چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
تجدید نظر در دیپلماسی با سه کشور عربی
اگر در دوران هشت سال دفاع مقدس، سری به کمپ اسرای غیر عراقی جنگ تحمیلی میزدید؛ کمپی که به اردوگاه مزدوران شهرت داشت، به خوبی از میزان مشارکت برخی کشورهای عربی در جنگ علیه انقلاب اسلامیو وطنمان آگاهی مییافتید و اگر در همین روزها میتوانستیم حسابهای بانکی عربستان سعودی و کویت را بازگشایی کنیم، باز هم درمییافتیم این دو در طول جنگ، چگونه بیش از هشتاد میلیارد دلار به دولت صدام جنایتکار کمک مالی کردند و چگونه راههای زمینی و هوایی خود را پس از بسته شدن خلیجفارس به روی کشتیهای عراقی، برای حمایت لجستیک و تأمین تدارکات در اختیار صدام قرار دادند و اگر بار دیگر فیلمهای دوران جنگ را از دیدگان عبور دهید، خواهید دید که پادشاه مقبور اردن، «ملک حسین»، چگونه طناب توپخانه ارتش عراق را به سوی شهروندانمان میکشد تا آتش خشم و نفرتشان را از دفاع جانانه رزمندگان مسلمان به ما نشان دهند و اگر باز هم آرشیو مذاکرات اتحادیه سران عرب و کنفرانس ۶+۲ را ورق زنیم، خواهیم دید که مصر به عنوان یک عنصر سرسپرده آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه، چگونه رهبری سیاسی علیه ایران در منطقه و دنیا را هدایت میکرده است! و به دنبال همین کارنامه سیاه است که بار دیگر، اتحاد شوم عربستان، اردن و مصر در کنار هم و با حمایت مستقیم آمریکا و اسرائیل گرد هم آمدهاند و برای تحکیم جایگاه خود در منطقه و سرکوب دمکراسی و سیاستهای استقلالطلبانه کشورمان، جنگهای طایفی عهد قرن پنجم و ششم هجری قمری را زنده میکنند.
آنها برای آن که برنامه جدید دولت آمریکا را در منطقه حمایت و موجبات شکست جمهوری اسلامی را در منطقه فراهم کنند، با هم و پشت درهای بسته، سناریوی جنگ روانی علیه ایران را تدارک میبینند و از قضا بر اموری تأکید میکنند و بر نقشههایی پا میفشارند که ایران از آنها صدها کیلومتر فاصله دارد و سالهاست برای زدودن آن از صحنه کشورهای اسلامی، تلاش میکند و آن چیزی جز جنگ بین شعه و سنی نیست.
صدام به رغم دارا بودن همه وسائل تبلیغاتی، نتوانست طرح جنگ بین عرب و فارس را جا بیندازد، حال چگونه اتحاد سه کشور عربی که سیاهترین سابقه را در مبارزات اعراب و اسرائیل دارند، میخواهند نشان دهند که ایران پشت جنگ طایفی سنی و شیعه در عراق است؟ پادشاه اردن، ایران را به تلاش برای گسترش نقشه هلال شیعی در خاورمیانه؛ عربستان، ایران را به دخالت در امور عراق و عملیات تبشیری شیعی در کشورهای اسلامی و مصر نیز ایران را به دخالت در ترور سفیرش در عراق و دستاندازی تهران در امور یک کشور عربی به نام عراق متهم میکند و از قضا، آمریکا نیز از این ادعاها حمایت كرده، این کشورها نیز پشت سر سیاست جدید بوش در خاورمیانه قرار دارند. بسیار خوش خیالی است که کسی گمان کند دل این کشورها به حال مردم عراق یا فلسطین یا لبنان میسوزد و فراتر از این، دیوانگی است که کسی گمان کند این کشورها از نهادهای سیاسی مستقل از آمریکا در منطقه برخوردارند. مقدمه بحث را در همین جا پایان میدهم و به دو مسئله مهم، که ارتباط مستقیمی با سیاست خارجی کشورمان دارد، میپردازم که یکی مربوط به عراق و دومی، مربوط به فلسطین است؛ دو موضوعی که مرکز اختلاط عجیب و غریب سیاستهای متضاد و ناهمگون در منطقه است که لازم است یا برای آن پاسخی منطقی داشته باشیم و یا آن که در این سیاستها تجدید نظر کنیم.
ایران از دوران تشکیل دولت موقت ابراهیم جعفری و سپس نوریالمالکی و ریاستجمهوری جلال طالبانی، از روند برقراری نظام اکثریت و دمکراسی در این کشور حمایت کرده و خواستار برقراری آرامش و استقرار امنیت در این کشور بوده است. در یک فرایند طبیعی و دمکراتیک، اکثریت احزاب کرد و شیعی عراق، قدرت را در پارلمان به دست گرفتند و ریاستجمهوری در اختیار کردها و نخستوزیری در اختیار شیعیان و بزرگترین ائتلاف پارلمان نیز به دلیل تقسیمهای جمعیتی در اختیار شیعیان قرار گرفت، اما با این همه و بر خلاف عهد دیکتاتوری و قتلعام شیعیان و اکراد و در حالی که در عهد صدام این دو طایفه صدها هزار کشته و قربانی دادند و از قضا در همین دوران، هیچ یک از احزاب سنی و هیچ یک از دولت عربی سه گانه فوق، نه تنها اعتراضی نکردند که با انواع وسائل از آن حمایت کردند، با این همه دولت روی کار آمده جدید عراق، حقوق اقلیت اهل سنت را محفوظ نگه داشت و مناصب بسیار مهمی در دولت و تشکیلات ارتش و امنیت در اختیار آنان گذارد. عقل و منطق و مصالح ملی و دوستی بسیار عمیق با دولتمردان جدید عراق و لزوم استقرار امنیت در مرزهای غربی ایران، همه و همه حکم میکرد که ایران، بهترین و سازندهترین روابط با این دولت را داشته باشد و از هیچ کمکی هم دریغ نکند و البته چنین نیز عمل كرد و به دلیل ماهیت تقسیمات سکانی عراق، آمریکا نیز با آن که دلخوشی از این موازنه نداشت، مجبور بود آن را بپذیرد و شاید هم گمان میکرد با این سیاست، راهی به سوی از سرگیری روابط با ایران پیدا میکند. هر دو صورت این احتمالات برای مصر و اردن و عربستان خوشایند نبود، برای همین، بدون آن که نقش سازندهای در امور عراق داشته باشند، برای تخریب نقش دولت جدید عراق کوشیدند و با شدت گرفتن درگیریهای طایفی در بغداد و حمایت مستقیم اردن و عربستان از این حوادث، ندای وای مسلمانان سر دادند که سنیها در عراق تار و مار و مدعی شدند که قتلعام سنیها با حمایت دولت عراق در حال انجام است. دستگاههای تبلیغاتی عربستان، مصر و اردن نیز با تمام قوا در خدمت این نقشه برآمدند تا دولت عراق را از نظر استقرار امنیتی با شکست روبهرو کنند که عملا نیز موفق شدند و این اقدام را اقدامی استراتژیک برای مقابله با ایران و جلوگیری از هرگونه نزدیکی ایران و آمریکا در صحنه عراق ارزیابی کردند. آنان ایران را عامل پشت صحنه حوادث عراق معرفی کردند، در حالی که بسیاری از مقامات عراق، میدانند که ایران در بین دولتهای خاورمیانه بیشترین کمکهای امنیتی را به دولت عراق کرده است؛ کمکهایی که از نظر آمریکاییها خیلی خوشایند نبود و از نظر سه کشور عربی نامبرده به دخالت در امور عراق و گسترش هلال شیعی تعبیر و تفسیر میشد که البته اتهامی بدون دلیل بود، چرا که منطق روابط با دولت نوری المالکی در همسایگی ایران، اقتضای روابط طبیعی دو کشور است. چند موضوع مهم و بسیار روشن و انکارناپذیر در این سه کشور وجود دارد:
۱) اردن در معادلات امنیتی و نظامی آمریکا در منطقه با آن که نیروی بسیار ضعیفی است، از نظر مکانی و جغرافیایی با اهمیت است و همین امر باعث شد تا آمریکا در ده روز آخر حیات شاه حسین، موجبات روی کار آمدن پادشاه كنونی آن را فراهم کند. اردن روابط سیاسی و دیپلماتیک با اسرائیل دارد و نیز از پیمانهای امنیتی آشکاری با اسرائیل برخوردار است و از عملیات سپتامبر سیاه در سال ۱۹۷۰ بارها و بارها موضوع فلسطین را قربانی روابطش با آمریکا و اسرائیل کرده است. اردن در دوران جنگ عراق علیه ایران نیز پل ارتباطی قوی با صدام برای شکست ایران و برخورداری از حمایت آمریکا داشته است.
۲ ) مصر با امضای قرارداد کمپ دیوید، به صورت عملی از دایره مبارزه با اسرائیل خارج شد و به تعبیر کارشناسان عرب، کمر جهان عرب را در برابر اسرائیل شکست و روابط امنیتی، سیاسی و اقتصادی با اسرائیل برقرار و از همان زمان به بعد، تلاش كرد تا نقش میانجی بین اسرائیل و دیگر کشورهای عربی را از دست ندهد و برای این میانجیگری همچنان با اردن و عربستان رقابت میکند. مصر در دوران جنگ تحمیلی نیز ضمن اعزام کارشناسان نظامی به ارتش عراق در دوران صدام، از هیچ کوششی برای شکست ایران دریغ نکرد و اکنون هر عاقلی در دنیا میداند که مصر همپیمانی مطمئن برای آمریکاست و هرگاه که لازم باشد به کمک طرحهای او میرود و از همین رو، هیچ گاه نمیتواند در خدمت آرمان فلسطین قرار بگیرد. این در حالی است که نظام سیاسی كنونی دولت مصر بیشباهت به پادشاهی اردن و عربستان نیست و یک نظام سیاسی دمکراتیک در منطقه تلقی نمیشود.
۳ ) عربستان سعودی از یک قرن پیش مرکز صدور فتاوای قتل شیعیان بوده است و به دلیل کج فکری و عقبماندگی علمای وهابیت و پیروان ابن تیمیه، همچنان مرکز صدور چنین احکامی است. این طبقه از مفتیان سعودی به دلیل عدم همزیستی با اندیشههای نوین فکری و عدم بهرهگیری از اجتهاد، همچنان در خمود فکری گرفتار آمدهاند و فقط با اتکا بر استقرار حرمین شریفین، خود را مرکز ثقل جهان اسلام معرفی میکنند، در حالی که بسیاری از کشورهای اسلامی و اندیشههای سیاسی نوین در جهان اسلام، مبرای از آنان هستند. اندیشههای وهابی در درون خود قساوت وحشتناکی دارند و آن گاه که حکم به قتل پیروان اندیشههای دیگران صادر میکنند، به صغیر و کبیر، شهروندان عادی و نظامی، خودی و غیر خودی رحم نمیکنند و صحنههایی پدید میآورند که خیابانهای بغداد، بهترین مصداق آن است. این اندیشههای کج و گمراه، آنقدر از مسیر حق دورند که اگر در پشت پولهای نفتی عربستان مخفی نمیشدند، حتی یک روز نیز نمیتوانستند خود را در عصر کنونی حفظ کنند. دولت عربستان که از نظر سیاسی از آنها حمایت میکند و عملا در جاهای مناسب و از جمله عراق از آنها استفاده میکند، به خوبی میداند که پشت صحنه قتلعامهای عراق همین اندیشهها و مؤسسات مالی آنها قرار دارند و ایران هیچگونه نقشی در آن ندارد. عربستان سعودی بدون دلیل و در راستای سیاستهای آمریکا و اهداف منطقهایش، از روز نخست شکلگیری دولت ابراهیم جعفری و نوری المالکی، با همه امکانات امنیتی و مالی خود در خدمت شکست دولت عراق برآمده است و از درگیریهای طایفی برای این منظور به عنوان بهترین وسیله استفاده میکند. از سوی دیگر، عربستان سعودی از دوران ملک فهد و پس از کنفرانس سران عرب در بیروت و ارایه طرح به رسمیت شناختن اسرائیل در برابر بازگشت سرزمینهای فلسطینی سال ۱۹۶۷ و تشکیل دولت فلسطین، حاضر به شناسایی دولت صهیونیستی شد و عملا نشان داد که محور اصلی سیاست دولت پادشاهی عربستان در خاورمیانه، دیدگاههای دیکته شده مستشاران سیاسی آمریکایی در ریاض است و فراتر از آن را نمیبیند. پول، مهمترین و لبه اصلی سیاست خارجی این کشور است، وگرنه پادشاهی عربستان که اصول فکری نوین و نظام دمکراتیک و نیز هیچ مظهری از آزادیهای فکری و سیاسی در داخل ندارد، سخنی برای گفتن در جهان امروز ندارد. این کشور در عهد جنگ تحمیلی، با همان فتواهای علمایش به کمک صدام آمد و قتل مردم مسلمان شیعه ایران با دست ارتش صدام را تجویز و پادشاهی سعودی نیز در چهارچوب معاهدات سیاسیاش با آمریکا، عملا و با پولهای نفتیاش به جنگ ایران آمد و با تمام قدرت از صدام حمایت كردند.بیمقدمه، روشن است که ایران در دفاع مقدس در برابر ارتش صدام، و چه حجم بزرگی از پیمانهای امنیتی، سیاسی و مالی مقاومت کرده است و بدون شک، نقطه عطفی در تاریخ دفاع ملل در برابر جنایتکاران و متجاوزان است، اما از سوی دیگر، نشان میدهد که سه کشور اردن، عربستان و مصر چه حجم بالایی از خسارت را به ایران در همه عرصهها وارد کردهاند و شاید بسیاری گمان میکردهاند که این مرز همکاری با جنایتکاری در بغداد به نام صدام، پس از سقوط و نیز پس از اعدامش پایان مییابد، اما با شگفتی تمام، دیدیم که نه تنها پایان نپذیرفته است که بار دیگر و این بار با نامهایی چون هلال شیعی، جنگ طایفی در عراق، دخالت در امور داخلی عراق، ترویج شیعه در کشورهای عربی و ایجاد اختلال در یک کشور عربی، ایران را آماج حملات بی منطق خود قرار دادند. آنان نشان دادند که هیچ گونه استقلالی در برابر آمریکا از خود ندارند و به طور قطع در چهارچوب سیاستهای آمریکا و پیمانهای امنیتی با اسرائیل در منطقه حرکت میکنند.
آیا شهروندان ما میدانند که دولت مصر از حضور دانشمندان و کارشناسان دانشگاهی با هویتهایی کاملا روشن و شناخته شده برای حضور در یک کنفرانس علمیجلوگیری کرد؟ آیا شهروندان ما میدانند که دولت مصر تاکنون حتی برای یک بار اجازه حضور خبرنگاران ایرانی را در مصر نداده است؟ و آیا میدانند تا کنون بسیاری از شهروندان ایرانی مقیم کشورهای اروپایی و آمریکایی از فرودگاه قاهره دیپورت شدهاند؟ به راستی چرا ما باید برای ارتباط سیاسی با یک چنین دولتی انجمن دوستی تشکیل دهیم و نام خیابانها را عوض کنیم و هزینههای برخورد سیاسی داخلی بپردازیم، اما دولت مصر برای مقابله با ایران از همه ابزارهای مشروع و نامشروع استفاده کند؟ به راستی چرا ما نقش عربستان را در تحولات داخلی عراق افشا نمیکنیم؟ چرا رسما از دولت عراق و هوشیار زیباری نمیخواهیم که دستهای امنیتی پشت پرده عربستان در عراق را افشا کند؟ آیا دولت عراق این میزان تعهد و قدرت ندارد که واقعیت جاری عراق را برای شهروندانش و مردم دنیا روشن کند؟ چرا از دولت عراق نمیخواهیم که سیاست اردن در عراق را افشا کند؟ چرا باید دولت نوری المالکی به پایتختی رود که مرکز برنامهریزی قتلعامهای خیابانی در بغداد است؟ البته بدون شک دولت عراق میتواند مستقل باشد و نخستوزیرش هر جا که میخواهد برود، اما این مانع از آن نمیشود که در برابر حقیقت ماجرای درگیرهای طایفی و داستان جنگ سنی و شیعی در عراق سکوت کند تا آنها که خود مسئول این تراژدی هستند، ایران را متهم اصلی نشان دهند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که ما روابطی دقیقا بنا بر منافع و مصالح ملی با عربستان، اردن و مصر داشته باشیم و از شعارهای بیهوده در قبال روابط با این دولتها که در خفا علیه ایران توطئه میکنند، دست برداریم. ما هیچ لزومی ندارد که تا دولت حسنی مبارک بر رأس قدرت است، برای تجدید روابط با مصر عجله کنیم. تا زمانی که این دولت، مصالح ملی ما را رعایت میکند و علیه ما اقدامی نمیکند، ما میتوانیم روابطی عادی در قالب دفتر حفاظت منافع داشته باشیم، اما هر گاه که علیه ما كاری میکند باید با قدرت به آن پاسخ گوییم تا خاطرات دفاع دولت حسنی مبارک از جنگ صدام علیه ملتمان را به یادش آوریم. دولت حسنی مبارک آن قدر به آمریکا و اسرائیل متعهد است که هر از چند گاهی پروندهای مضحک، جنجالی و هدفمند علیه ایران درست کند.
روابط با اردن نیز باید سقفی کاملا طبیعی پشت سر گذارد و بدانیم که اردن بیمایه ترین کشور عربی در منطقه است که تنها هم پیمانی با اسرائیل است که برایش هویت سیاسی و منطقهای ایجاد کرده است. بسیار خندهآور است که پادشاه جوان و ناپخته اردن از تشکیل هلال شیعی سخن بگوید. از این پادشاه باید پرسید که ایران با چه ابزار و چه نیرویی در میان دولتهای عربی کنونی میتواند چنین هلالی ایجاد کند که شما فریادگر وانفسای آن شدهاید؟ با کدام دولت، با کدام نیرو و با چه ابزاری ایران در صدد چنین کاری است و اصولا، ایران اگر هم بخواهد چنین کاری را انجام دهد، آیا چنین توانایی را دارد؟ اگر ایران به دنبال گسترش هلال شیعی بود که سرمایه، جان و هزینههایش را در بیست و هفت سال اخیر صرف دفاع از فلسطین نمیکرد. اگر ایران به دنبال چنین اهدافی بود که با سوریه پیمان استراتژیک برقرار نمیکرد و از مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین دفاع نمیکرد! البته باید قاموس مثل شما پادشاهان عرب را خوب درک كرد، چون در قاموس شما، قتلعام فلسطینیان، همان کاری که پدر شما در سپتامبر سیاه در سال ۱۹۷۰ انجام داد و تشویق به جنگ داخلی فلسطینی و برادر کشی، همان پیشگویی که شما پیش از سفر اخیر بوش به اردن انجام دادید، شاید دفاع از فلسطین قلمداد شود و حمایت سیاسی، مالی از جنبش مردم فلسطین در خارج از معیارهای آمریکایی، تشکیل هلال شیعی تلقی شود؟
ایران باید در برابر ادعاهای پوچی که عناصر بیهویت و وابسته این چنینی ادعا میکنند، محکم بایستد و تا مرز قطع روابط سیاسی با آنها پیش رود. مگر پادشاهی اردن از بعد از پیروزی انقلاب، جز دشمنی با ایران کاری کرده است که اکنون نگران قطع روابط با او باشیم؟ همه دنیا با همه قدرتش پس از انقلاب و در دوران جنگ با ما قطع رابطه کردند، اما ما سرافراز و مستقل ماندیم. پادشاهی اردن که دیگر جای خود دارد که نگران ارتباط با آن باشیم. اردن باید بداند که در سیاست خارجی ما، اصل بر روابط متقابل و حفظ منافع ملی است و ایران لحظهای در آن تردید و شک ندارد و باید از ادعاهای پوچ و واهیاش در مقابل ایران دست بردارد و فراموش نکند که پادشاه سابق اردن با شلیک گلوله توپخانه ارتش صدام به سوی مرزهای ایران عزیز، در قتلعام صدام حسین علیه مردم ما و مرزنشینان ایران اسلامی، شریک است.
به رغم همه بوق و کرنایی که در سالیان اخیر شده، روابط ما با عربستان، روابطی عادی و هر چه که تاکنون بوده، در نتیجه سیاستهای مسالمتجویانه و رفع تنش ایران استوار بوده، اما عربستان در مقابل چه کرده است؟ شاید اگر صدام حسین به کویت حمله نمیکرد و عربستان سعودی را مورد هجوم موشکی قرار نمیداد، اگر ما صد آیه هم بر سر پادشاهی سعودی نازل میکردیم، شاید ایمان نمیآوردند که صدام دشمن همه منطقه است و ایران هر چه در برابر صدام کرده، تنها دفاع بوده است. حقیقتا عربستان سعودی در کجای سیاست خارجی ما، پس از خطای فاحش و مشارکت در جنایات صدام علیه مردم مسلمان کشورمان، به کمک ما آمده است؟ عربستان در پرونده هستهای ایران چه کمکی به برنامه صلح آمیز هستهای ایران کرده است؟ در مجامع عمومی بینالمللی در کجا به کمک ما آمده است؟ برای جلوگیری از نقشههای آمریکا علیه کشورمان، تاکنون چه نقشی ایفا کرده است؟ به راستی اگر موضوع حج تمتع مسلمانان ایران در میان نبود، روابط با پادشاهی سعودی در کجا برای ما معنا پیدا میکرد؟ با همه سیاستهای رفع تشنج و از سرگیری روابط، تا آنجا که بگوییم عربستان یکی از بالهای جهان اسلام است. آیا دستگاه سیاست خارجی ما میتواند بگوید که مثلا میزان سرمایهگذاری سعودیها در ایران آبرومندانه و قابل گفتن است؟ آیا عربستان سعودی در جنگ روانی کنونی آمریکا علیه ایران نقش اصلی را ندارد؟ مگر با سفر جورج بوش به اردن و دیک چنی به عربستان و رایس به مصر در کمتر از یک ماه و نیم اخیر نیست که آمریکا با همه قدرتش علیه ایران میتازد؟ مگر قرار بر این است که روابط ما با کشورهایی همچون عربستان، یکطرفه به نفع آنها تمام شود و هر چه که سعودالفیصل دلش میخواهد علیه ایران به زبان آورد و ما هیچ نگوییم و پاسخی ندهیم؟ اگر ما روابط متقابل را هدف قرار داده و مبنا را بر مصالح ملی قرار دهیم که دیگر لازم نیست ابایی از پاسخ قوی در برابر یاوهگوییها داشته باشیم. عربستان با هرچه نظام سیاسیاش به آن وابسته است، باید بداند یک کشور است با یکسری سیاستهای خاص خودش و ما هم یک کشوریم با سیاستهای خاص خودمان و اگر منافع ملی ما در این روابط لحاظ نشود، دلیلی ندارد که سینه چاک روابط با پادشاهی سعودی باشیم. علاوه بر این که ما باید بدانیم هر سه کشور اردن، مصر و عربستان در رأس سیاستشان، آقایی به نام آمریکا دارند و اگر آنان نمیتوانند مصلحت خود را بدون نظر آقایشان تشخیص دهند، پس همان بهتر که ما خود مستقیم با او صحبت کنیم و انرژی خود را بدون دلیل هرز ندهیم. در هر حال، ایران هیچ گاه دروازه گفتوگو با آمریکا را نبسته و اگر آمریکا بپذیرد که ایران کشوری مستقل و با حاکمیتی ملی بدون دخالت خارجی است، همان گونه که روسیه، چین و هند هستند، آن گاه میتوانیم با او نیز مذاکره کنیم تا تراز واقعی در منطقه برقرار شود و بازیهای بچگانه کشورهایی چون اردن یا مصر و عربستان نیز پایان یابد و ایران با طرف اصلی وارد مناقشه شود.
و اما موضوعی که در حاشیه این بحث به شدت خودنمایی میکند، موضوع فلسطین و نقش سه کشور نامبرده در تحولات آن است.همان گونه که میدانید کرانه غربی در شرق فلسطین که شهرهای قدس، رام الله، الخلیل، نابلس، بیت لحم در آن قرار دارند، با اردن و نوار غزه در غرب فلسطین که شهر غزه در آن واقع شده است، با مصر هم مرز است. شاید به همین دلیل باشد که اردن و مصر نقشی دایمی در آن ایفا میکنند، به ویژه آن که بسیاری از فلسطینیها در اردن و تعداد چشمگیری نیز در مصرند. راههای زمینی عبور و مرور فلسطینیها نیز به این دو کشور ختم میشود، در حالی كه مرز هوایی و دریایی فلسطینیها به کشورشان نیز بسته است.
با آن که جنبش مقاومت اسلامی حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین مشی مسلحانه خود را حفظ کردهاند و در سرزمینهای اشغالی و نوار غزه، همچنان عملیات نظامی خود را ادامه میدهند، میبینیم که تا تحولی مهم در فلسطین اشغالی رخ میدهد، اردن و مصر وارد معرکه میشوند. این جای سؤال است که چرا اردن و مصری که با اسرائیل روابط سیاسی و امنیتی دارند و همپیمانی مهم برای آمریکا در خاورمیانه به شمار میروند، نقشی فعال در سرزمینهای اشغالی و در بین حتی نیروهای جهادی و با صرفنظر از تشکیلات خودگردان ایفا میکنند؟ چرا پس از هر تحولی، رئیس سازمان امنیت مصر عهدهدار پیگیریهایی مثل ربودن یک سرباز اسرائیلی در نوار غزه، برقراری آرامش بین نیروهای اسرائیلی و فلسطینی و یا بین نیروهای فلسطینی ـ فلسطینی میشود؟ چرا مذاکرات خالد مشعل با محمود عباس و یا عملیات میانجیگری بین فلسطینیها و حتی با طرفهای اسرائیلی در مصری انجام میشود که از تقریبا سه دهه پیش، تکلیفش با اسرائیل روشن شده است و ایمانی جز به قرارداد کمپ دیوید و قطعنامههای سازمان ملل ندارد؟ چرا اردن با آن که بارها موضوع فلسطین را پیش پای اسرائیلیها قربانی كرده و حتی تا مرز قتلعام فلسطینیها نیز پیش رفته است، هم چنان یک طرف اصلی برای فلسطینیها و از جمله نیروهای جهادی همچون حماس است؟ از سوی دیگر، عربستان سعودی که عهدهدار برنامه صلح با اسرائیلیها در برابر زمین (سرزمینهای اشغالی فلسطین در سال ۱۹۶۷ و نه کل فلسطین) است، چرا از نقش کلیدی برای فلسطینیها و حتی نیروهایی چون حماس برخوردار است؟ در همین جاست که این پرسش پیش میآید که ایران در این میان چه نقشی ایفا میکند؟ از یک طرف در این مسئله دو دولت مصر و اردن قرار دارند که سالهاست موضوع فلسطین را قربانی کرده و در گوشهای آرمیدهاند و از سوی دیگر، پادشاهی سعودی است که ایمانی به مبارزات داخلی فلسطینی ندارد و راهحل را تنها حمایتهای آمریکا و اروپا در قالب قطعنامههای شورای امنیت میبیند؛ قطعنامههایی که تاکنون هیچ یک از آنها اجرا نشده است. ایران اسلامی از روز نخست پیروزی انقلاب اسلامی از فلسطین و آزادی کل فلسطین و سپس رجوع به افکار عمومی برای تشکیل دولت مورد نظر فلسطینیها حمایت کرده است و مقاومت در برابر اشغالگران اسرائیلی را امری مشروع میداند. این مجموعه از دادهها در حقیقت سازنده یک و یا چند معادله مجهول و شاید پیچیده است که شاید پیش از آن که ما پاسخگوی آن باشیم، باید توسط سازمانهای جهادی فلسطین همچون حماس پاسخ داده شود. اما آنچه قطعی است، آن که معادله فلسطین، در هر شکلی که گمان کنیم، جز با تعیین نقشهای کشورهای عربی همسایه فلسطین؛ یعنی مصر، اردن و سوریه امکانپذیر نیست. سوریه اکنون یکه و تنها در منطقه است و اگر نقش كنونی خویش را ایفا نمیکرد، بدون شک منطقه شاهد تحولاتی دیگر و فراتر از حد تصور کنونی میبود.
سوریه تا کنون بر مواضع سابق خویش و از عهد رئیسجمهور فقیدش حافظ اسد پای فشرده است و بر همین اساس، چندان مطلوب سه کشور اردن، مصر و عربستان نیست، اما اردن و مصر که به طور کامل از صحنه مبارزه خارج بوده و عملا حامیان اسرائیل در منطقه به شمار میروند. با وجود نوع ارتباط مصر و اردن با نیروهای فلسطینی و دولت خودگردان، نقش ما در موضوع فلسطین چگونه معنا میشود؟ آیا ما به این ترتیب میتوانیم مفاهیم ایدیولوژیک خود را در برابر مسئله فلسطین، توجیه و تفسیر کنیم؟ به نظر میرسد با آن که نیروهای جهادی فلسطینی در شرایط خاصی هستند و باید آن را نیز در نظر داشت، اما به نظر میرسد آنها با توجه به سیاستهای مصر و اردن و عربستان در برابر ایران، باید پاسخهای قانع کنندهای برای افکار عمومی ایران داشته باشند.
علاوه بر آن که به نظر میرسد پس از گذشت ۲۷ سال از پیروزی انقلاب اسلامی و تجربههایی که تاکنون اندوختهایم، برای حضوری فعال در قضیه فلسطین، باید در مکانیسمهای دفاع و حمایت از آن تجدید نظر کنیم و متناسب با طرفهای درگیر، تواناییهای داخلی نیروهای فلسطینی، نقش منطقهای ایران در خاورمیانه و اولویتهای پیشرو، تصمیم بگیریم تا میزان تقسیم موازنه نیروهای منطقهای و طرفهای درگیر در یک موضوعی به اهمیت مسئله فلسطین، طبقهبندی شده و با اهداف و سیاستهای روشنی باشند تا بتوانیم به صورت تئوریک و عملی از طرح مقام رهبری برای انتخابات راهبردی در بین فلسطینیان برای تعیین سرنوشت و نظام سیاسی خویش، در گستره پیروان همه ادیان و طوایف در فلسطین اشغالی، حمایت کنیم.
بهروز جاودانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست