دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
زندگی در بوته مرگ
![زندگی در بوته مرگ](/mag/i/2/35w6b.jpg)
ف.گونزالس گروتسی
عبارت فوقالذکر، عصاره تلقی متعارف سکولار از مرگ را بیان میکند. اگر ما اطمینان به وجود پس از مرگ را بر حسب دیدگاه ادیان سنتی از خود دور کنیم و رویکرد نوین ماتریالیستی به مرگ را بپذیریم، آن وقت با سخن گونزالس همراه خواهیم شد.
موضوع سرنوشت ما پس از مرگ، امری کاملاً سوژه محور است اما با وجود این، در انتظار نیست شدن به سر بردن، خطایی است که باید در پی اصلاح آن بود. این تلقی بسیار شایع بوده و حتی به لحاظ روانشناختی، شدیداً تخریب کننده است. از این رو ما که دیر یا زود با مرگ مواجه خواهیم شد، بایسته است که با دقت نظر به این خطا توجه کنیم؛ خطایی که منطق آن، متقاعد کردن ما به پذیرش این امر است که با مردم به سوی پوچی و بطلان سوق داده میشویم.
بر اساس این دیدگاه، وقتی که میمیریم، مرحله بعد از آن نیستی است. مرگ ورطه، گودالی سیاه و پایان تجربه است. مرگ، نیستی جاودانه و فقدان همیشگی وجود است. اما به طور خلاصه خطای مضمون در این دیدگاه است که به نیستی تجسم میبخشد؛ وضع و کیفیت ایجابی دادن به مرگ (به عنوان مثال تعبیر آن به تاریکی) و سپس قرار گرفتن افراد پس از مرگشان در آن؛ تو گویی که در آن فرو میافتند و تا ابد باقی میمانند. اپیکور در هزاره گذشته خود را با زیرکی از این اشتباه مبرا کرده است و به گفته او «وقتی که من وجود دارم، مرگ نیست و هنگامی که مرگ هست، من نیستم»؛ اما از بیان او عمد تا چشمپوشی یا غفلت شده است.
البته تلاشهای متأخری نیز برای تفکر درباره امر راز آلود نیستی شده است که در این میان، اثر کلاسیک پل ادواردز (۱۹۶۹) با عنوان «اگزیستانسیالیسم و مرگ» برای برخی پریشانیها و بیمعناییها قابل ذکر است. او به دیدگاههای کسانی همچون شکسپیر، هانیه، سنکا، سوئین برن، راسل و دیگران میپردازد و بیان میدارد که همگی مرگ را همچون «شبی ابدی» میدانند؛ کسانی که در مرگ، نیستی و هیچ بودن را مییابند.
اگر نیستی نمیتواند به لحاظ ایجابی امری موجود باشد (آنگونه که به لحاظ لغوی چنین بر میآید) آن وقت وضعیت مرگ نمیتواند مستلزم سقوط در نیستی باشد. کسانی که به وجود روح شک دارند، لازم نیست که از تاریکی و پوچی ترسی به خود راه دهند؛ غیبت مطلق تجربه و گودال سیاهی که قربانی بخت برگشته مرگ را در خود فرو برد، در کار نیست. اگر ما با آگاهی، میل به فرافکنی خود در وضعیتی را که پس از مرگ میآید، از خود دور کنیم و اگر تلقی نیستی ایجابی را به کناری بگذاریم، آن وقت چنین تصویری به نحوی معقول حذف میشود و حتی تصویر دیگری به ظهور میرسد.
آیا هنوز کسانی هستند که واقعاً به نیستی ایجابی باور داشته باشند؟ من موارد متعددی را نشان خواهم داد که به دنبال افرادی که ادواردز به آنها اشاره کرده است، اشخاص زیادی این بدفهمی را پروراندهاند.
برای اینکه گزینه قابل قبول و معقولی را طرح کنم، مفروضات و فلسفه معیار خود را بر وفق طبیعتگرایی ریشهای، مادیگرایی و فلسفه غیرثنویت اندیش قرار میدهم. طبق این دیدگاه، انسانها فاقد هر گونه شخصیه ذاتاً درونی (خود یا نفس لایتجزی) بوده و صرفاً تشکیل شدهاند از انحاء ثابتی از حالات و ویژگیها اعم از جسمی و روان شناختی. برخی از نتایجی که من بدانها خواهم رسید، ممکن است به نظر، گرایشهای طبیعتگرایانه داشته باشند و دلیل آن چیزی نیست جز نقطه عزیمت من از مفروضات طبیعتگرایانه. برای خوانندگانی که نسبت به طبیعتگرایی دچار شک هستند، این نتایج چندان پذیرفتنی نخواهد بود به شرطی که فقط عزیمت بحث را در نظر داشته باشند.
آیزاک آسیموف در مصاحبهای که در مجموعههای «بیل مویرز» با عنوان «جهان ایدهها» انجام داده بود، تصور سنتی دین از سرنوشت ما پس از مرگ را به پرسش میکشاند؛ «وقتی که میمیرم، به بهشت یا جهنم نخواهم رفت چرا که ] پس از مرگ[ فقط و فقط نیستی در کار است». این شک بنیاداً طبیعت گرایانه آسیموف به بهشت یا جهنم، امری شایع در میان همه سکولاریستهاست (از نظر آنها هیچ گواهیای برای وجود چنین ساحاتی نیست) اما او در این فرض خود درباره نیستی، همان مغالطه پیش گفته را مرتکب شده است.
آسیموف با جایگزین کردن نیستی به جای بهشت یا جهنم، به طور فنی بیان میدارد که چنین ساحتی پس از مرگ در انتظار ماست. در واقع خود واژه «Nothingness» به دلیل پسوند آن یعنی «ness»، این تلقی عجیب را در ما ایجاد میکند که «چیزی هست که وجود ندارد».
روبرت نازیک استاد دانشگاه هاروارد، در اثر خود «زندگی در بوته آزمون» دیدگاهی مشابه نظر آسیموف را بیان میکند. او با لحنی محترمانه، تفکری که وجود عالم پس از مرگ را مفروض میگیرد، نفی میکند؛ «اعتقاد به چنین نظری جالب به نظر میرسد اما آیا حقیقت مهمتر نیست؟ این زندگی تنها وجودی است که میتواند باشد؛ پس از آن چیزی نیست». با اینکه احتمالاً منظور او این نبوده است که «هیچ» همچون وضعیتی است که ما بدان وارد میشویم و هرگز باز نمیگردیم اما با چنین بیانی، ناخواسته چنین معنایی را عرضه میدارد.
اما همانطور که پل ادواردز در کتاب «اگزیستانسیالیسم و مرگ» تبیین کرده است، مرگ وضعیت یا حالتی نیست که در آن پس از مردن به پایان میرسیم. البته من نمیخواهم منکر شوم که ما میمیریم و ناپدید میشویم بلکه صرفاً رفتن به سوی چیزی را که ناوجود، هیچ یا نیستی خوانده میشود نفی میکنم.
بهترین مثالی که در اینجا بیان میدارم مربوط است به خاطرات یک رمان پرداز به نام آنتونی بورگس که با عنوان «شما زمان خود را در اختیار داشتید» بخش دوم اعترافات به چاپ رسیده را شامل میشود. پاراگراف ذیل که از تاملات او درباره مرگ است، مشتمل است بر چندین دیدگاه جالب در باب موضوع «نیستی».
«آیا من خوشحالم؟ شاید نه. پس از سپری شدن عصر متصف به مسیحیت، مجبور به تفکر درباره مرگ شدهام و این در حالی است که من هیچ میلی به اندیشیدن ندارم. نشانی از ترس از جهنم و حتی از برزخ وجود دارد و بازخوانی چندباره نویسندگان عقل گرا نمیتواند به رفع آن کمک کند. اگر پس از مرگ تنها تاریکی باشد، بدین ترتیب این تاریکی واقعیت غایی است و عشق زندگی که من آن را دارم، مقدمهای برای آن نیست.
در مواجهه با تاریکیای که فرا میرسد وینستون چرچیل آن را به طنز، مخمل سیاه مینامیده؛ دل مشغولی به عالمی که به زودی همچون تصویر تلویزیونی به ناگهان منحصر میشود و بیهودگی محض به نظر میرسد. اما تنها انسان است که خشم خود را علیه مرگ این نور ابراز میدارد؛ به ویژه زمانی که هنوز کاری برای انجام دادن باشد اما خشم خودم، گهگاه به نظرم دیوانگی میآمد…».
در اینجا اصطلاحات هم ارزی را که در متن به کار رفته است فهرست میکنیم: «تاریکی پس از مرگ»، «تاریکی که فرا میرسد»، «مخمل سیاه»، «عالمی که به زودی محو میشود» و «مرگ نور». همه این تعابیر بورگس این معنی را میرسانند که مرگ، ورود به قلمرو عاری از تجربه و کیفیات است؛ حالتی شبیه از دست رفتن همه احساسات، ادراکات و اندیشهها. او در برابر ورود قریبالوقوع نیستی و تجربه همیشگی عدم تجربه که در آن خود سوژه دائماً به عدم خود گواهی میدهد، اعتراض میکند.
اما مرگ هر گونه تجربه یا گواهیای از این دست را کنار میگذارد؛ مگر آنکه معتقد باشیم – همان طور که بورگس به آن باور داشت – که در مرگ همچون سوژه مجعولی که ابدیت خود را به آن به عنوان «مخمل سیاه» معرفی میکند، بقا داریم. بورگس، نازیک و آسیموف همگی منکر ادامه حیات به هر صورتی هستند، بنابراین تصور ژنها از سوژهای که پس از مرگ در نیستی پرتاب میشود، دچار تناقض است. با توجه به اینکه در نزد ایشان مرگ در واقع پایان فرد است، گواهی به ورود تاریکی توسط برخی امور به جا مانده شخصی، بیمعناست.
یکی از ۲ مثال موجز دیگر که به عقیده من، مربوطاند به مواجهه کسانی که بدون اطمینان سنتی به عالم پس از مرگ، با مرگ روبهرو میشوند، عبارت است از گفتههای آرتور دبلیو فرانک، نویسنده کتاب «درباره اراده جسم، تأملاتی در باب بیماری». او درباره حمله قلبی خود مینویسد: «بعد از آن همیشه خود را در معرض خطر یک اشتباه فرمان قلب مییابم؛ اشتباهی که میتواند مرا بار دیگر با مرگ مواجه کند. من هرگز ابدیت نیستی و قطعیت مردن را از یاد نمیبرم». و دیگری لاری جوزف، بیمار مبتلا به ایدز است که در روزنامه تایمز چنین نوشته است: «امیدوارم هنگامی که زمان مواجهه با مرگ فرا میرسد، احساس قویتری داشته باشم و از سقوط در ورطه سیاه نیستی کمتر بهراسم».
اگر چه ترس از مرگ بدون شک علتی بیولوژیک دارد و بنابراین تا حدودی غیرقابل اجتناب است، ترس از نیستی و ورطه سیاه را میتوان به طور موفقیتآمیزی به کنار نهاد. این امر منوط به آن است که مرگ را پایان تجربه ندانیم.
نویسنده: توماس دبلیو. - کلارک
مترجم: سید سروش - هاشم زاده
منبع: هفته نامه - خردنامه همشهری - ۱۳۸۷ - شماره ۲۵، فروردین و اردیبهشت - به نقل از WWW.naturalism.org/death.htm
مترجم: سید سروش - هاشم زاده
منبع: هفته نامه - خردنامه همشهری - ۱۳۸۷ - شماره ۲۵، فروردین و اردیبهشت - به نقل از WWW.naturalism.org/death.htm
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست