چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
زندگی دوگانه
بازیگران در مجموعههای تلویزیونی ره صد ساله را یك شبه طی میكنند و خیلی زود مشهور میشوند. بعد هم سر از سینما در میآورند و كمی بعد با عنوان «سوپراستار» روی پرده سفید جاخوش میكنند و چند سالی یكه تاز میدان هستند. این ماجرایی است كه سالهاست كم و زیاد اتفاق افتاده و حالا نوبت كارگردانها است كه این راه تجربه شده را طی كنند. فیلمسازهایی كه بعد از یكی دو مجموعه موفق راهی سینما میشوند تا آرزوهای تهیه كنندهها را به رویا نزدیك كنند.
این روزها اگر سری به سالنهای سینما بزنید، حتماً با نامهای آشنای تلویزیون روبرو میشوید، اما این كارگردانها در سینما هم به اندازه تلویزیون موفق هستند؟
● آبی
حمید لبخنده شروع كننده مجموعههای جوان پسند تلویزیون بود. «در پناه تو» در اواسط دهه هفتاد، تماشاگران تلویزیون را ذوقزده كرد. داستان مجموعه خط قرمز متداول را كنار گذاشته بود و بازیگران خوش چهرهاش نقشهای اصلی را بازی میكردند.
عشاق جوانی كه از مهر و محبت و كینه حرف میزدند. «در پناه تو» با تكیه بر همین ساختارشكنیها محبوبترین اثر دوران خود شد. «در قلب من» هم با همین ساختار و همان تركیب بازیگران میخواست ركورد شكن باشد اما چندان مقبول نیفتاد. با این همه پای حمید لبخنده به سینما باز شد.
او برای اولین فیلمش سوپراستارهایی مثل هدیه تهرانی و بهرام رادان را دعوت كرد تا در قصه عاشقانهاش بازی كنند. «آبی» با قصهیی شبیه مجموعههای قبلی لبخنده، روی پرده رفت، اما در میان فیلمهای جوان پسند اواخر دهه هفتاد گم شد.
آن هم نه بخاطر قصهاش، بلكه ساختار ساده و دم دستیاش كه كاملاً شبیه كارهای تلویزیونی بود نتوانست تماشاگر سینما را جذب كند. لبخنده بعد از «آبی» دوباره به تلویزیون برگشت و سریال ساخت. اما دیگر گذرش به سینما نیفتاد! این اولین تجربه یكی از فیلمسازان موفق تلویزیون بود.
● گرگ و میش
قاسم جعفری متخصص ساخت آثار جوان پسند است. او بخوبی میداند چگونه از یك قصه عاشقانه و پر از خط قرمز، ماجرایی عرفانی بسازد و پیام اخلاقی بدهد. «خط قرمز» با پسرهای خوش چهره، بیماری ایدز، ترانه، عصیان و... توانست تكانی به حال و هوای برنامههای تلویزیون بدهد. این بار نوبت «ضد قهرمانها» بود كه همه را مجذوب خود كنند. با این سریال، سیل پیشنهادها به سمت او سرازیر شد.
او در مجموعههای بعدی ویژگیهای نام برده شده را پررنگتر كرد. «مسافری از هند» باز هم مضمونی عرفانی را در كنار عشق زمینی و اعتراض و ترانه قرار داد. كلید موفقیت در دستان جعفری بود و بعد از این پروژه، او «كمكمكن» و «غریبانه» را هم با همان شیوه ساخت. او در طی دو سال سه مجموعه را كارگردانی كرد و آرام آرام زمینه ورودش به سینما فراهم شد. او همان نوع نگاه را به سینما آورد و فیلم «بازنده» را كارگردانی كرد.
باز هم قصهیی كه در نهایت به پند ختم میشد . او بخوبی دریافته بود كه چگونه باید از ممیزی بگذرد و قصهاش را روایت كند. فیلم بعدی او هم ایده و فرم و محتوای آثار قبلیاش را داشت. این بار او از بنیامین و ترانههای مشهورش، در كنار ضد قهرمانهای زن استفاده كرد تا «گرگ و میش» مثل خط قرمز و كمكم كن موفق شود. با این همه به نظر میرسد این ترفندها در سینما به نتیجه نرسیده. فروش فیلم كه اینگونه نشان میدهد.
● خوابگاه دختران
محمد حسین لطیفی را باید بیشتر از خانواده سینما به حساب آورد. اولین فیلم او، «سرعت» یك اثر اكشن قابل تامل بود، اما لطیفی یكباره ناپدید شدو بعد از چند سال سكوت دوباره به سینما برگشت. دختر ایرونی و خوابگاه دختران فیلمهای بعدی او بودند. هر دو قصههایی نامتعارف داشتند و این درست همان چیزی بود كه تلویزیون هم دنبالش میگشت.
مجموعه «وفا» همه تصورها از آثار متداول تلویزیون را از بین برد. این بار همه با مجموعهیی روبرو بودند كه بیپرده از عشق زمینی حرف میزد و قهرمانهایش به دنبال زندگی با یكدیگر بودند. اگرچه لطیفی مثل قاسم جعفری در كنار این موضوع خط داستانی دیگری هم برگزید تا لبه تیز قصه اصلی كند شود. در وفا قصه نبرد حزبالله و رژیم صهیونیستی، موازی با داستان عاطفی روایت شد. مجموعهیی كه بشدت هوادار پیدا كرد. حالا او دوباره به تلویزیون برگشته. «صاحبدلان» او باز هم چند قصه موازی و عاشقانه و عرفانی را در كنار هم تعریف می كند. آن هم با حضور ستارگانی كه حداقل تماشاگر تلویزیون را راضی میكند.
● زیر درخت هلو
«مدرسه موشها» یادتان هست؟ زیر آن موشهای دوست داشتنی چند نفر از محبوبترین افراد سینمای ایران قرار داشتند. ایرج طهماسب، حمید جبلی و فاطمه معتمدآریا عروسك گردانهای مجموعه مرضیه برومند بودند.
اما بعد از آن گروه جدا شدند و خودشان شخصیت عروسكی ساختند. كلاه قرمزی و پسرخاله در سال هفتاد و دو موفقیت كمنظیری در تلویزیون به دست آورد و همین هم بهانهیی شد تا طهماسب و جبلی قصهیی برای سینما آماده كنند.
آنها با فیلم كلاهقرمزی به موفقیت كمنظیری دست پیدا كردند. آنها پرفروشترین اثر سینمای ایران را ساخته بودند. بعد از آن بود كه آنها گاه و بیگاه در تلویزیون هم كار میكردند. اما موفقیتشان را در سینما با همان پس زمینه تلویزیونی حفظ كردند. قسمت دوم كلاه قرمزی هم با وجود ناآشنا بودن برای كودكان، باز هم پرفروش بود. كاراكترهای غیرعروسكی این دو فیلم در آثار بعدی طهماسب هم ظاهر شدند.
دختر گلفروش و زیر درخت هلو از همان ایدههای قبلی استفاده میكردند. اما آنها جزو معدود كسانی هستند كه بدون نوسان در سینما و تلویزیون، با یك مدیوم مشخص كار میكنند و دیگر از شخصیتهای تلویزیونی برای موفقیت در سینما بهره نمیگیرند.
● قتل آنلاین
اواخر دهه هفتاد، ساخت كلیپهای موسیقی برای شبكههای مختلف در دست كار قرار گرفت و نسل جدیدی از فیلمسازها با این آثار وارد حرفه فیلمسازی شدند. در كنار آن فیلمهای نود دقیقهیی بود كه پی در پی ساخته میشود تا تلویزیون دیگر احتیاجی به سینما نداشته باشد. مسعود آب پرور یكی از آن كلیپسازان بود كه گاهی هم در فیلمهای نود دقیقهیی پلیسی و جنایی حاضر میشد.
«قتل آن لاین» اولین تجربه مسعود نوابی در سینماست. فیلمی پلیسی كه قرار است تكانی به اوضاع و احوال سینمای برتر بدهد. فیلم مثل اغلب كارهای تلویزیونی ما در سینما پر است از حركت پاندولی در موضوعات جنجالی و زندگی ساده تبلیغ شده. همان فضایی كه مرتب در مجموعهها، فیلمها و... تلویزیون تكرار میشود. اگر چه نمیتوان چشمها را به روی بعضی تواناییهای نوابی در كارگردانی بست.
● آدم برفی
وقتی سریال «امام علی(ع)» نمایش داده شد، همه به تواناییهای میرباقری ایمان آوردند. او بخوبی درام را میساخت و همه را با شخصیتپردازی و ساختارش متعجب میكرد. اگر چه پیش از این او در مجموعه رعنا هم تواناییهایش را نشان داده بود.
اولین فیلمش آدمبرفی هم همه ویژگیهای سریالهایش را داشت و با قصه بیپروایش مدتها نقل محافل بود. دومین فیلم او ساحره اما خیلی جلب توجه نكرد و داستان گویی میرباقری نتوانست تماشاگران را جذب كند. او میخواست با متدهای اوایل دهه هفتاد با نسل جوان هجده نوزده ساله ارتباط برقرار كند و خب این ممكن نبود.
برای همین هم به تلویزیون بازگشت و این بار فیلم مجموعه مسافر ری را ساخت. اثری كه تا اندازهیی در تلویزیون موفق شد اما در سینما هیچ نقطه عطفی نبود. میرباقری به اعتقاد بسیاری از منتقدین بهترین گزینه تلویزیون برای فعالیت در سینما بود. اما او ترجیح داده گرفتار جوان گرایی و خط قرمز شكنی متداول فیلمسازان سینما تلویزیون نشود. همه او را با سریال تماشاییاش به یاد میآورند این موضوع كوچكی نیست.
● یك بار برای همیشه
اگر نگاهی به برنامههای تلویزیون بیندازید، حتما نامهایی را میبینید كه كمكم آماده میشوند تا در سینما هم زورآزمایی كنند. آنهایی كه سریالهای موفق میسازند و توانستهاند با مخاطب وسیعی ارتباط برقرار كنند. همه آنها با تكیه به این تجربیات میخواهند در سینما هم نوگرا باشند و قصههای جدید تعریف كنند. در واقع راه و رسم گرفتار كردن مخاطب را خوب به دست آوردهاند. و با همان اندوخته دنبال موفقیت هستند. علیرضا افخمی، سیروس مقدم، مسعود كرامتی و... نمونههای آشنایی هستند و كارنامه درخشانی دارند. اما آیا آنها میتوانند سینما دوستها را هم راضی كنند؟
رها یزدان
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست