دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سخنی در تعبیر آزادی و اولویت زندگی


سخنی در تعبیر آزادی و اولویت زندگی
در این شرایط حساس و خطیر میهنمان و مشکلاتی که درعرصه های مختلف زندگی توده های مردم با آن دست به گریبانند . با تمامی توان و همت خود در صدد رهجوئی و رهروی بسوی گذر از این دست اندازهای تاریخی برای ره یابی به راه ترقی و توسعه و پیشرفت و عدالت اجتماعی می باشند ، آشنائی باعمق و ریشه های این مشکلات نیازی است حیاتی و انکار ناپذیر برای هر انسان فرهیخته و بافرهنگ و میهن دوست .
در این راه با توجه و دقت به وضعیت کنونی و تعمق بر تمامی جوانب اوضاع کنونی کشورمان وظیفه مطبوعات بسی پر اهمیت می نماید تا در حد توان خود با طرح دردها و معضلات اجتماعی کشور ، نیاز روزمره مردمان و آشنا کردن آنها با تاریخ واقعی کشور در خطوط اساسی و آنچنان محورهایی که می تواند دست مایه اخذ تجربه از گذشته خود که بعضاً خود این مشکلات ریشه تاریخی دارند ، سنگ بنای آنسان تفکر و نگرشی را در توده های مردم پی ریزد که بتواند چراغ راهنمائی برای گذر آگاهانه آنها از تاریکی و جهلی که نیروهای اهریمنی می خواهند زندانی ابدی تورهای تنیده شان کنند گردد.
بر این مبنا با توجه به آن که در شرایط کنونی کشور که تعداد اندکی مجلات و روزنامه خود را تریبون مردم برای بازنمائی و بازگوئی درد ها و مشکلات آنها می دانند و می نمایانند ماهنامه رونا نیز خود را اینسان جلوه داده و وارد جرگه مطبوعات کشور شده است . ولی در پاره ای مقالات چاپ شده در این مجله به مطالبی مغایر با این برداشت بر خورد می شود که دلیل چاپ آن برای اینجانب معمائی است که انگیزه نگارش این مطلب برایم شد . از جمله مطلب مرغ سحر که در معرفی کتاب خانم پروانه بهار می باشد ، موضوعاتی مطرح شده که چاپ آن در یک مجله با صفحاتی کم و امکاناتی محدود که قاعدتاً می بایست از درد ها و رنجهای قابل لمس و درک مردم سخن رود . و هرگاه از مشاهیر و بزرگان ادب و تاریخ کشور سخن می راند چنان مواردی را مطرح کند که بتواند بیانی از تجربیات گذشتگان که در محدوده زیست زمانی خود با توجه به الزامات و امکانات روزگارشان رهرو راه آینده می بودند به درد جامعه پر جوش و تلاش و تکاپوی امروزینمان برآید .
متاسفانه مطالب مطروحه در مقاله رهنورد زر یاب و درج آن در شماره ۶ مجله با هیچکدام از معیارهای پیش گفته مطابقت نمی یابد . نگارنده به هیچ عنوان نمی تواند توصیه نویسنده مقاله را بپذیرد که فرموده اند خواننده باید ممنون و شاکر خانم بهار باشند که ما را با خود و خانواده شان در یک کتاب آشنا کرده اند و با شور و شعف از کشف خویشتن که با خواندن این کتاب پی برده اند مرحوم بهار چه تعداد فرزند داشته اند سخن گفته اند . یا از کبوتر بازی‌های شادروان بهار مطالبی را ذکر کرده اند که نگارنده هر چه قدر می اندیشد که دانستن یا ندانستن آن چاره گر کدامین درد و رنج مشکل ماست؟ پاسخی در خور و شایسته نمی یابد. همچنین در دانستن موقعیت جغرافیایی خانه مسکونی بهار و فاصله سنی فرزندانش از همدیگر موضوعی است تاریخی یا جغرافیایی و یا فرهنگی؟ درمی ماند.
من نوعی به عنوان یک خواننده از نویسنده آنچنان کتابی تقدیر می کنیم تا از اعماق زندگی واقعی توده های مردم طوری سخن گوید که روزانه با گوشت و پوست و استخوانشان آن را لمس می‌کنن. نه از آنانی که احساسات اشراف منشانه شان در حین شنا و تفریح در استخری در آمریکا با حرف تند مسئول آن‌جا روح لطیف و ناز پرورده شان آزرده خاطر شده در تخیل خود! مبارز تمام عیار ضد امپریالیستی شده اند. از خاطرات و مخاطرات! به اصطلاح مبارزات خود روایت‌های شیرینی نقل نموده اند. توده های مردم بر خلاف روشن فکران برج عاج نشین جدای از مردم، از سخنان تند یک مسئول استخر ورزشی پی به جنایات و ماهیت ضد بشری آمریکا نمی برند. آنان نیک می دانند جنایات هیولای امپریالیستی را در بمب‌های مهیب و کشنده ای که بر سر مردمان در سراسر جهان برای صدور ((دموکراسی و حقوق بشر آمریکائی)) ریخته می شود بایستی جست و یافت . با تاملی بر نسل کشی حیوانی امپریالیستی در لبنان، افغانستان،عراق و...
بحران‌های ساختاری و مصنوعی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که امپریالیسم با هزاران ترفند هر روزه برای تامین منافع ضد بشری خود موجد آن است در دید مردم اهمیت و نمود دارد. شاهد این ادعا صف بین المللی کارزار آشتی ناپذیر بشریت ترقی خواه با شعار جهانی دیگر ممکن است علیه امپریالیسم و مرتجعان کارگزارش در سراسر گیتی می باشد.
حال از صاحب نظران آزادی خواه سوالی دارم با این آرزو که پرسشم بی پاسخ نباشد، آیا در حالت کلی آشنایی من خواننده با خانواده یک فرد هرچه قدر هم محترم و خاطرات خصوصی و شخصی ایشان و موقعیت جغرافیایی منزل مسکونی شان و تعداد فرزندانش و فاصله سنی آنها چاره گر کدامین مشکل اجتماعی جامعه امروزین ماست که مجله ای دو صفحه از ۲۶ صفحه خود را به چاپ این مطلب اختصاص می دهد؟ آیا بهتر نیست از این صفحات محدود در حد توان یک مجله با چاپ مطالبی که بتواند با بازکاوی گوشه هایی از زندگی اجتماعی در عرصه های مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی به طرح رنج‌های مردمان پرداخته و راه برون رفت از آن را بطور علمی و عملی واکاود تا رسالت مطبوعاتی خود را پاسخگوی متعهدانه شود. شاید توجیه و دلیل عده ای شعاری است که در هر شماره مجله آن را با خطی درشت چاپ می کنـند «رونا محل برخورد اندیشه های متضاد است» و این که گوئید به آزادی بیان و قلم معتقدند و در عمل به آن پایبند. شاد روان امیر حسین آریانپور چه زیبا می گوید: آزادی کلمه ای است پر معنی و مبهم و فریبنده... و در موارد بسیار مانند کلمه عشق سر پوشی است برای چیزهای دیگر (هفته نامه سوگند شماره ۱ بیست و هفتم اسفند ۱۳۵۷) آیا در این جا نیز این کلمه آزادی بهانه ای است تا تاریخ را باژگونه برای مردمان تعریف کنند. اولویت زندگی ما آیا به بهانه آزادی طرح زوایا و گوشه‌هایی از زندگی خصوصی یک دانشمند می باید باشد تا من خواننده به جای آشنایی با افکار و عقاید آن دانشمند و اندیشمندانی نظیر وی به کنکاش در زندگی خصوصی آنها واداشته شوم . این رهنمونی بیراهه منتهی به ناکجا آباد را چه نام نهیم؟ آیا بنام آزادی می توان ضروریات و اولویت‌های امروزین جامعه را درهم ریخت و خود را خالی از تعهد فرهنگی و اجتماعی نمود.
امید است دوستان و صاحب نظران بنده را بعنوان یک خواننده مجله در برداشت درست مفهوم و معنی آزادی از راهنمائی خود محروم و بی نصیب نفرمایند.
صادق شکیب
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه