چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

دنبال نام آشنا می‌گردم


دنبال نام آشنا می‌گردم
با دوستی اهل فضل برای رفتن به نمایشگاه قرار دارم، با او به طرف در شمالی نمایشگاه رهسپار می‌شویم جمعیتی در برابر در تجمع کرده‌اند، با توجه به فاصله نسبتا طولا‌نی این در تا محوطه و شبستان امری عجیب به نظر می‌رسد، نزدیک می‌شویم و معلوم می‌شود که تجمع مردم به علت تنگی در ورودی است، دری به عرض حدود یک متر برای ورود و خروج مردم باز است، مردم برای ورود به سختی باید از این در باریک بگذرند، حدود یک ربع معطل می‌مانیم و چند باری تنه می‌خوریم، غر می‌زنیم و غر می‌شنویم تا وارد محوطه بشویم، نگهبان لا‌غراندام و جوانی را در برابر در گذاشته‌اند و در جلوی اعتراض مدام مردم همانند منشی‌های تلفنی تنها یک جمله را دائم تکرار می‌کند: منعکس کنید!
به هر حال همراه دوستم پس از طی طریقی طولا‌نی به شبستان مصلا‌ می‌رسیم، اینجا محل ناشران عمومی است شبستان زیبا طراحی شده است، کف آن سنگ و از گردوغبار نمایشگاه قبلی در آن خبری نیست، اما به نظر می‌رسد در چنین فضایی با انبوه جمعیت بازدیدکننده، دستگاه‌های تهویه قوی باید دائما کار کنند تا هوا به حد لا‌زم برای تنفس موجود باشد، حضور کارکنانی که باید دوازده ساعت به طور ثابت در این مکان باشند؛ با این وضع هوا همه دچار خستگی مفرط می‌شوند. پس از آن طبق معمول سرکشی به غرفه‌ها را شروع می‌کنیم و همین برایم تامل‌انگیز می‌شود، آنچه برای من موجب افسوس است به اجمال می‌نویسم. ‌
برخی چهره‌های آشنا را می‌بینیم، گیرم گرد پیری و گذر سالیان آنها را پیرتر و شکسته‌تر کرده باشد، سری به علا‌مت آشنایی و گاه گپی و لبخندی و نگاهی به کتاب‌ها، اما بسیاری چهره‌ها چیزی را به ذهنم نمی‌آورد و حتی نام انتشارات نیز چیزی را برایم تداعی نمی‌کند، ‌دنبال نام آشنا می‌گردم و غرفه خوارزمی را می‌بینم، فضایی محدود به اندازه ۱۵ متر. به یاد علی‌رضا حیدری می‌افتم، مردی که از او بسیار آموخته‌ام، یک ناشر نمونه تمام عیار و حرفه‌ای، با وسواس‌ها و سختگیری‌هایی که او را زبانزد کرده بود، انتخاب درست، ویرایش کامل اثر، صفحه‌آرایی دلنشین، طراحی جلد به روشی خاص، حتی انتخاب کاغذ و به کارگیری و ارتباط با گروهی از بهترین مولفان و مترجمان کشور نظیر فریدون آدمیت، عزت‌الله فولا‌دوند، محمدحسن لطفی، نجف دریابندری و بسیاری دیگر او را تبدیل به ناشری یگانه کرده بود. آثاری که حیدری در مدت چهل سال که از عمر انتشارت خوارزمی می‌گذرد منتشر کرده، در حد غیرقابل وصفی بر فرهنگ ایران تاثیر داشته است. او ناشری پیشکسوت و نوگرا بود و حق نیست که در چنین فضای محدودی جا بگیرد. نکته دیگر اینکه بیشتر کتاب‌ها در غرفه خوارزمی تجدید چاپی است و اثری جدید نمی‌بینم، امیدوارم همسر محترم ایشان که حالا‌ سکاندار کشتی خوارزمی است چراغ فروزان نشر را روشن نگه دارد. ‌
به غرفه انتشارات آگه می‌رسم، مدیر خوشرو و با فضل آن آقای حسین‌خانی نیست، فضای این غرفه هم بسیار اندک است و دون شان ناشری چون اگه. آگه در سال‌های اخیر در حوزه‌ادبیات، فلسفه و علوم اجتماعی کار‌های سترگ کرده و خدمات بسیار به اهل کتاب. آثار منتشره اگه آنقدر معتبر است که نیازی به یادآوری نیست تنها به چند اثر اشاره می‌کنم؛ اسرارالتوحید با تصحیحات و تعلیقات دکتر شفعی کد کنی، شاخه زرین کتاب شگفت‌فریزر با ترجمه عالی کاظم فیروزمند، زمین‌لرزه‌های ایران که کتاب سال هم نشد، روشن‌‌تر از خاموشی که بهترین آنتولوژی شعر معاصر ایران است و صد‌ها اثر ارزشمند که ناشران جوان می‌توانند بسیار از آنها الگو بگیرند و درس بیاموزند. ‌
در گشت‌وگذار خود به غرفه انتشارات سنایی می‌رسم، اینجا هم تنگی جا چشمگیر است، از حاج داوود رمضان شیرازی که بحق حالا‌ پیر کتاب و نشر است خبری نیست، شاید چندان تمایلی ندارد که در چنین جای کوچکی پذیرای دوستداران نشرش باشد. او حالا‌ شصت سال می‌شود که در کار کتاب فعال است؛ مجموعه‌ای بزرگ از متون و دواین شعرا را چاپ کرده، دو دوره ریاست اتحادیه ناشران را داشته و خود یک تاریخ زنده نشر در ایران است. پاسداشت چنین بزرگی حداقل‌ترین کاری است که می‌توان روا داشت. با چنین محدودیت‌هایی به راستی آیا به فرهنگ خود دهن‌کجی نمی‌کنیم. ‌
به راهم ادامه می‌دهم. به غرفه انتشارات کارنامه می‌رسم، شاید ۹ یا ۱۲ متر جا، طبیعی است که محمد زهرایی را اینجا پیدا نمی‌کنم، اصلا‌ چرا بیاید، با ذوق‌ترین و هنرمندترین ناشر ایران و یکی از حرفه‌ای‌ترین و پروسواس‌ترین ناشر کشور که هر کتاب چاپ او خود یک کلا‌س درس برای عاشقان نشر است؛ باید در چنین فضایی حقیرانه قرار بگیرد، زهرایی کم کار اما گزیده‌کار است. او دقتی عجیب در انتخاب و نشر کتاب دارد. وقتی که برای انتشار یک کتاب صرف می‌کند بی‌اغراق ۱۰ برابر بیشتر از سایر ناشرین است. کتاب سترگ خصوص‌الحکم که او چاپ کرده در صحت و کم غلط بودن یک نمونه منحصر است و هر آنچه آرم کارنامه دارد، ملا‌کی از کتاب خوب است. ‌
انتشارات توس هم مرا به تاملی وامی‌دارد، ۱۵ متر فضای غرفه است. محسن باقرزاده چهاردهه است که از فعال‌ترین ناشران حوزه علوم انسانی است، آنقدر کتاب خوب چاپ کرده که از حد بیرون است؛ تفسیر محمد جریر طبری بر قرآن مجید در چهار جلد، اژه‌های دخیل در قرآن آرتور جعفری با ترجمه فریدون بدره‌ای که خوب به یاد دارم در آن زمان برای حروفچینی و آماده‌سازی آن محسن چه رنجی را بر خود هموار می‌کرد، و یکی از مهم‌ترین آثار تحقیقی در حوزه خود است، آثار دکتر علی فاضل درباره شیخ جام، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری با تصحیحات دکترسرور مولا‌یی- آثار شادروان دکتر خانلری و بالا‌خره کتاب کم‌نظیر یونانیان و بربر‌های امیرمهدی بدیع در پانزده جلد. بی‌تردید چاپ هر یک از کتاب‌ها برای یک ناشر می‌تواند کارنامه‌ای درخشان برای یک عمر باشد، آیا باید حرمت چنین ناشرانی که بی‌مزد و منت عمر در راه نشر گذاشته و موی سپید کرد‌ه‌اند و به اندازه تاسیس یک دانشگاه به فرهنگ کشور خدمت رسانده‌اند. با کسانی که در یکی دو سال با چاپ کتاب‌های معمولی فعالیت کرده‌اند همسنگ قرار داد؟ در شرایطی که در بخش ناشران کتاب کودک و نوجوان و کمک‌آموزشی غرفه‌های ۲۰۰ متری و ۴۰۰صد متری هم به اشخاص داده‌اند. ‌
باز هم به گردشم ادامه می‌دهم و این بار در برابر غرفه انتشارات نگاه به تامل می‌ایستم، علیرضا رئیس‌دانا از خودساخته‌های نشر است، چهاردهه است فعالیت می‌کند و از هیچ همه چیز را ساخته، صد‌ها کتاب چاپ کرده و بسیاری از آنها آثار ماندگار و همیشگی هستند، از نظر تعداد عناوین منتشره هم که بعید می‌دانم کم و کسری داشته باشد پس چرا باید ۱۲متر غرفه در اختیار او قرار بگیرد. ‌
اما نکته‌ای که گردش در بخش عمومی به امثال من یادآوری می‌کند این است که کم‌کم نمایشگاه به صورت فروشگاه‌ها و دکه‌های فروش کتاب درمی‌آیند، فضاهای کوچکی که قدرت هیچ مانوری در آنها نیست مگر اینکه کتاب را به دست مشتری بدهد، راستی هدف از برگزاری نمایشگاهی که نام بین‌المللی هم دارد، چیست؟ ‌
چند سوال در ذهن دارم که آنها را مطرح می‌کنم و منتظر تحلیل در جواب می‌مانم.
۱) آیا نمایشگاه صرفا محلی برای فروش کتاب است؟ ‌
۲) آیا نمایشگاه صرفا محلی برای فروش و نمایش کتاب است؟ ‌
۳) آیا نمایشگاه صرفا محلی برای دیدار و گفت‌وگو بین ناشر و خواننده و صاحب اثر است؟ ‌
۴) آیا نمایشگاه محلی برای مذاکره و عقد قرارداد و توافق بین ناشر و صاحبان آثار است؟ ‌
۵) آیا نمایشگاه محلی برای نشست‌ها و سمینار‌ها در حوزه‌های مختلف اندیشه و نشر است؟ ‌
۶) آیا نمایشگاه محلی برای مذاکره و انتقال‌حق چاپ بین ناشرین کشور‌های مختلف است؟ ‌
۷) آیا نمایشگاه محلی برای ارزیابی و جذب مشتریان جدید است؟ ‌
یا ترکیبی از تمام اینها می‌تواند در نمایشگاه مصداق داشته باشد؟ ‌
به نظر می‌رسد دیدگاه مسوولا‌ن فرهنگی و البته بخشی از ناشران مبتنی بر این است که نمایشگاه صرفا محلی برای فروش کتاب و افزایش نقدینگی است، زیرا با محدودیت‌فضا نمی‌توان کار نمایشگاهی انجام داد، چند سال پیش در نمایشگاه فرانکفورت به ناشر تازه کاری برخوردم که تنها چهار عنوان کتاب منتشر کرده بود و البته هر چهار کتاب جزو پرفروش‌ترین آثار منتشره در آلمان بود، حدود ۶۰‌متر غرفه در اختیار او بود، با تعجب از او پرسیدم چنین فضایی را برای چه می‌خواهد، با تعجب مرا نگریست و گفت برای اینکه بتوانم در حد توان و امکان مذاکره و تبلیغ کنم. آیا نباید به این باور برسیم که در چنین نمایشگاه‌هایی ما هم می‌توانیم توانمان را به دیگران نشان دهیم.
فرید مرادی
منبع : روزنامه اعتماد ملی