سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


روزی روزگاری آمریکای جنوبی


روزی روزگاری آمریکای جنوبی
در آن روز ژنرال آگوستو پینوشه در یك كودتای خونین حكومت سالواتورآلنده رئیس جمهور منتخب سوسیالیست شیلی را سرنگون می كند. این حادثه باعث می شود تا این دو دوست رو در روی یكدیگر قرار بگیرند. این حادثه به قدری تلخ است كه حتی امروز پس از گذشت سی و چند سال كمتر شیلیایی حاضر به صحبت در مورد آن می شود. در این فیلم آندره وود - كارگردان فیلم - كشور شیلی را بسیار متفاوت از آنچه امروز می بینیم، به تصویر كشیده است ولی میگونه معتقد است با تماشای دقیق گذشته كشور در فیلمی مثل ماچونا می توان بهتر برای آینده برنامه ریزی كرد. او می افزاید استحاله كشور در این فیلم به خوبی هویدا شده است و فیلم شیلی را به تصویر كشیده كه امروز محو شده است.
در ماه های اخیر یك سری از فیلم های استودیویی و مستقل تماشاگران علاقمند به تاریخ معاصر آمریكای لاتین را با برخی از تلخ ترین رخداد های تاریخی رودررو كرده است. یك نسل قبل از تماشاگران فعلی اكثر دیكتاتورهای نظامی را از كشورهای لاتین اخراج كرده و به جنگ های داخلی متعدد پایان دادند و دموكراسی را برقرار كردند.
در بسیاری از این فیلم ها موضوعات شاخص آن دوران از جمله هراس و وحشت عمومی و سانسور مورد بحث قرار گرفته است. در برزیل دو فیلم تقریباً برادران ساخته لوسیامور است و Cabra-Cega ساخته تونی ونتوری آثار علیه حكومت دیكتاتوری نظامی برزیل هستند كه از اواسط دهه ۱۹۶۰ تا اواسط دهه ۱۹۸۰ به طول انجامید. مورات كه از جمله فعالان دانشجویی در آن دوره بود، این دوره بارها به زندان افتاد و شكنجه شد. آلفونسو كوئارون كارگردان مكزیكی فیلم هری پاتر و زندانی آزكابان پس از موفقیت فیلم خود در تدارك ساخت درامی پیرامون قیام دانشجویی سال ۱۹۶۸ مكزیك در زمان برگزاری المپیك تابستانی است كه منجر به یك قتل عام و سرپوش گذاشتن دولت در سال های پس از آن شد.
در شرایطی كه بسیاری از فیلم های جدید لاتین در جست وجوی توزیع كنندگان آمریكایی هستند بیشتر آنها جوایز معتبری را از جشنواره های جهانی دریافت كرده اند و حتی برخی از آنها ركوردهای گیشه در كشور خود را شكسته اند. این فیلم ها از سان سالوادور تا ریودوژانیرو با استقبال تماشاگران لاتین مواجه می شوند و ذهن منتقدان دیگر فیلمسازان نیز درگیر سؤالاتی پیرامون جایگاه گذشته و حال جوامعشان می شود.
الیا اشنایدر كارگردان پرسابقه ونزوئلایی و سازنده فیلم های Glue sniffer و «قدمی به جلو» (نماینده اسكار ۲۰۰۴ از كشور ونزوئلا) می گوید: من تصور می كنم كه مشكلات گذشته ما در واقع مشكلات فعلی مانیز محسوب می شوند. فیلم قدمی به جلو او قصه دو سربازی است كه در دو طرف مرز طولانی كلمبیا و ونزوئلا قرار دارند. در نگاه اول دو سرباز هیچ وجه مشتركی با هم ندارند: پدرو كلمبیایی (با بازی ادگار رامیرز) یك انسان ایده آلیست است در حالی كه چیتو ونزوئلایی (با بازی روكه والرو) یك قمارباز خیابانی است. در نهایت دو سرباز به آرامش می رسند ولی كشورهای آن دو همچنان به درگیری های پراكنده ادامه می دهند. آنچه فیلم هایی از این دست را لااقل برای تماشاگران لاتین جذاب می كند، اطلاع رسانی به آنها و در عین حال درگیر كردن احساسی آنها در داستان فیلم با استفاده از استراتژی های مختلف روایی همچون رئالیسم، ملودرام و سوررئالیسم است.
اما برخی از فیلم ها نیز همچون نواهای معصوم ساخته لویی ماندوكی به شیوه ای مستند گونه جنگ داخلی خونین السالوادور را از نگاه یك پسر نوجوان بازگو می كند. اكثر این فیلم ها از امتیاز دارا بودن هنرپیشگان درجه اول محروم هستند ولی محلی برای معرفی استعدادهای تازه اسپانیایی و پرتغالی زبان به تماشاگران اروپایی هستند هرچند كه برخی اوقات استثناهایی چون فیلم خاطرات موتورسیكلت ساخته والتر سالز وجود دارد كه «گائل گارسیا ماركز» هنرپیشه مشهور مكزیكی در نقش چه گوارا در آن بازی می كرد.
سالز ۴۹ ساله معتقد است كه این موج جدید سینمای لاتین از دهه گذشته شروع به شكل گیری كرد و فیلمسازان پس از چند دهه سكوت تحت فشار حكومت های خودكامه تریبونی برای بیان عقاید خود پیدا كردند و اكثر آنها از گذشته به عنوان منبع اصلی روایات خود الهام می گرفتند. سالز می افزاید: بدون نگاه كردن به گذشته سخت است كه متوجه شویم چه كسی هستیم.اما این روند در ماه های اخیر شتاب بیشتری به خود گرفته و موفق شد، توجه مخاطبان را فراتر از آمریكای لاتین به خود جلب كند. نواهای معصوم كه بر اساس تجارب شخصی اسكارتورز فیلمنامه نویس و هنرپیشه مكزیكی ساخته شده جایزه بهترین فیلم خارجی مكزیك را دریافت كرد و همچنین موفق شد جایزه خرس شیشه ای جشنواره برلین را نیز دریافت كند و پس از آن بود كه توزیع كننده اروپایی پیدا كرد تا فیلم را در پاییز امسال در اروپا اكران كند.ولی این فیلم بدلیل آنكه نگاهی بی پرده به نقش دولت آمریكا در آموزش و حمایت از ارتش السالوادور در مبارزه با چریك های ماركسیست دارد هنوز نتوانسته توزیع كننده آمریكایی داشته باشد. مانووكی كارگردان فیلم می گوید: توزیع كنندگان آمریكایی به طور كلی روی چندان خوشی به فیلم های غیر انگلیسی زبان نشان نمی دهند اما این فیلم با توجه به افشای نقش آمریكا در مشكلات و فجایع ال سالوادور با مشكلات مضاعف روبروست. ماندوكی كه یك شهروند آمریكایی است ولی اخیراً پس از ۱۶ سال به مكزیك بازگشته می گوید: در هالیوود ما اجازه مطرح كردن فیلمنامه هایی با موضوع مشكلات اجتماعی را نداریم و اطلاعاتی كه به تماشاگر داده می شود بسیار محدود است. آمریكایی ها عادت دارند چیز زیادی در مورد آنچه فراتر از روزهایشان می گذرد بدانند ولی برای من هنوز مهمترین محل برای اكران فیلم آمریكاست. این اصرار من بخاطر مسائل مالی نیست چون این فیلم درآمد خود را از اكران در سایر نقاط جهان داشته است.
آنتونیو دورادو كارگردان فیلم كلمبیایی «پادشاه» نیز با مشكلات مشابهی برای توزیع فیلم در آمریكا روبروست. فیلم او به بررسی ظهور و سقوط یك قاچاقچی بزرگ كلمبیایی موادمخدر به نام ال ری می پردازد كه نقش او را فرناندو سولورزانو ایفا می كند. داستان فیلم در اواسط دهه ۱۹۶۰ می گذرد و فراز و نشیب آن برای هر علاقمند جدی یادآور فیلم هایی چون روزی روزگاری در آمریكا و صورت زخمی است. درادو كه استاد سینما در دانشگاه بوگوتا است مدت ۷ سال صرف تحقیق پیرامون فیلمنامه كرده و به سختی توانست تهیه كنندگان كلمبیایی را به پرداخت هزینه های یك فیلم تاریخی راضی كند چرا كه آنها هشدار داده بودند كلمبیایی ها فیلم را پس خواهند زد اما فروش فیلم در كلمبیا بسیار فراتر از حد تصور بود و به عنوان نماینده كلمبیا در اسكار سال گذشته معرفی شد.
از سویی فیلم پادشاه نقطه مقابل فیلم آمریكایی ‎/ كلمبیایی «ماریای نجیب» محسوب می شود كه نامزدی اسكار را برای هنرپیشه اول آن كاتالینا ساندینو مورنو به همراه داشت. در این فیلم قهرمان زنی است كه كیسه های هروئین را در شكمش جاسازی كرده و به نیویورك می آرود ولی پادشاه قهرمان فیلم نه تنها یك هیولای اجتماعی است بلكه شخصیتی پیچیده و تراژیك همچون تویس سوپرانو (قهرمان سریال خانواده سوپرانو از شبكه HBO) را تداعی می كند.
گذشته از این پادشاه این باور را تقویت می كند كه مشكل موادمخدر در منطقه جنوب ریوگرانده بیش از آنكه یك دردسر محلی باشد، مشكلی است كه از سوی مشتریان آمریكایی و اعمال فشار آنها به كشاورزان لاتین و توزیع كنندگان محلی تحمیل می شود ولی آن یكی از نیروهای آمریكایی پاسدار صلح مشاور اصلی قهرمان فیلم در امور تجاری است و سرانجام نیز به او خیانت می كند.
اما در گذشته این فقط سینماگران لاتین نبوده اند كه در پشت حصار سیاست های تند سران كشورهای لاتین گرفتار شده و از ساخت فیلم های مورد نظرشان محروم شدند و علیرغم خروج نیروهای آمریكایی در سال ۱۹۷۳ از ویتنام، تا اواخر دهه ۱۹۷۰ هالیوود اقدام به ساخت فیلم های جنگی پیرامون آنچه در ویتنام به آمریكایی ها گذشته، نكرد. با این وجود قبل از ساخت فیلم هایی چون شكارچی گوزن و اینك آخرالزمان این پیتر دیویس بود كه با مستند مشهور خود قلب ها و ذهن ها در سال ۱۹۷۴ ویتنام را به روی پرده سینما آورد.
در آمریكای لاتین نیز در رویكردی مشابه، مستندسازان تلاش كرده اند تا موضوعاتی را كه زمانی تابو بودند به شیوه ای مدرن مطرح سازند و بنابراین تصادفی نیست كه برخی از بهترین فیلمسازان لاتین، مستندسازان خوبی نیز هستند. سالز، درادو و ماندوكی و البته كاتیالوند - دستیار كارگردان فیلم شهر خدا- همگی مستندساز هستند.
سالز در این زمینه می گوید: سینمای برزیل همیشه تحت تأثیر رویدادهای خیابانی بوده است و اكثر ما سعی می كنیم تا آنچه را در مقابل چشمان ما رخ می دهد بر پرده عریض منتقل كنیم.
در شیلی پاتریشیو گارمن مستندساز سعی كرد تا با ساخت یك سری مستند جذاب از جمله نبرد شیلی، شیلی، حافظه مبهم و سالواتورآلنده بتواند ابهامات موجود در مورد ظهور پینوشه را حل كند. برای آمریكایی ها شاید تكان دهنده ترین صحنه در فیلم سالواتورآلنده زمانی باشد كه ادوارد كوری آخرین سفیر آمریكا در زمان آلنده، او را یك انسان متمدن توصیف می كند در شرایطی كه در همان فیلم ریچارد نیكسون آلنده را حرامزاده می داند كه باید تحت فشارهای اقتصادی له شود.
اما در بین كشورهای آمریكای لاتین شاید برجسته ترین رنسانس های سینمایی در برزیل و آرژانتین رخ داده باشد و این دو كشور در كنار مكزیك متمول ترین كشورها از بعد سینمایی محسوب می شوند. سالز اشاره می كند كه در زمان دیكتاتوری نظامی برزیل صنعت سینمای این كشور بشدت كنترل می شد و سانسور بسیار شدید بود. این باعث شد تا بسیاری از فیلمسازان برزیلی به تبعید بروند و فقط عده معدودی بمانند و مبارزه كنند. یكی از آنها نلسون پریدا دوسانتوز بود كه فیلم كلاسیك او «ریو، ۴۰ درجه» از برجسته ترین آثار سینمایی دهه ۱۹۵۰ است. سالز معتقد است كه چرخه سینمای نوین از اواسط دهه ۱۹۹۰ با اكران فیلم «كارلوتا ژواكین، شاهزاده برزیل» به راه افتاد.
این كمدی تاریخی ماجرای حكومت پرتغالی ها بر برزیل را روایت می كند ولی اكثر تماشاگران برزیلی قصه آن را روایتی قدیمی از مشكلات روزمره برزیلی ها می دانستند.
تعدادی از فیلم های سالز همچون سرزمین بیگانه و ایستگاه مركزی نیز برتلاش برزیلی ها به منظور رهایی از پیامدهای روانی و فیزیكی محو شدن دیكتاتورها از برزیل تأكید دارد. دو سال قبل نیز هكتور بانیكو فیلمساز قدیمی برزیل پس از مدت ها فیلم كاراندینو را عرضه كرد كه به داستان واقعی قتل ۱۱۱ نفر از زندانیان سائوپائولو در سال ۱۹۹۲ می پرداخت.
ولی این فیلم یادداشت های موتوسیكلت والتر سالز بود كه با دریافت دو جایزه اسكار برای فیلمنامه اقتباسی و بهترین آواز اریژینال هویتی تازه برای سینمای آمریكای لاتین كسب كرد.
سالز در مورد تأثیر این رخداد بر سینمای لاتین می گوید: پنج شش سال قبل اطلاعات اندكی در مورد سینمای آرژانتین در برزیل و یا بالعكس داشتیم و بازار سینمای ما كاملاً در اختیار محصولات هالیوودی بود ولی حالا عكس این قضیه در حال اجراست و وزارتخانه های فرهنگ كشورهای لاتین اقدام به مبادله فیلم می كنند. كشورهای آمریكای لاتین از لحاظ سیاسی كشورهای جوان هستند كه هویت آنها هنوز در حال شكل گیری است در حالی كه كشورهای اروپایی هویتی شفاف دارند. بنابراین ما از لحاظ فرهنگی هنوز در آغاز راه هستیم.

لس آنجلس تایمز ترجمه: امیر رضا نوری زاده
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید