چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
ساختار بازگشتپذیر صنعان
در رمان <مهتابی و ملکوت> آنچه بهعنوان واقعه و یا داستان وجود دارد، از گفتمانی در اجتماع و فرهنگ برخاسته است که به طور اخص، گفتمان خانواده و مناسباتش را درون زنجیره سنت به نمایش میگذارد. به عبارت دیگر، فضای حاکم بر داستان، فضایی سنتی: مردسالار- پدرسالار است که جز از طریق قوانین و قراردادهای سنتی نمیتواند چیزی را تعریف کند و یا بپذیرد.
در فصل اول، مادر سوری <که از شوهرش آقا مرتضی و تنها پسرش آقا رضا - که غیرتشان قبول نمیکرد، سوری که سر قضیه آقا رفیع حیثیت خانواده را لکهدار کرده بود، از تخت بیمارستان زنده برگردد>- بسیار حساب میبرد، به نمایندگی از آنها و به عنوان سنتی منعطف مسوولیت راوی بودن را بردوش میکشد. خطاب به خودش میگوید: <اما دل مادر، که مردهشور ببره، غیرت و ناموس نمیفهمه، بالاخره دلش واسه بچهاش میسوزه.( >ص۱۶) با اینحال آنچه در این فصل و در این راوی- مادر- حائز اهمیت است، عنصر غالب و یا امر واقعی است که به شکل <سنت> ظهور کرده است که خودش را به مثابه قدرتی مطلق، تحمیل میکند؛ امری است گسترده درحال انجام شدن- فعلیت یافتن- آن هم از زمانی پیش از شروع این رمان، در جریان جوامع سنتی، در مناسبات فصل اول، در واگویههای راوی و حتی در عنصر زبان. راوی از زبانی عامیانه و ملموس استفاده میکند، همانند جبری که از پیش رقم خورده است، البته میبایست در نظر گرفت که این پذیرش و رعایت بلامنازع از سمت راوی، عوارضی جانبی در او ایجاد کرده است. او از لحاظ شخصیتشناسی، زنی است که تحتسیطره مردسالاری، ترسو بارآمده... تا آنجا که عنصر توهم در ذهنیت و مشاهداتش رخنه کرده و از او سلب آرامش نموده است. <به اتاق که برگشتم دیدم سوری وسط اتاق روی فرش افتاده؛ مث مرده؛ لخت مادرزاد. دورشم یه عده مرد وایستاده بودن. همه نامحرم.( >ص ۱۵) البته این راوی ذهنیتی طبیعتگرا هم دارد که در پارهای موارد بهعنوان خصوصیتی از او بروز میکند. او میتواند از طریق عناصر موجود در طبیعت و درک وجه تشابه از طریق شهود، وضعیت خود، خانواده و پیرامونش را تشریح کند: <همه جا تاریک بود... ماه شده بود یه ابروی قیطونی. درختا به هم چسبیده بودن، روهم خوابیده بودند، فقط صدای جیرجیرکا مییومد، داشتن هوار میکردن، انگار هی پشت هم میگفتن چیچی شده، چیچی شده.( >ص۱۸)
در فصل دوم، آقا رفیع که در فصل اول توسط مادر چنین معرفی میشود: <زن و بچه داشت. هفتهای یک بار مییومد خونه. حرف میزد. نصیحت میکرد. درس اخلاق میداد. ذکر مصیبت میخواند. همه قبولش داشتند. خونه همه میرفت. هرکسی چیزی ازش یاد میگرفت. همهجور آدمی پیشش میرفت. از مرد و زن، جوون و پیر، حتی دانشجو، برای تفسیر، مشکلگشایی، استخاره، درس عربی.( >ص۳۷) با چنین شخصیتی، نقش راوی دوم را برعهده دارد. همانطور که از شواهد پیدا است، مردی کتابخوان است که با همسری زیر یک سقف زندگی میکرده که در اولین سال ازدواجشان، هنگام خانهتکانی میخواست همه کتابهایش را دور بریزد. <از میان همه معشوقههایی که در رویاهای جوانیام دیده بودم و یا وصفشان را در کتابها خواندهبودم، از رابعه و مهستی، از لیلی و عذرا، از ویس و شیرین، بتول نصیبم شده بود.( >ص ۵۴) آقا رفیع معلم خصوصی سوری شده بود تا تعلیمات اخلاقی و ادبی به او بدهد. اکنون در زندان، در حال روایت آنچه بر او در رابطهاش با سوری گذشته میباشد. <آقا رفیع> هم واقعیت دارد؛ امری واقعی است. نماینده و شقه دیگر سنت که برخلاف همپالگیهای دوران تحصیلش - رحمان و تقی پناهیده- پرهیزکاریاش را از سرصداقت پی گرفته است نه از سر سماجت. حتی خودش را از رفتن به سینما منع کرده است.(ص ۷۴) سالهایش را به مطالعه و تعمیق در مقولههای مذهبی و عرفانی در آثار قدما پرداخته است. در نتیجه به امری استعاری- امری نمادین تبدیل شده است که شخصیت و ذهنیتاش را براساس همذاتپنداری با شخصیتهایی مانند شیخ صنعان، پایه میریزد. حرفها، پیامها و دیالوگهایش را از زاویه دید آنها بیان میکند. حتی عنصر زبان، از طریق استعاره شدن، به ساحتهای ذهنی، عاطفی، سیاسی و هستیشناسی دلالت میکند. آنها را میشکافد و به آنها پهلو میزند. این هم عوارضی جانبی با خود دارد: <جنون.> تا حدی که آقا رفیع با خودش تصور میکند: <دختری را کشتم و پنهانی چال کردم، در خاکی، باغچهای، حیاطی، اتاقی، شبستانی، صومعهای.(>ص۸۶) راوی سوم، سوری است که در بیهوشی- درون ذهنیتاش- تصمیم میگیرد همه چیز را از ابتدا تعریف کند. او هم به مثابه دو راوی پیشین، شقهای دیگر از واقعیت، نماینده دیگری از سنت است که برای رسیدن به آرمانهای ذهنی و جسمانیاش عجله دارد. در ذهنش به آنچه میل دارد؛ با اتکا به عنصر رویا و خیال، دست مییابد. از خود واقعیتی درونی میسازد و به امری خیالی تبدیل میشود با چنان ایمانی، از ظرافتها و طبع لطیف ساحت خیال، بهرهمند میگردد که عوارض جانبی- همانا شکننده بودن این ساحت- اهمیتش را از دست میدهد، تا حدی که حاضر است به استقبال مرگ برود. سوری در این فصل، از ادبیات توصیفی برای عنصر خیال استفاده میکند، فضاها و تصاویر سوررئال میآفریند. البته این زبان، در اثر مصاحبتهای سوری و آقا رفیع، از زبان استعاری آقا رفیع هم سهم میبرد و تلویحا این دو زبان، در این فصل، درهم میآمیزند. به عبارت دیگر، در این آمیزش امر خیالی و امر نمادین، عنصر خیال، به ساختار تثبیت شده نماد، روحی تازه میبخشد و از آنسو، نماد به سیالیت خیال، ساختاری منسجم میدهد. اما چیزی که در این رمان نمیتواند این دو را برای زمانی طولانی در کنار یکدیگر حفظ نماید، افراطی بودن هر دویشان است. گویا به همین سبب نویسنده، فصل چهارم کتاب را به پسر همسایه اختصاص میدهد که علاوه بر رمانتیک بودن، از روحیهای جوانمردانه برخوردار است: <به او بگویم مرا دارد، مرا که میتوانستم برای دفاع از او، برای رهاییاش از بدنامیها، سرزنشها، با تمام هستیام در کنارش باشم.( >ص ۱۷۰) پسر همسایه که از حمایتهای خواهرش - ثریا- برخوردار است از طرف نویسنده بهعنوان یک پیشنهاد مطرح میشود تا شقه <آلترناتیو> و رهاییبخش داستان باشد. نویسنده، با آوردن این راوی، در واقع راه رستگاری در سنت را ایثار و جوانمردی معرفی میکند، تا حدی که در این فصل است که سوری از بیهوش روی تخت بیمارستان که میتواند نشانهای برای بیهوش استعاری ذهناش باشد، برمیخیزد.
آنچه در این چهار راوی بهعنوان مولفهای مشترک ملموس به نظر میرسد، منفعل بودنشان است. نویسنده با برگزیدن آنها بهعنوان راوی، در واقع به آنها <تریبون> داده است و آنها هم هرچه دل تنگشان خواسته گفتهاند، زیادهگویی کردهاند، مکررنویسی کردهاند. ایجاز و برخورد اقتصادی با کلمات صورت نگرفته است تا جایی که فروپاشی ساختاری رمان رقم میخورد.
رمان، متزلزل و آسیبپذیر میشود، چرا که این راویان پردرد و پرحرف نتوانستهاند فاصله رواییشان را با آنچه روایت میکنند، حفظ نمایند. این نزدیکی بیش از حد به روایت و تحتتاثیر بودن راویان، ساختار را از ارزشهایش فروکاسته است، تا جایی که راویان با حرکتی عقبگرد، عرصه رمان را خالی کرده و به جهان بیرون از متن برمیگردند و تبدیل میشوند به تیپهایی هر چند شخصیت شده، نمایندگانی از جامعه سنتی که کار آفرینش را در رمان به تعویق میاندازند و کتاب در تسلسلی بیپایان، میتواند همچنان ادامه داشته باشد.
نژند بیزکی
نوشته مصطفی اسلامیه، نشر آگاه
نوشته مصطفی اسلامیه، نشر آگاه
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست