دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

هراکلیتوس


هراکلیتوس
هراکلیتوس از معروفترین فیلسوفان پیش از سقراطی است که فلسفه او را بسیاری از فلاسفه بزرگ غرب مورد توجه قرار داده اند از آنجمله میتوان به افلاطون هگل نیچه هایدگر و لنین اشاره کرد
هراکلیتوس در شهر افه سوس که دومین شهر بزرگ یونان بود و نزدیک میلتوس قرار داشت به دنیا آمد اما وی تفاوتی عمده با سه فیلسوف طبیعی میلتوسی داشت او برخلاف سه فیلسوف قبلی که بدنبال ماده اولیه طیبعت میگشتند تلاش خود را روی آهنگ تغییرات طبیعت و چگونگی این تغییرات متمرکز کرده بود او تغییر دایمی وجریان داشتن و سیال بودن را سرشت و خصلت و اصلی طبیعت میدانست شاید به خاطر همین توجه به تغییرات باشد که او آتش را به عنوان اصل و مبدا مطرح میکند البته باید توجه داشت که نقش آتش برای هراکلیتوس مانند نقش آب برای طالس یا هوا برای آناکسیمنس نیست و بیشتر آتش برای او جنبه سمبولیک دارد برای مثال هراکلیتوس این مسئله را مطرح میکند که اگر A را یک ماده اولیه فرض کنیم که به ماده B تبدیل میشود و سپس B به C تبدیل شود اما چون معکوس این روند نیز امکان پذیر است پس B توانایی تبدیل به A و C و C نیز توانایی تبدیل به A و B را دارد پس هر کدام از این مواد را میتوانیم ماده اولیه فرض کنیم در نتیجه چیزی که اینجا اهمیت پیدا میکند نفس این تغییرات است نه اینکه ماده اولیه چه بوده.
هراکلیتوس بیان میکند که هیچگاه نمیتوان در یک رودخانه دوبار پا گذاشت از این جهت که بار دوم رود تغییر کرده است و رود قبلی نیست و در ضمن ما هم شخص قبلی نیستیم که پا در رودخانه گذاشته بودیم.
این تغییر و تحول دایمی جهان را میتوان جنبه اول دکترین هراکلیتوس دانست جنبه دوم دکترین او در باره کشمکش اضداد در جهان میباشد او مرگ شخصی را لازمه زندگی شخص دیگر میداند بدی و نیکی را یکی میداند که فقط در نظر ما متفاوتند خوشی و بدحالی را لازم و ملزوم هم میداند در جمله ای چنین بیان میکند دریا تمیزترین و کثیفترین آبهاست زیرا برای ماهی سالم و گوارا ست و برای انسان مضر و غیر قابل نوشیدن است در جمله ای دیگر چنین میگوید خدا روز و شب است و سیری و گرسنگی زمستان و تابستان است و جنگ وصلح .
البته روشن است که خدای او آن خدای اساطیری و آسمانی نیست چون وی در جاهای مختلفی واژه یونانی لوگوس(Logos) به معنای خرد و منطق را به جای کلمه خدا به کار برده است خدای او خدایی است که آشکارا در برخورد اضداد طبیعت قابل مشاهده است در حقیقت اوبه منطقی که از طریق اضداد تغییرات طبیعت را کنترل میکند خدا یا لوگوس میگوید او نیز مانند سایر یونانیان باستان به دنیایی ازلی و ابدی معتقد است چناچه در جمله ای این مطلب را اینگونه بیان کرده است: این جهان را نه خدا و نه انسانی ساخته است بلکه همیشه از قبل بوده است و خواهد بود.
هراکلیتوس از لحاظ اجتماعی شخصی گوشه گیر و مردم گریز بوده است و این بدان جهت است که دایما به تغییرات مردم توجه میکرده و دوست امروز را به سبب تغییرات اوضاع دشمن فردا و دشمن دیروز را دوست امروز میدانسته از این جهت مردم را شایسته اعتماد نمی دانست و از آنها کناره گیری میکرد به همین جهت به او حکیم گریان هم میگویند.
منبع : تاریخ فلسفه