پنجشنبه, ۱۵ آذر, ۱۴۰۳ / 5 December, 2024
مجله ویستا
طرح پرسشی از غرب
بیشتر مقالاتی که در این کتاب گرد آمده است، پیشتر در نشریات نامه فرهنگ و نامهپژوهش، مجموعه مقالاتی به نام ما و غرب و کتاب سروش: رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دوره معاصر، چاپ شده است. از این میان تنها مقاله<ملاحظاتی در باب امکان شناخت غرب> برای اولین بار است که در این اثر به چاپ میرسد. نویسنده در بخشی از کتاب اینگونه مینویسد: <برای شناخت غرب باید با تمام شئون آن آشنا شد، ولی غرب مجموعه اینها نیست.
غرب با کنار همگذاشتن اقتصاد و سینما و تربیت و تبلیغات به وجود نیامده است، بلکه غرب یک وحدت است و اگر آن وحدت تحقق نمییافت.> هیچیک از آن جلوهها و شئون ظاهر متحقق نمیشد. غرب یک منطقه جغرافیایی و نظام سیاسی هم نیست، غرب یک تاریخ است و این تاریخ از زمانی آغاز شد که یونانیان به پاپیدا، یعنی صورت دادن به آدمی بر وفق مثالی که در نظر آنان آشکار شده بود توجه کردند.
پاپیدا به معنی <فرهنگ و تربیت است و پیداست که یونانیان کاشف و بنیانگذار تربیت و فرهنگ نبودند و این امر به آنان اختصاص نداشت، اما صورت خاصی که از عالم و آدم و امکانات وجود آدمی در نظر آنان ظاهر شد، مایه قوام تاریخی شد که ما اکنون آن را تاریخ غرب میخوانیم. این تاریخ که از دو هزار و پانصد سال پیش آغاز شده، همواره به یک صورت نبوده و تطوراتی داشته و در دوره اخیر عین تطور شده و نام مدرن و متجدد گرفته است.
غرب را جز از طریق شناخت جلوههای آن نمیتوان شناخت، اما این جلوهها را نیز وقتی میتوان ادراک کرد که مایه وحدت آن با جلوههای دیگر تا حدی معلوم باشد. البته این در ظاهر یک دور است، اما دوری نیست که ارسطو آن را باطل میدانست. ما میتوانیم به بحث درباره جزئیات تربیت یونانی و روشهای آموزشی در قرون وسطی و نظام اقتصادی غرب بپردازیم و در عین حال تاملی کنیم که چه چیز مایه رشد هماهنگ علم و اقتصاد و مدیریت و تکنیک و ... شده است.
گاهی این مایه وحدت را کل و مجموعه آثار و شئون انگاشته و به این اشتباه افتادهاند که اگر همه چیز بسته به کل است و هیچ چیز را نمیتوان از کل جدا کرد، پس اخذ و اقتباس علم و تمدن جدید ممکن نیست. غرب، کل چیزهایی که در عالم غربی وجود دارد نیست. غرب یک روح سیال منتشر در میان مردم است. این روح دورانهای مختلف تطور و تحول روزگاران شادی و نشاط و اندوه و افسردگی و پژمردگی داشته است.
در عصر کنونی این روح بیشتر در تکنیک جریان دارد، اما اگر آن را با تکنولوژی به معنی متداول آن یکی بگیرند، به کلی از فهم غرب دور شدهاند. شاید لفظ <روح> موجب سوءتفاهم شود، از این رو بهتر است بگویم، غرب یک <تاریخ> به معنی خاص لفظ یا نحو فرهنگ است و به بیان دیگر غرب عالمی است که در تمدن و زندگی جدید امکان ظهور و تحقق یافته است.
پس غرب شرط یا شرایط مقدم بر تمدن جدید است. معنای هر کاری که مردمان میکنند هر سخنی که میگویند، با شرایط و امکاناتی که قبلا گشایش یافته است معین میشود. یعنی عالمی که مردمان در آن به سر میبرند، دست و پا و گوش و زبان آنان را برای سیر در بعضی راهها و انجام درست بعضی کارها و گفتن و شنیدن بعضی سخنان مستعد میسازد و مانع پیمودن و انجام دادن و شنیدن و گفتن بعضی راهها و کارها و سخنان دیگر میشود.
این توهم که همه کس در هر جا میتواند هر کاری را انجام دهد و هر چیز را دریابد، حداقل در نظر اهل فلسفه باید توهم بیجایی باشد، زیرا فلسفه عبارت است از درک شرایط و امکان وجود و تحقق چیزها و پدید آمدن احکام و قضایا و اقوال.
البته کسی به صراحت نمیگوید که همه کس در همه جا هرکاری را میتواند انجام دهد و هر چیزی را میتواند درک کند، همه تصدیق میکنند که برای انجام هر کاری و درک هر چیزی باید مقدمات آن را فراهم کرد، اما اختلاف در درک مقدمات است.
اگر بگویند این مقدمات را میتوان مثلا با برنامهریزی فراهم کرد، چه بسا که از مقدمات چیزی قریب به لوازم و وسایلی مادی دریافته باشند و در حقیقت مثل آن است که گفته باشند، هر کس هر کاری را در هر جا میتواند انجام دهد و عالمی را که شرط درک و علم و عمل است با عقل و درک خود بسازد. حال آنکه در اینجا مراد شرایط مقدم بر تحقیق و فهم و ادراک است.
البته در ظاهر، عقل همواره همان است که بوده و با آن همه چیز به نحو یکسان فهمیده میشود، ولی اگر بگوید استدلالهای فیلسوفان همه کس را به یک اندازه راضی و قانع نمیکند و در بهترین صورت موجب روشن شدن مساله میشود، شاید مایه تعجب شود، زیرا بنابراین است که برهان را همه کس میپذیرد و باید بپذیرد و شاید بتوان گفت که همین وضع روحی دلیلی است برای اینکه هر کس چیزها را با بستگیهایی که دارد میبیند و در حدود شرایطی که فهم او به آن محدود است درمییابد، این بدیهی تاریخی است که ارسطو برهانهای افلاطون را تمام ندانست و رواقیان و اپیکوریان استدلالهای ارسطو را نپذیرفتند و شیخ اشراق و ملاصدرا در براهین فلاسفه سلف، چون و چرا کردند و دکارت هم این استدلالها را کنار گذاشت و بعضی را که پذیرفت به صورت دیگر و با معنی تازه بیان کرد و در این وضع اگر باز هم کسی اصرار کند که دلایل کتب فلاسفه بیچون و چرا است، ناگریز باید بپذیرد که عقل همه کسانی که آن استدلالها را نپذیرفتهاند- حتی اگر فیلسوفی بزرگ و موسس خوانده میشوند- ناقص است.
باید توجه داشت که بحث سر استدلال و استنتاج نیست؛ اهمیت استدلال محرز است، منتها نکتهای که کمتر به آن توجه میشود این است که چه بسا مقدمات استدلالهای معتبر در یک عالم در عالم دیگر بیوجه باشد و در گوش ادراک مردمان نگیرد.
یکی از سخنانی که بهخصوص در فلسفه متاخر غرب در عداد مسلمات درآمده است، انتساب فلسفه به یونان و یونانیان است. البته همه فیلسوفانی که به یونانی بودن فلسفه تصریح کردهاند، از این حکم معنی واحد مراد نکردهاند. یک مورخ فلسفه ممکن است بگوید که در تتبع خود در تاریخ فکر در دوره قبل از یونان، مباحثی چون وجود و ماهیت و جوهر و عرض و علت و معلول و وحدت و کثرت و امثال این معانی را نیافته است و نتیجه بگیرد که این مطالب در فرهنگ یونان پدید آمده است. بعضی محققان، فلسفه را صورتی از تحقق فرهنگ یونانی قرون چهارم و پنجم قبل از میلاد دانستهاند.
منتها وقتی فلسفه بهوجود آمد، درک منطقی، صورت مطلق درک بشر دانسته شد و کسی نگفت که این عقل و منطق، عقل و منطق یونانی است و حتی آن را فصل ممیز بشر از موجودات دیگر و ملاک علم و حقیقت خواندند. در فلسفه شاید جز این هم نتوان گفت.
حتی در دوره جدید که طرح نویی در فلسفه افکنده شد و عقل فلسفی معنا و منشا و شأنی دیگر پیدا کرد، باز هم از عقل یونانی و غیریونانی و قدیم و جدید و به طور کامل عقل تاریخی کمتر سخن به میان آمد. فیلسوف از عقل میگوید. اما به تاریخ آن نمیپردازد و به این جهت تا زمانی که فلسفه تاریخ بهوجود نیامده بود، از تاریخ عقل هم سخنی در میان نبود. در قرن هجدهم طرح <تکامل عقل بشر> عنوان شد و کانت که به اندیشه آن قرن عمق بخشید، به تلویحی نزدیک به تصریح بشارت داد که بشر جرات و جسارت اندیشیدن و اعتماد به عقل خویش را پیدا کرده است... در این اثر مقالات مختلفی با عناوینی چون، ملاحظاتی در باب شرایط امکان شناخت غرب، درباره شرایط امکان غربشناسی، ادوارد سعید و شرقشناسی، ملاحظاتی درباره شرقشناسی غرب و بحران هویت در ایران معاصر، شرق و غرب، فلسفه معاصر، هنر و زیبایی در دوران تجدد، کانت و منورالفکری، جهان و جهانی شدن، تمدنها با هم چه سر و کاری دارند، درباره مدرنیته و اندیشه پستمدرن، چرا به غرب و درباره غرب میاندیشم و ... به چاپ رسیده است.
صدرا صدوقی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست