سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

پیام‌آور ‌یکتاپرستی، صلح و رحمت


پیام‌آور ‌یکتاپرستی، صلح و رحمت
سپیده‌دم هفدهم ربیع‌الاول سال ۵۷۰ میلادی (برابر با عام‌الفیل)‌ ستاره‌ای در آسمان تاریک و ظلمانی مکه درخشید و خانه عبدالمطلب و آمنه را روشن کرد. از پرتو پرفروغ آن رخسار دل‌انگیز که همچون ماه بر چهره تاریک صحرای حجاز نور می‌پاشید، سایه جهل و اهریمن بدکردار از آسان مکه محو شد و روزگار دانش، بینش و روشنایی و اندیشیدن در همه چیز، برای همه کس آغاز شد. همزمان بت‌های کعبه درهم شکست، ایوان کسری فرو ریخت و آتشکده همیشه فروزان پارس به خاموشی و سردی گرایید.
محمد(ص)‌ آمد تا بشر را از تمام پلیدی‌ها و نادانی‌ها و خرافات برهاند و حق اندیشه و تفکر و آزادگی را که خداوند چون موهبتی به آفریدگانش بخشیده بود، لیکن این مواهب در چنبره اهریمنان جاهلی و بدگهر اسیر شده بود، به آنها بازگرداند. بحث اصلی ما در این گفتار پیرامون مبعث پیامبر عظیم‌الشان اسلام است، لیکن رخدادهای تولد تا بعثت رسول گرامی که هر روز او را در جامعه عرب محبوب‌تر می‌ساخت در فهم و درک موضوع اهمیت دارد و به آن اشاره کرده‌ایم. به عبارتی همان‌قدر که پیامبر عزیز و بلندمرتبه می‌شد، خداوند خشنود و دشمنان محمد(ص)‌، خوار و زبون می‌شدند.
● عصر جاهلیت
جاهلیت از واژه جهل به معنی نادانی اخذ شده، اما معانی دیگری همچون حماقت، سفاهت و بی‌خردی را نیز دربرمی‌گیرد. قرآن مجید،‌ انسان‌های مستبد، مغرور و خودکامه را در ردیف جاهلان می‌داند. جاهلیت به دورانی از تاریخ جامعه عرب در صحرای حجاز گفته می‌شود که پیش از بعثت و برگزیده شدن پیامبر اسلام در سرتاسر جزیره‌العرب حاکم بود. جزیره‌العرب شامل عربستان امروزی، وادی حضرموت، یمن و حجاز می شد و البته ساکنین سایر مناطق گیتی نیز در برهه‌ای از جاهلیت قرار داشته‌اند، اما روی اصلی بحث‌ ما عرب جاهلی صحرای حجاز است. یعنی مکانی که پیامبر در آن متولد شد و رشد یافت و خداوند آنجا را برای ابلاغ رسالتش برگزید.
زندگی عرب جاهلی در این دوران (۱۵۰ تا ۲۰۰ پیش از ظهور اسلام)‌ فاقد ارزش‌های فرهنگی، معیارهای اخلاقی، اندیشه و تفکر، باورهای معنوی حاکمیت عقل، امید به آینده و ... ویژگی‌هایی از این دست بود. قرآن نیز نخستین‌بار جاهلیت را به مردم حجاز پیش از بعثت اطلاق می‌کند.۱‌
در یک توصیف کلی از سرزمین حجاز دوران جاهلیت می‌توان گفت، آنجا سرزمین شگفتی‌ها بود. بیابان‌های خشک و فقدان هرگونه آبادی و آبادانی. تا چشم کار می‌کرد، شن‌های داغ، تپه‌های شنی و آفتاب داغ و سوزان، توفان شن و بادهای گرم و کشنده‌ای که مدام می‌وزید. وادی خالی از سکنه و دهشتناک و طبیعت آن خشک و بی‌روح بود. از این رو عرب جاهلی متاثر از طبیعت پیرامونش، خشن، سیه‌چرده، جسور و توانا بود. جبر طبیعت، عرب جاهلی را وادار می‌کرد برای مواجهه با آن و تنازع بقا، ‌شجاع و مقاوم باشد. البته همین ساختار قبیله‌ای و خشک با معیارهای سنتی و مردم بدوی آن دارای ویژگی‌های خوبی نیز بود و عرب جاهلی در قدرت شمشیرزنی و تجارت حرف‌های زیادی برای گفتن داشت و پیرو شرایط محیطی اسلحه‌اش شمشیر و تنها حیوان وفادار و همراهش شتر بود. خرما و نان جو نیز وسیله شایع امرار معاش او بود.
امیرالمومنین(ع)‌ در توصیف جامعه عرب جاهلی گفته است: در چنین جامعه‌ای در برابر پذیرش حق لجاجت می‌شد و تعصب بیجا، غرور و فقدان اندیشه و کج فهمی دین، حاکم بود. خرد و اندیشه در هیچ مساله‌ای نقش نداشت. مردمان جاهلی در آستانه بعثت در خوابی عمیق فرو رفته بودند. در میان شن‌های داغ، ریگ‌های روان و مار و عقرب می‌خوابیدند. فتنه و فساد و اعمال خلاف میان آنها رایج بود و زندگی از هم گسیخته‌ای داشتند. آتش جنگ همواره در میان آنها زبانه می‌کشید. دنیا پر از نیرنگ و تاریکی بود... میوه دنیای آن روز فتنه و آشوب بود و در درون وحشت و اضطراب و در بیرون شمشیر حکومت می‌کرد.۲‌
در دوران جاهلیت هرگونه عمل غیراخلاقی رایج بود، زنده به گور کردن دختران به عنوان مایه ننگ، چند همسری، محرومیت زن از ارث، به ارث بردن زنان پس از فوت شوهر توسط فرزند و ... شرک و بت‌پرستی و قائل به چند خدایی بودن به عنوان عنصر اصلی و محوری اعتقادات دینی اعراب. در این پروسه اعتقادی بت‌های «لات»، «منات»، «عزی» و بت بزرگ معروف به «هبل» که به شکل انسان بود، پرستش می‌شد. افزون بر این و به استثنای پیروان یهود و نصرانی، برخی نیز خود را پیروان ابراهیم و اسماعیل با عنوان حنیفان می‌نامیدند.
کشتن قربانی بدون ذکر نام خدا، تلاش برای تغییر موسم ماه‌های حرام و تجارت به علت بدی آب و هوا، فخرفروشی به نیاکان و قبایل در مراسم حج، کف زدن و سوت زدن پیرامون کعبه و هنگام نماز و... بسیاری اعمال دیگر که مایه مباهات عرب جاهلی بود.
افزون بر این پاره‌ای اعمال و کردارهای عهد جاهلیت در دوران پس از بعثت رسول اکرم(ص)‌ نیز در جزیره‌العرب حاکم بود که تا امروز نیز در میان جوامع اسلامی و غیر آن رایج است در صورتی که پیامبر در آیین مبین خود جملگی آنها را منسوخ کرد. از جمله پیروی حکم و حکومت ناحق و هوی و هوس و رویگردانی از فرامین الهی، بی‌‌اعتنایی به وعده‌های الهی، بداندیشی درباره اعمال خداوند، پرده‌دری و بی‌شرمی زنان در نشان دادن اندام خود و زیورآلات و تعصب و اصرار بر خواسته‌های غیرمنطقی و نابجا و جانبداری بی‌دلیل از عقاید رایج در جامعه را می‌توان نام برد.۳‌
عرب بدوی معتقد بود: بت‌پرستی او را به خدا نزدیک‌تر می‌کند. خداوند دخترانی دارد و بعضی فرشتگان دختران خدا هستند. به این جهت وقتی دخترانشان را زنده به گور می‌کردند، از فرشتگان می‌خواستند آنها را به خاطر این عملشان نزد خدا شفاعت کنند و نهایتا این‌که بشر ساکن جزیره‌العرب به زندگی پس از مرگ باور نداشت و همه چیز را در همین دنیای مادی خلاصه می‌کرد و می‌گفت: ما زنده می‌شویم و می‌میریم و چیزی بجز دهر (طبیعت، روزگار)‌ ما را نابود نمی‌کند. زندگی ما براساس منطق تنازع بقا استوار است یعنی بکش تا زنده بمانی.
● فروغ جاودانه
در این شرایط بعثت پیامبر(ص)‌ تحول و دگرگونی عظیمی در جزیره‌العرب ایجاد کرد و شعاع نور رسالتش سراسر آن وادی محنت‌زده را روشن ساخت. همزمان با آغاز بعثت پیامبر(ص)‌ در تمام این سرزمین تنها ۱۷ تن باسواد بودند، آن هم سواد مکتبی که منحصر در خواندن حروف الفبای عربی و نوشتن مبتدی بود.
پیامبر(ص)‌ از آغاز تولد به راستی و درستی شهرت یافت. در هیچ‌یک از رسوم فساد اخلاقی همانند شب‌نشینی، بذله‌گویی، لهو و لعب، شرب خمر و سایر اعمال رایج در مکه و جزیره‌العرب شرکت نمی‌جست و رشد و بلوغ او توام با محنت و رنج فراوان بود. در عنفوان جوانی به پیمان جوانمردان در «حلف‌الفضول» پیوست و با درایت بالای خودش که در نصب حجرالاسود نشان داد، یک رسم منحط یعنی رقابت و کینه قبیله‌ای را از میان عرب برانداخت. در چنین فضایی و پس از آن که خدیجه دختر خویلد با آن همه سابقه و اصالت خانوادگی مشتاقانه همسری‌اش را پذیرفت و بسیاری از اشراف مکه را رد کرد، هر روز بر منزلت اجتماعی و فردی محمد(ص)‌ افزوده شد تا این‌که سرانجام ۲۷ رجب، در حالی که ۴۰ سال از عمر گرانقدرش سپری می‌شد و در پی سال‌ها انزوا، نیایش و خلوت‌گزیدگی در کوه‌های اطراف مکه و دور از چشم اغیار به اوج پختگی و رشد و آمادگی روحی و روانی برای پذیرش بار رسالت الهی رسید، خداوند به جبرئیل امین وحی فرمود در غار متروک حرا که فقط با نجوای محمد(ص)‌ آشنایی داشت بر او فرود آمد و به محمد(ص)‌ که نه خواندن و نه نوشتن می‌دانست امر کرد: بخوان، به نام پروردگارت بخوان.
محمد(ص)‌ مقاومت کرد و در پاسخ جبرئیل گفت: خواندن نمی‌دانم. جبرئیل ادامه داد: پروردگارت چنین فرمان می‌دهد: بخوان به نام او. محمد خواند به نام خدایی که انسان را خلق کرد.
متعاقب آن محمد(ص)‌ با تنی لرزان، به نشانه پذیرفتن بار امانتی که زمین و سایر مخلوقات از تحمل آن عاجز و ناتوان بودند، به خانه برگشت. خدیجه که اکنون خود را کنیز و مونس تنهایی شب و مادر زهرای اطهر می‌دانست و هرگز از شوهرش دروغ نشنیده بود، جامه‌ای بر او پیچید و فورا به رسالت پیامبر ایمان آورد و اولین گرونده به آیین مبین و آسمانی اسلام بود. بلافاصله پس از او علی‌(ع)‌ که اکنون ۱۰ سال بود در خانه پیامبر و در سایه او و خدیجه تربیت می‌شد و در حالی که جبرئیل را با چشمان نافذ و گیر‌ایش مشایعت می‌کرد، به پیامبر ایمان آورد و نخستین مردی بود که به بعثت پیامبر(ص)‌ گواهی داد. سپس زیدبن حارثه، غلامی که پیامبر او را از همسرش خواست آزاد کند و به فرزند خواندگی خودش پذیرفت و پس از او دختران پیامبر و پس از آنها ابوبکر، بلال، یاسر، سمیه، عمار، مقداد، ابوذر و... به او گرویدند و ندای نیست خدایی جز خدای یگانه را بر زبان راندند.
پس از آن که پیامبر مدتی استراحت کرد و خودش را بازیافت، ندایی به او گفت: ای جامه بر خود پیچیده، برخیز و خدای خود را به بزرگی یاد کن. پیامبر برخاست و گام‌های استوار خود را در راه ابلاغ رسالتش محکم‌‌تر برداشت. لیکن به سبب مساعد نبودن فضای مکه در پذیرش آیین جدید، ابتدا مخفیانه نزدیکان و خویشاوندانش را به اسلام فراخواند. پیامبر در ۳ سال نخست بعثت، ۳ رسم ناشایست را از جامعه عرب برانداخت که اعراب جاهلی به آن مباهات می‌کرد و آن را نشانه رشد و تکامل اجتماعی و برتری می‌‌دانست: مرد بودن، داشتن سن بالا (ملاک ۴۰‌‌سال)‌ و آزاد بودن (کنیز و برده نباشد)‌. مطابق اصل نخست مردانگی ارزش و زن بودن ضد ارزش به شمار می‌آمد. بعلاوه فرد تنها با رسیدن به ۴۰ سالگی حق ورود به «دارالندوه»۴‌ را پیدا می‌کرد و سوم این که افرادی که نشان بردگی یا کنیزی را بر پیشانی داشتند اصولا انسان به حساب نمی‌آمدند چه رسد به این که بخواهند در مسائل اجتماعی اظهارنظر کنند.
بر این اساس گرایش و پیوستن علی‌(ع)‌ و سپس خدیجه(س)‌ و زید بن حارثه به بعثت و اسلام و آیین پیامبر، به ترتیب ۳ اصل فوق‌الذکر بکلی منسوخ شد و وجهه خود را از دست داد.
در مرحله دوم بعثت، پیامبر با مساعد شدن شرایط اجتماعی، دعوت خویش را آشکار کرد و سرانجام در مرحله سوم به دعوت عمومی روی آورد.
هر کدام از این مراحل مشکلات و دشواری‌های خاصی را فراروی پیامبر قرار داد که کم و بیش از آن آگاهی داریم. در این خصوص عمده‌ترین مخالفان پیامبر را خاندان قریش به عنوان مهم‌ترین و بزرگ‌‌‌ترین قبیله در مکه تشکیل می‌‌داد که پیامبر خودش به آن خاندان تعلق داشت. این در حالی است که خاندان بنی‌هاشم و عبد مناف که وظیفه کلیدداری کعبه و سقایی زائران مکه را برعهده داشتند با بعثت پیامبر از ارج و قرب و منزلت اجتماعی روز افزون برخوردار می‌شدند و هرگاه رقابت‌های شدید تفاخر قبیله‌ای و سنت‌های متعصبانه اعراب جاهلی را در این زمینه به خاطر آوریم آنگاه عمق کینه خویش را نسبت به پیامبر و پیام بعثت او را بهتر درک می‌کنیم؛ زیرا:
بعثت پیامبر در گام نخست مبتنی بر اصل یکتاپرستی بود و این درست نقطه مقابل اصل اعتقادی قریش یعنی شرک و بت‌پرستی قرار می‌گرفت و آن را نفی می‌کرد. پیامبر می‌گفت: بگویید خدایی جز خدای یگانه نیست و رستگار شوید. قریش به سرکردگی ابوسفیان، ابوجهل و ابولهب (خویشاوندان پیامبر)‌ هرگز چنین ندایی را تحمل نمی‌کردند. وانگهی دل بستن به دنیا و فقدان اندیشه و خرد و پیروی کورکورانه از سنت‌های اجتماعی غلط چشم دل و چشم ظاهری سران قریش و پیروان آنها (کفار)‌ را کور کرده بود، از این رو قریش با انواع طرح‌ها و نقشه‌ها و نیرنگ‌ها تصمیم به منزوی کردن، تبعید، تطمیع، محاصره اقتصادی، بایکوت کردن، ساحر و جادوگر خواندن و نهایتا قتل پیامبر گرفت، لیکن تمام تفکرات، توطئه‌ها و ایده‌های قریش ناکام ماند.۵‌
با بعثت پیامبر تمام رسوم جاهلی منسوخ شد. اسلام و آیین پیامبر به زنان شخصیت و حیات دوباره بخشید و جامعه عرب را از نو احیا کرد.
پیامبر با آیین الهی‌اش عرب را از این منجلاب بیرون کشید و به اوج عزت رساند و در کلام آسمانی‌اش این قوم را از همه کردارهای پلید منع و به خوبی‌ها دعوت کرد. به طور کلی می‌‌توان گفت:
پیامبر با آیین الهی‌اش عرب را از منجلاب بیرون کشید و به اوج عزت رساند و در کلام آسمانی‌اش مسلمین را از همه کردارهای پلید منع کرداگر طلوع آیین حیات‌بخش اسلام و پیام او که نفی همه عبودیت‌ها و چنگ زدن به ریسمان الهی و قدرت لایزال او نبود، به عبارت دیگر، اگر در آن بیابان تاریک ناگهان چشمه‌ای از نور نمی‌جوشید، بدون شک امروز حتی در اندیشه کسی نام و سرزمین حجاز و عربستان وجود نداشت. پیامبر به عرب بدوی و سپس به تمام جهان پیرامونی‌‌اش ندا داد: ای بشر براستی تو جانشین خداوند روی زمین و امانتدار صادق او هستی. خداوند از میان تمام آفریدگانش تو را برگزید و اشرف مخلوقات ساخت. تو آنقدر با ارزشی که از روح خودش در تو دمید و به واسطه این لطف و رحمت بیکران کالبد استخوانی‌ات چنان ارزشمند شد که از ملائک مقرب درگاه الهی نیز فراتر رفتی... قدر گوهر وجودی خود را بدانید، حرمت جسم و تن خود را نگاه دارید و گرد پلیدی‌ها نگردید.
● جمع نور و رحمت
پیامبر و اهل بیتش نخستین پدیده خلقت خداوند هستند. پیامبران گذشته در کتب آسمانی خود بشارت به وجود شریفش داده بودند. شمع جمع آفرینش و تمام نور و رحمت بود. اندیشمندان جملگی به صفات نیکویش زبان گشوده و حکیمان به اوصاف برجسته‌اش نظر دوخته بودند. پیامبر در بهترین دودمان و پاک‌ترین تیره‌ها و شرافتمندترین خاندان‌ها پرورش یافت همان که خداوند در وصفش گفت: اگر تو نبودی هر آینه زمین و آسمان و افلاک را نمی‌آفریدم. آسمان حلقه‌ای از نام محمد است. نوشته‌اند که: مادرش در هنگام بارداری همانند زنان دیگر از سنگینی حمل رنج نمی‌برد. رشد سریع داشت. وقتی چشم به جهان گشود دست چپش را بر زمین گذاشت و دست راست را به سوی آسمان بلند کرد و رو به قبله، خداوند را سجده و ستایش کرد. دیوها رانده شدند، ستارگان کم‌فروغ شد و زمین لرزید، قریش با شگفتی به یاد قیامت افتاد. تمام مظاهر و نمادهای غیرخدا در هم شکست و فروریخت.
ماه گهواره‌اش را می‌جنباند و مردم از دهانش که آرام در گهواره خفته بود صدای تسبیح و حمد خداوند را می‌شنیدند. چهره‌اش مثل ماه می‌درخشید و قامت رعنا و دل‌انگیزش چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌ساخت.
سرزمین حجاز که قرن‌ها در آتش کینه و عداوت و نادانی می‌سوخت و انسان هیچ حرمت و حریم امنی نداشت، اکنون از ظلمت و خرافه و قشری نگری رها شده و محمد به آن نوید روشنایی و جاودانگی می‌داد. محمد با گام‌هایش خاک تفتیده حجاز را به اوج رساند. در زمانی نه‌چندان طولانی پیام وحدانیت او در سراسر حجاز پخش می‌شد؛ پیامی که در آن پرستش ایزد یکتا، آزادگی و انسانیت فارغ از نژاد و رنگ و طبقه تنها در تقوا شناخته می‌شد و ملاک برتری هر کس تقوای بیشتر بود.
در توصیف شخصیت او همین بس که گفته‌اند: حیا و نجابت، چهره‌اش را پوشانده بود. مروت در ذات او سرشته شده بود. به هیبت و بزرگی و اخلاق نبوت آراسته و به اوصاف رسالت تا تقدیر الهی زمینه مساعد را برایش فراهم آورد و حکم استوار حق درباره او به نهایت برسد.
در زمان بعثت، قضای حق او را به نهایت درجه رساند و در این روز به ابلاغ پیامی پرداخت که خداوند برایش مقدر ساخته بود. رسالتی سترگ به عهده‌اش گذاشته بود و آموزه‌های انسان‌ساز زیادی را می‌بایست به مردم بگوید. مبعوث شد که مکارم اخلاق و آنچه را که بشر برای خوشبختی و کمال به آن نیاز دارد، تمام کند.
رسول گرامی اسلام می‌گفت: ای مردم همگی شما چوپان و همگی در برابر رعایا مسوول هستید. هرگز نیکی‌ها را هرچند اندک و ناچیز، خوار نشمرید. کسی که صبحدم برای امور مسلمین اهتمام نورزد و گرهی از کار بندگان نگشاید، از من نیست. با یکدیگر نزاع نکنید و از تفرقه و پراکندگی بپرهیزید. سوگند می‌خورم هیچ کس از عذاب الهی در امان نخواهد بود مگر آن که کار نیک انجام دهد.پیام‌آور آیین سلم و رحمت به زنان سفارش کرد: اندام خود را بپوشانید، از هرزگی و اعمال وقیح دوری کنید. بدن خود را به نامحرم عرضه نکنید. به خدا سوگند مقام زن آنقدر ارزشمند و والاست که فرمود: بهشت زیر پای مادران است، پس چرا به شهوت و گناه آلوده گردد.به پدر و مادر خود نیکی کنید که برترین اعمال است. برعکس از هر گونه بدی و بی‌حرمتی به آنان بپرهیزید که بزرگ‌ترین گناهان است. یکدیگر را به خوبی‌ها و دوری از پلیدی‌ها دعوت کنید، اگر نه بدان بر شما حاکم خواهند شد و مال‌های شما به دست تنگ چشمان حسود می‌افتد و باران الهی بر شما نمی‌بارد و خداوند دعای شما را اجابت نخواهد کرد و مهر و لطفش را بر شما ارزانی نخواهد کرد. آخرالزمان وقتی است که امر به معروف و نهی از منکر فراموش گردد. مردم از فساد در برابر یکدیگر ابایی نداشته باشند و حرام خدا به حلال و حلال به حرام تبدیل شود.
بدانید اگر ۴ چیز در وجود کسی باشد؛ دین او کامل است اگرچه سر تا پا غرق گناه باشد: امر به معروف، شرم، سپاسگزاری و اخلاق نیکو. اگر می‌خواهید در بهشت سکونتگاهی داشته باشید، یتیمان را نوازش کنید و بر ناتوان مهربان باشید. نرم‌خویی و فروتنی پیشه کنید.
هر کس در پناهگاه امن و محکم قرآن و اهل بیت من قرار گیرد و به آن دو چنگ زند، هرگز گمراه نخواهد شد و در دنیا و آخرت رستگار است.
سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت در استقرار اسلام، آیین نوپایی که خیلی زود مرزهای حجاز را درنوردید و عالمگیر شد و تلاش برای رساندن پیام بعثت و رسالت، آخرین حج فرا رسید و مشتاقانه به دیدار و زیارت معبود شتافت و در بازگشت از مکه، حجت را بر امت پس از خودش تمام کرد و مردی را که در دنیا و آخرت برادر و جانشین خود خوانده بود، به مردم معرفی کرد.
در بستر مرگ، در میان دستان علی و در حالی که سر بر زانوی او گذاشته بود، جان سپرد. فاطمه دخت گرامی‌اش بی‌محابا اشک می‌ریخت. پیامبر برای آن که پاره تنش را آرام کند و تسکین ببخشد، فرمود: دخترم نزدیک بیا. فاطمه نزدیک شد. بی‌قرار بود. پیامبر در گوش فاطمه زمزمه کرد: اولین کسی که پس از من، به من ملحق خواهد شد تو هستی.
فاطمه از شنیدن این خبر چهره‌اش شکفت. تبسم کرد و اندوه و غم چند لحظه پیش را از یاد برد و شادمان شد.
پیامبر با بعثت خود، مهر پایان بر رسالت پیام‌آوران قبل از خود گذارد و آنچه را که رسولان قبل از او ناتمام گذارده بودند، تکمیل کرد. اسوه و الگوی کامل و نیکو برای همگان بود. در بحبوحه جنگ‌ها به ابلاغ آموزه‌هایی می‌پرداخت که برای آن برانگیخته شده بود، در عین حال وقتی در جنگ‌ها کار بر مسلمانان سخت می‌شد، به گفته علی(ع)‌، به پیامبر پناه می‌بردند و در دژ امن و حصار محکم او قرار می‌گرفتند. هرگز تن به گناه و شهوت نیالود. نگاه به نامحرم را مانند تیری می‌دانست که به زهر آلوده شده باشد و به قلب مومن بخورد. نجیب‌ترین زنان عالم را به همسری گرفت و پاک‌ترین زنان عالم از بطن همسرش متولد شد. در قاموس رسول گرامی اسلام در توبه و بازگشت همیشه باز بود. حریم کعبه را مکان امن الهی قرار داد و حتی کافران و منافقان اگر در آن پناه می‌گرفتند کسی به آنها آزار نمی‌رساند و آنان که سرانجام به بعثت و رسالتش ایمان نیاوردند، هلاک شدند.
قاسم آخته
منابع و یادداشت‌ها:
۱- مجمع‌البحرین، لسان عرب، ج ۲، ص ۴۰۲، المفصل فی تاریخ عرب قبل‌الاسلام، ج ۱، ص ۴۰ (لغت جهل)‌، قرآن، سوره فرقان آیه ۲۵ و ۶۳، سوره مائده آیه ۵۰، سوره آل‌عمران آیه ۱۵۴، سوره احزاب آیه ۳۳، سوره فتح آیه ۴۸.
۲- نهج‌البلاغه، خطبه ۸۹ و ۹۰، فرهنگ آفتاب تفصیل مفاهیم نهج‌البلاغه، عبدالمجید معادی‌خواه، ج ۴، صص ۱۸۴۴ و ۱۸۴۵.
۳- هر کدام از این موارد عنوان خاصی دارند، نخست حکم جاهلی، دوم ظن جاهلی که در مورد افرادی که به عنوان یاران پیامبر با اکراه و اجبار در جنگ احد شرکت جستند و وقایع ناگواری را رقم زدند. سوم تبرج جاهلی و چهارم حمیت جاهلی است. ن‌ک قرآن سوره توبه آیه ۳۷، سوره بقره آیه ۲۰۰، سوره انفال آیه ۳۵، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۲۶، آثارالباقیه بیرونی، ص ۳۱۲، تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۲، تفسیر المیزان، تفسیر مجمع‌البیان، تفسیر الکاشف، محمدجواد مغنیه، بخش تفسیر آیات فوق.
۴- محل اجتماع و شور جمعی برای حل و فصل مسائل فردی و اجتماعی اعراب مکه و حجاز پس از هجرت پیامبر به مدینه ثقیفه بنی ساعده همین نقش را در مدینه ایفا می‌کرد.
۵- برای آگاهی بیشتر در این زمینه ن‌ک، تاریخ اسلام، عبدالرحیم قنودت، مراحل دعوت، صص ۴۶ ۴۰، تاریخ اسلام، مهدی پیشوایی، ص ۳۷ به بعد، سیره‌النبویه، ج ۱، ص ۲۱۲، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۵۶۹، تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۴، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۲.
۶- اشاره به حدیث قدسی لولاک لما خلقت الافلاک.
برای آگاهی بیشتر ن‌ک:
- تاریخ تحلیلی اسلام، سیدجعفر شهیدی
- تاریخ تحلیلی اسلام، محمد نصیری
- تاریخ اسلام، عبدالرحیم قنوات
- تاریخ اسلام، مهدی پیشوایی
- تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی
- تاریخ دو هزار و پانصد ساله ایران، ج ۲، عباس پرویز
- تاریخ مردم ایران پس از اسلام، عبدالحسین زرین‌کوب
منبع : روزنامه جام‌جم