دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا
نگاهی به نمایش"جزغالههای عاشقانه"
دراماتیكترین متون نمایشی آنهایی هستند كه سیر"چرا"یی حوادث و رویدادها را با بیان بصری، حسآمیز، تعلیقزا و معنادار دنیای نمایش نشان میدهند. این چراها در حقیقت عوامل بنیادین ارتباط تنگاتنگ پرسوناژها، حوادث و موقعیتها هستند كه به تبیین و شكل دهی كلی طرح نمایشنامه انسجام میبخشند تا تماشاگر در رابطه با آن چه میبیند به تأمل و تعمق نهایی مورد نظر نویسنده دست یابد.
متن نمایش"جزغالههای عاشقانه" به دو زندگی زناشویی عارضهمند و مسألهدار میپردازد كه در آن تمام عشق و زندگی جایش را به عذاب و بندگی داده است. موضوع حول ناسازگاری و حتی خیانت مردان در زندگی خانوادگی دور میزند. ضمن آن كه متن، گنگ است و نتوانسته روابط علت و معلولی دیكتاتوری مردها و سرسپردگی و اطاعت محض زنها را بیان كند و فقط در یك جا اشاره كوتاهی میكند به آشنایی اینترنتی آغازین آنها و این كه فقط از دور در حال گفتوگو بودهاند و بعد با هم ازدواج كردهاند؛ این موضوع اگر خوب به آنالیز درمیآمد و اشارهوار مطرح نمیشد، میتوانست علت حدوث بعضی از وقایع نمایشنامه به حساب آید، اما در وضعیت كنونی كه مردها به طور مطلق و یك جانبه"بد" و زنها"مطیع و اسیر" معرفی میشوند، فقط میتوان آنها را بیماران روانی تصور نمود. ضمناً باید توجه داشت نامهای كه در آغاز توسط شوهر برای زنش نوشته میشود، عملاً نمیتواند واقعیت داشته باشد؛ چون هیچ مردی خیانت خودش را برای زنش بازگو نمیكند تا او را آزار دهند؛ هر چند كه این نامه هم بعداً بدون دلیل در یكی از دیالوگهای شوهر، نوعی شوخی قلمداد میشود.
چنان چه مهدی میرمحمدی، نویسنده نمایشنامه، چراهای متن را به وضوح نشان میداد، نمایش جزغالههای عاشقانه از این تشتت و ناهماهنگی درمیآمد و میتوانست در ژانر یك ملودرام خانوادگی جای گیرد. با وجود این، دو بخش از متن، خوب و زیبا پردازش شدهاند؛ در این رابطه میتوان به خواب"مریم" اشاره نمود كه الزاماً شاكلهای سوررآلیستی و زبانی رمزگونه و نشانهمند دارد و قرینهای استعاری برای زندگی واقعی این زن به شمار میرود. میرمحمدی بعداً همین خواب را وارد زندگی روزمره این پرسوناژ میكند و با دیالوگهایی مثل"كاش میشد آدمها خواب نبینند" و"تا میخوابم خواب میبینم" میكوشد واقعیتهای مجازی را كه در اصل از خود زندگی این زن نشأت گرفته و عارض شدهاند، دوباره به زندگی او ربط دهد و ثابت كند كه این دو گرچه در ظاهر متفاوت و متمایز به نظر میآیند، اما در اصل كاملاً متأثر از هم هستند.
بخش دیگری كه قابل تأمل است مربوط میشود به لحظاتی كه زن مرعوب شده برای اجتناب از رویارویی بیشتر با واقعیتهای تلخ زندگیاش برای آن كه آرامش بیابد به طور متناقضی به یك موسیقی پر شر و شور گوش میدهد و این تناقض، كُنتراست مناسبی ایجاد كرده كه تعلیقزا، حسآمیز و تا حدی كمیك به نظر آید و نشان دهد كه زن برای نجات خویش، راهی بهتر از این نمیشناسد.
اگر مهدی میرمحمدی زندگی زوج بالایی را طوری دیگر ارزیابی مینمود(یعنی آن را مثبت پردازش میكرد) و تأثیر آن را بر زندگی همسایه پائینی نشان میداد، به گونهای كه نهایتاً به تحولی نسبی بینجامد، در آن صورت نمایش میتوانست ضمن ارائه دلایل قانع كننده، از پایانبندی و گرهگشایی حسآمیز و تأثیرگذاری برخوردار باشد.
علی هاشمی، كارگردان نمایش جزغالههای عاشقانه، با توجه به پتانسیل خود متن پیش رفته است؛ یعنی صحنهها به تناسب موضوع، حالتی یكنواخت دارند و پرسوناژها اغلب مثل همه آدمهای معمولیِ دیگر روی مبل یا كف اتاق مینشینند و با هم صحبت میكنند. صحنهای كه در آن مریم دچار ناراحتی روانی و كابوسزدگی شده و ظاهراً با كبریت روشن میخواهد"گرگی" را كه استعارهای برای شوهرش است، بترساند و از خانه دور كند، گیرا و معنادار است. متأسفانه هر دو، یعنی زن كابوسزده كه به رغم بیخوابی دائمیاش زیاد حركت میكند(!) و شوهر منحرفش در صحنه پایانی بدون ارائه دلیلی در متن، ناگهان به یك زن و شوهر عاقل تبدیل میشوند و این امر به اجرا آسیب رسانده است. به دلیل عدم شخصیتپردازی پرسوناژها، نمیتوان تشخیص داد كه آنها چگونهاند و حضورشان در ابهام میماند؛ در نتیجه عملاً درك این كه بازیگران در اصل چه پرسوناژهایی را به ما معرفی میكنند، دشوار شده است، ولی در برخی صحنهها میتوان حضور زن محوری نمایش را آن هم به صورت كوتاه احساس كرد و روی بازیگر این نقش(شكوفه هاشمیان) مكث نمود(لحظهای كه خوابش را تعریف میكند و هنگامی كه به موسیقی متناقض گوش میدهد تا از واقعیت بگریزد.)
صحنههای رویارویی پرسوناژهای مرد كه اساساً به متن مربوط میشود، غیر واقعی است و بیشتر به رویارویی دو پسر بچه شباهت دارد و میشد ترفندهای دیگری برای نشان دادن خصوصیات روحی این مردان به كار گرفت. از میان مردان، مردی كه در آخرین صحنه برای سر زدن به دوستش و در اصل برای گرفتن پول میآید و نقشاش را رضا سخایی بازی میكند، به رغم حضور كوتاهش به طور نسبی باورپذیر است.
استفاده از تصویر زنی كه به نقطه معینی نگاه میكند و توسط زن همسایه بالایی ترسیم شده و نیز عروسك پارچهای دست ساز، افزودههای معنادار و مناسبی هستند كه تنهایی مریم را آشكارتر و عینیتر كردهاند.
موسیقی كلامی گرچه با ذائقه تماشاگران خوش میآید، اما با نمایش هماهنگ نیست، موسیقی صحنه آغازین و همراهیاش با تاریكی، با مضمون نمایش همخوانی دارد. در كل باید گفت دیدن نمایش جزغالههای عاشقانه میتواند برای تئاتر دوستان جوانی كه علاقهمند به نویسندگی و كارگردانی هستند، نوعی تجربه تلقی گردد. در این خصوص باید به همان غایتْ طلبی همیشگی توجه داشت؛ یعنی فراز و فرودهای این نمایش را زمینه ساز تجارب نوین بعدی دانست.
حسن پارسایی
به نویسندگی مهدی میرمحمدی و كارگردانی علی هاشمی
به نویسندگی مهدی میرمحمدی و كارگردانی علی هاشمی
منبع : ایران تئاتر
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران صادق زیباکلام دولت مجلس شورای اسلامی مجلس انتخابات انتخابات مجلس مجلس دوازدهم انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور دولت سیزدهم
قتل سیل فضای مجازی تهران هواشناسی شهرداری تهران زلزله سازمان هواشناسی وزارت بهداشت پلیس بارش باران آتش سوزی
حقوق سربازان سلامت قیمت شکر خودرو قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا گاز بازار خودرو نمایشگاه نفت ایران خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران تلویزیون رضا عطاران دفاع مقدس سینما نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تئاتر
فناوری کره زمین
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه روسیه آمریکا حماس افغانستان سازمان ملل اوکراین رفح
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر بازی هوادار باشگاه پرسپولیس لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران سپاهان باشگاه استقلال
هوش مصنوعی شفق قطبی مریم میرزاخانی ایلان ماسک ناسا اپل تبلیغات نوآوری گوگل
زنان کاهش وزن درمان و آموزش پزشکی دیابت فشار خون قهوه بارداری افسردگی