دوشنبه, ۱۶ مهر, ۱۴۰۳ / 7 October, 2024
مجله ویستا

کشور یهودی او


کشور یهودی او
مقاله‌ای که در پی می‌آید در برگیرنده دیدگاه‌ها و نظرات زیپی لیونی است که به تازگی رهبری حزب کادیما را برعهده گرفته و جانشین ایهود اولمرت شده است. اگرچه از زمان انتشار این مقاله در نیویورک تایمز مدتی می‌گذرد و مربوط به زمانی است که خانم لیونی هنوز به این سمت نرسیده بود، اما تحولات رخ داده در اسراییل و مسئولیت‌های جدید وی، موجب شده این مقاله برای انتشار در زمان حاضر موضوعیت یابد.
اسراییل هم‌اکنون بسیار ثروتمند، ناامن و سرگردان و گرفتار است. آیا زیپی لیونی همان رهبری است که می تواند این شرایط را عوض کند و راه‌حلی بیابد؟
گزارشی تحلیلی از دیدار نویسنده با وزیر امورخارجه اسراییل در اورشلیم است. نویسنده در آغاز شرحی از ظاهر و رفتار لیونی ارائه می‌دهد که از این قرار است: او فردی فعال به نظر می‌رسد که هیچ‌گاه کاری را نیمه‌ تمام نمی‌گذارد. لیونی چهار سال را در موساد خدمت کرده و این مدت او را به فردی منظم و دقیق تبدیل کرده است. لیونی به من [نویسنده] می‌گوید که شخصاً تعارفات، تجمل و تشریفات را دوست ندارد، ولی به اقتضای کارش ناگزیر از رعایت آنها ازجمله شیوه لباس پوشیدن است. او سپس گفت که در جوانی به‌عنوان یک پیشخدمت در رستورانی در سینا کار کرده است. او یازده‌سال پیش به دنیای سیاست در اسراییل وارد شد. با دیدن لباس‌های بسیار شیک و رسمی که او پوشیده،‌ سخت است که باور کنیم خود او بیشتر تمایل به پوشیدن لباس اسپرت و شلوار جین و کفش کتانی دارد، ولی امروزه مردم اسراییل بیش از هر زمانی به سر و وضع ظاهریشان اهمیت می‌دهند.
به‌ظاهر ثروت و تجمل روزافزون در اسراییل، با آنچه در ابتدا به هنگام تشکیل این کشور وجود داشت، یعنی زندگی سوسیالیستی و برپایه کشاورزی و کار بدنی، بسیار تناقض پیدا کرده است. جامعه اسراییل به‌گونه‌ای عجیب امریکایی شده است. با آن‌که اسراییل از همیشه نیرومندتر است، ولی نگرانی و اضطراب در میان مردم، بیش از همیشه به چشم می‌خورد. به بیانی دیگر، امنیت درازمدت کشور، همراه و پا به پای رشد ثروت و قدرت در آن رشد نمی‌کند. دو عقب‌نشینی اسراییل یکی از لبنان در سال ۲۰۰۰ و دیگری از غزه در سال ۲۰۰۵ سبب قدرت گرفتن دو گروه حماس و حزب‌الله شده است، دو گروهی که هم اسراییل و هم جهان غرب آنها را تروریست می‌دانند. جنگ ۵۹ ساله خاورمیانه به‌تازگی بسیار پیچیده شده است. در واقع پای جهادیون اسلام‌گرا که شعارشان مرگ بر غرب است به این درگیری باز شده است. در نظر مذهبیون و منکرانِ وجود اسراییل هیچ راه‌حلی جز نابودی کامل اسراییل وجود ندارد، ولی برای گروه‌های ملی‌گرای فلسطینی، دست‌کم در تئوری راه‌حل وجود دارد.
لیونی در این باره می‌گوید: «روند خزنده‌ای در جریان است که هدفش از میان بردن حق و مشروعیت وجود اسراییل به‌عنوان یک کشور یهودی است.» او افزود: «همه تلاش من بر این است که این روند را متوقف کنم و از آن جلو بیفتم.» پس از انتشار گزارش کمیسیون وینوگراد درباره جنگ اخیر در لبنان، لیونی به صراحت از اولمرت خواست که کناره‌گیری کند، زیرا در گزارش به روشنی از نبود قدرت قضاوت، تصمیم‌گیری، دوراندیشی و حس مسئولیت نزد نخست‌وزیر، ایهود اولمرت یاد شده است. لیونی همان موقع افزود که در نظر دارد برای رهبری حزب میانه‌روی کادیما اقدام کند. چیزی که نشانه جاه‌طلبی، بی‌صبری و نگرانی‌های اوست. لیونی می‌گوید: «تعلل و معطلی، به زیان کسانی است که معتقد به راه‌حل دو کشور در کنار هم هستند.» او ادامه داد: «غرب باید به حماس بفهماند که نه‌تنها باید حق موجودیت اسراییل را به رسمیت بشناسد، بلکه باید موجودیت اسراییل را به‌عنوان یک کشور یهودی به رسمیت بشناسد؛‌ چیزی که گویی دیگر چندان بدیهی به نظر نمی‌رسد.» لیونی و خانواده‌اش از همان نخستین ساعات تشکیل اسراییل به‌گونه‌ای محکم به آن متصل بوده‌اند. برای او تاریخ شخصی همان تاریخ ملی است. پدر و مادر او از نخستین کسانی بودند که بی‌درنگ پس از ظهور اسراییل با هم ازدواج کردند. پدر او، ایتان یکی از رؤسای عملیات در گروه صهیونیستی چریکی ایرگون بود که از روش‌های تروریستی برای بیرون انداختن انگلیسی‌ها از فلسطین مستعمره استفاده کردند.
مادر او،‌ سارا نیز یکی از جنگجویان ایرگون بود. در فرهنگ واژگان خانواده، چیزی به‌نام مصالحه ارضی و پس‌دادن زمین به اعراب برای رسیدن به توافق و یا صلح، معنی نداشت. این صحبت‌ها ویژه افراد صلح‌طلب و ترسو بود، اما با این حال، امروز لیونی به‌دنبال رسیدن به صلحی است که شاید متضمن تسلیم سرزمین کرانه باختری باشد. او همه دلیل اشتیاقش برای رسیدن به مقام نخست‌وزیری را پیاده کردن این برنامه و دستیابی به صلح یادشده عنوان می‌کند. در هیاهوی سرگردانی و فساد گریبانگیر سیاست امروزین اسراییل، او تنها تصویر محکم قابل مشاهده است. در تضاد با اولمرت چند چهره و در عین حال ضعیف، او تلاش می‌کند خود را مصمم و پایبند به اخلاق و صداقت نشان می‌دهد. لیونی در محل یادبود قربانیان هولوکاست به‌نام «یاد واشم»‌گفت: «اسراییلی بودن به معنی برخاستن از خاکستر قربانیانی است که مدت‌ها پیش جان باختند و مسئولیت در برابر نسل‌‌های آینده داشتن است.» پس از جنگ لبنان پرسش‌های بسیاری مطرح شده است؛ ازجمله این‌که چگونه حزب‌الله توانست در برابر اسراییل دوام آورد؟ و یا چگونه ممکن است طبق گزارش‌ها، وزیر دفاع اسراییل، عمیر پرتز هیچ‌گونه صلاحیت و دانشی از سیاست، جنگ، امور نظامی و دولتی نداشته باشد؟ چگونه ممکن است که اولمرت و وزیر اقتصادش متهم به فساد اقتصادی باشند؟ و یا چگونه وزیر دادگستری پیشین متهم به آزار جنسی شده است، همان موردی که رئیس‌جمهور موشه‌کاتساو را نیز از کار برکنار کرد؟ آیا اسراییل از کشور مدل بن‌گوریون، یعنی مردمی که در سرزمین خود روی زمین خود کار می‌کنند به کشوری تجاری و مصرف‌گرا با ارتشی بسیار بزرگ تبدیل شده است؟
لیونی که شاگرد و رهروی آریل شارون است، بسیار مورد توجه وی بود. شارون وفاداری و سختکوشی او را می‌ستود. لیونی به‌دنبال شارون حزب راستگرای لیکود را ترک کرد و کم‌کم به ایده زمین در برابر صلح رسید، چیزی که با عقب‌نشینی سال ۲۰۰۵ نمود یافت و قرار است با قول نسبت به عقب‌نشینی از کرانه باختری تکمیل شود. دلیل این اقدامات بسیار ساده بود و ریشه در یک محاسبه ساده داشت: یک اسراییل که مایل است یهودی و دموکراتیک باقی بماند، نمی‌تواند همزمان با بی‌رحمی و سلطه‌گرایی، سرزمین دیگران را در اشغال داشته باشد. «برای خانواده لیونی و خانواده‌های مانند آن، سه هدف ایدئولوژیک وجود داشت: اسراییل بزرگتر، کشور یهودی و دموکراسی.» این را یک سیاستمدار و متخصص اسراییلی می‌گوید که پدرش عضو ایرگون بوده است. او می‌گوید:
ـ «خوب، کم‌کم روشن شد که شما می‌توانید هر دو گزینه‌ای را از میان آن سه داشته باشید، ولی افزودن‌ سومی سبب به‌هم‌خوردن معامله می‌شود.» این منطقی است. یک دموکراسی اسراییلی بزرگتر، به یهودی نبودن کشور خواهد انجامید. به این دلیل روشن است که شمار اعراب بیشتری در آن ‍‍]کشور] نسبت به یهودیان وجود خواهد داشت. لیونی طرفدار منطق است. او مخالف ایهام و عدم اطمینان است. همه‌چیز باید روشن و آشکار مشخص شده باشد. لیونی به صراحت می‌گوید: «همان‌طور که اسراییل پناهگاه و مسکن آوارگان یهودی از اروپا و کشورهای عرب بوده است، بنابراین یک کشور فلسطینی، سرزمین فلسطینی‌ها اعم از ساکنان کنونی و یا آنهایی که در ۱۹۴۸ آنجا را ترک کردند و به‌عنوان کارت‌های سیاسی در کمپ‌ها نگهداری می‌شوند، است.
این پاسخ طبیعی است. راه‌حل پیش روی فلسطینیان، کشور فلسطین است. اسراییل بخشی از این راه‌حل نیست.» یا به عبارت دیگر منظور او این است که هیچ حق بازگشتی در کار نیست. مسئله‌ای که مهمترین خواسته فلسطینیان از سال ۱۹۴۸ بوده است. مصطفی برغوثی، عضو شورای قانونگذاری فلسطین در پاسخ به این صراحت لهجه لیونی می‌گوید: «آنچه او از ما انتظار دارد این است که ما پیش از مذاکرات، تسلیم شویم. من برای او متأسفم. او می‌خواهد پیش از آغاز بحث و شروع مذاکرات، هرگونه خطر و ترس را از پیش روی خود بردارد و خیال خود را آسوده نماید.» پس از مذاکرات دستیار شارون با کاندولیزا رایس، بوش نیز در سال ۲۰۰۴ با تأیید دیدگاه لیونی گفت که پس از تشکیل کشور فلسطینی، آوارگان فلسطینی باید در آنجا مستقر شوند و نه اسراییل. هیچ‌یک از رؤسای ‌جمهور امریکا پیش از این چنین رک و آشکار، حق بازگشت فلسطینی‌ها را انکار نکرده بود. لیونی به من گفت: «این اظهارات بوش نتیجه مشارکت و اقدام من بوده است.» او گفت: «من کار درستی کردم و بوش هم همین‌طور.»
پرسشی که اینجا برای من [نویسنده] مطرح می‌شود این است که خوب، حال فایده این افکار و اعمال درست از دید لیونی و همچنین نقشه راه جورج بوش برای تحقق طرح دو کشور و نیات خوب لیونی برای فلسطینیان آواره در لجنزار کمپ‌ها چیست، درحالی‌که همه منطقه به‌سوی گرداب خشم و ناامیدی می‌رود و اسراییلی‌ها و فلسطینیان دقیقه به دقیقه اختلاف‌نظرهای ژرف‌تری با هم پیدا می‌کنند، عراق به‌سوی رادیکالیزه‌‌شدن پیش می‌رود و از سوی ایران تهدید می‌شود و در ضمن محل تاخت و تاز جهادیون بدون مزر شده است؟
من از اراده و تصمیم راسخ لیونی و از انرژی و صداقت او مطمئن هستم. چیزی که از آن مطمئن نیستم، درک او از واقعیت است. واقعیت این است که اسراییلی‌ها و فلسطینی‌ها راهشان را از هم جدا کرده‌‌اند. در سفر از اورشلیم به تل‌آویو آنچه نظر را جلب می‌کند دیوار امنیتی است که در کل مسیر دیده می‌شود و فلسطینی‌‌ها آن را دیوار تبعیض نژادی می‌نامند. دیوار فوق تقریباً ولی نه کاملاً، بمبگذاری‌های انتحاری را متوقف کرده است. در طول مسیر، انفجار اقتصادی و رشد شدید شهری در اسراییل کاملاً‌ مشهود بود. بازار اسراییل هر روزه در حال رشد است و سهام بورس مرتباً بالا می‌رود. با کاری که دان هالوتز، رئیس پیشین نیروهای مسلح اسراییل دقیقاً یک روز پیش از آغاز جنگ بر ضد لبنان کرد، یعنی فروش سهامش در بازار، به نظر می‌رسد که ماتریالیسم در حال نبرد با صهیونیسم است. پس از انتفاضه و پیمان صلح اسلو که با شکست روبه‌رو شد و کمپ‌دیوید سال ۲۰۰۰، اکنون احساسات متفاوتی در اسراییل دیده می‌شود. احزاب چپ اسراییل دیدند که دست دوستی‌شان که مدت‌ها بود دراز مانده بود، پس زده شد و از آن‌سو نیز احزاب راستگرای اسراییل نیز دریافتند که سیاست مشت آهنین کارایی ندارد، بنابراین هر دوی اینان به‌سوی میانه متمایل شدند و می‌گویند: «ولش کن، فعلاً بیایید برای خودمان یک سنگر بسازیم و منتظر بمانیم ببینیم چه می‌شود.» شلومو آوینری یک کارشناس سیاسی گفت: «واقعیت این است که یاسر عرفات،‌ زمینه ایجاد یک کشور را پدید نیاورد، بلکه زمینه ادامه نبرد را فراهم کرد و اسراییل نیز برای یک کشور فلسطینی آماده نشد، بلکه به شهرک‌سازی ادامه داد. هر یک از آنها معتقدند که تنها زبان زور است که کاربرد دارد.» برخلاف برخی اسراییلی‌‌ها مانند یوسی‌واردی، یک میلیونر صنعت اطلاعات که معتقدند چهل سال اشغال، سبب فاسدشدن اسراییل شده است، لیونی می‌گوید رفتار اسراییل ضد اخلاقی نیست.
او اسراییل را در کنار ایالات‌متحده برای مبارزه با ترور بویژه، القاعده و تندروهای فلسطینی و رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد از ایران می‌‌بیند. او می‌گوید با مادران داغدار فلسطینی همدردی می‌کند، ولی حقیقت این است که کشتن فلسطینی‌ها توسط ارتش اسراییل به گفته او عمدی نیست، ولی فلسطینی‌ها عمداً‌ و با هدف کشتن زنان و بچه‌های اسراییلی، دست به بمبگذاری می‌زنند. او سپس یادآوری می‌کند که فلسطینی‌ها باید بدانند که ترور، ترور است و جهان کارهای آنها را تأیید نمی‌کند. او می‌گوید دیوار امنیتی دقیقاً با همین هدف ساخته شده است. لیونی می‌گوید: «از یک‌سو من از کودکی معتقد به این بوده‌ام که کل ارض اسراییل به ما تعلق دارد و ازسویی دیگر وجدان حکم می‌کند که انسان به دیگران و حق آنان نیز احترام بگذارد، از این‌رو من به این نتیجه رسیده‌ام که این سرزمین باوجود میل همه ما باید تقسیم شود.» بسیاری معتقدند که در صورت انتخاب لیونی به رهبری حزب کادیما، احتمال پیروزی این حزب بر حزب لیکود بسیار فراوان خواهد بود.
نویسنده در ادامه به سفرش به اریحا در کرانه باختری اشاره می‌نماید و با صائب عریقات، رهبر مذاکره‌کنندگان فلسطینی دیدار می‌کند. عریقات در گفت‌و‌گویی می‌گوید: «من آرزوها و نگرانی‌های اسراییلی‌‌ها را درک می‌کنم، ولی گاهی آنها برایم بسیار پیچیده می‌شوند.» او ادامه می‌دهد: «فلسطینی‌ها تنها داد و فریاد می‌کنند و تنها چیزی که می‌بینید هرج‌ومرج، آشوب، بی‌قانونی، شلوغی و به‌هم‌ریختگی در غزه است.» او افزود: «اما در این میان بعضی چیزها در حال توسعه است. ۷۰ درصد فلسطینی‌ها طرفدار راه‌حل «دو کشور» هستند، حتی با این‌که تقریباً ۵۰ درصد فلسطینی‌ها به حماس رأی دادند، حتی این آدم‌ها نیز بمبگذاری انتحاری را محکوم می‌کنند.»
عریقات سپس گفت: «لیونی باید دریابد که صلح و شهرک‌سازی با هم نمی‌توانند وجود داشته باشند به عبارت دیگر تا زمانی که همه‌چیز حل نشده، هیچ چیز حل نخواهد شد.» اما لیونی می‌گوید این فلسطینی‌ها هستند که باید بفهمند تندروها را باید طرد کنند و خواسته‌های بنیادین غرب را برآورند، یعنی نفی ترور، ‌شناسایی اسراییل و احترام به قراردادهای پیشین میان اسراییل و فلسطین و همچنین باید بفهمند که اصرار برای حق بازگشت آوارگان معادل با زیر سؤال‌بردن موجودیت اسراییل است. کشورهای عرب می‌توانند به فلسطینی‌ها در حصول این توافقات کمک کنند بویژه از راه گفتن عمومی و رسمی چیزهایی که در پشت درهای بسته می‌گویند. آنها باید با عادی‌سازی روابط و بازگشایی دفاتر حفاظت از منافع در اسراییل، جلوی خطر ایران را برای کشورهای اغلب سنی خود بگیرند و از اسراییل به‌عنوان یک قدرت حافظ میانه‌روی حمایت کنند.
لیونی می‌گوید: «برای جلوگیری از خطر افتادن کرانه باختری به دست حماس، نباید هیچ فرصتی را از دست دهیم و مذاکرات را با مسائل اولیه و فوری‌تر و توافق روی آنها آغاز کنیم و سپس به موضوعات اصلی‌تر برسیم.» البته با شرایط وخیم و فلاکت‌بار سرزمین‌های فلسطینی و تحقیرهای مداوم و ایستگاه‌های پست بازرسی بی‌شمار، باید دید که لیونی تا چه اندازه از دید فلسطینی‌ها نیز به موضوع نگریسته است. البته خود فلسطینی‌ها نیز در این بدبختی چنددهه‌ای خود مقصرند. آنها حتی می‌توانستند نیمی از سرزمین خود را در ۱۹۴۸ پس بگیرند و حتی پس از آن نیز می‌توانسته‌اند بیشتر از این ۲۲درصدی را که قرار است در مذاکرات آینده به آنها داده شود، به‌دست آورند.
برغوثی می‌گوید: «حماس برای راه‌حل «دو کشور» آماده است و اگر اسراییل حق فلسطینی‌ها به‌عنوان انسان‌های برابر با اسراییلی‌ها را به‌رسمیت بشناسد، حماس نیز این موضوع را رسماً اعلام خواهد کرد، ولی مشکل این است که اسراییل، دولت فلسطینی‌ای را می‌‌خواهد که به او در تأمین امنیتش خدمت کند و مأمور اسراییل باشد. البته من قول می‌دهم هرگز چنین چیزی رخ نخواهد داد.» لیونی می‌گوید: «گرچه در نظر من، کل سرزمین اسراییل حق ماست، ولی من احساس کردم مهمترین چیز، رسیدن به مصالحه و توافق است. ما و فلسطینی‌ها هر دو فکر می‌کنیم که حق با خودمان است. چیزی که هر دو باید به آن بیندیشم تاریخ نیست، بلکه آینده است.»
نوشته راجر کوهن
منبع: نیویورک تایمز
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران