چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
مجله ویستا
شروع دوفاکتو!
شاه و دولتمردانش از موفقیتشان در بهرسمیتشناختن اسرائیل مسرور بودند و پیامهای تشكرآمیز دولت اسرائیل را با شادی و شعف میخواندند، اما درهمانحال مردم و رجال اندیشمند و مسلمان ایران و كشورهای همسایه، نگاه خشمآلود خود را به شاه، خیرهتر میدوختند. طولی نكشید كه دامنه اعتراضات و ناآرامیها بالا گرفت. ساعد بركنار شد و مصدق به نخستوزیری رسید تا همگام با آیتالله كاشانی، برای این اوضاع چارهای بیندیشند. مبارزه با اسرائیل و سرسپردگی به آن، به خط ممیز مردم و سلطنت تبدیل شده بود و هرچه مردان شاه بیشتر در دام بنگاههای صهیونیستی فرو میرفتند، مردم و رهبران مذهبی نیز بر انزجار خود میافزودند؛ چنانكه اسرائیلستیزی به نقطه مهمی در برپایی نهضت امامخمینی علیه شاه تبدیل گردید.
اسرائیل توانسته بود از طریق رژیم پهلوی به امتیازات فوقالعادهای در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و تامین انرژی در ایران دست یابد و از طریق ایران، منافع ملی و منطقهای خود را تامین كند و ایران در حلقه تنگ استراتژی خاورمیانهای امریكا هر روز بیشازپیش فرو میرفت كه سرانجام امامخمینی(ره) با انقلاب اسلامی توانست این وضعیت را دگرگون سازد و كشور را از این دایره شوم بیرون آورد.
روابط ایران و اسرائیل، از جنبههای گوناگون قابل مطالعه و بررسی است. دولت ایران در سال ۱۳۲۸ با انتشار اعلامیهای دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و برای توجیه عمل خود در برابر اذهان مسلمانان ایران، علت برقراری روابط با اسرائیل را حفاظت از منافع ایرانیان ساكن در فلسطین اعلام كرد.
دقت و تامل در شخصیت سیاسی سیاستمدارانی كه در برقراری روابط میان ایران و اسرائیل نقش اساسی داشتند، نشان میدهد چنین واقعهای فراتر از شعار حفظ منافع ایرانیان ساكن در اسرائیل بوده است؛ زیرا محمد ساعد مراغهای، نخستوزیر وقت ایران، و تمام اعضای كابینهاش، حتی در آن روزگار، به «امریكادوستی شدید» معروف بودند. بهاینترتیب برقراری روابط با اسرائیل و تعمیق آن در سالهای پایانی رژیم پهلوی را باید در راستای وابستگی ایران به امریكا بررسی نمود. نكته قابل توجه در تاریخ روابط رژیم پهلوی و دولت اسرائیل، این است كه دامنه مناسبات آنها، بهسرعت عرصههای اقتصادی را درنوردید و حوزههای امنیتی و سیاسی را نیز دربرگرفت. آنچه نقطه وحدت منافع دستگاه پهلوی و اسرائیل را تشكیل میداد، مبارزه و رویارویی با فرهنگ و دنیای اسلام بود. برای اسرائیل كه خود را با تمام كشورهای عربی و اسلامی رویاروی میدید، یافتن متحدی مانند ایران كه اكثریت قاطع مردم آن مسلماناند، میتوانست تاحدودزیادی فشار دنیای اسلام بر این رژیم را كاهش دهد. از طرفی دستگاه پهلوی نیز كه در دو دهه آخر حیاتش، سیاستی كاملا ضددینی در پیش گرفته بود، بیشازگذشته به اسرائیل نزدیك گردید. گسترش و تعمیق روابط رژیم پهلوی و اسرائیل، دولت ایران را در میان كشورهای اسلامی منزوی و حتی بدنام ساخت. شدت این وضعیت بهگونهای بود كه حتی بسیاری از اعراب، سكوت ایرانیها در برابر سیاست حمایت از اسرائیل توسط محمدرضا پهلوی را نشانه رضایت ایرانیان از اعمال فشار بر اعراب میدانستند.
● رابطه ایران و صهیونیسم پیش از كودتا
رابطه ایران با صهیونیسم، از همان آغاز تشكیل دولت صهیونیستی اسرائیل آغاز گردید. وقتی در هشتم آذر ۱۳۲۶ (بیستونهم نوامبر ۱۹۴۷) مجمع عمومی سازمان ملل، قطعنامهای مبنی بر تقسیم فلسطین به دو منطقه عربی و یهودی را به تصویب رساند، اسرائیلیها كه منتظر چنین فرصتی بودند، با استفاده از ضعف اعراب، حدود پنج ماه پس از آن، دولت صهیونیستی اسرائیل را تاسیس كردند و نخستین جنگ اعراب بر ضد رژیم صهیونیستی بهمنظور جلوگیری از استقرار حكومت جدید یهودی در قلب فلسطین، بینتیجه ماند. حكومت ایران به بهانه نظارت بر حفظ منافع اتباع ایرانی مقیم فلسطین اشغالی، عباس صیقل را به فلسطین اعزام كرد؛[i] اما بنا بر اظهارات محمد ساعد مراغهای، نخستوزیر وقت ایران، ازآنجاكه برای مامور ایرانی انجام وظایف محوله در شرایطی كه ایران اسرائیل را به رسمیت نشناخته بود، با مشكلاتی مواجه شده بود، دولت ایران بهناچار یا باید مامور خود را احضار میكرد و ایرانیها را بدون سرپرست میگذاشت و یا وضعیت مامور اعزامی را روشن میكرد؛[ii] ضمنآنكه تا آن زمان، حدود پنجاه كشور رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته بودند و این دولت به عضویت سازمان ملل متحد درآمده بود. بههرحال كابینه محمد ساعد مراغهای نیز در جلسه چهاردهم اسفند ۱۳۲۸ به اتفاق آرا تصمیم گرفت اسرائیل را به رسمیت بشناسد. این تصمیم در بیستوسوم اسفند همان سال بهصورت دوفاكتو به تصویب نهایی رسید و ایران در بیتالمقدس سركنسولگری دایر كرد.[iii]
رژیم صهیونیستی، شناسایی دوفاكتوی خود را با پرداخت رشوه قابلتوجهی به محمد ساعد مراغهای، نخستوزیر وقت، به دست آورد. هیات مذاكرات اسرائیل را یك امریكایی با نام مستعار «آدام» كه با موساد همكاری داشت، رهبری میكرد. وی ترتیبی اتخاذ كرد كه در ازای شناسایی دوفاكتوی اسرائیل توسط ایران، مبلغ چهارصدهزار دلار به ایران پرداخت گردد. قرار بود مبلغ مذكور در راستای انجام تبلیغات مطبوعاتی در ایران، جهت فراهمنمودن زمینه شناسایی دوفاكتوی اسرائیل از سوی ایران هزینه گردد. برای این منظور، مبلغ دوازدههزار دلار بلافاصله پرداخت شد. پس از آن نخستوزیر، برای ایجاد زمینه مناسب جهت طرح مساله، ابتدا با توجیه اینكه باید بین سیاست و مذهب تفكیك قائل شد، سعی كرد با روحانیان به مذاكره بپردازد. علاوهبراین، دكتر سیاسی، وزیر امورخارجه وقت كه با شناسایی اسرائیل مخالف بود، بركنار شد و به جای او دكتر علیقلی اردلان، به كفالت وزارت امورخارجه منصوب گردید. سرانجام، ساعد، موضوع را با شاه در میان نهاد. شاه بهظاهر گفته بود: «اگر نخستوزیر و وزیر امورخارجه موافق بهرسمیتشناختن اسرائیل هستند، من حرفی ندارم.» وقتی نظر شاه نیز تامین گردید، بقیه مبلغ چهارصدهزار دلار پرداخت شد و سرانجام شناسایی دوفاكتوی اسرائیل به تصویب رسید.[iv]
پس از مذاكرات مفصلی كه از طرف سازمان ملل و دولت امریكا با ایران به عمل آمد، برایاینكه دولت ایران بیشتر بتواند منافع اتباع خود را حفظ كند و اشكالاتی كه در كار چندهزار ایرانی مقیم فلسطین پیدا شده بود، مرتفع شود، سه ماه قبل از اعلام شناسایی رسمی، رضا صفینیا با سمت مامور مخصوص به فلسطین اعزام گردید و با این عمل، دولت ایران، درواقع دولت اسرائیل را عملا به رسمیت شناخت؛ اما برایاینكه این شناسایی بهصورترسمی درآید، طبق تصمیم هیات دولت، نصرالله انتظام، نماینده دایمی دولت شاهنشاهی در سازمان ملل متحد، به اطلاع نماینده دولت اسرائیل رساند كه دولت ایران، ازاینپس دولت اسرائیل را بهطوردوفاكتو به رسمیت میشناسد.[v]
بهدنبال شناسایی اسرائیل، پیامها و تلگرافهای تشكرآمیزی از طرف آن دولت برای محمد ساعد، نخستوزیر، و حسین علا، وزیر امورخارجه ایران، مخابره گردید.
محمد ساعد مراغهای، مدتی بعد، توسط شاه از نخستوزیری بركنار گردید و به عضویت در مجلس سنا منصوب شد. تعدادی از سناتورهای مجلس سنا، شناسایی اسرائیل را تقبیح كرده، از ساعد خواستند پاسخگوی عملكرد دولت خود در مورد بهرسمیتشناختن اسرائیل باشد. ساعد در جلسه سیام اردیبهشتماه ۱۳۲۹ در توجیه این عمل دولت خود، گفت: «حفظ منافع ایرانیان مقیم فلسطین و لزوم مطالعه از نزدیك امور دولت جدیدالتاسیس اسرائیل، ایجاب میكرد كه دولت ایران ماموری در این نقطه مهم و حساس خاورمیانه داشته باشد
. بهاینجهت ازیكسالقبل ماموری در آنجا تعیین و پنجماه پیش هم یك مامور مطلع و مجرب وزارت امورخارجه به فلسطین اعزام گردید كه بیشتر در كارها مراقبت و مواظبت نماید، ولی انجام وظایف محوله برای مامور ایرانی، بدون هیچ نوع رسمیت، مصادف با مشكلاتی شده بود و لازم میآمد یا مامور احضار و ایرانیها را بدون سرپرست به حال خود واگذاریم یا وضعیت مامور را روشن كنیم.ضمن این بیتكلیفی، به دولت اطلاعاتی رسید كه بعضی از دول عرب با تماس مستقیم و محرمانه با اولیای دولت اسرائیل در مورد مقدمات برقراری روابط رسمی و صلح و سازش، مذاكره مینمایند. بعدا این خبر تایید شد كه نمایندگان طرفین، روی یك كشتی انگلیسی سازشنامه را تنظیم و امضا نمودهاند... ولی نه از این سازش روی كشتی انگلیسی و نه از دعوت به كنفرانس قاهره [كه در دوازدهم مارس ۱۹۵۰ تشكیل شد] ممالك عرب اطلاعی به ایران ندادند.» ساعد در ادامه متذكر شد: «... نظربهاینكه دولت ایران در مسائل بینالمللی همیشه سیاست مستقلی دارد و شایسته برای دولت ایران نبوده و نیست كه از بعد از اتخاذ تصمیم درباره موضوعی از طرف دیگران، بدوناینكه با دولت ایران تماس و مشورتی شده باشد، تابع تصمیمات آنها بشود و اینكه دولت اسرائیل عضویت سازمان ملل را دارا میباشد، موضوع با توجه به گزارشهای واصله از مامورین سیاسی دولت شاهنشاهی، در شب چهاردهم اسفندماه در هیات دولت مطرح و به اتفاق آرا تصمیم اتخاذ گردید كه برای آقای انتظام، نماینده دولت در سازمان ملل، دستور صادر شود كه با تماس با نماینده دولت اسرائیل، شناسایی بالفعل (دوفاكتو) دولت اسرائیل را اعلام نماید كه وضعیت اتباع ایران در فلسطین و تكلیف مامور اعزامی در آن كشور روشن شود.»[vi]
بدینسان شناسایی دوفاكتوی اسرائیل عملی شد و كنسولگری ایران در بیتالمقدس مشغول به كار گردید. اما پانزده ماه بعد، یعنی در زمان حكومت دكتر مصدق، ادامه ارتباط با اسرائیل مورد اعتراض نمایندگان مجلس قرار گرفت و عدهای از نمایندگان، همگام با مردم و علما خواستار قطع رابطه با اسرائیل شدند. دولت مصدق به این خواسته عمومی تن داد و كنسولگری ایران در بیتالمقدس را منحل كرد. این اقدام مصدق با استقبال مردم و كشورهای عربی مواجه شد و افكار عمومی جهان عرب را به حمایت از نهضت ملی ایران واداشت. روزنامههای عربی مصدق را «زعیم شرق» نامیدند و رهبران عرب نیز اقدام مصدق را تحسین كردند؛ چنانكه عبدالرحمن عزامپاشا، دبیركل اتحادیه عرب، ابراز داشت: «كلیه دولتهای عربی، روشی را كه دولت ایران در روابط خود با اسرائیل در پیش گرفته است، با نظر تحسین و تمجید مینگرند.»[vii] البته این شادی اعراب و مردم ایران از قطع ارتباط با اسرائیل دیری نپایید؛ چراكه با وقوع كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲ و در نتیجه سقوط دولت مصدق، شاه و طرفداران او مجددا قدرت یافتند و زمینه برای برقراری مجدد رابطه با اسرائیل فراهم شد.
● رابطه ایران و اسرائیل پس از كودتا
از فردای كودتای بیستوهشتم مرداد، اسرائیلیها به تكاپو افتادند تا مجدداً با ایران ارتباط برقرار كنند و در ملاقاتهایشان با مسئولان ایرانی، بر این امر تاكید كردند. «این روابط در ابعاد گوناگون، بهویژه در زمینههای كشاورزی، اطلاعاتی و نفتی، تا [پیروزی] انقلاب اسلامی روزبهروز گسترش یافت. گستردگی روابط دو كشور، بدون توجه به فرازونشیبهای متاثر از تحولات در روابط بینالمللی، بهطوركامل دوطرفه بود. دولت اسرائیل در مقابل شناسایی این كشور به وسیله ایران، در چارچوب دكترین معروف به «محورهای پیرامون»، از همان ابتدای تاسیس علاقمندی خود را به گسترش روابط با ایران اعلام كرد. بهسبب دكترین محورهای پیرامون كه دیوید بنگوریون، نخستین نخستوزیر اسرائیل، طراح آن بود، اسرائیل میبایست روابط خود را با كشورهای اطراف جهان عرب، بهویژه تركیه و ایران، توسعه میداد. از نظر بنگوریون، تحكیم روابط دوجانبه با چنین كشورهایی در درازمدت میتوانست اسرائیل را از انزوای سیاسی خارج سازد و منافع اقتصادی ــ امنیتی این كشور را در برابر كشورهای عربی تامین كند. برایناساس، پس از سقوط دكتر مصدق و بهقدرترسیدن دوباره محمدرضاشاه، نفوذ اسرائیل در سطوح مختلف گسترش یافت.»[viii] درواقع میتوان گفت: ارتباط ایران و رژیم صهیونیستی، پس از كودتای بیستوهشتم مرداد، سیر صعودی یافت و با نفوذ سازمان جاسوسی موساد بر محافل اطلاعاتی، نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی ایران، به اوج خود رسید. سیطره آنها بر قدرت حاكم ایران تا بدانجا افزایش یافت كه آنان در دربار نیز نفوذ كردند و توانستند حمایت كامل آنها را به سوی رژیم صهیونیستی جلب كنند. ازآنپس، گرچه این ارتباط با اعتراض شدید محافل مذهبی مردم مسلمان ایران توأم بود، اما همچنان تا زمان انحلال كامل رژیم پهلوی ادامه یافت. رابطه میان اسرائیل و رژیم پهلوی را حول محور همكاریهای زیر میتوان ترسیم كرد:
۱ــ روابط اقتصادی: صهیونیسم در آغاز تشكیل دولت صهیونیستی اسرائیل بهسوی یهودیان سراسر جهان دست یاری دراز كرد. نمایندگانی از اسرائیل جهت جمعآوری كمكهای یهودیان ساكن ایران، به ایران نیز اعزام شدند تا كمكهای آنها را در اسرع وقت به اسرائیل گسیل دارند و بهاینطریق پایههای دولت نوبنیاد را مستحكم سازند.
۲ــ همكاری كشاورزی و فنی: در زمینه كشاورزی، اسرائیل الگوی مناسب و موفقی برای مدرنیزهكردن كشاورزی ایران بهشمار میرفت. استفاده از دانش فنی اسرائیلیها دراینخصوص و بهرهگیری از شیوههای جدید در امر «اصلاحات ارضی» مطمح نظر شاه، انگیزه دیگری در برقراری روابط با اسرائیل بود.[ix] در زمینههای كشاورزی، همكاریهای زیادی میان دو كشور انجام گرفت. هیاتهای اسرائیلی از ایران بازدید كردند و پیشنهادهایی برای بهبود وضعیت كشاورزی ارائه دادند. بازدید یك هیات اسرائیلی از فعالیتهای كشاورزی جیرفت و خوزستان، تشكیل شركت كشاورزی شیمیایی مشترك به نام «ساماز»، طرحهای خاكشناسی مشترك و نیز طرحهای مرغداری را میتوان از جمله همكاریهای صورتگرفته در این زمینه نام برد.[x]
همكاری كشاورزی ایران و اسرائیل عمدتا بهصورت استفاده از كارشناسان و تكنسینهای اسرائیلی در طرحهای توسعه كشاورزی ایران انجام گرفت. علاوهبراین، ایران بازاری برای كالاهای كشاورزی اسرائیل بهشمار میرفت. همكاری در دو پروژه توسعه كشاورزی در ایران در دستور كار قرار گرفت: یكی اصلاحات ارضی و دیگری پروژه قزوین. در مورد اول، آنچنانكه از شواهد و قرائن برمیآید، این همكاری مدت زیادی طول نكشید و ایرانیها سرانجام بدون كمك اسرائیلیها به فعالیت خود ادامه دادند. اما كار بر روی پروژه قزوین برای اسرائیلیها از اهمیت خاصی برخوردار بود و آنها سعی میكردند برای گسترش روابط با ایران، بهترین كمكهای آموزشی و فنی خود را در اختیار ایران قرار دهند.
اسرائیلیها در طرح قزوین نیز همچون دیگر طرحهای كشاورزی و فنی، چندین هدف مهم را دنبال میكردند: ۱ــ شناسایی علنی و رسمی اسرائیل از جانب ایران در سطح دایركردن سفارتخانه. برای این منظور اسرائیلیها از طریق كشاورزی به ایران فشار میآوردند. ۲ــ همكاری و برخورد مستقیم اسرائیلیها با روستاییان ایرانی، میتوانست این مفهوم را برساند كه كشوری مسلمان با آغوش باز از یهودیان و صهیونیستها استقبال میكند؛ بهعبارتی، تماس و برخورد یهودیان با مسلمانان ایران، میتوانست تابوی همكاری با یهودیان را در انظار مردم خاورمیانه ــ كه قریببهاتفاق مسلمانند و از ابتدا در تلاش بودند اسرائیل را در انزوا و تحریم قرار دهند ــ بشكند.
۳ــ همكاریهای نفتی و مساله خطوط نفت: یكی از مسائل بسیار مهمی كه صهیونیستها در زمینه اقتصادی به آن توجه شایانی داشتند، مساله نفت بود. میتوان گفت همكاریهای نفتی ایران و اسرائیل از مهمترین جنبههای روابط بین دو كشور بود كه جنجال بسیاری در مناسبات ایران و اعراب بهوجود آورد. بستهشدن موقتی كانال سوئز بهدنبال حمله انگلستان، فرانسه و اسرائیل به مصر در اكتبر ۱۹۵۶.م، همكاری نفتی گستردهتری را میان دو كشور ایران و اسرائیل رقم زد. باتوجهبهاینكه دولت شوروی به محض حمله اسرائیل به مصر، مناسبات سیاسی خود را با آن دولت قطع كرد و از ارسال نفت به كشور یهود ممانعت به عمل آورد، ایران تنها جایگزین نفت شوروی بهشمار میرفت. پس از چند روز مذاكره، سرانجام قراردادی امضا شد كه بهموجبآن نفت ایران به بهای بشكهای ۳۰/۱ دلار به اسرائیل فروخته شد. طبیعی است كه قرارداد مزبور بدون دستور شاه هرگز امضا نمیشد. این در حالی بود كه نقل و انتقال هفتادوسهدرصد كالاهای وارداتی و هفتادوششدرصد نفت صادراتی ایران، از طریق كانال سوئز انجام میشد.بنابراین ایران میبایستی هرچهزودتر راههای جدیدی برای كشتیهای نفتكش حامل نفت خود تدارك میدید. بنگوریون، نخستوزیر اسرائیل، كه بهشدت خوشحال بود و آن را موفقیت بزرگی برای كشورش میدانست، بلافاصله دستور داد لوله نفت هشتاینچی بین بنادر ایلات و بئرشبع احداث شود و از آنجا نفت ایران بهوسیله كامیونهای نفتكش به پالایشگاه حیفا حمل گردد. لوله مزبور در ظرف صد روز ساخته شد و در دسامبر ۱۹۵۷.م شروع به كار نمود. یك سال بعد، نیازهای نفتی اسرائیل به علت مهاجرتهای دستهجمعی و پیشرفتهای اقتصادی افزایش یافت. بنگوریون تصمیم گرفت لوی اشكول را به تهران بفرستد تا با شاه دراینباره مذاكره كند. سفر اشكول به تهران چنان مخفی نگاه داشته شد كه حتی دوریل، نماینده اتاق بازرگانی اسرائیل در ایران، از آن آگاه نشد. اشكول بههمراهی كوزلوف و دكتر زوی ابنشتاین، رئیس اداره ارزهای خارجی در وزارت دارایی، به تهران آمدند. با استقبال و همراهی سپهبد بختیار، آن دو در مهمانسرای ساواك اقامت داده شدند. «پس از چند جلسه مذاكرات مقدماتی، اشكول به حضور شاه رسید. این نخستین ملاقات یك وزیر اسرائیلی با شاه بود و ضمن آن، هر دو تمایل خود را به گسترش روابط و تماسهای بین دو كشور ابراز داشتند و بهدنبالآن صادرات نفت ایران به اسرائیل دو برابر شد.»[xi]
كشتیهای حامل نفت به اسرائیل كه پس از رسیدن به مقصد و تخلیه نفت خود بهناچار میبایست خالی به مبدا مراجعت میكردند، در صورت لزوم، اشیا و كالاها و نیز تجهیزات نظامی صادره از اسرائیل به ایران را حمل مینمودند. این روش، اغلب در مواردی به كار میرفت كه امكان حمل وسایل و تجهیزات به وسیله هواپیما، بههردلیلممكن میسر نمیگردید.[xii]
در سال ۱۳۴۸.ش طبق دستور شاه دهمیلیون تن نفت از طریق خط لوله ایلات ــ اشكلون به اسرائیل فرستاده شد. ارسال نفت ایران حتی پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال ۱۳۵۲.ش، ادامه یافت. صدور نفت ایران به اسرائیل، بهویژه پسازآنكه اسرائیلیها مجبور شدند، میادین نفتی اشغالشده در صحرای سینا را به مصریها بازگردانند، افزایش یافت و حتی در سال ۱۳۵۴.ش حكومت ایران متعهد شد كلیه احتیاجات نفتی اسرائیل را تامین كند. شاه و هویدا در مصاحبههای خود منكر ارسال نفت به اسرائیل میشدند و ادعا میكردند كنسرسیوم به اسرائیل نفت میفروشد و حتی پس از قرارداد نفتی ۱۹۷۳.م، شاه مدعی شد هنگامیكه نفتكشها بنادر ایران را ترك میكنند، ایران از مقصد نهایی بیخبر است. در سال ۱۳۵۴.ش كه مجاهدین عرب نفتكشی را كه از ایران به اسرائیل نفت میبرد، منفجر كردند، هویدا در پاسخ به سوال یكی از خبرنگاران جراید، گفت: «كشور ایران نفت مورد نیاز اسرائیل را تامین میكند، منتها نفت را كمپانیهای خارجی به اسرائیل میفروشند نه ایران.» بهرغم تمامی این موضعگیریها، طبق تحلیل فرد هالیدی نمیتوان منكر این واقعیت شد كه دولت ایران بزرگترین فروشنده نفت به اسرائیل بوده و مهمترین كالا و رقم مبادلاتی میان دو كشور، مربوط به نفت بوده است.[xiii]
ایران با دو هدف عمده، نفت خود را در اختیار اسرائیل قرار میداد: اول بهبود وضع مالی خود و دوم تقویت اسرائیل در مقابل كشورهای عرب. البته عوامل دیگری، از جمله استفاده از نفوذ صهیونیستها برای وادارساختن مقامات امریكایی به پذیرش تقاضاهای تسلیحاتی و مالی ایران نیز تاثیر مهمی در گسترش همكاری نفتی میان دو كشور داشته است. ازطرفدیگر ایران، نفت خود را بهمنظور خرید پارهای تجهیزات و تسلیحات مدرن نظامی و بهرهگیری از تخصصهای مختلف اسرائیل، به آن كشور تحویل میداد. بر اثر تحریم اعمالشده از سوی كشورهای عربی علیه اسرائیل، ایران به بزرگترین منبع تامینكننده نفت اسرائیل تبدیل شد؛ بهگونهایكه در سال ۱۹۷۶.م، اسرائیل هفتادوپنجدرصد مصرف داخلی خود را ــ كه به حدود صدوپنجاههزار بشكه در روز بالغ میگردید ــ بهوسیله ایران تامین مینمود.[xiv]
اهمیت ارسال نفت ایران به اسرائیل، به اندازهای بود كه لزوم تضمین امنیت ارسال آن برای اسرائیل، در قالب یكی از بندهای پیمان كمپدیوید بین مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۵.م جلوهگر شد و از جهتی ایران را به سوپاپ اطمینانی برای موجودیت اسرائیل ــ كه در چهاردیواری اعراب محصور شده بود ــ تبدیل كرد. ایران میتوانست در چارچوب اتحاد استراتژیك میان دو كشور ازیكسو و در قالب اتحاد راهبردی میان ایران، اسرائیل و امریكا ازسویدیگر، نقش حیاتی تامین انرژی اسرائیل را بهطرزقابلملاحظهای برعهده گیرد. بنابراین، ارسال نفت ایران به اسرائیل به منزله یك روند بدون وقفه تا انقلاب اسلامی ایران ۱۹۷۹.م ادامه یافت و ایران به منزله منبع اصلی تامینكننده نفت اسرائیل در چشم سیاستمداران اسرائیل و امریكا از اهمیت استراتژیك برخوردار بود.
۴ــ مناسبات بازرگانی: در سال ۱۹۵۷.م اتاق بازرگانی اسرائیل در ایران افتتاح شد. مهمترین انگیزه از افتتاح این مركز، آن بود كه این مكان نقش سفارت اسرائیل را در ایران ایفا كند. «طی سالیان متمادی این مركز توانست تجارت بین دو كشور را سامان دهد، گرچه كار اصلی این مركز بیشتر رسیدگی به امور سیاسی ــ امنیتی بوده است.»[xv]
نگاهی به روند صادرات و واردات میان ایران و اسرائیل، فرایند جالبی را به نمایش میگذارد: صادرات ایران به اسرائیل در سال ۱۹۵۹.م، به رقمی بالغ بر پانزدهمیلیون دلار میرسید كه عمدتا بابت نفت دریافت میشد؛ اما واردات ایران كه در همان سال هشتصدوهفتادوپنجهزار دلار بود، در سال ۱۹۶۰ به ۲۵/۱میلیون دلار، در سال ۱۹۷۱.م به چهلوپنجمیلیون دلار و در سال ۱۹۷۸.م به سیصدمیلیون دلار رسید.[xvi]
كالاهای صادراتی غیرنفتی ایران به اسرائیل، بیشتر محصولات گیاهی و نباتی بودند و بهندرت كالاهای صنعتی ساختهشده با تكنیك ابتدایی و یا كالاهای واسطه از ایران به اسرائیل صادر میشدند. از لحاظ رتبه، در بیشتر سالهایی كه مبادلات تجاری بین دو كشور برقرار بود، اسرائیل در میان كشورهای صادركننده كالا به ایران، در رده بیستوپنجم تا سیام قرار داشت. این بدان معنا بود كه ایران از حیث صادرات غیرنفتی به اسرائیل، یك طرف تجاری مهم بهشمار نمیرفت؛ چنانكه ارزش كالاهای ناچیزی كه از ایران به اسرائیل صادر میشد، چیزی در حدود دو تا پنجدرصد كل صادرات ایران به آن كشور را تشكیل میداد. «براساس آمار گمرك ایران، در سال ۱۳۵۰.ش و بعدازآن از كشورهای دیگر، بخصوص [از] امریكا و اسرائیل، كالاهایی وارد ایران شد كه صرفا نشاندهنده مصرفزدگی و حقارت هرچهبیشتر این مملكت بوده است. كالاهایی مثل حلزون، خرچنگ، سگ، شن و ماسه، ارقام شایانتوجهی از ارزش واردات این سالها را به خود اختصاص داده است.»[xvii] درواقع باید گفت: در مقایسه با ابعاد دیگر روابط میان دو كشور، نامتعادلترین نوع روابط، در بخش تجارت خارجی وجود داشته است.
۵ــ همكاریهای ساواك و موساد: یكی از جنبههای مهم همكاری بین ایران و اسرائیل، همكاریهای امنیتی و اطلاعاتی بین سرویسهای اطلاعاتی بود و ازآنجاكه این روابط و همكاریها بیشتر بهصورتسری و محرمانه انجام میگرفت، روابط بین سرویسهای اطلاعاتی آنها اهمیت دوچندان داشت و این دو سرویس، مجرای اصلی ارتباط دو كشور بودند.روابط امنیتی ایران و اسرائیل عملا از سالهای ۱۳۳۹ ــ ۱۳۴۰ آغاز شد. درآنزمان یك گروه از افسران اطلاعاتی اسرائیل، برای آموزش افراد ساواك، جانشین گروه اعزامی از طرف سیا شدند. گروه اسرائیلی ظاهرا به تشویق امریكا تا سال ۱۳۴۴ در ایران باقی ماند. در همین دوره زمانی بود كه به گفته نویسنده كتاب دیپلماسی امریكا و شاه، ایران و اسرائیل به عملیات جاسوسی علیه كشورها و سازمانهای تندروی عرب در سراسر خاورمیانه رویآوردند. ساواك و موساد عملیات گردآوری اطلاعات از داخل عراق با استفاده از نیروهای نفوذی را با همكاری یكدیگر آغاز كردند.[xviii] ساواك و موساد علاوه بر همكاری علیه عراق و دیگر كشورهای عربی، در مسائل مربوط به فلسطینیهای مبارز نیز با هم همكاری داشتند.
یكی از جنبههای مهم همكاریهای ساواك و موساد، تبادل اطلاعات بود كه از طریق دستبرد به اسناد سفارتخانههای عرب[xix] و عكاسی مخفیانه از محتوای كیفهای دیپلماتیك بهدست میآمد. در این رابطه، پول و زن، دو وسیله معمول در بهرهبرداری از نقاط ضعف اعراب محسوب میشدند. در سال ۱۹۶۲، پس از ملاقات مایر آمیت، رئیس اطلاعات نظامی اسرائیل ــ كه یك سال بعد به ریاست موساد رسید ــ با یك مقام بلندپایه ساواك، درخصوص نحوه استفاده از شیوههای كسب اطلاعات، توافق به عمل آمد.[xx] مقامات دو سرویس، اطلاعاتی را كه از راههای مختلف بهدست میآوردند و مورد علاقه طرف مقابل نیز بود، در اختیار یكدیگر قرار میدادند.
۶ــ آموزشهای موساد به كاركنان ساواك: زمانیكه ایران، رژیم اسرائیل را بهصورتدوفاكتو، به رسمیت شناخت، اسرائیل یك سفارتخانه غیررسمی در تهران برقرار كرد. مسئول اطلاعات این مركز، سرهنگ دوم یعقوب نیمرودی بود كه با تایید محمدرضاشاه، با ساواك رابطه فعال داشت. به كمك نیمرودی، آموزش ساواك سازمان یافت و اداره كل آموزش در ساواك تاسیس شد. در آغاز، دو یا سه تیم و هر تیم مركب از حدود ده نفر از ادارات كل عملیاتی، برای آموزش به اسرائیل اعزام میشدند. مدت آموزش هر تیم، بین یك تا دو سال بود كه به نظر حسین فردوست، قائممقام وقت ساواك، نتیجه این آموزشها عالی بود. به گفته فردوست: «این امر، نشاندهنده این بود كه اسرائیلیها برای دوستی با محمدرضا بهای زیادی قائل هستند و روی نقش ساواك در آینده منطقه، حساب جدی باز كردهاند.» بهتدریج ساواك به جای فرستادن افراد به اسرائیل، از طریق موساد از استادان اسرائیلی برای حضور و تدریس در ایران دعوت میكرد.[xxi] ازاینطریق، ساواك میتوانست افراد بیشتری را آموزش دهد. پسازمدتی، ساواك با استفاده از جزوات و مطالب مطروحه توسط استادان اسرائیلی، به خودكفایی رسید و نیروهای كافی تربیت شدند؛ ولی رابطه با اسرائیل قطع نشد و گاه همچنان از استادان اسرائیلی برای تدریس دعوت به عمل میآمد. در مواردی هم كه حضور در تهران برای استادان اسرائیلی مقدور نبود، گروههای پنج یا ششنفره ایرانی جهت تحصیل به اسرائیل اعزام میشدند.
● موانع برقراری ارتباط رسمی میان ایران و اسرائیل
شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران، با واكنش منفی مردم، محافل و شخصیتهای ملی و مذهبی روبرو شد. مخالفت مردم با ایجاد كشور اسرائیل، مساله تازهای نبود، بلكه مردم و جامعه روشنفكر ایران از سالها پیش مخالفت خود را با تاسیس كشور اسرائیل و شناسایی این كشور به وسیله سازمانها و كشورهای مختلف بهشدیدتریننحو ابراز كرده بودند. شدیدترین بیانات و اعتراضات را آیتالله سیدابوالقاسم كاشانی ابراز داشت. وی در خطابهها و بیانات خود تقسیم فلسطین از جانب سازمان ملل متحد را تقبیح نموده و تاكید میورزید: درحالیكه حتی جنگهای صلیبی نتوانست «خاك مقدس را كه وطن حقیقی مسلمین و اعراب است، از چنگ مسلمین به در آورد، حال، زبونی، ذلت، فلاكت و بیچارگی مسلمین به جایی رسیده كه یك عده یهودی قاچاقچی بیوطن كه مطرود جمیع بلاد عالم میباشند، به زور دول بزرگ در آنجا مسكن گزیدهاند. اسرائیل با حمایت یهودیان مهاجر آلمانی و امریكایی و فرانسوی تاسیس شده. مبارزه با یهودیان امری واجب است، چراكه یهودیان اقتصاد دنیا را به دست گرفتهاند. اینها بیعاطفه هستند: تمام كوشششان صرف پول میشود. كلیه قاچاقها را اینها میكنند. بدینخاطر وظیفه هر مسلمانی است كه به مبارزه با دولت جدیدالتاسیس اسرائیل بپردازد. ما ایرانیان، كار به دولت نداریم. حتی اگر دولت اقدام به شناسایی اسرائیل كند، ایرانیان مسلمان بنا به تكلیفی كه دارند، قیام خواهند كرد و بدینمنظور تشكیلاتی را برای مبارزه با یهودیان اسرائیلی بهوجود آوردهایم.»[xxii]
در یازدهم دی ۱۳۲۶.ش آیتالله كاشانی كه بهتازگی از تبعیدگاه خود به تهران مراجعت كرده بود، با صدور اعلامیهای خطاب به تمام مسلمین جهان، درباره تشكیل دولت غاصب اسرائیل اعلام خطر نمود. در این اعلامیه، تقسیم فلسطین از سوی سازمان ملل و قدرتهای بزرگ آن روز، مورد اعتراض آیتالله كاشانی قرار گرفت و خطری كه در آتیه، خاورمیانه و بلكه تمام دنیا را تهدید میكرد، از سوی ایشان خاطرنشان گردید. البته آیتالله كاشانی به صدور این اعلامیه اكتفا نكرد و مردم مسلمان را به تظاهرات در دفاع از مردم فلسطین دعوت كرد. روز یكشنبه بیستم دی ۱۳۲۶.ش، بیش از سیهزار نفر از مردم تهران به دعوت آیتالله كاشانی در مسجد امامخمینی (مسجد سلطانی سابق) اجتماع كردند، ولی دولت وقت كه از فعالیت سیاسی و مذهبی آیتالله كاشانی بیمناك بود، با توسل به زور و قوای انتظامی از سخنرانی ایشان در این میتینگ بزرگ ممانعت كرد.[xxiii]
آیتالله كاشانی در سیام اردیبهشت ۱۳۲۷.ش، مجددا مردم را به تظاهرات علیه تشكیل دولت اسرائیل دعوت نمود. این میتینگ، با شكوه بسیار برگزار گردید و جمعیت انبوهی در آن شركت نمودند. آیتالله كاشانی در این تظاهرات مردم را به كمك به فلسطینیان آواره دعوت كرد. پس از این تظاهرات بود كه مردم ایران به نمایندگی فدائیان اسلام برای رفتن به فلسطین اعلام آمادگی نمودند، ولی دولت از این اقدام مردمی جلوگیری بهعمل آورد.
در پانزدهم تیر ۱۳۳۰.ش دكتر مصدق، با توجه به اعتراضهای مردم، شناسایی دوفاكتوی اسرائیل را پس گرفت و طی اعلامیهای، قطع رابطه با دولت اسرائیل را به اطلاع عموم رساند. آیتالله كاشانی در آن زمان طی مصاحبهای با روزنامهنگاران، خوشحالی خود را از قطع رابطه با اسرائیل چنین ابراز كرد: «ما شناسایی خود را از دولت اسرائیل پس گرفتیم؛ چون حكومت سابق ایران كه یك دولت انگلیسی بود، اسرائیل را به رسمیت شناخته بود. و اكنون همه كشورهای اسلامی و عربی باید برای درهمشكستن اسرائیل و بازگشت شهرهایی كه اسرائیل غصب كرده به صاحبان واقعی آن، هماهنگ شوند.»[xxiv] چنانكه پیشتر نیز گفته شد، با كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲.ش و نهضت ملی، مناسبات ایران و اسرائیل مجددا و اینبار در تمامی سطوح، آغاز گردید.علت اصلی این امر، بازگشت فضای خفقان، اختناق و استبداد به كشور بعد از كودتای بیستوهشتم مرداد بود و این رویه تا اوایل دهه ۱۳۴۰.ش و آغاز حركتهای مذهبی مردم علیه رژیم شاهنشاهی ادامه داشت. این حركت كه خود واكنشی در برابر سیاستها و اقدامات رژیم و از جمله علیه انقلاب سفید شاه بود، دوره جدیدی از مبارزات ملت ایران را به نمایش گذاشت. در این مقطع، امامخمینی در اولین موضع رسمی خود طی مصاحبهای چنین فرمودند: «یكی از جهاتی كه ما را در مقابل شاه قرار داده است، كمك او به اسرائیل است. من همیشه در مطالبم گفتهام كه شاه از همان اول كه اسرائیل بهوجود آمد، با او همكاری كرده؛ و وقتی كه جنگ بین اسرائیل و مسلمانان به اوج خود رسیده بود، شاه، همچنان نفت مسلمین را غصب كرده، به اسرائیل میداد و این امر، خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است.»[xxv]
براساس این فرمایش بنیانگذار انقلاب اسلامی و نیز براساس اسناد تاریخی، باید گفت امام، مبارزه خود علیه رژیم پهلوی را درواقع با انتقاد از عملكرد شاه در نزدیكی به اسرائیل و با افشای حركتهای مخفیانه دو رژیم برای نزدیكی به یكدیگر، آغاز كرد. درواقع، یكی از عوامل شروع انقلاب اسلامی ایران، عملكرد بد دستگاه سیاست خارجی ایران در قبال اسرائیل و فلسطین بود. پس از آن نیز امام به مناسبتهای مختلف، در داخل و خارج ایران، این مقوله را بهطورجدی مطرح نمودند. از جمله، در پیام امام درباره لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، ایشان به سلطه صهیونیستها بر تاسیسات و منابع ایران در قالب بهائیت، سخت انتقاد كردند. در همین سال، ایشان در پاسخ به سوال بازرگانان و اصناف قم درخصوص مصوبه دولت علم برای توسعه روابط اقتصادی با اسرائیل، آن را خطری بزرگ برای اسلام و استقلال و كیان مملكت برشمرد. در سال ۱۳۴۲ در پاسخ به نامه علمای یزد، امام، خطر اسرائیل را برای اسلام و ایران بسیار جدی دانست و همه را به اعتراض در برابر پیمان شاه با اسرائیل فراخواند.[xxvi] یكی از محكمترین و تندترین موضعگیریهای سیاسی امام در برابر شاه و اسرائیل، سخنرانی مشهور ایشان در مسجد اعظم قم، پس از آزادی از زندان، بود.
امام در این سخنرانی، شاه را از توسعه روابط نظامی و اقتصادی با اسرائیل برحذر داشت و بر زیانآوربودن این رابطه تاكید كرد. ایشان همچنین دولتهای تركیه و ایران را به خاطر جدایی از جمیع ممالك اسلامی، بسیار ملامت كرد و در بخشی از این سخنرانی، فریاد برآورد: «ای مردم عالم، بدانید ملت ما با پیمان [با] اسرائیل مخالف است، این ملت ما نیست، این روحانیت ما نیست، دین ما اقتضا میكند كه با دشمن اسلام موافقت نكنیم، قرآن ما اقتضا میكند كه در مقابل صف مسلمین با دشمن اسلام همپیوند نشویم، ما این حرفها را میزنیم، مرتجع هستیم؟...»[xxvii]
درواقع امام در این سخنان خود، توجه به خطر اسرائیل برای مسلمانان را به صورت یك حكم شرعی مطرح ساخت و به وعاظ توصیه میكرد خطر اسرائیل و عمال آن را در همهجا به گوش مردم برسانند. حضرت امام سكوت دراینباره را كمك به دستگاه جبار و دشمنان اسلام قلمداد مینمود و اینچنین، مبارزه با اسرائیل را در صدر اهداف مبارزاتی خود قرار داد. حتی پس از كشتار خونین مدرسه فیضیه كه تخاصم امام با شاه به اوج رسید، آن حضرت ضمن تهدید شاه و توصیه به وی برای عبرتگرفتن از پدرش، در سخنرانی تاریخی خود در مدرسه فیضیه، درخصوص اسرائیل چنین به شاه هشدار داد: «... والله، اسرائیل به درد تو نمیخورد. قرآن به دردت میخورد. امروز به من اطلاع دادند كه بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت گفتهاند: شما با سه موضوع كار نداشته باشید، پس از آن هرچه خواستید بگویید. یكیاینكه با شاه كاری نداشته باشید و از او حرف نزنید، یكی هم اینكه با اسرائیل كار نداشته باشید و دیگری هم اینكه شما نگویید دین در خطر است. اگر ما این سه مطلب اساسی را كنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم. ما هر گرفتاری را كه داریم مربوط به این سه مطلب است. تمام گرفتاریهای ما [از اینها است] میگویند: از شاه و اسرائیل حرف نزنید، رابطه بین شاه و اسرائیل چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟!»[xxviii]
امام در اعلامیهای كه به مناسبت چهلم فاجعه مدرسه فیضیه صادر كرد، خطاب به سران ممالك اسلامی و دول عربی و غیرعربی، و نیز در خطاب به زعمای دین و ملت و ارتش ایران، به تنفر و انزجار علمای اسلامی از همپیمانی با اسرائیل، تصریح نمودند و حتی آمادگی خود را برای شهادت به دست عمال اسرائیل اعلام كردند. ایشان همچنین در پیامی كه در ماه محرم سال ۱۳۴۳.ش به مناسبت سالگرد پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ صادر فرمودند، از تحتالحمایگی ایران بزرگ در برابر اسرائیل بهعنوان ننگ برای مملكت كهنسالی مثل ایران یاد نمودند و وحدت مسلمین برای مقابله با اسرائیل را خواستار شدند.[xxix] حضرت امام در بخشی از اعلامیه خود در مخالفت با كاپیتولاسیون نیز به امریكا و اسرائیل بهعنوان دو همدست در آوارگی ملت مظلوم فلسطین اشاره كرده و از سلطه این دو كشور بر بازار ایران، ابراز تاسف نمودهاند.
پس از تبعید امام و مقارن با جنگ ششروزه، ایشان با صدور اطلاعیهای، ضمن تذكر به ممالك اسلامی برای تلاش در راستای ریشهكنكردن ماده فساد در قلب دنیای اسلام، داشتن هرگونه رابطه سیاسی و تجاری با اسرائیل را حرام دانسته و هرگونه همكاری با این رژیم را مقابله با اسلام تلقی كرد. امام همچنین مصرف كالاهای اسرائیلی را بر مسلمانان حرام اعلام نمود و در همین سال، با ارسال نامهای به هویدا، نخستوزیر وقت ایران، از او و دولت ایران به سبب داشتن پیمان برادری با اسرائیل و جریحهداركردن عواطف مسلمین و همچنین زمینهسازی برای سلطه اسرائیل بر اقتصاد ایران، انتقاد كرد و وی را از ادامه این راه برحذر داشت.[xxx]
در ششم شهریور ۱۳۴۷، حضرت امام در پاسخ به نامه گروهی از فدائیان و جوانان مبارز فلسطین، ضمن اعلام وجوب و ضرورت مبارزه با اسرائیل، مجوز استفاده از مصرف زكات و سایر صدقات را برای دفع خطر اسرائیل در كمك به مدافعین و مبارزین صادر نمود.[xxxi] این فتوا همان سال در مصاحبه با نماینده الفتح نیز مورد تاكید قرار گرفت و وجوب آن مجددا گوشزد گردید.[xxxii]
صهیونیستها در هیجدهم اوت ۱۹۶۹، مسجدالاقصی را به آتش كشیدند. امام ضمن محكومكردن این عمل صهیونیستها و ملامت سران كشورهای اسلامی، درباره تجدید بنای مسجدالاقصی اعلام كردند تا زمانیكه فلسطین اشغالی، آزاد نشده است، مسلمانان نباید مسجدالاقصی را تجدیدبنا كنند تا جنایات صهیونیستها همچنان در مقابل چشمان مسلمانان مجسم بماند و محرك آنان در بازپسگرفتن سرزمینها و مقدسات اسلامی باشد.[xxxiii]
امام در قسمتی از سخنرانی خود درباره جشنهای دوهزاروپانصدساله بیان میكنند كه كارشناسان اسرائیلی، برپاكنندگان این جنبشها بودهاند. ایشان در بخشهای بعدی پیام، به توطئههای صهیونیستها به منظور ضربهزدن به احكام اسلامی، تخریب چهره اسلام و تحریف قرآن كریم اشاره كردهاند.[xxxiv]
در طول دهه ۱۳۵۰ــ تا انقلاب اسلامی ــ حضرت امام همچنان طی اعلامیههای مختلف، در پاسخ به نامههای مردم، دانشجویان و علما، با اعلام وجوب جهاد بر تمام مسلمین برای آزادسازی فلسطین و حمایت از گروههای مبارز فلسطینی، این امر را در اذهان و افكار عمومی مسلمانان زنده نگاه میداشت. بهویژه بههنگام جنگ اكتبر ۱۹۷۳.م، امام با صدور پیامی به دولتها و ملل اسلامی، همه را به جهاد همهجانبه، قاطع و بهدور از اختلافات، علیه اسرائیل فراخواند و آنها را از فروش نفت به اسرائیل برحذر داشت. همزمان با این پیام، ایشان پیام پرشوری نیز به ملت ایران ارسال نمودند و در این پیام، ضمن اشاره به جشنهای دوهزاروپانصدساله و همزمانی آن با نبرد ملتهای مسلمان علیه اسرائیل از اقدامات شاه درحمایت از اسرائیل و فروش نفت ایران به این رژیم اشغالگر، سخت انتقاد كرد و ملت غیور ایران را موظف نمود از تامین منافع امریكا و اسرائیل در ایران جلوگیری و با آن مبارزه كنند. همچنین همانند گذشته، امامخمینی به علما و مبلغین توصیه نمود جرایم اسرائیل را در مساجد و محافل دینی، برای مردم تبیین كنند.[xxxv]● نتیجه
درخصوص رابطه ایران با اسرائیل میتوان گفت از همان ابتدای تشكیل دولت صهیونیستی، كشور ایران به دلیل موقعیت راهبردی خاص، مورد توجه صهیونیستها بود اما در زمان محمدرضاشاه پهلوی بهتدریج این رابطه شدت گرفت و پس از كودتا به اوج رسید؛ چنانكه روزبهروز نفوذ اسرائیل در دستگاههای دولتی رژیم بیشتر شد و حتی سازمان امنیتی ایران (ساواك) بهعنوان نیروی اطلاعاتی ــ جاسوسی صهیونیستها عمل میكرد و سیاستهای موساد را در ایران به اجرا میگذاشت.
صهیونیستها در ابتدای شكلگیری دولت اسرائیل در سرزمین غصبشده فلسطین، به سوی یهودیان كشورها دست یاری گشودند و ایران نیز از جمله كشورهایی بود كه آنان برای جذب كمكهای همكیشان خود، با ارسال نمایندگانشان و به شیوههای مختلف، توانستند اعانات مردمی و دولتی را بهسوی اسرائیل روانه كنند.
روابط ایران و اسرائیل در دایره بزرگتری به نام استراتژی خاورمیانهای امریكا معنا مییابد. درواقع رژیم ایران با نزدیكی به اسرائیل، قصد داشت حمایت هرچهبیشتر امریكا را به دست آورد. نفوذ یهودیان در امریكا و بهویژه در دستگاه سیاست خارجی این كشور، برای ایران جنبه حیاتی داشت. رژیم ایران میتوانست از طریق نزدیكی بیشتر به اسرائیل، حمایت دو چندان امریكا را بهصورتغیرمستقیم جلب كند. ازسویدیگر رژیم پهلوی دوم در داخل كشور فاقد پایگاه حمایتی مردمی بود و بههمیندلیل مجبور بود برای حفظ حاكمیت خود به قدرتهایی چون امریكا در سطح بینالمللی و اسرائیل در سطح منطقهای تكیه نماید تا فقدان مشروعیت داخلی خود را با كسب مقبولیت بینالمللی، جبران نماید.
پینوشتها
[i]ــ عبدالرضا هوشنگمهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، تهران، انتشارات علمی، چ۱، ۱۳۷۷، ص۴۰۲
[ii]ــ علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران «دولت دستنشانده» ۱۳۵۷ــ۱۳۲۰، تهران، نشر دانش، چ۱، ۱۳۷۶، ص۴۰۹
[iii]ــ همان.
[iv]ــ ویلیام شوكراس، آخرین سفر شاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، ۱۳۶۹، ص۹۳؛ عبدالرضا هوشنگمهدوی، همان، صص۴۰۲ و ۴۰۱
[v]ــ علی جدیدبناب، عملكرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی(ره)، ۱۳۸۲، ص۲۰۴
[vi]ــ به نقل از مشروح مذاكرات مجلس سنا، سیام اردیبهشتماه ۱۳۲۹ و نیز عبدالرضا هوشنگمهدوی، همان، صص۴۰۴ و ۴۰۳
[vii]ــ به نقل از: عبدالرضا هوشنگمهدوی، همان، صص ۴۰۵ و ۴۰۴
[viii]ــ علیرضا ازغندی، همان، صص۴۱۲ و ۴۱۱
[ix]ــ علی فلاحنژاد، مناسبات ایران و اسراییل در دوره پهلوی دوم، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، چ۱، ص۲۰۷
[x]ــ غلامرضا علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، تهران، رسا، ص۴۸۵
[xi]ــ عبدالرضا هوشنگمهدوی، همان، ص۲۸۴ و ۲۸۳
[xii]ــ علی فلاحنژاد، همان، ص۲۲۳ و ۲۲۲
[xiii]ــ فرد هالیدی، دیكتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه: فضلالله نیكآئین، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۸، ص۲۸۹
[xiv]ــ علی فلاحنژاد، همان، ص۲۳۳
[xv]ــ همان، ص۲۳۴
[xvi]ــ استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و كشورهای همجوار آن، تحقیق از موسسه «ارض» ویژه مطالعات فلسطینی، تهران، بینالملل اسلامی، ۱۳۶۳
[xvii]ــ حسن كلباسی، بررسی سیاستهای بازرگانی خارجی ایران در صدساله اخیر، پایاننامه كارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه تربیتمدرس، ۱۳۶۴، ص۸۶
[xviii]ــ مارك ج گازیوروسكی، دیپلماسی امریكا و شاه، ترجمه: جمشید زنگنه، تهران، درسا، ۱۳۷۱، ص۲۶۹
[xix]ــ حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۰، ص۴۵۸
[xx]ــ تقی نجاریراد، همكاری ساواك و موساد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، ص۶۳
[xxi]ــ حسین فردوست، همان، صص۲۴۴ و ۲۴۳ و ۲۴۲
[xxii]ــ علیرضا ازغندی، همان، ص۴۱۰
[xxiii]ــ جلالالدین مدنی، ایران اسلامی در برابر صهیونیسم، تهران، سروش، ۱۳۶۲، ص۱۹
[xxiv]ــ علیرضا ازغندی، همان، ص۴۱۱
[xxv]ــ امامخمینی، صحیفه نور، ج۴، مصاحبه مورخه ۱۶/۹/۱۳۵۷
[xxvi]ــ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امام در برابر صهیونیسم، تهران، دفتر سیاسی سپاه، ۱۳۶۱، صص۵ــ۱
[xxvii]ــ امامخمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۷۷، ۲۵/۲/۱۳۴۳
[xxviii]ــ همان، صص۱۵۷ــ۱۵۴، ۱۳/۳/۱۳۴۳
[xxix]ــ امام در برابر صهیونیسم، همان، ص۱۴
[xxx]ــ امامخمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۱۳۴، ۲۷/۱/۱۳۴۶
[xxxi]ــ همان، ص۱۴۵ و ۱۴۴
[xxxii]ــ همان، ص۱۳۷ و ۱۳۶
[xxxiii]ــ امام در برابر صهیونیسم، ص۳۰
[xxxiv]ــ همان.
[xxxv]ــ امام در برابر صهیونیسم، صص۶۰ــ۵۸
فاطمه نصرتی
اسرائیل توانسته بود از طریق رژیم پهلوی به امتیازات فوقالعادهای در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و تامین انرژی در ایران دست یابد و از طریق ایران، منافع ملی و منطقهای خود را تامین كند و ایران در حلقه تنگ استراتژی خاورمیانهای امریكا هر روز بیشازپیش فرو میرفت كه سرانجام امامخمینی(ره) با انقلاب اسلامی توانست این وضعیت را دگرگون سازد و كشور را از این دایره شوم بیرون آورد.
روابط ایران و اسرائیل، از جنبههای گوناگون قابل مطالعه و بررسی است. دولت ایران در سال ۱۳۲۸ با انتشار اعلامیهای دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و برای توجیه عمل خود در برابر اذهان مسلمانان ایران، علت برقراری روابط با اسرائیل را حفاظت از منافع ایرانیان ساكن در فلسطین اعلام كرد.
دقت و تامل در شخصیت سیاسی سیاستمدارانی كه در برقراری روابط میان ایران و اسرائیل نقش اساسی داشتند، نشان میدهد چنین واقعهای فراتر از شعار حفظ منافع ایرانیان ساكن در اسرائیل بوده است؛ زیرا محمد ساعد مراغهای، نخستوزیر وقت ایران، و تمام اعضای كابینهاش، حتی در آن روزگار، به «امریكادوستی شدید» معروف بودند. بهاینترتیب برقراری روابط با اسرائیل و تعمیق آن در سالهای پایانی رژیم پهلوی را باید در راستای وابستگی ایران به امریكا بررسی نمود. نكته قابل توجه در تاریخ روابط رژیم پهلوی و دولت اسرائیل، این است كه دامنه مناسبات آنها، بهسرعت عرصههای اقتصادی را درنوردید و حوزههای امنیتی و سیاسی را نیز دربرگرفت. آنچه نقطه وحدت منافع دستگاه پهلوی و اسرائیل را تشكیل میداد، مبارزه و رویارویی با فرهنگ و دنیای اسلام بود. برای اسرائیل كه خود را با تمام كشورهای عربی و اسلامی رویاروی میدید، یافتن متحدی مانند ایران كه اكثریت قاطع مردم آن مسلماناند، میتوانست تاحدودزیادی فشار دنیای اسلام بر این رژیم را كاهش دهد. از طرفی دستگاه پهلوی نیز كه در دو دهه آخر حیاتش، سیاستی كاملا ضددینی در پیش گرفته بود، بیشازگذشته به اسرائیل نزدیك گردید. گسترش و تعمیق روابط رژیم پهلوی و اسرائیل، دولت ایران را در میان كشورهای اسلامی منزوی و حتی بدنام ساخت. شدت این وضعیت بهگونهای بود كه حتی بسیاری از اعراب، سكوت ایرانیها در برابر سیاست حمایت از اسرائیل توسط محمدرضا پهلوی را نشانه رضایت ایرانیان از اعمال فشار بر اعراب میدانستند.
● رابطه ایران و صهیونیسم پیش از كودتا
رابطه ایران با صهیونیسم، از همان آغاز تشكیل دولت صهیونیستی اسرائیل آغاز گردید. وقتی در هشتم آذر ۱۳۲۶ (بیستونهم نوامبر ۱۹۴۷) مجمع عمومی سازمان ملل، قطعنامهای مبنی بر تقسیم فلسطین به دو منطقه عربی و یهودی را به تصویب رساند، اسرائیلیها كه منتظر چنین فرصتی بودند، با استفاده از ضعف اعراب، حدود پنج ماه پس از آن، دولت صهیونیستی اسرائیل را تاسیس كردند و نخستین جنگ اعراب بر ضد رژیم صهیونیستی بهمنظور جلوگیری از استقرار حكومت جدید یهودی در قلب فلسطین، بینتیجه ماند. حكومت ایران به بهانه نظارت بر حفظ منافع اتباع ایرانی مقیم فلسطین اشغالی، عباس صیقل را به فلسطین اعزام كرد؛[i] اما بنا بر اظهارات محمد ساعد مراغهای، نخستوزیر وقت ایران، ازآنجاكه برای مامور ایرانی انجام وظایف محوله در شرایطی كه ایران اسرائیل را به رسمیت نشناخته بود، با مشكلاتی مواجه شده بود، دولت ایران بهناچار یا باید مامور خود را احضار میكرد و ایرانیها را بدون سرپرست میگذاشت و یا وضعیت مامور اعزامی را روشن میكرد؛[ii] ضمنآنكه تا آن زمان، حدود پنجاه كشور رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته بودند و این دولت به عضویت سازمان ملل متحد درآمده بود. بههرحال كابینه محمد ساعد مراغهای نیز در جلسه چهاردهم اسفند ۱۳۲۸ به اتفاق آرا تصمیم گرفت اسرائیل را به رسمیت بشناسد. این تصمیم در بیستوسوم اسفند همان سال بهصورت دوفاكتو به تصویب نهایی رسید و ایران در بیتالمقدس سركنسولگری دایر كرد.[iii]
رژیم صهیونیستی، شناسایی دوفاكتوی خود را با پرداخت رشوه قابلتوجهی به محمد ساعد مراغهای، نخستوزیر وقت، به دست آورد. هیات مذاكرات اسرائیل را یك امریكایی با نام مستعار «آدام» كه با موساد همكاری داشت، رهبری میكرد. وی ترتیبی اتخاذ كرد كه در ازای شناسایی دوفاكتوی اسرائیل توسط ایران، مبلغ چهارصدهزار دلار به ایران پرداخت گردد. قرار بود مبلغ مذكور در راستای انجام تبلیغات مطبوعاتی در ایران، جهت فراهمنمودن زمینه شناسایی دوفاكتوی اسرائیل از سوی ایران هزینه گردد. برای این منظور، مبلغ دوازدههزار دلار بلافاصله پرداخت شد. پس از آن نخستوزیر، برای ایجاد زمینه مناسب جهت طرح مساله، ابتدا با توجیه اینكه باید بین سیاست و مذهب تفكیك قائل شد، سعی كرد با روحانیان به مذاكره بپردازد. علاوهبراین، دكتر سیاسی، وزیر امورخارجه وقت كه با شناسایی اسرائیل مخالف بود، بركنار شد و به جای او دكتر علیقلی اردلان، به كفالت وزارت امورخارجه منصوب گردید. سرانجام، ساعد، موضوع را با شاه در میان نهاد. شاه بهظاهر گفته بود: «اگر نخستوزیر و وزیر امورخارجه موافق بهرسمیتشناختن اسرائیل هستند، من حرفی ندارم.» وقتی نظر شاه نیز تامین گردید، بقیه مبلغ چهارصدهزار دلار پرداخت شد و سرانجام شناسایی دوفاكتوی اسرائیل به تصویب رسید.[iv]
پس از مذاكرات مفصلی كه از طرف سازمان ملل و دولت امریكا با ایران به عمل آمد، برایاینكه دولت ایران بیشتر بتواند منافع اتباع خود را حفظ كند و اشكالاتی كه در كار چندهزار ایرانی مقیم فلسطین پیدا شده بود، مرتفع شود، سه ماه قبل از اعلام شناسایی رسمی، رضا صفینیا با سمت مامور مخصوص به فلسطین اعزام گردید و با این عمل، دولت ایران، درواقع دولت اسرائیل را عملا به رسمیت شناخت؛ اما برایاینكه این شناسایی بهصورترسمی درآید، طبق تصمیم هیات دولت، نصرالله انتظام، نماینده دایمی دولت شاهنشاهی در سازمان ملل متحد، به اطلاع نماینده دولت اسرائیل رساند كه دولت ایران، ازاینپس دولت اسرائیل را بهطوردوفاكتو به رسمیت میشناسد.[v]
بهدنبال شناسایی اسرائیل، پیامها و تلگرافهای تشكرآمیزی از طرف آن دولت برای محمد ساعد، نخستوزیر، و حسین علا، وزیر امورخارجه ایران، مخابره گردید.
محمد ساعد مراغهای، مدتی بعد، توسط شاه از نخستوزیری بركنار گردید و به عضویت در مجلس سنا منصوب شد. تعدادی از سناتورهای مجلس سنا، شناسایی اسرائیل را تقبیح كرده، از ساعد خواستند پاسخگوی عملكرد دولت خود در مورد بهرسمیتشناختن اسرائیل باشد. ساعد در جلسه سیام اردیبهشتماه ۱۳۲۹ در توجیه این عمل دولت خود، گفت: «حفظ منافع ایرانیان مقیم فلسطین و لزوم مطالعه از نزدیك امور دولت جدیدالتاسیس اسرائیل، ایجاب میكرد كه دولت ایران ماموری در این نقطه مهم و حساس خاورمیانه داشته باشد
. بهاینجهت ازیكسالقبل ماموری در آنجا تعیین و پنجماه پیش هم یك مامور مطلع و مجرب وزارت امورخارجه به فلسطین اعزام گردید كه بیشتر در كارها مراقبت و مواظبت نماید، ولی انجام وظایف محوله برای مامور ایرانی، بدون هیچ نوع رسمیت، مصادف با مشكلاتی شده بود و لازم میآمد یا مامور احضار و ایرانیها را بدون سرپرست به حال خود واگذاریم یا وضعیت مامور را روشن كنیم.ضمن این بیتكلیفی، به دولت اطلاعاتی رسید كه بعضی از دول عرب با تماس مستقیم و محرمانه با اولیای دولت اسرائیل در مورد مقدمات برقراری روابط رسمی و صلح و سازش، مذاكره مینمایند. بعدا این خبر تایید شد كه نمایندگان طرفین، روی یك كشتی انگلیسی سازشنامه را تنظیم و امضا نمودهاند... ولی نه از این سازش روی كشتی انگلیسی و نه از دعوت به كنفرانس قاهره [كه در دوازدهم مارس ۱۹۵۰ تشكیل شد] ممالك عرب اطلاعی به ایران ندادند.» ساعد در ادامه متذكر شد: «... نظربهاینكه دولت ایران در مسائل بینالمللی همیشه سیاست مستقلی دارد و شایسته برای دولت ایران نبوده و نیست كه از بعد از اتخاذ تصمیم درباره موضوعی از طرف دیگران، بدوناینكه با دولت ایران تماس و مشورتی شده باشد، تابع تصمیمات آنها بشود و اینكه دولت اسرائیل عضویت سازمان ملل را دارا میباشد، موضوع با توجه به گزارشهای واصله از مامورین سیاسی دولت شاهنشاهی، در شب چهاردهم اسفندماه در هیات دولت مطرح و به اتفاق آرا تصمیم اتخاذ گردید كه برای آقای انتظام، نماینده دولت در سازمان ملل، دستور صادر شود كه با تماس با نماینده دولت اسرائیل، شناسایی بالفعل (دوفاكتو) دولت اسرائیل را اعلام نماید كه وضعیت اتباع ایران در فلسطین و تكلیف مامور اعزامی در آن كشور روشن شود.»[vi]
بدینسان شناسایی دوفاكتوی اسرائیل عملی شد و كنسولگری ایران در بیتالمقدس مشغول به كار گردید. اما پانزده ماه بعد، یعنی در زمان حكومت دكتر مصدق، ادامه ارتباط با اسرائیل مورد اعتراض نمایندگان مجلس قرار گرفت و عدهای از نمایندگان، همگام با مردم و علما خواستار قطع رابطه با اسرائیل شدند. دولت مصدق به این خواسته عمومی تن داد و كنسولگری ایران در بیتالمقدس را منحل كرد. این اقدام مصدق با استقبال مردم و كشورهای عربی مواجه شد و افكار عمومی جهان عرب را به حمایت از نهضت ملی ایران واداشت. روزنامههای عربی مصدق را «زعیم شرق» نامیدند و رهبران عرب نیز اقدام مصدق را تحسین كردند؛ چنانكه عبدالرحمن عزامپاشا، دبیركل اتحادیه عرب، ابراز داشت: «كلیه دولتهای عربی، روشی را كه دولت ایران در روابط خود با اسرائیل در پیش گرفته است، با نظر تحسین و تمجید مینگرند.»[vii] البته این شادی اعراب و مردم ایران از قطع ارتباط با اسرائیل دیری نپایید؛ چراكه با وقوع كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲ و در نتیجه سقوط دولت مصدق، شاه و طرفداران او مجددا قدرت یافتند و زمینه برای برقراری مجدد رابطه با اسرائیل فراهم شد.
● رابطه ایران و اسرائیل پس از كودتا
از فردای كودتای بیستوهشتم مرداد، اسرائیلیها به تكاپو افتادند تا مجدداً با ایران ارتباط برقرار كنند و در ملاقاتهایشان با مسئولان ایرانی، بر این امر تاكید كردند. «این روابط در ابعاد گوناگون، بهویژه در زمینههای كشاورزی، اطلاعاتی و نفتی، تا [پیروزی] انقلاب اسلامی روزبهروز گسترش یافت. گستردگی روابط دو كشور، بدون توجه به فرازونشیبهای متاثر از تحولات در روابط بینالمللی، بهطوركامل دوطرفه بود. دولت اسرائیل در مقابل شناسایی این كشور به وسیله ایران، در چارچوب دكترین معروف به «محورهای پیرامون»، از همان ابتدای تاسیس علاقمندی خود را به گسترش روابط با ایران اعلام كرد. بهسبب دكترین محورهای پیرامون كه دیوید بنگوریون، نخستین نخستوزیر اسرائیل، طراح آن بود، اسرائیل میبایست روابط خود را با كشورهای اطراف جهان عرب، بهویژه تركیه و ایران، توسعه میداد. از نظر بنگوریون، تحكیم روابط دوجانبه با چنین كشورهایی در درازمدت میتوانست اسرائیل را از انزوای سیاسی خارج سازد و منافع اقتصادی ــ امنیتی این كشور را در برابر كشورهای عربی تامین كند. برایناساس، پس از سقوط دكتر مصدق و بهقدرترسیدن دوباره محمدرضاشاه، نفوذ اسرائیل در سطوح مختلف گسترش یافت.»[viii] درواقع میتوان گفت: ارتباط ایران و رژیم صهیونیستی، پس از كودتای بیستوهشتم مرداد، سیر صعودی یافت و با نفوذ سازمان جاسوسی موساد بر محافل اطلاعاتی، نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی ایران، به اوج خود رسید. سیطره آنها بر قدرت حاكم ایران تا بدانجا افزایش یافت كه آنان در دربار نیز نفوذ كردند و توانستند حمایت كامل آنها را به سوی رژیم صهیونیستی جلب كنند. ازآنپس، گرچه این ارتباط با اعتراض شدید محافل مذهبی مردم مسلمان ایران توأم بود، اما همچنان تا زمان انحلال كامل رژیم پهلوی ادامه یافت. رابطه میان اسرائیل و رژیم پهلوی را حول محور همكاریهای زیر میتوان ترسیم كرد:
۱ــ روابط اقتصادی: صهیونیسم در آغاز تشكیل دولت صهیونیستی اسرائیل بهسوی یهودیان سراسر جهان دست یاری دراز كرد. نمایندگانی از اسرائیل جهت جمعآوری كمكهای یهودیان ساكن ایران، به ایران نیز اعزام شدند تا كمكهای آنها را در اسرع وقت به اسرائیل گسیل دارند و بهاینطریق پایههای دولت نوبنیاد را مستحكم سازند.
۲ــ همكاری كشاورزی و فنی: در زمینه كشاورزی، اسرائیل الگوی مناسب و موفقی برای مدرنیزهكردن كشاورزی ایران بهشمار میرفت. استفاده از دانش فنی اسرائیلیها دراینخصوص و بهرهگیری از شیوههای جدید در امر «اصلاحات ارضی» مطمح نظر شاه، انگیزه دیگری در برقراری روابط با اسرائیل بود.[ix] در زمینههای كشاورزی، همكاریهای زیادی میان دو كشور انجام گرفت. هیاتهای اسرائیلی از ایران بازدید كردند و پیشنهادهایی برای بهبود وضعیت كشاورزی ارائه دادند. بازدید یك هیات اسرائیلی از فعالیتهای كشاورزی جیرفت و خوزستان، تشكیل شركت كشاورزی شیمیایی مشترك به نام «ساماز»، طرحهای خاكشناسی مشترك و نیز طرحهای مرغداری را میتوان از جمله همكاریهای صورتگرفته در این زمینه نام برد.[x]
همكاری كشاورزی ایران و اسرائیل عمدتا بهصورت استفاده از كارشناسان و تكنسینهای اسرائیلی در طرحهای توسعه كشاورزی ایران انجام گرفت. علاوهبراین، ایران بازاری برای كالاهای كشاورزی اسرائیل بهشمار میرفت. همكاری در دو پروژه توسعه كشاورزی در ایران در دستور كار قرار گرفت: یكی اصلاحات ارضی و دیگری پروژه قزوین. در مورد اول، آنچنانكه از شواهد و قرائن برمیآید، این همكاری مدت زیادی طول نكشید و ایرانیها سرانجام بدون كمك اسرائیلیها به فعالیت خود ادامه دادند. اما كار بر روی پروژه قزوین برای اسرائیلیها از اهمیت خاصی برخوردار بود و آنها سعی میكردند برای گسترش روابط با ایران، بهترین كمكهای آموزشی و فنی خود را در اختیار ایران قرار دهند.
اسرائیلیها در طرح قزوین نیز همچون دیگر طرحهای كشاورزی و فنی، چندین هدف مهم را دنبال میكردند: ۱ــ شناسایی علنی و رسمی اسرائیل از جانب ایران در سطح دایركردن سفارتخانه. برای این منظور اسرائیلیها از طریق كشاورزی به ایران فشار میآوردند. ۲ــ همكاری و برخورد مستقیم اسرائیلیها با روستاییان ایرانی، میتوانست این مفهوم را برساند كه كشوری مسلمان با آغوش باز از یهودیان و صهیونیستها استقبال میكند؛ بهعبارتی، تماس و برخورد یهودیان با مسلمانان ایران، میتوانست تابوی همكاری با یهودیان را در انظار مردم خاورمیانه ــ كه قریببهاتفاق مسلمانند و از ابتدا در تلاش بودند اسرائیل را در انزوا و تحریم قرار دهند ــ بشكند.
۳ــ همكاریهای نفتی و مساله خطوط نفت: یكی از مسائل بسیار مهمی كه صهیونیستها در زمینه اقتصادی به آن توجه شایانی داشتند، مساله نفت بود. میتوان گفت همكاریهای نفتی ایران و اسرائیل از مهمترین جنبههای روابط بین دو كشور بود كه جنجال بسیاری در مناسبات ایران و اعراب بهوجود آورد. بستهشدن موقتی كانال سوئز بهدنبال حمله انگلستان، فرانسه و اسرائیل به مصر در اكتبر ۱۹۵۶.م، همكاری نفتی گستردهتری را میان دو كشور ایران و اسرائیل رقم زد. باتوجهبهاینكه دولت شوروی به محض حمله اسرائیل به مصر، مناسبات سیاسی خود را با آن دولت قطع كرد و از ارسال نفت به كشور یهود ممانعت به عمل آورد، ایران تنها جایگزین نفت شوروی بهشمار میرفت. پس از چند روز مذاكره، سرانجام قراردادی امضا شد كه بهموجبآن نفت ایران به بهای بشكهای ۳۰/۱ دلار به اسرائیل فروخته شد. طبیعی است كه قرارداد مزبور بدون دستور شاه هرگز امضا نمیشد. این در حالی بود كه نقل و انتقال هفتادوسهدرصد كالاهای وارداتی و هفتادوششدرصد نفت صادراتی ایران، از طریق كانال سوئز انجام میشد.بنابراین ایران میبایستی هرچهزودتر راههای جدیدی برای كشتیهای نفتكش حامل نفت خود تدارك میدید. بنگوریون، نخستوزیر اسرائیل، كه بهشدت خوشحال بود و آن را موفقیت بزرگی برای كشورش میدانست، بلافاصله دستور داد لوله نفت هشتاینچی بین بنادر ایلات و بئرشبع احداث شود و از آنجا نفت ایران بهوسیله كامیونهای نفتكش به پالایشگاه حیفا حمل گردد. لوله مزبور در ظرف صد روز ساخته شد و در دسامبر ۱۹۵۷.م شروع به كار نمود. یك سال بعد، نیازهای نفتی اسرائیل به علت مهاجرتهای دستهجمعی و پیشرفتهای اقتصادی افزایش یافت. بنگوریون تصمیم گرفت لوی اشكول را به تهران بفرستد تا با شاه دراینباره مذاكره كند. سفر اشكول به تهران چنان مخفی نگاه داشته شد كه حتی دوریل، نماینده اتاق بازرگانی اسرائیل در ایران، از آن آگاه نشد. اشكول بههمراهی كوزلوف و دكتر زوی ابنشتاین، رئیس اداره ارزهای خارجی در وزارت دارایی، به تهران آمدند. با استقبال و همراهی سپهبد بختیار، آن دو در مهمانسرای ساواك اقامت داده شدند. «پس از چند جلسه مذاكرات مقدماتی، اشكول به حضور شاه رسید. این نخستین ملاقات یك وزیر اسرائیلی با شاه بود و ضمن آن، هر دو تمایل خود را به گسترش روابط و تماسهای بین دو كشور ابراز داشتند و بهدنبالآن صادرات نفت ایران به اسرائیل دو برابر شد.»[xi]
كشتیهای حامل نفت به اسرائیل كه پس از رسیدن به مقصد و تخلیه نفت خود بهناچار میبایست خالی به مبدا مراجعت میكردند، در صورت لزوم، اشیا و كالاها و نیز تجهیزات نظامی صادره از اسرائیل به ایران را حمل مینمودند. این روش، اغلب در مواردی به كار میرفت كه امكان حمل وسایل و تجهیزات به وسیله هواپیما، بههردلیلممكن میسر نمیگردید.[xii]
در سال ۱۳۴۸.ش طبق دستور شاه دهمیلیون تن نفت از طریق خط لوله ایلات ــ اشكلون به اسرائیل فرستاده شد. ارسال نفت ایران حتی پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال ۱۳۵۲.ش، ادامه یافت. صدور نفت ایران به اسرائیل، بهویژه پسازآنكه اسرائیلیها مجبور شدند، میادین نفتی اشغالشده در صحرای سینا را به مصریها بازگردانند، افزایش یافت و حتی در سال ۱۳۵۴.ش حكومت ایران متعهد شد كلیه احتیاجات نفتی اسرائیل را تامین كند. شاه و هویدا در مصاحبههای خود منكر ارسال نفت به اسرائیل میشدند و ادعا میكردند كنسرسیوم به اسرائیل نفت میفروشد و حتی پس از قرارداد نفتی ۱۹۷۳.م، شاه مدعی شد هنگامیكه نفتكشها بنادر ایران را ترك میكنند، ایران از مقصد نهایی بیخبر است. در سال ۱۳۵۴.ش كه مجاهدین عرب نفتكشی را كه از ایران به اسرائیل نفت میبرد، منفجر كردند، هویدا در پاسخ به سوال یكی از خبرنگاران جراید، گفت: «كشور ایران نفت مورد نیاز اسرائیل را تامین میكند، منتها نفت را كمپانیهای خارجی به اسرائیل میفروشند نه ایران.» بهرغم تمامی این موضعگیریها، طبق تحلیل فرد هالیدی نمیتوان منكر این واقعیت شد كه دولت ایران بزرگترین فروشنده نفت به اسرائیل بوده و مهمترین كالا و رقم مبادلاتی میان دو كشور، مربوط به نفت بوده است.[xiii]
ایران با دو هدف عمده، نفت خود را در اختیار اسرائیل قرار میداد: اول بهبود وضع مالی خود و دوم تقویت اسرائیل در مقابل كشورهای عرب. البته عوامل دیگری، از جمله استفاده از نفوذ صهیونیستها برای وادارساختن مقامات امریكایی به پذیرش تقاضاهای تسلیحاتی و مالی ایران نیز تاثیر مهمی در گسترش همكاری نفتی میان دو كشور داشته است. ازطرفدیگر ایران، نفت خود را بهمنظور خرید پارهای تجهیزات و تسلیحات مدرن نظامی و بهرهگیری از تخصصهای مختلف اسرائیل، به آن كشور تحویل میداد. بر اثر تحریم اعمالشده از سوی كشورهای عربی علیه اسرائیل، ایران به بزرگترین منبع تامینكننده نفت اسرائیل تبدیل شد؛ بهگونهایكه در سال ۱۹۷۶.م، اسرائیل هفتادوپنجدرصد مصرف داخلی خود را ــ كه به حدود صدوپنجاههزار بشكه در روز بالغ میگردید ــ بهوسیله ایران تامین مینمود.[xiv]
اهمیت ارسال نفت ایران به اسرائیل، به اندازهای بود كه لزوم تضمین امنیت ارسال آن برای اسرائیل، در قالب یكی از بندهای پیمان كمپدیوید بین مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۵.م جلوهگر شد و از جهتی ایران را به سوپاپ اطمینانی برای موجودیت اسرائیل ــ كه در چهاردیواری اعراب محصور شده بود ــ تبدیل كرد. ایران میتوانست در چارچوب اتحاد استراتژیك میان دو كشور ازیكسو و در قالب اتحاد راهبردی میان ایران، اسرائیل و امریكا ازسویدیگر، نقش حیاتی تامین انرژی اسرائیل را بهطرزقابلملاحظهای برعهده گیرد. بنابراین، ارسال نفت ایران به اسرائیل به منزله یك روند بدون وقفه تا انقلاب اسلامی ایران ۱۹۷۹.م ادامه یافت و ایران به منزله منبع اصلی تامینكننده نفت اسرائیل در چشم سیاستمداران اسرائیل و امریكا از اهمیت استراتژیك برخوردار بود.
۴ــ مناسبات بازرگانی: در سال ۱۹۵۷.م اتاق بازرگانی اسرائیل در ایران افتتاح شد. مهمترین انگیزه از افتتاح این مركز، آن بود كه این مكان نقش سفارت اسرائیل را در ایران ایفا كند. «طی سالیان متمادی این مركز توانست تجارت بین دو كشور را سامان دهد، گرچه كار اصلی این مركز بیشتر رسیدگی به امور سیاسی ــ امنیتی بوده است.»[xv]
نگاهی به روند صادرات و واردات میان ایران و اسرائیل، فرایند جالبی را به نمایش میگذارد: صادرات ایران به اسرائیل در سال ۱۹۵۹.م، به رقمی بالغ بر پانزدهمیلیون دلار میرسید كه عمدتا بابت نفت دریافت میشد؛ اما واردات ایران كه در همان سال هشتصدوهفتادوپنجهزار دلار بود، در سال ۱۹۶۰ به ۲۵/۱میلیون دلار، در سال ۱۹۷۱.م به چهلوپنجمیلیون دلار و در سال ۱۹۷۸.م به سیصدمیلیون دلار رسید.[xvi]
كالاهای صادراتی غیرنفتی ایران به اسرائیل، بیشتر محصولات گیاهی و نباتی بودند و بهندرت كالاهای صنعتی ساختهشده با تكنیك ابتدایی و یا كالاهای واسطه از ایران به اسرائیل صادر میشدند. از لحاظ رتبه، در بیشتر سالهایی كه مبادلات تجاری بین دو كشور برقرار بود، اسرائیل در میان كشورهای صادركننده كالا به ایران، در رده بیستوپنجم تا سیام قرار داشت. این بدان معنا بود كه ایران از حیث صادرات غیرنفتی به اسرائیل، یك طرف تجاری مهم بهشمار نمیرفت؛ چنانكه ارزش كالاهای ناچیزی كه از ایران به اسرائیل صادر میشد، چیزی در حدود دو تا پنجدرصد كل صادرات ایران به آن كشور را تشكیل میداد. «براساس آمار گمرك ایران، در سال ۱۳۵۰.ش و بعدازآن از كشورهای دیگر، بخصوص [از] امریكا و اسرائیل، كالاهایی وارد ایران شد كه صرفا نشاندهنده مصرفزدگی و حقارت هرچهبیشتر این مملكت بوده است. كالاهایی مثل حلزون، خرچنگ، سگ، شن و ماسه، ارقام شایانتوجهی از ارزش واردات این سالها را به خود اختصاص داده است.»[xvii] درواقع باید گفت: در مقایسه با ابعاد دیگر روابط میان دو كشور، نامتعادلترین نوع روابط، در بخش تجارت خارجی وجود داشته است.
۵ــ همكاریهای ساواك و موساد: یكی از جنبههای مهم همكاری بین ایران و اسرائیل، همكاریهای امنیتی و اطلاعاتی بین سرویسهای اطلاعاتی بود و ازآنجاكه این روابط و همكاریها بیشتر بهصورتسری و محرمانه انجام میگرفت، روابط بین سرویسهای اطلاعاتی آنها اهمیت دوچندان داشت و این دو سرویس، مجرای اصلی ارتباط دو كشور بودند.روابط امنیتی ایران و اسرائیل عملا از سالهای ۱۳۳۹ ــ ۱۳۴۰ آغاز شد. درآنزمان یك گروه از افسران اطلاعاتی اسرائیل، برای آموزش افراد ساواك، جانشین گروه اعزامی از طرف سیا شدند. گروه اسرائیلی ظاهرا به تشویق امریكا تا سال ۱۳۴۴ در ایران باقی ماند. در همین دوره زمانی بود كه به گفته نویسنده كتاب دیپلماسی امریكا و شاه، ایران و اسرائیل به عملیات جاسوسی علیه كشورها و سازمانهای تندروی عرب در سراسر خاورمیانه رویآوردند. ساواك و موساد عملیات گردآوری اطلاعات از داخل عراق با استفاده از نیروهای نفوذی را با همكاری یكدیگر آغاز كردند.[xviii] ساواك و موساد علاوه بر همكاری علیه عراق و دیگر كشورهای عربی، در مسائل مربوط به فلسطینیهای مبارز نیز با هم همكاری داشتند.
یكی از جنبههای مهم همكاریهای ساواك و موساد، تبادل اطلاعات بود كه از طریق دستبرد به اسناد سفارتخانههای عرب[xix] و عكاسی مخفیانه از محتوای كیفهای دیپلماتیك بهدست میآمد. در این رابطه، پول و زن، دو وسیله معمول در بهرهبرداری از نقاط ضعف اعراب محسوب میشدند. در سال ۱۹۶۲، پس از ملاقات مایر آمیت، رئیس اطلاعات نظامی اسرائیل ــ كه یك سال بعد به ریاست موساد رسید ــ با یك مقام بلندپایه ساواك، درخصوص نحوه استفاده از شیوههای كسب اطلاعات، توافق به عمل آمد.[xx] مقامات دو سرویس، اطلاعاتی را كه از راههای مختلف بهدست میآوردند و مورد علاقه طرف مقابل نیز بود، در اختیار یكدیگر قرار میدادند.
۶ــ آموزشهای موساد به كاركنان ساواك: زمانیكه ایران، رژیم اسرائیل را بهصورتدوفاكتو، به رسمیت شناخت، اسرائیل یك سفارتخانه غیررسمی در تهران برقرار كرد. مسئول اطلاعات این مركز، سرهنگ دوم یعقوب نیمرودی بود كه با تایید محمدرضاشاه، با ساواك رابطه فعال داشت. به كمك نیمرودی، آموزش ساواك سازمان یافت و اداره كل آموزش در ساواك تاسیس شد. در آغاز، دو یا سه تیم و هر تیم مركب از حدود ده نفر از ادارات كل عملیاتی، برای آموزش به اسرائیل اعزام میشدند. مدت آموزش هر تیم، بین یك تا دو سال بود كه به نظر حسین فردوست، قائممقام وقت ساواك، نتیجه این آموزشها عالی بود. به گفته فردوست: «این امر، نشاندهنده این بود كه اسرائیلیها برای دوستی با محمدرضا بهای زیادی قائل هستند و روی نقش ساواك در آینده منطقه، حساب جدی باز كردهاند.» بهتدریج ساواك به جای فرستادن افراد به اسرائیل، از طریق موساد از استادان اسرائیلی برای حضور و تدریس در ایران دعوت میكرد.[xxi] ازاینطریق، ساواك میتوانست افراد بیشتری را آموزش دهد. پسازمدتی، ساواك با استفاده از جزوات و مطالب مطروحه توسط استادان اسرائیلی، به خودكفایی رسید و نیروهای كافی تربیت شدند؛ ولی رابطه با اسرائیل قطع نشد و گاه همچنان از استادان اسرائیلی برای تدریس دعوت به عمل میآمد. در مواردی هم كه حضور در تهران برای استادان اسرائیلی مقدور نبود، گروههای پنج یا ششنفره ایرانی جهت تحصیل به اسرائیل اعزام میشدند.
● موانع برقراری ارتباط رسمی میان ایران و اسرائیل
شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران، با واكنش منفی مردم، محافل و شخصیتهای ملی و مذهبی روبرو شد. مخالفت مردم با ایجاد كشور اسرائیل، مساله تازهای نبود، بلكه مردم و جامعه روشنفكر ایران از سالها پیش مخالفت خود را با تاسیس كشور اسرائیل و شناسایی این كشور به وسیله سازمانها و كشورهای مختلف بهشدیدتریننحو ابراز كرده بودند. شدیدترین بیانات و اعتراضات را آیتالله سیدابوالقاسم كاشانی ابراز داشت. وی در خطابهها و بیانات خود تقسیم فلسطین از جانب سازمان ملل متحد را تقبیح نموده و تاكید میورزید: درحالیكه حتی جنگهای صلیبی نتوانست «خاك مقدس را كه وطن حقیقی مسلمین و اعراب است، از چنگ مسلمین به در آورد، حال، زبونی، ذلت، فلاكت و بیچارگی مسلمین به جایی رسیده كه یك عده یهودی قاچاقچی بیوطن كه مطرود جمیع بلاد عالم میباشند، به زور دول بزرگ در آنجا مسكن گزیدهاند. اسرائیل با حمایت یهودیان مهاجر آلمانی و امریكایی و فرانسوی تاسیس شده. مبارزه با یهودیان امری واجب است، چراكه یهودیان اقتصاد دنیا را به دست گرفتهاند. اینها بیعاطفه هستند: تمام كوشششان صرف پول میشود. كلیه قاچاقها را اینها میكنند. بدینخاطر وظیفه هر مسلمانی است كه به مبارزه با دولت جدیدالتاسیس اسرائیل بپردازد. ما ایرانیان، كار به دولت نداریم. حتی اگر دولت اقدام به شناسایی اسرائیل كند، ایرانیان مسلمان بنا به تكلیفی كه دارند، قیام خواهند كرد و بدینمنظور تشكیلاتی را برای مبارزه با یهودیان اسرائیلی بهوجود آوردهایم.»[xxii]
در یازدهم دی ۱۳۲۶.ش آیتالله كاشانی كه بهتازگی از تبعیدگاه خود به تهران مراجعت كرده بود، با صدور اعلامیهای خطاب به تمام مسلمین جهان، درباره تشكیل دولت غاصب اسرائیل اعلام خطر نمود. در این اعلامیه، تقسیم فلسطین از سوی سازمان ملل و قدرتهای بزرگ آن روز، مورد اعتراض آیتالله كاشانی قرار گرفت و خطری كه در آتیه، خاورمیانه و بلكه تمام دنیا را تهدید میكرد، از سوی ایشان خاطرنشان گردید. البته آیتالله كاشانی به صدور این اعلامیه اكتفا نكرد و مردم مسلمان را به تظاهرات در دفاع از مردم فلسطین دعوت كرد. روز یكشنبه بیستم دی ۱۳۲۶.ش، بیش از سیهزار نفر از مردم تهران به دعوت آیتالله كاشانی در مسجد امامخمینی (مسجد سلطانی سابق) اجتماع كردند، ولی دولت وقت كه از فعالیت سیاسی و مذهبی آیتالله كاشانی بیمناك بود، با توسل به زور و قوای انتظامی از سخنرانی ایشان در این میتینگ بزرگ ممانعت كرد.[xxiii]
آیتالله كاشانی در سیام اردیبهشت ۱۳۲۷.ش، مجددا مردم را به تظاهرات علیه تشكیل دولت اسرائیل دعوت نمود. این میتینگ، با شكوه بسیار برگزار گردید و جمعیت انبوهی در آن شركت نمودند. آیتالله كاشانی در این تظاهرات مردم را به كمك به فلسطینیان آواره دعوت كرد. پس از این تظاهرات بود كه مردم ایران به نمایندگی فدائیان اسلام برای رفتن به فلسطین اعلام آمادگی نمودند، ولی دولت از این اقدام مردمی جلوگیری بهعمل آورد.
در پانزدهم تیر ۱۳۳۰.ش دكتر مصدق، با توجه به اعتراضهای مردم، شناسایی دوفاكتوی اسرائیل را پس گرفت و طی اعلامیهای، قطع رابطه با دولت اسرائیل را به اطلاع عموم رساند. آیتالله كاشانی در آن زمان طی مصاحبهای با روزنامهنگاران، خوشحالی خود را از قطع رابطه با اسرائیل چنین ابراز كرد: «ما شناسایی خود را از دولت اسرائیل پس گرفتیم؛ چون حكومت سابق ایران كه یك دولت انگلیسی بود، اسرائیل را به رسمیت شناخته بود. و اكنون همه كشورهای اسلامی و عربی باید برای درهمشكستن اسرائیل و بازگشت شهرهایی كه اسرائیل غصب كرده به صاحبان واقعی آن، هماهنگ شوند.»[xxiv] چنانكه پیشتر نیز گفته شد، با كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲.ش و نهضت ملی، مناسبات ایران و اسرائیل مجددا و اینبار در تمامی سطوح، آغاز گردید.علت اصلی این امر، بازگشت فضای خفقان، اختناق و استبداد به كشور بعد از كودتای بیستوهشتم مرداد بود و این رویه تا اوایل دهه ۱۳۴۰.ش و آغاز حركتهای مذهبی مردم علیه رژیم شاهنشاهی ادامه داشت. این حركت كه خود واكنشی در برابر سیاستها و اقدامات رژیم و از جمله علیه انقلاب سفید شاه بود، دوره جدیدی از مبارزات ملت ایران را به نمایش گذاشت. در این مقطع، امامخمینی در اولین موضع رسمی خود طی مصاحبهای چنین فرمودند: «یكی از جهاتی كه ما را در مقابل شاه قرار داده است، كمك او به اسرائیل است. من همیشه در مطالبم گفتهام كه شاه از همان اول كه اسرائیل بهوجود آمد، با او همكاری كرده؛ و وقتی كه جنگ بین اسرائیل و مسلمانان به اوج خود رسیده بود، شاه، همچنان نفت مسلمین را غصب كرده، به اسرائیل میداد و این امر، خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است.»[xxv]
براساس این فرمایش بنیانگذار انقلاب اسلامی و نیز براساس اسناد تاریخی، باید گفت امام، مبارزه خود علیه رژیم پهلوی را درواقع با انتقاد از عملكرد شاه در نزدیكی به اسرائیل و با افشای حركتهای مخفیانه دو رژیم برای نزدیكی به یكدیگر، آغاز كرد. درواقع، یكی از عوامل شروع انقلاب اسلامی ایران، عملكرد بد دستگاه سیاست خارجی ایران در قبال اسرائیل و فلسطین بود. پس از آن نیز امام به مناسبتهای مختلف، در داخل و خارج ایران، این مقوله را بهطورجدی مطرح نمودند. از جمله، در پیام امام درباره لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، ایشان به سلطه صهیونیستها بر تاسیسات و منابع ایران در قالب بهائیت، سخت انتقاد كردند. در همین سال، ایشان در پاسخ به سوال بازرگانان و اصناف قم درخصوص مصوبه دولت علم برای توسعه روابط اقتصادی با اسرائیل، آن را خطری بزرگ برای اسلام و استقلال و كیان مملكت برشمرد. در سال ۱۳۴۲ در پاسخ به نامه علمای یزد، امام، خطر اسرائیل را برای اسلام و ایران بسیار جدی دانست و همه را به اعتراض در برابر پیمان شاه با اسرائیل فراخواند.[xxvi] یكی از محكمترین و تندترین موضعگیریهای سیاسی امام در برابر شاه و اسرائیل، سخنرانی مشهور ایشان در مسجد اعظم قم، پس از آزادی از زندان، بود.
امام در این سخنرانی، شاه را از توسعه روابط نظامی و اقتصادی با اسرائیل برحذر داشت و بر زیانآوربودن این رابطه تاكید كرد. ایشان همچنین دولتهای تركیه و ایران را به خاطر جدایی از جمیع ممالك اسلامی، بسیار ملامت كرد و در بخشی از این سخنرانی، فریاد برآورد: «ای مردم عالم، بدانید ملت ما با پیمان [با] اسرائیل مخالف است، این ملت ما نیست، این روحانیت ما نیست، دین ما اقتضا میكند كه با دشمن اسلام موافقت نكنیم، قرآن ما اقتضا میكند كه در مقابل صف مسلمین با دشمن اسلام همپیوند نشویم، ما این حرفها را میزنیم، مرتجع هستیم؟...»[xxvii]
درواقع امام در این سخنان خود، توجه به خطر اسرائیل برای مسلمانان را به صورت یك حكم شرعی مطرح ساخت و به وعاظ توصیه میكرد خطر اسرائیل و عمال آن را در همهجا به گوش مردم برسانند. حضرت امام سكوت دراینباره را كمك به دستگاه جبار و دشمنان اسلام قلمداد مینمود و اینچنین، مبارزه با اسرائیل را در صدر اهداف مبارزاتی خود قرار داد. حتی پس از كشتار خونین مدرسه فیضیه كه تخاصم امام با شاه به اوج رسید، آن حضرت ضمن تهدید شاه و توصیه به وی برای عبرتگرفتن از پدرش، در سخنرانی تاریخی خود در مدرسه فیضیه، درخصوص اسرائیل چنین به شاه هشدار داد: «... والله، اسرائیل به درد تو نمیخورد. قرآن به دردت میخورد. امروز به من اطلاع دادند كه بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت گفتهاند: شما با سه موضوع كار نداشته باشید، پس از آن هرچه خواستید بگویید. یكیاینكه با شاه كاری نداشته باشید و از او حرف نزنید، یكی هم اینكه با اسرائیل كار نداشته باشید و دیگری هم اینكه شما نگویید دین در خطر است. اگر ما این سه مطلب اساسی را كنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم. ما هر گرفتاری را كه داریم مربوط به این سه مطلب است. تمام گرفتاریهای ما [از اینها است] میگویند: از شاه و اسرائیل حرف نزنید، رابطه بین شاه و اسرائیل چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟!»[xxviii]
امام در اعلامیهای كه به مناسبت چهلم فاجعه مدرسه فیضیه صادر كرد، خطاب به سران ممالك اسلامی و دول عربی و غیرعربی، و نیز در خطاب به زعمای دین و ملت و ارتش ایران، به تنفر و انزجار علمای اسلامی از همپیمانی با اسرائیل، تصریح نمودند و حتی آمادگی خود را برای شهادت به دست عمال اسرائیل اعلام كردند. ایشان همچنین در پیامی كه در ماه محرم سال ۱۳۴۳.ش به مناسبت سالگرد پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ صادر فرمودند، از تحتالحمایگی ایران بزرگ در برابر اسرائیل بهعنوان ننگ برای مملكت كهنسالی مثل ایران یاد نمودند و وحدت مسلمین برای مقابله با اسرائیل را خواستار شدند.[xxix] حضرت امام در بخشی از اعلامیه خود در مخالفت با كاپیتولاسیون نیز به امریكا و اسرائیل بهعنوان دو همدست در آوارگی ملت مظلوم فلسطین اشاره كرده و از سلطه این دو كشور بر بازار ایران، ابراز تاسف نمودهاند.
پس از تبعید امام و مقارن با جنگ ششروزه، ایشان با صدور اطلاعیهای، ضمن تذكر به ممالك اسلامی برای تلاش در راستای ریشهكنكردن ماده فساد در قلب دنیای اسلام، داشتن هرگونه رابطه سیاسی و تجاری با اسرائیل را حرام دانسته و هرگونه همكاری با این رژیم را مقابله با اسلام تلقی كرد. امام همچنین مصرف كالاهای اسرائیلی را بر مسلمانان حرام اعلام نمود و در همین سال، با ارسال نامهای به هویدا، نخستوزیر وقت ایران، از او و دولت ایران به سبب داشتن پیمان برادری با اسرائیل و جریحهداركردن عواطف مسلمین و همچنین زمینهسازی برای سلطه اسرائیل بر اقتصاد ایران، انتقاد كرد و وی را از ادامه این راه برحذر داشت.[xxx]
در ششم شهریور ۱۳۴۷، حضرت امام در پاسخ به نامه گروهی از فدائیان و جوانان مبارز فلسطین، ضمن اعلام وجوب و ضرورت مبارزه با اسرائیل، مجوز استفاده از مصرف زكات و سایر صدقات را برای دفع خطر اسرائیل در كمك به مدافعین و مبارزین صادر نمود.[xxxi] این فتوا همان سال در مصاحبه با نماینده الفتح نیز مورد تاكید قرار گرفت و وجوب آن مجددا گوشزد گردید.[xxxii]
صهیونیستها در هیجدهم اوت ۱۹۶۹، مسجدالاقصی را به آتش كشیدند. امام ضمن محكومكردن این عمل صهیونیستها و ملامت سران كشورهای اسلامی، درباره تجدید بنای مسجدالاقصی اعلام كردند تا زمانیكه فلسطین اشغالی، آزاد نشده است، مسلمانان نباید مسجدالاقصی را تجدیدبنا كنند تا جنایات صهیونیستها همچنان در مقابل چشمان مسلمانان مجسم بماند و محرك آنان در بازپسگرفتن سرزمینها و مقدسات اسلامی باشد.[xxxiii]
امام در قسمتی از سخنرانی خود درباره جشنهای دوهزاروپانصدساله بیان میكنند كه كارشناسان اسرائیلی، برپاكنندگان این جنبشها بودهاند. ایشان در بخشهای بعدی پیام، به توطئههای صهیونیستها به منظور ضربهزدن به احكام اسلامی، تخریب چهره اسلام و تحریف قرآن كریم اشاره كردهاند.[xxxiv]
در طول دهه ۱۳۵۰ــ تا انقلاب اسلامی ــ حضرت امام همچنان طی اعلامیههای مختلف، در پاسخ به نامههای مردم، دانشجویان و علما، با اعلام وجوب جهاد بر تمام مسلمین برای آزادسازی فلسطین و حمایت از گروههای مبارز فلسطینی، این امر را در اذهان و افكار عمومی مسلمانان زنده نگاه میداشت. بهویژه بههنگام جنگ اكتبر ۱۹۷۳.م، امام با صدور پیامی به دولتها و ملل اسلامی، همه را به جهاد همهجانبه، قاطع و بهدور از اختلافات، علیه اسرائیل فراخواند و آنها را از فروش نفت به اسرائیل برحذر داشت. همزمان با این پیام، ایشان پیام پرشوری نیز به ملت ایران ارسال نمودند و در این پیام، ضمن اشاره به جشنهای دوهزاروپانصدساله و همزمانی آن با نبرد ملتهای مسلمان علیه اسرائیل از اقدامات شاه درحمایت از اسرائیل و فروش نفت ایران به این رژیم اشغالگر، سخت انتقاد كرد و ملت غیور ایران را موظف نمود از تامین منافع امریكا و اسرائیل در ایران جلوگیری و با آن مبارزه كنند. همچنین همانند گذشته، امامخمینی به علما و مبلغین توصیه نمود جرایم اسرائیل را در مساجد و محافل دینی، برای مردم تبیین كنند.[xxxv]● نتیجه
درخصوص رابطه ایران با اسرائیل میتوان گفت از همان ابتدای تشكیل دولت صهیونیستی، كشور ایران به دلیل موقعیت راهبردی خاص، مورد توجه صهیونیستها بود اما در زمان محمدرضاشاه پهلوی بهتدریج این رابطه شدت گرفت و پس از كودتا به اوج رسید؛ چنانكه روزبهروز نفوذ اسرائیل در دستگاههای دولتی رژیم بیشتر شد و حتی سازمان امنیتی ایران (ساواك) بهعنوان نیروی اطلاعاتی ــ جاسوسی صهیونیستها عمل میكرد و سیاستهای موساد را در ایران به اجرا میگذاشت.
صهیونیستها در ابتدای شكلگیری دولت اسرائیل در سرزمین غصبشده فلسطین، به سوی یهودیان كشورها دست یاری گشودند و ایران نیز از جمله كشورهایی بود كه آنان برای جذب كمكهای همكیشان خود، با ارسال نمایندگانشان و به شیوههای مختلف، توانستند اعانات مردمی و دولتی را بهسوی اسرائیل روانه كنند.
روابط ایران و اسرائیل در دایره بزرگتری به نام استراتژی خاورمیانهای امریكا معنا مییابد. درواقع رژیم ایران با نزدیكی به اسرائیل، قصد داشت حمایت هرچهبیشتر امریكا را به دست آورد. نفوذ یهودیان در امریكا و بهویژه در دستگاه سیاست خارجی این كشور، برای ایران جنبه حیاتی داشت. رژیم ایران میتوانست از طریق نزدیكی بیشتر به اسرائیل، حمایت دو چندان امریكا را بهصورتغیرمستقیم جلب كند. ازسویدیگر رژیم پهلوی دوم در داخل كشور فاقد پایگاه حمایتی مردمی بود و بههمیندلیل مجبور بود برای حفظ حاكمیت خود به قدرتهایی چون امریكا در سطح بینالمللی و اسرائیل در سطح منطقهای تكیه نماید تا فقدان مشروعیت داخلی خود را با كسب مقبولیت بینالمللی، جبران نماید.
پینوشتها
[i]ــ عبدالرضا هوشنگمهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، تهران، انتشارات علمی، چ۱، ۱۳۷۷، ص۴۰۲
[ii]ــ علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران «دولت دستنشانده» ۱۳۵۷ــ۱۳۲۰، تهران، نشر دانش، چ۱، ۱۳۷۶، ص۴۰۹
[iii]ــ همان.
[iv]ــ ویلیام شوكراس، آخرین سفر شاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، ۱۳۶۹، ص۹۳؛ عبدالرضا هوشنگمهدوی، همان، صص۴۰۲ و ۴۰۱
[v]ــ علی جدیدبناب، عملكرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی(ره)، ۱۳۸۲، ص۲۰۴
[vi]ــ به نقل از مشروح مذاكرات مجلس سنا، سیام اردیبهشتماه ۱۳۲۹ و نیز عبدالرضا هوشنگمهدوی، همان، صص۴۰۴ و ۴۰۳
[vii]ــ به نقل از: عبدالرضا هوشنگمهدوی، همان، صص ۴۰۵ و ۴۰۴
[viii]ــ علیرضا ازغندی، همان، صص۴۱۲ و ۴۱۱
[ix]ــ علی فلاحنژاد، مناسبات ایران و اسراییل در دوره پهلوی دوم، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، چ۱، ص۲۰۷
[x]ــ غلامرضا علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، تهران، رسا، ص۴۸۵
[xi]ــ عبدالرضا هوشنگمهدوی، همان، ص۲۸۴ و ۲۸۳
[xii]ــ علی فلاحنژاد، همان، ص۲۲۳ و ۲۲۲
[xiii]ــ فرد هالیدی، دیكتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه: فضلالله نیكآئین، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۸، ص۲۸۹
[xiv]ــ علی فلاحنژاد، همان، ص۲۳۳
[xv]ــ همان، ص۲۳۴
[xvi]ــ استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و كشورهای همجوار آن، تحقیق از موسسه «ارض» ویژه مطالعات فلسطینی، تهران، بینالملل اسلامی، ۱۳۶۳
[xvii]ــ حسن كلباسی، بررسی سیاستهای بازرگانی خارجی ایران در صدساله اخیر، پایاننامه كارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه تربیتمدرس، ۱۳۶۴، ص۸۶
[xviii]ــ مارك ج گازیوروسكی، دیپلماسی امریكا و شاه، ترجمه: جمشید زنگنه، تهران، درسا، ۱۳۷۱، ص۲۶۹
[xix]ــ حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۰، ص۴۵۸
[xx]ــ تقی نجاریراد، همكاری ساواك و موساد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، ص۶۳
[xxi]ــ حسین فردوست، همان، صص۲۴۴ و ۲۴۳ و ۲۴۲
[xxii]ــ علیرضا ازغندی، همان، ص۴۱۰
[xxiii]ــ جلالالدین مدنی، ایران اسلامی در برابر صهیونیسم، تهران، سروش، ۱۳۶۲، ص۱۹
[xxiv]ــ علیرضا ازغندی، همان، ص۴۱۱
[xxv]ــ امامخمینی، صحیفه نور، ج۴، مصاحبه مورخه ۱۶/۹/۱۳۵۷
[xxvi]ــ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امام در برابر صهیونیسم، تهران، دفتر سیاسی سپاه، ۱۳۶۱، صص۵ــ۱
[xxvii]ــ امامخمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۷۷، ۲۵/۲/۱۳۴۳
[xxviii]ــ همان، صص۱۵۷ــ۱۵۴، ۱۳/۳/۱۳۴۳
[xxix]ــ امام در برابر صهیونیسم، همان، ص۱۴
[xxx]ــ امامخمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۱۳۴، ۲۷/۱/۱۳۴۶
[xxxi]ــ همان، ص۱۴۵ و ۱۴۴
[xxxii]ــ همان، ص۱۳۷ و ۱۳۶
[xxxiii]ــ امام در برابر صهیونیسم، ص۳۰
[xxxiv]ــ همان.
[xxxv]ــ امام در برابر صهیونیسم، صص۶۰ــ۵۸
فاطمه نصرتی
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست