چهارشنبه, ۱۴ آذر, ۱۴۰۳ / 4 December, 2024
مجله ویستا

کدام دموکراسی برای خاورمیانه؟


کدام دموکراسی برای خاورمیانه؟
تلاش كنیم به دور از هرگونه ایدئولوژی پردازی فقط چند «واقعه»را مرور كنیم:
۱- سازمان نظاره گر حقوق بشر در گزارش ۵۴ صفحه ای جدیدی كه روز ۲۳ ژوئیه ۲۰۰۶ (اول مرداد ۸۵) به انتشار رسانده است (لوموند ۲۳/۷/۲۰۰۶) با استناد به شواهد متعددی كه در عراق به دست آمده، نشان می دهد كه شكنجه زندانیان عراقی پس از ماجرای زندان ابوغریب در سال ۲۰۰۴ و تا امروز همچنان به صورت سیستماتیك ادامه یافته است. جان سیفتون گزارشگر این سند، شواهد خود را اظهارات سربازان آمریكایی و قربانیان مختلفی اعلام می كند كه ظاهراً نشان می دهند شكنجه به یكی از فرآیندهای عادی بازجویی در عراق تبدیل شده و این درحالی است كه جورج بوش در ماه مه ۲۰۰۶ اعلام كرده بود كه بزرگترین اشتباه آمریكا در عراق شكنجه زندانیان ابوغریب بوده است.
۲- روزنامه گاردین در شماره ۴ آوریل ۲۰۰۶ خود در گزارش مبسوطی نشان می دهد كه سقوط ارزش های دموكراتیك در جامعه آمریكا به مرزهایی باور نكردنی رسیده كه حتی از دوره مك كارتیسم در سال های دهه ۱۹۵۰ نیز بدتر است: یك اتحادیه دانشجویی، به دانشجویان جایزه ای صد دلاری می دهد كه سخنان اساتید «چپ» و ضدآمریكایی را در كلاس ها ضبط كنند و در اختیار رسانه ها بگذارند. اندرو جونز از رهبران این اتحادیه خود وب سایتی باز كرده و در آن فهرستی از این اساتید را به نمایش می گذارد كه اغلب پس از «افشا» شدن مورد تعرض پلیس محلی و اشخاص ناشناس قرار می گیرند. یك استاد دانشگاه راست گرا با نام دیوید هوروویتز از دانشجویان خواسته است دست به ثبت تمام «اظهارات مشكوك» بزنند و خود نیز سایتی با نام (discoverthenetworks.org) گشوده كه در آن تعداد بی شماری از شخصیت های آمریكایی افشا شده اند و در طیفی از «چپ های احساساتی» (كسانی نظیر هنرپیشگان باربارا استرایسند، جرج كلونی، مارتین شین) «چپ های معتدل»( بیل كلینتون) «چپی ها» (ادوارد كندی، هیلاری كلینتون، جسی جكسون) «چپ های ضد آمریكایی رادیكال» (نوام چامسكی، مایكل مور، جین فوندا) و سرانجام «چپ های رادیكال توتالیتر» (رمزی كلارك، لوئیس فراخان، آنجلا دیویس) طبقه بندی شده اند و برای هركدام پرونده های قطور تشكیل داده شده است.
هوروویتز در پی به تصویب رساندن قوانینی جدید برای جلوگیری از «تبلیغات ایدئولوژیك» در دانشگاه های آمریكا است.
۳- دولت اسرائیل زیر حمایت مستقیم و پیوسته دولت بوش به صورت سیستماتیك یك سیاست آپارتاید داخلی را علیه بخشی از شهروندان خود اعمال می كند و در سطح بین المللی نیز بیش از ۵۰ سال است خود را در یك موقعیت فراقانونی قرار داده است. این دولت در آخرین اقدام خود به بهانه چند حمله موشكی و به اسارت گرفته شدن دو سرباز، در حال نابود كردن كامل یك كشور زیر بمب های خود است در حالی كه جامعه بین المللی با خونسردی و بی عملی ناظر این جریان است: بسیاری از مردم لبنان امروز در كوه ها زندگی می كنند تا شاید از امواج بمباران گریزی بیابند.
۴- در افغانستان موقعیت اشغال و جنگ داخلی همچنان ادامه دارد. طالبان در بسیاری از نقاط بار دیگر به قدرت رسیده و تعارض های خود را به صورت روزمره ادامه می دهد و آمریكا صرفاً در پی حفظ نقاطی كلیدی برای استراتژی نظامی خود است.
۵- انفجارها و قتل عام مردم بیگناه در عراق از فرط تكرار به حوادثی «پیش پا افتاده » بدل شده است و آنچه قرار بود مدلی برای دموكراسی خاورمیانه باشد، در واقع چیزی جز یك جنگ درازمدت داخلی نیست كه همچون هر جنگی داخلی به برادركشی و بی رحمی های غیر قابل تصوری دامن زده و زندگی روزمره را در این كشور در چشم اندازی نامعلوم به یك جهنم واقعی برای ساكنانش بدل كرده است.
۶- ما امروز در مردادماه هستیم و این ماه برای همه ایرانیان خاطره یك كودتا را به همراه دارد كه روندی دموكراتیك را متوقف كرد و جامعه ایرانی را وارد دورانی طولانی از خشونت و دیكتاتوری كرد. و این تنها یكی از كودتاهای متعددی بوده كه در طول ۵۰ سال گذشته به وسیله ایالات متحده به انجام رسیده است. در طول این ۵۰ سال تقریباً هیچ سالی نبوده است كه این كشور درگیر تعداد بی شماری عملیات نظامی در سراسر جهان نباشد و همین امر بودجه نظامی آن را كه برابر با بودجه كل كشورهای دیگر جهان است، توجیه می كند: افزایش قدرت نظامی آمریكا تا به حدی پیش رفته است كه هرگونه مقابله نظامی را به صورت متقارن با آن ناممكن كرده و این امر مستقیماً توجیه كننده سوق یافتن تروریسم بین المللی به سمت برنامه ریزی های نامتقارن و هدف گرفتن هدف های غیرنظامی با پیامدهای نامعلوم و هر روز خطرناك تر است كه جهان را برای تمام ساكنانش هر روز ناامن تر می كند.
۷- آمریكا مقروض ترین كشور جهان است و این قرض البته به پول ملی خود این كشور است كه نه تنها كل اقتصاد جهانی را در معرض تمامی تهدیدهایی قرار می دهد كه متوجه اقتصاد آمریكا شود، بلكه برای تداوم یافتن آن نیاز به تداوم ابرقدرتی نظامی این كشور وجود دارد. آمریكا با داشتن جمعیتی حدود یك بیستم جمعیت جهان، به تنهایی مصرف كننده یك چهارم كل انرژی دنیا است و برای تامین این انرژی نیاز عظیمی به منابع بیرونی دارد كه عمده آنها در منطقه خاورمیانه متمركز هستند. در پایان تنها یك پرسش: در چنین شرایطی و با چنین كارنامه ای آیا دل بستن به برنامه «خاورمیانه دموكراتیك» به محوریت سازمانی و فكری و با هدایت آمریكا آیا سرابی نیست كه باید هر چه زودتر از آن خارج شد و آیا وظیفه و رسالت روشنفكران برای افسون زدایی از این سراب، بیش از دیگران نیست؟ سكوت و بی عملی در برابر آنچه امروز در خاورمیانه می گذرد و دل بستن به «رویای آمریكایی» در این موقعیت آیا می تواند معنایی جز یك خودكشی سیاسی داشته باشد؟
دكترناصر فكوهی
منبع : روزنامه شرق