان سخن می‌گوید و با مطرح کردن عشق پاک و معصومانه سعی دارد سطح داستان را با توجه بیش از حد به روابط عشقی تنزل ندهد.
نویسنده در طی داستان عشق را برای جوانان امری طبیعی دانسته است و معتقد است عشق باید پاک و بی غل و غش باشد، تا آن حد که فداکاری ربابه را به پاکی عشق‌اش ‌نسبت می دهد. نورالین آزاد در طول داستان سعی داشته از آنچه که امروزه مورد توجه برخیاز نویسندگان است بپرهیزد و اثر خود را از آثار کوچه بازاری و سطحی متمایز سازد. موضوع داستان آنقدر غنی و قوی کار شده که نیازی به مطرح کردن موضوعات حاشیه ای برای جلب مخاطب ندارد. و این از ویژگیهای رمان همزاد با مهارت و تبحر نویسنده آن است.
همزاد مخاطب را از لحظه اول جذب می کند و با ایجاد علامت سوالهای بی‌شمار و اتفاقات عجیب در طی داستان، خواننده را تا انتهای داستان می‌کشاند و این برای همزاد یک موفقیت است.
در کنار نقاط قوت اثر فوق، می‌توان به نقاط ضعفی هم اشاره نمود که در رمان همزاد به چشم می‌خورد. از جمله نویسنده در خلق شخصیت شیرزاد سعی داشته حس ماورایی و متافیزیکی را عامل همه این اتفاقات و پیش‌گوییها معرفی کند. در واقع شیرزاد را تنها یک وسیله دانسته که هر عملی که انجام می‌دهد، به اختیار خودش نیست. ولی احساس می شود در ایجاد حس متافیزیکی نویسنده بیش از حد به اغراق و بزرگ‌نمایی پرداخته و همین امر باعث جذاب‌تر شدن داستان و از دید برخی از مخاطبان ضعف کار نویسنده را نشان دهد. در این میان وقتی سرهنگ از شخصیت اول داستان می‌خواهد، هرچه که می‌داند بگوید، شیرزاد پاسخ می‌دهد : من می‌دونم ربابه نمرده ... می‌دونم که مهرههای گردن اسد مثل برادرش احد لعنتی خرد می‌شود، چون آنها مهره مهره گردن خواهرم رو خرد کردند و... نویسنده مطلع شدن شیرزاد از اتفاقاتی که رخ داده را ناشی از ارتباط او با روح شهرزاد می‌داند. اما این که شیرزاد دقیقاً از آینده می‌گوید که چه اتفاقی برای اسد خواهد افتاد و... همگی نشان از پیشگویی شیرزاد است . در صورتی که وقتی آرش از شیرزاد خواست برایش پیش‌گویی کند که آیا در آینده با عالیه ازدواج خواهد کرد، شیرزاد پاسخ داد من پیشگو نیستم. بزرگ‌نمایی حس شیرزاد آن زمان نمود عینی‌تری به خود می‌گیرد که در مغلوب کردن آقای سمندر (دایی علی شجاع) با پرنده کوچک ارتباط برقرار می‌کند و هرچه می‌گوید پرنده انجام می‌دهد. این قسمت از رمان همزاد از حس متافیزیکی خارج شده و تقریباً حالت تخیلی به خود گرفته است.
در اثر فوق به نظر می‌رسد نویسنده در انتهای داستان دچار بی‌حوصلگی شده و سعی دارد داستانی را که با جذابیت شروع کرده است را به هر نحوی سریع‌تر به پایان برساند. که این امر منجر به مصنوعی شدن قسمتهای پایانی شده است. چیزی که در انتهای داستان مشخص شد این است که اسد هم چون برادر و پدرش به سزای عملش رسید و آنچه مبهم باقی ماند این بود که اگر این قتلها و حوادث که بنا به نوشته نویسنده به دست شیرزاد رخ داده است، چرا به گفته شیرزاد در انتهای داستان بی‌گناه تشخیص داده می‌شود و آزاد می‌گردد. آیا سرهنگ و سروان نتوانستند هیچ مدرکی برعلیه شیرزاد پیدا کنند، که بعید به نظر می‌رسد، یا این که همه این اتفاقات به دست همان نیروی متافیزیکی یا روح شهرزاد انجام شده است در صورتی که همه چیز دال بر گناه‌کاری شیرزاد بود و اگر شیرزاد مقصر بود، چرا بازداشت نشد؟
به هر جهت پایان داستان با ابهام تمام می‌شود. آنچه برای نویسنده مهم بوده پایان دادن به داستان است. در مجموع داستان همزاد اثری خواندنی و جذاب با محتوی اخلاقی، دینی و مردانگی یک قهرمان است که با شخصیت خود، خوبیها را به سمت خود کشانده و به مبارزه با پلیدیها پرداخته است. «همزاد» مخاطب را تا انتهای داستان همراه خود می‌سازد و می‌توان به طور قطع گفت اثری تاثیرگذار است. چاپ اول رمان همزاد در سال ۸۳ با ۲۲۰۰ نسخه توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
علیرضا احمدی
منبع : سورۀ مهر