شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا

اختلاف سلیقه


اختلاف سلیقه
۱) اختلاف نظر و سلیقه اگر بر مبنای انگیزه های شخصی نباشد در هر سازمانی باعث رشد و پویایی می باشد . نوع برخورد و مکانیزمهای حل اختلاف دیدگاهها نیز از مسائل مهم در این راستا است . می شود در یک سازمان با حل شدن در جریان موجود و توافق برمبنای مصالح فردی در کمال ارامش و بدون اختلاف در یک بستر ارام حرکت کرد . عمده مسائل مخصوصا تصمیمات مدیریتی یا برخی مسائل فنی بگونه ای هستند که در کوتاه مدت خود را نشان نمی دهند و اشکالات کار بعد از یک زمان طولانی اشکار می شوند.
۲) اینکه کارها در یک سازمان نباید در انحصار یکنفر باشد که با رفتن او تمام کارها بخوابد دغدغه ای واقعی و درست است ولی اینکار را باید با مکانیزمهایی دیگر ایجاد کرد نه اینکه کنار هر کس یکنفر را بکاریم و او را همیشه در نگرانی و دغدغه نگه داریم . هیچ چیز به این اندازه تمرکز افراد را بهم نمی ریزد . گردش شغلی یا تربیت افراد چند شغله و چند مهارتی شاید راه حل بهتری باشد .
۳) تصور کنید یک فرد با ادب که به هیچکس توهین نمی کند و بسیار با اتیکت حرف می زند و همه اصول ارتباطی با افراد را رعایت می کند با یک فرد که نقطه مقابل او است و بی تربیت است و براحتی توهین می کند و… همکار شوند . چگونه باید مناسبات کاری خود را تنظیم کنند . مثلا افشین قطبی با ….. مثلا فرض کنید فرد با ادب به طرف میرسد و می گوید می توانم از شما خواهش کنم این نامه را بخوانید و بررسی کنید و طرف مقابل بگوید زرت و پرت نکن نامه ات را بگذار و برو کنار تا باد بیاد وقت کردم نگاهش می کنم . اولی چه باید بکند؟
۴) روابط فامیلی در یک سازمان از موارد مهمی است که در بحث منابع انسانی مطرح می باشد . شاید در ابتدای استخدام بشود از اینگونه استخدامها خودداری کرد ولی در یک سازمان جوان که دختر و پسران جوان را استخدام می کنید چگونه می خواهید این روابط را کنترل کنید بهر حال اینها با هم ازدواج می کنند و مسلما تبعاتی را برای سازمان خواهند داشت . مثلا فرض کنید رییس و مرئوس زن و شوهر باشند . کاری باید انجام شود که تایید کننده اش همسر طرف است . قراردادی بسته شده است که کنترل نهایی با همسر تنظیم کننده قرارداد است و… نمی دانم در اینمورد آیا در کشورهای دیگر یا در سازمانهای خودمان قوانین یا مقرراتی وجود دارد یا نه. مبحثی که در ربخی از کشورها تحت عنوان love contract وجود دارد آیا به همین مبحث می پردازد ؟ از دوستانی که در اینمورد اطلاعاتی دارند خوشحال می شوم که من را در اینمورد راهنمایی کنند .
۵) حالا چه طور من و این خواهرم در طاعون و وبای عصر ناصری زنده ماندیم ،خدا عالم است . نفهمی نفهمی یادم می آید یک روز زمستان مادرم با رنگ پریده و لب داغمه بسته توی درگاهی خانه مان نقش زمین شد و مثل مرغ سرکنده بال بال زد و جان داد . من و همین خواهرم دورش می چرخیدیم و ضجه می زدیم . پیراهن پاره و پای بی تنبان…. خندق و گودهای اطراف دارالخلافه برای بچه هایی مثل من بی مروت بود .بی مروت! تابستانها با مشک سیاهی که تسمه چرمیش گردنم را می خورد سقایی می کردم و زمستان ها کنار دست فروشنده های باقالی و لبو شاگردی . قالتاق ها به هر بهانه ای کتکم می زدند . پسر خودشان پول بلند می کرد من را می زدند . خداخدا می کردم فرجی بشود تا زجر کشم نکرده اند از دستشان خلاص شوم . اما تا موتو صورتم جوانه نزد هر روز خدا کتک خوردم ،ولی تن به رذالت ندادم …….. از کتاب “رعد و برق بی باران” محمد محمد علی
۶) ری کلارک یکی از افرادموفق در فروشگاههای تولید و فروش همبرگر می گوید ” اگر روزی بفهمم دو تن از مدیرانم مثل هم فکر می کنند یکی از انان را اخراج می کنم” . افراد یک سازمان نباید یک ضربدر تعداد کارکنان باشند چرا که حاصل همان یک خواهد شد.
۷ ) ممکن است ما همه چیز را بدانیم اما کسانی که یکبار دیگر آن را می گویند کمک می کنند که ما تصمیم بگیریم . “ پائولو کوئیلو”
منبع : خاطرات یک مدیر