پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
تصرف با مهاجرت
بنگوریون آشكارا اعلام میكرد: «اراضی بدون جمعیت هیچ ارزش واقعی نخواهند داشت. فتح واقعی، اسكان است.» بنابراین در كنار موضوع شناسایی اسرائیل از سوی كشورهای جهان و سازمانهای بینالمللی، یك موضوع پراهمیت دیگر نیز وجود داشت و آن، چگونگی اسكان یهودیان جهان در سرزمین خریداریشده! موعود بود. مهاجرت اولیه یهودیان، تنها پیشزمینهای برای تشكیل دولت اسرائیل بهنظر میرسید. انگلیسیها با توجه به پارهای ناآرامیها در كشورهای عربی تحت نفوذ و نیز بنا به برخی ملاحظات دیگر، ابتدا موضع نسبتا منصفانهتری در مورد یهودیشدن فلسطین و مساله خرید زمین و مهاجرت اتخاذ كرده بودند اما بعداً بالفور در اعلامیه بلندبالای خود، راه یهودیان را برای دستیافتن به استقلال ملی كوتاهتر كرد. شرح ماجرای مهاجرت یهودیان و موانع و حامیان و تاریخچه آن را در نگاشته حاضر خواهید یافت.
تاسیس دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین، یكی از مهمترین رویدادهای قرن بیستم در منطقه خاورمیانه و دنیای عرب به شمار میرود.
شكلگیری این دولت، مبتنی بر روندی است كه از آخرین دهههای قرن نوزدهم، با مهاجرت یهودیان بهسوی سرزمین فلسطین آغاز شد. این مهاجران، در چارچوب طرحهای حسابشده رهبران صهیونیسم، بهویژه با استفاده از دوران قیمومت انگلیس بر فلسطین و نظر مساعد قدرتهای بزرگ، موفق شدند همراه با تملك گسترده زمینهای فلسطینیان و نهایتا اخراج بخش وسیعی از اعراب فلسطین از سرزمینشان، این امكان را فراهم آورند كه دولت اسرائیل در چهاردهم مه ۱۹۴۸ از سوی رهبران آژانس یهود اعلام موجودیت كند. گرچه، این اعلام موجودیت ظاهرا با پشتوانهای حقوقی، یعنی براساس تصمیم بیستونهم نوامبر ۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مبنی بر تقسیم فلسطین صورت گرفت، اما درواقع تاسیس دولت یهود بیشازآنكه مبتنی بر حقی مشروع باشد، نتیجه مهاجرتی بود كه مهاجران آن، با هدف ایجاد كشور اسرائیل، زور را در راستای حصول هدف بهكار گرفتند.
● مهاجرت یهودیان
تا اوایل دهه ۱۸۸۰.م[i] تنها بیستوپنجهزار یهودی در فلسطین زندگی میكردند[ii] اما پس از تشویق صهیونیسم سیاسی، با مهاجرت یهودیان به سوی فلسطین، تعداد كلنیهای آنان افزایش یافت. از آن پس خرید زمینهای اعراب در برنامه یهودیان قرار گرفت و جمعیت یهودی فلسطین در فاصله سالهای ۱۸۸۰ــ۱۹۱۰، به حدود پنجاهوپنجهزار نفر بالغ گردید.[iii]
در سالهای منتهی به جنگ جهانی اول، رهبران جامعه یهودی فلسطین و نیز رهبران نهضت صهیونیسم بینالملل در راستای زمینهسازی برای شناسایی رسمی كلنی صهیونیسم در فلسطین، در تلاش برآمدند روابط خوبی با دولت عثمانی برقرار كنند؛ ازاینرو آنان در سال ۱۹۰۸، سعی میكردند خودشان را با گرایشات ناسیونالیستی موجود در این امپراتوری همراه سازند؛ چراكه آنان در انقلاب تركهای جوان، لیبرالیزاسیون را مشاهده میكردند. در سال ۱۹۱۴، حاكمیت عثمانی بر فلسطین و برخورداری یهودیان فلسطین از اصالت روس، باعث شد كه آنها نیز همگام با یهودیان روسیه پیروزی آلمان (شكست روسیه) را در جنگ ترجیح دهند. ازاینرو یهودیان فلسطینی با مواضع امپراتوری عثمانی همراهی مینمودند و سعی میكردند اتباعی وفادار برای كشور متبوع خود باشند. با تشویق برخی از رهبران یهود، بسیاری از آنها به استخدام ارتش عثمانی درآمدند. البته آنها هنوز نتوانسته بودند نظر مثبت مقامات ترك را به این اقدامات خیرخواهانه خود جلب كنند؛ چراكه مقامات ترك، نظر به روسبودن یهودیان فلسطین، همچنان به آنها با سوءظن مینگریستند و حتی حاكم سوریه در نظر داشت آنها را تبعید كند و صرفا پس از مداخله سفیران آلمان و امریكا در استانبول بود كه این اقدام قبل از اجرا متوقف گردید. البته دولت عثمانی بسیاری از رهبران صهیونیست را در طول دوران جنگ از كشور بیرون كرد.
در سال ۱۹۱۷، وضعیت بهطورقابلتوجهی تغییر یافت. از سال ۱۸۴۰، بریتانیای كبیر روابطی با یهودیان در فلسطین برقرار كرده بود و ازهمانابتدا، حضور بریتانیا در فلسطین، با هدف كمك به پیشرفت منافع یهودیان صورت گرفت.[iv] در دوم نوامبر۱۹۱۷، بالفور وزیر امورخارجه انگلیس، در كابینه بهطوررسمی به نفع مهاجرنشینی یهودیان در فلسطین، موضعگیری كرد. متن اعلامیه بالفور از اهمیت زیادی برخوردار است: «دولت اعلیحضرت، نسبت به تاسیس یك مسكن ملی برای خلق یهود در فلسطین با دید مساعد مینگرد و تمام تلاش خود را در جهت تسهیل تحقق این هدف بهكار خواهد گرفت. ضمناینكه صریحا تاكید مینماید تاسیس چنین ملتی، بههیچوجه نباید حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی فلسطین و یا حقوق و وضعیت سیاسی یهودیان سایر كشورها را دچار مخاطره سازد.»[v]
در سال ۱۹۱۹، جامعه یهودی فلسطین شصتوپنجهزار نفر و حدود یكدهم جمعیت كشور را شامل میشد. در دهه ۱۹۲۰، پسازآنكه یهودیان به تبع شناسایی رسمی جنبش صهیونیست در سازمان ملل به امنیت شایان توجهی دست یافتند و نیز به تبع دشوارشدن شرایط مهاجرت به ایالاتمتحده در سالهای ۱۹۲۱ ــ ۱۹۲۴، سیل مهاجران یهودی به فلسطین بهطورمنظم (بهطورمتوسط دههزار نفر در سال) افزایش یافت و این مهاجران عمدتا از اروپای مركزی و شرقی به آنجا مهاجرت میكردند. در فاصله سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۲، تقریبا نودوچهارهزار یهودی به فلسطین مهاجرت نمودند كه بیش از نیمی از آنان، لهستانی بودند. در سال ۱۹۳۳، ظهور هیتلر، افزایش هرچهبیشتر مهاجرت یهودیان[vi] (پنجاههزار نفر در سال) را در پی داشت. این میزان پس از ۱۹۳۶، به دلیل محدودیتهای ایجادشده توسط دولت قیم (بریتانیا) كاهش یافت. بااینهمه، در فاصله سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹، دویستوپانزدههزار یهودی به فلسطین مهاجرت نمودند، كه اكثر آنها اروپایی بودند. برایناساس، تعداد یهودیان در فلسطین به چهارصدوبیستوپنجهزار نفر در سال ۱۹۳۹ رسید. مهاجرت یهودیان، در سراسر جنگ دوم جهانی نیز تداوم یافت، چنانكه در آستانه پایان قیمومت بریتانیا بر فلسطین، تعداد یهودیان، ششصدوبیستوپنجهزار نفر یا بهعبارتی یكسوم كل جمعیت فلسطین را به خود اختصاص میداد.[vii]
● منازعه بر سر مهاجرت یهودیان
از ابتدای قرن بیستم، مخالفت اعراب با مهاجرت یهودیان آغاز گردید. احساسات مذهبی یكی از انگیزههای این مخالفت را تشكیل میداد؛ چنانكه یك جوان مسلمان عرب ساكن بیتالمقدس، در سال ۱۹۰۳، انگیزه خود از مخالفت با این مساله را چنین بیان میكند: «ما ترجیح میدهیم تا آخرین قطره خون خود را فدا كنیم ولی حرم شریف را در دست نامسلمانان نبینیم.»[viii]
درواقع، باید گفت علت اصلی مخالفت اعراب فلسطینی با مهاجرت یهودیان، ظهور ناسیونالیسم در میان جامعه عرب و نیز مخالفت آنان با سلطه خارجی بود. البته در آن زمان در برخی كشورهای عربی و از جمله در عراق و سوریه نیز پدیدههایی چون ناسیونالیسم و بیگانهستیزی وجود داشت، اما فلسطین، وضعیت خاصی داشت؛ چراكه فلسطینیان، تنها در پی دستیابی به استقلال نبودند، بلكه آنها بیشازهرچیز نگران تداوم حیات جامعه خود بودند.
تحرك و همبستگی جامعه یهود، مشكلاتی بسیار جدی برای جامعه عرب فلسطین ایجاد كرده بود. هدف یهودیان از مهاجرت به فلسطین نه سلطه بر اعراب و یا استعمار آنها، بلكه ایجاد جامعهای كاملا متفاوت بود كه خود اعراب هیچگونه جایگاهی در آن نداشته باشند. آشكارترین نشانه این استراتژی، در قالب خرید زمین توسط بنیاد ملی یهود نمود یافت. مالكان این زمینها اغلب كسانی بودند كه خودشان در آنجا سكونت نداشتند.[ix] در طول سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۵، یهودیان دویستوسیوششهزار دونوم (dunum) زمین را تصاحب كردند كه تقریبا مالكان همه آنها در محل این زمینها حضور یا سكونت نداشتند. در فاصله سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۰، یهودیان بهتدریج زمینهای مشترك موجود در روستاها را تصاحب نموده، آنها را در میان خودشان تقسیم كردند و بدینترتیب، روستاییان فلسطینی فاقد زمین شدند.ازآنجاكه مهاجران یهود زمینها را بهگونهای اشتراكی به خود اختصاص میدادند، دیگر بازخرید آنها توسط اعراب متمكن نیز ناممكن میشد.
در سالهای ۱۹۲۰ ــ ۱۹۲۱، در واكنش به استعمار یهود، بلواهای ضدیهودی در شهرهای فلسطین بهراه افتاد. انگلیسیها در سال ۱۹۲۲ با انتشار اولین كتاب سفید به این طغیان واكنش نشان دادند. این كتاب، تشكیل یك دولت یهودی در آینده را رد میكرد و با تاكید بر برابری حقوق یهودیان و اعراب در فلسطین، مهاجرت یهودیان را به میزان توانایی جذب اقتصادی كشور منوط میدانست. بهدنبال وقوع پارهای شورشهای دیگر در سال ۱۹۲۹، كتاب سفید دوم در سال ۱۹۳۰ منتشر گردید كه طبق آن، دولت قیم، محدودیت شدید مهاجرت و ممنوعیت خرید زمین توسط یهودیان در اغلب بخشهای فلسطین را مطرح میكرد. اما عكسالعمل صهیونیستها در قبال این كتاب، بسیار شدید بود. آنها توانستند با راهاندازی تظاهرات در كشورهای مختلف اروپایی و جلب حمایت علنی شخصیتهای بلندپایه بریتانیا، سرانجام با بهرهگیری از نفوذ وایزمن و گروههای فشار صهیونیستی، سیاست اعلامشده بریتانیا در كتاب سفید ۱۹۳۰ را شكست دهند. ازاینرو تا سال ۱۹۳۶، مهاجرت یهودیان، با محدودیت چندانی از سوی مقامات انگلیسی مواجه نگردید.
عدم پذیرش كتاب سفید ۱۹۳۰ و بهویژه افزایش مهاجرت از سال ۱۹۳۳، مقاومت ضدصهیونیستی را در فلسطین تشدید كرد. كنگرهای كه توسط كمیته اجرایی عرب در فوریه ۱۹۳۳ تشكیل شده بود، نافرمانی از بریتانیا و تحریم كالاهای انگلیسی را تنها ابزار موثر برای واداركردن دولت بریتانیا جهت توجه به شكایات اعراب میدانست.[x] ازاینرو، نارضایتیها و شورشهای اعراب در اعتراض به سیاستهای انگلیس در قبال مهاجرت یهود و فروش زمین، همچنان تداوم یافت، تااینكه به دنبال وقوع برخی حوادث میان دو جامعه یهودی و عرب، یك كمیته عالی عرب در آوریل ۱۹۳۶ و تحت كنترل حاج امین الحسینی تشكیل شد.[xi] این كمیته، یك اعتصاب سراسری را در جهت توقف مهاجرت و ممنوعیت خرید زمین توسط یهودیان ترتیب داد. این اعتصاب، به شورشهایی منجر گردید و طی آن بسیاری از بخشهای یهودینشین مورد حمله قرار گرفتند، چنانكه ارتش انگلیس مجبور به مداخله گردید. این شورش، در ماه اكتبر با مداخله و ایفای نقش دولتهای مستقل عرب (عراق، عربستان، اردن و یمن) پایان یافت و دولت بریتانیا مجبور شد محدودیتهای شدیدی را برای مهاجرت وضع كند.
طرح صهیونیستها برای فلسطین ازیكسو و عكسالعملها و نگرانیهای اعراب ازسویدیگر، باعث شد تا سال ۱۹۳۹ هیچگونه راهحل مبتنی بر مذاكره به نتیجه نرسد. سرانجام انگلیسیها در ماه مه ۱۹۳۹ طی انتشار سومین كتاب سفید، طرح جدیدی را پیشنهاد كردند.[xii] در این كتاب دولت بریتانیا اعلام نمود كه از تبدیل كشور فلسطین به یك دولت یهودی حمایت نخواهد كرد اما درعینحال، عربیبودن دولت فلسطین را نیز تایید نمیكند، بلكه دولت انگلیس آرزومند است طی ده سال آینده، یك دولت مستقل فلسطینی تشكیل شود كه دو جامعه عرب و یهودی در حاكمیت آن سهیم باشند و منافع هریك از دو ملت یهود و عرب در چارچوب آن تامین گردد. طرح انگلیس، سیستم سهمیه را پیشنهاد میكرد، بااینهدف كه اولا جمعیت یهودیان از یكسوم جمعیت كل فلسطین فراتر نرود و نیز خرید زمین توسط یهودیان، در اكثر بخشهای فلسطین ممنوع شود. بااینهمه، این طرح با مخالفت یهودیان[xiii] و نیز رهبران رادیكال عرب مواجه گردید.[xiv]
تا سال ۱۹۳۶، دولت قیم درواقع از وجود و توسعه یهودینشینی در فلسطین حمایت میكرد. اما از این تاریخ به بعد و بهویژه از سال ۱۹۳۹، دولت انگلیس نسبتا از جمعیت عرب در مقابل موج وسیع مهاجرانی كه پس از اوجگیری حركتهای ضدیهودی در اروپا به سوی فلسطین سرازیر شده بودند، حمایت میكرد. ازاینرو صهیونیستها دیگر نمیتوانستند چندان روی دولت انگلیس برای حمایت از ایجاد یك دولت یهود در فلسطین، حساب كنند.
مواضع بریتانیا در كتاب سفید، از سوی هر دو طرف رد شده بود و آنها نسبت به نیات دولت بریتانیا سوءظن داشتند. مهاجرت غیرقانونی همچنان تداوم داشت و صهیونیستها بهتدریج بر خشونتگرایی خود میافزودند. از سویی در جناح اعراب نیز كاملا مشخص شده بود كه آنها دیگر از توانایی مقابله نظامی با بریتانیای كبیر و صهیونیسم برخوردار نیستند.[xv] در چنین شرایطی بود كه جنگ دوم جهانی آغاز گردید. در سراسر طول این جنگ، اعراب فلسطین نتوانستند یك نقش سیاسی فعال ایفا كنند. آنها از یك استراتژی و موضع واحد برخوردار نبودند؛ چنانكه رهبر رادیكال و با نفوذ آنان، حاج امین، به بغداد رفت و قصد داشت از آنجا شورشی جدید را در فلسطین سازماندهی كند اما توفیقی حاصل نكرد؛[xvi] ضمنآنكه درهمانحال، رهبران میانهرو فلسطین نیز با بریتانیا همكاری میكردند.
اما یهودیان، گرچه كموبیش همچون ناسیونالیستهای عرب از سیاست انگلیس ناراضی بودند، بااینهمه این مساله نتوانست آنان را به مقابله با بریتانیا، یعنی بهسوی همكاری و اتحاد با هیتلر سوق دهد. آنان ضمن ادامه مخالفت با كتاب سفید ۱۹۳۹، در تلاشهای جنگی بریتانیا مشاركت داشتند؛ چنانكه در طول جنگ، حدود پنجاههزار یهودی خدمت نظام انجام دادند. این نیروها در جهت حفظ نظم در فلسطین و یا در سایر جبهههای جنگ بهكار گرفته شدند. همچنین در ۱۹۴۴، یك بریگاد یهودی تشكیل شد كه در ایتالیا میجنگید.[xvii] این فعالیتهای صهیونیستها در زمان جنگ، به آنان كمك كرد بیشازپیش برای اجرای طرحهای خود در فلسطین آماده شوند. كنفرانسی كه در مه ۱۹۴۲ در هتل بیلتمور (Biltmore) نیویورك تشكیل گردید، طرحی را ارائه داد كه صراحتا تشكیل یك دولت یهودی در فلسطین را پیشبینی میكرد. این طرح، در ماه نوامبر همان سال از سوی سازمان صهیونیست بینالملل مورد پذیرش واقع شد.[xviii]● تاسیس دولت اسرائیل
مهاجرت یهودیان به فلسطین از دهههای آخر قرن نوزدهم شروع شد، اما تقویت موضع یهود در این كشور، در قرن بیستم و بهویژه در عصر قیمومت بریتانیا (۱۹۲۰ــ۱۹۴۸) صورت گرفت. درواقع، جز با حضور انگلیس در فلسطین پس از جنگ بینالملل اول، شرط ضروری برای توسعه مسكن ملی یهود تحقق نمییافت. تحت قیمومت بریتانیا، در شرایطیكه جمعیت عرب فلسطین بهخاطر افزایش مالیاتها از سوی نمایندگی عالی بریتانیا، در وضعیتی بحرانی زندگی میكردند، یهودیان امكان یافتند بخش وسیعی از خاك فلسطین را به خود اختصاص دهند.[xix]
نهتنها حضور بریتانیا در سرزمین فلسطین بلكه خروج این كشور از خاك فلسطین نیز در راستای منافع یهودیان بود؛ بهعبارتدیگر، وانهادن فلسطین پس از جنگ دوم جهانی از سوی بریتانیا، بهخودیخود زمینهساز تبدیل مسكن ملی یهود به یك دولت بود.[xx]
اما جالبآنكه علیرغم نقش غیرقابلاغماض بریتانیا در روند تقویت مسكن ملی یهود، برای تبدیل آن به دولت، نقش واقعی از سوی ایالاتمتحده امریكا اعمال گردید.[xxi] البته تا سال ۱۹۴۵ علیرغماینكه تكیهگاه عمده بینالمللی صهیونیسم، جامعه یهودی امریكا بود، اما ایالاتمتحده تاآنزمان در سطحی محدود از طرح صهیونیسم در فلسطین حمایت میكرد.[xxii] نقطه عطف در حمایت امریكا از طرحهای صهیونیستی در فلسطین، از زمانی صورت گرفت كه ترومن ــ كه بعد از روزولت به ریاستجمهوری امریكا انتخاب گردید ــ بهدلایل اساسا انتخاباتی، موضع جدیتری در حمایت از صهیونیسم اتخاذ كرد. وی در اوت ۱۹۴۵، به نفع مهاجرت یهود موضع گرفت و دولت بریتانیا را تحت فشار قرار داد تا با مهاجرت یك جمعیت صدهزار نفری یهود به فلسطین، كه از سوی صهیونیستها تقاضا شده بود، موافقت كند. در اوت ۱۹۴۶، سازمان صهیونیسم جهانی، تقسیم فلسطین به دو دولت را پیشنهاد كرد و این طرح نیز مورد حمایت رئیسجمهور امریكا واقع شد. اما سرانجام به پیشنهاد دولت قیم (بریتانیا) در چهاردهم فوریه ۱۹۴۷، مساله فلسطین به سازمان ملل متحد واگذار گردید.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه مه ۱۹۴۷ كمیسیون یازدهنفرهای را برای انجام بررسیهای لازم و ارائه راهحل درخصوص مساله فلسطین مامور كرد.[xxiii] كمیسیون مزبور، سرانجام دو گزارش ارائه كرد. گزارش مورد تایید اكثریت اعضای كمیسیون، پیشنهاد میكرد كه فلسطین به هفت قسمت تقسیم شود: سه قسمت آن تحت حاكمیت یك دولت یهودی، سه قسمت تحت حاكمیت یك دولت عربی و قسمت هفتم، یعنی بیتالمقدس، بهصورتبینالمللی و تحت كنترل سازمان ملل اداره گردد.[xxiv] طرح مورد تایید اقلیت اعضای كمیسیون (شامل ایران، هند و یوگسلاوی) تشكیل یك دولت دوملیتی در فلسطین را پیشنهاد مینمود. اما ایالاتمتحده با پذیرش طرح تقسیم و بهكاربردن نهایت تلاش خود جهت جلب رای موافق كشورها، سرانجام آن را در سازمان ملل به تصویب رساند. اتحاد شوروی نیز موافقت خود را با طرح تقسیم اعلام نمود.[xxv] اما دولت بریتانیا با این استدلال كه طرح تقسیم نخواهد توانست موافقت دو جامعه عرب و یهود را حاصل كند، با آن به مخالفت برخاست. انگلیس با طرح و تبیین مشكلات اجرای این طرح در مجمع عمومی، هرگونه حمایت خود را برای عملیكردن طرح مذكور منتفی اعلام نمود.[xxvi] بااینهمه، پس از اعمال پارهای اصلاحات جزئی به نفع دولت عرب، طرح تقسیم در مجمع عمومی به رای گذاشته شد. طرح مذكور، جهت تصویب به كسب دوسوم آراء موافق نیاز داشت. سرانجام در بیستونهم نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی با سیوسه رای موافق، سیزده مخالف و ده ممتنع، طرح تقسیم فلسطین را تصویب كرد.[xxvii] اما این طرح غیرواقعگرایانه بود. پیچیدگی خطوط مرزی، وجود یك اقلیت بزرگ عرب در یك دولت یهودی و وحدت اقتصادی پیشنهادشده، تاحدبسیار زیادی به همكاری میان دو دولت فلسطینی و یهودی نیاز داشت. در فردای رای سازمان ملل متحد، كمیته عالی عرب[xxviii] اعلام كرد كه برای این تصمیم مجمع عمومی، هیچگونه ارزش حقوقی قائل نیست. رهبران عرب نیز این طرح را رد كردند. از نظر آنان، فلسطین یك كشور عرب بود و باید با حفظ تمامیت ارضی خود، همچنان عرب باقی میماند. آنها معتقد بودند كه حداكثر میتوان برای یهودیان، بهعنوان یك اقلیت، وضعیت قانونی خاصی را در چارچوب دولتی واحد كه با اراده اكثریت اداره گردد، در نظر گرفت، و ضمنا هرگونه مهاجرت جدید نیز باید ممنوع گردد.[xxix] اما در سوی دیگر، رهبران صهیونیست طرح تقسیم را پذیرفتند. بااینهمه آنها نیز با دو نظر مختلف در میان یهودیان روبرو بودند: یك نظر، دیدگاه كسانی بود كه طرفدار یك دولت دوملیتی بودند، و نظر دیگر، كه حامیان بیشتری را در بر میگرفت، خواستار آن بودند كه اصلا تمام فلسطین از آن یهودیان باشد.[xxx]به محض تصویب طرح تقسیم، اعراب فلسطین، محلات یهودینشین شهرها و روستاها و نیز راههای ارتباطی را مورد حمله قرار دادند. در جناح اعراب، گروههای پارتیزان تحت كنترل كمیته عالی عرب، ارتشی از داوطلبان آموزشدیده در سوریه توسط كمیته نظامی دمشق،[xxxi] یك گروه از اخوانالمسلمین مصر، و گاه حتی برخی واحدهای لژیون عرب اردن، در منازعه شركت داشتند.
در این جنگها، افراد بسیاری كشته شدند؛ بهعنوانمثال، در روستای دیریاسین، پس از اشغال آن توسط نیروهای ایرگون (Irgoun) و اشترن Stern))، دویستوده نفر از ساكنان آن كشته شدند[xxxii] كه نیمی از آنان را زنان و كودكان تشكیل میدادند.[xxxiii] درخصوص این تراژدی، مناخین بگین پیشروی نیروهای یهودی در حیفا را همچون فرورفتن یك كارد در میان كره توصیف میكرد. با شنیدن ماجرای دیریاسین، اعراب از وحشت و هراس میگریختند.[xxxiv] این جنگ، تا هنگام خروج نیروهای بریتانیا ادامه یافت. در آستانه پایان قیمومت انگلیس، رهبران آژانس یهود، در نیمهشب چهاردهم مه ۱۹۴۸ تصمیم گرفتند استقلال دولت یهود را اعلام كنند. در این تاریخ، یهودیان، تمامی سرزمین موردنظر در طرح تقسیم سازمان ملل و حتی كمی بیشتر از آن را در كنترل خود داشتند.[xxxv]
بههرحال، پس از یك دوره طولانی اغتشاش و آشوب، دولت اسرائیل در چهاردهم ماه مه متولد شد. از نظر حقوقی، تشكیل این دولت به استناد تصمیم بیستونهم نوامبر ۱۹۴۷ سازمان ملل متحد مبنی بر تقسیم فلسطین صورت میگرفت. اما درواقع، نتیجه تحقق طرح جانشینسازی بود كه با مهاجرتدادن یهودیان به فلسطین، تملك زمینهای فلسطینیان توسط مهاجرین و اخراج بخش وسیعی از اعراب فلسطینی از سرزمینشان، امكانپذیر شد.[xxxvi]
ایالاتمتحده، بلافاصله پس از تشكیل دولت اسرائیل، آن دولت را بهصورتدوفاكتو De Facto به رسمیت شناخت. شناسایی موقت دولت اسرائیل، از طریق تماس تلفنی ترومن، رئیسجمهور وقت امریكا، با بن گوریون (Ben Gourion)، رئیس دولت موقت حكومت اسرائیل، صورت گرفت. اتحاد جماهیر شوروی نیز در نوزدهم مه ۱۹۴۸ دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت.[xxxvii] دولت شوروی ادعا میكرد ایجاد دولتی مستقل توسط خلق یهود، به فلسطین و خاور نزدیك اعتمادی را اعطا میكند كه باعث خواهد شد در آینده روابط خوب و دوستانهای میان دو دولت (یهود و عرب) ایجاد گردد.[xxxviii]
تاسیس دولت اسرائیل، منشا بسیاری از مسائل پیچیده در خاورمیانه و در روابط این دولت با كشورهای عرب گردید. چنانكه پیشتر نیز گفته شد، برای ظهور اسرائیل در صحنه سیاسی خاورمیانه، ایالاتمتحده نقش مهمی بازی كرده است. ازاینرو اعراب، امریكا را بهعنوان حامی یهودیان میشناسند. آنها از سیاست این كشور در ارسال سلاح و دادن كمكهای مالی به صهیونیستها ناخشنود بودند. بهعنوانمثال، الساش (Elsach)، نخستوزیر وقت لبنان، معتقد بود صهیونیستها در فلسطین با كمك سلاحهایی میجنگند كه توسط امریكائیان تهیه میگردد. همچنین پاشا (A. Pacha)، دبیر اتحادیه عرب، تاكید میكرد صهیونیستها با پولهای امریكایی تغذیه میشوند.[xxxix] اعراب از تصمیم ترومن برای شناسایی دولت اسرائیل، بسیار ناراضی بودند. البته نباید از یاد برد كه چنین تصمیمی بیشتر ناشی از ملاحظه الزامات سیاست داخلی امریكا، و نشانی از نفوذ قدرتمند اقلیت فعال و ثروتمند یهود در این كشور بود.[xl]
با تولد دولت اسرائیل، روابطی مبتنی بر منازعه بین این دولت و اعراب شكل گرفت كه نمونه عینی آن، وقوع جنگهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و سرانجام، انتفاضه ملت فلسطین میباشد.
پینوشتها
دكتر حسین رفیع استادیار دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مازندران
[i]ــ دوره قتلعام یهودیان در روسیه، كه نخستین مهاجرت یهودیان متعاقب آن صورت گرفت.
[ii] - Arthur Ruppin, “The jewish Fate and Futre”, London, ۱۹۴۰, P. ۵۴
[iii]ــ تا این زمان، سرزمین فلسطین هنوز بخشی از امپراتوری عثمانی محسوب میشد.
[iv] - Voir Albert Hyamson: “The British Consulate in jerusalem in relation to the jews of Palestine, ۱۸۳۸ – ۱۹۱۴”, London, ۱۹۳۹ – ۱۹۴۱, Partie I.
[v] - A. W. Kayyali: “Histoire de la Palestine (۱۸۹۶ – ۱۹۴۰)”, Traduit de L´anglais Par Anne – Marie TEEUWISSEN ABOUELAAZEM, Paris: Ed. L´Harmattan, ۱۹۸۵, PP. ۴۵ - ۴۶[vi]ــ رك: صلاح عبدالله، «مهاجرت یهودیان؛ وضعیت گذشته و حال مهاجران یهودی»، فصلنامه خاورمیانه، سال اول، شماره اول، تابستان ۱۳۷۳، صص۶۳ــ۶۲
[vii]ــ رك: صالح عبدالله، «مهاجرت یهود به اسرائیل»، فصلنامه خاورمیانه، سال اول، شماره اول، تابستان، ۱۳۷۳، صص ۸۸ــ۵۶
[viii] - Neville Mandel: “Turks, Arabes and jewish immigration into palestine, ۱۸۸۲ – ۱۹۱۴”, Thèse de Doctorat non publiée. St Antony’s College, ۱۹۶۵, P. ۳۲, Cité in A. W. Kayyali, op. Cité, P. ۱۵
[ix]ــ با فروش زمینها، درواقع دهقانانی متضرر میشدند كه در روی زمین كار میكردند و با فروش آن بایستی جای خود را به مهاجرین ازاروپارسیده واگذار نمایند.
[x] - Daily Intelligence Summary, no ۳۹/۳۳, ۲۵ Février ۱۹۳۳, Co ۷۳۳ / ۲۳۴, Cité in A. W. Kayyali, op. Cité, P. ۱۹۱
[xi]ــ ارگانی كه بیشتر اعراب را نمایندگی میكرد، شورای عالی مسلمانان بود كه حاج امینالحسینی، مفتی بیتالمقدس و عضو یكی از خانوادههای متنفذ عرب، بر آن ریاست داشت. حزب ملی عرب فلسطین كه تحت كنترل وی قرار داشت، نظامیترین سازمان ضدصهیونیست بود. اما جنبش ملی فلسطین، سازماندهی ضعیفی داشت و به دلیل اختلافات سنتی، دچار تفرقه بود. در برابر حسینی و طرفدارانش، خانواده نشاشیبی قرار داشتند كه یكی از اعضای آن شهردار بیتالمقدس بود و روابط تنگاتنگی با امیر ماوراء اردن داشت.
[xii]ــ در آن زمان، انگلیسیها در اروپا تحت فشار تهدیدات جنگ قرار داشتند و از بیثباتی اوضاع فلسطین نگران بودند، لذا كتاب سفید جدید را ارائه كردند.
[xiii]ــ مخالفت با كتاب سفید به دو شكل صورت گرفت: سازماندهی مهاجرت غیرقانونی، و تظاهرات علیه مجموعه مقررات خرید زمین كه در ۱۹۴۰ به اجرا گذاشته شد.
[xiv]ــ در جبهه اعراب، فقط عبدالله و حزب دفاع، به نفع سیاست جدید بریتانیا اعلام موضع كردند.
[xv] - A. W. Kayyali, op. cité, PP. ۲۵۷-۲۶۱
[xvi]ــ پس از اشغال عراق توسط انگلیس، حاج امین به آلمان پناه برد.
[xvii]ــ در برابر بسیج تقریبا كامل یهودیان، تعداد داوطلبان عرب، تنها نههزار نفر بود. این مساله بعدها نتایج مهمی دربرداشت. وجود تعداد نسبتا زیاد یهودیان دارای تجربه جنگ مدرن، در سال ۱۹۴۸ عنصری قاطع در رابطه قدرت دو جامعه عرب و یهودی بود.
[xviii]ــ اقلیتی كمشمار، كه ایجاد دولتی دوملیتی را ترجیح میدادند، با این برنامه مخالفت كردند.
[xix] - Le Monde, ۶ may ۱۹۴۸
[xx]ــ بیش از خود جنگ جهانی، تاسیس این دولت، دومین حادثه بزرگی است كه نفوذی قاطع بر تحولات سیاسی خاور عربی در قرن بیستم داشته است.
[xxi] - See Fred j. Khouri: “The Arab – Israeli Dilemma”, Third edition, New York, Syracuse University Press, ۱۹۸۵
[xxii]ــ روزولت كه در خاورمیانه، دیپلماسی مبتنی بر پیوند با سعودیها را دنبال میكرد، در موضعگیری رسمی راجعبه فلسطین، مواضعی نسبتا نزدیك با دولت انگلیس اتخاذ نمود. او اعلام داشت: «هر تصمیم و اقدام جدیدی درخصوص این كشور، باید توافق هر دو جامعه عرب و یهودی را بهدست میآورد.»
[xxiii]ــ این كمیسیون، متشكل از نمایندگان كشورهای استرالیا، كانادا، گوآتمالا، هند، ایران، هلند، پرو، سوئد، چكسلواكی، اروگوئه و یوگسلاوی بود.
[xxiv]ــ این طرح، با احتساب مهاجرین یهود در آینده، پنجاهوپنجدرصد سرزمین فلسطین را به یهودیان، كه سیدرصد جمعیت آن روز كشور را تشكیل میدادند، واگذار كرد. درواقع چهلوهشتدرصد جمعیت سرزمینهایی كه برای دولت یهود در نظر گرفته شده بود عرب بودند؛ درحالیكه تنها یكدرصد از جمعیت سرزمین پیشنهادشده به اعراب را یهودیان تشكیل میدادند. هیچگونه مبادله جمعیتی بین دو دولت كه میبایستی یك واحد اقتصادی را تشكیل دهند، پیشبینی نشده بود.
[xxv]ــ رهبران شوروی، در داخل مرزهایشان با صهیونیسم مبارزه میكردند، اما در منطقه خاورمیانه، هدف عمده سیاست شوروی در آن زمان عقبنشاندن بریتانیا بود. لذا، دولت شوروی درحالیكه از خواستهای دول عرب علیه انگلیس حمایت میكرد، از مواضع یهودیان نیز بهعنوان یك نیروی ضدبریتانیا پشتیبانی مینمود. احزاب كمونیست عرب هم، بهویژه در سوریه، به دلیل همراهی با موضع شوروی، متحمل زیانهای بسیاری شدند.
[xxvi]ــ چراكه در آن زمان، بریتانیا تنها قدرتی بود كه از ابزارهای یك اقدام مستقیم در فلسطین، برای اجرای موثر طرح سازمان ملل متحد برخوردار بود.
[xxvii]ــ امریكا، شوروی، كشورهای اروپایی و امریكایی، استرالیا، زلاندنو، فیلیپین، آفریقای جنوبی و لیبریا رای موافق، و كشورهای خاورمیانه، آسیا، كوبا و یونان رای مخالف دادند. رای انگلستان ممتنع بود.
[xxviii]ــ این كمیته در ۱۹۴۵، به ابتكار اتحادیه عرب و با هدف متحدساختن سازمانهای مختلف فلسطینی تشكیل شد.
[xxix]ــ از نظر اعراب تندرو، تنها یهودیانی میتوانستند در فلسطین باقی بمانند كه قبل از ۱۹۱۷ در آنجا زندگی میكردند.
[xxx]ــ از نظر صهیونیستهای تندرو، سرزمینی كه میبایست به یهودیان داده میشد، ماوراء اردن را نیز دربرمیگرفت. این بخش در سال ۱۹۲۱، توسط انگلیسیها از سایر بخشهای فلسطین مجزا شده بود.
[xxxi]ــ در سال ۱۹۴۷، اتحادیه عرب یك كمیته نظامی تاسیس كرد كه مقر آن در دمشق بود، و ارتشی از داوطلبان كه از فلسطینیان و كشورهای عربی همسایه فلسطین بودند را سازماندهی میكرد.
[xxxii] - Voir le Figaro, ۱۱ – ۱۲ avril ۱۹۴۸
[xxxiii] - La Croix, ۱۱ –۱۲ avril ۱۹۴۸, P. ۱
[xxxiv] - Menahem Begin: “La révolte d´Israèl” Paris: Ed. Albatros, ۱۹۷۸, P. ۱۷۹
[xxxv] - La Croix, ۱۴ may ۱۹۴۸, P. ۱
[xxxvi] - Philippe Rondot: “Le Proche – Orient à la recherche de la paix: ۱۹۷۳ – ۱۹۸۲”, Paris: PUF, ۱۹۸۲, P. ۱۶
[xxxvii]ــ شناسایی دژوره (De juré) یِ دولت اسرائیل توسط امریكا، در سیویكم ژانویه ۱۹۴۹ صورت گرفت.
[xxxviii] - Le Monde, ۱۹ may ۱۹۴۸, P. ۱
[xxxix] - Edition, ۲۸ may ۱۹۴۸, P. ۱
[xl] - La Croix, ۹ juin ۱۹۴۸, p. ۱ et l´Humanité, ۲۶ mai ۱۹۴۸, P. ۳
تاسیس دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین، یكی از مهمترین رویدادهای قرن بیستم در منطقه خاورمیانه و دنیای عرب به شمار میرود.
شكلگیری این دولت، مبتنی بر روندی است كه از آخرین دهههای قرن نوزدهم، با مهاجرت یهودیان بهسوی سرزمین فلسطین آغاز شد. این مهاجران، در چارچوب طرحهای حسابشده رهبران صهیونیسم، بهویژه با استفاده از دوران قیمومت انگلیس بر فلسطین و نظر مساعد قدرتهای بزرگ، موفق شدند همراه با تملك گسترده زمینهای فلسطینیان و نهایتا اخراج بخش وسیعی از اعراب فلسطین از سرزمینشان، این امكان را فراهم آورند كه دولت اسرائیل در چهاردهم مه ۱۹۴۸ از سوی رهبران آژانس یهود اعلام موجودیت كند. گرچه، این اعلام موجودیت ظاهرا با پشتوانهای حقوقی، یعنی براساس تصمیم بیستونهم نوامبر ۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مبنی بر تقسیم فلسطین صورت گرفت، اما درواقع تاسیس دولت یهود بیشازآنكه مبتنی بر حقی مشروع باشد، نتیجه مهاجرتی بود كه مهاجران آن، با هدف ایجاد كشور اسرائیل، زور را در راستای حصول هدف بهكار گرفتند.
● مهاجرت یهودیان
تا اوایل دهه ۱۸۸۰.م[i] تنها بیستوپنجهزار یهودی در فلسطین زندگی میكردند[ii] اما پس از تشویق صهیونیسم سیاسی، با مهاجرت یهودیان به سوی فلسطین، تعداد كلنیهای آنان افزایش یافت. از آن پس خرید زمینهای اعراب در برنامه یهودیان قرار گرفت و جمعیت یهودی فلسطین در فاصله سالهای ۱۸۸۰ــ۱۹۱۰، به حدود پنجاهوپنجهزار نفر بالغ گردید.[iii]
در سالهای منتهی به جنگ جهانی اول، رهبران جامعه یهودی فلسطین و نیز رهبران نهضت صهیونیسم بینالملل در راستای زمینهسازی برای شناسایی رسمی كلنی صهیونیسم در فلسطین، در تلاش برآمدند روابط خوبی با دولت عثمانی برقرار كنند؛ ازاینرو آنان در سال ۱۹۰۸، سعی میكردند خودشان را با گرایشات ناسیونالیستی موجود در این امپراتوری همراه سازند؛ چراكه آنان در انقلاب تركهای جوان، لیبرالیزاسیون را مشاهده میكردند. در سال ۱۹۱۴، حاكمیت عثمانی بر فلسطین و برخورداری یهودیان فلسطین از اصالت روس، باعث شد كه آنها نیز همگام با یهودیان روسیه پیروزی آلمان (شكست روسیه) را در جنگ ترجیح دهند. ازاینرو یهودیان فلسطینی با مواضع امپراتوری عثمانی همراهی مینمودند و سعی میكردند اتباعی وفادار برای كشور متبوع خود باشند. با تشویق برخی از رهبران یهود، بسیاری از آنها به استخدام ارتش عثمانی درآمدند. البته آنها هنوز نتوانسته بودند نظر مثبت مقامات ترك را به این اقدامات خیرخواهانه خود جلب كنند؛ چراكه مقامات ترك، نظر به روسبودن یهودیان فلسطین، همچنان به آنها با سوءظن مینگریستند و حتی حاكم سوریه در نظر داشت آنها را تبعید كند و صرفا پس از مداخله سفیران آلمان و امریكا در استانبول بود كه این اقدام قبل از اجرا متوقف گردید. البته دولت عثمانی بسیاری از رهبران صهیونیست را در طول دوران جنگ از كشور بیرون كرد.
در سال ۱۹۱۷، وضعیت بهطورقابلتوجهی تغییر یافت. از سال ۱۸۴۰، بریتانیای كبیر روابطی با یهودیان در فلسطین برقرار كرده بود و ازهمانابتدا، حضور بریتانیا در فلسطین، با هدف كمك به پیشرفت منافع یهودیان صورت گرفت.[iv] در دوم نوامبر۱۹۱۷، بالفور وزیر امورخارجه انگلیس، در كابینه بهطوررسمی به نفع مهاجرنشینی یهودیان در فلسطین، موضعگیری كرد. متن اعلامیه بالفور از اهمیت زیادی برخوردار است: «دولت اعلیحضرت، نسبت به تاسیس یك مسكن ملی برای خلق یهود در فلسطین با دید مساعد مینگرد و تمام تلاش خود را در جهت تسهیل تحقق این هدف بهكار خواهد گرفت. ضمناینكه صریحا تاكید مینماید تاسیس چنین ملتی، بههیچوجه نباید حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی فلسطین و یا حقوق و وضعیت سیاسی یهودیان سایر كشورها را دچار مخاطره سازد.»[v]
در سال ۱۹۱۹، جامعه یهودی فلسطین شصتوپنجهزار نفر و حدود یكدهم جمعیت كشور را شامل میشد. در دهه ۱۹۲۰، پسازآنكه یهودیان به تبع شناسایی رسمی جنبش صهیونیست در سازمان ملل به امنیت شایان توجهی دست یافتند و نیز به تبع دشوارشدن شرایط مهاجرت به ایالاتمتحده در سالهای ۱۹۲۱ ــ ۱۹۲۴، سیل مهاجران یهودی به فلسطین بهطورمنظم (بهطورمتوسط دههزار نفر در سال) افزایش یافت و این مهاجران عمدتا از اروپای مركزی و شرقی به آنجا مهاجرت میكردند. در فاصله سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۲، تقریبا نودوچهارهزار یهودی به فلسطین مهاجرت نمودند كه بیش از نیمی از آنان، لهستانی بودند. در سال ۱۹۳۳، ظهور هیتلر، افزایش هرچهبیشتر مهاجرت یهودیان[vi] (پنجاههزار نفر در سال) را در پی داشت. این میزان پس از ۱۹۳۶، به دلیل محدودیتهای ایجادشده توسط دولت قیم (بریتانیا) كاهش یافت. بااینهمه، در فاصله سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹، دویستوپانزدههزار یهودی به فلسطین مهاجرت نمودند، كه اكثر آنها اروپایی بودند. برایناساس، تعداد یهودیان در فلسطین به چهارصدوبیستوپنجهزار نفر در سال ۱۹۳۹ رسید. مهاجرت یهودیان، در سراسر جنگ دوم جهانی نیز تداوم یافت، چنانكه در آستانه پایان قیمومت بریتانیا بر فلسطین، تعداد یهودیان، ششصدوبیستوپنجهزار نفر یا بهعبارتی یكسوم كل جمعیت فلسطین را به خود اختصاص میداد.[vii]
● منازعه بر سر مهاجرت یهودیان
از ابتدای قرن بیستم، مخالفت اعراب با مهاجرت یهودیان آغاز گردید. احساسات مذهبی یكی از انگیزههای این مخالفت را تشكیل میداد؛ چنانكه یك جوان مسلمان عرب ساكن بیتالمقدس، در سال ۱۹۰۳، انگیزه خود از مخالفت با این مساله را چنین بیان میكند: «ما ترجیح میدهیم تا آخرین قطره خون خود را فدا كنیم ولی حرم شریف را در دست نامسلمانان نبینیم.»[viii]
درواقع، باید گفت علت اصلی مخالفت اعراب فلسطینی با مهاجرت یهودیان، ظهور ناسیونالیسم در میان جامعه عرب و نیز مخالفت آنان با سلطه خارجی بود. البته در آن زمان در برخی كشورهای عربی و از جمله در عراق و سوریه نیز پدیدههایی چون ناسیونالیسم و بیگانهستیزی وجود داشت، اما فلسطین، وضعیت خاصی داشت؛ چراكه فلسطینیان، تنها در پی دستیابی به استقلال نبودند، بلكه آنها بیشازهرچیز نگران تداوم حیات جامعه خود بودند.
تحرك و همبستگی جامعه یهود، مشكلاتی بسیار جدی برای جامعه عرب فلسطین ایجاد كرده بود. هدف یهودیان از مهاجرت به فلسطین نه سلطه بر اعراب و یا استعمار آنها، بلكه ایجاد جامعهای كاملا متفاوت بود كه خود اعراب هیچگونه جایگاهی در آن نداشته باشند. آشكارترین نشانه این استراتژی، در قالب خرید زمین توسط بنیاد ملی یهود نمود یافت. مالكان این زمینها اغلب كسانی بودند كه خودشان در آنجا سكونت نداشتند.[ix] در طول سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۵، یهودیان دویستوسیوششهزار دونوم (dunum) زمین را تصاحب كردند كه تقریبا مالكان همه آنها در محل این زمینها حضور یا سكونت نداشتند. در فاصله سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۰، یهودیان بهتدریج زمینهای مشترك موجود در روستاها را تصاحب نموده، آنها را در میان خودشان تقسیم كردند و بدینترتیب، روستاییان فلسطینی فاقد زمین شدند.ازآنجاكه مهاجران یهود زمینها را بهگونهای اشتراكی به خود اختصاص میدادند، دیگر بازخرید آنها توسط اعراب متمكن نیز ناممكن میشد.
در سالهای ۱۹۲۰ ــ ۱۹۲۱، در واكنش به استعمار یهود، بلواهای ضدیهودی در شهرهای فلسطین بهراه افتاد. انگلیسیها در سال ۱۹۲۲ با انتشار اولین كتاب سفید به این طغیان واكنش نشان دادند. این كتاب، تشكیل یك دولت یهودی در آینده را رد میكرد و با تاكید بر برابری حقوق یهودیان و اعراب در فلسطین، مهاجرت یهودیان را به میزان توانایی جذب اقتصادی كشور منوط میدانست. بهدنبال وقوع پارهای شورشهای دیگر در سال ۱۹۲۹، كتاب سفید دوم در سال ۱۹۳۰ منتشر گردید كه طبق آن، دولت قیم، محدودیت شدید مهاجرت و ممنوعیت خرید زمین توسط یهودیان در اغلب بخشهای فلسطین را مطرح میكرد. اما عكسالعمل صهیونیستها در قبال این كتاب، بسیار شدید بود. آنها توانستند با راهاندازی تظاهرات در كشورهای مختلف اروپایی و جلب حمایت علنی شخصیتهای بلندپایه بریتانیا، سرانجام با بهرهگیری از نفوذ وایزمن و گروههای فشار صهیونیستی، سیاست اعلامشده بریتانیا در كتاب سفید ۱۹۳۰ را شكست دهند. ازاینرو تا سال ۱۹۳۶، مهاجرت یهودیان، با محدودیت چندانی از سوی مقامات انگلیسی مواجه نگردید.
عدم پذیرش كتاب سفید ۱۹۳۰ و بهویژه افزایش مهاجرت از سال ۱۹۳۳، مقاومت ضدصهیونیستی را در فلسطین تشدید كرد. كنگرهای كه توسط كمیته اجرایی عرب در فوریه ۱۹۳۳ تشكیل شده بود، نافرمانی از بریتانیا و تحریم كالاهای انگلیسی را تنها ابزار موثر برای واداركردن دولت بریتانیا جهت توجه به شكایات اعراب میدانست.[x] ازاینرو، نارضایتیها و شورشهای اعراب در اعتراض به سیاستهای انگلیس در قبال مهاجرت یهود و فروش زمین، همچنان تداوم یافت، تااینكه به دنبال وقوع برخی حوادث میان دو جامعه یهودی و عرب، یك كمیته عالی عرب در آوریل ۱۹۳۶ و تحت كنترل حاج امین الحسینی تشكیل شد.[xi] این كمیته، یك اعتصاب سراسری را در جهت توقف مهاجرت و ممنوعیت خرید زمین توسط یهودیان ترتیب داد. این اعتصاب، به شورشهایی منجر گردید و طی آن بسیاری از بخشهای یهودینشین مورد حمله قرار گرفتند، چنانكه ارتش انگلیس مجبور به مداخله گردید. این شورش، در ماه اكتبر با مداخله و ایفای نقش دولتهای مستقل عرب (عراق، عربستان، اردن و یمن) پایان یافت و دولت بریتانیا مجبور شد محدودیتهای شدیدی را برای مهاجرت وضع كند.
طرح صهیونیستها برای فلسطین ازیكسو و عكسالعملها و نگرانیهای اعراب ازسویدیگر، باعث شد تا سال ۱۹۳۹ هیچگونه راهحل مبتنی بر مذاكره به نتیجه نرسد. سرانجام انگلیسیها در ماه مه ۱۹۳۹ طی انتشار سومین كتاب سفید، طرح جدیدی را پیشنهاد كردند.[xii] در این كتاب دولت بریتانیا اعلام نمود كه از تبدیل كشور فلسطین به یك دولت یهودی حمایت نخواهد كرد اما درعینحال، عربیبودن دولت فلسطین را نیز تایید نمیكند، بلكه دولت انگلیس آرزومند است طی ده سال آینده، یك دولت مستقل فلسطینی تشكیل شود كه دو جامعه عرب و یهودی در حاكمیت آن سهیم باشند و منافع هریك از دو ملت یهود و عرب در چارچوب آن تامین گردد. طرح انگلیس، سیستم سهمیه را پیشنهاد میكرد، بااینهدف كه اولا جمعیت یهودیان از یكسوم جمعیت كل فلسطین فراتر نرود و نیز خرید زمین توسط یهودیان، در اكثر بخشهای فلسطین ممنوع شود. بااینهمه، این طرح با مخالفت یهودیان[xiii] و نیز رهبران رادیكال عرب مواجه گردید.[xiv]
تا سال ۱۹۳۶، دولت قیم درواقع از وجود و توسعه یهودینشینی در فلسطین حمایت میكرد. اما از این تاریخ به بعد و بهویژه از سال ۱۹۳۹، دولت انگلیس نسبتا از جمعیت عرب در مقابل موج وسیع مهاجرانی كه پس از اوجگیری حركتهای ضدیهودی در اروپا به سوی فلسطین سرازیر شده بودند، حمایت میكرد. ازاینرو صهیونیستها دیگر نمیتوانستند چندان روی دولت انگلیس برای حمایت از ایجاد یك دولت یهود در فلسطین، حساب كنند.
مواضع بریتانیا در كتاب سفید، از سوی هر دو طرف رد شده بود و آنها نسبت به نیات دولت بریتانیا سوءظن داشتند. مهاجرت غیرقانونی همچنان تداوم داشت و صهیونیستها بهتدریج بر خشونتگرایی خود میافزودند. از سویی در جناح اعراب نیز كاملا مشخص شده بود كه آنها دیگر از توانایی مقابله نظامی با بریتانیای كبیر و صهیونیسم برخوردار نیستند.[xv] در چنین شرایطی بود كه جنگ دوم جهانی آغاز گردید. در سراسر طول این جنگ، اعراب فلسطین نتوانستند یك نقش سیاسی فعال ایفا كنند. آنها از یك استراتژی و موضع واحد برخوردار نبودند؛ چنانكه رهبر رادیكال و با نفوذ آنان، حاج امین، به بغداد رفت و قصد داشت از آنجا شورشی جدید را در فلسطین سازماندهی كند اما توفیقی حاصل نكرد؛[xvi] ضمنآنكه درهمانحال، رهبران میانهرو فلسطین نیز با بریتانیا همكاری میكردند.
اما یهودیان، گرچه كموبیش همچون ناسیونالیستهای عرب از سیاست انگلیس ناراضی بودند، بااینهمه این مساله نتوانست آنان را به مقابله با بریتانیا، یعنی بهسوی همكاری و اتحاد با هیتلر سوق دهد. آنان ضمن ادامه مخالفت با كتاب سفید ۱۹۳۹، در تلاشهای جنگی بریتانیا مشاركت داشتند؛ چنانكه در طول جنگ، حدود پنجاههزار یهودی خدمت نظام انجام دادند. این نیروها در جهت حفظ نظم در فلسطین و یا در سایر جبهههای جنگ بهكار گرفته شدند. همچنین در ۱۹۴۴، یك بریگاد یهودی تشكیل شد كه در ایتالیا میجنگید.[xvii] این فعالیتهای صهیونیستها در زمان جنگ، به آنان كمك كرد بیشازپیش برای اجرای طرحهای خود در فلسطین آماده شوند. كنفرانسی كه در مه ۱۹۴۲ در هتل بیلتمور (Biltmore) نیویورك تشكیل گردید، طرحی را ارائه داد كه صراحتا تشكیل یك دولت یهودی در فلسطین را پیشبینی میكرد. این طرح، در ماه نوامبر همان سال از سوی سازمان صهیونیست بینالملل مورد پذیرش واقع شد.[xviii]● تاسیس دولت اسرائیل
مهاجرت یهودیان به فلسطین از دهههای آخر قرن نوزدهم شروع شد، اما تقویت موضع یهود در این كشور، در قرن بیستم و بهویژه در عصر قیمومت بریتانیا (۱۹۲۰ــ۱۹۴۸) صورت گرفت. درواقع، جز با حضور انگلیس در فلسطین پس از جنگ بینالملل اول، شرط ضروری برای توسعه مسكن ملی یهود تحقق نمییافت. تحت قیمومت بریتانیا، در شرایطیكه جمعیت عرب فلسطین بهخاطر افزایش مالیاتها از سوی نمایندگی عالی بریتانیا، در وضعیتی بحرانی زندگی میكردند، یهودیان امكان یافتند بخش وسیعی از خاك فلسطین را به خود اختصاص دهند.[xix]
نهتنها حضور بریتانیا در سرزمین فلسطین بلكه خروج این كشور از خاك فلسطین نیز در راستای منافع یهودیان بود؛ بهعبارتدیگر، وانهادن فلسطین پس از جنگ دوم جهانی از سوی بریتانیا، بهخودیخود زمینهساز تبدیل مسكن ملی یهود به یك دولت بود.[xx]
اما جالبآنكه علیرغم نقش غیرقابلاغماض بریتانیا در روند تقویت مسكن ملی یهود، برای تبدیل آن به دولت، نقش واقعی از سوی ایالاتمتحده امریكا اعمال گردید.[xxi] البته تا سال ۱۹۴۵ علیرغماینكه تكیهگاه عمده بینالمللی صهیونیسم، جامعه یهودی امریكا بود، اما ایالاتمتحده تاآنزمان در سطحی محدود از طرح صهیونیسم در فلسطین حمایت میكرد.[xxii] نقطه عطف در حمایت امریكا از طرحهای صهیونیستی در فلسطین، از زمانی صورت گرفت كه ترومن ــ كه بعد از روزولت به ریاستجمهوری امریكا انتخاب گردید ــ بهدلایل اساسا انتخاباتی، موضع جدیتری در حمایت از صهیونیسم اتخاذ كرد. وی در اوت ۱۹۴۵، به نفع مهاجرت یهود موضع گرفت و دولت بریتانیا را تحت فشار قرار داد تا با مهاجرت یك جمعیت صدهزار نفری یهود به فلسطین، كه از سوی صهیونیستها تقاضا شده بود، موافقت كند. در اوت ۱۹۴۶، سازمان صهیونیسم جهانی، تقسیم فلسطین به دو دولت را پیشنهاد كرد و این طرح نیز مورد حمایت رئیسجمهور امریكا واقع شد. اما سرانجام به پیشنهاد دولت قیم (بریتانیا) در چهاردهم فوریه ۱۹۴۷، مساله فلسطین به سازمان ملل متحد واگذار گردید.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه مه ۱۹۴۷ كمیسیون یازدهنفرهای را برای انجام بررسیهای لازم و ارائه راهحل درخصوص مساله فلسطین مامور كرد.[xxiii] كمیسیون مزبور، سرانجام دو گزارش ارائه كرد. گزارش مورد تایید اكثریت اعضای كمیسیون، پیشنهاد میكرد كه فلسطین به هفت قسمت تقسیم شود: سه قسمت آن تحت حاكمیت یك دولت یهودی، سه قسمت تحت حاكمیت یك دولت عربی و قسمت هفتم، یعنی بیتالمقدس، بهصورتبینالمللی و تحت كنترل سازمان ملل اداره گردد.[xxiv] طرح مورد تایید اقلیت اعضای كمیسیون (شامل ایران، هند و یوگسلاوی) تشكیل یك دولت دوملیتی در فلسطین را پیشنهاد مینمود. اما ایالاتمتحده با پذیرش طرح تقسیم و بهكاربردن نهایت تلاش خود جهت جلب رای موافق كشورها، سرانجام آن را در سازمان ملل به تصویب رساند. اتحاد شوروی نیز موافقت خود را با طرح تقسیم اعلام نمود.[xxv] اما دولت بریتانیا با این استدلال كه طرح تقسیم نخواهد توانست موافقت دو جامعه عرب و یهود را حاصل كند، با آن به مخالفت برخاست. انگلیس با طرح و تبیین مشكلات اجرای این طرح در مجمع عمومی، هرگونه حمایت خود را برای عملیكردن طرح مذكور منتفی اعلام نمود.[xxvi] بااینهمه، پس از اعمال پارهای اصلاحات جزئی به نفع دولت عرب، طرح تقسیم در مجمع عمومی به رای گذاشته شد. طرح مذكور، جهت تصویب به كسب دوسوم آراء موافق نیاز داشت. سرانجام در بیستونهم نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی با سیوسه رای موافق، سیزده مخالف و ده ممتنع، طرح تقسیم فلسطین را تصویب كرد.[xxvii] اما این طرح غیرواقعگرایانه بود. پیچیدگی خطوط مرزی، وجود یك اقلیت بزرگ عرب در یك دولت یهودی و وحدت اقتصادی پیشنهادشده، تاحدبسیار زیادی به همكاری میان دو دولت فلسطینی و یهودی نیاز داشت. در فردای رای سازمان ملل متحد، كمیته عالی عرب[xxviii] اعلام كرد كه برای این تصمیم مجمع عمومی، هیچگونه ارزش حقوقی قائل نیست. رهبران عرب نیز این طرح را رد كردند. از نظر آنان، فلسطین یك كشور عرب بود و باید با حفظ تمامیت ارضی خود، همچنان عرب باقی میماند. آنها معتقد بودند كه حداكثر میتوان برای یهودیان، بهعنوان یك اقلیت، وضعیت قانونی خاصی را در چارچوب دولتی واحد كه با اراده اكثریت اداره گردد، در نظر گرفت، و ضمنا هرگونه مهاجرت جدید نیز باید ممنوع گردد.[xxix] اما در سوی دیگر، رهبران صهیونیست طرح تقسیم را پذیرفتند. بااینهمه آنها نیز با دو نظر مختلف در میان یهودیان روبرو بودند: یك نظر، دیدگاه كسانی بود كه طرفدار یك دولت دوملیتی بودند، و نظر دیگر، كه حامیان بیشتری را در بر میگرفت، خواستار آن بودند كه اصلا تمام فلسطین از آن یهودیان باشد.[xxx]به محض تصویب طرح تقسیم، اعراب فلسطین، محلات یهودینشین شهرها و روستاها و نیز راههای ارتباطی را مورد حمله قرار دادند. در جناح اعراب، گروههای پارتیزان تحت كنترل كمیته عالی عرب، ارتشی از داوطلبان آموزشدیده در سوریه توسط كمیته نظامی دمشق،[xxxi] یك گروه از اخوانالمسلمین مصر، و گاه حتی برخی واحدهای لژیون عرب اردن، در منازعه شركت داشتند.
در این جنگها، افراد بسیاری كشته شدند؛ بهعنوانمثال، در روستای دیریاسین، پس از اشغال آن توسط نیروهای ایرگون (Irgoun) و اشترن Stern))، دویستوده نفر از ساكنان آن كشته شدند[xxxii] كه نیمی از آنان را زنان و كودكان تشكیل میدادند.[xxxiii] درخصوص این تراژدی، مناخین بگین پیشروی نیروهای یهودی در حیفا را همچون فرورفتن یك كارد در میان كره توصیف میكرد. با شنیدن ماجرای دیریاسین، اعراب از وحشت و هراس میگریختند.[xxxiv] این جنگ، تا هنگام خروج نیروهای بریتانیا ادامه یافت. در آستانه پایان قیمومت انگلیس، رهبران آژانس یهود، در نیمهشب چهاردهم مه ۱۹۴۸ تصمیم گرفتند استقلال دولت یهود را اعلام كنند. در این تاریخ، یهودیان، تمامی سرزمین موردنظر در طرح تقسیم سازمان ملل و حتی كمی بیشتر از آن را در كنترل خود داشتند.[xxxv]
بههرحال، پس از یك دوره طولانی اغتشاش و آشوب، دولت اسرائیل در چهاردهم ماه مه متولد شد. از نظر حقوقی، تشكیل این دولت به استناد تصمیم بیستونهم نوامبر ۱۹۴۷ سازمان ملل متحد مبنی بر تقسیم فلسطین صورت میگرفت. اما درواقع، نتیجه تحقق طرح جانشینسازی بود كه با مهاجرتدادن یهودیان به فلسطین، تملك زمینهای فلسطینیان توسط مهاجرین و اخراج بخش وسیعی از اعراب فلسطینی از سرزمینشان، امكانپذیر شد.[xxxvi]
ایالاتمتحده، بلافاصله پس از تشكیل دولت اسرائیل، آن دولت را بهصورتدوفاكتو De Facto به رسمیت شناخت. شناسایی موقت دولت اسرائیل، از طریق تماس تلفنی ترومن، رئیسجمهور وقت امریكا، با بن گوریون (Ben Gourion)، رئیس دولت موقت حكومت اسرائیل، صورت گرفت. اتحاد جماهیر شوروی نیز در نوزدهم مه ۱۹۴۸ دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت.[xxxvii] دولت شوروی ادعا میكرد ایجاد دولتی مستقل توسط خلق یهود، به فلسطین و خاور نزدیك اعتمادی را اعطا میكند كه باعث خواهد شد در آینده روابط خوب و دوستانهای میان دو دولت (یهود و عرب) ایجاد گردد.[xxxviii]
تاسیس دولت اسرائیل، منشا بسیاری از مسائل پیچیده در خاورمیانه و در روابط این دولت با كشورهای عرب گردید. چنانكه پیشتر نیز گفته شد، برای ظهور اسرائیل در صحنه سیاسی خاورمیانه، ایالاتمتحده نقش مهمی بازی كرده است. ازاینرو اعراب، امریكا را بهعنوان حامی یهودیان میشناسند. آنها از سیاست این كشور در ارسال سلاح و دادن كمكهای مالی به صهیونیستها ناخشنود بودند. بهعنوانمثال، الساش (Elsach)، نخستوزیر وقت لبنان، معتقد بود صهیونیستها در فلسطین با كمك سلاحهایی میجنگند كه توسط امریكائیان تهیه میگردد. همچنین پاشا (A. Pacha)، دبیر اتحادیه عرب، تاكید میكرد صهیونیستها با پولهای امریكایی تغذیه میشوند.[xxxix] اعراب از تصمیم ترومن برای شناسایی دولت اسرائیل، بسیار ناراضی بودند. البته نباید از یاد برد كه چنین تصمیمی بیشتر ناشی از ملاحظه الزامات سیاست داخلی امریكا، و نشانی از نفوذ قدرتمند اقلیت فعال و ثروتمند یهود در این كشور بود.[xl]
با تولد دولت اسرائیل، روابطی مبتنی بر منازعه بین این دولت و اعراب شكل گرفت كه نمونه عینی آن، وقوع جنگهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و سرانجام، انتفاضه ملت فلسطین میباشد.
پینوشتها
دكتر حسین رفیع استادیار دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مازندران
[i]ــ دوره قتلعام یهودیان در روسیه، كه نخستین مهاجرت یهودیان متعاقب آن صورت گرفت.
[ii] - Arthur Ruppin, “The jewish Fate and Futre”, London, ۱۹۴۰, P. ۵۴
[iii]ــ تا این زمان، سرزمین فلسطین هنوز بخشی از امپراتوری عثمانی محسوب میشد.
[iv] - Voir Albert Hyamson: “The British Consulate in jerusalem in relation to the jews of Palestine, ۱۸۳۸ – ۱۹۱۴”, London, ۱۹۳۹ – ۱۹۴۱, Partie I.
[v] - A. W. Kayyali: “Histoire de la Palestine (۱۸۹۶ – ۱۹۴۰)”, Traduit de L´anglais Par Anne – Marie TEEUWISSEN ABOUELAAZEM, Paris: Ed. L´Harmattan, ۱۹۸۵, PP. ۴۵ - ۴۶[vi]ــ رك: صلاح عبدالله، «مهاجرت یهودیان؛ وضعیت گذشته و حال مهاجران یهودی»، فصلنامه خاورمیانه، سال اول، شماره اول، تابستان ۱۳۷۳، صص۶۳ــ۶۲
[vii]ــ رك: صالح عبدالله، «مهاجرت یهود به اسرائیل»، فصلنامه خاورمیانه، سال اول، شماره اول، تابستان، ۱۳۷۳، صص ۸۸ــ۵۶
[viii] - Neville Mandel: “Turks, Arabes and jewish immigration into palestine, ۱۸۸۲ – ۱۹۱۴”, Thèse de Doctorat non publiée. St Antony’s College, ۱۹۶۵, P. ۳۲, Cité in A. W. Kayyali, op. Cité, P. ۱۵
[ix]ــ با فروش زمینها، درواقع دهقانانی متضرر میشدند كه در روی زمین كار میكردند و با فروش آن بایستی جای خود را به مهاجرین ازاروپارسیده واگذار نمایند.
[x] - Daily Intelligence Summary, no ۳۹/۳۳, ۲۵ Février ۱۹۳۳, Co ۷۳۳ / ۲۳۴, Cité in A. W. Kayyali, op. Cité, P. ۱۹۱
[xi]ــ ارگانی كه بیشتر اعراب را نمایندگی میكرد، شورای عالی مسلمانان بود كه حاج امینالحسینی، مفتی بیتالمقدس و عضو یكی از خانوادههای متنفذ عرب، بر آن ریاست داشت. حزب ملی عرب فلسطین كه تحت كنترل وی قرار داشت، نظامیترین سازمان ضدصهیونیست بود. اما جنبش ملی فلسطین، سازماندهی ضعیفی داشت و به دلیل اختلافات سنتی، دچار تفرقه بود. در برابر حسینی و طرفدارانش، خانواده نشاشیبی قرار داشتند كه یكی از اعضای آن شهردار بیتالمقدس بود و روابط تنگاتنگی با امیر ماوراء اردن داشت.
[xii]ــ در آن زمان، انگلیسیها در اروپا تحت فشار تهدیدات جنگ قرار داشتند و از بیثباتی اوضاع فلسطین نگران بودند، لذا كتاب سفید جدید را ارائه كردند.
[xiii]ــ مخالفت با كتاب سفید به دو شكل صورت گرفت: سازماندهی مهاجرت غیرقانونی، و تظاهرات علیه مجموعه مقررات خرید زمین كه در ۱۹۴۰ به اجرا گذاشته شد.
[xiv]ــ در جبهه اعراب، فقط عبدالله و حزب دفاع، به نفع سیاست جدید بریتانیا اعلام موضع كردند.
[xv] - A. W. Kayyali, op. cité, PP. ۲۵۷-۲۶۱
[xvi]ــ پس از اشغال عراق توسط انگلیس، حاج امین به آلمان پناه برد.
[xvii]ــ در برابر بسیج تقریبا كامل یهودیان، تعداد داوطلبان عرب، تنها نههزار نفر بود. این مساله بعدها نتایج مهمی دربرداشت. وجود تعداد نسبتا زیاد یهودیان دارای تجربه جنگ مدرن، در سال ۱۹۴۸ عنصری قاطع در رابطه قدرت دو جامعه عرب و یهودی بود.
[xviii]ــ اقلیتی كمشمار، كه ایجاد دولتی دوملیتی را ترجیح میدادند، با این برنامه مخالفت كردند.
[xix] - Le Monde, ۶ may ۱۹۴۸
[xx]ــ بیش از خود جنگ جهانی، تاسیس این دولت، دومین حادثه بزرگی است كه نفوذی قاطع بر تحولات سیاسی خاور عربی در قرن بیستم داشته است.
[xxi] - See Fred j. Khouri: “The Arab – Israeli Dilemma”, Third edition, New York, Syracuse University Press, ۱۹۸۵
[xxii]ــ روزولت كه در خاورمیانه، دیپلماسی مبتنی بر پیوند با سعودیها را دنبال میكرد، در موضعگیری رسمی راجعبه فلسطین، مواضعی نسبتا نزدیك با دولت انگلیس اتخاذ نمود. او اعلام داشت: «هر تصمیم و اقدام جدیدی درخصوص این كشور، باید توافق هر دو جامعه عرب و یهودی را بهدست میآورد.»
[xxiii]ــ این كمیسیون، متشكل از نمایندگان كشورهای استرالیا، كانادا، گوآتمالا، هند، ایران، هلند، پرو، سوئد، چكسلواكی، اروگوئه و یوگسلاوی بود.
[xxiv]ــ این طرح، با احتساب مهاجرین یهود در آینده، پنجاهوپنجدرصد سرزمین فلسطین را به یهودیان، كه سیدرصد جمعیت آن روز كشور را تشكیل میدادند، واگذار كرد. درواقع چهلوهشتدرصد جمعیت سرزمینهایی كه برای دولت یهود در نظر گرفته شده بود عرب بودند؛ درحالیكه تنها یكدرصد از جمعیت سرزمین پیشنهادشده به اعراب را یهودیان تشكیل میدادند. هیچگونه مبادله جمعیتی بین دو دولت كه میبایستی یك واحد اقتصادی را تشكیل دهند، پیشبینی نشده بود.
[xxv]ــ رهبران شوروی، در داخل مرزهایشان با صهیونیسم مبارزه میكردند، اما در منطقه خاورمیانه، هدف عمده سیاست شوروی در آن زمان عقبنشاندن بریتانیا بود. لذا، دولت شوروی درحالیكه از خواستهای دول عرب علیه انگلیس حمایت میكرد، از مواضع یهودیان نیز بهعنوان یك نیروی ضدبریتانیا پشتیبانی مینمود. احزاب كمونیست عرب هم، بهویژه در سوریه، به دلیل همراهی با موضع شوروی، متحمل زیانهای بسیاری شدند.
[xxvi]ــ چراكه در آن زمان، بریتانیا تنها قدرتی بود كه از ابزارهای یك اقدام مستقیم در فلسطین، برای اجرای موثر طرح سازمان ملل متحد برخوردار بود.
[xxvii]ــ امریكا، شوروی، كشورهای اروپایی و امریكایی، استرالیا، زلاندنو، فیلیپین، آفریقای جنوبی و لیبریا رای موافق، و كشورهای خاورمیانه، آسیا، كوبا و یونان رای مخالف دادند. رای انگلستان ممتنع بود.
[xxviii]ــ این كمیته در ۱۹۴۵، به ابتكار اتحادیه عرب و با هدف متحدساختن سازمانهای مختلف فلسطینی تشكیل شد.
[xxix]ــ از نظر اعراب تندرو، تنها یهودیانی میتوانستند در فلسطین باقی بمانند كه قبل از ۱۹۱۷ در آنجا زندگی میكردند.
[xxx]ــ از نظر صهیونیستهای تندرو، سرزمینی كه میبایست به یهودیان داده میشد، ماوراء اردن را نیز دربرمیگرفت. این بخش در سال ۱۹۲۱، توسط انگلیسیها از سایر بخشهای فلسطین مجزا شده بود.
[xxxi]ــ در سال ۱۹۴۷، اتحادیه عرب یك كمیته نظامی تاسیس كرد كه مقر آن در دمشق بود، و ارتشی از داوطلبان كه از فلسطینیان و كشورهای عربی همسایه فلسطین بودند را سازماندهی میكرد.
[xxxii] - Voir le Figaro, ۱۱ – ۱۲ avril ۱۹۴۸
[xxxiii] - La Croix, ۱۱ –۱۲ avril ۱۹۴۸, P. ۱
[xxxiv] - Menahem Begin: “La révolte d´Israèl” Paris: Ed. Albatros, ۱۹۷۸, P. ۱۷۹
[xxxv] - La Croix, ۱۴ may ۱۹۴۸, P. ۱
[xxxvi] - Philippe Rondot: “Le Proche – Orient à la recherche de la paix: ۱۹۷۳ – ۱۹۸۲”, Paris: PUF, ۱۹۸۲, P. ۱۶
[xxxvii]ــ شناسایی دژوره (De juré) یِ دولت اسرائیل توسط امریكا، در سیویكم ژانویه ۱۹۴۹ صورت گرفت.
[xxxviii] - Le Monde, ۱۹ may ۱۹۴۸, P. ۱
[xxxix] - Edition, ۲۸ may ۱۹۴۸, P. ۱
[xl] - La Croix, ۹ juin ۱۹۴۸, p. ۱ et l´Humanité, ۲۶ mai ۱۹۴۸, P. ۳
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست